نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۰۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۰۱ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
رابطه علمالکتاب با علم غیبمعصوم(ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
«منظور از کتاب، قرآن کریم است، و معناى آن این است که هر کس این کتاب را فرا گرفته و بدان عالم گشته و در آن تخصص یافته باشد، او گواه است بر اینکه قرآن از ناحیه خداست، و من هم که آورنده آنم فرستاده خدایم، در نتیجه خاتمه سوره به ابتداء آن برمىگردد، که فرموده بود: ﴿تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَالَّذِيَ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُون﴾[۱]و آخر سوره به اول آن و همچنین به وسط آن عطف مىشود که فرمود: ﴿أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۲] و این گفتار از خداى سبحان در حقیقت یارى کردن قرآن و دفاع از آن است، در قبال توهینى که کفار از آن کرده، و مکرر گفتند: ﴿لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ﴾[۳]. البته براى افاده این معنا جا داشت که صریحاً متعرض وضع قرآن شده بفرماید قرآن بزرگترین آیت بر رسالت است، و لکن فرمود: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۴]تا این غرض را ایفاء کرده باشد، و از بزرگترین شواهد این معنایى که براى آیه کردیم این است که آیه شریفه مثل بقیه آیات این سوره در مکّه نازل شده است[۵].
«این دسته از احادیث تصریح دارد که امامان(ع) تمام آنچه را در قرآن مجید هست میدانند تا آنجا که امام صادق (ع) میفرماید:« « وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا يَكُونُ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْء»[۶]
آیا محقق جستجوگر پس از دیدن چیزی باز هم برای آن دلیل میطلبد! آیا مراد از علم به کتاب خدا که در آن بیان هرچیزی هست، اعم از اخبار آسمان و زمین و آنچه بوده و هست، تنها علم به احکام یا موضوعات آنهاست، نه رویدادها و اعمال و حوادث گذشته یا آیندۀ عالم؟ و آیا هیچ صاحب دانش یا دارای ذوقی این بیان را بر آن مرداد حمل میکند؟ و آیا بیانی صریحتر از این برای آگاهی از شؤون گذشته، حال و آیندۀ عالم سراغ دارید؟»[۷]]]]]
«بیشک اهل بیت پیغمبر(ص) بیش از سایر مردم از علوم آن حضرت، بهرهمند بودند چنانکه درباره ایشان فرمود: "لا تُعلِّموهُمْ فَاِنَّهُمْ أعْلَمُ مِنْکُم"[۸] مخصوصاً شخص امیرمؤمنان(ع) که از دوران کودکی در دامان رسول خدا(ص) پرورش یافته و تا آخرین لحظات عمر آن حضرت ملازم وی، و همواره درصدد فراگرفتن علوم و حقایق از پیامبر اکرم(ص) بود، و درباره وی فرمود: "اَنَا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلیُّ بابُها"[۹] (...) ولی علوم ائمه اهل بیت(ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم(ص) بیواسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهرهمند بودهاند که بهصورت الهام و تحدیث[۱۰] به ایشان افاضه میشده است نظیر الهامی که به خضر و ذوالقرنین[۱۱] و حضرت مریم و مادر موسی(ع) شده[۱۲] و بعضاً در قرآن کریم، تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه اطهار(ع) که در سنین طفولیت به مقام امامت میرسیدند از همه چیز آگاه بودند و نیازی به تعلّم و فراگیری از دیگران نداشتند. این مطلب از روایات فراوانی که از خود ائمه اطهار(ع) نقل شده و با توجه به عصمت ایشان، حجیّت آنها ثابت است استفاده میشود. ولی پیش از آنکه به ذکر نمونهای از آنها بپردازیم به آیه از قرآن کریم، اشاره میکنیم که از شخص یا اشخاصی بهعنوان ﴿...وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۱۳] یاد کرده بهعنوان شاهد بر حقّانیت پیغمبر اکرم(ص) معرفی میکند، و آن آیه این است: ﴿...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۱۴] بدون شک، چنین کسی که شهادت او قرین شهادت خدای متعال قرار داده شده و داشتن علم الکتاب، او را شایسته چنین شهادتی کرده دارای مقامی بس ارجمند بوده است. (...) اهمیت داشتن علم الکتاب هنگامی روشن میشود که در داستان حضرت سلیمان(ع) و احضار تخت بلقیس که در قرآن کریم آمده است دقت کنیم در آنجا که میفرماید: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ...﴾[۱۵] از این آیه، استفاده میشود که آگاه بودن از برخی از علم الکتاب چنین اثر شگفتانگیزی داشته است، و از اینجا، میتوان حدس زد که داشتن همه علم الکتاب چه آثار عظیم تری را در بر خواهد داشت. و این، نکتهای است که امام صادق(ع) در حدیثی که "سدیر" نقل کرده خاطرنشان ساختهاند: سدیر گوید: من و ابوبصیر و یحیای بزّاز و داود بن کثیر در مجلس (بیرونی) امام صادق(ع) بودیم که آن حضرت با حالت غضب، وارد شدند و پس از نشستن فرمودند: تعجب است از مردمی که گمان میکنند ما علم غیب داریم! در صورتی که جز خدای متعال کسی علم غیب ندارد، و من خواستم کنیزم را تنبیه کنم، او فرار کرد. و ندانستم در کدام اطاق رفته است. سدیر گوید: هنگامی که حضرت برخاستند که به منزلشان (اندرونی) بروند من و ابوبصیر و میسر، همراه آن حضرت رفتیم و عرض کردیم، فدایت شویم، ما سخنانی که درباره کنیز گفتید شنیدیم، و ما معتقدیم که شما علوم فراوانی دارید ولی ادّعای علم غیب درباره شما نمیکنیم. حضرت فرمود:ای سدیر، مگر قرآن نخواندهای؟ عرض کردم چرا. فرمود: این آیه را خواندهای: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ...﴾[۱۶] گفتم: فدایت شوم، خوانده ام. فرمود: میدانی که این شخص چه اندازه از علم الکتاب داشت؟ عرض کردم: شما بفرمایید. فرمود: باندازه قطرهای از دریای پهناور! سپس فرمود: آیا این آیه را خواندهای ﴿...قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۱۷] گفتم: آری. فرمود: آن کسی که علم همه کتاب را دارد داناتر است یا کسی که بهره اندکی از علم الکتاب دارد؟ عرض کردم: آن کسی که علم همه کتاب را دارد. پس با اشاره به سینه مبارکش فرمود: به خدا قسم، علم همه کتاب نزد ماست، به خدا قسم علم همه کتاب نزد ماست1. اینک به ذکر نمونه های دیگری از روایات وارده در علوم اهل بیت (ع) اشاره میکنیم»[۱۸].
«﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ﴾[۱۹] از این آیه استفاده میشود کسی که به تمامی کتاب "به شهادت الف و لام که برای استغراق یا جنس است" علم دارد، میتواند بر صدق رسالت رسول گواهی دهد و کسی میتواند این گواهی را بدهد که بتواند ارتباط رسول را با عالم غیب به واسطه وحی درک کرده باشد. بنابراین هرکسی نمیتواند گواه باشد، لذا ائمه(ع) در روایات فرمودهاند: ما چنین افرادی هستیم، از امام صادق(ع) از معنای این آیه سؤال میشود: آن کسی که نزد او علمی از کتاب بود آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان به آن حضرت عرض کرد: من تخت بلقیس را قبل از اینکه چشم برهم زنی برایت میآوردم، راوی گوید: امام صادق(ع) انگشتان مبارکش را باز کرده و بر سینهاش گذارد و فرمود:و به خدا سوگند تمامی علم کتاب نزد ما میباشد [۲۰] یعنی وزیر حضرت سلیمان با داشتن علم و حرفی از کتاب الهی در یک چشم برهم زدن تخت بلقیس را که در یمن بود نزد حضرت سلیمان "که در فلسطین و شامات حکومت داشت"[۲۱] آورد، لکن ایشان به تمامی کتاب آگاهی داشتند، و در مورد اینکه ایشان علم انبیاء(ع) را داشتند روایتی در رابطه با مقصود از ام الکتاب بیان گردید. این علم به گونه است که همراه با تسلط بر عالم است یعنی به هر اندازه که گسترهاش بیشتر باشد تسلط صاحبش بر عالم بیشتر است پس نمیتواند از قبیل علم حصولی یا الفاظ باشد بلکه اِشرافی خاص همراه با تسلط روحی بر عالم است و لذا برای فهمیدن ما، از این علم به حرف تعبیر شده است، از امام هادی(ع) نقل شده است: بزرگترین اسم خداوند هفتاد و سه حرف است، نزد آصف یک حرف بود و به آن تکلم کرد و زمین برایش بین او و بین سبأ شکافته شد و تخت سلطنت بلقیس را گرفت تا این که به سوی سلیمان آورد، سپس زمین در کمتر از چشم برهم زدنی به هم پیوست، و لکن نزد ما هفتاد و دو حرف از آن میباشد و یک حرف در علم غیب نزد خداوند میباشد که مختص به اوست[۲۲]»[۲۳].
