عدل در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عدل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- عدالت در اندیشه نظریهپردازان فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی از جمله مفاهیمی است که ابعاد مختلفی دارد که میتواند موضوع مطالعه دانشها و رویکردهایی چون فلسفه سیاسی، حقوق، سیاست، دین، اخلاق، اقتصاد، فرهنگ، هنر قرار گیرد. عدالت در بینش اين فرهنگ با بسیاری از مفاهیم سیاسی و اساسی زندگی تلاقی دارد؛ به طوری که قوام وجودی آنها بسته به وجود عدالت دارد. عدالت با آزادی، معنویت، نظام اجتماعی، برابری، مساوات، تندروی، حق، امنیت، رفاه، قانون، حقوق بشر و با بسیاری دیگر از مفاهیم زندگی ارتباط وثیق دارد[۱].
تعریف عدل
- واژه "عدل" در لغت در معانی مختلفی به کار رفته است. از جمله: میانهروی در امور و ضد جور[۲]، مثل، فدیه[۳]، حکم کردن به حق[۴] و... همچنین کلمه "عدل"، از واژگان متضاد است و در معانی عدول کردن و شریک قرار دادن نیز به کار میرود[۵]. عدل، معانی اصطلاحی متعددی دارد که به شرح ذیل بیان میگردد:
- برابری و تساوی: برخی عدالت را به معنای برابری و عدم تفاوت بین افراد جامعه میدانند؛ راغب اصفهانی نیز چنین معنایی را ارایه کرده و عدالت را عبارت از لفظی میداند که به معنی مساوات و برابری است و برای مقایسه دو یا چند چیز به کار میرود[۶]. شهید مطهری پس از ردّ این نظریه، نقش استحقاقهای افراد را در تعیین مرز عدالت، بسیار مهم توصیف کرده و مینویسد: عدالتی که همه چیز و همه کس را با یک چشم ببیند، عین ظلم است؛ چرا که عدالت واقعی، به معنای رعایت برابری در زمینه استحقاقهای متساوی است و چنین مساواتی، از لوازم عدل میباشد[۷]. امام خمینی نیز به این ویژگی عدالت عنایت داشته و برنامه جمهوری اسلامی را عبارت از این میداند که دولتی تشکیل گردد که با همه قشرها به عدالت رفتار کند و امتیازی بین قشرها قایل نشود مگر به امتیازات انسانی که خود آنها دارند[۸].
- تناسب و توازن: در توضیح این جنبه از عدل میتوان به مجموعهای مثال زد که دارای اجزاء و ابعاض مختلفی است. برای بقا و حفظ این مجموعه، باید شرایط معینی در آن، از حیث مقدار لازم هر جزء و نیز از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر، اعمال کرد. عدل به این معنا از شئون حکیم بودن و علیم بودن خداوند است. خداوند متعال، به مقتضای علم شامل و حکمت عام خود میداند که برای ساختمان هر چیزی، از هر چیزی چه اندازه لازم و ضروری است و همان اندازه را در آن قرار میدهد. نقطه مقابل عدل در این معنی، عدم تناسب است نه ظلم[۹]. از امیرمؤمنان(ع) سؤال شد که عدل برتر است یا بخشش؟ حضرت فرمود: «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»[۱۰]؛ یعنی عدل هر چیزی را در جای خود مینهد؛ در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج میکند؛ عدل تدبیر عمومی مردم است در حالی که بخشش، شامل گروهی خاص میشود؛ پس عدل شریفتر و برتر است.
