سوره اعراف
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
هفتمین سوره قرآن، دارای ۲۰۶ آیه، و مکی است، به جز آیات ۱۶۳ الی ۱۶۵ که طبق برخی اقوال در مدینه نازل شده است[۱]. تعدادی از آیات این سوره توسط امام رضا(ع) تفسیر شده است. اعراف جمع عُرف و به معنای چیزی است که عالی و مرتفع[۲]، و یا بالا و شناخته شده میباشد[۳]. اعراف در اینجا دیواری بین بهشت و جهنم[۴]، یا مقامهای عالی روحانی است که بر بهشت و جهنم احاطه داشته و اولیای مقرب الهی در آنجا قرار دارند میباشد[۵]. این سوره به این علت اعراف نامیده شده که در آیات ۴۶: ﴿وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ﴾[۶] و ۴۸: ﴿وَنَادَى أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنَى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ﴾[۷] واژه اعراف آمده است. محتوای این سوره به صورت خلاصه چنین است: در آغاز اشاره کوتاه و گویایی به مسأله «مبدأ و معاد» کرده سپس برای احیای شخصیت انسان، داستان آفرینش حضرت آدم(ع) را با اهمیت فراوان شرح میدهد. بعد پیمانهایی را که خداوند از فرزندان آدم(ع) در مسیر هدایت و صلاح گرفته یک یک بر میشمارد. سپس برای نشان دادن شکست و ناکامی اقوامی که از مسیر توحید و عدالت و پرهیزکاری منحرف میشوند، و هم برای نشان دادن پیروزی مؤمنان راستین، سرگذشت بسیاری از اقوام پیشین و انبیای گذشته مانند حضرت نوح(ع)، لوط(ع) و شعیب(ع) را بیان کرده، و با سرگذشت مشروح بنیاسرائیل و مبارزه حضرت موسی(ع) با فرعون این بخش را پایان میدهد. در آخر سوره بار دیگر به مسأله مبدأ و معاد باز میگردد و پایان سوره را به این شیوه تکمیل میکند، همان طور که در آغاز سوره به مبدأ و معاد توجه شده است[۸]. برای خواندن این سوره ثواب و فضیلت فراوانی در منابع روایی بیان شده است. به عنوان مثال، از امام صادق(ع) روایت شده است: هر کس این سوره را در هر ماه قرائت کند در روز قیامت از کسانی است که هیچ خوفی بر آنان نبوده و محزون نخواهند شد. و اگر هر جمعه آن را بخواند در روز قیامت مورد محاسبه قرار نمیگیرد[۹].
بسیاری از آیات سوره اعراف در روایتهای امام رضا(ع) وجود دارد، اعم از آنکه تفسیر شده باشد، یا آنکه به نوعی مورد استفاده قرار گرفته باشد. مباحث مهم کلامی مانند عصمت انبیا، مباحث اخلاقی و پاسخ به شبهات، قسمتی از موضوعات مطرح در این روایتها است. امام رضا(ع) توهم عصیان حضرت آدم(ع) که از ظاهر آیه ﴿...وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى...﴾[۱۰] برداشت میشود، را با تمسک به آیات دیگری از قرآن پاسخ دادند. بر این اساس، نهی خداوند به نزدیک نشدن به یک درخت مشخص بود که آنان به آن درخت نزدیک نشدند: ﴿...وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۱۱]؛ اما شیطان به وسوسه آنان پرداخت و چون فقط از نزدیک شدن، و نه خوردن، از یک درخت مشخص منع شده بودند، با قسم دروغ موجب شد آنان به او اطمینان پیدا کرده و از درخت دیگری بخورند: ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ * وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ﴾[۱۲]. البته این اتفاق زمانی روی داد که حضرت آدم(ع) هنوز به مقام نبوت نرسیده بودند. امام رضا(ع) کار حضرت آدم(ع) را گناه صغیرهای دانستهاند که کسی را مستحق دخول در جهنم نمیکند، و همچنین بخشیده شده و ارتکاب آن از سوی انبیا(ع) قبل از نزول وحی بر آنان جایز است. آن حضرت سپس با استناد به آیاتی مانند آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۳]، عصمت حضرت آدم(ع) و عدم ارتکاب هیچ صغیره و کبیرهای بعد از رسیدن به مقام نبوت را اثبات کردند[۱۴].
