اخلاص
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اخلاص (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- خالص ساختن، عبادتها و عملها را از نیّتهای غیرالهی پاک ساختن. آنچه به عبادت و کار خیر افراد، قیمت و ارزش میدهد آن است که برای خدا و برای تقرّب به او باشد، نه به قصد ریا، تظاهر، خودنمایی و فریب مردم. اگر عبادتهایی مانند نماز، حج، روزه گرفتن ریایی انجام گیرد باطل است و خدا آن را نمیپذیرد.
- خداوند در قرآن از کسانی یاد میکند که مُخلص بودهاند و همه را در معرض فریب شیطان میداند مگر آنان که اخلاص داشته باشند:﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱].
- خالصسازی عمل و عبادت و کارهای نیک از انگیزههای غیر الهی بسیار دشوار ولی بسیار با ارزش است.
- خداوند به خالصان و مخلصان پاداش بزرگ میدهد و آنان را مقرّب درگاه خویش میسازد[۲].
- خلوص، بدون تردید سرّی از اسرار الهی است، که حضرت حق آن را تنها برای آن کس که در میان بندگان خود برگزیند، افشا مینماید. خلوص ملکهای است که موجب میشود تا آنکه از آن بهرهمند است، در یاد خود تنها حضرت حق را داشته و وجود خویش را از غیر او بپیراید؛ او خود در این رابطه میفرماید: ﴿صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً﴾[۳]؛ و باز میفرماید: ﴿إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ﴾[۴][۵].
نوع سوّم
- در کنار دو نوع انگیزههای پیشگفته، نوعی دیگر از انگیزه نیز وجود دارد، که میتوان آن را به صورت مستقل، نوع سوّم خواند. این نوع، همان تجسّم اعمال است که خود از اقسامی چند برخوردار است. ما پیش از اشاره به این اقسام، به اختصار به یادآوری آنچه پیش از این درباره تجسّم اعمال گذشت، میپردازیم[۶].
- دیدیم که تمامی اعمال انسان - خواه در شمار کارها، سخنان، و یا حتّی افکار و نیتهای او باشد-، در عالَم واقع، از صورتی مناسب خود برخوردار است. این صورتها همچون قالبی است که با عمل آدمی همسانی داشته، مطابق شایستگی یا ناشایستگی آن، در آن عالَم پدید میآید. بدین ترتیب هر سخن، اندیشه، و یا کاری که از آدمی سر میزند، به صورتی مناسب خود در جهان جاودان، باقی میماند؛ از این مطلب، به عنوان "تجسّم اعمال" یاد شده است.
- بر این اساس، سعادت دو جهانی و نیز شقاوت و بدبختی هر دو سرا، برای یکایک مردمان، تنها در گرو اعمال خود آنهاست. توجه به این نکته -که وحی، حدیث و عقل هم بر آن هماوایند-، میتواند انگیزهای قوی برای دعوت انسانها به انجام کارهای نیکو، و پرهیز از کارهای ناپسند باشد[۷].
اشارهای به انواع تجسُّم عمل
تجسّم اعمال در همین عالم
- این تجسّم، میتواند برای انسان، فرزندانش، نزدیکان او، و سرانجام جامعهای که در آن بهسر میبرد، بِهروزی و یا سیهروزی را در پی داشته باشد. به شماری از آیاتی که در این زمینه نازل شده است، بنگرید:
- ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً﴾[۸]؛
- ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ﴾[۹]؛
- ﴿وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ﴾[۱۰]؛
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۱۱]؛
- ﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا﴾[۱۲]؛
- ﴿لَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ﴾[۱۳]؛
- ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾[۱۴]؛
- ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ﴾[۱۵][۱۶].
- این آیات در قرآن کریم سخت زیاد است، و بهروشنی دلالت مینماید که سعادت و شقاوت دو جهانی، تنها در گرو اعمال نیک و بد انسان است و بس.
- بر این اساس، با نگاهی آماری به آیات این کتاب آسمانی، میتوان در زمینه حاضر به شش گروه از انگیزهها دست یافت، که در کنار نیّت الهی قرار میگیرد، تا بندگان را از ترس تجسّم اعمال به عبادت او وادارد. این شش دسته عبارتند از:
- آنکه انگیزه، سعادت خود انسان باشد. آیه نخست از آیات پیشگفته، بر این انگیزه دلالت مینماید.
- آنکه، انگیزه سعادت نزدیکان انسان باشد. آیه دوم از آیات پیشگفته بر این انگیزه دلالت مینماید.
- آنکه انگیزه، سعادت ملّتی که انسان در میان آنان میزید، باشد. آیه سوّم از آیات پیشگفته، بر این انگیزه دلالت مینماید.
- آنکه انگیزه، برطرف نمودن بدبختی از خود انسان باشد. آیه پنجم از آیات پیشگفته، بر این انگیزه دلالت مینماید.
- آنکه انگیزه، برطرف نمودن بدبختی از نزدیکان انسان باشد. آیههای پنجم و ششم از آیات پیشگفته، بر این انگیزه دلالت مینماید.
- آنکه انگیزه، برطرف نمودن بدبختی از ملّتی که انسان در میان آنان میزید، باشد. آیههای هفتم و هشتم از آیات پیشگفته، بر این انگیزه دلالت مینماید[۱۷].
تجسّم اعمال در قیامت
- اعمال انسان در عالم واقع به صورتی مناسب خود ظهور مییابد. این اعمال، از لحظه مرگ همراه انسان بوده در قبر او را همراهی مینماید؛ پس از آن در صحنه قیامت نیز برای دیگران آشکار میگردد، و زان پس هرگز بر او و دیگران پوشیده نخواهد بود. حضرت حق در این رابطه میفرماید: ﴿فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴾[۱۸]. مراد از کلمه "روز" در این آیه شریفه، لحظه مرگ - و نه روز قیامت- میباشد؛ چه از لحظه مرگ، حجابها رفع میشود و انسان از دیدی کامل برخوردار میگردد. از این رو، از آن لحظه به بعد- که نهایتی نخواهد داشت-، انسان اعمال خود را بهصورت مجسّم بههمراه خواهد داشت. علامه مجلسی این مطلب را به تفصیل مورد بررسی قرار دارده، و آن را از ضروریّات اسلام و تشیّع دانسته است[۱۹][۲۰].