«در قسمتی از گفتگوی جمعی با امام صادق(ع) در حدیثی چنین آمده است:
«قُلْنَا لَهُ جُعِلْنَا فِدَاکَ سَمِعْنَاکَ وَ أَنْتَ تَقُولُ کَذَا وَ کَذَا فِی أَمْرِ جَارِیَتِکَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ أَنّکَ تَعْلَمُ عِلْماً کَثِیراً وَ لَا نَنْسُبُکَ إِلَی عِلْمِ الْغَیْبِ قَالَ فَقَالَ یَا سَدِیرُ أَ لَمْ تَقْرَأِ الْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَی قَالَ فَهَلْ وَجَدْتَ فِیمَا قَرَأْتَ مِنْ کِتَابِ اللّهِ عَزّ وَ جَلّ ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ﴾[۲۴] قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدْ قَرَأْتُهُ قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ الرّجُلَ وَ هَلْ عَلِمْتَ مَا کَانَ عِنْدَهُ مِنْ عِلْمِ الْکِتَابِ قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِی بِهِ قَالَ قَدْرُ قَطْرَهٍ مِنَ الْمَاءِ فِی الْبَحْرِ الْأَخْضَرِ فَمَا یَکُونُ ذَلِکَ مِنْ عِلْمِ الْکِتَابِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا أَقَلّ هَذَا فَقَالَ یَا سَدِیرُ مَا أَکْثَرَ هَذَا أَنْ یَنْسِبَهُ اللّهُ عَزّ وَ جَلّ إِلَی الْعِلْمِ الّذِی أُخْبِرُکَ بِهِ یَا سَدِیرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِیمَا قَرَأْتَ مِنْ کِتَابِ اللّهِ عَزّ وَ جَلّ أَیْضاً ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۲۵] قَالَ قُلْتُ قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ أَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلّهُ أَفْهَمُ أَمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ بَعْضُهُ قُلْتُ لَا بَلْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلّهُ قَالَ فَأَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَالَ عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللّهِ کُلّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ وَ اللّهِ کُلّهُ عِنْدَنَا»[۲۶] از این حدیث معلوم میشود که دانستن قرآن نقش مهمی در دانستن مسائل غیبی و قدرت امور خارقالعاده دارد زیرا طبق بعضی از روایات و شواهد دیگر مقصود از کتاب در آیه مبارکه همان قرآن کریم است. چنانکه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این معنی را تأیید میکند و میگوید: با این شواهد تأیید میگردد آنچه جمعی گفتهاند و بر طبق آن روایاتی از طرق ائمه اهل بیت وارد شده است که آیه درباره علی(ع) نازل شده پس اگر آیه ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾ بر کسی از پیروان پیامبر(ص) انطباق داشته باشد همانا بر علی(ع) تطبیق میگردد، زیرا او دانشمندترین فرد امت به کتاب خداست و روایات صحیحه بسیاری بر آن وارد شده است و اگر نبود جز حدیث متواتر ثقلین که از طریق فریقین وارد شده: «لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ» همانا در این باره کافی بود.[۲۷] در نتیجه میتوان گفت آیهٔ مبارکهٔ ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾[۲۸] اختصاص به امور مربوط به هدایت ندارد بلکه قرآن در مراحل اعلی مشتمل بر تمام امور غیبی است و کسی که عالم به علم قرآن با تمام مراحل آن است تمام امور غیبی را میتواند استفاده کند»[۲۹].
«قرآن مجید، علم الکتاب را اقیانوسی از دانش میداند که اسرار هستی در آن نهان است، مثلاً در یکجا میفرماید: ﴿وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾[۳۰] و در جای دیگر میفرماید: ﴿لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴾[۳۱] و در جای دیگر به طور واضح میفرماید: کلیدهای غیب نزد خداوند است، به جز او کسی از آن آگاه نیست، او میداند آنچه در خشکی و دریاست، هیچ برگی بر زمین نمیافتد؛ مگر اینکه میداند، هیچ دانهای در تاریکی زمین و هیچ تر و خشکی نیست؛ مگر اینکه در کتابی واضح قرار دارد. ﴿وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾[۳۲] و بالأخره برای اینکه به عظمت این علم الکتاب بیشتر آگاه شویم، نگاهی میاندازیم به داستان حضرت سلیمان(ع) و بلقیس که در قرآن مجید آمده است. در این جریان، حضرت سلیمان(ع) از اطرافیان خود پرسید: کدام یک از شما تخت بلقیس را قبل از اینکه او و افرادش بیایند نزد من حاضر میکند؟ یکی از جنّیان گفت: من آن تخت را قبل از اینکه شما از جای خود برخیزی حاضر میکنم! در این میان قرآن میگوید: کسی که در نزد او دانشی بود ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾[۳۳] گفت: من آن را زودتر از به هم خوردن پلک چشم تو، حاضر میکنم و این کار را کرد.
توجه دارید که قرآن مجید دارنده این قدرت را به عنوان کسی که اندکی از علم کتاب را دارد، یاد میکند و از این نکته معلوم میشود که دانش این کتاب باید بسیار گسترده باشد که اندکی از آن، این گونه انسان را قدرتمند میکند و بنابراین در احادیث متعدّد از اهل البیت(ع) ذکر شده است که فرمودند: «دانش آنکه بخشی از علم الکتاب را داشت، در مقابل دانش کسی که تمامی علم کتاب را دارد، همانند تری بال مگسی است از آب دریا!!»[۳۴]. آری و با تکیه بر همین علم و منبع بود که عدّهای از اصحاب امام صادق(ع) مثل عبدالأعلی و عبید بن عبدالله بن بشیر، همگی از امام صادق(ع) شنیدند که میفرمود: «من میدانم آنچه در زمینها و آنچه در بهشت و آنچه در جهنّم و آنچه بوده و آنچه خواهد بود. آنگاه حضرت اندکی درنگ نمود و چون دید که این سخن بر شنوندگان سنگین آمد، فرمود: من اینها را از کتاب خدا میدانم، خداوند میفرماید: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾[۳۵][۳۶].
