باقیات الصالحات
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل باقیات الصالحات (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
این تعبیر از دو واژه «باقیات» از مصدر «بقاء» به معنای جاودانگی و «صالحات» از مصدر «صلاح» به معنای نیکی، ضدّ تباهی [۱] ترکیب یافته و اصطلاحی است قرآنی که به ماندگاری پاداش کارهای نیک برای انسان اشاره دارد.[۲] در قرآن دو بار به این اصطلاح تصریح شده است: کهف / ۱۸، ۴۶ و مریم / ۱۹، ۷۶، افزون بر آن آیاتی که انسان را به پیش فرستادن کارهای نیک فرمان میدهد، مانند ۲۲۳ بقره / ۲ و ۱۱۰ کهف / ۱۸، آیاتی که از رسیدن انسان به پاداش کارهای نیکش خبر میدهد، از قبیل ۱۱۰ بقره / ۲؛ ۳۰ آل عمران / ۳؛ ۷ ـ ۸ زلزال / ۹۹ و ۲۰ مزمّل / ۷۳، آیاتی که از حسرت گنهکاران بعد از مرگ به سبب انجام ندادن کارهای نیک حکایت دارد، نظیر ۳۹ مریم / ۱۹ و ۲۴ فجر / ۸۹ و آیاتی که از درخواست گنهکاران برای بازگشت به دنیا جهت انجام کارهای نیک سخن میگوید، مانند ۹۹ ـ ۱۰۰ مؤمنون / ۲۳ همگی با مفهوم باقیات الصالحات ارتباط دارد؛ همچنین آیه «بَقِیَّتُ اللّهِ خَیرٌ لَکُم» (هود / ۱۱، ۸۶) بنا به نظر برخی مفسران [۳] و آیه «مَن کانَ یُریدُ حَرثَ الأخِرَةِ نَزِد لَهُ فی حَرثِهِ» (شوری / ۴۲، ۲۰) بنا به روایتی از امیرمؤمنان(ع) [۴] به باقیات الصالحات تفسیر شده است.
آیه ۴۶ کهف / ۱۸ بعد از اشاره به ناپایداری نعمتهای جهان مادی، مال و فرزندان را زینت زندگی دنیا شناسانده و انسانها را به تلاش برای دستیابی به توشه آخرت فرا میخواند: «اَلمالُ والبَنونَ زینَةُ الحَیوةِ الدُّنیا والبـقِیـتُ الصّــلِحـتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوابـًا وخَیرٌ اَمَلا». در این آیه توشه آخرت همان کارهای نیک وصف شده که پاداششان ماندگار و نزد خداوند نیکوتر بوده، امید داشتن به آنها سزاوار است. در جای دیگر پس از بیان سرنوشت شوم گمراهان و ستمگران، گام نهادن در مسیر هدایت الهی سبب افزایش هدایت حق شمرده شده و افزون بر اشاره به نیکوتر بودن پاداش باقیات الصالحات نزد خداوند از سرانجام نیکوی آنها یاد میشود: «ویَزیدُ اللّهُ الَّذینَ اهتَدَوا هُدًی والبـقیـتُ الصّــلِحـتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوابـًا و خَیرٌ مَرَدّا». (مریم / ۱۹، ۷۶) مفسران عموما وجه تسمیه باقیات الصالحات را ماندن پاداش آن برای جهان ابدی میدانند.[۵] بعضی با نگاه عرفانی در اینباره گفتهاند: هر عمل و سخنی که انسان را به معرفت، محبّت و اطاعت پروردگار باقی و فناناپذیر وا دارد باقیات الصالحات است.[۶] به بیان دیگر چون حقیقت روحانی انسان فناناپذیر است پس هر کمال و عمل نیک ناشی از آن نیز فناناپذیر بوده، نزد پروردگار باقی است،[۷] به هر حال آیات قرآن صریحا بر محفوظ ماندن همه اعمال انسان ازنیک و بد نزد خداوند دلالت دارد (بقره / ۲، ۲۷۲، ۲۸۱؛ آل عمران / ۳، ۱۸۰؛ کهف / ۱۸، ۴۹؛ زلزال / ۹۹، ۶ - ۸) و به خصوصِ اعمال نیک او باقیات الصالحات گفته میشود.[۸] ظاهر بسیاری از آیات قرآن نیز دلالت دارد که روز قیامت اعمال انسان اعمّ از نیک و بد در برابر وی حاضر میگردد و پاداش و کیفر هرکس با خود عملش داده میشود،[۹] بنابراین، اعمال نیک انسان باقیات الصالحات است.