- انگیزه بودن این قسم نیز، خود بر چند نوع است:
- این انگیزه، میتواند بهدست آوردن همنشین نیکو در قبر، و آسودگی در دوران برزخ تا ظهور قیامت باشد. قرآن کریم مؤمنان را بر این امر ترغیب فرموده است. به این آیه شریفه بنگرید: ﴿إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ * قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ * بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ﴾[۲۱]. این آیه، بهوضوح دلالت میکند که منظور از "بهشت" در اینجا، همان بهشت برزخی است، که بهمحض بهشهادت رسیدن آن نبیّ بزرگوار فرادستش آمد؛ و ایشان در همان بهشت فریاد زد: ای کاش قوم من میدانستند که خداوند چه مایه بزرگوار است، و چه معامله بزرگوارانهای با من نمود!. تأمّل در همین آیه، نشان از بزرگواری آن پیامبر دارد. چه ایشان در پی آن بود که کشندگانش با دریافت این حقیقت، خود نجات یابند و به سعادت رسند!. آری! این آیه دلالتی بر آنکه تکریم الهی از باب تجسّم اعمال بوده است، نخواهد داشت؛ امّا این مطلب را از آیات دیگری- که ذکر شماری از آنها گذشت-، میتوان استفاده نمود. آیاتی همچون این آیه شریفه: ﴿ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ﴾[۲۲][۲۳].
- انگیزه، گاه میتواند حفظ انسان از عذاب قبر باشد. قرآن کریم بر این نوع از عذاب تأکید فرموده، در آیات بسیاری به وجود و نیز چگونگیِ آن پرداخته است. این، از آن رو است که مردمان قبل از خروج از دنیا خویشتن را از آن عذاب حفظ کرده، پس از مرگ بدان دچار نشوند. از این رو بدون تردید میتوان نقش انگیزه بودن را برای آن قائل شد. به این دو آیه شریفه بنگرید: ﴿وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ * النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ﴾[۲۴]؛ ﴿وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ﴾[۲۵][۲۶].
- همنشینی با اولیاء الهی، و برتر از همه معصومان(ع) نیز میتواند در شمار این انگیزهها قرار گیرد. اینان در قیامت تحت لوای حمد جمع میشوند، و اعمال نورانی خود را همچون درختی پربار مییابند، که میتوانند هر لحظه از ثمرات و میوههای رنگارنگ آن بهرهمند شوند. هرچند روایات ما در این زمینه به مرتبه یقین آفرینی رسیده است، اما باز در این باره هم کلام الهی سخت گویا است؛ به این چند آیه بنگرید: ﴿يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ * يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾[۲۷][۲۸].
- پرهیز از آشکار شدن اعمال ناشایست انسان، در صحرای محشر. این مطلب هم میتواند در شمار انگیزهها باشد؛ چه انسان از آبروریزی و سیهچهره شدن خویش در مقابل دیگران، سخت هراسناک و گریزان است. قرآن کریم به این نوع از انگیزهها هم اشاره کرده، و آن را در شمار محرّکهای قدرتمند به حساب آورده است؛ از همین رو است که به تأکید و تکرار، وضعیت مردمان در صحرای قیامت را یادآوری میفرماید، تا مؤمنان با در نظر گرفتن آن، پیش از ورود به آن موقف به حساب خویش بپردازند، و از سیهرویی در آن بپرهیزند. نمونه را تنها به این یک آیه بنگرید: ﴿يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[۲۹][۳۰].
- بهدست آوردن نعمتهای رنگ رنگ الهی در جهان آخرت، نیز میتواند در شمار این انگیزهها قرار گیرد. چه آدمی بر اساس آنچه گذشت، در مییابد که بهشت تنها ثمره اعمال خود اوست، که پیشاپیش به آن سرای جاودان فرستاده است؛ از این رو با نیکی در این جهان زودگذر، در پی آن میشود که جهان باقی خویش را به بهترین وجه بیاراید، و سرای دائمی را زینت بخشد. قرآن کریم بر این انگیزه نیز سخت پایفشرده، و در جایجای خود به آن اشاره کرده است: ﴿كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ﴾[۳۱]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ﴾[۳۲]؛ ﴿وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ﴾[۳۳]؛ ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ﴾[۳۴][۳۵].
- پرهیز از عذابهای اُخروی نیز، حالتی اینگونه دارد. چه انسان باز در مییابد که زندگی اُخروی او، تنها در صورتی به عذابهای جانکاه قرین خواهد شد، که خودْ این عذابها را پیشاپیش به آن سرا فرستد، و در حساب اعمال خود ذخیره نماید. روایات شیعه و سنّی بر این مطلب هماهنگ است؛ اما ما در این زمینه، باز هم تنها به شماری از آیات قرآن کریم اشاره میکنیم: ﴿نَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ * ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾[۳۶]؛ ﴿يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا﴾[۳۷]؛ ﴿وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى * يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي﴾[۳۸][۳۹].
تأثیر اعمال و اندیشهها بر نفس آدمی
- تجسم اعمال را معنایی دیگر نیز هست، که از دو معنای پیشگفته ظریفتر میباشد. در این معنا، تأثیر اعمال، سخنان و اندیشهها بر نفس انسانی را، تجسّم آنها میخوانند.
- چه نفس انسان بهوسیله این امور اندک اندک رنگ میگیرد، و به سوی هدف نهایی آنها رهسپار میشود؛ حال اگر این امور از رنگی انسانی / الهی برخوردار باشد، نفس نیز به همین رنگ درآمده اندک اندک از مراتب پائین به سوی کمالات بیپایان انسانی رو مینهد، تا به مراتب انسان کامل واصل شود؛ در سوی مخالف امّا، اگر کارها، سخنان و اندیشههای انسان از رنگی شیطانی برخوردار باشد، اندک اندک نفس انسان رنگی شیطانی میپذیرد، تا خود سرانجام در شمار شیاطین درآید. این مطلب نیز "تجسّم اعمال" خوانده شده است. حضرت حق در این رابطه میفرماید: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا﴾[۴۰][۴۱].
- اینان در دنیا از قلبی که عرش خداست برخوردارند، و در قیامت نیز نوری همچون نور ماه گرداگرد آنان را فرا میگیرد، که تمامی محشریانْ آن را در مییابند؛ و برتر از همه آنکه سرانجام به مقام همنشینی با اولیاء و حتّی ائمّه هدی(ع) سرافراز میشوند.
- بدکاران نیز در این دنیا نفسی حیوانگونه مییابند، و در آن دنیا از صورتی همچون سگ و خوک و گرگ برخوردار میشوند. اینان در هر دو دنیا از کوری قلب رنج میبرند، و سرانجام سیاهی باطنشان آنان را به دوزخ راهنمایی خواهد کرد: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾[۴۲].
