مقدمه

«تابعین» به‌معنای «پیروان»، عنوان گروهی از مسلمانان است که پیامبر اکرم را درک نکرده‌اند، اما اصحاب پیامبر را درک کرده‌اند. واژه تابعین خاستگاه قرآنی دارد. بیشتر مفسران در تفسیر آیه ۱۰۰ سوره توبه، پس از "سابقون" (مهاجرین و انصار)، قائل به وجود افرادی هستند که پس از صحابه، راه آنها را تداوم می‌بخشند. این افراد تابعین نامیده می‌شوند. پیامبر اکرم (ص) در حدیثی نسل پس از صحابه را بهترین مردمان یاد می‌کند، در حالی‌که نسل بعد از آنها از چنین فضیلتی برخوردار نیستند. پس از وفات پیامبر (ص) در زمان خلیفه دوم در تقسیم‌بندی خلیفه برای تقسیم غنائم به ترتیب نام مهاجرین سپس انصار و تابعین ذکر شده بود. وی هم‌چنین در شکل‌گیری جانشین پس از خود به تابعین نقش داد[۱].

علمای علم رجال تابعین را براساس اولویت‌هایی حتی تا پانزده طبقه، طبقه‌بندی کرده‌اند. مبنای برخی از این طبقه‌بندی‌ها برتری‌های علمی و عملی آنها نسبت به یکدیگر، یا تقدم و تأخر زمان آنها نسبت به یکدیگر و.. است. اویس قرنی به عنوان خیرالتابعین یا سید التابعین مشهور است. اویس از یاران خاص امام علی (ع) بود که در رکاب ایشان به شهادت رسید. تابعین در هواداری از امام علی (ع) و گرایش به مذهب تشیع پیش‌گام بودند. علامه عبدالحسین امینی در الغدیر نام ۸۴ تن از تابعین را در نقل حدیث غدیر یاد کرده است[۲].

امام علی (ع) در نامه ۲۸ خطاب به معاویه می‌نویسد: "... با سپاهی گران از مهاجران و انصار و تابعین آنان که نیکو پرورش یافته‌اند، بر سر تو می‌تازم؛ لشکری انبوه که فضا را پر کند..."[۳][۴].

تابعین کوفه

تابعین بصره

«تابِعین»، عنوانی برای نسلی است که به درک پیامبر اکرم(ص) نایل نشده‌اند؛ اما اصحاب آن حضرت را درک کرده‌اند. این اصطلاح در حوزه‌های مختلف علوم اسلامی، از حدیث و تاریخ گرفته تا فقه و تفسیر اهمیت داشته است، و بیانگر مرحله‌ای از انتقال و نیز سامان‌دهی علوم اسلامی است. تعبیر تابعین خاستگاه قرآنی دارد؛ اما مفهوم آن در فرایندی تاریخی شکل گرفته است. در این فرایند، گروهی از مسلمانان نخستین که در قرآن کریم «تابعین به احسان» خوانده شده‌اند و مورد ستایش قرار گرفته‌اند، نسل پس از صحابه دانسته شده‌اند و نزد مسلمانان به این تعبیر شهرت یافته‌اند. تعبیر قرآنی تابعین، نخست زمینه‌ساز شکل‌گیری صفت منسوب «تابعی» (منسوب به تابعین) شده است و سپس تعبیر تابعین با تسامح، به‌عنوان جمع تابعی شناخته شده است. تنها در برخی کتب شرح مصطلحات اشاره شده است که افزون بر تابعی، تابع نیز به‌عنوان مفرد تابعین شناخته بوده است[۵]. در کتاب تاریخ فقه و فقها تابعین را این‌گونه تعریف کرده است: تابعین کسانی هستند که پیامبر اسلام(ص) را ندیده‌اند و مستقیماً از ایشان چیزی نیاموخته‌اند؛ بلکه علوم خود را از راه صحابه از آن حضرت دریافت داشته‌اند. نام تابعین از آیه ۱۰۰ سوره توبه[۶] گرفته شده است[۷]. از بزرگان تابعینی که در بصره می‌زیستند می‌توان به ابوالاسود دوئلی، فرزدق، سید حمیری، حسن بصری، جاحظ، قتاده بن دعامه سدوسی و افراد دیگری اشاره کرد. ابن خلدون در العبر می‌نویسد: در ماجرای کشته شدن عثمان و پس از رسیدن نامه او در بصره، انس بن مالک و عمران بن حصین و هشام بن عامر و از تابعین، کعب بن سور و هرم بن حیان مردم را به یاری او ترغیب می‌کردند[۸].[۹]