روایات اهل بیت(ع) قاطعانه اعلام میدارد که صاحب این علم، امیرالمؤمنین(ع) و پس از او ائمه اطهار(ع)، از اولاد معصومان او میباشند. پیامبر اکرم(ص) به ابوسعید خدری که از آن آیه مبارک پرسیده بود، فرمود: او برادرم علی بن ابیطالب(ع) است. [۳۷]. و امام صادق(ع) در حدیث صحیح فرمود: «الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين(ع)[۳۸]. امام(ع) فرمود: خداوند تبارک و تعالی در مورد موسی(ع) فرمود: ﴿وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً ﴾[۳۹] و نفرمود: تمامی موعظهها را و در مورد عیسی(ع) فرمود: ﴿وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ ﴾[۴۰] تا عیسی برای شما برخی از موارد اختلاف را بیان کند و نفرمود: همه آن را، اما در مورد امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۴۱] و سپس حضرت برای اینکه عظمت این دانش، معلوم گردد به آیه دیگر استناد جسته، فرمود: خداوند عزوجل فرموده است: ﴿وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴾[۴۲] آنگاه حضرت صادق(ع) فرمود: «علم این کتاب با این عظمت نزد علی(ع) است [۴۳].».[۴۴]
«از دیگر مستندات غیبدانی ائمه(ع)، نزد محدثان قم، آگاهی آنها از اسم اعظم و علم الکتاب است. روایت آورده که از وجود اسم اعظم و علم الکتاب نزد امامان(ع) خبر میدهد. وی در توضیح ماهیت و حروف اسم اعظم هم، ۱۰ روایت نقل کرده که طبق آنها، اسم اعظم خداوند ۷۳ حرف دارد که ۷۲ حرفش نزد امامان(ع) و ۱ حرف آن مختص خدا و نزد او محفوظ است. وی دربارۀ علم الکتاب هم، ذیل آیۀ ۴۳ سورۀ رعد نقل میکند که امام صادق(ع) فرمود: «منظور از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۴۹] ماییم و علی(ع) اولین و بهترین ما و با فضیلتترین ماست». شیخ صدوق معتقد است اسمای اعظم الهی، در حروف مقطعۀ قرآن قرار دارد و در اختیار کسانی قرار میگیرد که به وسیلۀ آنها بتوانند بر حقانیت خود دلیل بیاورند»[۵۰].
«اطلاق "علم الکتاب" دلالت دارد بر آنکه تمامی علوم موجود در کتاب نزد آنان است نه مقداری از آن که در آیه کریمه: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ﴾[۵۱] بدان اشاره رفته است. چه آنکه فرق واضحی است بین ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾ و ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ ﴾. ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾ یعنی مقداری از علوم موجود در کتاب و ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ ﴾ یعنی تمامی علوم موجود در کتاب.
در اینجا سه سؤال مطرح است:
حقیقت کتابی که در این آیه شریفه وارد شده است، چیست؟
در این کتاب حقیقتش هر چه باشد چه علومی موجود است که حضرت آصف بن برخیا(ع) با آن علم و قدرتِ تصرف در کائنات، فقط دارای بعضی از آن علوم است؟
﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب﴾ که واجد تمامی علوم "کتاب" هستند، چه کسانیاند؟
پاسخ سؤال اول، ارتباط وثیقی به بحث فعلی ما ندارد. اینکه حقیقت "کتاب" همان "کتاب مبین" در آیات دیگر است که فرمود: ﴿وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴾[۵۲] ، ﴿وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴾[۵۳] و یا اینکه حقیقت آن، همین قرآن کریم است و یا لوح محفوظ و یا چیز دیگر؟ هیچ یک از اینها دخلی به بحث علم غیبامام(ع) نداشته و تأثیری در نتیجه آن نخواهد گذاشت. بنابراین از ورود به آن بحث خودداری مینماییم.
و اما پاسخ سؤال دوم که محدوده علوم موجود در "کتاب" باشد را خود قرآن کریم در دو آیه بیان فرموده است: ﴿مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ﴾[۵۴]، ﴿نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ ﴾[۵۵] مفاد این دو آیه شریفه آن است که علم همه اشیاء در "کتاب" موجود است و هیچ چیزی که "شیء" بر آن صادق باشد نیست، مگر آنکه در "کتاب" بیان گشته است. بنابراین علمِ تمامی عوالم وجود، چه مادی و چه مجرد، در "کتاب" موجود است و کسانی هم هستند که واجد تمامی این علومند و نه فقط مقداری از آن. حال باید دانست اینها چه کسانیاند؟
پاسخ سؤال سوم را روایات مشخص نمودهاند. روایات فراوانی در این باب وارد شده است که تعیین مینماید ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ﴾، ائمه(ع) میباشند. فقط در کتاب شریف بصائر الدرجات، بیست و سه روایت وجود دارد که صریحاً مصداق آیه شریفه را امامان(ع) معرفی میکند. بیست و یک روایت از این روایات، مجتمعاً در اولین باب جزء پنجم، زیر عنوان « باب مما عند الأئمة(ع) من اسم الله الأعظم و علم الكتاب» آورده شده است و دو روایت دیگر در ابواب دیگرند. در اینجا به عنوان نمونه یکی از این روایات را نقل میکنیم: سدیر میگوید: من و ابو بصیر و میسر و یحیی بزاز و داود رقی در مجلس امام صادق(ع) بودیم. امام(ع) بعد از تشبیه ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ ﴾ به قطره و ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ ﴾، به دریای سبز فرمود: ای سدیر آیا در قرآن این آیه را دیدهای ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ﴾[۵۶]؟ و با دست خویش به سینهاش اشاره نموده و سه بار فرمود: به خداوند سوگند تمامی علم کتاب نزد ماست»[۵۷].
