عهد در معارف و سیره نبوی

نامه رسول خدا (ص) برای بنی‌بکاء

در سال نهم هجری سه نفر از بزرگان طایفه بنی‌بکاء از قبیله بنی‌عامر بن صعصعه (در وفد بنی‌بکاء) به نام‌های معاویه بن ثور و بشیر بن معاویه و فجیع بن عبدالله، نزد رسول خدا (ص) رفتند تا درباره مسئله هم‌پیمانی، گفتگو کنند. پیامبر خاتم (ص) از آنان به گرمی استقبال کرد، در خانه‌ای آنها را منزل داد و ضمن پذیرایی از ایشان، هدایایی را به آنان تقدیم کرد؛ سپس ایشان را همراه نامه‌ای، راهی دیار خود کرد.

در این نامه آمده بود: "از محمد رسول خدا (ص) برای فجیع بن عبدالله و کسانی که از او تبعیت کنند و ایمان آورند؛ آنان تا هنگامی که نماز بر پا دارند، زکات بپردازند، حق خدا و رسولش رااز غنیمت‌ها پرداخت کنند، رسول خدا (ص) و یارانش را یاری دهند، بر اسلام خود گواهی دهند و از مشرکان دوری جویند، در امان خدا و محمد (ص) قرار دارند"[۱].[۲]

پیمان با بنی‌ضمره

در صفر سال دوم هجری و در یازدهمین ماه هجرت، رسول خدا (ص) در ابواء، پیمانی را بنی‌ضمره بن بکرة بن کنانه به امضا رساند که بر اساس آن، دو طرف متعهد شدند علیه یکدیگر نیرو فراهم نیاورند و کسی را نیز بر این منظور یاری ندهند[۳]. سپس بین آنها و پیامبر خدا (ص) مکتوبی نوشته شد:

"همانا ایشان (بنی‌ضمره) بر جان‌ها و مال‌هایشان در امان‌اند. هر کس به ایشان ستم کند، مسلمانان، آنان را یاری دهند. همچنین بر آنهاست که پیامبر (ص) را یاری دهند. این پیمان تا زمانی که دریایی است که پشمی را خیس کند (کنایه از دائمی بودن این پیمان) پابرجاست؛ مگر آنکه آنان (بنی‌ضمره) با دین خدا به محاربه برخیزند.

زمانی که خاتم انبیاء آنان را به یاری بطلبد، ذمه خدا و پیامبرش بر آنهاست تا اجابتش کنند. به درستی که به خاطر نیکان و پرهیزگارانش، مسلمانان باید آنان را یاری کنند"[۴].[۵]

نامه رسول خدا (ص) به امرای حمیر

در وفد گروهی از مردم حمیر، پیامبر خدا (ص) نوشته‌ای را برای آنها مکتوب فرمود که مضمون آن چنین است: "اما بعد؛ به درستی که خدایی را که جز او خدایی نیست می‌ستایم. هنگام بازگشت ما از سرزمین روم فرستادگان شما پیش ما آمدند و پیام‌های شما را رسانیدند و امور مربوط به شما را خبر دادند و موضوع مسلمان شدن شما و کشتن مشرکان را به اطلاع رساندند. خدای متعال، شما را به هدایت خود راهنمایی فرموده است، مشروط بر آنکه نیکوکار باشید، از خدا و رسولش اطاعت کنید، نماز را برپا دارید، زکات را بپردازید، از غنایم، سهم خدا و رسول (ص) را او برای خود انتخاب کند، پرداخت کنید و زکات را که برمؤمنان واجب شده سات بپردازید[۶] و..."[۷].

نامه به مردم همدان

این نامه را علی (ع) نوشت[۸] و مضمون آن بدین قرار است: "به نام خداوند بخشنده مهربان. این نوشته‌ای است از محمد (ص) رسول خدا (ص) به سوی عمیر ذی مران و کسانی که از همدان اسلام آورده‌اند. شما در امان هستید. همانا من خدایی را که جز او معبودی نیست با شما ستایش می‌کنم؛ اما بعد، خبر اسلام آوردن شما در بازگشت از روم (غزوه تبوک) به من رسید. پس شادمان باشید که خدا شما را به راهنمایی خود، به راه آورد و البته هر گاه شما گواهی دادید که خدایی جز خدایی یگانه نیست، محمد (ص) فرستاده اوست، نماز را به پا داشتید و زکات پرداختید، به راستی خون‌ها و مال‌هایتان در امان خدا و رسول اوست و هم زمین‌های بایری که بر روی آن اسلام آوردید به بیابانش و کوهستانش و چشمه‌ها و شاخه‌هایش بی‌آنکه ستم شوید و یا بر شما تنگ گرفته شود.