البته اشکالاتی در مضمون این روایت مشاهده میشود؛ بخش اول این روایت، درختی را که حضرت آدم(ع) و حوا از آن خوردند را غیر از درختی میداند که از آن نهی شده بودند. اما ظاهر آیاتی که این موضوع را مورد توجه قرار دادهاند[۱۵]، آن است که درخت مورد نهی و درختی که از آن خورده شده، یکی هستند[۱۶]. بخش دوم این روایت نیز که به حضرت آدم(ع) نسبت گناه صغیره میدهد، با مذهب اهل بیت(ع) که عصمت انبیا(ع) از گناه صغیره و کبیره، چه قبل از نبوت و چه بعد از آن را اثبات میکنند، موافقت ندارد[۱۷]. آن حضرت در تفسیر آیه ﴿خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ...﴾[۱۸]، یکی از مصادیق زینت کردن را شانه زدن قبل از هر نماز دانستهاند[۱۹]. همچنین پوشیدن لباس (مناسب) نیز از آن حضرت در تبیین معنای آیه وارد شده است[۲۰]. همچنین بر مبنای روایت امام رضا(ع) از طریق پدرانشان از رسول خدا(ص)، هیچ چیزی در نزد خداوند متعال مبغوضتر از شکم پر نیست[۲۱]. مبغوض بودن شکم پر در نزد خداوند، که در روایتهای دیگر نیز رسیده است[۲۲]، موجب دوری از خداوند[۲۳] و زمینهساز معصیت[۲۴]، معرفی شده است. پرخوری در واقع نوعی اسراف است که در آیه ﴿...وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾[۲۵]، از آن نهی شده است. طبق دو روایت از آن حضرت، امام سجاد(ع) در زمستان لباسهایی از جنس خز مانند پوستین خز میپوشیدند، و در تابستان، پوستین را فروخته و پول آن را صدقه میدادند. امام سجاد(ع) پوشیدن اینگونه لباسهای گرانقیمت را الهام گرفته از آیه ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ...﴾[۲۶] میدانستند[۲۷]؛ بر این اساس، اینگونه لباسها نیز جزء زینتهایی هستند که خداوند برای بندگان خود قرار داده است، که با آن خود را زینت میکنند، و نباید تصور شود که چون لباسی نفیس و گرانقیمت است، پس پوشیدن آن بر مؤمنین حرام است. این موضوع در سیره دیگر امامان(ع) نیز مشاهده شده و آنان نیز این آیه را مستند کار خویش معرفی کردهاند. همچنین، ارتقای وضعیت معیشت مردم نیز به عنوان دلیل دیگر معرفی شده است که برای دوری از انگشتنما شدن، همراهی ظاهری با مردم را طلب میکند[۲۸]. البته توجه به موضوع زیباطلبی انسان نیز از مباحث اصلی این روایتها به شمار میرود، که نباید مورد غفلت قرار گیرد. البته ائمه(ع) هیچگاه از زندگی ساده دست نکشیدند. چنانچه امام صادق(ع) زمانی که به دلیل پوشیدن لباس گرانقیمت مورد اعتراض واقع میشوند، علاوه بر بیان دلایل فوق، لباس دیگری را که دارای جنس خشنی بوده و در زیر آن لباس گرانقیمت پوشیده بودند، به معترض نشان دادند[۲۹]. همچنین، طبق روایت امام رضا(ع)، امام سجاد(ع) پوستین خود را در تابستان فروخته و پول آن را صدقه میدادند که نشان از دلبسته نبودن آنان به اینگونه امور دارد. همچنین، زمانی که در نزد امام رضا(ع) از اعجاب و احترام مردم نسبت به کسانی که غذا و لباس بسیار سادهای دارند، سخن به میان آمد، که نوعی اعتراض به سبک زندگی ایشان در زمان ولایتعهدی نیز بود، با استناد به سیره حضرت یوسف(ع) که به پوشیدن لباسهای نفیس و حضور در دربار فرعون (فرعون آن زمان) اقدام میکرد، و کسی هم درباره لباسش به او اعتراض نمیکرد. آن حضرت در تبیین این مسئله فرمود: مردم به عدالت یوسف نیاز داشتند (نه به نوع لباس پوشیدن او). درباره امام نیز مردم توقع دارند، هر گاه سخن میگوید راست بگوید، هر وقت وعدهای میدهد انجام دهد و در حکم کردن عدالت داشته باشد. ایشان در ادامه به حرام نبودن هیچ غذا و نوشیدنی حلالی از سوی خداوند تصریح کرده و فقط چیزهای حرام را، چه کم و یا زیاد، حرام دانسته و برای تأیید این موضوع به آیه ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ...﴾[۳۰] تمسک کردند[۳۱]. همچنین وقتی که گروهی از صوفیه به شیوه زندگی امام رضا(ع) در زمان ولایتعهدی اعتراض کرده و اموری مانند سادهپوشی، سادهخوری و سوار شدن بر الاغ را برای آن حضرت ضروری میدانستند، پاسخ مشابهی ارائه کردند[۳۲]. همه این موارد نشان میدهد اسلام به همه نیازهای انسان مانند آراستگی ظاهری با لباس زیبا و خوردن غذای مناسب توجه دارد، و علاوه بر آن، آنچه ارزش دارد، نگاه انسان به دنیا و طرز تفکر اوست، نه فقط توجه به ظواهر[۳۳]. ایشان مقصود از مؤذن در آیه ﴿...فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴾[۳۴] را که در محلی میان اهل بهشت و جهنم با صدای بلند لعنت خداوند بر ظالمین را اعلام میکند، امیر مؤمنان(ع) دانستهاند[۳۵]. آن حضرت، دلیل سخن خود را از قرآن ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ...﴾[۳۶] آوردهاند[۳۷]. طبق این آیه، در مراسم حج سال نهم هجری باید پیام مهمی از طرف خداوند برای مردم ابلاغ میشد، که توسط امیر مؤمنان(ع) انجام شد[۳۸]، و قرآن از این کار، به اذان (اعلام) تعبیر میکند. امام رضا(ع) نیز با توجه به این موضوع، امیرمؤمنان(ع) را به عنوان مؤذن در آیه ﴿...فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴾[۳۹] معرفی کردهاند. از سوی دیگر، امیر مؤمنان(ع) نیز خود را مؤذن و اذان در این دو آیه معرفی کردهاند[۴۰]. البته مقصود از اذان بودن آن حضرت، اعلامکننده بودن ایشان به آن مطالب مهم الهی است، نه اینکه خود ایشان، اذان باشند، بلکه ایشان در اینجا نیز مؤذن (اعلامکننده) هستند[۴۱]. امام رضا(ع) در پاسخ به سؤالی مبنی بر استناد فراموشی به خداوند در قرآن ﴿...نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ...﴾[۴۲]، با تصریح به عدم امکان فراموشی و سهو درباره خداوند، به کمک قرآن ﴿...وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا﴾[۴۳] به این سؤال پاسخ دادند. ایشان همچنین آیاتی مانند: ﴿...فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَذَا...﴾[۴۴] که در ظاهر نسیان را به خداوند متعال نسبت میدهد را بدان معنا دانستند که آنان در روز قیامت از طرف خداوند مورد بیاعتنایی و بیمهری قرار گرفته و ثوابی از سوی او برایشان در نظر گرفته نمیشود، چون خود را برای این روز آماده نکردهاند[۴۵]. ایشان صبر و انتظار گشایش را از نیکوترین کارها دانسته، و سخن خود را با نقل گفتههای حضرت هود(ع) در قرآن ﴿...فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۴۶] مورد تأکید قرار میدهند[۴۷]. این سخن زمانی توسط حضرت هود(ع) گفته شد، که قوم عاد در مقابل تلاشهای آن حضرت تسلیم دعوت ایشان نشدند، و در نهایت نیز درخواست واقع شدن وعده عذاب از سوی حضرت هود(ع) را نمودند. حضرت هود(ع) نیز با حتمی دانستن عذاب، این جمله را فرمود.
