حدیث فاطمة بضعة منی
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ۱۲ دی ۱۴۰۱ توسط کاربر:فرقانی برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
حدیث نبوی «فاطمة بَِضْعَةٌ منی» در شمار احادیثی است که از پیامبر اکرم (ص) بنا به نقل شیعه و سنی در شان حضرت فاطمه(س) صادر شده و حاکی از پیوند عاطفی عمیق میان رسول خدا و یگانه دخترشان است. چه اینکه پیامبر(ص) در این حدیث، فاطمه زهرا(س) را «پاره تن خود» معرفی کرده و خوشحالی او را خوشحالی خود و آزردن او را آزردن خود دانسته است. مفسران، متکلمان و محدثان امامیه از این روایت که از جمله روایات فضائل حضرت فاطمه(س) محسوب میگردد، اموری همچون عصمت حضرت فاطمه(س)، حقانیت آن حضرت در جریان غصب فدک و محکومیت هجوم به بیت آن حضرت را استفاده کردهاند. برخی از بزرگان اهل سنت تلاش کردهاند تا شان صدور این حدیث را به ماجرای خواستگاری حضرت علی(ع) از دختر ابوجهل، در زمان حیات حضرت فاطمه(س) مرتبط سازند هر چند از دیدگاه امامیه این گزارشها ساختگی بوده و راویان آنها متهم به جعل حديث و دشمنی با اهلبیت(ع) هستند.
متن حدیث
حدیث «فاطمة بضعة منی» در جوامع روایی فریقین اهل سنت و شیعه به اتفاق نقل شده است که بر اساس آن پیغمبر اکرم(ص) فرمودهاند: «فاطمه پارۀتن من است». اما ادامۀ حدیث به گونههای مختلفی در روایات آمده است به گونهای که برخی در صدد گردآوری این روایات با پس گزارههای متفاوت آن شدهاند، البته در برخی روایات گزاره نخست «فاطمة بضعة منی» نیز به صورت متفاوت آمده است. بعضی از دانشمندان همه این نقلها را در یک جا گرد آوردهاند. [۱].
نقلهای مختلف در ذیل این روایت به شرح ذیل است:
- «من [فمن] آذاها فقد آذانی» [۲].
- «من [فمن] أغضبها فقد أغضبنی» [۳].
- «یریبنی مایریبها» [۴].
- «فمن غاضها فقد غاضنی» [۵].
- «انما [ان] فاطمة شجنۀ منی قبضی ما یقبضها ویبسطنی ما بسطها» [۶].
- «یسعفنی مایسعفها» [۷].
- «ینصبنی ما انصبها» [۸].
- «یریبنی ما رابها [ارابها]، و یؤذینی ما آذاها» [۹].
- «یسرنی ما یسرها» [۱۰].[۱۱].
معناشناسی واژگان احادیث «فاطمة بضعة منی»
بضعة
لغت شناسان در بیان معنای «بضعة» به فتح باء آن را تکهای به هم پیوسته از گوشت معنا کردهاند. [۱۲].
گفته شده که گاهی این واژه با کسر «با» میآید که در این صورت معنایش جزئی از بدن است چنانچه تکهای از گوشت، جزئی از آن است. [۱۳].
بنابراین، واژه «بضعة» با فتح با و کسر آن، به معنای پاره و تکهای از بدن و جزئی از آن است. وقتی رسول خدا(ص) میفرماید: «فاطمة بضعة منی» معنایش این است که فاطمه پاره تن من و جزئی از بدن من است. از این جهت میبینیم که رسول خدا در ادامه این جمله فرموده است: «هر که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر که مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است». و یا میفرماید: «هر که او را به خشم آورد مرا به خشم آورده و هر که مرا به خشم آورد خدا را به خشم آورده است.
یَریبُها و یَریبُنی
این واژه از ریشه «ریب» است. اصل معنایی این ریشه، شک و تردید و یا شک و تردید همراه با اتهام و یا شک و تردید همراه با بیم است. [۱۴]. بنابراین، معنای «یریب» عبارت از به شک انداختن انسان در موردی و یا به شک انداختن همراه با اتهام است، اما معنای این واژه در حدیث مورد نظر، صرف به شک انداختن نیست، بلکه مراد از آن ناراحت کردن و رنجاندن است: «ای یسوءنی ما یسوءها و یزعجنی ما یزعجها». [۱۵]. که با معنای دوم و یا سوم اصل معنایی ریشه سازگار است.
