مقدمه

تنزیه، مصدر باب تفعیل از ریشه «ن ـ ز ـ ه» و به معنای دور ساختن چیزی، از امور ناپسند و قبیح است.[۱]

تشبیه نیز مصدر باب تفعیل از ریشه «ش ـ ب ـ ه» و به معنای مانند کردن چیزی به چیزی در اوصاف و کیفیات است.[۲]

در اصطلاح متکلمان مراد از تنزیه، دور دانستن خداوند از اوصاف خلق، به ویژه انسان،[۳] و مراد از تشبیه، مانند کردن خدا به خلق، و عمدتاً انسان در اوصاف و کیفیات [۴] است.

عارفان برخی مراتب تنزیه خدا را «تسبیح» و برخی مراتب را «تقدیس» نامیده‌اند.[۵] در اصطلاح ملل و نحل، قائلان به تشبیه را مشبِّهه یا مجسِّمه و قائلان به تنزیه را منزِّهه یا اهل تنزیه می‌‌گویند.[۶]

تنزیه و تشبیه به صورت ترکیب عطفی، اصطلاحی عرفانی است که بر جمع میان تنزیه و تشبیه در باب معرفت الهی تأکید می‌‌ورزد و تنزیه صِرف را مانند تشبیه صِرف مردود می‌‌داند.[۷].

قرآن کریم درباره خداوند از دو واژه تشبیه و تنزیه استفاده نکرده است؛ ولی این اصطلاح برگرفته از قرآن‌اند؛ زیرا دسته‌ای از آیات با تعابیری چون: ﴿سُبْحَانَ؛ ﴿تَعَالَى؛ ﴿قُدُّوسُ؛ ﴿سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا[۸]؛ ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ[۹]؛ ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ[۱۰]؛ ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ[۱۱]؛ ﴿سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ[۱۲] و... خدا را از هر گونه نقص، کمال محدود و اوصافی که مشرکان و دیگر انسان‌های محجوب و محدود برای او قائل‌اند دور دانسته‌اند و در عین حال دسته ای دیگر از آیات اوصافی را که برای انسان‌ها نیز به کار برده، برای وی اثبات کرده است؛ مانند قدرت: ﴿وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۳]، علم: ﴿وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۴]، اراده: ﴿فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ[۱۵]، سمع: ﴿لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ[۱۶]، بصر: ﴿وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ[۱۷]، تکلّم: ﴿وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا[۱۸] و حیات: ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ[۱۹]

اهل معرفت به اقتضای ادله عقلی و نقلی که تشبیه را نفی و تنزیه را ثابت می‌‌کنند بر این باورند که نه خداوند شبیه چیزی است و نه چیزی شبیه خداوند؛ ولی علم به خداوند مقتضی جمع بین تنزیه و تشبیه است و تنزیه صِرف و تشبیه صِرف خداوند، تحدید اوست،[۲۰] زیرا تنزیه یا تنها از نقایص امکانی است یا از نقایصِ امکانی و کمالات انسانی هر دو و هر یک از این دو مستلزم تحدید و تقیید خداست، چون شخص تنزیه کننده، حق را از جمیع موجودات به طور مطلق ممتاز دانسته، ظهور وی را در بعضی از مراتب که مقتضی تنزیه‌اند، مانند عقول و مجردات، پذیرفته و در بعضی دیگر که مقتضی تشبیه‌اند، مانند حیات، علم، قدرت، سمع و بصر، انکار می‌‌کند، در حالی که همه موجودات، در ذات و وجود و کمالات، مظاهر حق‌اند و او در آنها ظاهر شده و برایشان تجلّی کرده است. او با همه است هرجا که باشند: ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ[۲۱]، بنابراین منزِّه صِرف، نسبت به واقع یا جاهل است یا عالم. در صورت نخست، جاهلانه حق را در بعضی از مراتب مقید ساخته و در صورت علمْ آنچه را که خدا و رسولان وی برحسب مقام جمع و تفصیل ثابت کرده‌اند نفی کرده است.

البته علم به خداوند، تنها در صورتی مقتضی جمع بین تنزیه و تشبیه است که از ناحیه خود وی باشد (نه از ناحیه عقل و خیال)[۲۲] و گرنه در موطن عقل، تنزیه و در مقام تنزّل حق به مرتبه خیال، تشبیه صورت می‌‌گیرد.[۲۳] در آیه ﴿فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۲۴]، پس از آنکه با جمله ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ـ با فرض زاید بودن «کاف» در ﴿ كَمِثْلِهِ ـ خداوند از داشتن مثل تنزیه شده، بدون فاصله با جمله ﴿وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ، در داشتن سمع و بصر به خلق تشبیه شده است. البته با فرض غیر زاید بودن «کاف»، جمله نخست تشبیه و جمله بعدی تنزیه است؛ زیرا در این صورت مفاد عبارت نخست آن است که مانند مِثل خدا چیزی نیست، پس برای خدا مِثلی - که همان انسان کامل و مظهر اتم اسماء و صفات خداست - اثبات و وجود مثل از آن مثل نفی شده است و مفاد عبارت دوم با توجه به مقدّم شدن ضمیر ﴿هُوَ و همراهیِ خبر آن با الف و لام تعریف که حصر را می‌‌رساند، آن است که در حقیقت سمع و بصر فقط از آن خداست نه غیر او. [۲۵] تشبیه در آیه ﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ[۲۶] نیز تجلّی یافته است؛ زیرا «ثَمّ» ظرف ﴿وَجْهُ اللَّهِ ذات و حقیقت خداست.