فهرستی از برخی تابعین

  1. أبان بن عثمان بن عفان
  2. إبراهیم بن یزید النخعی
  3. ابن ابی لیلی
  4. ابن أبی ملیکة
  5. ابن شهاب الزهری
  6. أبو الأسود الدؤلی
  7. أبو حنیفة النعمان
  8. أبو سلمة بن عبد الرحمن بن عوف
  9. ابو شعثاء ازدی
  10. ابو شعثاء کوفی
  11. ابو عبدالرحمان سلمی
  12. أبو عثمان النهدی
  13. أبو مسلم الخولانی
  14. ابوالزناد عبدالله بن ذکوان قرشی
  15. ابوالعالیه رفیع بن مهران ریاحی
  16. ابوالعالیه
  17. ابوسلمة بن عبدالرحمن مخزومی
  18. اسود بن یزید نخعی
  19. اصبغ بن نباته
  20. أصحمة النجاشی
  21. الحسن البصری
  22. الربیع بن خثیم
  23. القاسم بن محمد بن أبی بکر
  24. المهاجر بن خالد بن الولید
  25. النعمان بن أبی عیاش
  26. أویس القرنی المرادی
  27. إیاس بن معاویة
  28. جابر جعفی‌
  29. حارث بن قیس
  30. حسان بن النعمان
  31. حسن بصری
  32. حفص بن عاصم
  33. حماد بن أبی سلیمان
  34. حماد بن زید
  35. حمزة بن عبد الله بن الزبیر
  36. حمزة بن عبد الله بن عمر بن الخطاب
  37. خارجة بن زید بن ثابت
  38. ربیع بن انس
  39. ربیعة بن ابی‌عبدالرحمن فروخ
  40. ربیعة بن فروخ
  41. رجاء بن حیوة
  42. زر بن حبیش
  43. زید بن أرطاة الفزاری
  44. زید بن اسلم عدوی
  45. زید بن اسلم عجلانی
  46. زید بن وهب
  47. زینب بنت علی
  48. سالم بن عبد الله بن عمر بن الخطاب
  49. سالم بن عبدالله بن عمر
  50. سعید بن جبیر
  51. سعید بن عثمان بن عفان
  52. سعید بن مسیب
  53. سلمان بن ربیعة الباهلی
  54. سلیمان بن مهران الأعمش
  55. سلیمان بن یسار
  56. شریح القاضی
  57. صالح بن کیسان
  58. صلة بن زفر
  59. طاووس بن کیسان
  60. طلحة بن عبد الله الخزاعی
  61. طلحة بن عبد الله بن عوف
  62. طلق بن حبیب العنزی
  63. طلیحة بن خویلد الأسدی
  64. عاصم بن عمر بن الخطاب
  65. عامر الشعبی
  66. عامر بن عبد قیس
  67. عامر شعبی
  68. عبد الرحمن بن أبی لیلی
  69. عبد الله بن المبارک
  70. عبد الملک بن مروان
  71. عبید بن عمیر اللیثی
  72. عبیدالله بن عبدالله بن عتبه
  73. عبیدة بن قیس
  74. عروة بن زبیر
  75. عطاء بن ابی‌رباح
  76. عطاء بن سائب
  77. عطاء بن مرکبوذ
  78. عطاء بن یسار
  79. عقبة بن نافع
  80. عکرمة بن عبدالله بربری
  81. علقمة بن قیس
  82. عمر بن عبد العزیز
  83. عمرو بن شرحبیل
  84. قاسم بن محمد بن ابی‌بکر
  85. قتادة بن دعامه
  86. کعب الأحبار
  87. مالک بن دینار
  88. مجاهد بن جبر
  89. محمد بن سیرین
  90. محمد بن شهاب زهری
  91. محمد بن کعب قرظی
  92. محمد بن طلحة بن عبید الله
  93. محمد بن عبد الرحمن بن أبی لیلی
  94. مره همدانی
  95. مسروق بن اجدع
  96. مسلم بن عقیل
  97. مصعب بن الزبیر
  98. مکحول الهذلی
  99. منصور بن المعتمر
  100. موسی بن عقبة
  101. موسی بن نصیر
  102. میمون بن مهران
  103. نافع مولی ابن عمر
  104. نافع مولی عبدالله بن عمر
  105. هرم بن حیان
  106. یحیی بن سعید انصاری
  107. یحیی بن یعمر

منابع

پانویس

  1. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 193.
  2. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 193- 194.
  3. نهج البلاغه، نامه ۲۸: «وَ أَنَا مُرْقِلٌ نَحْوَكَ فِي جَحْفَلٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ، وَ التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ، شَدِيدٍ زِحَامُهُمْ سَاطِعٍ قَتَامُهُمْ»
  4. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 194.
  5. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۴، مدخل «تابعین» از احمد پاکتچی.
  6. ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  7. تاریخ فقه و فقها، ص۶۱.
  8. العبر، ج۱، ص۵۸۲.
  9. حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص ۳۱۸.