- این نوع از تجسّم عمل نیز میتواند به اقسام گوناگونی تقسیم شود؛ چه انگیزه بودن این نوع نیز، خود از حالات مختلفی برخوردار است. ما در اینجا به شش مورد از این انگیزهها اشاره مینماییم:
- شرافت و آبرودار بودن نزد اهل دل و صالحان روزگار، میتواند به عنوان انگیزهای قوی، مردمان را به سوی انجام نیکیها و پرهیز از بدیها راهنمایی کند. این شرافت در هر دو عرصه جهان فانی و جهان باقی ظهور خواهد داشت. پر واضح است که این مطلب، امری ارزشمند است، هرچند شرافت نزد خداوند متعال برتر از آن خواهد بود[۴۳].
- در این زمینه، توجّه به این مطلب که اگر آدمی بداند تمامی کارهای او تحت اشراف علمی حضرت ولیِّ عصر - عجَّل الله تعالی فرجه الشَّریف! - انجام میگیرد، و آن دُردانه آفرینش از تمامی افعال او آگاه است، هرگز به شماری از کارهای پست تن نمیدهد، بلکه دائماً خود را در حالتی قرار میدهد که آن حضرت از او راضی بوده آبرویش در آن بارگاه عظیم محفوظ ماند، میتواند در این زمینه راهگشا باشد؛ چه پس از آن در مییابد که همین اشراف در قیامت برای تمامی مردمان حاصل میشود، و همه او را مینگرند و از اعمال او آگاهی مییابند؛ و افسوس که برخی از مردمان در حالتی به قیامت وارد میشوند، که بر پیشانیشان مهر زدهاند که: این فرد از اهالی آتش است و او را از آن خلاصی نیست!: ﴿وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ﴾[۴۴]
- این آبروریزی، خود عذابی است سخت، که بر دیگر عذابهای اخروی او افزوده میشود. افتخار مؤمنان به صحیفة اعمالشان در آن روز، نیز همینگونه است؛ که خود نعمتی است افزون بر نعمتهای دیگر بهشت: ﴿هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ﴾[۴۵].
- و سرانجام او در آن جهان به مرتبتی نائل میشود، که میتواند سلام حضرت حق را از مصدر عزّت دریابد؛ و چه نعمتی میتواند برتر از این باشد!: ﴿سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ﴾[۴۶].
- به هر رو در انگیزه بودن این نوع از دواعی نیز نمیتوان تردید نمود؛ بلکه در عمومیّت آن نیز تردیدی نیست. از این رو است که مؤمنان میباید با تقویت آن در جان خویش، به کمال دست یابند و به مراتب والای بهشت نائل شوند[۴۷].
نوع چهارم
- نوع چهارم از انگیزهها، ذات اقدس الهی است، که برترین و شریفترین انگیزههای انسانی است. انگیزه بودن حضرت حق برای انسان را نیز، میتوان به صورتهای گوناگونی ترسیم نمود.
- ۱. تقرب به او - جلَّ و علا! -، که همان تقرّب بنده به مولاست، میتواند یکی از این انگیزهها باشد. تقرّب و نزدیک شدن، خود دارای مراتبی است که از شدّت و ضعف این قرب ناشی شده است. برخی از انواع این تقرّب عبارتند از:
- تقرّب عموم مردمان به حضرت حق؛
- تقرّب خواص مردمان به حضرت حق؛
- تقرّب اخصّ خواص به حضرت حق. پر واضح است که هریک از این مراتب سه گانه را نیز مراتب بیشماری است، که باز از شدّت و ضعف آنها سرچشمه گرفته است.
- ۲. اطاعت امر حضرت حق نیز، میتواند در شمار انگیزههای اخلاقی قرار گیرد. این انگیزه نیز بهواسطه شدّت و ضعف اطاعت، خود صورتهای گوناگونی میپذیرد:
- اطاعت عوامّ مردمان؛
- اطاعت خواصّ مردمان؛
- اطاعت اخصّ خواصّ مردمان. این مراتب سه گانه نیز، خود از مراتبی بیشمار برخوردار است.
- ۳. حیای بنده از مولی نیز صورتی اینگونه دارد؛ چه بنده حقشناس همواره از آنکه مولی او را در مقام عصیان بیابد، حیا میکند، تا بنده ناشکر قلمداد نشود. این انگیزه نیز از مراتبی چند برخوردار است:
- ۴. شکرگذاری از مولی نیز در همین شمار است؛ مراتب گوناگون این انگیزه را اینگونه میتوان ترسیم کرد:
- ۵. رضایت مولی - جلَّ و علا! - نیز میتواند در شمار انگیزهها باشد. این نوع، در قرآن کریم برتر و ارزشمندتر از خود بهشت نیز خوانده شده است: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۴۹].
- رضایت مولی -که گاه بهشت عدن خوانده شده-، پاداش کاملان دانسته شده است؛ چه آنان به چیزی جز از آن، رضایت نمیدهند: ﴿مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ﴾[۵۰].
- آنان که در این دنیا به هدایت الهی سرافرازند، در آن جهان به این بهشت رهنمون میشوند و از رضایت الهی برخوردار. پر واضح است که هیچ لذّتی برای اینان در شمار لذّت استفاده از رضایت الهی قرار نخواهد داشت: ﴿قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۵۱]
- مراتب این انگیزه: این انگیزه نیز از مراتبی چند برخوردار است:
- مرتبه ضعیف آن، که فرادست عموم مردمان خواهد آمد؛
- مرتبه متوسّط، که مربوط به خواص میباشد؛
- مرتبه شدید، که مخصوص اخصّ خواص است[۵۲].
- ۶. محبّت حضرت حق - جلَّ و علا! - نیز گاه میتواند در شمار انگیزهها باشد. این انگیزه، تنها ویژه کسانی است که از جام محبّت او نوشیدهاند، و جان خویش را به آن موهبت ناب صیقل دادهاند.
- از آنجا که محبّت نیز از مراتبی چند برخوردار است، انگیزه بودن آن نیز صورتهای گوناگونی میپذیرد. در اینجا به شماری از این صورتها اشاره میکنیم:
- مرتبه ضعیف آن، که میتواند انگیزه عموم مردم برای رسیدن به درجات کمال باشد؛
- مرتبه متوسّط آن، که تنها فرادست خواص میآید، آنان که قلبهایشان از محبّت الهی سرشار است، و ضرباهنگ آن، با این محبّت هماهنگی یافته است.
