نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۲۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۲۷ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
منظور از مهدویت نوعی و شخصی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«لفظ مهدی مفهوم عامی دارد و به کار بردن آن به هر فردی که خدا او را هدایت کرده باشد، جایز است. با این مفهوم، همه پیامبران و اوصیا(ع) مهدی هستند. حتی به کار بردن این واژه درباره افراد دیگری که در مکتب آن بزرگواران تربیت و هدایت یافتهاند، جایز است. با این حال، روشن است مقصود از مهدی که بر زبان مبارک حضرت رسول(ص) جاری شده، یک عنوان خاص و لقب شخصی معین و عزیز است. پیامبر(ص) به ظهور او بشارت داده و مسلمانان را فراخوانده است که در ردیف منتظرانظهور او باشند.
لقب مهدی به این معنا "مورد هدایتخدا و احیاگراسلام و پرکننده جهان از عدل وداد و ..." نخستین بار در باره آن حضرت به کار رفت و این، در عصر پیامبر اکرم(ص) انجام گرفت و مهدی به عنوان رهاییبخش، معرفی شد.
مهدی به مفهوم نوعی، فردی نامعین است که در زمانی مناسب، زاده خواهد شد و جهان را پر از عدل وداد خواهد کرد. این، از هیچیک از روایاتنقل شده از پیامبر(ص) و امامان(ع) قابل استفاده نیست.
از نظر منطق و برهان، "نوعی بودن مهدی" باطل و نادرست است؛ چرا که نقض غرض میشود. مقصود از قیام او، پرکردن جهان از عدل وداد است؛ ولی نوعی بودن مهدی، جهان را از ظلم و ستم پر خواهد کرد. در این صورت، هر قدرتمند دروغگویی، میتواند ادعا کند مهدی است و به نام عدالت گستری، به چپاول جهان بپردازد. در این صورت وعدههای قرآن و پیامبران، باطل و دروغ بوده یا وجود مهدیپس از ظهور، قابل انکار و تردید خواهد بود؛ چون دلیلی برای آنکه او مهدی موعود است، وجود ندارد. در تاریخ اسلام، دیده شده است مدعیان مهدویت، بسیار آمدند و رفتند؛ اما چه خونها که نریختند؛ چه ظلمها و ستمها که نکردند؛ پس بایستی، مهدی، شخص معینی باشد که شناختش برای مردم آسان باشد و اشتباهی در تشخیص او رخ ندهد.
نیز مهدی نوعی، با آموزههای اسلام منافات دارد؛ چون روایات متواتری وارد شده که آن منجی موعود، شخصی معین و زنده است. از طرفی این امر، مستلزم آن است که سالها زمین، خالی از حجّت باشد و این هم بر خلاف اصول و مبانی اسلام است. با این حال، مدعیان مهدویت، همگی از میان مسلمانان برخاستهاند؛ کسانی که از اصول و مبانی اسلام خبر نداشتهاند یا حقیقت را به مسلمانان نگفته بودند[۱].
یکی از دانشمندانشیعه در این باره نوشته است: "موضوع مهدی، نه اندیشه چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه یک پیشگویی است که باید در انتظار مصداقش ماند؛ بلکه واقعیتی استوار و فردی مشخص است که خود نیز، در انتظار رسیدن هنگام فعالیتش به سر میبرد. در میان ما- با گوشت و خون خویش- زندگی میکند؛ ما را میبیند و ما نیز او را میبینیم "اما نمیشناسیم". در فضای دردها، رنجها و آرزوهای ما است و در اندوه و شادی ما شریک است ... در احادیث نیز، پیوسته به انتظار فرج و درخواست ظهور مهدی، سفارش شده است، تا مؤمنان همواره چشم به راه او باشند.
این تشویق، تحقّق همان همبستگی روحی و وابستگی وجدانی منتظرانظهور و رهبرشان است. این همبستگی و پیوند پدید نمیآید، مگر اینکه مهدی را هماکنون انسانی تجسم یافته بشماریم. تجسّم یافتن مهدی(ع) تحرک تازهای به "فکرانتظارمنجی" میبخشد و آن را از توانایی و آفرینندگی بیشتری برخوردار میکند.
گذشته از آن، در انسانی که به طرد ستمها پرداخته و رهبرمنتظر خود را نیز هم درد، هم رنج، همسان و وابسته به خویش احساس میکند و نوعی مقاومت و شکیبایی برابر دردهایی که در اثر محرومیت به او رسیده است، ایجاد میشود[۲].
بحث درباره مهدی شخصی و نوعی، ارتباط مستقیمی با موضوع شناختحضرت مهدی (ع) دارد. لفظ "مهدی" مفهوم عامی دارد و به کار بردن آن به هر فردی که خدا او را هدایت کرده باشد، جایز است. با این مفهوم همه پیامبران و اوصیا (ع)، مهدی هستند و به کار بردن آن در حق شخص پیامبر (ص) و امیر مؤمنان و سایر امامان (ع) جایز است؛ زیرا همه مهدی و هدایت شدهاند. حتی به کار بردن این واژه درباره افراد دیگری که در مکتب آن بزرگواران تربیت و هدایت یافتهاند، جایز است. با این حال روشن است که مقصود از مهدی- که بر زبان مبارک حضرت رسول (ص) جاری شده- یک عنوان خاص و لقب شخصی معین و عزیز است. پیامبر (ص) به ظهور او بشارت داده و مسلمانان را فراخوانده است که در ردیف منتظرانظهور او باشند.
مهدویت- به مفهوم نوعی- از هیچیک از روایاتنقل شده از پیامبر (ص) و امامان (ع) قابل استفاده نیست. براساس این برداشت، او فردی نامعین است که در زمانی مناسب، زاده خواهد شد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
از نظر منطق و برهان، "نوعی بودن مهدی" باطل و نادرست است؛ چرا که نقض غرض میشود! مقصود از قیام او، پرکردن جهان از عدل و داد است؛ ولی نوعی بودن مهدی، جهان را از ظلم و ستم پر خواهد کرد. در این صورت هر قدرتمند دروغگویی، میتواند ادعا کند که مهدی است و به نام عدالتگستری، به جهانگیری بپردازد!! پس مدعیان مهدویت بسیار خواهند شد و در هر زمان و مکانی، ممکن است چند تن، ادعای مهدی بودن کنند و عدهای سادهدل و نادان، گرد ایشان جمع شوند و به ظلم و ستم بپردازند!! جنگ، سراسر زمین را فراگیرد و از خونریزی و فتنه و آشوب، آکنده گردد و... بنابراین، وجود مهدی نوعی، از نظر اجتماعی محال است.
در تاریخ اسلام، دیده شده که مدعیان مهدویت، بسیار آمدند و رفتند؛ اما چه خونها که نریختند چه ظلمها و ستمها که نکردند! پس بایستی، مهدی، شخص معینی باشد که شناختش، برای خلق آسان باشد و اشتباهی در تشخیص او رخ ندهد.
آموزه "مهدی نوعی"، با اسلام منافات دارد؛ چون روایات متواتری وارد شده که آن منجی موعود، شخصی معین و زنده است. از طرفی این امر مستلزم آن است که سالها زمین، خالی از حجت باشد و این هم برخلاف اصول و مبانی اسلام است. با این حال، مدعیان مهدویت، همگی از میان مسلمانان برخاستهاند؛ کسانی که از اصول و مبانی اسلام خبر نداشتهاند و یا حقیقت را به مسلمانان نگفته بودند![۶].
یکی از دانشمندان شیعه در اینباره نوشته است: موضوع مهدی نه اندیشه چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه یک پیشگویی است که باید در انتظار مصداقش ماند؛ بلکه واقعیتی استوار و فردی مشخص است که خود نیز، در انتظار رسیدن هنگام فعالیتش به سر میبرد.
در میان ما- با گوشت و خون خویش- زندگی میکند؛ ما را میبیند و ما نیز او را میبینیم. در فضای دردها، رنجها و آرزوهای ما است و در اندوه و شادی ما شریک است. شکنجههای آزردگان و تیرهروزی ناکامان زمین و بیدادستمگران را- از دور یا نزدیک- میبیند و به انتظار لحظهای است که فرا رسد و دست پرتوان خویش را به سوی همه رنجکشیدگان، محرومان و سیهروزان دراز کند و تومار ستمگران را بریده و درهم پیچید.
البته سرنوشت این رهبر موعود، این است که خود را آشکار نسازد و همراه با دیگران، لحظه موعود را انتظار کشد.... در احادیث نیز، پیوسته، به "انتظار فرج" و درخواست ظهور مهدی، سفارش شده است تا مؤمنان همواره چشم به راه او باشند. این تشویق، تحقق همان همبستگی روحی و وابستگی وجدانی منتظرانظهور و رهبرشان است. این همبستگی و پیوند پدید نمیآید؛ مگر اینکه مهدی را هماکنون انسانی تجسمیافته بشماریم. تجسم یافتن مهدی (ع) تحرک تازهای به "فکرانتظارمنجی" میبخشد و آن را از توانایی و آفرینندگی بیشتری برخوردار میکند.
گذشته از آن، در انسانی که به طرد ستمها پرداخته و رهبرمنتظر خود را نیز همدرد، همرنج، همسان و وابسته به خویش احساس میکند و نوعی مقاومت و شکیبایی- در برابر دردهایی که در اثر محرومیت به او رسیده- ایجاد میشود[۷].
آنگاه با اظهار شگفتی از این نگرش، مینویسد: "عجب است که صوفیان شیعه با این عقیده- که مخالف اساس معتقدات شیعه است- باز دم از تشیع و لاف محبت امام زمان (ع) میزنند و سایر شیعیان و علمای ربانی را اهل ظاهر و قشری و خود را با انکار ضمنی ولی الله المطلق و مهدی موعود جهان- که بعد از امام عسکری (ع) جز او ولی و قطب و امامی نیست- اهل معنی و اهل لب و "اهل حق" میدانند!!
بنابراین شیعه با رد این انگاره، تنها به مهدی شخصی معتقد است. چنانکه آیت الله حسنزاده آملی مینویسد: "امام زمان در عصر محمدی (ص)، انسان کاملی است که جز در نبوت تشریعی و دیگر مناصب مستأثره ختمی، حائز میراث خاتم به نحو اتم است و مشتمل بر علوم و احوال و مقامات او بهطور اکمل است. او با بدن عنصری در عالم طبیعی و سلسله زمان موجود است؛ چنانکه لقب شریف صاحب الزمان بدان مشعر است، هرچند احکامنفس کلیه الهیه وی بر احکامبدن طبیعی او، قاهر و نشأه عنصری او مقهور روح مجرد کلی ولوی او است. و از وی به قائم، حجة الله، خلیفة الله، قطب عالم امکان، واسطه فیض و به عناوین بسیار دیگر نیز تعبیر میشود.
چنین کسی در این زمان سر آل محمد (ص) امام مهدیهادی فاطمی هاشمی ابو القاسم- م ح م د- نعم الخلف الصالح و در یک دانه امام حسن عسکری (ع) است. ان هذا لهو الحق الیقین. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّ"[۸]»[۹]
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
ولی واژه مهدی در مفهوم نجاتبخش آن، عنوان خاص امام دوازدهمشیعه است که در آخرالزمانظهور خواهد کرد و در اصطلاح شرع اطلاق مهدی به این مفهوم به هیچکس جز امام غائب صحیح نیست و حتی اطلاق آن به سایر امامان نیز درست نمیباشد. و گاهی میشد افرادی درباره یکی از امامان احتمال مهدویت میدادند، ولی او این ادعا را با دلیل و برهان رد میکرد و میفرمود: من مهدی نیستم. و از این عنوان نیز مانند هر حقیقت دیگر در طول تاریخ سوءاستفاده فراوان شده و هر موقع در میان ملتهاظلم و ستم زیاد شده و انگیزه رویکردن مردم به مهدی شدت یافته، مدعیان ایفای نقشی چنین بزرگ نیز پدید آمده است!