موقعیتی که حضرت هود(ع) در آن واقع شده بود، بسیار سخت بوده، و صبر از یک سو، و انتظار گشایش از طرف خداوند از سوی دیگر، به این پیامبر آرامش و قدرت تحمل میداد. امام رضا(ع) نیز با استناد به سخن حضرت هود(ع)، علاوه بر سفارش به صبر و انتظار گشایش در موقعیتهای سخت، به ارائه الگویی در این موارد پرداختهاند. پنج آیه از سوره اعراف[۴۸] درباره قوم لوط(ع)، و تلاشهای حضرت لوط(ع) برای رفع انحراف بزرگ آنان (لواط)، و در نهایت، مبتلا شدن آنها به عذاب الهی است. این آیات نشان میدهد زشتی و گناه این عمل در نزد خداوند بسیار زیاد است، به حدی که منجر به عذاب سخت قوم لوط(ع) گردید. همچنین، آثار منفی بسیاری برای فرد و جامعه به همراه دارد که هرگز نمیتوان از آن غفلت نمود. بر پایه روایتی که امام رضا(ع) از طریق پدرانشان، از امیر مؤمنان(ع) نقل کردهاند، اولین کسی که عمل قوم لوط(ع) را انجام داد ابلیس بود که خود را در اختیار دیگری قرار داد[۴۹]، و موجب آغاز این کار زشت و گناه بزرگ در میان انسانها شد. همچنین، امام رضا(ع)، برای حرمت استفاده جنسی مردان از مردان و زنان از زنان دلایل متعددی ذکر نموده است. از این منظر، ویژگیهای خاص (جسمی و روحی) هر کدام از زنان و مردان از یک سو، و همچنین، زمینهسازی استفاده جنسی مردان از مردان و زنان از زنان برای قطع شدن نسل انسانها، فاسد شدن تدابیر و خرابی دنیا از سوی دیگر از مهمترین دلایل این حرمت به شمار میرود[۵۰]. آن حضرت مقصود از رجز در آیه ﴿...لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ...﴾[۵۱] را برف دانستهاند[۵۲]. طبق روایت دیگری از آن حضرت درباره آیه ﴿وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ...﴾[۵۳]، امام رضا(ع) ساحت حضرت موسی(ع) را از درخواست رؤیت خداوند دور دانسته و این سخن را در اصل، سخن قوم آن حضرت میدانند که از حضرت موسی(ع) تقاضای رؤیت خداوند نموده بودند. این درخواست از سوی خداوند متعال اینگونه پاسخ داده شد: ﴿...قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۵۴]. طبق این روایت، حضرت موسی(ع) با درخواست رؤیت خداوند، که تقاضای قومش بود، معتقد به دیده شدن خداوند با چشم نبوده است، از همین رو، مرتکب گناه نشده و معصوم است، همچنان که همه انبیا(ع) معصوم هستند[۵۵]. همچنین آن حضرت، میفرماید: خداوند همیشه در حال تجلی است، اما نه به گونهای که با چشم قابل دیدن باشد[۵۶]. این مطلب با آیه ﴿...فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا...﴾ که از تجلی خداوند متعال بر کوه و متلاشی شدن آن خبر میدهد، مورد تأیید قرار میگیرد، چون در جریان متلاشی شدن کوه به دلیل تجلی خداوند متعال بر آن نیز، خداوند بر دیده نشدن خود تصریح میکند: ﴿...قَالَ لَنْ تَرَانِي...﴾. همچنین آن حضرت، با استناد به آیاتی از قرآن[۵۷] به انتخاب هفتاد نفر از قوم بنی اسرائیل توسط حضرت موسی(ع) برای میقات پروردگار، و سپس، اصرار آنان برای دیدن خداوند با چشم پرداخته است. در پی این درخواست، از طرف خداوند صاعقهای آمده و موجب سوختن و هلاکت همه آن افراد شد. حضرت موسی(ع) به خداوند عرض کرد: خدایا! من هفتاد نفر را انتخاب کردم و اینجا آوردم، و همگی هلاک شدهاند. با این حال، اگر به تنهایی برگردم قوم من چگونه حرفهایم را باور خواهند کرد؟ و آیا ما را به آنچه سفیهان ما انجام دادهاند، هلاک میکنی؟ ﴿وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا...﴾[۵۸]. در نتیجه این دعا، خداوند آن افراد را زنده کرد. امام رضا(ع) با اشاره به این داستان، به احتجاج علیه جاثلیق (عالم مسیحی) بر آمد که معتقد به خدایی حضرت عیسی(ع) به دلیل زنده کردن مردگان بودند. از منظر امام رضا(ع)، اگر زنده کردن مردگان دلیل بر خدا بودن افراد باشد، کسانی مانند حضرت موسی(ع) نیز باید خدا باشند نه فقط حضرت عیسی(ع). عالم مسیحی در مقابل این استدلال پاسخی نداشت و تسلیم شده و بر یگانگی خداوند متعال شهادت داد[۵۹]. همچنین آن حضرت، در مناظره با جاثلیق (عالم بزرگ مسیحی)، و رأس الجالوت (عالم بزرگ یهودی) ذکر شدن اسامی رسول خدا(ص)، امیرمؤمنان(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در تورات، انجیل و زبور را برای آنان، با استدلال و استناد به کتابهای آسمانی خود آنان اثبات کرد[۶۰]. و ذکر شدن نام حضرت محمد(ص) در تورات و انجیل در آیه ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ...﴾[۶۱] نیز آمده است، که این روایت را نیز تأیید میکند.
