کم‌فروشی در قرآن

کم‌فروشی مخالفت با سنت الهی

نظام هستی، نظامی نیک و احسن است به گونه‌ای که نمی‌توان بهتر از آن را در شرایط این چنینی تصور کرد. این نظام مبتنی بر اصولی چند است که از آن به سنت‌های الهی تعبیر می‌‌شود. سنت‌های الهی، همان قوانین تکوینی است که بر هستی و جامعه و تاریخ حکومت می‌‌کند. مثلا آن چه در فیزیک از آن به قانون جاذبه یاد می‌‌شود، در حقیقت یکی از سنت‌های الهی در ماده است. سنت ابتلاء و آزمون از سنت‌هایی است که در جامعه و تاریخ جاری می‌‌شود.

سنت عدالت، سنتی است که نظام هستی بر پایه آن استوار یافته و همه هستی بی‌کوچک‌ترین تخطی از این اصل در جریان است. عدالت، نظامی است که هر چیزی را در جای خود به درستی قرار داده و اجازه می‌‌دهد تا در مسیر کمالی شایسته و بایسته خود نیز به درستی حرکت کند و به کمالات شایسته خویش برسد.

همه موجودات هستی در یک نظام جبری به این سمت و در این چارچوب حرکت می‌‌کنند. انسان و جنیان از موجوداتی هستند که به سبب دارا بودن عنصر اراده، از حق اختیار و انتخاب بهره مند شده‌اند. این عنصر وجودی موجب می‌‌شود تا امکان تخطی برای آدمی به گونه‌ای فراهم آید. از این رو خداوند از صفات ذاتی آدمی، ظلوم بودن را ذکر کرده است؛ چراکه این انسان به طور طبیعی از عدالت خارج شده و به سمت دو سویه افراط و تفریط گرایش می‌‌یابد. البته چون این عنصر و این گرایش‌ها، برای آدمی فواید بسیاری دارد؛ لذا در آدمی نهفته و سرشته شده است. با این همه، مدیریت و مهار عنصر اراده موجب می‌‌شود تا آدمی بتواند در مسیری قرار گیرد که خلافت مطلق و کامل را برای او فراهم می‌‌آورد. از نظر قرآن همه انسان‌ها از خلافت عمومی برخوردارند ولی تحقق خلافت خاصه، نیازمند تحقق شرایطی است که از طریق عبودیت به دست می‌‌آید.

عنصر اراده به بشر این امکان را می‌‌دهد تا راه خویش را برگزیند و مراتبی از خلافت را در خود تحقق دهد و آن را تجلی و مظهریت نماید. اگر کسی بخواهد به خلافت خاصه دست یابد لازم است در مسیر عدالت گام بردارد و حق همه قوای بدن و روان را چنان که شایسته آن است، ادا نماید. در این صورت است که حق را در خود تجلی می‌‌بخشد و جلوه‌ای از مظاهر الهی می‌‌شود.

خداوند از بشر خواسته تا با اراده و اختیار خویش، راه عدالت را در پیش گیرد تا به فلسفه آفرینش دست یابد. براین اساس خداوند در آیه ۲۵ سوره حدید بر عدالت به عنوان فلسفه بعثت و ارسال رسل و انزال کتب تأکید می‌‌کند و از مردم می‌‌خواهد تا در این چارچوب ساختار دولت و جامعه را قرار دهند.

بخشی از ساختارهای جامعه ارتباط تنگاتنگی با عدالت اقتصادی دارد. از این رو قسمتی از آموزه‌های قرآنی بر شیوه تحقق این نوع عدالت توجه دارد؛ چراکه هر گونه بی‌عدالتی در این حوزه، آثار و تبعات خود را به حوزه‌های دیگر نیز گسترش می‌‌دهد.

از آیاتی چون ۸۵ سوره اعراف و هود و ۱۸۱ تا ۱۸۳ سوره شعراء بر می‌‌آید که کم‌فروشی به عنوان نوعی ظلم و بی‌عدالتی در عرصه اقتصادی می‌‌تواند موجب فساد در جامعه شود و دیگر بخش‌های آن را متأثر سازد.