مفسران نخستین در تفسیر باقیات الصالحات به استناد برخی روایات، بیشتر بر مصادیقی چون تسبیحات چهارگانه: «سبحانالله و الحمدلله و لا إله إلاّ الله والله أکبر»[۱۰] یا به همراه «لا حول و لا قوة إلاّ بالله العلی العظیم»[۱۱] اذکار سه گانه «لا اله إلاّ الله،» «استغفرالله» و «صلی الله علی محمد و آله»،[۱۲] مطلق ذکر،[۱۳] شهادت به یگانگی خدا و دوری از شرک،[۱۴] نماز شب و تهجّد،[۱۵] نمازهای یومیه،.[۱۶]سخن نیکو،[۱۷] نیّت درست، [۱۸]هر کاری که برای خدا انجام شود: «کل ما أُرید به وجه اللّه»،[۱۹] دوستی اهل بیت(ع) [۲۰] و دختران صالح [۲۱] تکیه کردهاند. از این میان روایاتی که در آن باقیات الصالحات به تسبیحات اربعه تفسیر شده سهم بیشتری دارد[۲۲] و ازاینرو این تفسیر به گروه زیادی از مفسران نسبت داده شده است.[۲۳] برخی نیز برای اثبات درستی این تفسیر با استناد به همین روایات از عموم الباقیات الصالحات دست برداشته و کتاب مستقلّی در این زمینه تدوین کرده و سرّ فضیلت و اهمیت این کلمات را، در برداشتن همه اسما و صفات جلال و جمال پروردگار دانستهاند.[۲۴] در پارهای از منابع، باقیات الصالحات به عنوان اسم خاصی (عَلَم) برای تسبیحات اربعه به کار برده شده است.[۲۵]شهید اول رسالهای کوتاه با عنوان الباقیات الصالحات در تفسیر تسبیحات اربعه نگاشته و این کلمات نورانی را دربردارنده اصول پنجگانه توحید، عدل، نبوّت، امامت و معاد میداند و معتقد است هرکس به (حقیقت) این کلمات برسد به ایمان کامل که همان باقیات الصالحات است دست یافته است.[۲۶] بیاضی این رساله را با عنوان الکلمات النافعات فی شرح الباقیات الصالحات شرح کرده است.[۲۷] با این حال دلیلی بر تخصیص عموم آیه در دست نیست [۲۸] و روایات مورد استناد آن دسته از مفسران نیز همگی یا در حد تأکید بر اهمیت و پاداش بیشتر بعضی مصادیق مانند تسبیحات اربعه بوده،[۲۹] یا از باب مثال و جری و تطبیق[۳۰]است، به هر روی مشهور مفسران در تفسیر آن از موارد متنوع و متعددی نام بردهاند که نشان اطلاق و عمومیت معنای آن است. آنان در تفسیر باقیات الصالحات از ایمان، عمل صالح، صفات پسندیده، عبادات [۳۱] و در تعبیری عام همه رفتارها و حالات نیک نام بردهاند و برای استدلال بر نظر خویش افزون بر عموم «الباقیات الصالحات» برخی به روایت ابنعباس نیز استشهاد جستهاند.