٩. آقاى دكتر يوسفيان (هیئت علمی مؤسسه امام خمينى)؛
«در آیهای از قرآن کریم، سخن از شخصی به میان آمده است که دارای علمالکتاب است و بر حقانیت رسول خدا(ص) گواهی میدهد[۵۸]. روایات فراوانی از شیعه و سنی، مصداق این تعبیر قرآنی را امام علی بن ابی طالب(ع) دانستهاند[۵۹]؛ چنانکه خود آن حضرت میفرماید: "منم آن کس که دارنده علمالکتاب است"[۶۰]. از سوی دیگر، درباره مقصود از علمالکتاب، نظریههایی گوناگون مطرح است[۶۱] که در این نوشتار نمیتوان بدان پرداخت؛ اما از مقایسه این عبارت با تعبیر دیگر قرآنی که میفرماید: ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾[۶۲]. میتوان به این نتیجه رسید که دارنده علمالکتاب به درجاتی بالا از علم و معرفت دست یافته است و از حقایقی آگاهی دارد که انسانهای عادی از آن بیبهرهاند. آصف بن برخیا، یکی از کارگزاران سلیمان نبی(ع)، به دلیل برخورداری از دانش اندکی از کتاب ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾[۶۳] توانست تخت ملكه سبا را در یک چشم بر هم زدن، نزد سلیمان حاضر سازد؛ در حالی که امیر مؤمنان(ع) دانش همه کتاب علمالکتاب را یکجا در اختیار دارد[۶۴] و به فرموده خود، همه علومش را نزد فرزندان معصوم خویش میراث گذاشته است[۶۵]. امام علی(ع) در گفتاری دیگر، برخورداری از علمالکتاب را به آگاهی از اسم اعظم خدا پیوند زده، میفرماید: آصف بن برخیا، تنها یک حرف از اسم اعظم را میدانست... در حالی که ما هفتاد و دو حرف را میدانیم، و البته یک حرف در علم غیب خدا باقی مانده و برای کسی آشکار نگشته است[۶۶]»[۶۷].
١٠. آقای دکتر اسدی گرمارودی (مدیر گروه معارف دانشگاه صنعتی شریف)؛
«در آیات آمده: آن کس که علمی از کتاب در نزد او بود گفت: من این کار را در یک چشم به هم زدن انجام میدهم و انجام داد. شیعه و سنّی اتفاق نظر دارند که این فرد آصف بن برخیا خواهرزاده و وزیر حضرت سلیمان(ع) بوده است[۶۸] او چون بهرهای از علم کتاب داشت، گفت میتوانم چنین کنم و همین کار را هم کرد. آنجا که بهرهمندان از علم کتاب جلوهای به این عظمت دارند، اگر کسانی عالِم به همه علم کتاب باشند چه خواهد شد؟
لازمه علم کتاب، احاطه بر همه چیز است؛ چون کتاب خود « تِبْيَانَ كُلِ شَيْء» است. خداوند میفرماید: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ ﴾[۶۹] همچنین در آیه ۳۸ از سوره انعام آمده است: ﴿مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ﴾[۷۰] و در آیه ۷۵ از سوره مبارکه نمل میخوانیم: ﴿وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴾[۷۱]. علاوه بر آیات بسیار دیگر که در بحثهای دقیق تفسیری مسلّم و مبرهن شده، قرآن کتابی کامل و حاوی همه حقایق است؛ دلایل عقلی نیز حکم میکند قرآن که آخرین کتاب است، باید کامل و دربردارنده همه حقایق باشد. روایات معصومین(ع) نیز آن را تأیید مینماید. در اصول کافی از امام صادق(ع) نقل شده است که آن حضرت فرمودند:به خدا سوگند، که من کتاب خدا را از اوّل تا آخر آن عالم هستم و گویی که همه در کف دست من است. خبر آسمان و زمین و خبر آنچه که خواهد شد در آن است، خداوند عزّوجلّ فرموده: در آن روشنگری هر چیزی هست[۷۲]. دو نکته مهم در این حدیث وجود دارد که در رابطه با بحث مورد نظر ما بسیار قابل توجه است: اول این که، به فرموده امام صادق(ع) و با استناد آن حضرت به آیه قرآن، این کتاب جامع بوده و بر همه حقایق احاطه همه جانبه دارد. جامعیّت و احاطه همه جانبه قرآن بر همه حقایق است. دوم آن که، امامان بر همه قرآن عالِم هستند و معصومین(ع) بر قرآن احاطه کامل دارند و در نتیجه آن برگزیدگان بر همه حقایق عالِم میباشند. این مطلب در احادیث بسیاری ذکر شده است و تنها در احادیث شیعه بیان نشده، بلکه در منابع اهل سنت هم آمده است. از باب نمونه یک حدیث از کتاب ینابیع المودة سلیمان بلخی حنفی قندوزی نقل میکنیم: از امام علی(ع) سؤال شد که: حضرت عیسی(ع) مردگان را زنده میکرد و حضرت سلیمان(ع) زبان پرندگان را میدانست. آیا شما هم این مقام و منزلت را دارید؟ حضرت فرمودند: حضرت سلیمان(ع) جای آب را نمیدانسته و هدهد جای آن را میدانست و به همین جهت وقتی هُدهُد از نظر ایشان پنهان شد بر آن حیوان غضب کردند. با این که باد و مورچگان و انس وجن و ... همه مطیع او بوده و حکومت او همه را در برمیگرفت.