علامه طباطبایی در ذیل آیه۸۵ سوره اعراف با اشاره به واژه بخس که به معنای ناقص کردن چیزی به صورت ظالمانه است [۱] می‌‌نویسد: مقصود از فساد نکردن هر چند که مطلق آن است؛ اما منظور خداوند در این آیه، فسادی است که موجب سلب امنیت در اموال واعراض و مانند آن شود[۲].

وی در ذیل آیه۸۵ سوره هود نیز می‌‌نویسد: بعید نیست که از سیاق آیه استفاده شود که جمله لاتعثوا عطف تفسیری برای نهی قبلی یعنی لاتبخسوا باشد و در نتیجه در این آیه بر نهی از کم‌فروشی و نقصان در کیل و وزن به این جهت که ارتکاب اینها موجب فساد در جامعه می‌‌شود، تأکید شده است. [۳]

بنابراین، از نظر قرآن، کم‌فروشی، به عنوان یک ظلم اقتصادی می‌‌تواند آثار خود را در بخش‌های دیگر جامعه نیز به جا گذارد و موجب سلب امنیت جامعه شده و فساد و تباهی را در آن به دنبال داشته باشد.

در همین آیات به‌ویژه آیات ۸۵ سوره اعراف و هود، بر این نکته تأکید شده که مهم‌ترین بخش در عدالت اقتصادی، عدالت در توزین است. به این معنا که اگر جامعه‌ای، عدالت مشهود و ملموسی را در توزین اشیاء در پیش گیرد، گامی بلند در عدالت اقتصادی برداشته است؛ چراکه عدالت در توزین و اجتناب از کم‌فروشی را زمینه‌ساز اصلاح جامعه برمی شمارد. بنابراین، از نظر قرآن، عدالت در هنگام خرید و فروش و پرهیز از کم‌فروشی، عین اصلاح فراگیر در جامعه است؛ زیرا عمل کم‌فروشی و دادن جنس کم‌تر از میزان واقعی آن به مشتری، تأثیرات مخربی در سلب اعتماد اجتماعی به جا می‌‌گذارد. این در حالی است که اعتماد، سرمایه اساسی هر جامعه‌ای است. اگر جامعه‌ای بخواهد به رشد و شکوفایی و تمدن‌سازی برسد، نیازمند اعتماد همه گروه‌ها و افراد اجتماعی به یک دیگر است. در جامعه‌ای که کاسب آن با ترازوی عدالت خویش، مقداری از جنس را کم می‌‌گذارد و از آن می‌‌دزد و به مشتری به عنوان میزان درست و صحیح تحویل می‌‌دهد، در چنین جامعه‌ای مهم‌ترین سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد از میان خواهد رفت و سلب اعتماد اجتماعی به معنای فساد و فروپاشی جامعه از درون خواهد بود.

به هر حال، سنت الهی در آفرینش بر عدالت است و هر کسی از این سنت پیروی نکند و برخلاف آن قرار گیرد، در حقیقت در دام ظلم و ستم افتاده است که نتیجه آن چیزی جز فساد در جامعه نخواهد بود و تحقق فساد در جامعه به معنای حرکت برخلاف فلسفه آفرینش و انسان، محکوم به شکست و نابودی است. از این رو هر جامعه‌ای که گرفتار اموری چون کم‌فروشی در حوزه اقتصادی می‌‌شود، به سبب سلب اعتماد اجتماعی از آن، در مرحله فروپاشی و نیستی درونی قرار می‌‌گیرد و از صفحه روزگار محو می‌‌شود[۴].

آثار و احکام

برای این که درک درستی از احکام سخت گیرانه قرآن درباره کم‌فروشی داشته باشیم، نیازمند آن هستیم که درک درستی از آثار کم‌فروشی داشته باشیم. در حقیقت بیان فلسفه و علت احکام با بیان برخی از آثار آن می‌‌تواند تبیین روشنی از علت احکام و یا مجازات‌های دنیوی و اخروی آن ارائه دهد.