نمونه این تشبیه در سخنان رسول خدا (ص) هم آمده است؛ مانند اینکه فرمود: خدا را به گونه ای عبادت کن که گویا او را می‌‌بینی یا فرمود: خداوند در قبله نمازگزار است.[۲۷] البته بحث مذکور بر این مبناست که معانی الفاظ اطلاق شده بر خالق و مخلوقات، تفاوتی ندارند، چون از سوی خداوند و پیامبران آورنده این الفاظ شرحی مخالف با آن به ما نرسیده است و نباید در شرح آنها به حمل الفاظ بر معانی غیر مفهومِ اهل زبان روی آورد، که خود مصداق تحریف کلمات از موضع خود ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۲۸] و تحریف کلام حق تعالی پس از فهمیدن آن ﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۲۹] است.[۳۰] برخی با اشاره به آیه ﴿فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۳۱] و دیگر نصوص گفته‌اند: خداوند در کتاب و سنت درباره خویش از دو امر متناقض خبر داده و در موضعی تشبیه و در موضعی تنزیه کرده و با این رویّه خواطر اهل تشبیه (صِرف) را متفرّق و ذهنیات اهل تنزیه(صِرف) را متشتّت ساخته است، پس نباید خدا را به گونه ای تنزیه کرد که از تشبیه خارج گردد، چنان که نباید او را به نحوی تشبیه کرد که از تنزیه بیرون رود، بنابراین او نه مطلق است و نه مقیّد، چون او از تقیّد جدا و ممتاز و در عین اطلاقْ مقیّد است. او باتوجه به آنچه از صفات جلال، خویش را بدان مقیّد ساخته مقیّد است و با عنایت به اسمای کمال که خود را به آنها نامبردار کرده مطلق است، چنان که وی در عین ظهور، باطن و در عین بطون ظاهر است [۳۲] و به اعتبار اسمای تنزیهی‌اش باطن و به اعتبار اسمای تشبیهی‌اش ظاهر است.[۳۳] او واحد، حق، آشکار و پنهان است و خدایی جز او که بلند مرتبه و بزرگ است وجود ندارد.[۳۴] برخی از شارحان اسمای الهی در شرح «سُبْحانَكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ »، «سُبْحانَكَ» را تنزیه ذات الهی و «يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ » را تشبیه بعد از تنزیه دانسته‌اند، چون خداوند از دو حدّ تنزیه (صِرف) و تشبیه (صِرف) خارج و توحیدِ (حقیقی) معرفتِ منزلتِ بین دو منزلت (جمع بین تشبیه و تنزیه) است که از مو باریک‌تر و از شمشیر برنده‌تر است و در این گونه معرفت گویا شخص عارف، بین کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت جمع کرده است [۳۵].[۳۶]

مصداق‌های تنزیه

نفی جسمانیت خدا

نفی جهت

نفی رؤیت خداوند

نفی محل‌ حوادث بودن خداوند

نفی مکان

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۱۴، ص۱۱۴، «نزه».
  2. لسان العرب، ج ۷، ص۲۳، «شبه».
  3. التعریفات، ص۹۳.
  4. الملل و النحل، ج ۱، ص۱۰۳ - ۱۰۴.
  5. شرح فصوص الحکم، ص۳۶۸، ۵۴۱ - ۵۴۲.
  6. الملل والنحل، ج ۱، ص۱۰۳ - ۱۰۴؛ الفتوحات المکیه، ج ۳، ص۱۲۵ - ۱۲۶.
  7. ر. ک: الفتوحات المکیه، ج ۳، ص۲۲۲؛ ج ۱۱، ص۲۵۶؛ علم الیقین، ج ۱، ص۷۱ - ۷۴؛ شرح فصوص الحکم، ص۵۱۱ - ۵۱۲.
  8. «پاکا و فرا برترا به برتری بزرگ که اوست از آنچه (آنان) می‌گویند» سوره اسراء، آیه ۴۳.
  9. «پاکا که خداوند است از آنچه وصف می‌کنند» سوره مؤمنون، آیه ۹۱.
  10. «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بی‌عیب» سوره حشر، آیه ۲۳.
  11. «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی می‌ستاید، همان که فرمانفرمای بسیار پاک پیروزمند فرزانه است» سوره جمعه، آیه ۱.
  12. سوره انعام، آیه ۱۰۰.
  13. «و او بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۲۰.
  14. «و او به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۹.
  15. «هر کاری بخواهد می‌کند» سوره هود، آیه ۱۰۷.
  16. سوره آل عمران، آیه ۱۸۱.
  17. «خداوند به آنچه می‌کنند بیناست» سوره بقره، آیه ۹۶.
  18. «موسی با خداوند بی‌میانجی سخن گفت» سوره نساء، آیه ۱۶۴.
  19. «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  20. الفتوحات المکیه، ج ۳، ص۲۲۲؛ شرح فصوص الحکم، ص۴۹۸؛ علم الیقین، ج ۱، ص۷۴.
  21. «و هر جا باشید او با شماست» سوره حدید، آیه ۴.
  22. الفتوحات المکیه، ج ۹، ص۷۲.
  23. الفتوحات المکیه، ج ۱۱، ص۲۵۶.
  24. «پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
  25. شرح فصوص الحکم، ص۵۱۲.
  26. «پس هر سو رو کنید رو به خداوند است» سوره بقره، آیه ۱۱۵.
  27. الفتوحات المکیه، ج ۱۱، ص۲۵۶ - ۲۵۸.
  28. «پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
  29. «آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.
  30. الفتوحات المکیه، ج ۱۱، ص۲۵۶.
  31. «پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
  32. شرح الاسماء، ص۹۶.
  33. شرح الاسماء، ص۷۲۰.
  34. الفتوحات المکیه، ج ۴، ص۳۲۴.
  35. شرح الاسماء، ص۹۶.
  36. رمضانی، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم ج۹، ص.