[۳۲] در این روایت از ذکر خدا، درود بر پیامبر(ص) و خاندان او، نماز، روزه، حجّ، صدقه، آزادی بردگان، جهاد، صله رحم و در پایانْ همه کارهای نیک به عنوان مصادیق باقیات الصالحات یاد شده است.[۳۳] گزارش اقوال متفاوت در نقلهای مختلف از ابنعباس تأییدی دیگر بر عمومیت آیه است.[۳۴] صرف نظر از آنچه گذشت اطلاق آن دسته از آیات که دلالت دارد هرآنچه نزد خداست ماندنی است: «ما عِندَ اللّهِ باقٍ» (نحل / ۱۶، ۹۶ و نیز قصص / ۲۸، ۶۰؛ شوری / ۴۲، ۳۶) و عموم آیاتی که از محفوظ ماندن پاداش ایمان و عمل* صالح در نزد خداوند سخن میگوید: «إِنَّ الَّذین ءَامَنوا و عَمِلوا الصّلحتِ... لَهم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهم» (بقره / ۲، ۲۷۷ و نیز بقره / ۲، ۶۲، ۱۱۲، ۲۶۲، ۲۷۴؛ آل عمران / ۳، ۱۹۹) گواه روشنی بر عموم «الباقیات الصالحات» است.
عرفا و اخلاقپژوهان در تفسیر آن به اخلاص در عمل و صداقت در نیّت،[۳۵] خیرخواهی برای خلق،[۳۶] علم و آزادگی و فضایل اخلاقی،[۳۷] امور ماندنی پس از مرگ [۳۸] و کارهای مطابق با حکم عقل [۳۹] اشاره کردهاند که به رغم اختلاف در تعبیر همگی نمایانگر عمومیت آیه بوده، با تفسیر مشهور منافاتی ندارد. در روایتی منسوب به امام صادق(ع) نیز باقیات الصالحات با رویکردی اخلاقی و عرفانی به آموزه توحید که همانند خداوند، جاودان است تفسیر شده است.[۴۰] باقیاتالصالحات در عرف عامه مسلمانان در معنایی محدودتر از آنچه گذشت یعنی آثار نیک عام المنفعه (مانند ساختن مسجد، مدرسه و...) به کار میرود. این اصطلاح به نوشتههای برخی فقها و اخلاق پژوهان نیز راه یافته است.[۴۱] ابن عربی با اشاره به همین معنا در تفسیر باقیات الصالحات به روایتی از رسول خدا(ص) استشهاد میکند که میفرماید: نامه اعمال انسان جز در مورد خدمات مالی ماندگار، علم و دانش گسترده شده میان مردم که از آن بهره برده میشود و فرزند صالح با مرگ وی بسته میشود،[۴۲] افزون بر این در روایاتی پرشمار، قرآنی که انسان از خود باقی بگذارد و تلاوت شود، نهر آبی که جاری کند، مسجد و کاروانسرایی که بسازد، نهالی که بکارد، روش نیکویی که پایهگذاری کند (سنة حسنة) و وقف به عنوان کارهایی یاد شده است که بهرهاش پس از مرگ به انسان میرسد؛[۴۳] ولی در هیچ یک از این روایات از موارد یاد شده به عنوان باقیات الصالحات یاد نشده، هر چند در عموم آن داخل است.