- مرتبه شدید آن، که تنها انگیزه شماری از اخصّ خواص است. اینان نزد اهل دل آزادگانند، که از بند دنیا و آخرت رهیدهاند. حضرت حق، خود اینان را اینگونه توصیف فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۵۳][۵۴].
- ۷. خود حضرت حق - جلَّ و علا! - برتر از همه امّا، آن است که انگیزه انسان، صرفاً خود حضرت حق باشد و بس. این مرتبه تنها برای اولیاء کامل الهی دستیاب میشود، که هرگز شیطان را بدانان راهی نیست. اینان یگانههای کمشمار روزگارند، که در قرآن کریم با نام "مُخلَصین" خوانده شدهاند.
- این انگیزه نیز دارای مراتبی است، که از مراتب و مقامات معنوی اینان حکایت میکند. شماری از این مراتب عبارتست از:
- مرتبه نخست این انگیزه، آن است که که صفات فعلی حضرت حق - همچون رحمت، رأفت، هدایت، عنایت و آفرینندگی او- در نظر سالک واصل جلوهگر شده، او را به کسب کمالات تحریک نماید.
- مرتبه دوّم که پس از آن واقع میشود، مرتبتی است که در آن، صفات ذاتی حضرت حق- و نه صفات فعلی او- انگیزه سالک کامل خواهد بود. علم، قدرت، مالکیّت، قدّوسیّت و جبروت او، میتواند در این شمار باشد. به شماری از این صفات در پایان سوره حشر این چنین اشاره شده است: ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ * هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ * هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۵۵]. عبادت خاضعان، که خوف و خشیتی برخاسته از عظمت او بهدست آوردهاند، از این نوع میباشد.
- وجه الله. این انگیزه در این قسم، گاه میتواند وجه الله - تعالی! - باشد. به این وجه در ابتدای سوره حدید اینگونه اشاره شده است: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾[۵۶][۵۷].
- در قرآن کریم، بارها بر این مطلب تأکید شده است، که اولیاء الهی تنها برای او به کاری اقدام و یا کاری را ترک میکنند؛ همانگونه که بارها سعادت در دنیا در گرو این مطلب دانسته شده است. به این چند آیه بنگرید: ﴿بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ﴾[۵۸]؛
- ﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ﴾[۵۹]؛
- ﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۶۰]؛
- ﴿قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ﴾[۶۱]؛
- ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ﴾[۶۲]؛
- ﴿ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۶۳]؛
- ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا﴾[۶۴]
- روایت مشهور از امیرالمؤمنین(ع): "تو را از سر ترس از آتش و یا از سر طمع در بهشت عبادت نمیکنم، بلکه یافتمت که شایسته عبادتی از این رو به عبادت تو پرداختم"[۶۵] نیز بر همین مطلب دلالت مینماید[۶۶].
- ثبوت این مقام برای اهل بیت(ع) و شماری از انبیاء الهی، که در مرتبت از پی اینان قرار دارند، واضح است و نیاز به بررسی چندانی نخواهد داشت.
- از برخی روایات، اینگونه روشن میشود که اهل بیت(ع) را مقاماتی چند بوده است. آنان گاه خداوند را از ترس قیامت به پرستش میگرفتهاند، و گاه بهخاطر بهدست آوردن رضای او، و گاه از سر حبّ و دوستیش، و گاه بهخاطر شکر بر نعمتهایش، و گاه از آن رو که او خود شایستگی معبود بودن را داشته است.
- گویا سِرّ این نکته، در آن است که از آنجا که اهل بیت(ع) از نظر وجودی کامل بودهاند، به برترین مراتب عبودیت نائل شده گه گاه به مرتبهای از مراتب آن تجلّی مینمودهاند. به تعبیری دیگر، گاه صفات جمال او - جلَّ و علا! - در قلوب اینان تجلّی میکرده است، پس بهواسطه طمع در نعمتهایش به عبادت او میپرداختهاند، و گاه صفات جلال او در قلوب اینان ظهور مینموده، پس به واسطه ترس از او به عبادتش میپرداختهاند. به این آیه شریفه که اهل بیت مصداق بارز و بلکه کاملترین مصداق آن هستند، بنگرید: ﴿تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا﴾[۶۷]، از این رو، تجلّیات گوناگون حضرت حق در قلب آنان، صورتهای گوناگون عبادت را برایشان پدید میآورده؛ و هر لحظه آنان را به حالتی دیگر در میآورده است[۶۸].
- پُر واضح است که این مرتبه، تنها ویژه آنان است که از کمال وجود برخوردارند؛ و جز از آن انوار مقدّس؛ هیچکس دیگر را به آن مرتبه دسترسی نخواهد بود.
- از آنچه گذشت، میتوان به این نتایج دست یافت:
- هرچند بیشتر مردم به پرستش خداوند میپردازند، امّا انگیزههای آنان در این مسیر متفاوت است و گوناگون. ما در اینجا به بیش از پنجاه انگیزه اشاره کردیم، و پر واضح است که خواننده متتبّع میتواند به مقدار بسیار بیشتری از این انگیزهها دست یابد. در مقابل اینان، ریاکاران قرار دارند که تنها از عبادت ظاهری برخوردارند. ما پس از این در بحث از ریاء، به تفصیل این مطلب را باز خواهیم نمود[۶۹].
- عبادات کاملان، و حتّی اهل بیت عصمت و طهارت(ع)- که عنوان "عباد الله" تنها بر آنان سزاوار است-، از یک صورت واحد برخوردار نبوده، در حالات مختلف از انگیزههای چندی برخوردار بوده است. این مطلب به تفصیل پیش از این گذشت؛ اکنون امّا اضافه میکنیم که بر اساس آنچه از قرآن کریم استفاده میشود، میتوان گفت که معصومان و در یک عمل واحد، میان چندین و چند انگیزه مختلف جمع مینمودهاند. این نشان از مراتب بینظیر آنان دارد، که هیچکس نمیتواند به آن حتّی نزدیک شود. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: ﴿يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا * إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا * فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا * وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا﴾[۷۰][۷۱].
- از این رو، مکلّفان میتوانند نیّت خود را الهی نمایند، امّا در عین حال انگیزههای دیگری را نیز به آن ضمیمه نمایند. نمونه را، نماز تنها از آن خداست و با نیّت انجام امر او انجام میشود؛ در عین حال امّا میتوان با امید ورود به بهشت به انجام آن پرداخت. این مسأله از نظر فقهی نیز روشن بوده موجب رفع تکلیف میگردد.