یسعفنی و اسعفها
این واژه از ریشه «سعف» و باب افعال «اسعاف» به معنای یاری کردن و برآوردن حوایج و نیاز است [۱۶] و در این حدیث به لحاظ قرینه سیاق، مراد از این واژه نزدیکی و یاری کردن است. بنابراین، معنای عبارت این است که هر کس به فاطمه(س) نزدیک شده و او را یاری نموده و حوایجش را برآورده سازد، مرایاری کرده است و به عبارت دیگر مقصود این است که هر چه به او برسد به من رسیده و هر کس که کار او را سامان داده و به او کمک کند، به من یاری رسانده است. [۱۷].
نصب
نصب به معنای رنج [۱۸] و یا خستگی حاصل از رنج است [۱۹] که در اینجا همان معنای اول مراد است، اما از آنجا که ماده «نصب» از ثلاثی مجرد، لازم است و برای متعدی کردن آن از باب افعال استفاده میشود [۲۰]، صورت صحیح قرائت واژه «ینصبنی» در حدیث مورد بحث به صورت متعدی از باب افعال است.
شجنه
شجنه در لغت به معنای شاخه درخت [۲۱] و بخشی از شاخه [۲۲] و خوشه انگور [۲۳] و اساسا بخشی از یک چیز [۲۴] است.
مضغه
این واژه در اینجا در معنای پاره گوشت [۲۵] به کار رفته است. [۲۶].
سند حدیث
با عنایت به نقلهایی که از این حدیث در اینجا ذکر گردید، میتوان گفت: مضمون حدیث تواتر معنوی [۲۷] داشته و بلکه برخی واژههای آن دارای تواتر لفظی است[۲۸]. از این رو، برخی با تعبیر مستفیض [۲۹].[۳۰]، برخی با تعبیر متواتر[۳۱].[۳۲] از این حدیث یاد کردهاند و برخی دیگر نیز مضمون آن را مورد اتفاق دانستهاند. [۳۳].
دلالت حدیث
بر اساس نقلهای مختلف حدیث «فاطمة بضعة منی...»، پیغمبر اکرم(ص)، اذیت و آزار، ناراحت کردن و خشمگین ساختن دختر گرامی خویش را به منزله اذیت و آزار و ناراحتی خویش قلمداد نموده و در ادامه روایت نیز اذیت و آزار و ناراحتی خویش را با اذیت و آزار و خشم الهی مساوی دانستهاند. چنانچه در نقلی فرمودهاند: «فاطمة بضعة منی فمن ءاذاها فقد ءاذانی و من ءاذانی فقد ءاذی الله»؛ «فاطمه پارۀ تن من است؛ هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است». [۳۴]. برخی از این عبارات عصمت حضرت فاطمه(س) را استفاده کردهاند که خود دارای تقریرهای متفاوتی به شرح ذیل است.
عصمت حضرت فاطمه (س)
عصمت از گناه
تقریر اول: از عبارات پایانی این احادیث چنین بر میآید که اگر حضرت فاطمه زهرا(س) گناه میکرد، حداقل مستحق نکوهش و سرزنش بود و در این صورت، نه تنها آزار و اذیت او مورد نکوهش نبود بلکه مورد تأکید شرع نیز بود؛ در حالی که این حدیث، اذیت آن حضرت را اذیت رسول خدا(ص) و اذیت رسول خدا(ص) را اذیت خدا دانسته است. [۳۵].
تقریر دوم: با عبارت کوتاهتر اگر فاطمه(س) معصیت میکرد، اذیت او جایز بود، حال آنکه این حدیث بیانگر آن است که آزار و اذیت او حرام است مطلقا، [پس او هرگز دچار معصیت نشده و معصوم است]». [۳۶].