قرآن یکی از روش‌هایی را که در بیان احکام در پیش گرفته، توجه دادن به علت یا حکمت حکم است. از این رو در آیات قرآنی یا روایی، بخشی از حکم، اختصاص به بیان آثار و یا علت‌ها و حکمت‌های آن دارد. کتاب قیم و ارزشمند علل الشرایع از شیخ صدوق نیز به همین منظور تدوین شده است تا انگیزه برای عمل به احکام در آدمی تقویت شود و گمان نبرد که این احکام تعبدی، بی‌علت و یا حکمت است. هر چند که نمی‌توان به تمامی علل و یا حکمت‌های احکام شریعت اشاره کرد، ولی بخشی از آنها به شکل بیان آثار تبیین شده است.

خداوند در بیان حکم شدید و سخت گیرانه خود درباره کم‌فروشی که آن را از محرمات الهی دانسته[۵] به برخی از آثار این رفتار ظلمانه اشاره می‌‌کند تا این گونه انسان را تشویق به ترک این رفتار کند.

خداوند با اعلان حرام بودن کم‌فروشی در همه شرایع[۶] و تهدید کم فروشان به عذاب قیامت[۷] و نیز عذاب دنیوی[۸] بر آن است تا مردم را از آن باز دارد تا دچار تبعات و آثار فسادانگیز آن نشوند و از هدف اصلی آفرینش این گونه باز مانند و سرگرم دنیا و بازیچه‌های آن شوند.

خداوند در آیات ۱۷۶ تا ۱۸۹ سوره شعراء به انسان هشدار می‌‌دهد یکی از عوامل گرفتاری انسان به عذاب استیصال و نابودی در دنیا، کم‌فروشی است؛ چنان که اصحاب«ایکه» و مردم مدین از قوم شعیب(ع) این گونه بودند و خود را به عذابی سخت گرفتار کردند و به صیحه آسمانی هلاک شدند[۹].

از نظر قرآن کم‌فروشی عمل ظالمانه اقتصادی است که همه تار و پود جامعه را متاثر از فساد و تباهی می‌‌کند و با سلب امنیت و اعتماد اجتماعی، جامعه را تا مرز سقوط و تباهی پیش می‌‌برد و موجبات خشم و غضب الهی را فراهم می‌‌آورد. از این رو کم‌فروشی را که در ظاهر عملی مجرمانه ساده و پیش پا افتاده است، به عنوان گناه کبیره معرفی کرده و وعده عذاب دوزخ در آخرت و استیصال در دنیا را می‌‌دهد[۱۰].

اصولا گناهان کبیره، آن دسته از گناهانی است که تاثیرات آن فراتر از حوزه شخصی است و جامعه را از خود متاثر می‌‌سازد و زمینه گسترده‌ای را برای فساد و تباهی اجتماعی فراهم می‌‌کند. از این رو بر ارتکاب همه گناهان کبیره عذاب دوزخ وعده داده می‌‌شود و در صورت گسترش و فراگیری آن، جامعه در همین دنیا به عذاب استیصال، گرفتار و نابود می‌‌شود.

خداوند در آیاتی از جمله آیات پیش گفته و آیه نخست سوره مطففین، کم‌فروشی را عامل گرفتاری در آتش دوزخ دانسته و کم فروشان را در دره‌ای از دوزخ به عذابی هلاک کننده و دردناک ترسیم می‌‌کند[۱۱].

همچنین هلاکت اقوامی چون قوم شعیب به سبب کم‌فروشی و گرفتاری به عذاب استیصال، برای تاکید به جایگاه بلند عدالت اقتصادی در فروش به میزان و پیمانه از دیدگاه قرآن است. این که کسی به نام عدالت، ریشه عدالت را بزند و یا به نام حقوق بشر، حقوق بشر را ریشه کن کند یا به عنوان پیمانه و ترازو، ریشه عدالت قسطی یا همان عدالت ملموس را بخشکاند، فریبی بزرگ است که جز عذاب خوار کننده و هلاک کننده دنیا و عذاب آخرتی دوزخ و آتش آن نمی‌تواند، کیفر و مجازات چنین عملی باشد[۱۲].