ویژگیها و پیامدها
روی آوردن به باقیات الصالحات نشان برخورداری از توفیق و هدایت ویژه الهی بوده: «و یَزیدُ اللّهُ الَّذین اهتَدَوا هُدًی و البـقِیـتُ الصّـلِحـتُ»... (مریم / ۱۹، ۷۶)[۴۴] آنها بهترین توشه انسان برای جهان آخرت (خیرٌ... ثوابًا) و خداوند خزانهدار آنها وصف شده است (عند ربّک) و ازاینرو انسان بدون هیچ کاستی پاداش آنها را در جهان دیگر مییابد.[۴۵] ارزشهای معنوی ماندگار از دیدگاه قرآن شایسته دلبستگی و امید (خَیرٌ أَملاً)، و فرجام نیکو (بهشت)[۴۶] است (خیرٌ مَرَدًّا)، زیرا انسان بدون شک به پیامدهای مثبت آنها که رحمت و کرامت و ثواب الهی است در جهان دیگر خواهد رسید [۴۷] واز سوی دیگر برخی تقابل «المال و البنون» و «الباقیات الصالحات» را بدین معنا دانستهاند که تنها کارهای نیک اخروی از ویژگی خیر و فایده برخوردار است. آنها در حالی جاودان و همیشگی و در نتیجه شایسته امید است که نعمتهای دنیا همواره رو به زوال و نابودی است،[۴۸] زیرا هر چند واژه «خیر» اسم تفضیل است؛ ولی در این آیه برای تفضیل به کار برده نشده است؛ نظیر آیه ۵۴ اسراء / ۱۷: «رَبُّکُم أَعلَمُ بِکُم» و ۲۷ روم / ۳۰: «هُوَ أَهوَنُ عَلَیه»[۴۹] و طرف مقابل (مال و فرزندان با دید مادّی) در مقایسه با باقیات الصالحات فاقد خیر و خیر بودن ویژه باقیات الصالحات است [۵۰] یا آنکه با توجّه به پندار مشرکان که مال و فرزندان را خیر میپنداشتند در آیه اسم تفضیل به کار رفته است، بنابراین معنای آیه چنین خواهد شد که باقیات الصالحات نسبت به آنچه شما آن را خیر میپندارید خیر بیشتری در پی دارد.[۵۱] نقش و جایگاه ویژه این مفهوم قرآنی در ادعیه و مناجاتها نیز انعکاس گستردهای داشته است. در برخی دعاها از خداوند به عنوان سرپرست و نگهدارنده باقیات الصالحات (ولیّ الباقیات الصالحات) یاد شده [۵۲] و توفیق انجام دادن آنها از خداوند خواسته شده است.[۵۳]
[۵۴].
منابع
پانویس
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۳۰۳؛ لسان العرب، ج ۷، ص ۳۸۴؛ المصباح، ص ۳۴۵، «صلح».
- ↑ مفردات، ص ۱۳۹، «بقی».
- ↑ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۲۸۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۶۹؛ الدرالمنثور، ج ۷، ص ۳۴۴؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۵۳۶.
- ↑ التبیان، ج۷، ص۵۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۶۹؛ التفسیرالکبیر، ج۲۱، ص ۲۴۸؛ مفتاحالفلاح، ص ۱۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۱۳۱.
- ↑ مخزن العرفان، ج ۸، ص ۳۹.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۱۹؛ پیام قرآن، ج ۶، ص ۱۱۶؛ الفرقان، ج ۴ ـ ۵، ص ۱۰۵.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص ۹۲ ـ ۹۳؛ ج ۲، ص ۱۸۰؛ پیام قرآن، ج ۶، ص ۱۱۵.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۷؛ جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۳۱۶ به بعد؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۳۹۶ - ۳۹۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ص۱۵، ص۳۱۸؛ روضالجنان، ج۱۲، ص۳۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۶۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ج۱۵، ص۳۱۸؛ منهج الصادقین، ج ۵، ص ۳۵۸.
- ↑ جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۳۱۵.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۵، ص ۶۹۵.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۲۷؛ التبیان، ج ۷، ص ۵۲؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص ۳۶۲.
- ↑ جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۳۱۵؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۳۱.
- ↑ تفسیر ابنابی حاتم، ج ۷، ص ۲۳۶۴؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص ۳۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۱۳۱.
- ↑ کشفالاسرار، ج۵، ص۶۹۶؛ روضالجنان، ج ۱۲، ص ۳۶۲؛ روح المعانی، مج ۹، ج ۱۵، ص ۴۱۴.
