نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Amini(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۳ توسط Amini(بحث | مشارکتها)
آیا انتظار فرج باید با قصد قربت باشد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخها و دیدگاههای متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسشهای وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند.
مقدمه اول: در بیان آنچه نیت در آن شرط است، در اینجا میگوییم: اوامری که از سوی خداوند صادر میشود بر سه گونه است:
آنچه میدانیم که مصلحت در انجام دادنش به صورت تعبد است، مانند نماز.
آنچه میدانیم مصلحت در آن به صورت تعبد منحصر نیست، بلکه مقصود انجام یافتن آن است به هر نحوی که باشد، چنان که فرموده: جامهات را از ادرارهای آنچه گوشتش حلال نیست بشوی. که میدانیم مقصود شسته شدن جامه است با صرف نظر از نیت و قصد شوینده.
آنچه میدانیم مصلحت درآن به صورت تعبد منحصر باشد، مانند دیدارمؤمن و مانند آن.
و تردیدی نیست که در گونه اول نیت شرط است، که اگر در آن (نیت) خللی وارد آورد، تکلیف از گردنش ساقط نمیگردد، همچنان که بدون تردید نیت در گونه دوم شرط نیست. و اما در گونه سوم؛ هرگاه شخص آن را به قصد تعبد به جای آورد، استحقاق ثواب دارد و اگر آن را بدون قصد عبادت به جای آورد، استحقاق ثواب ندارد، موجب عقاب هم نیست. و فرق بین این با کارهای مباحی که هرگاه شخص آنها را به قصد طاعت به جای آورد، آن است که در اینجا امر به طور مستقیم به آنها تعلق یافته، در صورتی که در آن کارهای مباح، امر به طور مستقیم متوجه آنها نیست، چون فرض این است که آنها مباح هستند، بلکه بدین جهت امر به آنها تعلق میگیرد که واسطه رسیدن به امر راجحی در شرع میباشند.
مقدمه دوم: در بیان منظور از قصد قربت که در عبادات شرط است، میگویم: منظور از آن آوردن مأمور به (چیزی که به آن امر شده) به قصد اطاعت خداوند - جل شأنه - و به کار بستن فرمان او میباشد، خواه انگیزه او از اطاعت این باشد که خداوند را شایستهاطاعت میداند، یا انگیزهاش محبتخداوند یا سپاسگزاری نسبت به او، یا تقرب جستن به سوی او، یا امیدپاداش الهی و یا ترس از عقوبتش بوده باشد، که مراتب و درجات مختلفی است، هریک برتر از دیگری و هر کسی بر روش خود عمل میکند[۱]. و دلایل شرط بودن نیت به گونه یاد شده نسبت به عبادات، در کتب فقه ذکر گردیده از اجماع و آیات، مانند فرموده خدای تعالی: ﴿فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ﴾[۲].
و احادیث از جمله؛ حدیث صحیحی که در اصول کافیروایت شده، امامزین العابدین(ع) فرمود: هیچ عملی جز با نیت درست نیست[۳]. و از جمله؛ در وسائل به سند خود، از حضرت موسی بن جعفر، از پدرانش، از رسول خدا(ع) ضمن حدیثی آورده که فرمود: همانا اعمال بسته به نیتها است و برای هر کس آنچه را نیت کرده خواهد بود، پس هر آن که به قصد آنچه نزد خداوند هست در غزوهای شرکت کند، البته پاداشش بر خدای - عزوجل - خواهد بود و هر کس به خاطر دنیا یا به نیت به دست آوردن غنیمتی به غزوهرود، جز آن چیزی حاصلش نخواهد شد[۴]. و در همان کتاب از امام صادق(ع) آمده که: خدای - عزوجل - فرموده: من بهترین شریک هستم، هر کس غیر مرا در عملی با من شریک سازد، آن را نخواهم پذیرفت، مگر آنچه را که برای من خالص باشد[۵].
بنابراین چند صورت در آن تصور میشود؛
این که منظور شخص منتظِر، اطاعت امر خداوند باشد، خواه انگیزه او بر اطاعت، امید ثوابی باشد که در روایات به آن وعده شده، یا انگیزه دیگری داشته باشد.
