ثروت‌اندوزی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

تکاثرگرایان علیه تنافس گرایان

خدا از مردمان می‌‌خواهد تا در کارهای نیک و خیر شتاب کنند و با کندی و کم کاری و پشت گوش انداختن، کار خیر را به تاخیر نیاندازند؛ چراکه شیطان در کمین انسان است تا با تکاهل و تسامح انسان در کارهای خیر و نیک، او را وسوسه کرده و از انجام یا ادامه کار نیک باز دارد. از همین روست که یکی از مهم‌ترین دستورهای اخلاقی قرآن که در قالب حکم فقهی «مستحب» بیان شده است، مسارعت و شتاب در کار خیر و نیک است؛ خدا به صراحت می‌‌فرماید: ﴿وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ[۱] در این آیه بیان شده که «هدف» در مسارعت می‌‌بایست آمرزش الهی و بهشتی باشد که برای متقین فراهم شده است؛ اما بیان نشده است که این هدف با چه ابزاری برای «متقین» فراهم می‌‌شود و متقین چگونه می‌‌توانند به این «هدف» با شتاب دست یابند و برسند؛ اما در آیات پس از این بیان شده است که چگونه می‌‌توان با چه کارهایی به این «هدف» والا دست یافت؛ زیرا خدا در ادامه به بیان صفات متقین می‌‌پردازد تا معلوم دارد که چگونه و با چه کاری می‌‌توان به این «هدف» دست یافت؛ خدا می‌‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ * وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ * أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ[۲]

البته خدا تنها به همین بسنده نمی‌کند و از متقین می‌‌خواهد تا افزون بر «شتاب و سرعت» در یک «مسابقه سالم و سازنده» از یک دیگر در کار نیک «سبقت» گیرند: ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ[۳] یا می‌‌فرماید: ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ[۴] هر چند در این آیات همانند آیات سوره آل عمران، نتیجه و آثار این «مسابقه» بیان نشده بلکه تنها «جهت» و سمت و سوی مسابقه مشخص شده است؛ اما خدا در جایی دیگر به صراحت مشخص می‌‌کند که نتیجه این «مسابقه» با یک دیگر چه خواهد بود: ﴿سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ[۵]

از نظر قرآن، سرعت در مسابقه سالم و سازنده میان متقین می‌‌بایست به گونه ای باشد که مسابقه دهندگان همانند اسبان مسابقه به «نفس نفس» بیافتند. هدف‌گذاری که برای این مسابقه قرار داده شده در دنیا نیست، بلکه «بهشت الهی» است که همه چیز به عالی‌ترین وجه فراهم شده است؛ خدا پس از بیان برخی از ویژگی‌های بهشت جهت تشویق «مسابقه دهندگان» می‌‌فرماید: ﴿وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ[۶] از نظر قرآن، کسانی که در کارهای خیر و نیک سرعت و شتاب گرفته و با نفس نفس زدن بر آن هستند تا «سبقت» بگیرند و برنده مسابقه باشند، «متقیان»، «مقربان و سابقان» هستند که «زندگی اخروی» را بر زندگی «دنیوی» ترجیح داده و به «ایثار» پرداخته‌اند در حالی که به آن چیز به شدت نیاز اختصاصی داشتند: ﴿وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ[۷]

در برابر این افراد کسانی هستند که دقیقا بر خلاف این افراد، دنیا را بر آخرت ترجیح داده اند: ﴿بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۸] این گروه از افراد که از آنان با عناوینی چون «اصحاب الشمال» و «اصحاب المشئمه» یاد می‌‌شود، به جای «تنافس» برای آخرت به «تکاثر» برای دنیا می‌‌پردازند، ایثاری را انتخاب می‌‌کنند که دقیقا در تقابل با ایثار متقین است.

تکاثر از نظر فرهنگ قرآنی، به معنای مسابقه دو طرف در فزونی مال و مقام اعتباری دنیوی است.[۹] پس برای افزایش جایگاه ثروت و قدرت و مقامات اجتماعی به انواع ابزارها و وسایل حتی غیر معقول و غیر معمول بهره می‌‌گیرند تا افزایش قدرت و ثروت خویش را به نمایش گذارند، چنان که به شمار مردگان خویش به عنوان ابزار تکاثر توجه پیدا می‌‌کنند؛ زیرا «جمعیت» به عنوان یک عامل قدرت همیشه مطرح بوده است و برای تحقق این «شاخص قدرت» ناچار دست به دامن مردگان در گورستان شده و آنان را در شمار «جمعیت» خویش در می‌‌آورند تا این گونه قدرت نمایی کرده[۱۰] و طرف مقابل را به تسلیم وادار سازند و «تفاخر» نمایند. در حقیقت از نظر قرآن، تکاثر گرایان، قدرت اجتماعی از جهت «جمعیت» و قدرت اقتصادی از نظر میزان ثروت را دو شاخص اصلی برای «تفاخر» دانسته و به آن اهتمام می‌‌ورزند. بر همین اساس دنبال افزایش «جمعیت و ثروت» هستند؛ چنان که به صراحت در رقابت‌های ناسالم خویش به این امر اشاره داشته و می‌‌گویند: ﴿وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ[۱۱]