- ↑ تفسیر ابنابی حاتم، ج ۷، ص ۲۳۶۵؛ الکشاف، ج ۲، ص ۷۲۵؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۳۹۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۳۱؛ بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۲۵۰؛ البرهان، ج ۳، ص ۶۴۰ ـ ۶۴۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۳۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۷۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۳۱۵-۳۱۸؛ تفسیر ابنکثیر، ج ۳، ص ۹۰ ـ ۹۱؛ البرهان، ج ۳، ص ۶۳۹ ـ ۶۴۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۶۹؛ البحرالمحیط، ج ۷، ص ۱۸۶؛ اضواءالبیان، ج ۴، ص ۸۵.
- ↑ الباقیات الصالحات، ص ۲۸ - ۶۰.
- ↑ المصباح فی الادعیه، ج ۱، ص ۲۲، ۶۶؛ البلد الامین، ص ۳۱، ۵۲، ۱۶۳.
- ↑ المصباح فی الادعیه، ج ۱، ص ۲۷۷؛ الذریعه، ج ۳، ص ۱۲.
- ↑ الذریعه، ج ۱۸، ص ۱۲۰؛ الصراط المستقیم، ج ۱، ص ۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ج۱۵، ص۳۱۸ـ۳۱۹؛ فتح القدیر، ج۳، ص۲۹۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۲۴۸؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۲۳۰.
- ↑ عنایة القاضی، ج ۶، ص ۱۸۴؛ حاشیه قونوی، ج ۱۲، ص ۹۵؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۱۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۳۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۲۴۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۶۹.
- ↑ المحررالوجیز، ج۱۰، ص۴۰۸؛ روحالمعانی، مج۹، ج۱۵،ص۴۱۴.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ج۱۵، ص۳۱۸؛ روضالجنان، ج ۱۲، ص ۳۶۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۶۹.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۱۰، ص ۴۰۸.
- ↑ حقائق التفسیر، ج ۱، ص ۴۱۱؛ لطائف الاشارات، ج ۴، ص ۶۸.
- ↑ حقائق التفسیر، ج ۱، ص ۴۱۱.
- ↑ جامع السعادات، ج ۲، ص ۳۵۹؛ المحجة البیضاء، ج ۶، ص ۱۲۴.
- ↑ المحجة البیضاء، ج ۶، ص ۱۲۴؛ جامع السعادات، ج ۲، ص ۳۶۰.
- ↑ بیان السعاده، ج ۲، ص ۴۶۶.
- ↑ حقائق التفسیر، ج ۱، ص ۴۱۱.
- ↑ معراج السعاده، ص ۳۳۳؛ جامع الشتات، ج ۴، ص۱۳۱؛ المغنی، ج ۲، ص ۴۲۸؛ صحیح مسلم، ج ۱، ص ۹۰.
- ↑ رحمة من الرحمن، ج ۳، ص ۱۵؛ کنز العمال، ج ۱۵، ص ۹۵۲.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۸۵؛ الخصال، ص۱۵۱، ۳۲۳؛ کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۹۵۲ ـ ۹۵۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۱۰۲.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۱۰۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۱۳۱؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۵۰۱؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۱۹.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۱۰۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۱۳۱.
- ↑ شرح ابنعقیل، ج ۱، ص ۱۸۲؛ الباقیات الصالحات، ص ۲۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۶۹؛ الباقیات الصالحات، ص ۲۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۱۳۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۶۹.
- ↑ المزار، ص ۹۲؛ بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۲۱۸؛ ج ۹۱، ص ۱۲۴.
- ↑ اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۲۲۵؛ بحار الانوار، ج ۹۷، ص ۲۱۸؛ ج ۸۸، ص ۸۰، ۹۲.
- ↑ حسینیزاده، سید عبدالرسول، مقاله «باقیاتالصالحات»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵.