نظارت بر بازار در معارف و سیره معصوم
مقدمه
نظارت بر بازار مسلمانان از زمان رسول خدا(ص) وجود داشته است. این نظارت برای جلوگیری از کارهای خلاف در هنگام معامله مانند کمفروشی، غش و معاملات دوران جاهلیت و داد و ستد جنسهایی بوده که در شرع حرام شده است. امام صادق(ع) به غلامش مصادف که او را برای تجارت فرستاده بود و با سودی خوب بازگشته بود، سخنی فرمود که نشان میدهد موضوع تجارت و کسب درآمد حلال از اهمیت زیادی برخوردار و به تعبیر حضرت، بالاتر از نبرد و درگیری با شمشیر است[۱]. به علت اهمیت خرید و فروش که مورد ابتلای تمام مردم است، پیامبر(ص) به عنوان حاکم مسلمین بر بازار نظارت میکرد؛ امیرالمؤمنین(ع) نیز بر بازار کوفه نظارت داشت و نکات لازم را به بازاریان یادآوری میفرمود. فقها این نظارت را جزو امور حسبه میدانند و ناظر بر بازار محتسب نامیده میشده است.[۲].
نظارت پیامبر(ص) بر بازار
رسول خدا(ص) در مواردی که امکان تخلف میدید، بر بازار نظارت میکرد و حتی شخص معینی را برای نظارت تعیین مینمود تا مانع انجام کارهای خلاف شرع و حرام در بازار و مانع انجام معاملات حرام بشود. نقل شده است که حضرت پس از فتح مکه برای جلوگیری از معاملات ربوی در آن شهر، سعید بن سعید بن عاص را به عنوان مسئول بازار مکه برگزید[۳]. رسول خدا(ص) از معاملات باطل، احتکار، غش، کمفروشی و ربا در بازار نهی میکرد که در ادامه به موارد آن اشاره میکنیم.[۴].
نظارت امیرالمؤمنین(ع) بر بازار
امیرالمؤمنین(ع) بر بازار کوفه نظارت مستمر داشت و افراد را از معامله قبل از آشنایی با مسائل فقهی آن نهی میکرد؛ زیرا باعث افتادن در ربا میشود[۵]. حضرت بالای منبر خطاب به تاجران میفرمود: ای گروه تاجران، اول فقه بیاموزید بعد به تجارت بپردازید و این را سه بار تکرار کرد و افزود: به خدا سوگند ربا در میان این امت صدایش کمتر از صدای پای مورچه است که بر کوه صاف حرکت کند. سوگندهایتان را با راستی درآمیزید. تاجر فاجر است و فاجر در آتش، مگر کسی که بهحق بگیرد و بهحق بدهد[۶]. در این سخن بازرگانان را به راستی و سوگند درست دستور میدهد و از آمیختگی تجارت با خلاف باز میدارد. برابر نقلی دیگر میفرمود: ای بازرگانان، اموالتان را با دادن صدقه حفظ کنید تا گناهان شما هم بخشیده شود و پیمانهایتان را که به آن سوگند میخورید، حفظ کنید تا تجارت شما پاک گردد[۷].
درباره نظارت بر بازار کوفه در سیره امیرالمؤمنین(ع) خبری در کتب اربعه آمده است. به فرموده امام باقر(ع) امیرالمؤمنین(ع) در ایّام خلافت خود در کوفه، هر روز اوّل صبح به بازار میرفت و گذر به گذر را سرکشی میکرد و تازیانهای همراه داشت که دارای دو سر بود و به آن «سبیبه» میگفتند و بر سر هر بازاری توقف میکرد و فریاد میزد: ای گروه بازرگانان، تقوای الهی پیشه کنید. آنان وقتی صدای حضرت را میشنیدند، آنچه در دست داشتند میانداختند و با دل و جان به سوی حضرت میآمدند تا سخن ایشان را بشنوند. حضرت میایستاد[۸] و فریاد میزد: ای جماعت تجّار، قبل از هر چیز از خداوند طلب خیر کنید و برکت را در آسانگیری معامله بجویید و با روی خوش و زبان نرم و حسن خلق با مشتریان و مراجعهکنندگان روبرو شوید و خود را با بردباری بیارایید و از ستم دوری کنید و با مظلومان انصاف داشته باشید (حق آنان را ضایع نکنید) و به ربا نزدیک نشوید. کیل و وزن را کامل بدهید و حقّ کسی را کم نداده، در زمین فساد راه نیندازید. راوی گوید: پس همینطور در همۀ بازارها میگشت و میگفت تا هنگامی که به دارالخلافه باز میگشت و به کار مردم رسیدگی مینمود[۹]. در این خبر حضرت از ربا، کمفروشی و ستم به مشتری نهی کرده است.[۱۰].