آن گاه فرمودند: خداوند در قرآن میفرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى ﴾[۷۳]، ﴿وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴾[۷۴] و نیز خداوند میفرماید: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ﴾[۷۵]. آن حضرت پس از ذکر آیات فوق فرمودند: ما کسانی هستیم که این قرآن را به ارث بردهایم. قرآنی که کوهها را سیر داد و بلاد را طی کرد و مردگان را زنده نمود، نزد ماست و ما به وسیله آن موضع آب را میشناسیم، کتابی که بیان هر چیزی در آن نهفته است به ما آموخته شده است[۷۶]. این حدیث استدلال قرآن در علم برگزیدگان الهی را به خوبی روشن مینماید. دو آیهای که در بالا اشاره شد، جامعیت قرآن را بیان میدارد. آن گاه در آیه ۳۲ از سوره فاطر مشخص میکند که این قرآن به افراد برگزیده "اصطفی شده الهی" آموخته شده است: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ ﴾[۷۷]. اگر قرآن که در بردارنده همه حقایق است در نزد ﴿الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا﴾ است، پس باید تبیان هر چیز در نزد آن برگزیدگان باشد. حضرت امیر المؤمنین علی(ع) در این استدلال قرآنی روشن نمودند که افرادی چون حضرت عیسی(ع) و حضرت سلیمان(ع) در اثر عنایت الهی مقام و منزلتی داشتند که این مقام در توان هر انسانی نیست. زنده کردن مردگان و یا فهم نطق حیوانات و یا تسخیر باد و ... قدرتهایی غیرعادی هستند امّا محال نمیباشند. گرچه این امور عادی هم نیستند، ولی امر غیر عادی امری ممکن است و امر ممکن، در اثر علت ایجادی آن، موجود شده و تحقق مییابد[۷۸]. از باب "اقل دلیل بر امکان شیء وقوع شیء است"، وجود برگزیدگانی چون حضرت عیسی(ع) و حضرت سلیمان(ع) مثبِت این ادعا است. آن گاه حضرت علی(ع) با استناد به قرآن ثابت نمودند که این قدرت و افاضه در خاندان حضرت ختمی مرتبت(ص) در بالاترین حد ممکن قرار داده شده است. این برگزیدگان به اذن الهی در سطحی از آگاهی و علم قرار گرفتهاند که میتوانند شاهد بر حقیقت نبوت باشند. اگر چنین نبود شهادت آنها ارزشی نمیداشت و خداوند آنها را شاهد راستین بر صدق دعوت نبی اکرم معرفی نمیفرمود. توجه و تعمق در زندگی آن بزرگان این حقیقت را به خوبی روشن میکند»[۷۹].
«مطابق آیه در قرآن مجید، گواه صدق رسالت و حقانیت رسول خدا(ص) کسی است که دارای علم الکتاب است. روایات فراوانی از شیعه و سنی مصداق این تعبیر قرآنی را امام علی(ع) و ائمه معصومین(ع) دانستهاند. یکی از آنها روایتی است که ابو سعید خدری از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند و میگوید: «از پیامبر(ص) درباره ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ﴾[۸۰] پرسیدم، فرمود: او جانشین برادرم سلیمان بود آصف بن برخیا. عرض کردم: از چه کسی سخن میگوید و اشاره به کیست؟ فرمود: او برادرم علی بن ابیطالب(ع) است. برید بن معاویه از امام صادق(ع) نقل میکند که آن حضرت در تفسیر آیة مورد بحث فرمود «مقصود ما اهلبیت(ع) هستیم و علی(ع) اول ما و افضل ما و بهترین فرد بعد از رسول خدا(ص) است». این آیه را وقتی در کنار آیة ﴿وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتَابِ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾[۸۱]، قرار دهیم، ابعاد علوم اهل بیت(ع) که مطابق روایات، مصداق ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۸۲] هستند، تا حدودی روشن میشود. در برخی روایات، ائمه(ع)، علم الکتاب را به آگاهی از اسم اعظم الهی پیوند زدهاند و فرمودهاند: اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن نزد "آصف" بود و چنان کار خارق عادت انجام داد و در یک چشم برهم زدن، تخت ملکه سبا را نزد سلیمان نبی حاضر کرد، و نزد امامان(ع) هفتاد و دو حرف آن است و یک حرف آن مخصوص ذات باری تعالی است. [۸۳][۸۴].
«قرآن فرموده: ﴿قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهِ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ﴾[۸۵] در اینکه مصداق ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾ چه کسی میباشد تفاسیر مختلف و مصادیق متعددی بیان شده است که حضرت علامه آن مصادیق را تلویحا مورد نقد و بررسی قرار داده است لکن نکتهای که باید عرض بنمایم این است که تمامی مصادیق مذکور با مسئله کامل بودن علم امام قابل تطبیق است مگر تفسیر جناب زمخشری در کشاف که گفتهاند منظور از ﴿مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾ خداوند متعال میباشد، که بطلان این نظر با فرمایشات جناب علامه معلوم گردید. اما مصادیق دیگری که برای آن ذکر شده است هیچکدام با اصل بحث امامت و علم امام ناسازگار نیست.اما سؤال اینجاست که چگونه میتوان از آیه مذکور علم امام را ثابت و محدوده آن را مشخص کرد؟ در پاسخ باید بگوئیم که کسی که علم کتاب نزد اوست یا امام است یا غیر امام اگر بگوییم که این علم نزد امام است که مدعا ثابت و مطلوب حاصل شده است و آن علم بیحد و حصر امام است و اگر چنین علمی که صاحب آن علم میتواند گواه بر نبوت محمد مصطفی(ص) باشد و شهادت او در کنار شهادت خدا قرار گیرد نزد غیر امام باشد پس باید بگوییم که علم امام باید بسیار بالاتر از علم الکتاب باشد یا در حد او زیرا دانستیم که امام بالاترین مخلوقات و برترین ایشان از هر حیث میباشد و معنا ندارد که علم کسی از علم امام که برتر از اوست بیشتر باشد و الا لازم میآمد که او امام باشد نه آن کس که ما او را امام فرض کردهایم»[۸۶].
