معتزله
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل معتزله (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- در تاریخ اسلام، دو گروه را "معتزله" میخوانند: یکی آنان که در دوره خلافت امام علی (ع) میزیستند و از او کناره گرفتند. اینان را معتزله سیاسی میشمارند. دوم، متکلمانی که اواخر قرن نخست هجری ظهور کردند[۱].
- پیشوای آنان، واصل بن عطا است و یکی از مکاتب عمده کلام اسلامی را پدید آوردهاند. معتزله به دو گروه معتزله بغداد و معتزله بصره انشعاب یافته و در بسیاری از موضوعاتِ الهیات، طبیعیات، اجتماعیات و انسانیات عقایدی ویژه دارند. کلام معتزلی، که در قرن ۲ و ۳ هجری به اوج خویش میرسد، در حقیقت واکنشی است در برابر افراطگرایی خوارج و تفریطگرایی مرجئه[۲].
- این فرقه امروزه به کلی منقرض شده است. کلام معتزلی، از عقل در کشف و استنباط عقاید دینی و دفاع از آن بسیار بهره میبَرَد. بنابر آموزههای معتزلی، همه معارف اعتقادی، ماهیتی معقول دارند و آنچه در نصوص دینی آمده است، تنها آن گاه پذیرفتنی است که با عقل آدمی همراهی کند. نصوصی را که با عقل همراهی و همسازی ندارند، باید به تأویل و توجیه بُرد[۳][۴].
- مکتب امامیه نیز همچون معتزله حجیت عقل را پذیرفته و حتی آن را یکی از ادله اربعه فقه میداند؛ ولی عقلگرایی امامیه، برهانی است و عقلگرایی معتزله، جدلی[۵].
اعتقادات
- توحید: بیشترین اختلافات معتزله با دیگر فرق کلامی در موضوع توحید، در توحید صفاتی و افعالی رخ مینماید. معتزلیان توحید افعالی را برنمیتابند و بر آناند که لازمه توحید افعالی این است که بشر را خالق افعال خویش ندانیم و آنها را به خداوند نسبت دهیم و بدین سان، حساب و کتاب اخروی بی معنا و عبث میشود. در برابر، پیروان مکتب امامیه، توحید افعالی را میپذیرند و به نظام اسباب و مسببات معتقدند و بر آناند که هر اثری در همان حال که به سبب نزدیک خویش قوام یافته است، به ذات حق تعالی قائم است و این دو قیام، در طول یکدیگرند نه در عرض یکدیگر[۶]. معتزلیان توحید صفاتی را پذیرفتهاند و معتقدند که توحید صفاتی به معنای تهی بودن ذات از هر گونه صفت است. در نظرگاه معتزلی، لازمه اثبات صفات قدیم برای خدا، اعتقاد به تعدد خدایان است. مکتب امامیه نیز توحید صفاتی را باور دارد؛ اما آن را به معنای عینیت صفات با ذات احدیت میداند[۷].
- عدل: کلام معتزلی به عدالت خداوند، سخت معتقد است و برای اثبات آن از حُسن و قبح ذاتی اشیاء مدد میگیرد. از این نظرگاه، اشیاء به صورت ذاتی- پیش از آنکه حکم خداوند متوجه آنها شود- حَسَن یا قبیحاند و عقل آدمی در فهم این حُسن و قبح، مستقل است. برخی افعال دارای حُسن ذاتیاند و از این رو، بر خداوند لازماند، و برخی دیگر دارای قبح ذاتیاند و از این رو، ترک آنها بر خداوند لازم است. اگر خداوند بنده را به گناه وادارد یا در برابر گناه، قدرت را از او سلب کند، ستم کرده است؛ ولی خداوند حکیم هرگز ستم نمیکند. برآیند استدلالها و مباحث معتزله درباره عدل- که بیشترین مخالفتها را به سوی خود کشانده است- اختیار و آزادی مطلق انسان است. معتزلیان بر آناند که خداوند، خالق افعال بشر نیست. او به انسان اختیار و آزادی مطلق تفویض کرده است و اگر جز این باشد، انسان دیگر مسئول اعمال خود نیست. انسان در این حال، بی اختیار است و نمیتوان برای آنچه کرده است، بدو پاداش یا کیفر داد؛ زیرا با عدل الهی ناسازگار میافتد. مکتب امامیه نیز معتقد است که انسان، آزاد و مختار است؛ ولی همانند دیگر آفریدگان، به ذات حق قائم است و نیازمند عنایت او است. باور امامیه در این باره در جملهای مشهور خلاصه شده است: "لا جَبْرَ و لا تَفْویضَ بَلِ الأمْرُ بَینَ الامْرَینِ"[۸]. امامیه حُسن و قبح عقلی را انکار نمیکند؛ اما قلمرو آن را در حوزه افعال و اعمال انسان محدود میسازد. افعال خداوند از این قلمرو بیرون است و دست مقیاسها و معیارهای بشری به آن نمیتواند رسید. خداوند عادل است؛ ولی ملاک عدل الهی حُسن و قبح ذاتی نیست. ذات احدیت، وجود صرف و کمال محض و فعلیت خالص است و از این رو نیازمند توجیه و دلیل نیست[۹].
