عهد در قرآن
مقدمه
قرآن از واژههایی چون میثاق، عهد، یمین و ذمه در مورد معاهدات و لزوم پایبندی به آن استفاده میکند. و پایبندی به آن را واجب و لازم میشمارد: ﴿وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ﴾[۱]، ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ﴾[۲]، ﴿لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ﴾[۳]. این در حالی است که یکی از اصول مهم اخلاقی انسان و اسلام رعایت عهد و پیمان و از برجستهترین اصول تتمیم مکارم پیامبر است، که در قرآن بارها به آن تأکید و ارشاد شده است: ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا﴾[۴]. حتی گفته شده معیار خوبی به این نیست که به سمت مکه بروید و به سمت خدا روی بگردانید، بلکه معیار ایمان به خدا و وفای به عهد است: ﴿لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾[۵] و حتی پیمانشکنان ملامت و تهدید شده: ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا﴾[۶] تا جایی که با تعبیرهایی چون ضرورت رعایت: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾[۷] و ایجاد خسران در ترک آن را مطرح میکند: ﴿الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾[۸]. یا رابطهای میان رعایت عهد و تقوا قائل میشود: ﴿بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۹] یا میگوید کسانی که نقض عهد میکنند، تقوا ندارند: ﴿الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ﴾[۱۰]. البته عهد جنبههای فردی و اجتماعی و سیاسی دارد. عهدی که انسان با خود میگذارد، یا با خدای خود دارد: ﴿الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ﴾[۱۱]. و یا خانواده و یا جامعه. اما شاید مهمترین آنها عهد با پیامبران در پس ایمان به خدا و رسول است. فهم بسیاری از رفتارهای پیامبر در شناخت جایگاه عهد در اسلام و معاهدات ایشان در غزوات و در تعامل با مردم مکه و مدینه در همین اصل اخلاقی است. نمونه روشن آن در آیات آغازین سوره توبه تا آیه ۱۲ است که نشان میدهد که اعلام برائت و جنگ با مشرکین، جنبه عقیدتی و به دلیل شرک آنان نبوده، و جنبه اخلاقی و نقض عهد آنان داشته که بارها آن را یادآور شده و آنان نظام امنیت جامعه را تهدید نمودهاند.
پیمان الهی در قالب بنیان فطرت
- ﴿إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾[۱۲].
- ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ﴾[۱۳].
- ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۱۴].
- ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا﴾[۱۵].
نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- ایمان به پیامبر اسلام و یاری کردن او، عهد و میثاق الهی از انبیای گذشته و امتهای آنان: ﴿إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾ عامل: ﴿وَإِذْ﴾ از (اُذکر) محذوف است یعنی به یاد آور وقتی را که... و گفته شده که (اذ) عطف بر گذشته یعنی ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ﴾ است. و از امیرمؤمنان روایت شده که خداوند میثاق و پیمانی از انبیاء پیشین گرفت که به امت خود از بعثت و صفات و خصوصیات وی خبر و بشارت دهند و آنها را به تصدیق پیغمبری وی امر نمایند[۱۶].
- پیامبر مأمور توجه دادن علمای اهل کتاب، به عهد و میثاقشان با خداوند: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ﴾، چنانکه در برخی روایات آمده که مراد یهود یا یهود و نصاری هر دو یا هر کس که کتابی آسمانی داده شده است. ﴿لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ﴾ یعنی محمد (ص) را به مردم معرفی کنید و مرجع ضمیر در ﴿لَتُبَيِّنُنَّهُ﴾ محمد (ص) است؛ زیرا در کتاب ایشان آمده که محمد (ص) رسول خداست و دین الهی اسلام میباشد. ممکن است ضمیر به کتاب برگردد، یعنی کتاب را که اسم محمد در آن است بیان کنید[۱۷].
- عهد و پیمان مؤمنان صدر اسلام با پیامبر بر اطاعت کامل از وی: ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا...﴾ که در این باره اقوالی است: یکم، مقصود همان پیمان و بیعتی است که پیامبر در موقع مسلمان شدن، از آنها گرفت، تا خدا را در همه امور واجب اطاعت کنند، خواه طبق میلشان باشد یا نباشد. این قول از ابن عباس و سدی است. دوم، ابو الجارود از امام باقر (ع) روایت کرده است که: مقصود مطالبی از قبیل حرام بودن چیزهای غیر مباح و کیفیت طهارت و وجوب ولایت است که در حجة الوداع بیان شده بود. این معنی داخل در قول اول است. سوم: ابو علی جبایی گوید: مقصود، متابعت آنها از پیامبر است در روز بیعت عقبه و بیعت رضوان[۱۸].