تقریر سوم: یا باید بگوییم فاطمه زهرا(س) عمل مورد سرزنش انجام میدهد، یا بگوئیم آن حضرت چنین عملی انجام نمیدهد؛ شق اول باطل است؛ زیرا اگر فاطمه زهرا(س) مرتکب چنین عملی شود، بر پیامبر(ص) جایز نیست که ما را از سرزنش کسی که مستحق سرزنش است نهی کند؛ چراکه یکی از شئون پیامبر(ص) امر به معروف و نهی از منکر است و آن حضرت ما را به امر به معروف و نهی از منکر تشویق کرده است، ضمن آنکه از قبل عصمت رسول خدا(ص) از قرآن و روایاتثابت شده است. بنابراین شق دوم اثبات میشود که مفاد آن عصمت فاطمه زهرا(س) است. [۳۷].
تقریر چهارم: در این روایت، خشنودی و ناخشنودی حضرت زهرا(س) محور و ملاک خشنودی و ناخشنودی خدا و رسولش شمرده شده و از آنجا که خداوند جز به اعمال صالح خشنود نمیشود و به گناه و نافرمانی از دستوراتش رضایت نمیدهد، اگر حضرت زهرا(س) گناهی مرتکب میشد یا حتی فکر انجام آن را در سر میپروراند، در این صورت به چیزی خشنود شده بود که خدا از آن ناخشنود است؛ در حالی که حدیث بضعة، رضایت الهی را با خشنودی حضرت فاطمه(س) پیوند داده است. بنابراین این روایت به عصمت هم جانبه آن حضرت دلالت دارد[۳۸].
عصمت از هر عمل غیر مرضی حتی عمل مکروه
برخی از دانشمندان شیعه بر این باورند که این حدیث بر عصمت حضرت فاطمه(س) از هر عمل غیر مرضی حتی عمل مکروه دلالت دارد. تقریر آنها چنین است که محور خشنودی و ناخشنودی فاطمه زهرا(س) همانند پدر بزرگوارش رسول خدا(ص)، رضا و غضب خدا است و هیچ گاه عملی که موجب ناخشنودی خدا است، به جا نمیآورد، بلکه اگر از امر مباحی بپسندد، حتما جهت شرعی داشته است و بنابراین آن عمل به مستحب تبدیل میشود و بر عکس عمل مباحی را نپسندد، به مکروه تبدیل میشود و این مرتبة بالای عصمت است که این حدیث آن را اثبات میکند. [۳۹]. در واقع، این استدلال با استعانت از گزاره دوم حدیث بنا بر برخی نقلهای آنکه عبارت از «من أغضبها فقد أغضبنی» است، سامان یافته است.
عصمت از گناه، خطا و اشتباه (عصمت کبری)
برخی از حدیث بضعة، تنها عصمت حضرت فاطمه(س) از گناه را برداشت کردهاند اما برخی دیگر[۴۰] (عصمت از گناه و خطا، نسیان و اشتباه) را برداشت نموده[۴۱].
برتری حضرت فاطمه(س) بر زنان عالم
برخی از مفسران اسلامی با استفاده از این حدیث در ذیل آیه ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ﴾ [۴۲] به برتری حضرت فاطمه(س) بر زنان عالم از جمله حضرت مریم(س) استناد کردهاند.[۴۳].
سایر دلالتهای حدیث
آنچه گذشت دلالتهای واضح و روشن و مشهور این حدیث بود. با این حال دانشمندان اسلامی برداشتهای دیگری نیز از این حدیث کردهاند که عبارتند از:حقانیت حضرت فاطمه(س) در جریان غصب فدک [۴۴]، لزوم بزرگداشت مقام اهل بیت(ع)[۴۵]، عدم پذیرش شهادت فرزند برای پدر یا بالعکس[۴۶] حرام بودن ازدواج با مادران و دختران[۴۷]، لزوم اکرام والدین[۴۸] و جایز بودن زیارت قبور توسط زنان[۴۹].
شان صدور حدیث
بنابر نقلهای موجود، پیامبر اکرم(ص) چندین بار این حدیث را با عبارتهای مختلف در شان حضرت فاطمه(س) بیان کردهاند که در نتیجه میتوان بیان جایگاه والا و عظمت مقام آن حضرت را مهمترین شان صدور این روایت دانست. با این حال اما برخی منابع اهل سنت، در نقل دیگری را در شان صدور این روایت بیان کردهاند که بر اساس آن حضرت علی(ع) مورد طعن و نکوهش قرار گرفته و از این جهت قابل پذیرش نخواهد بود. از این رو ابتدا به نقل دو مورد از شان صدورهای صحیح این حدیث در منابع حدیثی پرداخته و در ادامه به نقد آن نقل ساختگی میپردازیم.