١٣. آقای شیخزاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
«آگاهی معصومین از محتوای کتب آسمانی یکی دیگر از دلایل مهمی است که علم غیب معصومین را مبرهن میسازد. از مجموع روایات بررسی شده و با استفاده از بیانات بعضی شارحین روایات چنین بر میآید که قرآن کریم مشتمل بر مطالب زیر است که بعضی از آن مطالب را میآوریم.
اخبار گذشتگان، انبیاء، امتها، آنچه که بر انبیاء نازل گشته، شرائع و احکام، امور دین و دنیا، مسائل غامضه، حوادث آسمانها و زمین، احوال قیامت و برزخ.
احوال و حرکات افلاک، کواکب، مدار آنها، ظاهر و باطن زمین، معدنیات، اخبار گذشته و آینده، کلیات و جزئیات، بهشت و مقامات و درجاتش، ملائکهها، دوزخ و احوال و مصیبتهایش .
کیفیت خلقت تک تک موجودات، بدائع عجیبه و صنائع غریبه که بشر ازدرک آن عاجز است همچنین وقائع روزانه و حوادث جزئیه مانند جنگ ها و غارتها.
هر چیز موجود در جهان یا هر چیزی که مربوط به سعادت انسان است.
باتوجه به مطالب مذکور در روایات ما آمده که ائمه عالم به ام الکتاب، کتاب مبین، امام مبین و ... میباشند چنانکه بعضی از مفسران نیز به این مطلب تصریح کردهاند.
امام حسین(ع) فرمود: ما کسانی هستیم که در نزد ما علم کتاب و بیان محتوای آنست واین علم در نزد اهدی جزمانمی باشد چون ما اهل راز خداوند هستیم
امام صادق(ع) سه بار فرمود بخدا سوگند همه علم کتاب نزد ما است.
امام صادق(ع) فرمود: من کتاب خدا را میدانم در آن از آغاز خدمت و آنچه تا روز قیامت میشود موجود است همچنین در قرآن خبر آسمان و زمین، بهشت و جهنم، گذشته و آینده است من آنها را میدانم مثل اینکه به کف دستم نگاه میکنم... خداوند میفرماید: در قرآن بیان هر چیزی است»[۸۷].
«سدیر گوید: من و ابو بصیر و یحیای بزاز و داود بن کثیر در مجلس نشسته بودیم که امام صادق(ع) با حالت خشم وارد شد، چون در مسند خویش قرار گرفت فرمود: شگفتا از مردمی که گمان میکنند ما بالذّات غیب میدانیم! کسی جز خدای عز و جل غیب نمیداند. من میخواستم فلان کنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم که در کدام اطاق منزل پنهان شده است. سدیر گوید: چون حضرت از مجلس برخاست و به منزلش رفت، من و ابو بصیر و میسر، خدمتش رفتیم و عرض کردیم: قربانت گردیم، آنچه درباره کنیزت فرمودی، شنیدیم و ما میدانیم که شما علم زیادی دارید و علم غیب را به شما نسبت ندهیم فرمود: ای سدیر! مگر تو قرآن را نمیخوانی؟ عرض کردم: چرا، فرمود: مگر در آنچه از کتاب خدا خواندهای این آیه را دیدهای؟ که ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي﴾[۹۳] عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را خواندهام. فرمود: آن مرد را شناختی و فهمیدی چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟ عرض کردم: شما به من خبر دهید. فرمود: به اندازه یک قطره آب نسبت به دریای اخضر (اقیانوس) عرض کردم: قربانت گردم، چه کم!! فرمود: ای سدیر! چه بسیار است آن مقداری که خدای عز و جل نسبت داده است به علمی که اکنون به تو خبر میدهم. ای سدیر! باز در آنچه از کتاب خدای عز و جل خواندهای این آیه را دیدهای؟ ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾[۹۴] عرض کردم: قربانت، این آیه را هم خواندهام. فرمود: آیا کسی که تمام علم کتاب را میداند فهمیدهتر است یا کسی که بعضی از آن را میداند؟ عرض کردم: نه، بلکه کسی که تمام علم کتاب را میداند آنگاه حضرت با دست اشاره به سینهاش نمود و فرمود: به خدا سوگند تمام علم کتاب نزد ماست»[۹۵].
١٦. پژوهشگران مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها.
↑به خدا سوگند! من کتاب خدا را از آغاز تا انجامش میدانم، چنان که گوئی در دست من است. خبر آسمان و خبر زمین در قرآن است و نیز خبر گذشته و آینده، خدای عزّوجلّ فرماید: «بیان هر چیز در آن هست؛ اصول کافی، ج ۱، کتاب الحجة، باب «انه لم یجمع القرآن کله الا الائمه» حدیث چهارم.
