عبادات
مقدمه
عبادت، برگرفته از واژه عربی "عبد"، به معنای بندگی[۱] و خضوع و تذلل است[۲]. عبادت، اظهار بندگی به درگاه خداوند است. این اظهار بندگی، شرایطی دارد که در سیره و کلام رسول خدا(ص) بدان پرداخته شده است[۳].
ذکر
دعا
استغفار
نماز
روزه
- کف نفس در مقابل گناهان و امساک از خوردن و آشامیدن، فریضهای است که در فرهنگ دین از آن با عنوان روزه یاد شده است[۴]. روزه از بزرگترین عباداتی است که در دین اسلام عموماً و در سیره و بیان رسول گرامی اسلام(ص) خصوصاً بدان پرداخته و رهنمودهایی برای انجام هر چه بهتر آن بیان شده است. رسول خدا(ص) روزه را سپری در برابر آتش (عذاب الهی)[۵]، و سکوت روزهدار را تسبیح، خوابش را عبادت و دعایش را مستجاب دانسته است و برای عمل او پاداشی مضاعف قائل شدهاند[۶]. ایشان روزه را تنها عملی معرفی کردهاند که خداوند، خود، پاداش آن بر عهده گرفته است[۷]. در روایات پیامبر اکرم(ص) فایدههای بسیاری برای روزه برشمرده شده که در ادامه به مواردی از آنها اشاره میشود:
- سلامتی بدن : از اموری که در بیانات پیامبر خاتم(ص) از فواید روزه دانسته شده، سلامتی جسمانی است. رسول خدا(ص) روزهداری را مایه سلامت بدن دانسته[۸]، درباره آن احادیثی را بیان فرمودهاند. ایشان در روایتی ضمن اشاره به وجود روزه در گذشته، فرمودهاند: "خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی کرد که به قوم خودت بگو که هیچ بندهای برای من روزه نمیگیرد، مگر آنکه تنش را سالم میسازم و پاداش او را بزرگ میدارم"[۹][۱۰].
- دریافت حکمت : اجتناب از پرخوری و شکمبارگی از علتهای اصلی به دست آوردن حکمت است، از این رو، رسول خدا(ص) به مسلمانان چنین توصیه میفرمود: "هرگاه اهل گرسنگی و اندیشه را دیدید، به آنان نزدیک شوید؛ زیرا حکمت، با آنها همراه است"[۱۱][۱۲].
- اجابت دعا: فایده دیگری که در روایات رسول خدا(ص) بدان اشاره شده، اجابت دعای روزهدار است. پیامبر خدا(ص) دعای روزهدار را از دعاهایی برشمردهاند که خداوند رد نمیکند[۱۳]. همچنین فرمودهاند: "هر روزهداری دعا مستجابی دارد"[۱۴][۱۵].
- آسودگی در روز حساب: روزه در احادیث نبوی از عوامل آسودگی و آرامش خاطر مؤمنان در روز قیامت دانسته شده و رسول خدا(ص) در روایتی خطاب به یارانش فرموده است: "چون روز قیامت شود، روزهداران از گورهای خود بیرون میآیند. آنان با بوی روزهداریشان شناخته میشوند و دهانهایشان خوشبوتر از بوی مُشک است و [[[فرشتگان]]] همراه سفرهها و تُنگهای مُهر خورده با مشک، با آنان دیدار میکنند و به آنها گفته میشود: "بخورید که گرسنگی کشیدید و بنوشید که تشنگی را تحمل کردید؛ مردم را واگذارید و به آسایش بپردازید؛ زیرا آن گاه که آنان آسوده بودند، شما رنج کشیدید". پس میخورند، میآشامند و میآسایند؛ در حالی که مردم در رنج و تشنگیاند[۱۶]. همچنین ایشان فرمودهاند: "هرکس برای رضای خدا یک روز را روزه بدارد، به اندازه بیست سال از توقفش در روز قیامت کاسته میشود"[۱۷][۱۸].
- شفاعت در آخرت :روزه در روایات رسول خدا(ص) از شفاعت کنندگان در روز محشر برشمرده شده است؛ شافعی که شفاعتش درباره صاحبش رد نمیشود[۱۹][۲۰].
- نجات از آتش جهنم :پیامبر خدا(ص) فرمود: "هر کس یک روز برای خدا روزه بگیرد، خداوند، میان او و آتش فاصلهای به اندازه فاصله آسمانها تا زمین قرار میدهد"[۲۱]. همچنین ایشان پاداش یک روز روزه مستحبی را بهشت دانستهاند[۲۲]. از امام باقر(ع) روایت شده است که پیامبر خدا(ص) به اسامة بن زید سفارش کرد و فرمود: "ای اسامه! در راه بهشت باش و مبادا تو را از آن جدا سازند"؛ اسامه گفت: "ای پیامبر خدا(ص)! آسانترین چیزی که با آن میتوان این راه را پیمود، چیست؟" فرمود: "تشنگی در گرمای سوزان و درهم شکستن نفْسها در برابر لذّتهای دنیا. ای اسامه! روزه بگیر ! چرا که آن، سپر بازدارنده از آتش است و اگر بتوانی که در حالت گرسنگیِ شکم باشی و مرگت فرا رسد، چنین کن!"[۲۳][۲۴].