بیماری پیامبر و اندوه حضرت فاطمه(س)
ابوذر غفاری چنین نقل میکند که در ایام بیماری پیامبر(ص) که منجر به رحلتشان شد، به حضور ایشان رفتیم. پیامبر(ص) فرمود: «دخترم فاطمه را فراخوان و بگو به اینجا بیاید». پس بلند شدم و به حضور حضرت زهرا(س) رفتم و گفتم: ای ارجمندترین بانوان! پدرتان شما را فراخوانده است. ایشان چادر به سر کرد و از خانه بیرون رفت و به حضور پیامبر رسید و هنگامی که پدرشان را در آن حالت بیماری دید، شروع به گریه کرد، پس پیامبر نیز از گریه او گریست. سپس او را در آغوش گرفت و فرمود: «فاطمه جان! پدرت فدایت شود، گریه مکن! همانا تو اولین کسی هستی (از نزدیکانم) که به من ملحق میشوی، در حالیکه مظلوم و غضبناک هستی … و در کنار حوض کوثر بر من وارد میشوی». فاطمه فرمود: «در کجا شما را ملاقات میکنم؟». پیامبر(ص) فرمود: «تو در کنار حوض کوثر مرا ملاقات میکنی در حالیکه من شیعیان و محبان تو را سیراب میکنم و دشمنان و ناراحت کنندگان تو را از خود دور میکنم». فاطمه(س) پرسید: «اگر در کنار حوض شما را ملاقات نکنم، در کجا میتوانم شما را ببینم؟». پیامبر(ص) فرمود: «در کنار میزان الهی مرا میبینی». باز فاطمه(س) پرسید: «پدر جان! اگر در کنار حوض نیز شما را نبینم؛ کجا شما را خواهم دید؟». و پیامبر(ص) فرمود: «در صراط مرا خواهی دید در حالیکه من صدا میزنم شیعیان علی از صراط بگذرند «سَلِّمْ سَلِّمْ شِیعَة عَلِیٍّ» ابوذر گفت: در این هنگام قلب من آرام شد و به این جمله پیامبرآرامش گرفت. سپس پیامبر رو به من کرد و فرمود: «یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّهَا بَضْعَة مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی»؛ ای اباذر! همانا فاطمه پاره تن من است و هرکس او را اذیت کند؛ مرا اذیت کرده است. همانا او ارجمندترین بانوی جهان بوده و شوهرش نیز ارجمندترین جانشین پیامبران است … [۵۰].
حضرت فاطمه(س) و ملاقات با نابینا
در نقلی دیگر آمده: شخصى نابینا از حضرت فاطمه(س) اجازه خواست تا به حضور او برود، حضرت فاطمه پرده انداخت و در پشت پرده قرار گرفت. پیامبر خدا(ص)به او فرمود: «چرا در حجاب قرار گرفتی در حالىکه او تو را نمىدید؟» حضرت فاطمه پاسخ داد: «اگر او مرا نمیبیند، من او را مىبینم، و او بوى تن مرا نیز حسّ مىکند». پیامبر فرمود: «أَشْهَدُ أَنَّکِ بَضْعَهٌ مِنِّی»؛ شهادت مىدهم که تو پارهاى از وجود من هستى». [۵۱].
ازدواج علی(ع) با دختر ابوجهل، شان صدوری ساختگی
برخی منابع اهل سنت، شان صدور این روایت را جریان ازدواج حضرت علی(ع) با دختر ابوجهل آن هم در زمان حیات حضرت فاطمه(س) دانستهاند حال آنکه نقلی که بدان استناد شده به دلیل اشکالات موجود در آن قابل پذیرش نیست:
«از مسور بن مخرمه روایت شده که علی بن ابی طالب دختر ابوجهل را به عقد خود در آورد. این خبر به گوش فاطمه رسید. او نزد پیامبر(ص) رفته و گفت: علی، دختر ابی جهل را عقد کرده است و مردم گمان میبرند که شما نسبت به ناراحتی دخترانتان، هیچ نگران نیستید! پس رسول خدا(ص)بلند شد و بعد از سخنانی فرمود: … همانا فاطمه پاره تن من است و من با ناراحتی او خشمگین میشوم. به خدا سوگند که دختر پیغمبر و دختر دشمن خدا (ابوجهل) نزد یک مرد جمع نخواهند شد! پس از آن بود که علی این عقد را باطل کرد» [۵۲].