- خداوند این نکته را مطرح میکند که پیامبری - نبوت - امتیازی ذاتی نیست که خداوند با تشریفات به اشخاصی ویژه بخشیده باشد بلکه پیمانی معهود میان خدا و پیامبران که مسئولیت دعوت به توحید را بپذیرند و در تحمل مشکلات و اذیتها در این راه صبر داشته باشند و با رویی گشاده و اخلاقی نیکو و موعظهای زیبا با مردم روبهرو شوند و از میان پیامبران خداوند نام نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد (ص) درود خدا بر همه آنها باد را برده است ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ﴾ به دلیل رسالت آنان از نظر امتداد زمانی و وسعت جغرافیایی از پیامبران دیگر متفاوت بوده است و از آنها پیمان محکمی گرفتم این دعوت توحیدی عام را در امتداد زمان و در پهنای عالم با تلاش و کوشش مستمر بگسترانند ﴿وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا﴾[۱۹].
معاهدات پیامبر خاتم
بدون شک یکی از اصول اخلاقی قرآن احترام به پیمانها نسبت به هرکسی است، اعم از مسلمان و کافر موافق و مخالف. این اصل از بسیاری از آیات قرآن استفاده میشود و در سنت و احادیث نبوی و کلمات اهل بیت (ع) آن حضرت نیز تأکید شده است و هیچ چیزی به جز نقض مقابل آن را منتفی نمیکند. اما در این مدخل تنها آن دسته از آیاتی است که ناظر به پیامبر و حساسیتهای آن حضرت است تا موضع ایشان را نشان دهد.
- ﴿الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ﴾[۲۰]. نکته: پیامبر به پیمانهای خود اهمیت بسیار میدهد و از مقابل خود چنین توقعی دارد. در این آیه هم یادآور شده کسانی که نقض عهد کنند، اهل تقوا نیستند.
- ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۲۱]؛
- ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۲۲]؛
- ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۲۳]؛
- ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ﴾[۲۴]. نکته: ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ﴾ برای پیمانی که انسان به آن متعهد میشود در پیشگاه خداوند حرمتی است که پاس داشتن آن حرمت واجب است و خداوند اراده کرده که انسان باید به تعهدات خود وفا کند و به آن ملتزم باشد تفاوتی نمیکند که این تعهدات عملی یا رابطهای یا مالی باشد. طرف تعهد انسان دیگر و یا خداوند یا خود انسان و یا جهات دیگر باشد زیرا این التزام شخصی به التزام شرعی تبدیل میشود و خداوند اراده کرده حرمت او در قانون پیمانها پاس داشته شود و همانند یک قانون شرعی انسانها خود را ملزم به رعایت آن بدانند و شاید ارزش این التزام شرعی این باشد که روابط انسانی را در همه پیمانها و قوانین و سوگندها به یک قاعده ثابتی تبدیل میکند و به آن قداستی میدهد که زندگی انسانها را در صراط مستقیم قرار میدهد و پایبند نبودن و لزران بودن تعهدات و پیمانها همه قوانین اجتماعی سیاسی اقتصادی را متزلزل میکند و انسانها فاقد جایگاه محکمی برای زندگی حال وآینده میشوند ﴿وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا﴾[۲۵].
نکات: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- خداوند به تمام مشرکان – بتپرستان - اعلام میکند که: هرگونه پیمانی با مسلمانان داشتهاند، لغو خواهد شد، ﴿بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ با اینکه اسلام به وفای عهد بسیار اهمیت میدهد، از این آیه استفاده میشود که هرگاه نشانههایی از توطئه و نقض پیمان مشاهده شد، مسلمانان حق دارند، پیمان را یکجانبه لغو کنند، ولی باید جوانمردانه لغو پیمان را اعلام نمایند و خدا و رسول نسبت به مشرکان پیمانشکن تعهّدی ندارند؛
- الغای یکجانبه پیمانهای مشرکان، مخصوص کسانی بوده که نشانههایی از آمادگی آنان برای پیمانشکنی ظاهر شده بود؛ اما کسانی که بر پیمان خود استوار بودند ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ و هیچگاه بر خلاف شرایط پیمان گام برنداشتند و کم و کسری در آن ایجاد نکردند ﴿ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا﴾ و نه احدی را بر ضد شما تقویت نمودند ﴿وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا﴾ پیمانشان محترم شمرده میشود؛
- خداوند اعلام میکند: مشرکان نباید انتظار داشته باشند خدا و فرستادهاش پیمان آنان را لغو نکنند، در حالی که آنان بارها در عمل نشان داده بودند که هرگاه دستشان برسد پیمانشکنی میکنند و ضربهای بر مسلمانان وارد میسازند. ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ﴾ و یک گروه را که در اعمال خلاف و پیمانشکنی با سایر مشرکان شریک نبودند استثنا کرده، میگوید: مگر کسانی که با آنها نزد مسجدالحرام پیمان بستید - صلح حدیبیه - ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾ این گروه مادام که به پیمانشان در برابر شما وفادار باشند شما هم وفادار بمانید ﴿فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ﴾ زیرا خداوند پرهیزکاران – آنها را که از هرگونه پیمانشکنی اجتناب میورزند - دوست دارد ﴿ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾[۲۶].