علاوه بر آن، آن حضرت در مناظره با رأس الجالوت، عالم بزرگ یهودی، نبوت حضرت محمد(ص) را در کتابهای آسمانی تورات، انجیل و زبور اثبات نموده و سبب اقرار او به این موضوع شد[۶۲]. آیه ﴿...وَقُولُوا حِطَّةٌ وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ...﴾[۶۳]، به بنیاسرائیل دستور میدهد از یکی از درهای بیتالمقدس با کیفیت خاصی وارد شده و با گفتن کلمه ﴿حِطَّةٌ﴾ که به معنای درخواست ریخته شدن گناهان است، برای آمرزیده شدن گناهانشان دعا کنند[۶۴]. این در به باب الحطه معروف است[۶۵]. امام رضا(ع) به نقل از امام باقر(ع) فرمودهاند: ما اهل بیت(ع)، باب حطه شما هستیم[۶۶]. این بدان معناست که همان طور که بنیاسرائیل باب حطه داشتند و از طریق آن از خداوند درخواست مغفرت میکردند، اهل بیت(ع) نیز همان حکم را برای مسلمانان داشته و واسطه میان بندگان و خداوند برای آمرزش گناهان هستند. البته به شرطی که به ولایت آنان اعتراف نموده، از آنان اطاعت شده و در حریم محبتشان وارد شوند، این آمرزش محقق میشود[۶۷]. این نیز باید گفته شود که مقام اهل بیت(ع) از باب الحطه بنیاسرائیل بسیار برتر است، چون باب الحطه از جنس چوب بود، اما اهل بیت(ع) سخنگو، راستگو، برگزیده، هدایتگر و اهل فضیلتاند[۶۸]، که یک در چوبی، (و اگر چه مقدس) قابل قیاس با آنها نیست. در ضمن، توصف اهل بیت(ع) به باب الحطه تنها در این روایت نیامده و موارد متعدد دیگری نیز وجود دارد[۶۹]. امام رضا(ع) در تفسیر آیه ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ...﴾[۷۰]، این داستان را نقل کردهاند: بلعم باعور صاحب اسم اعظم بود، و به همین سبب دعای او مستجاب میشد. اما او کم کم به سوی فرعون متمایل شده و کارش به جایی رسید که حاضر شد به درخواست فرعون، علیه حضرت موسی(ع) و اصحاب او نفرین کند تا در دست فرعون اسیر شوند. او با قبول این درخواست میخواست سوار بر الاغش شده، تا به دنبال حضرت موسی(ع) رفته و علیه او نفرین کند، اما علیرغم زدن الاغ توسط بلعم باعور، آن الاغ حرکت نکرد و به اذن خداوند به سخن در آمده و گفت: آیا توقع داری همراه تو بیایم تا علیه نبی خدا و مؤمنین نفرین کنی؟ اما بلعم باعور زدن الاغ را ادامه داد، تا آن حیوان کشته شده و در همین هنگام، اسم اعظم نیز از او گرفته شد[۷۱]. از منظر این روایت، این الاغ یکی از سه حیوانی است که داخل بهشت خواهد شد[۷۲]. آن حضرت برای برطرف شدن مشکلات و سختیها، به توسل به اهل بیت(ع) توصیه کردهاند[۷۳]. این توصیه در واقع یک دستور قرآنی نیز به شمار میرود؛ چون قرآن، برای خواندن خداوند و دعا نمودن به استفاده از اسمای حسنای الهی دستور داده است ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا...﴾[۷۴] و از آنجا که اهل بیت(ع) نیز جزو اسمای حسنای الهی هستند[۷۵]، برای توجه به سوی خداوند و دعا کردن میتوان از این طریق نیز وارد شد. البته با توجه به اینکه آنچه که دلالت بر چیزی میکند، اسم است، اعم از آنکه لفظ و یا غیر لفظ باشد، انبیا و اصیای آنان مانند امامان معصوم(ع) نیز از اسمای حسنای الهی هستند که بر خداوند دلالت میکنند و واسطه میان خداوند و خلق او هستند. همچنین، آنان در عبودیت به مرحلهای رسیدهاند که جز خداوند ندارند، از همین رو، اسما و صفات الهی را نمایان میسازند[۷۶]. همچنین آن حضرت در پاسخ به سؤالی درباره محمول بودن خداوند، این صفت را موجب احتیاج و نقص دانسته و صدق آن درباره خداوند را رد کرده و با ارائه دلیل، حامل بودن خداوند متعال را اثبات نمود. تمسک به آیه ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا...﴾[۷۷] بخشی از این دلیل است. این آیه به اثبات اسمای حسنی برای خداوند، و لزوم خواندن خداوند به این نامها دعوت میکند. و طبق این روایت، چون نام محمول تاکنون برای خداوند متعال از سوی مؤمنین واقعی گفته نشده، صدق آن بر خداوند صحیح نیست[۷۸].