به همین مضمون نقلهای دیگری نیز از اهل سنت وجود دارد: «پیامبر(ص) در بالای منبر بوده و فرمود: همانا فرزندان هشام بن مغیره از من اجازه خواستهاند که دخترشان را به عقد علی بن ابی طالب درآورند!
اجازه نمیدهم! اجازه نمیدهم! اجازه نمیدهم! مگر اینکه پسر ابی طالب دوست داشته باشد دختر من را طلاق دهد و با دختر آنها پیمان ازدواج بندد. همانا دختر من پاره تن من است …».[۵۳].
بررسی و نقد
جمع بندی
منابع
- ↑ ر. ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج7، ص232 و 236؛ ابن ابی الحدید، بیتا: شرح نهج البلاغه، ج16، ص283؛ جلالی، محمدرضا، المنهج الرجالی و العمل الرائد فی الموسوعة الرجالیة لسید الطائفة آیة الله العظمی البروجردی، ص278؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج12، ص111.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج12، ص112.
- ↑ بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ج36، ص5؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج108، ص12.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، ج12، ص107.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص125.
- ↑ نیسابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیتا: ج3، ص155؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج12، ص111.
- ↑ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج7، ص222؛ زبیدی، تاج العروس، بیتا: ج12، ص272
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج2، ص433؛ ابن اثیر جزری، النهایة فی غریب الحدیث، ج5، ص62.
- ↑ بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ١4٠٧: ج6، ص158؛ نیسابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیتا: ج7، ص141.
- ↑ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج7، ص174.
- ↑ قلمرو عصمت فاطمه زهراء(س) در حدیث «فاطمه بضعه منی»،روحی برندق، کاوس، پژوهش های اعتقادی کلامی» تابستان 1395، شماره 22.
- ↑ فیومی در مصباح المنیر مینویسد: {{عربی|"البَضعَةُ: القِطْعَةُ من اللحْمِ و الجمعُ: بَضْعٌ و بَضَعَاتٌ و بِضَعٌ و بِضَاعٌ"، الفیومی، احمد بن محمد بن علی المقری (متوفای۷۷۰ه)، مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ص۵۰، محل نشر:بیروت، دار النشر:المکتبة العلمیة، بیتا؛ ابن منظور یکی دیگر از لغتشناسان معنای واژه «بضعه» را با قرائتهای مختلف آن بیان کرده و مینویسد: "بضع: بَضَعَ اللحمَ یَبْضَعُه بَضْعاً و بَضَّعه تَبْضِیعاً: قطعه، والبَضْعةُ: القِطعة منه؛ تقول: اَعطیته بَضعة من اللحم اِذا اَعطیته قِطعة مجتمعة، هذه بالفتح،.. و فی الحدیث: فاطِمةُ بَضْعة منِّی، من ذلک، وقد تکسر، اَیاِنها جُزء منیکما اَن القِطْعة من اللحم"، «بَضَعَ اللحمَ»؛ یعنی گوشت را قطعه کرد. «بَضْعةُ» به معنای تکه از گوشت است. وقتی میگویی: تکه از گوشت را به او دادم، این جمله زمانی درست است که تکه به هم پیوسته را به او داده باشید. این معنای «بضعه» با فتح باء است و در روایت رسول خدا(ص) «فاطِمةُ بَضْعة منِّی» از همین معنا است. الافریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (متوفای۷۱۱ه)، لسان العرب، ج۸، ص۱۲، ناشر:دار صادر - بیروت، الطبعة:الاولی.