- آری! خوشا به حال آن کس که به مقام بندگی واصل شود، تا در عباداتش تنها رضای او را در نظر گیرد، و هیچ مطلب دیگری را در این میانه دخیل نداند.
- پُر واضح است که بهدست آوردن این مقام، نیازمند به طیّ مراحل و منازلی بیشمار است، که مراتب عظیم فناء و لقاء در آن شمار میباشد. تمامی این مراتب را در هفت منزل اصلی گرد آوردهاند.
- خداوند را میخوانیم و از او مسألت مینماییم که به فضل عمیم خویش ما را دستگیری نماید، تا بتوانیم در کوچهای از کوچههای یکی از این شهرها قدمی زنیم، و جان خویش را به نسیم حیات بخش سلوک معطّر سازیم - بمنّه وکرَمه!-[۷۲].
تذکر چند نکته مهم
نکته نخست
- مسأله خلوص، در شمار مسائلی است که بهدست آوردن آن در عین مشکل بودن، سخت آسان مینماید؛ چه از سویی با توجه به آنکه تعدّد انگیزهها نمیتواند مانع از خلوص باشد، میتوان آن را آسان برشمرد؛ و از سویی دیگر با توجه به وحدت انگیزه، تحصیل آن سخت مشکل است، و در هر عصر تنها فرادست افرادی انگشتشمار خواهد آمد.
- توضیح آنکه انجام هر فعلی با نیّت آنکه برای خداوند صورت گیرد، ولی در عین حال انگیزهای دیگر- همچون طلب دنیا یا طلب آخرت - نیز در کنار آن باشد، آسان بوده گذشته از عموم مردمان، حتّی شماری از خواص نیز در زندگی خود، همینگونه رفتار میکنند؛ امّا انجام کاری فقط و فقط با نیّت و انگیزه الهی - بدون آنکه انگیزهای دیگر در کنار آن قرار گیرد- در نهایت صعوبت است؛ بهویژه آنکه اگر سالک مسیر کمال، تنها به ذات او - جلَّ وعلا! - توجّه کرده حتی از توجه به اسماء و صفات او نیز بازماند؛ و یا برتر از آن، در پی آن باشد که حتّی تقرُّب به او و رضایت او را نیز در نظر نیاورد[۷۳].
- به عبارت دیگر، انجام کار بدان قید که فقط و فقط برای او انجام گیرد، و فاعل تنها عبودیّت خود و مولی بودنِ مولی را در نظر آورد و به چیزی دیگر - همچون رضایت او، تقرّب به او، عظمت او، و تحصیل بهشتش - نظری نداشته باشد.
- این مسأله، به تحمّل ریاضتهای بسیار سنگین دینی و طی نمودن منازل هفتگانه، بههمراه فضل و لطف الهی نیازمند است؛ که اگر این شرایط در کسی جمع شد، میتواند در چنان درجهای از خلوص قرار گیرد؛ حضرت حق خود میفرماید:﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ﴾[۷۴].
- با این سخن، خواننده ارجمند میتواند میان اقوال گوناگونی که در این مسأله ارائه شده است، جمع نماید:
- سخن کسانی که انجام خالصانه اعمال را ساده برشمردهاند؛
- و سخن کسانی که این مطلب را سخت مشکل - و بلکه ناممکن! - دانستهاند؛ چه گروه اوّل به انجام عمل بههمراه انگیزههای دیگر نظر داشتهاند، و گروه دوّم تنها به انجام آن بدون انضمام دیگر انگیزههای دنیوی و اخروی، نظر انداختهاند.
- بررسی بیشتر در این مسأله، با مراجعه به کتاب شریف "بحار الأنوار"[۷۵]، و توجّه به آنچه گذشت، میسّر میگردد[۷۶].
نکته دوّم
- فواید خلوص برای دنیا و آخرت سالکان، بسیار است؛ و گمان نمیکنم که هیچ یک از فضائل از فوایدی بیشتر و نتایج درخشانتر از خلوص، برخوردار باشد. بلکه میتوان گفت که هیچ فضیلت دیگری، با این فضیلت قابل قیاس نیست.
- فراتر از این، میتوان ادّعا نمود که تمامی دیگر فضائل، بر این فضیلت متوقّف است؛ و تحصیل آن وابسته به بهدست آوردن این فضیلت میباشد: ﴿صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً﴾[۷۷].
- چه، هرچه به این رنگ در آید، به همان اندازه که این رنگ را پذیرفته است از عظمت و فواید گوناگون بهرهمند میشود؛ حال این رنگپذیری به هر اندازه شدیدتر شود، عظمت آن و فواید آن نیز بیشتر خواهد شد. این مطلب تا بدانجا پیش خواهد رفت، که حتّی ممکن است آنچه از نظری دیگر عادی جلوه میکند، از عظمتی بهرهمند شود که حضرت حق - جلَّ وعلا! - در خصوص آن، آیهای و یا سورهای نازل فرماید.
- نمونه را، آیا ارزش مادّی غذایی که اهل بیت(ع) در سه شب پیاپی به مستمندان بخشیدند، آن چنان بود که قابل توجّه باشد؟؛ بدیهی است که چند قرص نان را چنان ارزش مادّی چشمگیری نبوده است که حضرت حق درباره آن سوره انسان را نازل فرماید، امّا درجه خلوص حضرت زهرای مرضیه(س) و خانواده گرامی گرانسنگش، آن چنان بود که این عمل را به چنان رنگی درآورد، که سورهای درباره آن نازل شد[۷۸].