- وعد و وعید: وعد به معنای نوید و پاداش است و وعید به معنای تهدید به کیفر. درباره وعد اختلافی نیست؛ اما مکتب معتزله در باب وعید نظریهای خاص دارد. معتزلیان معتقدند که همه وعیدها برای فاسقان و فاجران تحقق میپذیرد مگر در دنیا توبه کنند. مغفرت بدون توبه پدید نمیآید. مکتب امامیه بر آن است که چه بسا کسی در قیامت به واسطه اسبابی مشمول مغفرت یا شفاعت قرار گیرد؛ در حالی که در دنیا توبه نکرده است[۱۰][۱۱].
- منزلت بین المنزلتین: فرقهها و مکاتب کلامی اسلامی درباره وضعیت ایمانی گناهکاران نظریههای گوناگونی پیش کشیدهاند. خوارج بر آن رفتهاند که هر کس گناه کبیره کند، کافر است. در مقابل اینان، طایفه مرجئه معتقد بودند که گناه به ایمان زیانی نمیرساند. معتزلیان نظریهای میان این دو برگزیدند و گفتند، هر کس گناه کبیره کند، نه مؤمن است و نه کافر. او در "منزلت بین المنزلتین" جای میگیرد. در این میان، مکتب امامیه نیز معتقد است که میتوان کسی را هم مؤمن دانست و هم فاسق[۱۲][۱۳].
- امر به معروف و نهی از منکر: بیشترین اختلافات میان مکاتب کلامی اسلامی در این موضوع، آنگاه رخ نموده است که درباره حدود و شرایط آن سخن گفتهاند. معتزلیان بر آن رفتهاند که در وجوب امر به معروف و نهی از منکر شرط است که احتمال توفیق موجود باشد و مفسده مستمر بر آن ترتب نیابد. با این حال بر آن رفتهاند که اگر منکرات شایع شوند، یا حکومت ستمگر باشد، بر همه مسلمانان واجب است تجهیز قوا کنند و برخیزند. معتزلیان ادای این فریضه را تنها با قلب و زبان کافی نمیدانند. در نظرگاه معتزلی، معروف و منکر را تنها از راه شرع نمیتوان شناخت؛ بلکه عقل آدمی نیز میتواند معروفها و منکرها را بازشناسد. قیام به این فریضه مشروط به وجود پیشوا و امام نیست؛ بلکه وظیفهای عمومی است که بر پشت مسلمانان سنگینی میکند. مکتب امامیه برای امر به معروف و نهی از منکر شرایطی قائل است[۱۴]؛ ولی آن را از فروع دین میداند نه از اصول اعتقادی مذهب[۱۵].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 413.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 413.
- ↑ الملل والنحل، ۱/ ۴۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 414.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 414.
- ↑ گوهر مراد، ۳۳۰- ۳۲۶.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 414.
- ↑ مصنفات شیخ مفید، ۵/ ۲۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 414-415.
- ↑ کشف المراد، ۴۵۱- ۴۴۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 415.
- ↑ تجرید الاعتقاد، ۳۰۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 415.
- ↑ تحریر الوسیله، ۱/ ۴۴۴- ۴۲۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 416.