- ↑ ر.ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۱۲؛ ابن اثیر نیز در بیان معنای روایت نبوی بضعة منی، مینویسد: الگو:"عربی، «در روایت «فاطمة بضعة منی» بضعه به فتح باء، به معنای قطعه از گوشت است گاهی با کسر باء هم میآید معنایش این است که فاطمه جزء از بدن من است؛ چنانچه یک قطعه از گوشت جزء از آن گوشت است». ابن اثیر الجزری، ابوالسعادات المبارک بن محمد (متوفای۶۰۶ه)، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۱، ص۱۳۳، تحقیق:طاهر احمد الزاوی - محمودمحمد الطناحی، ناشر:المکتبة العلمیة - بیروت - ۱۳۹۹ه - ۱۹۷۹م.
- ↑ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج2، 463؛ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص286.
- ↑ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص287؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بی تا)، لسان العرب، ج1، ص422.
- ↑ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج3، ص73؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج9، ص152.
- ↑ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص368؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج9، ص152؛ زبیدی، محمد بن محمد، (بیتا)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج12، ص272.
- ↑ راغب، حسین بن محمد اصفهانی، (١4١٢)، المفردات فی غریب القرآن، ص808.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج1، ص758.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج1، ص758.؛ زبیدی، محمد بن محمد، (بیتا)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج2، ص433.
- ↑ فراهیدی، خلیل، (بیتا)، کتاب العین، ج6، ص36.
- ↑ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص447؛ زبیدی، محمد بن محمد، (بیتا)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج18، ص313.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج13، ص233.
- ↑ زمخشری محمود بن عمر، (١٩٧٩)، أساس البلاغة، ص321؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، (بیتا)، لسان العرب، ج13، ص233.
- ↑ فراهیدی، خلیل، (بیتا)، کتاب العین، ج4، ص370؛ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، (١٣6٧)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج4، ص399.
- ↑ روحی برندق، کاوس، قلمرو عصمت فاطمه زهراء(س) در حدیث «فاطمة بضعه منی، پژوهشهای اعتقادی کلامی» تابستان 1395 - شماره 22.
- ↑ تواتر معنوی: گزارش تعدادی از راویان از واقعه یا مطلبی خاص با الفاظ گوناگون اما با معنا و مضمون یکسان است.(شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، 1408ق، ص66؛ عاملی، معالم الدین، مؤسسه نشر اسلامی، ص187؛ میرزای قمی، قوانین الاصول، 1430ق، ج2، ص385؛ مرکز اطلاعات و منابع اسلامی، فرهنگنامه اصول فقه، 1389ش، ص369. گفته شده فراوانی گزارشها در تواتر معنوی، موجب علم و یقین به محتوای مشترک میشود. میرزای قمی، قوانین الاصول، 1430ق، ج2، ص385؛ سبحانی، اصول الحدیث و احکامه، دار احیاء التراث العربی، ص35.) مانند این که اخبار زیادی با کلمات متفاوت در مورد شرکت امام علی علیهالسّلام در سرایا و غزوات و به هلاکت رساندن بسیاری از پهلوانان مشرکان نقل شده است، که مضمون همه آنها به طور متواتر بر شجاعت آن حضرت دلالت مینماید و از آن جایی که الفاظ این اخبار یکسان نبوده ولی معنا و مضمون آن یکسان است، به این تواتر، تواتر معنوی میگویند
- ↑ خبر متواتر لفظی، خبری است که گروه کثیری از راویان در تمام طبقات که تبانی آنها بر کذب و توطئه عادتاً محال است، آن را با الفاظ و کلمات یکسان نقل کرده باشند، مانند: حدیث متواتر «انما الاعمال بالنیات» و حدیث غدیر «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و حدیث ثقلین «انی تارک فیکم الثقلین». این احادیث شریف با همین الفاظ به صورت تواتر نقل شده تا این که سند آن به پیامبر گرامی اسلام (ص) رسیده است. به بیان دیگر، اگر خبرهای راویان متعددی، همگی در مدلول مطابقی به طور کامل مشترک باشد به آن مدلول مطابقی، خبر متواتر لفظی گفته میشود. (صدر، محمدباقر، دروس فی علم الاصول، ج2، ص143؛ زهیرالمالکی،محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج3، ص129؛ محمدی، ابوالحسن، مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه، ص162.)