به راستی، صدقه برای محمد (ص) و خاندانش حلال نیست. فقط آن زکاتی است که از مال‌های خود به مستمندان مسلمانان می‌پردازید. مالک بن مراره رهاوی به خوبی راز را نگه داشت و خبر را رسانید. درباره او نیکی کنید؛ زیرا او مورد نظر ماست"[۹][۱۰].

نامه دیگر به نجران

از محمد پیامبر خدا (ص) به اسقف‌های نجران. به نام خدا. پس من می‌ستایم با شما خدای ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب را؛ اما بعد، پس همانا شما را از پرستش بندگان به پرستش خداوند و از سرپرستی بندگان به سرپرستی خداوند دعوت می‌کنم. پس اگر ابا کردید، جزیه دهید و اگر نپذیرفتید شما را به جنگ می‌خوانم"[۱۱].[۱۲]

هم‌پیمانی با نعیم بن مسعود اشجعی

در این پیمان‌نامه که به دست مبارک علی (ع) نوشته شد، آمده است: "به نام خداوند بخشنده مهربان. این، پیمانی است که نعیم بن مسعود بن رخیله اشجعی بر آن گردن نهاده است تا زمانی که کوه احد بر جای خویش است، تا آن‌گاه که دریایی هست تا پشمی را‌تر کند، پیمان وی با رسول خدا (ص) بر بنیاد خود استوار خواهد بود"[۱۳].[۱۴]

نامه به رفاعة بن زید جذامی

"به نام خداوند بخشنده مهربان. این فرمانی است از سوی محمد (ص)، فرستاده خدا، برای رفاعة بن زید؛ به راستی که من وی را از سوی خویش برای همه مردم قبیله او و هر کس که بر ایشان وارد شود، گسیل داشته‌ام تا ایشان را به سوی خدا و فرستاده او فرا خواند؛ از این رو هر کس از ایشان که به وی روی آورد به حزب خدا و پیامبرش پیوسته است و هر کس که از وی روی گرداند، تنها برای مدت دو ماه در امان خواهد بود"[۱۵].[۱۶].

پیمان‌نامه رسول خدا (ص) با ربیعه بن ذو مرحب حضرمی

پیامبر خدا (ص) برای ربیعه بن ذو مرحب حضرمی، برادران و عموهای او عهدنامه‌ای نوشت. متن این عهدنامه در منابع چنین آمده است: "اموال، نخلستان‌ها (یا کندوهای عسل)، بردگان، چاه‌های آب، درختان، آب‌های جاری، حق آبیاری، گیاهان، چوب حضرموت و تمام ثروت خاندان ذومرحب، در اختیار خودشان باشد و اگر زمینی در رهن باشد- درختان و میوه هم از جمله رهن است- و تمام محصول ایشان متعلق به خودشان خواهد بود. خدا و رسول او از گرفتن منافع ایشان بی‌نیازند، مشروط بر آنکه آنان، گروه‌های، مسلمان نخلستان را یاری دهند. سرزمین ایشان از هر ستمی به دور خواهد بود. جان‌ها، اموال، منافع نخلستا‌ن‌ها و مزارع سلطنتی که از آن خاندان قیس بوده است برایشان محفوظ خواهد بود و خدا و رسولش عهده‌دار این تعهدند"[۱۷].[۱۸]

نامه به مردم هجر

"به نام خدای بخشنده مهربان. از محمد رسول الله (ص) به مردم هجر؛ شما در امان‌اید. پس به درستی، من ستایش می‌کنم با شما خدایی را که جز او معبودی نیست. اما بعد؛ همانا شما را درباره خدا و خودتان سفارش می‌کنم که بعد از آنکه راهنمایی شدید، گمراه نشوید و پس از آنکه به راه آمدید، به بیراهه نروید؛ اما بعد، فرستادگان شما نزد من آمدند و جز آنچه شادمانشان سازد، درباره آنان انجام ندادم. همانا اگر من در گرفتن تمامحق خود از شما، پافشاری داشتم، شما را از هجر بیرون می‌کردم؛ پس شفاعت حاضر شما را پذیرفتم و بر غایب شما منت نهادم؛ ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ[۱۹][۲۰]؛ اما پس از آن همانا آنچه کرده‌اید به من رسید و به راستی هر کس از شما نیکی کند، گناه گنهکار بر او بار نخواهد شد. پس هرگاه فرمانداران شما آمدند، فرمانشان را پذیرا باشید و آنان را بر انجام امر خدا و در راه خدا یاری دهید. همانا هر کسی از شما کاری شایسته کند، هرگز عملش نزد خدا و من گم نخواهد شد؛ اما بعد؛ ای منذر بن ساوی! به راستی که فرستاده‌ام تو را نزد من ستود. اگر خدا بخواهد تو را به سبب این کار، پاداشی نیک خواهم داد"[۲۱].[۲۲]