شگفت این که تکاثرگرایان حتی ممکن است به قیامت و معاد اعتقاد داشته باشند، ولی از آن جایی که بر این باورند چون شاخصه «کرامت» انسان از سوی خدا همان دو عنصر «جمعیت و ثروت» است، در حالی که چنین نیست[۱۲]، در مسابقه تکاثر و تفاخر برای ضربه فنی کردن رقیب، به میزان ثروت و جمعیت اشاره کرده و با تاکید بر آن می‌‌گویند که ما در قیامت وضعیت خوبی خواهیم داشت و عذاب نخواهیم شد.[۱۳] به هر حال، تکاثر گرایان هماره دنبال «جمعیت و ثروت» هستند تا بدان در دنیا تفاخر کرده و قدرت و مناقب اجتماعی و سیاسی را در دست گیرند[۱۴]؛ این در حالی است که از نظر قرآن، چنین چیزی نه تنها سودی برای آخرت آنان ندارد، بلکه حتی مانع نابودی و هلاکت آنان در دنیا نمی‌شود.[۱۵].[۱۶]

تکاثرگرایان فخرفروش

چنان که گفته شد، مهم‌ترین جلوه تکاثرگرایی، تفاخر‌گرایی است؛ زیرا تکاثرگرایان با «جمعیت و ثروت» بر آن هستند تا «تفاخر» اجتماعی پیدا کنند؛ زیرا جمعیت و ثروت را عامل برتری و شاخص اصلی انسانیت می‌‌دادند. البته این اختصاص به تکاثرگرایان کافر ندارد، بلکه از نظر قرآن، حتی کسانی که معتقد به آخرت هستند، ممکن است که به این شاخص‌های دنیوی به عنوان ملاک «کرامت» و برتری بیاندیشند و حتی بگویند که «فقر» نماد «اهانت» از سوی خدا، و «ثروت» نماد کرامت از سوی اوست، به طوری که اگر کسی مال و ثروتی نداشت گمان کند که مورد «اهانت» خدا قرار گرفته و اگر «ثروت» داشته باشد، خدا او را کریم داشته است.[۱۷] بر اساس همین «میزان» و «معیار» داوری است که حتی معتقدان به قیامت ممکن است، برتری خویش را در قیامت اثبات کنند و با تفاخر به فقیران به آنان بفهمانند که می‌‌بایست «تابع» و «مطیع» افکار و رفتار آنان باشند که برخاسته از «فضل الهی» و تکریم او نسبت به ایشان است. پس همان طوری که در دنیا بهره مند از همه امکانات و سعادتمند هستند، در آخرت نیز آنان سعادتمند خواهند بود و هیچ عذاب و رنجی را تحمل نخواهند کرد.[۱۸]

خدا در قرآن از دو باغداری سخن به میان می‌‌آورد که تفاوتی از نظر «جمعیت و ثروت» داشتند؛ در محاوره میان این دو مطالبی مطرح می‌‌شود که شخص بر این باور است که «شاخص» در دنیا و آخرت همین جمعیت و ثروت است؛ چنان که اهل تکاثر می‌‌گوید: ﴿أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا[۱۹] طرف مقابل تأیید می‌‌کند که وضعیت جمعیت و ثروت متفاوت است؛ زیرا می‌‌گوید: ﴿إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَوَلَدًا[۲۰] البته قرآن تاکید دارد که اهل تکاثر در حقیقت اعتقادی به قیامت ندارد، از همین روست که با شک و تردید نسبت به آن سخن می‌‌گوید. با این همه می‌‌گوید که حتی اگر قیامتی باشد او در آنجا نیز سعادتمند خواهد بود؛ زیرا ملاک هماره «جمعیت و ثروت» است؛ او می‌‌گوید: ﴿وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا[۲۱]