عهد
واژه «عهد» در آیه ابتلاء به معنای امامت تفسیر شده است؛ چراکه در پاسخ به تقاضای ابراهیم (ع) مبنی بر برخورداری ذریه وی از مقام امام، واقع شده است[۲۷]. در مقاییس اللغة و العین آمده است: این واژه در اصل به معنای حفظ و نگهداشتن چیزی و ایجاد پیمان است و عهدی که برای حکام و والیان نوشته میشود و نیز وصیت و قسم از این باب بوده و جمع آن عهود میباشد. و به خاطر لطفی که در باران هست و گویی که باران در بهار متعهدانه میبارد، باران را عهد و عهاد نیز گفتهاند[۲۸].
ابن منظور میگوید: هر آن چیزی که بر آن با خداوند پیمان ببندند و یا هر آنچه که میان بندگان از مواثیق و پیمان است، عهد نامیده میشود و نیز بر امر یتیم و هر آنچه خداوند در قرآن کریم بدان امر کرده است نیز عهد گفته میشود[۲۹].
صاحب التحقیق مینویسد: این واژه در اصل به معنای التزامی معین در برابر شخص دیگر یا پایبندی در امر و کاری میباشد. و اما حفظ و نگه داشتن در واقع از آثار این التزام است، همانگونه که قسم، عهد و وصیت از اسباب تعهد میباشد؛ یعنی آن عهدی که به واسطه عقد یا وصیت یا قسم - یا هر آنچه که دلالت بر معاهده یا التزام نماید- حاصل گشته، سپس بر ذمه و عهده قرار میگیرد و باعث وجوب نگه داشتن آن میشود. بدین روی عهد دارای مفهومی عام است و اگر مسائلی چون عقد، وصیت و قسم موجب التزام در برابر شخص دیگری گردند، در این صورت از مصادیق عهد به شمار میآیند.
سپس عهد یا از خالق است یا از مخلوق و هر کدام از این دو یا در ذات و تکوین است یا در قول و اظهار.
- عهد خدا در تکوین و افاضه در ذات، مانند: ﴿...قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۳۰]. در واقع این آیه اشاره به عهدی است که در ذات ایجاد میشود و به وسیله آن خلوص، عصمت و حقیقت بندگی و کمال تحقق مییابد.
- اظهار و بیان عهد از سوی خداوند، مانند: ﴿...وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ...﴾[۳۱]. ﴿...وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ...﴾[۳۲].
- اما بیان عهد از سوی بندگان ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ﴾[۳۳]. ﴿...وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا﴾[۳۴].
- عهد ذاتی از عبد و بندگان، مانند: ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ﴾[۳۵]. این عهد در نفس و ذات عبد تحقق مییابد و برآمده از ایمان یقینی و راسخ، شهود و حق الیقین است[۳۶].
راغب در مفردات مینویسد: عهد: حفظ و نگهداری و رعایت چیزی است که مراعات آن لازم است خداوند میفرماید:. ﴿...وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا﴾[۳۷].
عهد خداوند سه مورد و مفهوم دارد.
- عهد گاهی به چیزی است که خداوند در اندیشههای ما آن را ثابت میدارد (عهد فطری) مانند: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ...﴾[۳۸].
- گاهی به چیزی است که در قرآن و سنت پیامبرش ما را به آن امر کرده است (عهد شرعی) مانند: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ...﴾[۳۹].
- زمانی عهد خدا به چیزی است که پایبند به آن هستیم ولی در اصول شریعت، الزامی نیست، مثل نذر کردن و هر چیزی که در حکم نذر باشد (عهد قرار دادی، بین بنده و خدا) مانند: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ...﴾[۴۰].