- قرار گرفتن امیرالمؤمنین(ع) در بستر رسول خدا(ص) در شب هجرت نیز، اینچنین بود. این عمل به حسب ظاهر برای ایشان سخت آسان بود، امّا اخلاص ایشان در آن کار، آن را برای ایشان و شیعیانشان تاج فخری نمود که تا ابد بهواسطه آن، سر فخر بر آسمان هفتم میسایند: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ﴾[۷۹]
- آیه ولایت نیز داستانی همینگونه دارد. نور و جلال این آیه، بهگونهای است که هیچ آیه دیگری در این کتاب آسمانی هماورد آن نیست، و هیچ نمونه دیگری در قرآن کریم ندارد. شیعه و سنّی همگی هماوایند که این آیه در ماجرای بخشش انگشتری در میان نماز، در فضیلت امیرالمؤمنین(ع) نازل شد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۸۰]؛ با آن وجود که این انگشتر بهحسب ظاهر از قیمت چندانی برخوردار نبود، و تنها دیناری خُرد ارزش داشت، چه امیرالمؤمنین(ع) -گذشته از زهد دائمی بینظیرشان-، در آن روزگار از تمکّنی بهرهمند نبودهاند که انگشتری گرانبها در دست داشته باشند. پر واضح است که سخنان بیپایه برخی کسان -که قیمت این انگشتر را بسیار گران، و یا حتّی مساوی خراج شام دانستهاند! - یا بر پایه جهل آنان بنا شده است، و یا بر پایه عداوتشان با مقام امامت کبری.
- آری! این خلوص امیرمؤمنان(ع) بود که عملشان را چنان ارزشمند ساخت، نه قیمت انگشتری.
- در مقابل امّا، هر فعلی که از چنان رنگی رنگ نپذیرد، هیچ قیمتی نخواهد داشت؛ بلکه خاک از آن پرارزشتر است هرچند به حسب ظاهر از قیمتی گران برخوردار باشد[۸۱].
- در این رابطه، توجّه به این حدیث نبوی شریف کافی است: "اوّلین کسانی که در قیامت به حساب فراخوانده میشوند، مردی است که قرآن را جمع و حفظ کرده، و مردی که در راه خدا به شهادت رسیده، و مردی که از ثروت زیادی برخوردار بوده است. خداوند در آن صحنه به قاری قرآن میفرماید: آیا آنچه بر پیامبرم نازل کردم را به تو نیاموختم؟ پاسخ میدهد: بله ای پروردگار! خداوند میفرماید: با آنچه به تو آموختم چه کردی؟ پاسخ میدهد: خدایا! در میانه شب و دو سوی روز برخاستم، امّا خداوند میفرماید: دروغ میگویی و ملائکه نیز گویند: دروغ میگویی، در این حال خداوند میفرماید: میخواستی که مردمان بگویند: فلان کس قاری قرآن است!، آنان نیز گفتند و تو به هدف خود رسیدی!. آنگاه مرد ثروتمند را حاضر میکنند. خداوند به او میفرماید: آیا تو را در ثروت قرار ندادم تا آنکه به هیچکس نیازمند نشوی؟ آن مرد پاسخ مثبت میدهد، حضرت حق میفرماید: تو با آنچه به تو بخشیدم چه کردی؟ پاسخ میدهد: من همواره از خویشانم تفقّد میکردم و به آنان نیکی میکردم، خداوند پاسخ میدهد: دروغ میگویی و ملائکه نیز میگویند: دروغ میگویی، تو فقط میخواستی که مردمان تو را بخشنده بدانند، به این هدف خود هم رسیدی!. آنگاه آن کس که در راه خدا به شهادت رسیده است را حاضر مینمایند. حضرت حق از او میپرسد: چه کردی؟ پاسخ میدهد: تو امر نمودی که در راهت جهاد کنند، من نیز آن قدر جهاد کردم که سرانجام در این راه کشته شدم، خداوند میفرماید: نه! تو اراده کردی که مردمان تو را شجاع و بیپروا بدانند، و اینگونه هم شد!. آنگاه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: اینان خَلقی هستند که خداوند بهواسطه آنها آتش جهنّم را بر میافروزد" [۸۲][۸۳].
- کوتاه سخن آن که، خلوص مقامی عالی و شامخ است، که تمامی خیر دنیا و آخرت در آن جمع شده؛ و صاحب آن را مقامی خاص است، که هر قدر بر خلوص خود بیفزاید، از مقامی عالیتر بهرهمند میشود.
- امام عسگری(ع) میفرمایند: "اگر تمامی دنیا فقط یک لقمه باشد و من آن یک لقمه را به دهان کسی گذارم که خداوند را با خلوصْ عبادت میکند، باز میپندارم که در حق او کوتاهی کردهام؛ و باز اگر کافر را از آن یک لقمه بازدارم تا از گرسنگی و تشنگی بمیرد، آنگاه فقط یک جرعه آب به او بنوشانم میپندارم که اسراف کردهام" [۸۴]. این روایت، بهخوبی نشان میدهد که امام عسگری(ع)، خلوص را همارزش با تمامی دنیا دانستهاند، و بهرهمندان از خلوص را ارزشمندتر از دنیا.
- روایات بسیاری از اهل بیت(ع) وارد شده، که بر اساس آن، هرکس تنها مدّتی کوتاه از خلوص در افعال و اقوال برخوردار شود، به مقام فرقان الهی و تجلیه به صفات او نائل میشود. این حدیث معروف پیامبر اکرم(ص) در همین شمار است: "هرکس چهل روز برای خداوند متعال اخلاص ورزد، خداوند چشمههای حکمت را از قلب او به زبانش جاری میسازد" [۸۵].
- روایات بسیاری نیز دلالت بر آن دارد، که خلوصْ خیر دنیا و آخرت را از پی خواهد داشت؛ در شمار این روایات، حدیث منقول از سیّد زنان عالم حضرت زهرای اطهر(س) است: "هرکس که عبادت خالص خود را به سوی خداوند فرستد، خداوند بهترین چیزی که مصلحت اوست را به سویش نازل میکند" [۸۶][۸۷].
نکته سوّم
- بهدست آوردن این فضیلت بزرگ نیز همچون تحصیل دیگر فضائل، از راه ویژه خود ممکن است. ما در مجلّد اوّل این کتاب، از این راه سخن داشتیم. در اینجا تنها اضافه میکنیم که تحصیل این فضیلت، به طیّ منازل هفتگانه وابسته است؛ و تنها سالکی که این منازل را طی نماید، میتواند به این سعادت مفتخر شود. شاید تأکید بسیاری که بر این مطلب در روایات ما آمده است، با توجّه به همین اهمیّت اخلاص باشد، چه ممکن است سالکان کوی کمال با توجّه به صعوبت طی منازل هفتگانه، از رسیدن به آن دست بازکشند و خود را از آن ناتوان بینند. از این رو در فرهنگ معارفی اهل بیت(ع)، به صدها حدیث میتوان دست یافت که اهمیّت خلوص را متذکّر شده است، تا سالکان در تحصیل آن جدیّت کنند و در این راه سخت بکوشند. به این سه سخن علوی(ع) بنگرید:
- اخلاص ثمره و نتیجه یقین است[۸۸]
- اخلاص در عمل نتیجه قوت یقین است[۸۹]
- به اندازه قوت دین خلوص نیّت پدید میآید[۹۰][۹۱].
منابع
پانویس
- ↑ «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد مگر از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص:۲۰.
- ↑ «رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوشرنگ (و نگار) تر از خداوند کیست؟» سوره بقره، آیه ۱۳۸.
- ↑ «و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۰۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۳۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۳۴.
- ↑ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.
- ↑ «و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید» سوره هود، آیه ۵۲.
- ↑ «ای مردم! ستم شما به زیان خودتان است، (چند روزی) بهره زندگانی این جهان را میبرید سپس به سوی ما باز میگردید و شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میگردانیم *» سوره یونس، آیه ۲۳.
- ↑ «و کسانی که برای فرزندان ناتوانی که پس از خود بر جای مینهند بیم دارند (درباره یتیمان دیگران) نیز باید بیم داشته باشند بنابراین از خداوند پروا کنند و استوار سخن گویند» سوره نساء، آیه ۹.
- ↑ «به کافران همواره برای کارهایی که کردهاند بلایی سخت میرسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانهشان وارد میشود» سوره رعد، آیه ۳۱.
- ↑ «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم) اش از همه جا فراوان میرسید آنگاه به نعمتهای خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام میدادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
- ↑ «برای کارهایی که مردم کردهاند در خشکی و دریا تباهی به چشم میخورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کردهاند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه ۴۱.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۳۵-۲۳۶.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۳۶-۲۳۷.
- ↑ «پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.
- ↑ بحار الأنوار، ج۶، ص۱۴۴ - ۲۹۴.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۳۷.
- ↑ «من به پروردگار شما به راستی ایمان آوردهام پس (سخن) مرا بشنوید * گفته شد: به بهشت درآی! (و او) گفت: کاش قوم من (این را) میدانستند * که پروردگارم مرا آمرزید و مرا از گرامیداشتگان گردانید» سوره یس، آیه ۲۵-۲۷.
- ↑ «این برای کارهایی است که کردهاید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۲.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۳۸.
- ↑ «آنگاه خداوند او را از گزند نیرنگهایی که میورزیدند نگاه داشت و زشتی عذاب، فرعونیان را فرا گرفت * آتش (دوزخ) که سپیدهدمان و پایان روز بر آن عرضه میشوند و روزی که رستخیز برپا شود (گفته خواهد شد) فرعونیان را به (درون) سختترین عذاب درآورید!» سوره غافر، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ «و کاش میدیدی هنگامی را که فرشتگان جان کافران را میگیرند به چهره و پشت آنان میکوبند و (میگویند) عذاب (آتش) سوزان را بچشید!» سوره انفال، آیه ۵۰.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۳۸-۲۳۹.
- ↑ «روزی که مردان و زنان مؤمن را بنگری که فروغشان از جلو و کناره راستشان، پیش میشتابد. امروز، نوید شما بوستانهایی است که از بن آنها جویبارها روان است و در آنها جاودانید؛ این همان رستگاری سترگ است * روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان میگویند: چشم به راه ما بمانید تا از فروغتان (بهرهای) بگیریم، (به آنان) گفته میشود: به پس پشت خود باز گردید و فروغی بجویید؛ آنگاه میان آنان (و مؤمنان) بارویی میکشند که دری دارد، درون آن بخشایش و بیرون آن روی به عذاب دارد * (منافقان) آنان را ندا میدهند: آیا ما با شما نبودیم؟ میگویند: چرا، اما شما خود را (با دورویی) به سختی افکندید و چشم به راه (شکست ما مؤمنان) بودید و تردید کردید و آرزوها شما را فریب داد تا آنکه فرمان خداوند در رسید و (شیطان) فریبکار شما را به خداوند فریفت» سوره حدید، آیه ۱۲-۱۴.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۳۹-۲۴۰.
- ↑ «روزی که هر کس هر کار نیکی انجام داده است پیش رو مییابد و هر کار زشتی کرده است آرزو دارد کاش میان او و آن (کار زشت) فاصلهای دور میبود و خداوند شما را از خویش پروا میدهد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره آل عمران، آیه ۳۰.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۴۰.
- ↑ «بخورید و بیاشامید! گواراتان باد برای آنچه در روزهای گذشته انجام دادهاید» سوره حاقه، آیه ۲۴.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و هر کس باید بنگرد برای (روزی چون) فردا چه پیش فرستاده است» سوره حشر، آیه ۱۸.
- ↑ «و هر خیری که از پیش برای خویش فرستید (پاداش آن را) نزد خداوند خواهید یافت» سوره بقره، آیه ۱۱۰.
- ↑ «پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۴۱.
- ↑ «میگوییم: عذاب آتش سوزان را بچشید * این برای کارهایی است که کردهاید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۱-۱۸۲.
- ↑ «در روزی که آدمی بدانچه کرده است مینگرد و کافر میگوید: ای کاش خاک بودم» سوره نبأ، آیه ۴۰.
- ↑ «و در آن روز دوزخ را (به میان) آورند، آن روز، آدمی پند میگیرد اما (دیگر) پند او را چه سود خواهد داشت؟ * میگوید: کاش برای (این) زندگیم (توشهای) پیش میفرستادم» سوره فجر، آیه ۲۳-۲۴.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۴۲.
- ↑ «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۴۲-۲۴۳.
- ↑ «منافقان در اشکوبه فروتر دوزخاند» سوره نساء، آیه ۱۴۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۴۳.
- ↑ «و آنان را در رستخیز به رو در افتاده، نابینا و گنگ و ناشنوا گرد میآوریم؛ جایگاهشان دوزخ است» سوره اسراء، آیه ۹۷.
- ↑ «بگیرید کارنامه مرا بخوانید!» سوره حاقه، آیه ۱۹.
- ↑ «"درود" سخنی است (که) از (سوی) پروردگاری بخشاینده (میشنوند)» سوره یس، آیه ۵۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۴۴.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۴۵-۲۴۶.
- ↑ «خداوند به مردان و زنان مؤمن، بوستانهایی، نوید داده است که از بن آنها جویباران روان است؛ در آنها جاودانند، نیز جایگاههایی پاک در بوستانهای جاودان (نوید داده است) و خشنودی خداوند (از همه اینها) برتر است؛ این همان رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۷۲.
- ↑ «بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند» سوره حدید، آیه ۲۷.