باید توجه داشت که «باور و اعتقاد» نادرست و باطل به این که «ثروت و جمعیت» شاخص «کرامت الهی» و فقدان آن شاخص «اهانت الهی» است، ممکن است حتی مؤمنان را دچار توهم کند و اسباب «تفاخر» اجتماعی را فراهم آورده و خواهان «مناصب» دنیوی بر همین اساس باشند. به این معنا که خود را «ژن برتر» و اهل کرامت الهی دانسته و خواهان «سهم اصلی در قدرت» اجتماعی و سیاسی و نظامی باشند و برای دیگران «حق و حقوقی» در این امر قایل نبوده و حتی اسباب و ابزارهایی را به کار گیرند تا دیگران به مناصب بر اساس شایسته‌سالاری نرسند. از همین روست که اهل کتاب از یهود با چنین اعتقاد و باوری به مخالفت با انتخاب پیامبرشان می‌‌پردازند و به جای شاخص‌های شایسته‌سالاری در مناصب و مقامات اجتماعی، شاخص ثروت و جمعیت را مطرح می‌‌کنند و می‌‌گویند: ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ[۲۲] در امت اسلام نیز برخی از مسلمانان بر اساس همین «شاخص ها» قایل به طبیعی بودن حق خویش در قدرت و مناصب اجتماعی هستند و مال و ثروت خویش به «تفاخر» می‌‌پردازند و دیگران را «ناحق» و خود را همانند یهودیان «احق» برای مناصب اجتماعی می‌‌دانند.[۲۳]

خوشگذرانی و بدمستی تکاثرگرایان

از نظر قرآن، تکاثرگرایان، اعتقادی به آخرت ندارند و اگر هر از گاهی از آخرت سخن می‌‌گویند با «شک»، «ظن» و گمان همراه است.[۲۴] همچنین آنان، شاخص‌های کرامت را «جمعیت و ثروت» می‌‌دانند و برای «تقوای الهی» به عنوان شاخص اصلی کرامت[۲۵] ارزشی قایل نیستند؛ از همین روست که دنبال «لهو» می‌‌روند، که رفتاری بی‌هدف است به طوری که از کارهای اصلی و مهم غافل می‌‌شوند.[۲۶] یکی از جلوه‌های مهم «تکاثرگرایی» و ثروت زیاد آن است که شخص اهل تکاثر، گرفتار «اتراف» می‌‌شود که نوعی رفتار اجتماعی در حوزه اقتصادی است که می‌‌توان از آن به عنوان «خوشگذرانی» و «بدمستی» یاد کرد. رفاه زدگان خوشگذران چون نمی‌دانند چگونه از ثروت و قدرت خویش سود برند، به خوشگذرانی و بدمستی و هنجارشکنی رو می‌‌آورند و «فسق» می‌‌ورزند و کارهایی را انجام می‌‌دهند که رسواساز و زشت و زننده است.

بر همین اساس تکاثرگرایان مترف و خوشگذران نه اعتقادی به خدا و قیامت داشته[۲۷] و نه قوانین و هنجارهای اجتماعی را مراعات می‌‌کنند، بلکه گرایش به فسق دارند و با همین فسق خویش جامعه را به تباهی و نابودی می‌‌کشانند.[۲۸] در چشمان متکاثران مترف، دنیا بسیار زیبا و لذت آفرین است و همه همت خویش را برای بهره‌برداری از انواع لذات مصروف می‌‌دارند؛ بنابراین، هیچ خط قرمز و حدود عرفی و شرعی وقانونی را نمی‌پذیرند و گرفتار لهو و لعب یعنی خوشگذرانی و بازیگری هستند و این گونه فریب دنیا را خورده و از آخرت غافل می‌‌شوند.[۲۹]

تکاثر گرایان هماره با خوشگذرانی خویش از حقایق و آخرت غافل هستند[۳۰] و به کارهای پوچ و بیهوده خویش تا دم مرگ ادامه می‌‌دهند و هنگامی که چشمان خویش را باز می‌‌کنند دیگر فرصت از دست رفته و دوزخ را در برابر خویش می‌‌یابند.[۳۱] آنان زشتی عمل خویش را نمی‌بینند و بدان کور هستند و حتی بر اساس شاخص‌های لذت و لذت‌طلبی، چنان غرق لذات دنیوی می‌‌شوند که هیچ چیزی آنان را بیدار نمی‌کند، مگر مرگ و دیدن دوزخ که دیگر دیر شده است. در اوج جهالت عقلی و علمی زندگی را خویش را تباه می‌‌سازند و گرفتار خسران بزرگ می‌‌شوند.[۳۲]