البته خداوند به همین اندازه بسنده نکرده، بلکه افزون بر حرمت و گناه و عذاب‌های دنیوی و اخروی، نگاهی حقوقی نیز به مسئله کم‌فروشی داشته و هرگونه تصرف در اموال به دست آمده از راه کم‌فروشی را حرام دانسته است[۱۳].

امام باقر(ع) در حدیثی، بخس و کم‌فروشی را از مصادیق باطل معرفی کرده و اجازه نمی‌دهد تا مالی که از طریق کم‌فروشی به دست می‌‌آید مجاز به تصرف باشد[۱۴].

بر این اساس، کم‌فروشی معامله باطل و غیرصحیح است و موجب انتقال مال از شخصی به شخص دیگر نمی‌شود و هرگونه تصرفات در این مال، باطل و غیرمشروع خواهد بود.

اما علت این که خداوند چنین سخت‌گیری نسبت به کم‌فروشی و کم فروشان به عمل می‌‌آورد، به خاطر خروج از عدالت عمومی است که مبنای آفرینش است. افزون بر این که دست یابی انسان به فلسفه و هدف و حکمت آفرینش هستی و خود، تنها در سایه عدالت فراگیر و عمومی و کلی خواهد بود. اما کم‌فروشی موجب می‌‌شود تا این عدالت فراهم نیاید و از میان برود و هدف آفرینش نیز به تبع آن مورد غفلت قرار گیرد و نادیده گرفته شود.

خداوند در آیات ۸۵ و ۹۴ سوره هود، کم‌فروشی را مصداقی از ظلم و کم فروشان را در جرگه ظالمان قرار می‌‌دهد و در همین آیات تبیین می‌‌کند که چگونه کم‌فروشی، فساد را در جامعه گسترش می‌‌دهد و امنیت و اعتماد اجتماعی را از جامعه سلب می‌‌کند.

از نظر قرآن، کم‌فروشی عامل مهمی در محرومیت انسان از رحمت خداوندی می‌‌شود. کسی که بر خلاف اصل حاکم بر هستی یعنی عدالت می‌‌رود و با میزان و ترازو به فریب میزان و ترازو می‌‌رود و با کم‌گذاری از جنس، ارزش و اعتبار عدالت و میزان را زیر سؤال می‌‌برد، نمی‌تواند تحت رحمت خداوندی قرار گیرد، بلکه مستحق نفرین و لعن ابدی خداوند در دنیا و آخرت است[۱۵].

در همین آیات به خوبی روشن می‌‌شود که کم‌فروشی، خیر و ارزش‌ها را از جامعه می‌‌برد و جامعه را با ارزش‌ها دشمن می‌‌کند. شما در نظر بگیرید که کسی با حقوق بشر، تمام حقوق بشر را لگدمال کند و با شعار آزادی تمام آزادی‌های بشر را از میان بردارد. وقتی کسی شعار آزادی و عدالت و حق و میزان بدهد و بخواهد با میزان، علیه میزان و با عدالت به جنگ عدالت برود، موجبات تهی شدن ارزش‌ها از ارزش می‌‌شود و مردم را نسبت به این مسایل دشمن می‌‌سازد و یک ارزش را با بازی خودش به ضدارزش تبدیل می‌‌کند. از این رو خشم الهی را سبب می‌‌شود؛ چراکه خیر و ارزش‌ها را از جامعه زدوده است.

اگر شخصی با نام بیداد، ظلم کند و یا با نام گناه مرتکب گناه شود، کم‌تر به جامعه آسیب می‌‌رساند تا کسی که ترازوی عدالت در دست داشته باشد و با میزان به جنگ میزان و پیمانه برود. چنین شخصی همه ارزش‌ها را سست و بی‌ارزش می‌‌سازد و موجبات سلب امنیت روحی و روانی جامعه می‌‌شود و از جامعه، اعتماد اجتماعی را سلب می‌‌کند. درحالی که اعتماد اجتماعی مهم‌ترین سرمایه یک جامعه است و هر کسی به سبب همین اعتماد است که در جامعه به آرامش و امنیت کامل زندگی می‌‌کند[۱۶]

