﴿وَ ارْتَقِبُواْ إِنىِّ مَعَكُمْ رَقِيبٌ﴾[۴] و ﴿فَانتَظِرُواْ إِنىِّ مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِين﴾[۵]. از امام رضا (ع) نقل شده فرمودند: «چقدر خوب است صبر و انتظار فرج! آیا نشنیدهای فرموده خدای عزوجل را که ﴿وَ ارْتَقِبُواْ إِنىِّ مَعَكُمْ رَقِيبٌ﴾ و ﴿فَانتَظِرُواْ إِنىِّ مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِين﴾، بنابراین بر شما باد به صبر، به درستی که گشایش پس از ناامیدی میآید، البته آنان که پیش از شما بودند صبورتر از شما بودند»[۶]
﴿وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۷]. امام صادق (ع) فرمودند: «درباره قول خدای عزوجل: ﴿الَمِ ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ﴾[۸]، تقواپیشگان، شیعیانعلی (ع) هستند و غیب همان حجتغایب است و گواه بر این گفته خدای عزوجل است که فرمود: ﴿وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۹].[۱۰]
روایاتی که در موضوع انتظار و فضیلت آن آمده، هر چند به صورت دستوری نیستند. به عبارت دیگر این روایات توصیف انتظار و پاداش آن و آثار آن نیست، بلکه توصیه و دستور به انتظار و تحصیل این حالت در خود است[۱۷] مانند:
آیا انتظار، حالت اختیاری است که بتواند متعلق وجوب قرار گیرد؟
هر کس حال انتظار را در خودش وجدان کرده باشد، تصدیق میکند این حال بدون وجود مقدماتش در انسان ایجاد نمیشود و اگر مقدمات آن به طور کامل موجود شود، "انتظار" قهراً حاصل میشود و نیاز به امر و دستوری در مورد آن نیست. لذا میتوان گفت: اصل حالت انتظار داشتن بسان افعالی چون خوردن و آشامیدن، اختیاری انسان نیست. اگر کسی طالب ایجاد این حال باشد، باید مقدمات آن را در خودش فراهم کند و در صورت تحقق مقدمات، حالت انتظار خود به خود به وجود میآید. پس امر به انتظار و وجوب آن، در حقیقت به ایجاد مقدمات بر میگردد[۲۶].
از حضرتابوالحسنالرضا (ع) آمده که فرمود: چقدر خوب است صبر و انتظار فرج! آیا نشنیدهای فرموده خدای - عزوجل - را که: ﴿وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ﴾[۲۸]، ﴿فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۲۹]. بنابراین بر شما بادصبر، به درستی که گشایش پس از ناامیدی میآید، البته آنان که پیش از شما بودند صبورتر از شما بودند[۳۰].
و در همان کتاب به دو سند صحیح، از حضرتابی عبداللهامام صادق (ع) آمده که فرمود: نزدیکترین حالات بندگان نزد خدای - عزوجل - و خشنودترین هنگام او از آنان، زمانی است که حجت خدای را نیابند و برای آنها آشکار نشود و از دیدگان آنها پوشیده بماند که جایگاهش را ندانند و در عین حال بدانند که حجتها و بیناتالهیباطل نشده، پس در آن هنگام هر صبح و شاممنتظر باشند که شدیدترین خشم و غضبخداوند بر دشمنانش موقعی است که حجت خود را از آنان مخفی بدارد و بر آنان آشکار نگردد، البته خداوند دانسته است که اولیای او در تردید واقع نمیشوند و اگر میدانست که آنها در شک میافتند، یک چشم برهم زدن حجت خود را از آنان نهان نمیساخت و این جز زیر سر اشرار مردم نخواهد بود[۳۴]»[۳۵].
«در این باره میگویم که ناامیدی بر چند گونه تصور میشود؛
ناامیدی از ظهورحضرت قائم (ع) در مدت معینی، برحسب پندارها و حدسها، به این که مثلاً گفته شود: حضرت قائم (ع) تا پنجاه سال دیگر ظهور نخواهد کرد و لازمه این پندار آن است که در آن مدت منتظر نباشد، و حال آن که از بررسی احادیثی که امر میکند در هر صبح و شاممنتظر باشیم، ظاهر میشود که این گونه ناامیدی هم حرام باشد، زیرا که ظاهر امر وجوب است و ترک واجب قطعاً حرام است
ناامید بودن از نزدیکی زمان فرج و ظهور آن حضرت (ع) میباشد، یعنی این که احتمال نزدیک بودن آن را نفی نماید، چنان که حال بعضی از اهل زمان ما است، آنان که عقاید و باورهای خود را بر حدس و گمان و تخمین بنا میکنند و ظاهر از دلایل، حرام بودن این گونه ناامیدی نیز میباشد، به همان دلیلهایی که در گونه دوم آوردیم، زیرا که از اخبارروایت شده از امامان (ع) چنین استفاده میشود که بدین جهت وقت ظهور بر مؤمنین مخفی مانده، تا در تمامی زمانها و سالها منتظرش باشند، هرچند که حکمتهای دیگری نیز برای آن هست و خداوند حقایق امور را میداند»[۳۷].
و نیز در «نور الابصار» از تفسیر منیر «برهان» روایت شده از مسعده، که گفت: در محضر مبارکحضرت صادق (ع) بودم که پیرمردی خمیده وارد شد، در حالتیکه به عصاء خود تکیه کرده بود، پس سلام کرد، و حضرت جواب سلامش را دادند.آنگاه عرض کرد: یا ابن رسول الله! دست خود را بدهید من ببوسم؟حضرت دست خود را دادند او بوسید، آنگاه شروع کرد به گریه کردن.حضرت فرمودند ای شیخ! چرا گریه میکنی؟عرض کرد: فدایت شوم؛ صد سال است که عمرم در انتظار قائم شما گذشته، هر ماهی جدیدی که میآید میگویم: در این ماه ظاهر میشود، و هر سالی که تازه میشود میگویم: در این سال واقع میشود، اکنون پیر و ناتوان شده ام و اجلم فرا رسیده؛ و هنوز به مراد دل خود نرسیدهام، و ظهور فرج شما را ندیده ام، چرا گریه نکنم و حال آنکه بعضی از شما را در اطراف زمین پراکنده، و بعضی را به ظلم اعدای دین کشته میبینم. پس حضرت صادق (ع) گریان شدند و فرمودند: «ای شیخ! اگر زنده ماندی تا زمانی که ببینی قائم ما را؛ در مقام رفیع و بسیار والا میباشی، و اگر پیش از ظهورحضرت در انتظارش مردی، پس در روز قیامت در زمره آل محمّد محشور خواهی شد.و آنها مائیم که امر به تمسّک به ما نموده، در آنجا که فرموده: « إنّی مُخَلِّفُ فیکم الثقلین، فتمسّکوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کتاب اللَّهُ، وَ عترتی أَهْلِ بیتی »[۴۳] آن پیره مرد چون این بشارت عظمی را شنید، جزع گریهاش ساکن گردید، و گفت: مرا با وجود این بشارت باکی از مرگ نیست.آنگاه حضرت صادق (ع) فرمودند ای شیخ! بدان که قائم ما بیرون میآید از صلب امام حسن عسکری، و امام حسن عسکری بیرون میآید از صلب امام علی نقی (ع)، و علی بیرون میآید از صلب حضرت امام محمّدتقی، و محمّد بیرون میآید از صلب حضرتعلی بن موسی الرضا (ع)، و علی بیرون میآید از صلب حضرت موسی که پسر من است که از صلب من خارج گردیده، ماها دوازده نفریم که تمامی ما از هر گناهی و کثافتی معصوم و پاکیزه میباشیم»[۴۴] (...)و همچنین در اخبار بسیاری تصریح شده است که: انتظار فرج از افضل و احبّ عبادات نزد خداوند عزّوجلّ است[۴۵]»[۴۶].
﴿فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۴۸]. از حضرت ابالحسن الرضا (ع) نقل شده که فرمودند: "چقدر خوب است صبر و انتظار فرج! آیا نشنیدهای فرموده خدای عزوجل را که ﴿وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ﴾[۴۹]﴿فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۵۰]، بنابراین بر شما باد به صبر، به درستی که گشایش پس از ناامیدی میآید، البته آنان که پیش از شما بودند صبورتر از شما بودند"[۵۱].
﴿وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۵۲]. امام صادق (ع) فرمودند درباره قول خدای عزوجل: ﴿الم * ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ﴾[۵۳]، تقواپیشگان، شیعیانعلی (ع) هستند و غیب همان حجتغایب است و گواه بر این گفته خدای عزوجل است که فرمود: ﴿ وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ﴾[۵۴].
روایات اهل بیت (ع) در این خصوص به دو دسته تقسیم میگردد:
نخست: روایاتی که صریحاً در آن فعل دستوری به کار رفته است و مؤمنین را مکلف میکنند تا در کسب این فضیلتاخلاقی کوشش و تلاش علمی و عملی داشته باشند که در این خصوص به نقل چند روایت میپردازیم.
«قال الباقر (ع):...تَوَقَّعُوا هَذَا الْأَمْرَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً»[۵۵]؛ "صبح و شام متوقع و منتظر این امر (فرج) باشید".
«عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْوَاسِطِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع): أَصْلَحَكَ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَقَدْ تَرَكْنَا أَسْوَاقَنَا انْتِظَاراً لِهَذَا الْأَمْرِ حَتَّى أَوْشَكَ الرَّجُلُ مِنَّا يَسْأَلُ فِي يَدَيْهِ فَقَالَ: يَا عَبْدَ الْحَمِيدِ أَ تَرَى مَنْ حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَى اللَّهِ لَا يَجْعَلُ اللَّهُ لَهُ مَخْرَجاً؟ بَلَى وَ اللَّهِ لَيَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُ مَخْرَجاً رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَيْنَا رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا؛ قَالَ قُلْتُ: فَإِنْ مِتُّ قَبْلَ أَنْ أُدْرِكَ الْقَائِمَ؟ فَقَالَ: الْقَائِلُ مِنْكُمْ "إِنْ أَدْرَكْتُ الْقَائِمَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ نَصَرْتُهُ" كَالْمُقَارِعِ مَعَهُ بِسَيْفِهِ وَ الشَّهِيدُ مَعَهُ لَهُ شَهَادَتَانِ»[۵۶]. عبدالحمید واسطی میگوید به امام باقر (ع) عرضه داشتم: به درستی که ما در انتظار این امر (امر ظهور و فرج) بازارهایمان را ترک گفتیم تا جایی که بیم آن میرود که بعضی از ما به گدایی افتند! حضرت (ع) فرمود:ای عبدالحمید آیا میپنداری هر کس خودش را در راه خداوند وقف کرد، خداوند برایش راه درآمدی قرار نخواهد داد؟ چرا به خداسوگند که خداوند برای او گشایشی پیش خواهد آورد، خداوندرحمت کند آن بندهای را که برای ما خودش را وقف کند، خداوندرحمت کند آن بندهای را که امر ما را احیا کند. عرض کردم: اگر پیش از آن که قائم (ع) را درک کنم بمیرم چه؟ فرمود: به درستی که هر کس از شما سخن (و تصمیمش) این باشد که: "هرگاه قائم آل محمد (ص) را دریابم او را یاری خواهم کرد"، مانند کسی است که در حضور او با شمشیر خود جهاد کرده باشد و شهادت در رکاب آن حضرت، (دارای ثواب) دو شهادت است.
«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الجَواد (ع): إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ»[۵۷]. "بدرستی که قائم ما همان مهدی (ع) است کسی که در زمان غیبتش باید انتظار او را بکشند".
«قَالَ الْمَهْدِيُّ (ع): عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ وَ انْتِظَارِ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ سَيَبْدُو لَكُمْ عَلَمٌ»[۵۸]. بر شما باد به دعا کردن و انتظار فرج و گشایش چرا که به زودی برای شما علم (به فوائد آن) آشکار میشود.
دوم: بسیاری از روایاتی که در موضوع انتظار و فضیلت آن آمده هر چند ظاهراً جملات خبریه است اما به تعبیر آیة اللهجوادی آملی جملات خبریه به داعی انشاء[۵۹] میباشد و صیغه دستوری دارد. به عبارت دیگر توصیف انتظار و پاداش آن و آثار آن نیست، بلکه توصیه و دستور به انتظار و تحصیل این حالت در خود میباشد[۶۰]. بنابراین ایجاد فرهنگ انتظار در خود و محیط پیرامون خود از واجباتعقلی و شرعی است» [۶۱].
الف) ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۷۳]. با این بیان نورانیقرآن کریم به همه صالحانبشارت میدهد که از وجود فساد و تباهی در عالم مأیوس نگردید و منتظر باشید که عاقبت این دنیا از آن پاکان و صالحان است و با آمدن منجیالهی، زمین گلستان خواهد شد.
ب) ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۷۴].خداوند در این آیه شریفه به طور صریح وعده داده که مؤمنانصالح را که تحت انواع ظلمها و شکنجهها در طول تاریخ بوده و از خود فداکاریهای زیادی داشتهاند در روی کره زمینحاکم گرداند.
بحرانها و بنبستها:بشریت امروزه، به هر محوری که در زندگی پیش روی دارد نظر میافکند خود را در حصار ناکامی و سرخوردگی میبیند، و برای نجات از این گرفتاری به هر سوی سر میکشد و به فکر چارهای میافتد. چون این راه چارهها و تدابیر به منبع فیض الهی متّصل نیستند نه تنها عطش روحی او را برطرف نمیسازند بلکه بر بیماریهای روحی و جسمیاش افزوده میشود و بیشتر به بیکفایتی گردانندگان دنیای کنونی پی میبرد. بنبستهایی که بشریت را مضطر میکند تا به ظهور یک منجی و مصلح جهانیدل ببندد بدین قرار است:
الف) بنبست علم و صنعت:بشر با انقلاب صنعتی در این خیال بود که بر همه مشکلات و معضلات فائق خواهد آمد و رفاه و آسایش خود را فراهم خواهد ساخت، اما واقعیت این است که حاصل رشد علم و صنعت بدون توجه به ارزشهای انسانی، تولید سلاحهای کشتار جمعی و مخرّبی است که سردمداران قلدر جهان سرمست از این تجهیزات ویرانگر با محور قرار دادن منافع خویش هر از چند گاهی آهنگ نقطهای از جهان را میکنند و در این بین آنچه شکست میخورد انسانیت است[۷۵].
ب) بنبست سیاسی:بشر برای اصلاححاکمیت سیاسی و نجات از گرفتاری حکومتهای ملوک الطوایفی به حکومتهای پادشاهی و سلطنتی روی آورد ولی در عمل دید که این نوع حکومتها به دیکتاتورهای خون آشامی تبدیل شدهاند که حق آزادی و حیات را از انسانها سلب میکنند و برای رهایی از این مشکل به چارهاندیشی افتاد تا اینکه بعد از رنسانس ره آورد اندیشه بشری حکومتهای مبتنی بر دموکراسی بود که در تجربه ثابت گشت مردم از این نوع مترقی حکومت نیز سرخورده و دل سرد شدهاند.
ارتباط انسان با هستی: مطلب دیگری که ظهور منجی و لزوم انتظار آن را ثابت میکند این است که انسان با هستی ارتباطی عمیق و پیچیده دارد حتی کوچکترین حرکتهایش بزرگترین رابطه را با عالم برقرار میکند[۷۷]. چنین دنیای پر از رابطه و ارتباطی؛ انسان را به جستجوی ضابطهای میکشاند و در این مسیر آشکار میشود که نه علم و نه غریزه کفایت لازم را ندارند و فاقد کارایی هستند. و از طرفی دیگر، حرکت آدمی با آن بلند پروازیهای بیحسابش بدون عکسالعمل نمیماند و هستی نظاممند به وسیله انعکاس رفتارها انسان را نبیه میکند چه بسا در لحظاتی کوتاهمدت، ضربهای را تجربه نکنیم ولی انحراف از نظام هستی در نهایت و درازمدت صدمهاش را خواهد زد آن هم صدمهای نه در محدوده زندگیدنیا بلکه با نگاهی دینی بر تمام زندگیانسان استمرار دارد. حتی بعد از مرگ نیز این ضرر و زیان دامنگیر انسان خواهد بود. اکنون با این پیوند مستمر و ارتباط پیچیده انسان با جهان و هستی ناچار باید انتظار طلایهداری الهی را کشید تا بیاید و مسیر این حرکت را رهبری کند.
«ابوبصیر از حضرت صادق (ع) نقل میکند که ایشان روزی چنین فرمودند: «ألا اُخبِرکُم بِما لا یَقبَلُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ العِبادِ عَمَلاً اِلّا به؟» آیا شما را خبر ندهم به آنچه خدای عزوجل هیچ عملی را از بندگان جز به سبب آن نمیپذیرد؟ ابوبصیر عرض میکند: بله، بفرمایید. آنگاه حضرت چنین توضیح میدهند: «شَهادَةُ أن لاإلهَ الّا اللهُ وَ أَنَّ مُحمّداً (ص) عَبدُهُ [وَ رَسولُه]، و الاِقرارُ بِما اَمَرَالله، و الوِلایَةُ لنا، و البَراءَةُ مِن اَعداءِنا - یعنی الأئمةَ خاصَّةً -و التسلیمُ لهم، و الوَرَعُ، و الاِجتِهادُ، وَ الطُّمَأَنِیَنةُ، وَ الانتِظارُ لِلقائِم»[۸۰]. گواهی دادن به توحیدپروردگار و اینکه حضرت محمد (ص) بنده (و فرستاده) اوست، و اقرار به آنچه خداونددستور فرموده، و ولایت ما، و بیزاری جستن از دشمنان ما -منظور خصوص ائمه (ع) است -و تسلیم شدن نسبت به ایشان، و ورع و کوشش (در راه عمل به شرع)، و طمأنینه، و در انتظارحضرت قائم (ع) بودن.
بنابراین هیچ عملی در دین، بدون حالت انتظار مهدیموعود (ع) مقبول درگاه الهی نیست. منظور از مقبول شدن این است که آن عمل، عبادتی تلقّی شود که مشمول پاداشپروردگار قرار گیرد و باعث تقرّب شخص به پیشگاه الهی شود. پاداشهایی که برای انجام یک عمل خاصّ در کتاب و سنّت آمده است، همگی بر عمل مقبول، مترتّب میشود و اگر آن عمل، حائز شرایط قبولی نباشند، انجام دهندهی آن استحقاق هیچگونه پاداشی از جانب خداوند ندارد. با این وصف بدون حال انتظار قائم (ع) استحقاق هیچ خیر و پاداشی بابت انجام عبادات برای انسان پدید نمیآید. البته اگر خداوند بخواهد از روی فضل و کرم خویش، یک عبادت ناقص و فاقد بعضی شرایط را از بندهای بپذیرد، بحث دیگری است، ولی آنچه طبق وعدههای الهی و براساس مقرّرات وضع شده، سبب قبولی اعمال است، همان شرایط اعلام شده میباشد.
در احادیث متعددی از معصومین (ع)، قیام کننده از اهل بیت (ع) که انتظار ظهورش از ارکان دین به شمار آمده، دقیقاً معرفی شده است. به عنوان نمونه از حضرت جواد الائمه (ع) نقل شده است که فرمودند: «"إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ"»[۸۱]. تعبیر وجوب، در فرمایش حضرت جواد (ع) نشان دهنده ضرورت حال انتظار در زمان پنهانی امام (ع) میباشد. نتیجهای که از کل این بحث گرفته میشود این است که دینداری و بندگیخدا جز به شرط تحقق این رکن مهم – یعنی انتظار قائم (ع) – امکان ندارد و کسی که به دنبال عبادتپروردگار است، نباید از این امرواجبغفلت بورزد. اما نکتهای که در این جا به صورت سؤال یا اشکال مطرح میشود این است که: مگر حالت انتظار یک حالت اختیاری است که بتواند متعلق وجوب قرار گیرد؟ آیا اساساً امر به انتظار داشتن صحیح است؟ هر کس حال انتظار را در خودش وجدان کرده باشد، تصدیق میکند که این حال بدون وجود مقدماتش در انسان ایجاد نمیشود و اگر مقدمات آن به طور کامل موجود شود، "انتظار" قهراً حاصل میشود و نیاز به امر و دستوری در مورد آن نیست.
بنابراین میتوان گفت: اصل حالت انتظار داشتن بسان افعالی چون وردن و آشامیدن، اختیاری انسان نیست. اگر کسی طالب ایجاد این حال باشد، باید مقدمات آن را در خودش فراهم کند و در صورت تحقق آن مقدمات، حالت انتظار خو به خود به وجود میآید. پس امر به انتظار و و وجوب آن، در حقیقت به ایجاد آن مقدمات بر میگردد. البته انتظار دارای شدت و ضعف میباش و هر درجهای از آن، مقدمات خاص خود را دارد. پایینترین درجه انتظار وقتی است که انسان احتمال وقوع چیزی را بدهد. شدت انتظار بستگی به قوت این احتمال دارد. احتمال بالاتر، انتظار قویتری را موجب میگردد و قوت انتظار منشأ پیدایش آثاری در فرد منتظر میشود که این آثار در مراتب پایینتر به چشم نمیخورد»[۸۲].
«از روایاتی میتوان استفاده کرد که ثابت میکند انتظار برای ظهور امام عصر، لازم و واجب است. این روایات هم با توضیحی که پس از نقل آن از نظر خواهد گذشت، بر لزوم زمینهسازی دلالت میکند. اکنون چند روایت را به عنوان نمونه ذکر میکنیم
عَنْهُ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع): يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! هَلْ تَعْرِفُ مَوَدَّتِي لَكُمْ وَ انْقِطَاعِي إِلَيْكُمْ وَ مُوَالاتِي إِيَّاكُمْ؟ قَالَ: فَقَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَقُلْتُ: فَإِنِّي أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةً تُجِيبُنِي فِيهَا فَإِنِّي مَكْفُوفُ الْبَصَرِ قَلِيلُ الْمَشْيِ وَ لَا أَسْتَطِيعُ زِيَارَتَكُمْ كُلَّ حِينٍ. قَالَ: هَاتِ حَاجَتَكَ؟ قُلْتُ: أَخْبِرْنِي بِدِينِكَ الَّذِي تَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَنْتَ وَ أَهْلُ بَيْتِكَ لِأَدِينَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ. قَالَ: إِنْ كُنْتَ أَقْصَرْتَ الْخُطْبَةَ فَقَدْ أَعْظَمْتَ الْمَسْأَلَةَ وَ اللَّهِ لَأُعْطِيَنَّكَ دِينِي وَ دِينَ آبَائِيَ الَّذِي نَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ: شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ الْإِقْرَارَ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ الْوَلَايَةَ لِوَلِيِّنَا وَ الْبَرَاءَةَ مِنْ عَدُوِّنَا وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِنَا وَ انْتِظَارَ قَائِمِنَا وَ الِاجْتِهَادَ وَ الْوَرَعَ[۸۳]. در این روایت، امام باقر (ع) به ابیجارود فرمود که دین من و دینپدران من، بعد از شهادت به وحدانیتخدای متعال و رسالتپیامبر مکرم اسلام و اقرار به آنچه از نزد خدای متعال آمده است و ولایت ما و برائت از دشمنان ما و تسلیم امر ما عبارت است از انتظار قائم و تلاش و پرهیزکاری.
عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ، قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلى أَبِي جَعْفَرٍ (ع) وَ مَعَهُ صَحِيفَةٌ، فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): هذِهِ صَحِيفَةُ مُخَاصِمٍ يَسْأَلُ عَنِ الدِّينِ الَّذِي يُقْبَلُ فِيهِ الْعَمَلُ. فَقَالَ: رَحِمَكَ اللَّهُ، هذَا الَّذِي أُرِيدُ، فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): شَهَادَةُ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ تُقِرَّ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، وَ الْوَلَايَةُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ، وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا، وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِنَا، وَ الْوَرَعُ، وَ التَّوَاضُعُ، وَ انْتِظَارُ قَائِمِنَا؛ فَإِنَّ لَنَا دَوْلَةً إِذَا شَاءَ اللَّهُ جَاءَ بِهَا[۸۴]. اسماعیل جعفی میگوید: امام باقر علیه به شخصی که از دینی سؤال میکرد که آن دین موجب قبولی عمل است، فرمود: بعد از شهادت به وحدانیت خدا و رسالتنبی مکرم اسلام و ولایت برای ما اهلبیت و بیزاری از دشمنان ما و تسلیم امر ما و پرهیزکاری و تواضع عبارت است از انتظار برای قائم؛ چون برای ما دولتی است که هرگاه خدا بخواهد، تشکیل خواهد شد.
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ ذَاتَ يَوْمٍ: أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِمَا لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِهِ؟ فَقُلْتُ: بَلَى. فَقَالَ: شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ الْوَلَايَةُ لَنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا يَعْنِي الْأَئِمَّةَ خَاصَّةً وَ التَّسْلِيمَ لَهُمْ وَ الْوَرَعُ وَ الِاجْتِهَادُ وَ الطُّمَأْنِينَةُ وَ الِانْتِظَارُ لِلْقَائِمِ»[۸۵]. امام صادق (ع) فرمود: آنچه خدای متعال به وسیله آن، عمل بندگان را قبول خواهد کرد، بعد از شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر و اقرار به امر الهی و ولایت ما و برائت از دشمنان ما و تسلیم از برای ایشان بودن و پرهیزکاری و تلاش و طمأنینه، عبارت است از انتظار برای قائم. در این سه روایت ملاحظه میشود که امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در کنار شهادت به وحدانیتخدای متعال و رسالتنبوی، مسئله انتظار را مطرح میفرمایند که اینکار بر اهمیت و وجوبانتظار دلالت میکند. علاوه بر این، مسئله انتظار در کنار مسائلی ذکر شده است که از آن به عنوان مایه قبول اعمالبندگان یاد شد.
« عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِيُّ أَوْ غَيْرُهُ، فَابْتَدَأَنِي فَقَالَ: يَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِهِ...»[۸۶]. در این روایت ملاحظه میشود که امام جواد (ع) تصریح میفرماید که انتظار در زمان غیبت، واجب است و در کنار وجوب اطاعت در زمان ظهور، از آن یاد شد»[۸۷].
«در روایات اسلامی تأکید فراوانی به انتظارمنجی شده است. مثلاً در روایتی میخوانیم: «إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِهِ»[۱۰۷]؛ "به راستیقائم از ما همان مهدی است که باید در زمان غیبت او منتظر ظهور او بوده و هنگام ظهورش نیز از او اطاعت نمود".
ضرورت و اهمیت انتظار را از زوایای مختلف میتوان بررسی کرد:
انتظار، زمینهساز ظهور: انتظار، دوره آمادهسازی و زمینهسازی برای یک نهضت است، و هر انقلاب و حرکتی که این دوره را پشت سر نگذاشته باشد ناقص و بیثمر خواهد بود. چه بسیار انقلابهایی که در ابتدا، شروع خوبی داشتهاند ولی از آنجا که دوره انتظار را قبلاً طی نکرده بودند بعد از مدتی به شکست انجامیدهاند؛ زیرا دچار خودخوری و فرار از خویشتن شده و در اخر نیز زیر فشارها و ابهامات، در مرحله فکر و اعتقاد، در مرحله ظرفیت و تحمل، در مرحله طرح و برنامهریزی، و در مرحله عمل، از کمبود امکانات و نیازهای تخصصی و علمی و حتی آمادگی بدنی از پای درآمدهاند. این خاصیت انتظار است که تو را وادار میکند که کمبودها را حدس بزنی و برای تأمینش بکوشی
انتظار، مانع از ناامیدی: از مهمترین رازهای نهفته بقای تشیع، همین روح انتظاری است که کالبد هر شیعه را آکنده از امید ساخته و پیوسته او را به تلاش و کوشش و جنبش وا میدارد، و مانع از ناامیدی و بیتابی و افسردگی و درماندگی او میگردد.
محمد بن ابراهیم النعمانی در کتاب الغیبهروایت کرده است که روزی امام صادق (ع) خطاب به اصحاب خود فرمودند: «"أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِمَا لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِهِ فَقُلْتُ بَلَى فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ الْوَلَايَةُ لَنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا يَعْنِي الْأَئِمَّةَ خَاصَّةً وَ التَّسْلِيمَ لَهُمْ وَ الْوَرَعُ وَ الِاجْتِهَادُ وَ الطُّمَأْنِينَةُ وَ الِانْتِظَارُ لِلْقَائِمِ (ع)"»[۱۰۹]. آیا شما را خبر ندهم به آنچه خدای، صاحبعزت و جلال، هیچ عملی را جز به آن از بندگان نمیپذیرد؟ گفتم: چرا. فرمود: گواهی دادن به اینکه هیچ شایسته پرستشی جز خداوند نیست و اینکه محمد (ص) بنده و فرستاده او است، و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت ما، و بیزاری از دشمنانمان - یعنی خصوص امامان - و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزکاری و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم (ع).
ثقة الاسلام الکلینی در کتاب الکافیروایت میکند که روزی مردی بر حضرتابوجعفرامام باقر (ع) وارد شد و صفحهای در دست داشت؛ حضرت باقر (ع) به او فرمود:«"هَذِهِ صَحِيفَة مُخَاصِمٍ يَسْأَلُ عَنِ الدِّينِ الَّذِي يُقْبَلُ فِيهِ الْعَمَلُ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ هَذَا الَّذِي أُرِيدُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً (ص) عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ تُقِرَّ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ الْوَلَايَةُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِنَا وَ الْوَرَعُ وَ التَّوَاضُعُ وَ انْتِظَارُ قَائِمِنَا فَإِنَّ لَنَا دَوْلَةً إِذَا شَاءَ اللَّهُ جَاءَ بِهَا"»[۱۱۰]. این نوشته مناظره کنندهای است که پرسش دارد از دینی که عمل در آن مورد قبول است. آن مرد عرض کرد: رحمتخداوند بر تو باد همین را خواستهام. پس حضرتابوجعفرباقر (ع) فرمود: گواهی دادن به اینکه خدا یکی است و هیچ شریکی برای او وجود ندارد، و این که محمدبنده و رسول او است، و این که اقرار کنی به آنچه از سوی خداوند آمده، و ولایت ما خاندان و بیزاری از دشمنان ما، و تسلیم به امر ما، و پرهیزکاری و فروتنی، و انتظار قائم ما، که ما را دولتی است که هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد آورد.
شیخ صدوق در کتاب کمال الدین از «عبدالعظیم حسنی» روایت میکند که: روزی بر آقایم محمدبن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن ابی طالب (ع) وارد شدم و میخواستم که درباره قائم از آن حضرت سؤال کنم که آیا همان مهدی است یا غیر او پس خود آن حضرت آغاز سخن کرد و به من فرمود:«"يَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أَنْ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِي"»[۱۱۱].ای ابوالقاسم! بدرستی که قائم از ماست و او است مهدی که واجب است در [زمان] غیبتش انتظار کشیده شود و در [زمان] ظهورش اطاعت گردد، و او سومین امام از فرزندان من است.
الف)ستم پیشه بودن انسانها: از برخی روایات چنین برمی آید که علت یا فلسفه غیبت، ستم پیشه بودن انسانها بوده است. در روایتی که از امام علی (ع)نقل شده، در این زمینه چنین آمده است: «بدانید که زمین از حجت خدای عز و جل خالی نمیماند، ولی گاهی خداوند به دلیلستم و اسرافی که آفریدگان بر خودشان روا میدارند، حجتش را از آنها مخفی میدارد»[۱۱۷]. این موضوع برای هر پژوهشگر تاریخ زندگانی ائمهدوازده گانهشیعه (ع) مسلّم است که هر چه از عصر امام علی (ع)بیشتر فاصله میگیریم، میزان حضور امامان معصوم در متن وقایع جامعه کاهش مییابد. فشار و تهدیدهای خلفای جور از یک سو و نااهلی مردم زمانه از سوی دیگر نیز سبب میشود که روز به روز از تعداد یاران باوفا گرداگرد ائمه عصر کم شود و در نتیجه، ایشان، خود را در غربت و تنهایی بیشتری احساس کنند. به بیان دیگر، جامعه اسلامی روز به روز شایستگی خود را برای پذیرش اماممعصوم بیشتر از دست داد تا جایی که هر چه به عصر غیبت صغرا نزدیک تر میشویم، از ارتباط مستقیمائمه با مردم و حضور عملی ایشان در جامعه کاسته میشود.
ب)نبود یارانوفادار برای امام: از روایات متعددی استفاده میشود که استمرار غیبت امام مهدی (ع) و ظهور نکردن آن حضرت، به دلیل یافت نشدن یارانوفادار به تعداد لازم؛ یعنی سیصد و سیزده نفر است که از آن جمله میتوان به روایتنقل شده از امامموسی کاظم (ع) اشاره کرد. در این روایت، ایشان خطاب به یکی از یاران خود میفرماید: «...ای پسر بکیر! من به تو سخنی را میگویم که پدران من نیز پیش از من آن را بر زبان راندهاند و آن این است که اگر در میان شما به تعداد کسانی که در جنگ بدر [با پیامبر اکرم (ص)] بودند، یارانمخلص] وجود داشت، قیام کننده ما اهل بیتظهور میکرد»[۱۱۸]. این موضوع از روایتی نیز که نعمانی آن را در کتاب خود، از امام صادق (ع) نقل کرده است، استفاده میشود: «یکی از یاران امامصادق (ع) بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدایت گردم؛ به خداسوگند، من تو را دوست میدارم و هر کس که تو را دوست دارد، دوست دارم. ای آقای من! چه قدرشیعیان شما فراوانند! آن حضرت فرمود: آنان را بشمار. عرض کرد: بسیارند. آن حضرت فرمود: آنها را میتوانی بشماری؟ عرض کرد: آنها از شمارش بیرونند. حضرتابوعبداللهامام صادق (ع)فرمود: ولی اگر آن شماره ای که توصیف شده است؛ یعنی سیصد و اندی تکمیل میشد، آنچه در پی آنید، رخ میداد.».[۱۱۹].
ج) آماده نبودن جوامع بشری: امام عصر (ع) در یکی از توقیعهای خود مطلبی را بیان میکنند که شاید بتوان از آن استفاده کرد که علت استمرار غیبت آماده نبودن جوامع بشری، به طور عام، و جوامعشیعی، به طور خاص، است. آن حضرت میفرماید: «اگر شیعیان ما که خداوندتوفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، هم دل میشدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد و سعادتدیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت؛ دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما»[۱۲۰]»[۱۲۱].
↑«و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.
↑«به انتظار بمانید من هم با شما به انتظار میمانم» سوره اعراف، آیه ۷۱.
↑«فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا يَجِيءُ الْفَرَجُ عَلَى الْيَأْسِ فَقَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ» کمال الدین و تمام النعمه ۲ / ۶۴۵، باب ۵۵، ح ۵.
↑«و میگویند: چرا نشانهای (دلخواه ما) از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه 20.
↑«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است همان کسانی که «غیب» را باور» سوره بقره، آیه 1 ـ 3.
↑﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
↑چنانکه امام صادق (ع) اقرار به امامت دیگر امامان (ع) و انکار امام مهدی (ع) را همچون پذیرش نبوت پیامبران پیشین و انکار رسالترسول خاتم (ص) شمرده است:« مَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ وَ جَحَدَ الْمَهْدِيَّ كَانَ كَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً (ص) نُبُوَّتَهُ» (کمال الدین، ج ۲، ص ۳۳۳).
↑«و میگویند: چرا نشانهای (دلخواه ما) از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۲۰.
↑«الف لام میم * این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است * همان کسانی که «غیب» را باور دارند» سوره بقره، آیه ۱-۳.
↑«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ فَرَجِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» (البحار: ۵۲ / ۱۲۲ / ۲)؛ «بهترین کارهای امت من، انتظار فرج و گشایش از خداوند است (یعنی به تحصیل این حالت که بافضیلتترین عمل است بپردازید.)».
↑در زیارت آل یاسین چنین میخوانیم: «" السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ"» و در دعای پس از این زیارت آن حضرت کلمه تامه الهی نامیده شده است.
↑«و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
↑«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
↑بیان مشکلات پیشرفت علوم طبیعی و صنعت بیانگر این مطلب نیست که اسلام با پیشرفت علم و صنعت مخالف است بلکه در آموزههای دینی اسلام به طور شگفتانگیزی به تحصیل و ترویج و پیشرفت علم توصیه شده است سخن ما این است که این نوع پیشرفتها چون همراه با تعهد نیست و همانطور که در ابتدای این گفتار اشاره نمودیم به منبع فیض الهی متصل نیستند موجب بدبختی و سرخوردگی انسانها شدهاند و بشر در این زمینه به بنبست رسیده.
↑«"قَالَ الصَّادِقُ (ع): وَ اللَّهِ لَأَنَا أَرْحَمُ بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُمْ"» به خدا سوگند من از خودتان به شما مهربانترم، (بحارالانوار ، چاپ اسلامیه تهران، ۱۳۸۴) ج ۴، ص ۳۴۳.
↑پل لانژون فیزیکدان مشهور میگوید: «چمدانم را روی میز حرکتی بدهم این حرکت در همه کهکشانهای اثری خواهد گذاشت، شدت ارتباط میان اجزای طبیعت به حدی است که شما باید از نظر علمی بپذیرید». (حیدری، عزیزالله، مهدی تجسم امید و نجات به نقل از شرح نهج البلاغهعلامهجعفری، ج ۲، ص ۹۵).
↑برای مطالعه در این زمینه میتوانید به کتب النجم الثاقب علامه نوری، باب هفتم، عنایات حضرت مهدی به علماء و طلاب، عبدالرحمن باقی زاده، سیمای آفتاب حبیب الله طاهری و... مراجعه کنید.
↑ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 179؛ به نقل از امام صادق (ع).
↑برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: الکافی، ج 1، کتاب الحجّـ[، باب الإضطرار إلی الحجة، صص 168 ـ 174؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، باب العلـة التی من أجلها یحتاج إلی الإمام (ع)، ص201 ـ 210؛ محمدبن ابراهیم نعمانی کتاب الغیبة، باب 9، صص 139 و 140؛ محمد باقر مجلسی بحار الأنوار، ج 23، باب الاضطرار الی الحجة و أنّ الأرض لاتخلو من حجة، صص 1 ـ 56.