↑ر. ک: مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۲۲۶، جالب این است که یکی از علماء اهل سنّت کتابی بنام «فتح الملک» العلیّ بصحة حدیث مدینة العلم علی نوشته که در سال ۱۳۵۴ هـ در قاهره به چاپ رسیده است.
↑«...و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!»؛ سوره رعد، آیه۴۳.
↑«... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
↑«امّا کسى که دانشى از کتاب آسمانى داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آنرا نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است»؛ سوره نمل، آیه۴۰.
↑«امّا کسى که دانشى از کتاب آسمانى داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آنرا نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است»؛ سوره نمل، آیه۴۰.
↑«... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
↑«عرض کردیم: قربانت گردیم، آنچه درباره کنیزت فرمودی، شنیدم و ما میدانیم که شما علم زیادی دارید و علم غیب را بشما نسبت ندهیم(؟). فرمود: ای سدیر! مگر تو قرآن را نمیخوانی؟ عرض کردم: چرا، فرمود: در آنچه از کتاب خدای عزوجل خواندهای؟ این آیه را دیدهای؟ "مردمی که به کتاب دانشی داشت: گفت: من آن را پیش از آنکه چشم بهم زنی نزد تو آورم" عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را خواندهام. فرمود: آن مرد را شناختی و فهمیدی چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟ عرض کردم: شما به من خبر دهید. فرمود: به اندازه یک قطره آب نسبت به دریای اخضر (بحر محیط) عرض کردم: قربانت گردم، چه کم!! فرمود: ای سدیر! چه بسیار است آن مقداری که خدای عزوجل نسبت داده است به علمی که اکنون به تو خبر میدهم (چه بسیار است آن مقدار برای کسیکه خدای عزوجل او را به علمی که اکنون به تو خبر می دهم نسبت نداده است.) ای سدیر! باز در آنچه از کتاب خدای عزوجل خواندهای این آیه را دیدهای؟ "(بگو (ای محمد) گواه بودن خدا و کسیکه علم کتاب نزد اوست میان من و شما بس است" عرض کردم: قربانت، این آیه را هم خواندهام. فرمود: آیا کسیکه تمام علم کتاب را میداند دانشمندتر است یا کسی که بعضی از کتاب را بداند گفتم: البته آن کس که تمام کتاب را بداند، آنگاه حضرت با دست اشاره به سینهاش نمود و فرمود: بخدا تمام علم کتاب نزد ماست، بخدا تمام علم کتاب نزد ماست»
↑﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾ بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب و آگاهى بر قرآن نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!؛ سوره رعد، آیه: ۴۳ .
↑ابن مغازلی، علی، مناقب علی بن ابی طالب، ص ۳۱۴، قرطبی، محمد، الجامع لاحکامالقرآن، ج ۵، ص ۲۳۶؛ حاکم حسکانی، عبيدالله، شواهدالتنزیل، ج ۱، ص ۳۱۰-۳۰۷.
↑طبرسی، احمد، الاحتجاج، ج ۱، ص ۳۶۸؛ کتاب سلیم بن قيسالهلالی، ص ۴۲۳؛ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص ۲۱۶.
↑ر.ک: الکافی، ج ۱، ص ۲۵۷، ۲۲۹؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسيرالقمی، ج ۱، ص ۳۶۷: ابن عبدالوهاب، حسین، عیونالمعجزات، ص ۳۹؛ بحرانی، سید هاشم، ینابيع المعاجز، ص ۲۲- ۱۳.
↑اگر سؤال شود که چرا خود حضرت سلیمان(ع) این کار را نکردند و فرمودند چه کسی میتواند چنین کند؟ در جواب میگوییم: ایشان میخواهند بفهمانند که حتّی در زمان انبیا، افراد دیگری هم هستند که بتوانند چنین قدرتهایی داشته باشند و عقیده به توانمندی انسان بر انجام این امور، غلوّ و شرک نیست.
↑ و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
↑ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم؛ سوره انعام، آیه: ۳۸.
↑ و هیچ (چیز) پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر که در کتابی روشنگر (آمده) است؛ سوره نمل، آیه: ۷۵.
↑ سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیدهایم به میراث دادیم و برخی از آنان، ستمکاره با خویشند و برخی میانهرو و برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند؛ این همان بخشش بزرگ است؛ سوره فاطر، آیه: ۳۲.
↑محال امری ناشدنی است و در مقابل ممکن قرار دارد. اما خود محال به سه نوع تقسیم میشود: (الف) محال ذاتی: محالی است که به محض تصور آن محال بودنش هم تصور میشود، مثل اجتماع نقیضین. (ب) محال وقوعی: محالی است که تصور میشود ولی دقت در موضوع نشان میدهد که شدنی و واقعیت پیدا کردنی نیست. همانی است که در اصطلاح گفته میشود فرض محال، محال نیست؛ مثل فرض شریک الباری که فرض میشود ولی واقعیت پیدا نمیکند. (ج) محال عادی: در عرف عامه و در حالت عادی محال است اما در واقع محال نیست، مثل معجزه و....
↑«(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
↑بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب و آگاهى بر قرآن نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!؛ سوره رعد، آیه۴۳.
↑امّا کسى که دانشى از کتاب آسمانى داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آنرا نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است.
↑بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند.
↑«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است»؛ سوره نمل، آیه ۴۰.
↑«آنکه دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.