امامت در کودکی در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۵۴ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

امامت منصبی الهی است که براساس شایستگی به افراد داده شده است لذا موضوع سن در این زمینه مطرح نمی‌شود چه اینکه قبل از امامت امام زمان (ع) در سن کودکی، اعطای نبوت به حضرت عیسی و یحیی (ع) و امامت به امام جواد (ع) و امام هادی (ع) در سن کودکی واقع شده است.

کودکی و امامت

امامت، از اهمیّت بالایی برخوردار و جایگاهی الهی است که توسط رسول خدا (ص) یا ولی خدا به دیگران معرّفی می‌شود: امامت چه به معنای حکومت و خلافت و چه به معنای مرجعیت علمی و دینی و حجت الهی باشد به اوصاف و شرایطی وابسته است که از جمله آنها مسئلۀ توانایی استطاعت بدنی و شرایط سنی است. شیعه امامت را بر پایۀ لیاقت می‌‌داند لذا فرقی نمی‌کند امام کودک ۵ ساله یا مرد ۴۰ ساله باشد؛ اما اهل سنت، بلوغ را یکی از شرایط امام می‌دانند و بر این باورند که هرچه سن شخص بیشتر باشد، برای امامت مناسبت‌تر است. لذا این پرسش‌ را دربارۀ امامت امام زمان (ع) مطرح می‌‌کنند که آیا کسی می‌تواند در سن کودکی به مقام امامت و خلافت برسد؟ کودکی که تکلیف ندارد، چگونه می‌تواند به امامت برسد؟[۱]

در پاسخ به این پرسش چند نکته لازم است:

  1. نبوت عیسی و یحیی (ع) در کودکی: خداوند متعال در قرآن از اعطای حکم به حضرت یحیی و نبوت به حضرت عیسی در کودکی خبر داده است: ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا[۲]؛ ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا[۳]. در اینکه مقصود از اعطای حکم خداوند برای حضرت یحیی چیست؟ آیا شامل نبوت نیز می‌شود یا نه؟ میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد. قدر مشترک و متیقن از "حکم" قوۀ فهم و دراکه دقیق و الهام غیبی و اعجاب‌انگیزی است. از این آیه روشن می‌شود علم و قوه تعقل ویژه و ارتباط غیبی در کودکی امر ممکن بلکه واقع شده است و در آن هیچ بعدی وجود ندارد. اما درباره نبوت حضرت عیسی (ع) که آیه صریح در آن است، اکثریت اندیشوران شیعی آن را بر نبوت در حال کودکی تفسیر کرده‌اند[۴]. اما مفسران اهل سنت دیدگاه‌های مختلفی ذکر کرده‌اند و بعضی آن را بر نبوت تفسیر نموده‌اند. لذا دیدگاه شیعه مبنی بر به امامت رسیدن بعضی امامان در سن کودکی امر محال و مخالف مبانی قرآنی نیست[۵].[۶]
  2. وجود بعضی نوابغ در سن کودکی: علاوه بر پیامبران، بعضی نوابع در دوره کودکی آثار و افعالی بروز می‌‌دهند که مایه تعجب همگان می‌‌گردد، در اخبار و رسانه‌های خبری می‌‌توان در این موضوع به شواهد و مثال‌هایی زیادی دست‌یافت، مثلاً بچه ۶ - ۷ ساله یا کمتر از آن می‌‌تواند به راحتی زبان مادری و زبان بیگانه را نوشته و بخواند یا کتاب یا بخشی از آن مثل قرآن را حفظ کند که نظیر آن از هم سن و سالان خود بعید است. شیخ اسماعیل حقی بروسوی صاحب تفسیر روح البیان از مفسران اهل سنت، در ذیل آیه: ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا[۷] گزارش می‌‌کند که برای شیخ سهل بن عبد الله تستری عارف نامی‌ در سن ۳ ـ ۷ سالگی حالت انکشاف و الهام غیبی رخ داده بود[۸][۹]
  3. دعوت پیامبر (ص) از علی (ع) در دورۀ کودکی به اسلام و تعیین جانشینی وی: پیامبر اسلام (ص) در دورۀ نبوت بیست و سه سالۀ خود از هیچ کودکی نخواست اسلام را بپذیرد، اما این افتخار نصیب حضرت علی (ع) شد. پیامبر اکرم (ص) در سال سوم هجرت، پس از نزول آیۀ شریفۀ ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۱۰]، علی بن ابی‌طالب (ع) را که نوجوانی بیش نبود، به خلافت و وصایت منصوب کرد و به قوم خود دستور داد حرف او را شنیده، از او اطاعت کنند. علاوه بر حضرت علی (ع)، پیامبر (ص) از امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در دورۀ کودکی بیعت بر اسلام اخذ نمود که چنین مسئله‌ای در غیر آنها دیده نشده است. این دلیل بر فضیلت و صلاحیت ذاتی و منحصر به فرد امامان است[۱۱][۱۲]
  4. امامت امام جواد (ع) در کودکی: نکات قبلی فضیلت ذاتی امکان امامت در دوره کودکی را ثابت می‌‌کند، اما امامت امام جواد (ع) در کودکی بر وقوع آن دلالت کرده و از راه‌های ذیل، ثابت شده است[۱۳]:
    1. پاسخ به سؤال‌ها و مناظره‌های علمی‌: بعد از شهادت امام رضا (ع)، شیعیان برای یقین پیدا کردن به صلاحیت حضرت جواد (ع) برای منصب الهی امامت، ابتدا از وی سؤال‌هایی را مطرح کردند، چنان‌که بزرگان شیعه در بغداد تصمیم گرفتند ۸۰ تن از فقیهان را نزد حضرت فرستاده و مسئله را تحقیق کنند. آنان با دریافت جواب علمی‌ دقیق برای سؤال‌های خود از کودک ۸ ساله به امامت وی ایمان آوردند[۱۴]. یکی دیگر از مواردی که حضرت شایستگی‌های ذاتی و عنایت الهی در حق خود را در عرصه‌های مختلف نشان داد مناظرۀ علمی‌ میان حضرت و عالمان مشهور زمانه خود از طیف مخالفان امامت و نیز منسوب به خلیفه بود. آن حضرت چندین بار با عالمان دینی مناظره نموده و همگی آنها را با وجود کمی سن مغلوب خود می‌‌کرد که در تاریخ ثبت شده است[۱۵].
    2. اعتراف مأمون و دیگر مخالفان: در پی مناظره‌های متعدد حضرت با عالمان اهل سنت همگی آنان از جمله مأمون به ذکاوت، صلاحیت و فضیلت ذاتی امام جواد (ع) در دورۀ کودکی پی برده و لب به اعتراف گشودند. یحیی بن اکثم رئیس علمای اهل سنت وقت، نخستین مخالف صفات کمالی حضرت بود، اما بعد از مناظره به آن اعتراف نمود. مأمون بارها نه تنها به فضایل آن حضرت، بلکه به فلسفه و علت آن نیز اشاراتی می‌‌کرد که آن همان وابستگی به سلسله نبوت و دریافت علم و فضیلت خود از طریق الهام و عنایت الهی است. دیگر عالمان اهل سنت مانند ابن حجر هیتمی‌ به فضل، علم، کمال، عظمت و ارائه برهان و استدلال در کودکی آن حضرت اعتراف نمودند[۱۶][۱۷]
  5. امامت امام هادی (ع) در کودکی: امام هادی (ع) نیز مانند پدر گرامی‌ خود در سن کودکی به امامت رسید، شیعیان به دلیل مشابه یعنی به امامت رسیدن امام جواد (ع) در دوره کودکی، امامت امام هادی (ع) را نیز پذیرفتند. در صلاحیت و فضیلت ذاتی امام هادی (ع) به این نکته بسنده می‌‌کنیم که خلیفه وقت معتصم خواست از کمی سن حضرت استفاده نموده او را زیر نظر یک عالم مخالف شیعه زبردستی به نام ابوعبدالله جنیدی به صورت حبس در خانه تعلیم و تربیت دهد. جنیدی به عنوان استاد خصوصی حضرت به مدت تعیین شده به ظاهر به تعلیم و به تعبیری شست و شوی مغزی حضرت پرداخت. بزرگان شیعه از این مسئله ناراحت شده بعد از مدتی وضعیت امام (ع) را از جنیدی پرسیدند، وی گفت: به خدا قسم، من او را تعلیم نمی‌دهم بلکه اوست که مرا تعلیم می‌‌دهد. ثمرۀ این تعلیم خصوصی روی آوردن جنیدی به تشیع گردید[۱۸]. کرامات و صفات کمالی حضرت در دوران کودکی و بعد آن به حدی مانند آفتاب ظاهر بود که این دستمایه‌ای برای کوته فکران شد و آنان به غلو روی آرودند[۱۹].[۲۰]