این که انگیزهاش بر انتظار، اطاعت امر و نایل شدن به پاداش دنیوی یا اخروی باشد، ولی قصد پاداش فرعی و تابع قصد اطاعت باشد. (یعنی مقصود اصلی او از انتظاراطاعت امر باشد و به پیوست آن، پاداش را قصد نماید). و این دو قسم موجب نایل شدن به تمام پاداشها و ثوابهایی است که در روایات وارد گردیده و شایسته است که مؤمن قسم اول را انتخاب کند، بلکه عالیترین گونههایش را - که به آنها اشاره نمودیم - برگزیند.
عکس قسم دوم (یعنی منظور اصلیاش از انتظار، پاداش باشد و به پیوست آن بخواهد امر خداوند را اطاعت کند).
و ظاهر آن است که در این دو قسم استحقاق ثوابهایی که در روایاتوعده شدهاند را ندارد، زیرا که استحقاق پاداشعبادت، به قصد اطاعت بستگی دارد - چنان که دیدید در صریح روایت آمده است -. و فرض این است که مأمور به را به قصد تعبد به جای نیاورد، پس انتظارش عبادت نیست. و همان طور که مستحق ثواب نیست، هم چنین استحقاق عقاب نیز ندارد، زیرا که چنین نمیدانیم که مصلحتانتظار فقط در صورت انجام دادن آن به قصد قربت باشد، بلکه ظاهر از مطالعه اخباری که در این باره رسیده، این است که به منظور جلوگیری از یأس و ناامیدیمؤمن از ظهور امام(ع) است، لذا امیر المؤمنین(ع) در حدیثی که در مبحث اول آوردیم، فرمود: منتظر فرج باشید و از رحمت الهی مأیوس نشوید... که ظاهر فرموده حضرت: "مأیوس نشوید"، بیان نخستین درجات انتظار میباشد»[۶].
«چنان که صاحب کتاب شریف مکیال المکارم فرمودهاند[۷] اگر کسی در گرفتاریهای خود از رحمت و دستگیری خداوندناامید نشود و "یأُس از روح الهی" پیدا نکند، میتوان او را "منتظر فرجخداوند" دانست، هر چند که در این عمل خویش قصد قربت و امتثال امر الهی را نداشته باشد. این پایینترین درجه انتظار فرج را تشکیل میدهد. دلیلی که در کتاب مکیال المکارم مورد استناد قرار گرفته است، حدیث شریفامام صادق (ع) میباشد که وقتی ابوبصیر از ایشان پرسید: (متی الفرج) فرج و گشایش چه موقع است؟ حضرت در پاسخ به او فرمودند: «"یَا أَبَا بَصِیرٍ، و أَنْتَ مِمَّنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا؟ مَنْ عَرَفَ هذَا الْأَمْرَ، فَقَدْ فُرِّجَ عَنْهُ"»[۸].
فرمایش حضرت به ابوبصیر در حقیقت این بوده است که برای مانند تو شایسته نیست که فرج و گشایش را برای مقاصد و اهداف دنیوی طلب نمایی و باید همت و نیت خود را در این کار جنبههای اخروی و پاداشهای معنوی قرار بدهی. ولی در عین حال به طور ضمنی انتظار فرج با هدفگشایش در امور دنیوی را پذیرفتهاند و آن را درجه پست و دون شأن کسانی چون ابوبصیر دانستهاند.
با این ترتیب بر چنین کسی عنوان تارک (ترک کننده) انتظار فرجصدق نمیکند، حتی اگر نیت او از کارش صرفاً رفع گرفتاریهای شخصی و دنیویاش باشد. آری، انتظار این فرد را نمیتوان "عبادت" خدا دانست، چون عبادت بودن یک عمل فرع بر قصد قربت در انجام آن است و فرض مسئله در موردی است که فاعل چنین قصد قربت و نیتی نداشته باشد.
حداقل فایدهای که این انتظار برای او دارد این است که در مشکلات و گرفتاریهای خود ناامید نمیشود و از پا در نمیآید و این کمترین فرجی است که بر انتظار فرج مترتب میشود. اما این عمل شریف (انتظار فرج) در دنیا و آخرت نتایج و آثار و ثوابهای فوق العاده ارزشمندی دارد که رسیدن به آنها صرفاً با احراز درجات بالاتر آن امکان پذیر میباشد.