اینگونه روایتها نشان میدهد قرآن تا چه اندازه قابلیت پاسخگویی به سؤالات گوناگون مانند سؤالات کلامی را دارد، که لازم است با سبکشناسی از روایتها در بهرهگیری از قرآن، به این کتاب آسمانی توجه افزونتری شود. بر پایه روایت دیگر، هنگامی که از آن حضرت درباره زمان خروج حضرت مهدی(ع) سؤال شد، او را به قیامت تشبیه کرده و به آیه ﴿...قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً...﴾[۷۹] استناد کردند[۸۰]. بر اساس این آیه که از پوشیده بودن زمان قیامت، عظمت آن در آسمانها و زمین و ناگهانی بودن آن سخن میگوید، خروج قائم(ع) نیز دارای خصوصیات مشابهی خواهد بود، که مخفی بودن زمان آن، یکی از آنهاست. اهل بیت(ع) نیز بر مخفی بودن زمان ظهور بسیار تأکید کرده، و تعیین کنندگان وقت را دروغگو معرفی کردهاند[۸۱]. امام رضا(ع) نسبت شرک به حضرت آدم(ع) و حوا، که بر اساس تصور مأمون، از ظاهر آیه ﴿فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَكَاءَ فِيمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[۸۲] برداشت میشد، را رد کرد. طبق سخنان آن حضرت، حوا بارها بچهدار شد، و در هر مرتبه، یک پسر و یک دختر. حضرت آدم(ع) و حوا با خداوند عهد کرده بودند که اگر خداوند فرزندان سالمی به آنان بدهد، شاکر باشند ﴿...لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ﴾[۸۳]. وقتی خداوند، نسل صحیح و سالم و بدون هیچگونه مریضی و آفتی به آنان داد، بعضی از این فرزندان که در واقع، دو گروه پسر و دختر بودند، به خداوند متعال شرک ورزیدند، نه حضرت آدم(ع) و حوا. از همینرو، مقصود قرآن از شرک ورزیدن ﴿...جَعَلَا لَهُ شُرَكَاءَ فِيمَا آتَاهُمَا...﴾[۸۴]، دو گروه پسر و دختر است نه دو نفر، تا حضرت آدم(ع) و حوا را شامل شود. مأمون که از این پاسخ به شگفت آمده بود، گفت: گواهی میدهم تو در حقیقت فرزند رسول خدا(ص) هستی[۸۵]. امام رضا(ع) در یک توصیه مهم اخلاقی، وجود سه خصلت را در مؤمنین لازم دانسته است: مخفی داشتن اسرار، مدارا با مردم و صبر بر سختی و زیان. در این میان، مدارا نمودن با مردم از خصلتهایی است که سنت رسول خدا(ص) نیز به شمار میرود، و ایشان آن را از آیه ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾[۸۶] استفاده نمودهاند[۸۷].[۸۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۶۰۸.
- ↑ لسان العرب، ج۹، ص۲۴۱.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۹۹.
- ↑ المفردات، ص۵۶۲؛ مجمع البحرین، ج۵، ص۹۳؛ مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۲.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۹۹.
- ↑ «و میان آن دو پردهای است و بر آن پشتهها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهرهشان باز میشناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامدهاند ولی (آن را) امید میبرند ندا میدهند که: درود بر شما!» سوره اعراف، آیه ۴۶.
- ↑ «و اعرافیان به مردانی که آنان را به چهره میشناسند بانگ برمیدارند که: (مال) اندوختن شما و سرکشی کردنتان به کارتان نیامد» سوره اعراف، آیه ۴۸.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۶، ص۷۵.
- ↑ التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۲؛ ثواب الأعمال، ص۱۰۶.