نسبت انسان و ثروت

ثروت به معنای دارایی‌های مادی که در اختیار بشر قرار می‌گیرد و موجبات آسایش وی را فراهم می‌آورد، همان‌اندازه که می‌تواند به عنوان عامل مهم کمال و نعمت و خیر برای انسان باشد‌، می‌تواند عامل سقوط و هبوط و نقمت برای وی محسوب شود. از این رو می‌توان ثروت را در تحلیل سنجشی و ارزشی، امری خنثی تلقی کرد و از آن به عنوان چاقویی با دو کارکرد متضاد یاد نمود. با این همه به نظر می‌رسد که ثروت به عنوان نعمت و خیر به علل گوناگون دارای وزنه‌ای بیشتر است و کفه آن بیشتر به سوی امری مثبت بودن سنگینی می‌کند؛ زیرا اگر چه به عنوان مهم‌ترین و سخت‌ترین آزمون برای بشر شناخته شده‌، ولی ثروت به سبب آنکه فرآیند تکامل بشری را رقم می‌زند و زمینه بروز کمال و فعلیت بخشی استعدادها را فراهم می‌آورد‌، باید امری مثبت ارزیابی شود هر چند که نمی‌تواند ارزشی بودن را برای شخص به ارمغان آورد.

در این میان نوعی گرایش در انسان موجب می‌شود که حتی ثروت به عنوان امری ضد ارزشی تلقی شود چه رسد که جنبه مثبت بودن خود را حفظ کند. در حقیقت زمانی که نسبت انسان با اموری که نیازهای بشر را از نظر آسایشی بر‌آورده می‌سازد، سنجیده می‌شود‌، مفهوم ثروت شکل می‌گیرد. به این معنا که اگر گرایش انسان به نعمت و امکانات آسایشی یعنی همان ثروت به شکل گرایش کنزی و تکاثری باشد، نه تنها عامل بالندگی و رشد انسان و جامعه نخواهد بود، بلکه به عنوان عامل سقوط و هبوط انسان شمرده می‌شود و از چنین گرایش و تمایل قلبی و باطنی به‌شدت نهی می‌شود؛ زیرا هر چیزی که کرامت و شرافت انسانی را از میان بردارد به عنوان عامل منفی و زیانبار تلقی شده و نزدیکی و عمل بدان حرام، گناه‌، جرم و ضد اخلاقی و هنجاری از نظر عقل و عقلا و شریعت می‌باشد.[۳۳]

مذمت ثروت‌اندوزی

چنان‌که گفته شد ثروت به معنای دارایی و امکانات مادی است که انسان برای دستیابی به کمال و نیز سعادت یعنی آسایش و آرامش بدان نیازدارد. هر چند که نقش ثروت برای رسیدن به آرامش بسیار سست و کم اهمیت است ولی نمی‌توان از نقش آن در تحقق بخشی به آسایش چشم پوشی کرد؛ زیرا مفهوم آسایش با ثروت و دارایی رقم می‌خورد و نیازهای آسایشی و مادی بشر با آن بر آورده می‌شود‌، چنان‌که نیازهای آرامشی و روحی بشر نیز با معنویت بر‌آورده می‌گردد و نقش مادیات و ثروت در آن کم رنگ است. انسان برای اینکه بتواند در مسیر کمالی قرار گیرد و به وظایف خود به عنوان خلیفه خدا عمل کند نیازمند ثروت و دارایی‌های مادی است.[۳۴]

دنیا؛ عامل کمال یا سقوط؟

خداوند در آیاتی چند زمین را به عنوان قرارگاه رشد و بالندگی بشر و مرکز خلافت وی معرفی کرده؛ زیرا انسان در چنین محیطی است که می‌تواند خود را بسازد و به کمالات واقعی و حقیقی‌اش دست یابد. زمین و مادیات، به نفس انسانی فرصت رشد و بالندگی را می‌دهد. در همین آیات این معنا مورد تاکید قرار می‌گیرد که همه آنچه انسان برای رشد و بالندگی و دستیابی به خلافت الهی نیاز دارد در زمین برای وی فراهم شده است. زمین به سبب شرایط خاص خود می‌تواند برای انسان دو نقش متضاد را ایفا کند. به این معنا که هم می‌تواند او را به کمال برساند و یا به سمت هبوط و سقوط سوق دهد. از آنجا که انسان موجود مختار و با اراده‌ای است می‌تواند هر یک از دو راه را انتخاب کند و سر از بهشت و یا دوزخ در آورد.