نهی از عمل خلاف شرع در کسب و کار
در دستورهایی که از معصومان صادر شده، ایشان افراد را از کارهای خلاف باز میداشتند و توصیههایی برای سالمسازی محیط اقتصادی جامعه میکردند. به نمونههایی از این موارد اشاره میکنیم. بدیهی است که از جمع معصومان فقط سه نفر آنان دارای حکومت بودند و در عمل، توان برخورد با متخلفان را داشتند. بقیه ایشان دستورهای اسلامی را به یاران خود میگفتند و موارد خاصی را مطرح میکردند که از سیره آنان حکایت دارد.
جلوگیری از معاملات حرام
رسول خدا(ص) برای جلوگیری از معاملات خلاف شرع دستورالعملی دارد که شیخ صدوق با عنوان مَنَاهِي النَّبِيِّ آن را نقل کرده است. در این دستورالعمل از خرید و فروش نرد و شراب، خوردن ربا، گواهی دروغ و مانند آن نهی شده است[۱۱]. در خبری دیگر رسول خدا(ص) از انواع معاملات دوران جاهلیت نهی کرده است[۱۲]. حرمت ربا در قرآن بیان شده است و در روایاتی که نقل شد، مسلمانان از انجام معامله ربوی نهی شدهاند و برای اینکه دچار مشکل ربا نشوند، توصیه شده که اول با فقه و مسائل کار و کسب آشنا شوند و بعد وارد کار تجارت شوند[۱۳]. حبابه والبیه گوید: امیرالمؤمنین(ع) را در میان شرطةالخمیس دیدم و با او شلاقی دوسر بود که با آن فروشندگان جرّی، مارماهی و زمّار را مینواخت[۱۴]. خبر مشابه دیگری را شیخ صدوق از حبابه والبیه نقل کرده که شنیدم امیرالمؤمنین(ع) میفرمود: ما اهل بیتی هستیم که مسکر نمیآشامیم و ماهی جرّی نمیخوریم و بر کفش مسح نمیکنیم؛ پس هر کس از شیعیان ماست، باید به ما اقتدا کند و به سنت ما عمل نماید[۱۵]. در کتاب علی(ع) هم از خوردن جرّی، مارماهی، زمّیر، طافی و طحال (سپرز) نهی شده است[۱۶].
این اخبار نشان میدهد که حضرت امیر(ع) برای نظارت بر بازار از نیروی انتظامی هم استفاده میکرده و در بازار ماهیفروشان افراد را از فروش برخی ماهیها باز میداشته است. درباره معنای این نوع ماهیها که بیان شده، چنین گفتهاند: جرّی ماهی کشیده و درازی است که فلس ندارد و پوستش تابان و نرم است و یهود هم آن را نمیخورند و زمّیر (بر وزن سکّیت) نوعی ماهی است که آن را ماهی آبنوس گویند و مارماهی نوعی حیوان دریایی است که روی بدنش به جای قشر و فلس، لعاب غلیظی دارد که آن را از گزند و آسیب خارجی حفظ میکند و اگر آن را از روی بدنش بزدایند میمیرد[۱۷]. طافی هم ماهی مرده در آب و طحال هم سپرز حیوان است. شیخ طوسی در خبری از ابوسعید خدری نقل کرده که رسول خدا(ص) به بلال دستور داد که اعلام کند: رسول خدا(ص) ماهی جرّی، سوسمار و الاغ اهلی را حرام کرده است[۱۸]؛ بعد مینویسد: حرمت الاغ اهلی برابر با نظر عامه است و سند این خبر عامی است. در خبری دیگر نقل میکند که امام باقر(ع) فرمودند: رسول خدا(ص) از گوشت الاغهای اهلی بدان جهت در روز فتح خیبر نهی کرد که آنها بارکش بودند[۱۹]. درواقع کشتن آنها برای مردم آنجا مشکل به وجود میآورد؛ زیرا از آنها برای رفتن به قلعههای کوهستانی خود استفاده میکردند. خبر ابوسعید را کلینی مفصلاً آورده است. در پایان خبر، ابوسعید گوید: رسول خدا(ص) کسی را به سوی من فرستاد و من خدمت حضرت رسیدم. به من فرمود: بلال را بخوان؛ وقتی بلال را نزد حضرت بردم، فرمود: ای بلال، بالای کوه ابوقبیس برو و بر آن ندا کن که رسول خدا(ص) جِرّی، ضَبّ (سوسمار) و الاغهای اهلی را حرام کرده است. تقوای خدای عزوجل را پیشه کنید و از ماهی نخورید، جز آن ماهی که دارای پوست و با پوست یعنی فلس باشد[۲۰].
این خبر نشان میدهد که اعلام این فرمان در هنگام فتح مکه بوده است و مردم به جهت کمبود غذا یا به جهت عادتی که داشتند، از الاغهای اهلی و سوسمار استفاده میکردند؛ در این صورت نیازی که در خیبر به الاغهای بار بود، در سرزمین مکه هم مصداق داشته است که دارای کوهها و درههای زیادی است. ضب و سوسمار هم در بیابانهای مکه بوده است و در آبهای آن، جری هم وجود داشته است. درباره معنای جری گفتهاند: جِرِّی: گونهای ماهی رودخانهای است که معروف به «الحَنْکَلیسْ» میباشد. این ماهی را در مصر «ثُعبانُ الماء» نامند؛ زیرا بسان مار دراز است و به جز استخوان سر و ستونِ فقرات استخوان دیگری ندارد[۲۱]؛ در واقع نوعی مارماهی است[۲۲]. برابر این تعریف، احتمالاً این ماهی در برخی رودها و چشمههای مکه وجود داشته است و ماهی دریایی نیست یا ممکن است این نوع ماهی در بازار مکه به فروش میرفته است. بنا بر آنچه بیان شد، یک نیاز اجتماعی ممکن است باعث شود حاکم اسلامی در مقطعی از زمان شکار برخی حیوانات را تحریم کند. شاید بشود گفت که حفظ حیات وحش و حیوانات نادر و جلوگیری از انقراض آنها را میتوان یکی از دلایل حرمت برشمرد. حضرت رسول(ص) به صورت عام در فتح خیبر و مکه، از خوردن الاغ اهلی نهی کرده است تا مانع نابودی آنها شود.[۲۳].
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۶۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۴: «يَا مُصَادِفُ مُجَادَلَةُ السُّيُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ».
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۷۱.
- ↑ ابنعبدالبر، الإستیعاب، ج۲، ص۶۲۱؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۱۰؛ ابناثیر جزری(عزالدین)، اسد الغابه، ج۲، ص۲۳۸ ابنحجر، الإصابه، ج۳، ص۸۹.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۷۲.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۵۰؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۶: «يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ وَ اللَّهِ لَلرِّبَا فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا شُوبُوا أَيْمَانَكُمْ بِالصِّدْقِ التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِي النَّارِ إِلَّا مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَى الْحَقَّ».
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۴: «يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ صُونُوا أَمْوَالَكُمْ بِالصَّدَقَةِ تُكَفَّرْ عَنْكُمْ ذُنُوبُكُمْ وَ أَيْمَانَكُمُ الَّتِي تَحْلِفُونَ فِيهَا تُطَيَّبْ لَكُمْ تِجَارَتُكُمْ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۵۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۶.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۳؛ من لایحضره الفقیه (ترجمه علیاکبر غفاری و دیگران)، ج۴، ص۲۶۱.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۷۲.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۸.
- ↑ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۲۷۷؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۵۰؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۴۶.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۲۱۹: «أَقْرَأَنِي أَبُو جَعْفَرٍ(ع) شَيْئاً مِنْ كِتَابِ عَلِيٍّ(ع) فَإِذَا فِيهِ أَنْهَاكُمْ عَنِ الْجِرِّيِّ وَ الزِّمِّيرِ وَ الْمَارْمَاهِي وَ الطَّافِي وَ الطِّحَالِ».
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه (ترجمۀ علیاکبر عقادی و دیگران)، ج۴، ص۴۴۶.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۴۰؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج۴، ص۷۵: «أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِلَالًا أَنْ يُنَادِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) حَرَّمَ الْجِرِّيَّ وَ الضَّبَّ وَ الْحُمُرَ الْأَهْلِيَّةَ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۲۴۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۴۱؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج۴، ص۷۳؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۵۶۳: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَنْ أَكْلِهَا يَوْمَ خَيْبَرَ وَ إِنَّمَا نَهَى عَنْ أَكْلِهَا لِأَنَّهَا كَانَتْ حَمُولَةً لِلنَّاسِ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۲۴۴: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) حَرَّمَ الْجِرِّيَّ وَ الضَّبَّ وَ الْحَمِيرَ الْأَهْلِيَّةَ أَلَا فَاتَّقُوا اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَا تَأْكُلُوا مِنَ السَّمَكِ إِلَّا مَا كَانَ لَهُ قِشْرٌ وَ مَعَ الْقِشْرِ فُلُوسٌ».
- ↑ ابونضر محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، حاشیه، ج۱، ص۳۸۲؛ فؤاد افرام بستانی، فرهنگ ابجدی، ص۲۹۵.
- ↑ فؤاد افرام بستانی، فرهنگ ابجدی، ص۲۷۹.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۷۴.