موانع

از اینجا معلوم می‌‌شود که چرا از نظر قرآن، مهم‌ترین عامل در عدالت از جمله عدالت در خرید و فروش و ایجاد امنیت و اعتماد عمومی، دین و ایمان است. خداوند در آیاتی از جمله ۱ تا ۶ سوره مطففین اعتقاد به خدا را مهم‌ترین عامل در عدالت اقتصادی و مانع جدی در برابر کم‌فروشی معرفی می‌‌کند و در آیات ۸۵ و ۸۶ سوره هود به ایمان به عنوان مهم‌ترین بازدارنده از کم‌فروشی انسان‌ها توجه می‌‌دهد.

در حقیقت عناصر دین و دینداری[۱۷] و نماز با اخلاص[۱۸] و تقوا[۱۹] مهم‌ترین عوامل بازدارنده از کم‌فروشی و گرایش به عدالت در همه حوزه‌ها از جمله اقتصادی است.

اگر جامعه‌ای بخواهد به سوی کم‌فروشی نرود و عدالت اقتصادی بلکه عدالت جامع را تجربه کند می‌‌بایست بر این عناصر بینشی و نگرشی تأکید و توجه داشته باشد و با افزایش مأموران نظارتی نمی‌توان به این مهم دست یافت؛ چراکه انسان باید وجدانی به نام فطرت الهی بیدار، داشته باشد تا بتواند از درون، خود را نظارت و مدیریت و مهار نماید؛ زیرا اگر چنین پلیس داخلی و پاسبان نفس نباشد نمی‌توان امید داشت که از کم‌فروشی رهایی یافت؛ چراکه پس از رفتن مأموران بیرونی، شخص دوباره به همان بی‌عدالتی و کم‌فروشی گرایش می‌‌یابد و آن را مرتکب می‌‌شود. از این رو خداوند و پیامبران همواره بر مأموران درونی از بینش توحیدی و معاد و حسابرسی قیامت و نماز و تقوا توجه داده‌اند و آن را مهم‌ترین ابزارهای مبارزه با بی‌عدالتی معرفی کرده‌اند[۲۰].

منابع

پانویس

  1. مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۱۱۰.
  2. المیزان، ج۸، ص۱۸۷.
  3. المیزان، ج۱۰، ص۳۶۳.
  4. منصوری، خلیل، کم‌فروشی عامل فساد و بی‌اعتمادی در جامعه.
  5. انعام، آیات ۱۵۱ و ۱۵۲ و نیز هود، آیات ۸۵ و ۹۴ و اسراء، آیه ۳۵ و آیات دیگر قرآن.
  6. اعراف، آیه ۸۵ و نیز شعراء، آیات ۱۷۶ تا ۱۸۹.
  7. هود، آیات ۸۴ و ۸۵.
  8. هود، آیات ۸۴ تا ۸۹.
  9. المیزان، ج۱۰، ص۳۶۲.
  10. نساء، آیات ۲۹ تا ۳۱ و آیات پیش گفته.
  11. لسان العرب، ج۱۵، ص۴۲۲ ذیل واژه ویل.
  12. شعراء، آیات ۱۸۱ تا ۱۸۹ و نیز هود، آیات ۸۴ تا ۹۵.
  13. نساء، آیات ۲۹ و ۳۰.
  14. مجمع البیان، ج ۳ و ۴، ص۵۹ و نیز تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۴۷۲، حدیث ۱۹۸.
  15. هود، آیات ۸۴ تا ۹۵.
  16. منصوری، خلیل، کم‌فروشی عامل فساد و بی‌اعتمادی در جامعه.
  17. هود، آیه ۸۷ و نیز مجمع البیان، ج ۵ و ۶، ص۲۸۶.
  18. مجمع البیان، همان، ص۲۸۴.
  19. شعراء، آیات ۱۸۱ تا ۱۸۴.
  20. منصوری، خلیل، کم‌فروشی عامل فساد و بی‌اعتمادی در جامعه.