- عطا کردن حق به صاحب حق: در این تعریف که به تعریف قبلی نزدیکتر است، به عنصر "حق" به عنوان "معیار عدالت" توجه شده است. شهید مطهری این معنا را پذیرفته و مینویسد: این عدالت متکی بر دو چیز است: الف. حقوق و اولویتها: یعنی افراد بشر نسبت به یکدیگر نوعی حقوق و اولویت پیدا میکنند. مثلاً کسی که با کار خود محصولی تولید کرده، طبعاً نوعی اولویت نسبت به آن محصول پیدا میکند. یکی از خصوصیات ذاتی بشر این است که در کارهای خود نوعی اندیشهها (اندیشههای اعتباری) استخدام میکند و آن اندیشهها یک سلسله اندیشههای "انشایی" است که با "بایدها" مشخص میشود. به عنوان مثال برای اینکه افراد جامعه بهتر به سعادت خود برسند، "باید" حقوق و اولویتها رعایت شود. این است مفهوم عدالت بشری که وجدان هر فرد آن را تأیید میکند و نقطه مقابلش را که ظلم نامیده میشود، محکوم میسازد[۱۱]. امام خمینی درباره این تعریف از عدالت میفرماید: اگر احکام عادلانه اسلام در جامعه پیاده شود، مستضعفین به حقوق خودشان میرسند و ظلم و ستم ریشهکن میشود[۱۲]. علامه طباطبایی دو تعریف اخیر را با هم جمع کرده و مینویسد: هِيَ إِعطاءُ كُلِّ ذِي حَقٍ مِنَ القَوِيِّ حقَّهُ وَ وَضعَه فِي مَوْضِعِه الَّذِي يَنْبَغِي لَهُ[۱۳]؛ یعنی عدالت عبارت است از اعطای حق هر یک از قوایی که دارای حقی است و قرار دادن آن در جایگاهی که شایسته آن است.
- حد وسط افراط و تفریط: در این نظریه عدالت به معنای ایجاد تعادل بین قوای نفسانی انسان و مادر همه فضایل اخلاقی و بلکه خود، فضیلت برتر و کامل است. امام خمینی عدالت را عبارت از حد وسط بین افراط و تفریط و از امّهات فضایل اخلاقی دانسته و معتقد است عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه، ظاهریه، روحیه، قلبیه، نفسیه و جسمیه است؛ زیرا عدل مطلق، مستقیم به همه معنی است[۱۴]. امام خمینی در جای دیگر، عدالت را همان صراط مستقیم انسانی دانسته که حرکت در آن، انسان را به سعادت میرساند. از دیدگاه ایشان اگر از نقطه عبودیت تا مقام قرب ربوبیت تمثیل حسی کنیم، بر خط مستقیم وصل میشود. پس طریق مسیر انسان کامل از نقطه نقص عبودیت تا کمال عزّ ربوبیت، عدالت است که خط مستقیم و سیر معتدل است[۱۵].
- بر طبق روایات اسلامی، عدل معیار و میزان الهی در زمین و اجتماعات بشری است و همگان باید اعمال خود را با این میزان بسنجند. انتخاب راه صحیح در گرو توجه به این میزان است و راه یافتن به شقاوت، به دلیل ترک این میزان میباشد. «الْعَدْلُ مِيزَانُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ أَخَذَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ تَرَكَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّار»[۱۶]. و عدل، از آبی که شخص تشنه به آن دست مییابد، شیرینتر است. «الْعَدْلُ أَحْلَى مِنَ الْمَاءِ يُصِيبُهُ الظَّمْآنُ»[۱۷].
- از منظر امام خمینی حب عدل و خضوع در مقابل آن، ریشه در ذات و فطرت انسان دارد؛ همچنانکه به صورت فطرتی نیز از ظلم و تبعیض و بیعدالتی گریزان است[۱۸]. اما "عدالت" مفهومی فراگیر و گسترده است و قلمرو شمول آن شامل تمامی طبقات و اقشار مختلف جامعه میگردد. در اسلام هیچ امتیازی بین اشخاص وجود ندارد مگر عامل تقوا. عدالت در نگاه ژرف امام خمینی، حتی در مورد دشمنان اسلام نیز باید اجرا شود[۱۹]. بنابراین غرب و دولتهای غربی که احتمال میدهند منافعشان به خطر افتاده است، نباید از جانب ایران خوف داشته باشند و اگر با عدالت رفتار کنند، ایران هم با آنان با عدالت رفتار خواهد کرد[۲۰].
گستره عدل
- میتوان گستره عدالت را در همه حوزههای فکری و عینی ملاحظه و بررسی کرد؛ چنانکه آیتالله خامنهای، شمول عدالت را در عرصههای مختلف مورد توجه و مداقه قرار دادهاند؛ بنابراین، عدالت در همه عرصههای زندگی "فردی"، "اجتماعی"، "اقتصادی"، "فرهنگی"، "حقوقی"، "اخلاقی"، "سیاسی"، "محیط داخلی"، "بین المللی" و در همه شئون تقنینی، اجرایی و قضایی حضور دارد. آیتالله خامنهای در خصوص گستره و اهمیت عدل میفرمایند: عدل یک معنای عامی است. عدل همان معنای والا و برجستهای است که در زندگی شخصی و عمومی و جسم و جان و آفرینش و سنگ و چوب و همه حوادث دنیا، یک عدلی وجود دارد[۲۱][۲۲].