پس انتظار فرج بدون قصد قربت، انتظار فرج میباشد، ولی عبادت نیست. اما اگر همین عمل با قصد قربت انجام شود، "عبادت" خداوند خواهد بود و بلکه بزرگترین و با فضیلتترین عبادات میباشد. پس تا این جا "انتظار فرج" دو رتبه کلی پیدا میکند: رتبه اول: انتظار بدون قصد قربت و رتبه دوم: انتظار با قصد قربت.
در انتظار فرج بدون قصد قربت، انگیزه اصلی فرد امتثال امر الهی نیست. او به خاطر رضای خدا و تقرب به او انتظار نمیکشد، بلکه یا اصلاً نیت خدایی برایش مطرح نیست و یا اگر هم مطرح باشد، به صورت تبعی و طفیلی است. حالت اول مربوط به کسی است که فرج امام زمان (ع) را به خاطر رهایی از گرفتاریها و سختیهای دنیای خودش با دیگران و رسیدن به خوشیهای زمان ظهور، انتظار میکشد و هیچ انگیزه الهی و خدایی برایش مطرح نیست. حالت دوم این است که انگیزه اصلی همان لذات خوش دنیوی است و به تبع آن قصد امتثال امر خدا را هم میکند. برای چنین فردی، اطاعت امرد خداوند و عبادت او مستقلاً مطرح نیست، بنابراین با حالت اول از این جهت هیچ تفاوتی ندارد.
پس در هیچ یک از این دو حالت نمیتوانیم انتظار فرجامام (ع) را عبادتخداوند بدانیم و لذا وعدههای الهی در مورد پاداش اخرویانتظار شامل این دو گروه نمیشود. البته خداوند به فضل و کرم خویش ممکن است ایشان را از بعضی آثار اخروی انتظار بهره مند بفرماید، ولی اگر چنین کند به خاطر استحقاقی که ایشان کسب کردهاند نخواهد بود بلکه صرفاً لطف و احساس او تلقی میگردد.
انتظار فرج با قصد قربت: این در مورد انتظار فرج بدون قصد قربت. اما در انتظار فرج با قصد قربت هم دو حالت میتوان فرض کرد: یکی این که انگیزه شخص منتظر صرفاً اطاعتامر الهی و کسب رضایت خداوند با این عمل باشد و هیچ گونه قصد و نیتی نسبت به آثار و برکات دنیوی فرجامام (ع) پس از ظهور ایشان نداشته باشد. دوم این که آنها هم مدنظر او باشند ولی به تبع امتثال امر خداوند و به طفیل تقرب به سوی او[۹]. وجه مشترک دو حالت این است که شخص منتظر، فرج امام زمان (ع) را به خاطر رضای خداوند میخواهد و آثار و برکات دنیوی ظهور، تأثیری در نیت استقلالی او ندارد. پس به روشنی میتوان گفت که هر دو فرد با انتظار فرج خود، خدا را عبادت میکنند و بسته به تفاوتی که در خلوصنیت خدایی آنها وجود دارد، درجات مختلفی از قصد قربت متصور است که هر درجه آن، رتبهای از انتظار فرج را به وجود میآورد. همه آن چه درباره نیت و قصد قربت در آن بیان شد، اینجا هم میتواند مطرح گردد.
↑«ای ابوبصیر، آیا تو هم از کسانی هستی که (فرج و راحتی در) دنیا را میخواهند؟ هر کس معرفت به این امر (امامت و ظهور امام (ع)) داشته باشد، به سبب انتظارش برای او گشایش حاصل شده است» اصول کافی، کتاب الحجة باب انه من عرف امامه لم یضره... ، ح ۳.
↑در این قسمتها از فرمایش مرحوم صاحب مکیال در جلد ۲ این کتاب ص ۱۵۵ بهره بردهایم، ولی آن چه در اینجا آمده با مطالب ایشان در یک قسمت جزئی متفاوت است.