در عرف شریعت به پیمانی که با کافران بسته شده و در ذمه آنان است نیز «عهد» یا «ذو العهد» میگویند. پیامبر (ص) فرمود: «لا یقتل مؤمن و لا ذو عهد فی عهده»؛ «هیچ ذمی در عهدش کشته نمیشود و همچنین مشرکی که امان بخواهد و در دار الاسلام داخل شود».
به عهد و پیمان و وثیقهای که میان دو نفر بسته شود نیز عهد گفته میشود[۴۱].[۴۲]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «حرمت سوگندهای خود را بدارید» سوره مائده، آیه ۸۹.
- ↑ «و چون با خداوند پیمان بستید وفا کنید و سوگندهای خود را چون استوار کردید در حالی که خداوند را بر خود گواه گرفتهاید مشکنید؛ بیگمان خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره نحل، آیه ۹۱.
- ↑ «درباره هیچ مؤمنی نه پیوندی را پاس میدارند و نه پیمانی را و آنانند که تجاوزگرند» سوره توبه، آیه ۱۰.
- ↑ «و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
- ↑ «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
- ↑ «و چون با خداوند پیمان بستید وفا کنید و سوگندهای خود را چون استوار کردید در حالی که خداوند را بر خود گواه گرفتهاید مشکنید» سوره نحل، آیه ۹۱.
- ↑ «و آنان که سپردههای نزد خویش و پیمان خود را پاس میدارند» سوره مؤمنون، آیه ۸ و سوره معارج، آیه۳۲.
- ↑ «همان کسان که پیمان با خداوند را پس از بستن آن میشکنند و چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تباهی میورزند، آنانند که زیانکارند» سوره بقره، آیه ۲۷.
- ↑ «چرا، (بازخواست خواهند شد ولی) آن کس که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری ورزد (بداند) بیگمان خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۷۶.
- ↑ «همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را میشکنند و پرهیزگاری نمیورزند» سوره انفال، آیه ۵۶.
- ↑ «آنان که به عهد خداوند وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند؛» سوره رعد، آیه ۲۰.
- ↑ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت که آن (کتاب آسمانی) را برای مردم، روشن بگویید و پنهانش مدارید اما آن را پس پشت افکندند و با آن بهای ناچیزی ستاندند و بد است آنچه میستاندند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۷.
- ↑ «و نعمت خداوند را به یاد آورید و (نیز) پیمانی را که استوار با شما بسته است هنگامی که گفتید: شنیدیم و گردن نهادیم؛ و از خداوند پروا کنید بیگمان خداوند به اندیشهها داناست» سوره مائده، آیه ۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و از آنها پیمانی استوار گرفتیم» سوره احزاب، آیه ۷.
- ↑ ترجمه مجمع البیان، ج۴، ص۱۴۴.
- ↑ ترجمه مجمع البیان، ج۴، ص۳۷۹.
- ↑ ترجمه مجمع البیان، ج۶، ص۳۳.
- ↑ من وحی القرآن، ج۱۸، ص۲۶۵.
- ↑ «همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را میشکنند و پرهیزگاری نمیورزند» سوره انفال، آیه ۵۶.
- ↑ «(این) بیزاری خداوند و پیامبر اوست از مشرکانی که با آنان پیمان بستهاید» سوره توبه، آیه ۱.
- ↑ «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاستهاند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکردهاند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بیگمان خداوند پرهیزکاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۴.
- ↑ «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست میدارد» سوره توبه، آیه ۷.
- ↑ «و چون با خداوند پیمان بستید وفا کنید و سوگندهای خود را چون استوار کردید در حالی که خداوند را بر خود گواه گرفتهاید مشکنید؛ بیگمان خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره نحل، آیه ۹۱.
- ↑ من وحی القرآن، ج۱۳، ص۲۸۴.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۷۵۶.
- ↑ محمد بن الحسن الطوسی، تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۵۵؛ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۱ و مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ص۶۸۷ و العین، ص۶۹۱.
- ↑ لسان العرب، ج۹، ص۴۴۸.
- ↑ «فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «...و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوعکنندگان سجدهگزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
- ↑ «و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم» سوره بقره، آیه ۴۰.
- ↑ «و چون با خداوند پیمان بستید وفا کنید» سوره نحل، آیه ۹۱.
- ↑ «و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
- ↑ «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۲۴۶-۲۴۷.
- ↑ «و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
- ↑ «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند» سوره توبه، آیه ۷۵.
- ↑ مفردات الفاظ القرآن، ص۵۹۱-۵۹۲.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۸۳.