ساحتهای عدل بشری
نخست: عدل فردی
- اگر به سیره انبیاء و اولیای الهی توجه شود نتیجه خواهیم گرفت اولین ویژگی آنها تربیت نفس و رعایت عدالت فردی میباشد. عدالت فردی ریشه و مبنای عدالت اجتماعی است؛ بنابراین عدالت فردی به مثابه یک مسأله اخلاقی یا فقهی و تکلیفی در ارتباط با افراد مورد توجه آیتالله خامنهای قرار گرفته است. خواه فرد در جایگاه سیاسی، اجتماعی قرار داشته باشد و یا در همان سلک فردی باشد. ایشان در تیین عدالت فردی میفرمایند: "عدالت یعنی اینکه انسان از گناهان به طور معمولی اجتناب کند، یعنی در او حالتی باشد که به طور عادی و معمول از او گناه سر نمیزند، نه اینکه انسان عادل، معصوم است و هیچ وقت اشتباه و گناه نمیکند. بلکه همت او بر عدم تخلف و گناه است و این کف نفس پایه عدالتخواهی در جامعه میباشد"[۲۳][۲۴].
عدل فقهی
عدل اخلاقی
عدل عاطفی
دوم: عدالت اجتماعی
عدالت فرهنگی
عدالت آموزشی
عدالت تبلیغاتی
عدالت علمی
عدالت سیاسی
عدالت اقتصادی
عدالت اداری
عدالت قضایی (عدالت حقوقی)
عدالت کیفری
عدالت جزایی
جایگاه عدالت از دیدگاه آیتالله خامنهای
- عدالت در منظومه فکری آیتالله خامنهای از اهمیت و ویژگی خاص و محوری برخوردار است. ایشان بر اساس آیات و روایات وارد مباحث عالمانه در خصوص عدالت شدهاند. جمعبندی آن عبارت است از[۲۵]:
- عدالت از نیازهای طبیعی بشر است؛
- عدالت از نیازهای اصلی و همیشگی بشر است؛
- عدالت سرآمد همه خواستههای انسانی است؛
- عدالت یک آرمان دائمی است و غیر قابل تغییر است؛
- عدالت یک قانون طبیعی و گردش طبیعی این عالم و تاریخ بشر است؛
- سنت الهی و جهتگیری فلسفه تاریخ بر مبنای عدالت است؛
- عدالت مبنای تعالی و رشد انسان است که در تزکیه آدمی نهفته است؛
- عدالت بخشی از حقوق اساسی اسلام است؛
- عدالت حق است. حق یعنی، آن جعلی که منطبق با واقعیتهاست؛
- عدالت بر پایه توحید بنا شده است؛
- عدالت از اصول ثابت اسلام است؛
- عدالت محور و مدار همهچیز است؛
- عدالت ملاک و اصل است؛
- عدالت، تکیهگاه اسلام است؛
- عدالت هدیه الهی است؛
- عدالت از نشانههای توحید است؛
- عدالت پایه حکومت است؛
- عدالت مقوّم حاکمیت اسلام است؛
- وجه فارق بین جامعه اسلامی و همه جوامع دیگر است؛
- قوام جامعه اسلامی با عدل است[۲۶].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ زارع قراملکی، محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیتالله خامنهای
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۴۷۱.
- ↑ ابن الأثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۳، ص۱۹۰-۱۹۱.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۰.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۴۳۵.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۲۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۹، ص۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۹، ص۷۸-۸۰.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۸۰-۸۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۵۲۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۷۱.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۴۷.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۵۲.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۷-۳۱۸.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۷.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۱۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۵۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ج۵۴۱.
- ↑ حضرت آیت الله خامنهای، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید مبعث، ۱/۱۱/۱۳۷۱.
- ↑ زارع قراملکی، محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیتالله خامنهای
- ↑ حضرت آیت الله خامنهای، بیانات، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
- ↑ زارع قراملکی، محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیتالله خامنهای
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «فلسفه عدالت در اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری»، فصلنامه قبسات، شماره ۵۱، بهار ۸۸.
- ↑ زارع قراملکی، محمد، عدالت اسلامی، منظومه فکری آیتالله خامنهای