نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۳۱ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
علم غیب ذاتی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
«گاهى علم غیب به علمى گفته مىشود كه اكتسابى نيست، اين ويژه خداست؛ بشر خود به خود به آنها دست نمىيابد. اگر هم كسى بخواهد به آنها نائل شود بايد تعليم الهى باشد ماوراءِ بُرْدِ ادراكات ما، غيب است».[۵].
«علم ذاتی:علم حضوریخداوند است به خویش و به اشیا قبل از ایجاد آنان که در مرتبه ذات او عین آن است، یعنی موجودات قبل از ظهورشان از ذات نامتناهی حق تعالی بدون کثرت "عینی و ذهنی" و با بساطت مطلق، با او تحقق داشته که این تحقق عین ذات بسیط مطلق او و عین حضور ذاتش برای خویش میباشد. حال باید دید چگونه میتوان به آن ذات مقدس نامحدود راه پیدا کرد؟ باید دقت کرد که فقط کسانی توانایی راهیابی به کمالات ذاتی حضرت حق را آنگونه که هست "یعنی متحد با ذات" دارند که از تمام تعلقات و تعینات وجودی رهایی یافته و نه تنها کمالات وجودی خویش و موجودات بلکه ذات و آنها را نیز ندیده و در ذات احدیّت فانی گردیده باشند و بالاتر از آن، اینکه به جنبه فنا و مظهریت خود از ذات الهی نیز توجهی نداشته و تنها در شهود ذات نامتناهی او مستغرق باشند به گونهای که به این استغراق نیز توجهی نداشته باشند، لذا ایشان علاوه بر این استغراق آیینه تمامی کمالات او نیز هستند به گونهای که توجه و مشاهده آنان و کلام و گفتار ایشان، کاملاً با حقیقت و واقعیت منطبق است. از حضرت رسول اکرم(ص) روایت شده است که درباره خویش فرمود:کسی که مرا ببیند به تحقیق حق را دیده است[۶]. و آن حضرت درباره امیرالمؤمنین علی(ع) نیز فرموده است:علی دیوانه "از خود گذشته، فانی" در ذات خداوند است. [۷].
و همچنین:علی(ع) با حق است و حق با علی(ع) است[۸]. ائمه(ع) نیز با نیل به این مرتبه منیع و فانی شدن در ذات حضرت حق که با صفات ذاتیش عینیّت دارد گنجینهها و خزائنعلم ذاتی او گشتهاند و آن علم مشهود آنان است بدون اینکه بین ذات او و علم و قدرت و حیاتش تعددی مشاهده شود حتی اینکه خود را به او عالم بدانند بلکه در این حالت او را عالم به خود مییابند لذا بیانات و فرمایشات ایشان از این مرتبه عالی خبر میدهد و امام صادق(ع) میفرماید: به راستیخداوندعلم است که جهل در او راه ندارد، حیات است که موت ندارد، نور است که تاریکی ندارد[۹]. ائمه(ع) به جهت اهمیتِ معرفی صحیح ذات مقدسالهی، علاوه بر اهتمام به لزوماعتقاد صحیح در رابطه با ذات الهی، خواستهاند حتی در توجهات ذهنی در مقامعبادت نیز از توجه شرکآلود اگر چه به صورت شرک مخفی، بر حذر باشیم لذا امام صادق(ع) میفرماید: کسی که خدا را با توهّم "صورت یا شکلی برای او" بندگی کند یقیناً کافر شده است و کسی که اسم "خداوند را از جهت ظهور کمالاتش" نه معنا "ذات مطلق الهی" را بندگی نماید قطعاً کافر است، و کسی که اسم و معنا را با هم بندگی کند، به تحقیق مشرک است. و کسی که معنا را بندگی کند با واقع کردن اسماء بر او با صفاتی که خویش را به آن توصیف کرده است و قلبش را به آن معتقد ساخته و زبانش به آن در باطن و آشکارش گویا باشد پس ایشان اصحاب حقیقی امیر المؤمنین(ع) میباشند[۱۰]»[۱۱].