اینجاست که نسبت انسان به دنیا با توجه به گرایش و انتخاب او سنجیده می‌شود و به عنوان ارزشی و یا ضد ارزشی در می‌آید. به این معنا که اگر انسان از دنیا و نعمت‌های آن برای دستیابی به کمال و بهشت تقرب و رضوان و جنت ذات استفاده کند‌، دنیا نه تنها ضد ارزشی و پست نخواهد بود بلکه مزرعه‌ای بزرگ با همه امکانات برای انسان می‌شود که نتیجه رشد و بالندگی را در آخرت درو خواهد کرد. اما اگر انسان نعمت‌های دنیا را اصالت بخشد و نگاهی ابزاری به آنها نداشته باشد، در دام آن اسیر شده و در آن هبوط و سقوط می‌کند و دوزخ فراق از کمالات جمالی خدا را تجربه خواهد کرد.

در این نگرش به دنیا مسئله تکاثر و ثروت‌اندوزی شکل می‌گیرد و مفهوم ضد ارزشی و هنجاری دنیا‌طلبی و تکاثر خواهی معنا می‌یابد. تکاثر در حقیقت نسبت انسان به دنیا را نشان می‌دهد که در آن شخص به جای آنکه به نعمت‌ها و امکانات مادی دنیا به عنوان ابزار تکامل و بالندگی بنگرد به عنوان امری اصیل توجه می‌یابد و حتی در مقام‌پرستش آن بر می‌آید و آن را خدا و مقصد و معبود خود قرار می‌دهد. البته در مفهوم تکاثر نسبت دیگری نیز نهفته است؛ زیرا این واژه بیانگر این معناست که شخص با دیگری برای ثروت‌اندوزی به رقابت می‌پردازد و می‌کوشد تا در جمع واندوختن ثروت گوی سبقت را از دیگری برباید. از این رو می‌توان گفت کسی که اهل تکاثر و ثروت‌اندوزی است، همانند کسی است که تفاخر می‌جوید و می‌کوشد تا فخر و بزرگی را به دیگری بفروشد و خود را در میدان بزرگی پیشتاز نشان دهد. به هر حال تکاثر در فرهنگ قرآنی به معنای مسابقه دو طرف برای افزایش مال و ثروت و ‌اندوختن دارایی است.[۳۵] از نظر قرآن تکاثر به سبب آنکه به مادیات اصالت می‌بخشد و دنیا را به عنوان مقصد و معبود قرار می‌دهد و از خدا و آخرت غافل می‌گرداند‌، امری ناپسند و گناه است. به این معنا که اگر این مسئله جز همین نتیجه و اثر‌، نتایج و آثار دیگری نداشت در دایره امور مذموم و گناه قرار می‌گرفت؛ این در حالی است که تکاثر آثار زیانبار و نتایج بدتری نیز در حوزه‌ها و ابعاد دیگر زندگی بشر به جا می‌گذارد.[۳۶]

غفلت، برآیند تکاثر

نگرش انسان اگر به مادیات و دنیا و امور دنیوی‌، نگرش اصالت بخشی باشد می‌تواند موجب شود که از خدا و آخرت غافل شود؛ زیرا شخص تحت تاثیر نگرش مادیگرایانه خود‌، برای خداوند اگر نقش آفریدگاری نیز قائل شود و خدا را خالق هستی بداند از نقش پروردگاری او غافل می‌شود و برای جهان فلسفه وجودی و هدفی قائل نمی‌شود و از نقش آخرت و حسابرسی به سبب عدم باور به نقش پروردگاری خداوند آفریدگار غفلت می‌ورزد. شخصی که به دنیا اصالت می‌بخشد، می‌کوشد تا به عناصر اساسی خوشبختی در همین دنیا دست یابد؛ از این رو به جمع‌آوری هر آنچه خوشبختی وی را تأمین می‌کند، می‌پردازد. این‌گونه است که به ثروت و دارایی‌های دنیا به عنوان اصلی‌ترین عامل خوشبختی توجه می‌کند؛ چون بر این باور است که تنها در سایه ثروت است که می‌تواند آسایش و آرامش را به دست آورد و سعادت خود را تضمین کند. نتیجه طبیعی چنین تفکر و نگرشی چیزی جز غفلت از طاعت خداوند و آموزه‌های وحیانی، دین‌، قیامت و رستاخیز، حسابرسی آخرت و مانند آن نمی‌شود. از این رو خداوند اهل تکاثر را انسان‌هایی معرفی می‌کند که از همه این امور تا زمان مرگ که چشمانشان به حقیقت جهان و ربوبیت خداوند باز می‌شود، غافل می‌باشند. قرآن در آیات ۱ و ۲ سوره تکاثر می‌فرماید که تکاثر، شما را از اطاعت خدا و یاد قیامت باز داشته است. در این آیه خداوند با بهره‌گیری از واژه لهو به معنای چیزی که انسان را از مسائل مهم باز می‌دارد می‌کوشد تا این معنا را به انسان گوشزد کند که امور دنیوی و لهوی مهم‌ترین عامل بازدارنده انسان از سرگرم شدن به امور مهم واصلی یعنی خداوند و عبادت و اطاعت از وی می‌باشد.

شیخ طبرسی با توجه به آیه «حتی زرتم المقابر» به این معنا توجه می‌دهد که این غفلتی که انسان به سبب تکاثر‌طلبی بدان گرفتار می‌شود تا زمان مرگ و دیدار گور بیشتر به درازا نمی‌کشد و انسان در هنگام مرگ است که درمی‌یابد که از حقیقت زندگی‌،بسیار دور بوده و از آن غافل بوده است.[۳۷] بی‌گمان غفلت از خداوند و آخرت در رفتارهای انسان تاثیر شگرفی به جا می‌گذارد که از مهم‌ترین آنها می‌توان به بی‌توجهی به قوانین عقلی و عقلایی و شرعی اشاره کرد. انسانی که از خداوند غافل است‌، زیر پا گذاشتن قانون حتی قوانینی که عقل و عقلا برای مدیریت جامعه تصویب و تعیین کرده‌اند برای وی امری عادی و طبیعی می‌شود؛ زیرا شخص می‌خواهد به هر شکلی که شده خوشبختی خود را که در سایه ثروت و قدرت می‌یابد تأمین کند؛ از این رو، تجاوز به حقوق دیگران و زیرپا گذاشتن اصول هنجاری و قوانین اجتماعی به دور از حضور هر عامل بازدارنده ای‌، امری طبیعی برای او قلمداد می‌شود.[۳۸]

نقش تکاثر در غرور و تفاخر

تکاثر و ثروت‌اندوزی که با چنین نگرشی پدید آمده باشد، مهم‌ترین عامل برای تفاخر‌طلبی و غرور انسانی است. بسیاری از مردمان به سبب دارایی و ثروت خویش نسبت به دیگران تفاخر می‌فروشند و خود را بزرگ‌تر و ارزشمندتر از دیگران بر می‌شمارند و دیگرانی راکه از ثروت کمتر برخوردارند و یا در فقر به سر می‌برند انسان‌های بی‌ارزشی می‌دانند. خداوند درآیات ۳۴ و ۳۵ سوره کهف و نیز ۳۴ و ۳۵ سوره سبا تبیین می‌کند که چگونه ثروت‌اندوزی مترفان موجب می‌شود تا برای خود ارزش‌های دروغینی خلق کنند و ثروت و قدرت را معیار سنجش کرامت و شرافت انسانی بر شمارند. بسیاری از اهل تکاثر و مترفان بر این باورند که شرافت و کرامت انسانی در دارایی‌ها و قدرت نهفته است؛ از این رو رفتارهای خود با دیگران را بر اساس همین معیار تنظیم می‌کنند، نسبت به کسانی که دارایی کمتر دارند و یا از دارایی برخوردار نمی‌باشند فخر می‌فروشند و دچار نوعی خود بزرگ بینی و خود پسندی می‌شوند.[۳۹]

ریشه فزون‌طلبی

اگر به آیات قرآن و تحلیل آن درباره خاستگاه ثروت‌اندوزی توجه شود، دو خاستگاه و ریشه مهم می‌توان برای آن یافت. هر چند که سر منشا هر دو از یک نظر عین هم است و می‌توان آن را به بینش‌ها و نگرش‌های انسان نسبت به هستی و جهان و خداوند و ربوبیت وی ربط داد ولی تفاوت‌هایی نیز در این میان می‌توان یافت که بررسی آن مفید و سازنده و راهگشا است. قرآن تحلیل می‌کند که بیشتر کسانی که به تکاثر و ثروت‌اندوزی روی می‌آورند آنهایی هستند که خداوند را منکر می‌باشند و یا آنکه پروردگاری خداوند را به طور مطلق قبول نداشته و برای هستی هدف و آخرت و حساب و کتابی قائل نمی‌شوند. این افراد به طور طبیعی جهان را اصالت می‌بخشند و برای دستیابی به خوشبختی یعنی آسایش و آرامش به کنزاندوزی و تکاثر روی می‌آورند. اما کسانی نیز هستند که با پذیرش ربوبیت و حتی آخرت و حساب و کتاب به دام تکاثر می‌افتند. شما بسیاری از مؤمنان و مسلمانان را دیده اید که با پذیرش اسلام گرفتار تکاثر و ثروت‌اندوزی هستند. علت این امر را باید در شناخت نادرست و نگرش باطل آنان نسب به پروردگاری و مالکیت و ربوبیت و قدرت و علم خداوند جست. بسیاری از مردم علم خداوند به جزئیات زندگی و لحظه به لحظه آن و نیز اراده و قدرت و توانایی او را در هستی به شکلی منکر می‌باشند و یا فراموش می‌کنند هر چند که به زبان و گفتار نمی‌آورند.

از این رو به ثروت‌اندوزی برای تأمین زندگی و امنیت بخشی به خود توجه جدی دارند. همین تفکر و نگرش است که آنان را از حقیقت خداوند و ربوبیت غافل می‌کند و عبادت و اطاعت خداوند را به درستی انجام نمی‌دهند. البته قرآن تحلیل دیگری نیز ارائه می‌دهد که بیانگر تاثیر و تاثر متقابل تکاثر و غفلت در یکدیگر دارد. به این معنا که غفلت از خداوند و حقیقت هستی گاه موجب تکاثر‌طلبی انسان می‌شود و گاه دیگر این تکاثر‌طلبی و ثروت‌اندوزی است که موجب غفلت انسان از خدا و در نتیجه انکار قیامت و کفر و شرک می‌شود. به سخن دیگر، انسان‌های مؤمنی را می‌توان یافت که به خداوند و پروردگاری وی ایمان دارند ولی سرگرم شدن به دنیا و ثروت‌اندوزی‌، آنان را از مسیر اصلی بیرون می‌کند و ‌اندک‌اندک دنیا و ثروت و قدرت برای آنان اصل می‌شود. این همان معنای واقعی الهیکم التکاثر است؛ زیرا این ثروت‌اندوزی است که مردمان را به غفلت از مسائل مهم هستی می‌کشد و بینش آدمی را دگرگون می‌کند و او را به سوی کفر و شرک سوق می‌دهد.

مؤمنان باید توجه داشته باشند که کارهای افراطی همانند ثروت‌اندوزی می‌تواند آنان را به دام غرور و غفلت بیندازد و ‌اندک‌اندک آنان را به سوی کفر و شرک براند. این همان معنای دقیق آیه نخست سوره تکاثر است که هشدار می‌دهد که تکاثر و ثروت‌اندوزی، انسان را از امور مهمی چون خدا، آخرت‌، اطاعت‌، حساب و کتاب باز می‌دارد و سرگرم زندگی دنیوی می‌کند. گروهی از مسلمانان و مؤمنان این‌گونه در دام دنیا و وسوسه‌های شیطانی می‌افتند. خداوند در آیات ۳۴ و ۳۵ سوره کهف این معنا را روشن می‌کند که چگونه تکاثر به فزونی مال و فرزند موجب می‌شود تا اشخاصی حتی منکر معاد و رستاخیز و حساب و کتاب آن شوند و یا گرفتار غرور و تفاخر شده و رفتارهای ضد هنجاری و اخلاقی را در پیش گیرند. یا در آیه ۳۴ و ۳۷ و ۴۲ سوره کهف و نیز ۳۴ و ۳۵ سوره سبا تبیین می‌کند که چگونه تکاثر به فزونی مال و فرزند و دلبستگی به آنها انسان را به سوی کفر و شرک به پروردگار سوق می‌دهد.

این بدان معناست که همان‌گونه که بینش‌ها و نگرش‌ها در انسان تاثیر می‌گذارد و رفتارها و کردارها را دگرگون می‌کند، همچنین رفتارها و کردارهای نادرست و ناهنجار و افراطی می‌تواند ‌اندک‌اندک در یک فرآیند نگرش و بینش انسانی را نسبت به هستی دگرگون کند. این‌گونه است که در آیات قرآن گاه تکاثر و ثروت‌اندوزی به سبب نوع بینش و نگرش نادرست انسان به هستی و نادیده گرفتن ربوبیت و پروردگاری خداوند است و گاه دیگر تکاثر را عامل تغییر نگرش و بینش انسان بر می‌شمارد تا این‌گونه، از تاثیر و تاثر بینش‌ها در نگرش‌ها‌، و نگرش‌ها در بینش‌ها خبر دهد.[۴۰]

منابع

پانویس

  1. «و برای (رسیدن به) آمرزش پروردگارتان و بهشتی به پهنای آسمان‌ها و زمین که برای پرهیزگاران آماده شده است شتاب کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۳.
  2. «همان کسان که در شادی و رنج می‌بخشند و فروخورندگان خشم و در گذرندگان از مردم‌اند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد * و کسانی که چون (کار) ناشایسته‌ای می‌کنند یا به خویش ستم روا می‌دارند خداوند را به یاد می‌آورند و از گناهان خود آمرزش می‌خواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را می‌آمرزد؟- و (آن کسان که) بر آنچه کرده‌اند دانسته پافشاری نمی‌کنند * پاداش اینان آمرزش پروردگارشان و بوستان‌هایی است که از بن آن جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و پاداش اهل کردار، نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴-۱۳۶.
  3. «پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است» سوره مائده، آیه ۴۸.
  4. «در کارهای نیک از یکدیگر پیشی گیرید» سوره بقره، آیه ۱۴۸.
  5. «به سوی آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی پیشگام شوید که پهنای آن به پهنای آسمان‌ها و زمین است، برای کسانی آماده شده است که به خداوند و پیامبرانش ایمان دارند، این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره حدید، آیه ۲۱.
  6. «که مهر آن، مشک است و در چنین چیزی رغبت‌کنندگان باید رغبت کنند» سوره مطففین، آیه ۲۶.
  7. حشر، آیات ۸ و ۹؛ انسان، آیات ۵ تا ۱۰ و آیات دیگر
  8. «بلکه، شما زندگی این جهان را برمی‌گزینید» سوره اعلی، آیه ۱۶.
  9. مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۷۰۳، «کثر».
  10. تکاثر، آیات ۱ و ۲
  11. «و گفتند: که ما دارایی و فرزند بیشتری داریم و ما را عذاب نخواهند کرد» سوره سبأ، آیه ۳۵.
  12. فجر، آیات ۱۵ تا ۱۷
  13. سبأ، آیه ۳۵
  14. مجمع‌البیان، ج‌۹‌-‌۱۰، ص‌۸۱۱‌-‌۸۱۲‌
  15. توبه، آیه ۶۹
  16. منصوری، خلیل، تکاثر مسابقه برای زراندوزی.
  17. فجر، آیات ۱۵ تا ۱۷
  18. سبأ، آیه ۳۵
  19. «و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو می‌کرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۴.
  20. «اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود می‌یابی» سوره کهف، آیه ۳۹.
  21. «و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت» سوره کهف، آیه ۳۶.
  22. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  23. منصوری، خلیل، تکاثر مسابقه برای زراندوزی.
  24. کهف، آیه ۳۶
  25. حجرات، آیه ۱۳
  26. مفردات الفاظ قرآن کریم، ص‌۷۴۸، «لهی»؛ مجمع‌البیان، ج‌۹‌-‌۱۰، ص‌۸۱۲
  27. سبأ، آیات ۳۴ و ۳۵
  28. اسراء، آیه ۱۶
  29. حدید، آیه ۲۰
  30. حدید، آیه ۲۰
  31. تکاثر، آیات ۱ تا ۷
  32. منصوری، خلیل، تکاثر مسابقه برای زراندوزی.
  33. منصوری، خلیل، تکاثر و ثروت‌اندوزی و زیان‌هـای آن.
  34. منصوری، خلیل، تکاثر و ثروت‌اندوزی و زیان‌هـای آن.
  35. مفردات الفاظ قرآن کریم‌، راغب اصفهانی، ص۷۰۳ ذیل واژه کثر
  36. منصوری، خلیل، تکاثر و ثروت‌اندوزی و زیان‌هـای آن.
  37. مجمع البیان‌، ج ۹ و ۱۰‌، ص۸۱۲
  38. منصوری، خلیل، تکاثر و ثروت‌اندوزی و زیان‌هـای آن.
  39. منصوری، خلیل، تکاثر و ثروت‌اندوزی و زیان‌هـای آن.
  40. منصوری، خلیل، تکاثر و ثروت‌اندوزی و زیان‌هـای آن.