«اگر چه اعتقاد به مهدویت، یک اندیشه عام اسلامی و فرامذهبی است، اما باید توجه داشت که در حوزه درون دینی و میان تقریرهای گوناگون پیروان نحلهها و مذاهب اسلامی، تنها شیعه، تفسیر جامعی از ایده مهدویت ارائه کرده است. در حالی که اکثریتاهل سنت به "مهدی نوعی" غیر موجود که بعداً متولد خواهد شد معتقد میباشند، شیعه به "مهدویت شخصی" یعنی امامی حی و حاضر با خصوصیات مشخص شناسنامهای اعتقاد دارند و این، یکی از ویژگیهای مهم دیدگاه شیعه [[امامیه][ نسبت به سایر فرق اسلامی است که سبب بالندگی آن شده است. از نظر شیعه، مهدی موعود(ع) که آیاتقرآن و احادیثمتواتر، ظهور او را بشارت داده است، فردی شناخته شده و معین است و هم اکنون نیز در میان ما حضور بالفعل اما غائبانه دارد. نام مبارکش، هم نام جدش رسول الله(ص) است و پدرش امام حسن عسکری(ع) مادربزرگوارش حضرت "نرگس (س)" و در پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری در شهر سامرا متولد شده است[۱۹]. از دوران کودکی تا سال ۳۲۹ هجری قمری بنا به مصالحی دوره غیبت صغری را سپری نموده و از آن زمان تاکنون در دوره غیبت کبری به سر میبرد و از آن روز تاکنون، عموم انسانها، خصوصاً جهان تشیع در انتظار به پایان رسیدن این ارتباط نامحسوس و صدور فرمانظهور آن حضرت از سوی خداوند بسر میبرند تا او بیاید و جهان پر از ظلم و جور را اصلاح و قسط و عدل را حاکم سازد. این دیدگاه شیعی، بر قطعی بودن ولادت امام مهدی (ع) برپایه مدارک تاریخی و دلایل قطعی استوار است. وجود دلایل و مدارک متقن تاریخی و روایی که بر مشخصات نسبی و شخصی امام مهدی (ع) و تاریخ و محل ولادت ایشان تصریح دارند و در منابع معتبر شیعه و اهل سنت وارد شدهاند، موجب شده است که بسیاری از چهرههای علمی اهل سنت نیز با شیعیان هم عقیده شوند و نسبت به این موضوع اذعان و اعتراف نمایند و بلکه کتابهای ارزشمند و مستقلی را نیز در این مورد به نگارش در آورند[۲۰]. نگاه واقع گرایانه اندیشه شیعی به موضوع مهدویت و تفاوت آن با قرائت خنثی و غیر کاربردی نوع علمای اهل سنت که عنوان "مهدی" را صرفاً یک نام برای فردی از دودمان پیامبر(ص) میدانند که در آینده نامعلوم، از پدر و مادری ناشناخته و در زمان و مکانی نامشخص متولد خواهد شد سبب پویاییتفکر شیعی و ژرف نگری آن در تفسیر آموزههای کلیدی قرآن نظیر مسأله مهدویت شده است. ظرفیتهای ذاتی تفکر شیعی و پیوند آن با مهدویت اسلامی سبب شده است که خاستگاه اصلی فرجامشناسی اسلامی، تنها در اندیشه شیعی تبلور یابد»[۲۱].
تعبیر مهدی نوعی و شخصی کاربرد دیگری نیز دارد که نزد عرفا متداول است. برخی از عرفای اهل سنت همچون مولوی معتقدند به اینکه در هر زمانی باید یک مهدی موجود باشد خواه از نسل علی و خواه از نسل عمر. مقصود آنان از مهدی، همان قطب عالم امکان است، ولی شیعه قائل است که در هر زمان باید اماممعصوم موجود باشد، زیرا بدون آن زمین مضطرب خواهد شد»[۲۲].
↑اگرچه این اصطلاح در بعضی از کتابهای متأخرین به کار رفته؛ ولی در هیچیک از آنها به روشنی تعریف نشده است؛ بهگونهای که به نظر میرسد هریک، آن را در معنایی به کار بردهاند.