۳. حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی؛
«منظور از ذاتی بودن علوم برگزیدگان خداوند در برابر الهی دانستن آنها، این تصور است که آنان دانشهای خود را نه از عطای الهی، که در ذات خود دارند؛ به عبارت دیگر، این علوم هیچ ارتباطی با خداوند ندارند و آنان در کسب این علوم مستقلاند. کسی که اندک آشنایی با معارف قرآن دارد، در این امر تردید نمیکند که اساسیترین رکن اعتقادی در اسلام، توحید است و بنا بر آن، همه توانها، کمالات و آنچه در جهانظهور یافته، وابسته به خداوند متعال است. بنابراین تنها میتوان کمالاتخداوند را به این معنا ذاتی دانست؛ اما علوم و کمالاتی که در پیامبران و امامان و دیگر مخلوقات دیده میشود، از خداوند متعال، و مشروط به اذن و اراده اوست: ﴿إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً﴾. همه مخلوقات، بندگانخداوند متعالاند و توان انجام کاری را جز به اراده او ندارند: ﴿وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمين﴾. در برخی آیات قرآن بهصراحت بر وابستگی علمی برگزیدگان خداوند تأکید شده است:
خداوند در آیهای درباره برگزیدگان خود میفرماید: ﴿وَ لا يُحيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاء﴾. این آیه کریمه بهروشنی نشان میدهد علمی که به انسانها و برگزیدگان خداوند میرسد، به اذن و خواست الهی است و اگر خداوند نخواهد، دانشی نخواهند داشت. در آیهای دیگر، خداوند بهصراحت به رسول اعظم(ص) بیان میکند که علوم ایشان کاملاً وابسته به خداوند است و اگر او نخواهد، وحیای بر آن حضرت نازل نخواهد شد: ﴿وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكيلاً﴾[۱۳]. در آیهای دیگر، به پیامبر(ص) میفرماید: "بگو: به شما نمیگویم گنجینههای خداوند نزد من است؛ غیب نیز نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام. جز آنچه را که به من وحی میشود، پیروی نمیکنم". [۱۴] در این آیه کریمه نیز وابستگی علمی رسول خدا(ص) به وحی الهی کاملاً مشهود است. اینگونه وابستگی، بهروشنی نشان میدهد که علوم پیامبر(ص) ذاتی نیست و آن حضرت این علوم را از خداوند دریافت کرده است. (...)
«فصل چهارم: ماهیت و ویژگیهای علوم ائمه(ع) در روایات: منظور از ذاتی بودن علوم ائمه(ع) در برابر الهی دانستن، این پندار است که آنان دانشهای خود را صرفنظر از عطای الهی، در ذات خود دارند. چنین دیدگاهی -آنگونه که بیان شد- نادرست است. امامان معصوم (ع) حجتهای خداوند و جانشینانرسول خدایند. در میان روایات یادشده در مباحث گذشته، جایی برای علم ذاتیائمه(ع) نمیتوان یافت؛ بلکه روایات یادشده بهخوبی بیانگر آن بودند که ایشان علوم خود را به شیوههای مختلفی که خداوند برای آنان مقدر کرده است، به دست میآوردند. بیان شد که علوماهل بیت(ع) از طریق فراگیری از پیامبر و امامان پیشین(ع)، بهرهمندی از کتابهای الهی و ویژه، الهام، تحدیثفرشتگان و... به دست میآید. بیان این شیوهها، خود نفیکننده علم ذاتی برای ائمه(ع) است؛ زیرا در صورتی که علم آنان ذاتی باشد، نیازی به کسب آن به شیوههای یادشده نبود. امور ذاتی نیازی به کسب ندارند و از ذات جدا نمیشوند. در روایتی از امام صادق(ع)، این نکته بهزیبایی و روشنی بیان شده است: "إِنَّ اللَّهَ لَا يَكِلُنَا إِلَى أَنْفُسِنَا وَ لَوْ وَكَلَنَا إِلَى أَنْفُسِنَا لَكُنَّا كَعَرْضِ النَّاسِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾"[۱۶]. "خداوند ما را به خودمان وانمیگذارد؛ که اگر ما را به خودمان واگذارد، مانند سایر مردم خواهیم بود؛ و ما کسانی هستیم که خداوند میفرماید: مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را". از این روایت بهخوبی رابطه بین ائمه(ع) و خداوند روشن میشود. آنان از خود چیزی ندارند؛ اما بندگانبرگزیده خداوندند که تحت عنایات ویژه اویند و هرگاه چیزی را از او بخواهند، به آنان عطا میکند.
در روایتی دیگر از آن حضرت چنین نقل شده است: گاهی "درهای" علم به روی ما گشوده میشود و ما "مطالبی را" میدانیم و گاهی بسته میشود و نمیدانیم. آن حضرت در ادامه همین روایت تأکید کردهاند که امام فردی مانند دیگر انسانهاست؛ همانند آنان به دنیا میآید؛ میخورد و مینوشد؛ مریض میشود و سلامتی خود را بازمییابد؛ شاد و محزون میشود؛ میخندد و میگرید؛ و... امتیاز او نسبت به دیگران این است که علومی ویژه به او داده شده و دعای او مستجاب است.[۱۷]بنابراین بیتردید ائمه(ع) از سرچشمه علومالهی بهرهمندند و علمی ذاتی و مستقل از خداوند ندارند»[۱۸].