- ↑ خبر مستفیض، حدیثی است که ناقلان آن در هر مرتبه بیش از سه نفر باشند. (محسنی، بحوث فی علم الرجال، 1432ق، ص399؛ شیخ بهائی، الوجیزه، 1390ق، ص4؛ استرآبادی، لب اللباب، 1388ش، ص73؛ مامقانی، مقباس الهدایة، 1411ق، ج1، ص128. به گفته برخی، راویان خبر مستفیض کمتر از راویان خبر متواتر هستند. مامقانی، مقباس الهدایة، 1411ق، ج1، ص131.)
- ↑ تبریزی،محمد علی، اللمعة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء، ص١٣6.
- ↑ «خبر متواتر» به روایتی گفته میشود که راویان آن در همه طبقات دارای تعدد بوده و تبانی و همدستی آنان بر جعل و دروغپردازی عادتاً محال باشد.(ر.ک: رحمانی، محمد، بحثهای مقارن در علم الحدیث، "خبر متواتر")
- ↑ کاشف الغطاء، جعفربن خضر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج1، ص97.
- ↑ نووی، یحیی بن شرف، المجموع شرح المهذب، ج20، ص244.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص273؛ مجلسی محمد باقر، (١4٠4)، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج17، ص27.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی، علم الهدی،علی بن حسین، (١4١٠)، الشافی فی الامامه، ج4، ص95؛ طوسی، شیخ محمد بن حسن، (١٣٨٣)، تلخیص الشافی، ج3، ص122؛ مجلسی، محمد باقر، (١4٠4)، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج5، ص317.
- ↑ ر. ک: تیجانی،محمد، فسئلوا اهل الذکر، ص18 به نقل از محقق حلی.
- ↑ حمصی رازی، سدید الدین، (١4١٢)، المنقذ من التقلید، ج2، ص329.
- ↑ سبحانی، جعفر، پژوهشی در شناخت و عصمت امام، ص27.
- ↑ ر. ک: امینی، ١4١6: ٢٣6 /٧.
- ↑ مثل آیت الله شیخ حسین وحید خراسانی عصمت مطلق
- ↑ نگاه کنید به: روحی برندق، کاوس، [[قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی (مقاله)|قلمرو عصمت فاطمه زهرا در حدیث فاطمه بضعه منی]]، فصلنامه پژوهشهای اعتقادی کلامی، ص83-85.
- ↑ «و (یاد کن) آن گاه که فرشتگان گفتند: ای مریم، همانا خدا تو را برگزید و پاکیزه گردانید و بر زنان جهانیان برتری بخشید».، سوره آل عمران، آیه 42.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، بیتا، ج3، ص155.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، مؤسسه اسماعیلیان، ج۱۶، ص۲۷۸؛ ایجی، المواقف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۵۹۷ و ۶۰۷.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، چاپ سوم، ج۲۷، ص۱۶۶
- ↑ ابنعربی، احکام القرآن، دار الفکر، ج۱، ص۶۳۸؛ نگاه کنید به ابنقدامه، المغنی، دار الکتاب العربی، ج۱۲، ص۶۶.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، چاپ سوم، ج۱۰، ص۲۶.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، چاپ سوم، ج۲۰، ص۱۸۵.
- ↑ شهید اول، ذکری الشیعة، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۶۳.
- ↑ خزاز رازی،علی بن محمد، کفایه الاثر فی النصّ علی الأئمه الإثنی عشر، محقق و مصحح: حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص36 – 37.
- ↑ راوندی کاشانی، فضل الله بن علی، النوادر، محقق و مصحح: صادقی اردستانی، ص13 – 14؛ کوفی،محمد بن محمد اشعث، الجعفریات (الأشعثیات)، ص95؛ اصفهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله، حلیه الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج 2، ص40.
- ↑ بخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله، صحیح بخاری، محقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج 5، ص22.
- ↑ قشیری نیسابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، محقق: عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 4، ص1902؛ سجِسْتانی، سلیمان بن أشعث، سنن أبی داود، محقق: عبد الحمید، محمد محی الدین، ج 2، ص226.