- ↑ «و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.
- ↑ «...اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵.
- ↑ «پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید * و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم» سوره اعراف، آیه ۲۰-۲۱.
- ↑ «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۹۶؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۲۶.
- ↑ مانند: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ * فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ * إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * أُوْلَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ﴾ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است * پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید * و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم * پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟» سوره آل عمران، آیه ۱۹-۲۲.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۱۴۶.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۱۴۶.
- ↑ «در هر نمازگاهی زیور خود را بردارید» سوره اعراف، آیه ۳۱.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۱۲.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۳۶.
- ↑ المحاسن، ج۲، ص۴۴۶، ۴۴۷؛ الکافی، ج۱۲، ص۲۹۰.
- ↑ روضة الواعظین، ج۲، ص۴۵۷.
- ↑ الکافی، ج۱۲، ص۲۹۳.
- ↑ «و بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره اعراف، آیه ۳۱.
- ↑ «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟.».. سوره اعراف، آیه ۳۲.
- ↑ الکافی، ج۱۳، ص۴۰؛ قرب الإسناد، ص۳۵۷، ۳۵۸.
- ↑ الکافی، ج۱۳، ص۱۸، ۱۹، الکافی، ج۲، ص۳۵۹.
- ↑ الکافی، ج۱۳، ص۱۹.
- ↑ «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟.».. سوره اعراف، آیه ۳۲.
- ↑ التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۱۵، ۱۶.
- ↑ کشف الغمة، ج۲، ص۳۱۰.
- ↑ تفسیر من وحی القرآن، ج۱۰، ص۹۹، ۱۰۰.
- ↑ «...آنگاه بانگ برآورندهای در میان آنان بانگ برمیدارد که لعنت خداوند بر ستمکاران!» سوره اعراف، آیه ۴۴.
- ↑ تفسیر القمی، ج۱، ص۲۳۱؛ التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۱۷.
- ↑ «و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است.».. سوره توبه، آیه ۳.
- ↑ تفسیر القمی، ج۱، ص۲۳۱.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۵۸.
- ↑ «...آنگاه بانگ برآورندهای در میان آنان بانگ برمیدارد که لعنت خداوند بر ستمکاران!» سوره اعراف، آیه ۴۴.
- ↑ معانی الأخبار، ص۵۹.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۱۴۰.
- ↑ «خداوند را فراموش کردهاند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است» سوره توبه، آیه ۶۷.
- ↑ «...و پروردگارت فراموشکار نیست» سوره مریم، آیه ۶۴.
- ↑ «...و امروز ما آنان را از یاد میبریم چنان که آنان دیدار این روزشان را از یاد برده بودند.».. سوره اعراف، آیه ۵۱.
- ↑ التوحید، ص۱۶۰.
- ↑ «...پس چشم به راه (عذاب خداوند) بدارید که من نیز با شم» سوره اعراف، آیه ۷۱.
- ↑ التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۲۰.
- ↑ ﴿وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِينَ * إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ * وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُواْ أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ * فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ * وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ﴾ «و لوط را (به پیامبری فرستادیم) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا (آن) کار زشت را انجام میدهید که پیش از شما هیچ کس از جهانیان انجام نداده است؟! * شما از سر شهوت به جای زنان به سراغ مردان میروید بلکه شما قومی گزافکارید * و پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: اینان را از شهرتان بیرون کنید که آنان مردمی هستند که خود را پاک مینمایانند * پس او و خاندانش را رهایی بخشیدیم جز زنش را که از بازماندگان (در میان عذابدیدگان) بود * و بر آنان بارانی (از سنگ- گل) باراندیم آنک بنگر سرانجام گنهکاران چگونه بود» سوره اعراف، آیه ۸۰-۸۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۴۶.
- ↑ علل الشرایع، ج۲، ص۵۴۷.
- ↑ «...اگر این عذاب را از ما بگردانی سوگند میخوریم که به تو ایمان میآوریم.».. سوره اعراف، آیه ۱۳۴.
- ↑ التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۲۵.
- ↑ «و چون موسی به وعدهگاه ما آمد و پروردگارش با وی سخن سر کرد، گفت: پروردگارا! خویش را به من بنمای تا در تو بنگرم.».. سوره اعراف، آیه ۱۴۳.