علل کودک بودن امام

ممکن است کسی اشکال کند که چه ضرورتی دارد امام کودک باشد و مورد شک و تردید قرار گیرد؟ آیا بهتر نبود انسان بالغ و مکلّف به مقام امامت برگزیده ‌شود؟

در پاسخ گفته شده است ممکن است عواملی در این زمینه مؤثّر باشند مانند:

  1. امتحان مردم: با اثبات امامتِ طفل از راه معجزه و جهات دیگر، انسان امتحان می‌شود که چگونه در برابر حقّ تسلیم است.
  2. اثبات اینکه امامت این شخص از جانب خداست: اگر امامان تنها در بزرگسالی به مقام امامت می‌رسیدند، ممکن بود خیال کنند مقامات و کمالات آنان اکتسابی است و از دیگران فرا گرفته و یا در کتاب خوانده است.
  3. اثبات این مطلب که مقام و منزلت، بر پایه لیاقت است نه بزرگی سن: چنان‌که در جریان فرماندهی اسامة بن زید چنین بود و پیامبر اکرم (ص) به دلیل شایستگی وی او را انتخاب کرده بود[۲۱].

شبهه وهابیان در موضوع امامت در کودکی

وهابیان ادعا می‌کنند: شیعیان قائل‌اند که امام نهم و دوازدهم آنها پیش از بلوغ در دوره کودکی به مقام امامت نائل شده‌اند، در حالی که در چنین سن پایینی چگونه می‌توانند به این لیاقت و شایستگی دست یابند؟!

پاسخ

در پاسخ چند نکته یادآوری می‌شود:

نکته نخست: بی‌تردید قاعده اولی همین است که انسان برای آن‌که بتواند مسئولیت‌های سنگین را به عهده گیرد، باید به اندازه‌ای از کمال جسمی و روحی برسد که قدرت تحمل آن را داشته باشد؛ از این رو قرآن در ارتباط با اعطای مقام نبوت به یوسف(ع) می‌فرماید: ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا[۲۲].

تعبیر به ﴿بَلَغَ أَشُدَّهُ نشان می‌دهد بلوغ و رسیدن به آن ظرفیت، شرط وصول به این مقامات معنوی است. پیامبران بزرگ هر یک دوره‌هایی را پشت سر گذاشتند تا به آن مقامات بلند رسیدند. ابراهیم خلیل(ع) برای رسیدن به مقام امامت از گذر امتحانات بسیار عبور کرد. قرآن می‌فرماید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۲۳]. این که در این آیه «قال» در مقام جزای «إذ» آمده است نشان می‌دهد تا ابراهیم سربلند از این امتحانات بیرون نمی‌آمد، به مقام امامت نمی‌رسید.

موسی نبی(ع) هم پس از پشت سر گذاشتن فراز و نشیب‌های بسیار، دست تقدیر الهی او را به کوه طور رساند و به درجه نبوت و رسالت نائل آمد، خداوند در این باره در همان شب به موسی فرمود: ﴿ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى * وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي[۲۴]؛ یعنی تمام آن مشکلات و گرفتاری‌ها برای این بود که خواستم تو را برای خود پرورش دهم. در جای دیگر درباره موسی(ع) می‌فرماید: ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا[۲۵]. پیامبر اسلام(ص) هم پس از طی دوره‌های چهل ساله عمرش، به درجه پیامبری رسیده است. این اصل اول و قاعده فراگیر در اعطای درجات الهی است.

نکته دوم: شیعیان، امامت را بر اساس آیه ۱۲۴ بقره، یک مقام و منصب الهی می‌دانند که همانند مقام نبوت و رسالت از ناحیه خداوند به افرادی عطا می‌شود. حال، این خداست که اگر بخواهد برابر مصالحی، دوران شکوفایی عقل و جسم را، کوتاه‌تر می‌کند، بلکه گاه چنان سرعت می‌دهد که داخل گهواره انسان را به بلندترین مقامات معنوی نائل می‌سازد. چیزی که حداقل برابر نقل قرآن، در ارتباط با دو پیامبر از پیامبران الهی اتفاق افتاد.

قرآن درباره یحیی پیامبر(ص) تصریح می‌کند که وی در دوره کودکی به این مقام نائل شد: ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا[۲۶]. با توجه به قرینه ﴿خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ دانسته می‌شود که مراد از «حکم» همان مقام نبوت است. در ارتباط با عیسی مسیح(ع) هم قرآن تصریح می‌کند که در نخستین روزهای ولادتش سخن گفت آن هم از مقامات بلند خویش پرده برداشت، وی فرمود: ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا[۲۷].

اعتقاد شیعه بر این است که ائمه اطهار(ع) چون از ذریه ابراهیم(ع) هستند، به دعای ابراهیم(ع) که در قرآن آمده است برخوردار از مقام امامت‌اند. برابر نقل قرآن، هنگامی که ابراهیم(ع) به مقام امامت رسید، از خدا خواست آن مقام را به ذریه‌اش نیز عطا کند. خداوند در پاسخش فرمود: این مقام که عهد من است به ظالمانش نمی‌رسد، مفهوم این سخن این است که این مقام به شایستگان و کسانی که ذره‌ای ظلم در پرونده عمرشان نباشد می‌رسد: ﴿قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۸].

امامان شیعه به دعای ابراهیم(ع) - جد اعلای‌شان - به این مقام رسیده‌اند، البته عموماً پس از طی مراحل طبیعی رشد و کمال به این مقام رسیده‌اند؛ ولی برخی بر اساس مصالح خاصی در زمان کودکی به این مقام نائل شده‌اند و این در جنب قدرت الهی چیز مهمی نیست و در امت‌های پیشین نیز سابقه داشته است. وهابیان هر جوابی که درباره یحیی(ع) و عیسی(ع) بدهند همان جواب را ما درباره امام جواد(ع) و امام زمان(ع)، که در سنین کودکی به امامت رسیده‌اند، خواهیم داد، به ویژه آن‌که آنان مقام نبوت را برتر از مقام امامت می‌دانند، اگر مقام نبوت که در نگاه‌شان مقام برتر است در کودکی به پیامبرانی چون یحیی(ع) و عیسی(ع) عطا شده است، چگونه مقام امامت در کودکی به اولیای الهی داده نمی‌شود؟!

ابن صباغ مالکی - از دانشمندان اهل سنت - از صفوان بن یحیی روایت می‌کند که روزی به امام رضا(ع) عرض کردم: من پیش از ولادت امام جواد(ع) از شما می‌پرسیدیم که چه کسی جانشینت خواهد شد؟ می‌فرمودی که خدا به من فرزندی خواهد داد، حال این اتفاق افتاده و خدا به شما فرزندی چون محمد جواد را عنایت کرده است و چشم ما به جمالش روشن شد، حال اگر اتفاقی برایتان بیفتد ما به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام رضا(ع) با دستش به سوی امام جواد(ع) اشاره کرد، در حالی که او فقط سه سال داشت. با تعجب گفتم: او که فقط سه سال دارد؟! امام فرمود: «مَا يَضُرُّ مِنْ ذَلِكَ وَ‌قَدْ قَامَ عِيسَى بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ أَقَلَّ مِنْ ثَلَاثِ سِنِينَ»؛ «ایرادی ندارد! زیرا عیسی به مقام پیامبری نائل شد در حالی که از این هم سنش کمتر بود»[۲۹].

نکته سوم: تاریخ گواهی می‌دهد امامانی که در سنین کودکی به مقام امامت رسیدند، در زمان خودشان مورد آزمایش‌های فراوان از سوی موافق و مخالف قرار گرفته‌اند؛ ولی همگان اذعان نموده‌اند که آنان برخوردار از علومی هستند که دیگران از آن سر در نمی‌آورند. مباحثات و مناظرات امام جواد(ع) با دانشمندان به نام آن روز، گواه روشنی بر این مدعی است. شاید بتوان ادعا کرد که یکی از مصالحی که موجب شد تا برخی از ائمه در کودکی به مقام امامت نائل شوند، عبارت از این بود تا کسی گمان نکند که علم امامت مرهون تلاش‌های شخصی و اکتسابی امامان است، بلکه همگان بدانند علم آنان از جنس علومی دیگر است، علمی افاضی که خداوند آن را به بندگان شایسته‌اش عطا می‌فرماید. چنان که در تاریخ آمده است پس از آن‌که فقهای امصار پس از انتشار خبر شهادت امام رضا(ع)، در روستای «صریا» نزدیک مدینه خدمت امام جواد(ع) در سن حدود هشت سالگی رسیدند و عظمت علمی امام را از نزدیک مشاهده کردند، برخی از آنها، اشک ریزان به سجده درآمده، اذعان کردند که تازه معنی آیه ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا[۳۰] را فهمیده‌اند[۳۱]؛ یعنی آنان روزی معنی این آیه را به درستی دریافتند که امام جواد(ع) را از نزدیک در آن سن کم درک کرده‌اند. آنان به حقیقت دریافتند که اینها نمی‌تواند مربوط به تلاش‌های شخصی انسان باشد؛ زیرا عادتاً چنین چیزی امکان ندارد که در این سن کم، کسی بتواند از طریق معمول از تمام دانش‌های آن روزگار با خبر باشد.

نکته چهارم: وقایع شگفت‌آوری که در مدت کوتاه عمر امام جواد(ع) اتفاق افتاده، از دیدگاه دانشمندان اهل سنت پنهان نمانده. بسیاری از آنها از امام جواد(ع) به بزرگی یاد کرده و در این باره مطالب جالب و شنیدنی را نگاشته‌اند که به گوشه‌ای از آنها اشاره می‌شود: محمد بن طلحه شافعی - از دانشمندان اهل سنت - درباره آن حضرت می‌نویسد: هو و إن كان صغير السن فهو كبير القدر؛ «او گر چه از حیث سن کوچک بود، ولی جایگاهش بزرگ بود»[۳۲].

مولوی عبد الفتاح بن محمد بن نعمان حنفی - از دانشمندان اهل سنت - درباره امام جواد(ع) می‌نویسد: كان الإمام محمد بن علي الرضا... صاحب الخوارق و الكرامة من طفوليته و يقال أنه أخبر أن موته يكون ثلاثين شهراً بعد موت المأمون، فكان كما أخبر؛ «امام محمد بن علی(ع) از زمان کودکی‌اش دارای خوارق و کرامت بود، گفته شده ایشان خبر داده بود که سی ماه پس از مرگ مأمون، از دنیا رحلت خواهد کرد، همین طور هم شد»[۳۳].

هادی حمو - از نویسندگان اهل سنت - می‌نویسد: هو أبو جعفر محمد الجواد بن علي الرضا مات فخلفه في الإمامة و هو ابن سبع أو تسع سنين و قد شغف به المأمون لما رأى فضله من صغر سنه و نبوغه في العلم و الحكمة و الأدب و كمال العقل ما لم يساوه أحد في ذلك من أهل زمانه، فزوجه ابنته كما زوج أبه من قبل أخته أم حبيب؛ او ابوجعفر محمد جواد است که پدرش امام رضا(ع) او را برای پس از رحلتش، در حالی که هفت یا نه سال داشت به جای خود به امامت معرفی کرد. مأمون عباسی چون به نبوغش در علم، حکمت و ادب پی برد و مشاهده کرد که ایشان در این سنین کم، دارای چنان کمال عقلی است که احدی از دانشمندان روزگار به وی نمی‌رسد، از وی خوشش آمد و دخترش ام فضل را به تزویج وی درآورد، چنانکه پیش‌تر نیز خواهرش ام حبیب را به تزویج پدرش امام رضا(ع) در آورده بود»[۳۴].

امامت مانند رسالت، عهدی الهی است که از سوی خداوند به انسان‌های شایسته عطا می‌شود، سن و تحصیلات رسمی در آن دخالتی ندارد. خداوند بر اساس مصالحی، اگر بخواهد این مقامات معنوی را در سنین پایین به افرادی از اولیایش عنایت می‌فرماید، چنان‌که در مورد عیسی مسیح و یحیی، چنین کرد. بنابراین اعطای مقام نبوت یا امامت در کودکی، هیچ منع عقلی یا شرعی ندارد و امر آن به دست خداست[۳۵].

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۹۳-۱۹۶؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۸۷ - ۹۳.
  2. «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
  3. «(مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! (نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۲۹ ـ ۳۰
  4. .سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، اوائل المقالات، ج۴، ص۱۲۵؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۴۶؛ تفسیر روح البیان، ج ۵، ص ۳۳۱؛ تفسیر الکشاف، ج ۳، ص ۱۵؛ تفسیر کبیر، ج ۱۱، صص ۱۹۳ و ۲۱۵؛ تأویلات اهل السنۀ، ج ۳، ص ۲۶۴.
  5. کافی، ج ۲، کتاب الحجۀ، باب الأشارۀ و النص علی ابی الحسن، ج ۱۰ و ۱۳، ص ۳۲۱.
  6. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۹۳-۱۹۶؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۸۷ - ۹۳.
  7. «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
  8. تفسیر روح البیان، ج ۵، ص ۳۱۹.
  9. ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۸۷ - ۹۳.
  10. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  11. سلسلۀ مولفات الشیخ المفید، ج ۱۱، جزء دوم، ص ۲۸۷، کتاب الأرشاد.
  12. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۹۳-۱۹۶؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۸۷ - ۹۳.
  13. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۹۳-۱۹۶؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۸۷ - ۹۳.
  14. مسعودی، اثبات الوصیۀ، ص ۲۲۰؛ قندوزی، سنابیع المودۀ، ج ۳ ص ۱۲۶.
  15. الصواعق المحرقۀ، ص ۳۱۲؛ سلسلۀ مصنفات الشیخ المفید، ج ۱۱، جزء ۲، ص ۲۸۲، کتاب الأرشاد؛ مسعودی، اثبات الوصیۀ.
  16. احتجاج الطبرسی، ج ۲، صص ۲۷۶ - ۲۶۹؛ مفید، همان، ص ۲۸۲.
  17. ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۸۷ - ۹۳.
  18. مسعودی، اثبات الوصیۀ، ص ۲۳۰.
  19. سید ابو القاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۳، ص ۲۴۰، ذیل فارس بن حاتم.
  20. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۸۷ - ۹۳.
  21. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۱۹۳-۱۹۶.
  22. «و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.
  23. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  24. «سپس ای موسی به هنگام، باز آمدی * و تو را برای خویشتن پروراندم» سوره طه، آیه ۴۰-۴۱.
  25. «و چون به برنایی خویش رسید و استواری یافت بدو (نیروی) داوری و دانشی بخشیدیم و بدین‌گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره قصص، آیه ۱۴.
  26. «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
  27. «(نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.
  28. «(ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  29. الفصول المهمة، ص۲۶۵.
  30. «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
  31. مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۴۲۹.
  32. مطالب السؤول، ص۴۰۳.
  33. شرح احقاق الحق، ج۱۹، ص۵۸۵.
  34. شرح احقاق الحق، ج۲۹، ص۱۴.
  35. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۳۳۷.