صلح حدیبیه

این پیمان‌نامه که در سال ششم هجری به امضای رسول خدا (ص) و نماینده قریش رسید و به اصرار نماینده قریش، به رسم جاهلیت با عنوان "اللَّهُمَّ بِاسْمِك"‏ آغاز شده است، بدین مضمون است: "اللَّهُمَّ بِاسْمِك"‏؛ این پیمان صلحی است که محمد بن عبدالله (ص) و سهیل بن عمرو بر آن هم‌داستان شده‌اند. آن دو پذیرفته‌اند که ده سال، جنگ را رها سازند تا مردم در این مدت در آرامش باشند. همچنین پذیرفتند که دزدی و خیانت نکنند و دل‌هایشان گنجینه استوار راستی و پیمانداری باشد. هر کس دوستدار محمد (ص) است به پیمان وی درآید و هر کس بخواهد با قریش هم پیمان شود، به پیمان ایشان درآید. هر کس از قریش که بی‌اجازه سرپرست خویش، نزد محمد آید وی او را به قریش بازگرداند و هر که از اصحاب محمد (ص) نزد قریش آید او را بازنگردانند.

محمد، امسال به مدینه برگردد و سال بعد با اصحابش به مکه بیاید و مدت سه روز در آن اقامت کند و سلاحی جز سلاح مسافر، آن هم در غلاف، با خود حمل نکند"[۲۳]. نویسنده این پیمان‌نامه، امیرمؤمنان علی (ع) بود[۲۴].[۲۵]

نامه رسول خدا (ص) به بنی‌زرعه و بنی‌ربعه

نقل است که پیغمبر خدا (ص) برای بنی‌زرعه و بنی‌ربعه که از قبیله جهینه بودند، چنین نوشت: "به درستی که آنان بر جان و مال خویش در امان‌اند. هر کس بر ایشان ستم کند یا بجنگد، بر عهده مسلمانان است که آن دو قبیله را یاری کنند؛ مگر اینکه در امر دین با مسلمانان درگیر شوند یا نسبت به زن و فرزند کسی ستم کنند که در آن صورت یاری داده نخواهند شد؛ ضمنا این فرمان درباره مردم صحراهای اطراف هم، به شرط اینکه نیکوکار و پرهیزگار باشند، معتبر است؛ و الله مستعان"[۲۶].[۲۷]

نامه به جناده ازدی و قومش

رسول اکرم (ص) برای جناده ازدی و قوم و پیروان او چنین نوشتند: "تا زمانی که نماز بگزارید، زکات بپردازید، از خدای و رسول (ص)اطاعت کنید، سهم خدا و رسول (ص) را از غنایم بپردازید و از مشرکان دوری جویید، در پناه خدا و رسول خدا -محمد بن عبدالله (ص) - خواهید بود"[۲۸].[۲۹]

نامه به عمرو بن معبد جهنی و بنی‌حرقه

نبی‌ اکرم (ص) به عمرو بن معبد جهنی و بنی‌حرقه که از قبیله جهینه بودند و نیز بنی‌جرمز چنین نوشت: "کسانی که مسلمان شوند، نماز بگزارند، زکات بپردازند، از خدا و رسولش فرمانبری کنند و از غنایم، خمس و سهم پیامبر (ص) را بپردازند، اقرار به اسلام داشته باشند و از مشرکان دوری جویند، در امان خدا و رسول (ص) خواهند بود. باید طلب خود را از مسلمانان بدون ربا و به اندازه مبلغ اصلی وام، دریافت دارند و ربای در رهن نیز باطل است. زکات غلات معادل یک دهم محصول است و هر کس هم به آنها (عمرو بن معبد جهنی و بنی‌حرقه) ملحق شود، همین حکم درباره او اجرا خواهد شد"[۳۰].[۳۱]

پیمان‌نامه رسول خدا (ص) با خالد بن ضماد ازدی

"سرزمین‌های خالد بن ضماد از آن خود اوست مشروط بر اینکه به خدا ایمان آورد و شریکی برای او قائل نباشد، گواهی دهد که محمد (ص) بنده و فرستاده خداست و به شرط آنکه نماز بر پا دارد، و زکات بپردازد، ماه رمضان را روزه بگیرد، حج به جا آورد، فتنه‌انگیزان را پناه ندهد، تردید به خود راه ندهد و به شرط آنکه برای خدا و رسولش خیرخواه باشد، دوستداران خدا را دوست و دشمنان خدا را دشمن بدارد؛ بر عهده محمد (ص) پیامبر خداست که از جان و خاندان او، همچون جان و مال و خاندان خود دفاع کند و تا هنگامی که خالد ازدی به شرایط این عهدنامه وفادار باشد، در پناه خدا و رسول او خواهد بود"[۳۲].[۳۳]

نامه به طایفه اسلم از بنی‌خزاعه

"کسانی از ایشان که ایمان آورند، نماز بگزارند، زکات بپردازند و در دین خدا خیرخواهی کنند در صورتی که کسی به آنها ستمی کند بر عهده مسلمانان است که آنان را یاری دهند و نیز بر عهده ایشان (طایفه اسلم) است که چون پیامبر (ص) آنها را فراخواند، برای یاری حاضر شوند و برای صحرانشینان ایشان هم همین تعهد خواهد بود و آنان هر کجا که باشند در حکم مهاجرند"[۳۴].[۳۵]

نامه به بنی‌معن

گفته شده است که رسول خدا (ص) برای بنی‌معن که طایفه‌ای از طییء بودند، نوشته‌ای را بدین مضمون صادر فرمود: "در صورت به پاداشتن نماز، پرداخت زکات، فرمانبرداری از خدا و رسول (ص)، دوری جستن از مشرکان، پایداری در اسلام و در امان نگه داشتن راه‌ها، زمین‌هایی را که به تصرف خویش در می‌آورند و نیز آب‌های آن، در اختیار ایشان خواهد بود"[۳۶].[۳۷]

امان‌نامه برای خاندان معاویه بن جرول

رسول خدا (ص) دستور فرمود تا امان‌نامه‌ای برای خاندان معاویة بن جرول که از قبیله طیء بودند، نوشته شود که در این نوشته آمده است: "هر کس نماز بخواند، زکات بپردازد، خدا و رسولش را اطاعت کند، خمس غنایم و سهم پیامبر (ص) و رسولش را بپردازد، از مشرکان دوری جوید و همواره اقرار به اسلام داشته باشد، در امان خدا و رسولش خواهد بود و سرزمین‌هایی که تسلیم ایشان شود، به اندازه مسافتی که گوسفندی در یک شبانه روز بپیماید، از آنِ آنها خواهد بود"[۳۸].[۳۹].

منابع

پانویس

  1. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۱-۱۳۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۲۷۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۳۲.
  2. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۳.
  3. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۲؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۷۳؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۴، ص۱۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵.
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۰؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۴، ص۱۴.
  5. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴.
  6. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۹؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۳۰۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۷۵.
  7. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۴.
  8. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۱؛ نیز با اندکی اختلاف در عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۸-۲۹.
  9. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۱؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۸-۲۹.
  10. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۵.
  11. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۱.
  12. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۵.
  13. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۰.
  14. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۶.
  15. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۶.
  16. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۶.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۴؛ احمد میانجی، مکاتیب الرسول، ج۳، ص۱۴۵.
  18. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۶-۲۹۷.
  19. «و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
  20. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۸۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲؛ نسخه‌ای دیگر در ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۱.
  21. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲.
  22. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۷.
  23. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۱۱- ۶۱۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۲۹۵.
  24. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۱۰؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۷۰.
  25. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۷-۲۹۸.
  26. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۷.
  27. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۸.
  28. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۶؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۳۷۶.
  29. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۹.
  30. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۸؛ احمد میانجی، مکاتیب الرسول، ج۳، ص۲۲۲.
  31. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۹.
  32. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۴؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۳۷۶.
  33. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۹۹-۳۰۰.
  34. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۳۸۸.
  35. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۳۰۰.
  36. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۶؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۳۸۸؛ احمد میانجی، مکاتیب الرسول، ج۳، ص۲۳۲.
  37. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۳۰۰.
  38. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۶؛ محمد هادی یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۳، ص۵۰۷.
  39. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، معاهده با امرای محلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۳۰۰-۳۰۱.