- ↑ «به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است * خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راههای بیگزند، راهنمایی میکند و آنان را به اراده خویش از تیرگی ها به سوی روشنایی بیرون میآورد و آنها را به راهی راست رهنمون میگردد» سوره مائده، آیه ۱۵-۱۶.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۴۶-۲۴۷.
- ↑ «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی میدارد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۴۷-۲۴۸.
- ↑ «اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است * اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین ، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند * اوست خداوند آفریننده پدیدآور نگارگر، نامهای نکوتر او راست؛ هر چه در آسمانها و زمین است او را به پاکی میستایند و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۲۲-۲۴.
- ↑ «او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است» سوره حدید، آیه ۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۴۸-۲۴۹.
- ↑ «آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است» سوره بقره، آیه ۱۱۲.
- ↑ «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آوردهام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است)» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
- ↑ «من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹.
- ↑ «بگو: بیگمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است * که او را شریکی نیست و به این فرمان یافتهام و من نخستین مسلمانم» سوره انعام، آیه ۱۶۲-۱۶۳
- ↑ «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران» سوره انعام، آیه ۵۲.
- ↑ «این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند» سوره روم، آیه ۳۸.
- ↑ «(با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی * بیگمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است میهراسیم» سوره انسان، آیه ۹-۱۰.
- ↑ «مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا شَوْقاً إِلَى جَنَّتِكَ بَلْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ»
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۴۹-۲۵۰.
- ↑ «از بسترها پهلو تهی میکنند (و برای نماز برمیخیزند) در حالی که پروردگارشان را به بیم و امید میخوانند» سوره سجده، آیه ۱۶.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۵۱.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۵۱.
- ↑ «به پیمان خود وفا میکنند و از روزی میهراسند که شرّ آن همهگیر است * و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند *(با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی * بیگمان ما از پروردگارمان، روزی که تیره و بسیار سخت است میهراسیم * پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه میدارد و به آنان شادابی و شادمانی مینمایاند * و به آنان برای شکیبی که ورزیدهاند بهشت و (پوشاک) پرنیان پاداش میدهد» سوره انسان، آیه ۷-۱۲.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۵۲.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۵۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۵۳.
- ↑ «و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمیماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک میدارد» سوره نور، آیه ۲۱.
- ↑ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۱۸۵ - ۱۹۸؛ ۲۳۴ - ۲۳۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۵۴.
- ↑ «رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوشرنگ (و نگار) تر از خداوند کیست؟» سوره بقره، آیه ۱۳۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۵۵.
- ↑ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد » سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۵۶.
- ↑ «أَنَّ أَوَّلَ مَنْ يُدْعَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَجُلٌ جَمَعَ الْقُرْآنَ وَ رَجُلٌ قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ رَجُلٌ كَثِيرُ الْمَالِ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْقَارِي أَ لَمْ أُعَلِّمْكَ مَا أَنْزَلْتُ عَلَى رَسُولِي فَيَقُولُ بَلَى يَا رَبِّ فَيَقُولُ مَا عَمِلْتَ فِيمَا عَلِمْتَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ قُمْتُ بِهِ فِي آنَاءِ اللَّيْلِ وَ أَطْرَافِ النَّهَارِ فَيَقُولُ اللَّهُ كَذَبْتَ وَ تَقُولُ الْمَلَائِكَةُ كَذَبْتَ وَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّمَا أَرَدْتَ أَنْ يُقَالَ فُلَانٌ قَارِئٌ فَقَدْ قِيلَ ذَلِكَ. وَ يُؤْتَى بِصَاحِبِ الْمَالِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَ لَمْ أُوَسِّعْ عَلَيْكَ الْمَالَ حَتَّى لَمْ أَدَعْكَ تَحْتَاجُ إِلَى أَحَدٍ فَيَقُولُ بَلَى يَا رَبِّ فَيَقُولُ فَمَا عَمِلْتَ بِمَا آتَيْتُكَ قَالَ كُنْتُ أَصِلُ الرَّحِمَ وَ أَتَصَدَّقُ فَيَقُولُ اللَّهُ كَذَبْتَ وَ تَقُولُ الْمَلَائِكَةُ كَذَبْتَ وَ يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بَلْ أَرَدْتَ أَنْ يُقَالَ فُلَانٌ جَوَادٌ وَ قَدْ قِيلَ ذَلِكَ. وَ يُؤْتَى بِالَّذِي قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقُولُ اللَّهُ مَا فَعَلْتَ فَيَقُولُ أَمَرْتَ بِالْجِهَادِ فِي سَبِيلِكَ فَقَاتَلْتُ حَتَّى قُتِلْتُ فَيَقُولُ اللَّهُ كَذَبْتَ وَ تَقُولُ الْمَلَائِكَةُ كَذَبْتَ وَ يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بَلْ أَرَدْتَ أَنْ يُقَالَ فُلَانٌ شُجَاعٌ جَرِيءٌ فَقَدْ قِيلَ ذَلِكَ. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أُولَئِكَ خَلْقُ اللَّهِ تُسْعَرُ بِهِمْ نَارُ جَهَنَّمَ»؛ بحار الأنوار، ج۶۹، ص۳۰۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۵۷-۲۵۸.
- ↑ «لَوْ جَعَلْتُ الدُّنْيَا كُلَّهَا لُقْمَةً وَاحِدَةً وَ لَقَّمْتُهَا مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ خَالِصاً لَرَأَيْتُ أَنِّي مُقَصِّرٌ فِي حَقِّهِ وَ لَوْ مَنَعْتُ الْكَافِرَ مِنْهَا حَتَّى يَمُوتَ جُوعاً وَ عَطَشاً ثُمَّ أَذَقْتُهُ شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ لَرَأَيْتُ أَنِّي قَدْ أَسْرَفْتُ»؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۲۴۵.
- ↑ «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»؛ بحار الأنوار،، ج۶۷، ص۲۴۹.
- ↑ «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ، أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»؛ بحار الأنوار،، ج۶۷، ص۲۴۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۵۹.
- ↑ «الْإِخْلَاصُ ثَمَرَةُ الْيَقِينِ».
- ↑ «إِخْلَاصُ الْعَمَلِ مِنْ قُوَّةِ الْيَقِينِ»؛
- ↑ «عَلَى قَدْرِ قُوَّةِ الدِّينِ يَكُونُ خُلُوصُ النِّيَّةِ»؛
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۲۶۰.