- ↑ «...فرمود: مرا هرگز نخواهی دید اما در این کوه بنگر! اگر بر جای خود استوار ماند مرا نیز خواهی دید و همین که پروردگارش بر آن کوه تجلّی کرد آن را با خاک یکسان ساخت و موسی بیهوش افتاد و چون به خویش آمد، گفت: پاکا که تویی! به پیشگاهت توبه آوردم و من نخستین مؤمنم» سوره اعراف، آیه ۱۴۳.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۰۰، ۲۰۱.
- ↑ الأمالی، مفید، ص۲۵۵.
- ↑ ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ﴾ «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت» سوره بقره، آیه ۵۵؛ ﴿وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ﴾ «و موسی هفتاد تن از قوم خود را برای میقات ما برگزید پس همین که زمینلرزه آنان را فرا گرفت (موسی) گفت: پروردگارا! اگر اراده میفرمودی آنان و مرا پیش از این نابود میکردی، آیا ما را برای آنچه برخی از کمخردان ما کردهاند نابود میفرمایی؟ این، جز آزمون تو نیست که با آن هرکس را بخواهی گمراه میداری و هرکس را بخواهی راهنمایی میفرمایی، تو سرور مایی پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین آمرزندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.
- ↑ «و موسی هفتاد تن از قوم خود را برای میقات ما برگزید پس همین که زمینلرزه آنان را فرا گرفت (موسی) گفت: پروردگارا! اگر اراده میفرمودی آنان و مرا پیش از این نابود میکردی، آیا ما را برای آنچه برخی از کمخردان ما کردهاند نابود میفرمایی؟» سوره اعراف، آیه ۱۵۵.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۶۰، ۱۶۱.
- ↑ الثاقب فی المناقب، ص۱۹۰-۱۹۲.
- ↑ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند.».. سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ التوحید، ص۴۲۷-۴۲۹.
- ↑ «...و بگویید: «از لغزش ما بگذر!» و از این دروازه، سجدهکنان (به شهر) در آیید تا گناهانتان را بیامرزیم، به زودی بر (پاداش) نیکوکاران میافزاییم» سوره اعراف، آیه ۱۶۱.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۱۴۲؛ کشف الأسرار، میبدی، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ کشف الأسرار، میبدی، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۴۵.
- ↑ أطیب البیان، ج۲، ص۴۱، ج۶، ص۹.
- ↑ تفسیر العسکری(ع)، ص۵۴۶.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۳۴۸؛ مائة منقبة، ص۴۵.
- ↑ «و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد * و اگر میخواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا میبردیم اما او به دنیاگرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از اینرو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی لهله میزند و اگر او را وانهی (باز) لهله میزند.».. سوره اعراف، آیه ۱۷۵.
- ↑ تفسیر القمی، ج۱، ص۲۴۸.
- ↑ تفسیر القمی، ج۱، ص۲۴۸.
- ↑ التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۴۲؛ الاختصاص، ص۲۵۲.
- ↑ «و خداوند را نامهای نیکوتر است، او را بدانها بخوانید!.».. سوره اعراف، آیه ۱۸۰.
- ↑ التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۴۲؛ الکافی، ج۱، ص۳۵۱.
- ↑ المیزان، ج۸ ص۳۶۷.
- ↑ «و خداوند را نامهای نیکوتر است، او را بدانها بخوانید!.».. سوره اعراف، آیه ۱۸۰.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۲۱.
- ↑ «از تو از برپا شدن رستخیز میپرسند که چه هنگام است؟ بگو: دانش آن، تنها نزد پروردگار من است؛ هیچ کس جز او در زمان آن از آن پرده بر نمیدارد؛ (بار آن) در آسمانها و زمین، سنگین است، جز ناگهان به سراغتان نمیآید» سوره اعراف، آیه ۱۸۷.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۶.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۳.
- ↑ «پس چون به آنان (فرزند) شایستهای داد در آنچه به آنها بخشیده بود برای وی شریکهایی تراشیدند و فرابر ترا که خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره اعراف، آیه ۱۹۰.
- ↑ «...اگر به ما (فرزند) شایستهای بدهی به یقین از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۱۸۹.
- ↑ «پس چون به آنان (فرزند) شایستهای داد در آنچه به آنها بخشیده بود برای وی شریکهایی تراشیدند» سوره اعراف، آیه ۱۹۰.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۹۶، ۱۹۷.
- ↑ «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۶۱۳.
- ↑ کاظمی بنچناری، محمد، مقاله «اعراف»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۲۸۲-۲۹۰.