«نکتهای که در بحث علم امام(ع) باید به آن توجه داشت، تفکیک بین علم ذاتی ازلی و ابدی و علم غیر ذاتی است. قرآن مجید در بیان علم و نسبت آن به انبیا و ائمه(ع)، گاهی بیان اثباتی و گاهی بیان سلبی دارد. سیاق اینگونه قرآن، نشاندهنده تفکیک بین علم ذاتی و غیرذاتی است. آیات نافی علم از پیامبر(ص) نفی علم ذاتی میکند، نه غیر ذاتی[۲۵] به این بیان در صورت وجود مصلحت، خداوند همه علوم غیر ذاتی را در اختیارپیامبر(ص) قرار میدهد، از این رو تعارضی بین آیات قرآن نیست[۲۶]. بیان فوق به واسطه روایات نیز تأیید میشود. در روایتی آمده است: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُه»[۲۷]»[۲۸].
«نزد امام علی(ع) آن که در ذات خود آگاه از نهانهاست و این دانش را از دیگری فرا نگرفته است، کسی جز خدای تعالی نیست." الْعَالِمِ بِلَا اكْتِسَابٍ وَ لَا ازْدِيَادٍ وَ لَا عِلْمٍ مُسْتَفَاد"[۳۰]؛ از این رو، آدمیان هر چند دیوارهای زمان و مکان را به اذن الهی فرو ریزند و به رازگشایی از گذشته و پیش گویی آینده بپردازند، سزاوار آن نیست که به گونه مطلق، دانای نهانها به شمار آیند[۳۱] بر این اساس، امام(ع) در پاسخ به کسی که از اخبار غیبی آن حضرت به شگفت آمده بود و گویا علم غیب، تصویری جز دانش ذاتی و غیر اکتسابی نداشت، [۳۲] فرمود: این علم غیب نیست؛ علمی است که از ارنده علم آموخته شده است[۳۳] گستره علمخداوند همه چیز را در بر میگیرد؛ به گونهای که شمار قطرههای بارانستارگانآسمان را میداند[۳۴] از این رو، جای شگفتی نیست اگر شمار موهای سر انسانی را به بنده برگزیدهاش بیاموزد.[۳۵]. ابوذر غفاری همراه با امام علی(ع) از جایی میگذشت که با انبوهی از مورچگان رو به رو گشت. ابوذر از روی شگفتی گفت: "چه بزرگ است خدایی که شمار اینها را میداند!" امام(ع) فرمود: "به جای این سخن بگو: چه بزرگ است آفریدگارشان! زیرا سوگند به خدایی که تو را پدید آورد، من نیز به اذن خداوند شمار این مورچگان را میدانم و نر و ماده شان را از هم باز میشناسم"[۳۶]. همچنین اگر امیرمؤمنان(ع)از درون آدمیان خبر میدهد و دوست را از دشمن میشناسد،[۳۷] خود، بر این حقیقت پای میفشاد که آن را از خزانهعلم خداوندی به دست آورده است؛ خدایی که "بر هر چه پوشیده است، دانا است، و هر راز نزد او هویدا است." [۳۸]»[۳۹].
۱۱. پژوهشگران مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها.
↑«(او) دانای نهان است و هیچ کس را بر (اسرار) نهانش مسلّط نمیسازد،* جز کسی از فرستاده [ها] که (خدا از او) خشنود باشد؛ پس در حقیقت، او از پیش رویش و از پشت سرش (محافظانی) کمین کرده وارد میسازد،* تا معلوم دارد که یقیناً، رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و همه چیز را از نظر عدد شماره کرده است؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
↑ خداوند دوگونه علم دارد: علم که در خزینه غیبی خود پنهان دارد و کسی جز او خبر نداردو بداء هم در همین حیطه است و علمی که به ملائکه و انبیایش تعلیم داده است؛ بصائر الدرجات، ص۱۰۹؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۶۳.
↑دانا است بی اندوختن و افزودن دانش و نه دانشی فرا گرفته به کوشش؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۳، ص ۲۴۵
↑ر.ک: مصنفات الشیخ المفید (اوائل المقالات)، ج ۴، ص ۶۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۰۳، و ج ۵، صص ۳۱۳-۳۱۴
↑از برخی نقلهای تاریخی چنین بر میآید که این برداشت در آن زمان رواج داشته است. برای نمونه، ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰۳؛ ری شهری، محمد، موسوعه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج ۷، ص ۲۰۶