روزه حقیقی
- رسول خدا(ص) پرهیز از محرمات الهی را از شرایط روزهداری برشمرده، همواره بر این مطلب تأکید کردهاند که مسلمانان، تنها به پرهیز از مبطلات روزه بسنده نکنند؛ بلکه به روح و حقیقت روزه توجه کنند که همان، پرهیز از محرمات الهی است، تا علاوه بر رعایت شرایط درستی روزه، شرط قبولی آن نیز فراهم آید؛ آن حضرت فرموده است: "روزه، فقط پرهیز از خوردن و آشامیدن نیست؛ بلکه پرهیز از بیهوده گویی و دشنام دادن نیز جزو آن است"[۲۵]. ایشان در روایتی دیگر فرمود: "هرکس سخن حرام و نابخردی و عمل به آن را رها نسازد، خداوند به اینکه او از خوردنی و نوشیدنی اش دست بکشد، نیازی ندارد"[۲۶][۲۷].
- روایت شده است، روزی رسول خدا(ص) به زنی روزهدار برخورد که به کنیز خود دشنام میداد. پس غذایی خواست و به او فرمود: "بخور!" آن زن گفت: "ای رسول خدا(ص) من روزهام"؛ فرمود: "چگونه روزهای، در حالی که به کنیزت دشنام دادی؟! روزه، تنها نخوردن غذا و نوشیدنی نیست؛ همانا خداوند، روزه را حجابی در برابر کار و سخن زشت قرار داده است؛ حال آنکه روزهدار با گفتن سخنان زشت و انجام امور حرام، روزه خود را افطار میکند. چه اندکاند روزهداران و چه بسیاراند گرسنگان!"[۲۸][۲۹].
- در روایتی دیگر نیز آمده است: "دو زن، روزه بودند و درباره مردم غیبت میکردند. پس پیامبر خدا(ص) ظرفی خواست و به آن دو فرمود: "قِی کنید!" پس آن دو، چرک و خون و گوشت تازه قی کردند؛ سپس فرمود: "این دو زن، با حلال روزه گرفتند؛ امّا با حرام افطار کردند"[۳۰][۳۱].
روزه ماه رمضان
- همچنین پیامبر(ص) درباره ماه رمضان و میزان پاداش روزه در آن میفرماید: "هر کس یک روز از [[[ماه]]] رمضان را برای خدا روزه بگیرد، پاداش روزهاش به اندازهای است که اگر همه مردم دنیا از آغاز تا فرجام دنیا، گرد آیند، وی میتواند آنان را سیر و سیراب کند، بدون آنکه از بهشتیان چیزی بخواهد"[۳۲].
پیامبر خدا(ص) در روایتی دیگر خطاب به اصحاب فرمود: "ماه رمضان، همچون ماههای دیگر نیست؛ زیرا پاداشها در آن، دو برابر میشود. آن، ماه روزهداری و عبادت، ماه توبه و استغفار، و ماه تلاوت قرآن است. آن، ماهی است که در آن، درهای بهشت، گشوده و درهای آتش، بسته است و ماهی است که اجلها در آن نوشته و روزیها پخش میشوند. و در آن، شبی است که هر فرمان حکمتآمیزی، در آن مقدّر (جدا) میشود و میهمانان خانه خدا در این ماه نوشته میشوند. در این ماه، فرشتگان و روح الأمین به اذن پروردگارشان بر مردان و زنان روزهدار، درباره هر کاری فرود میآیند. آن شب تا دمیدن صبح، سلامت است[۳۳].
- هرکس در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا سال آینده آمرزیده نمیشود. پس هماکنون که در توبه، گشوده و دعا مستجاب است، به کارهای نیک بشتابید، پیش از آنکه کسی بگوید: "دریغا بر آن کوتاهیای که در حضور خدا کردم و من از مسخرهکنندگان بودم"[۳۴][۳۵].
خطبه پیامبر(ص) هنگام فرا رسیدن ماه رمضان
- از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که: "روزی پیامبر خدا(ص) برای ما خطبه خواند و فرمود: "ای مردم! همانا ماه خدا، همراه با بر کت و رحمت و آمرزش، به شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خدا برترین ماهها، روزهایش برترین روزها، شبهایش برترین شبها و ساعاتش برترین ساعات است. ماه رمضان، ماهی است که در آن به میهمانی خدا دعوت و از شایستگان کرامت خداوند شدهاید. نَفَسهایتان در آن، تسبیح، خوابتان در آن، عبادت، عملتان در آن، پذیرفته و دعایتان در آن، پذیرفته است. پس با نیّتهای راست و دلهای پاک، از پروردگارتان بخواهید تا برای روزهداریِ آن و تلاوت کتاب خویش، به شما توفیق دهد؛ زیرا بدبخت، کسی است که در این ماه بزرگ، از آمرزش خداوند محروم بماند. با گرسنگی و تشنگی خود در این ماه، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را یاد کنید. به نیازمندان و بینوایانتان صدقه بدهید، به بزرگان خود احترام بگذارید، بر کوچکهایتان ترحم و به بستگانتان نیکی کنید. زبانتان را نگه بدارید و چشمهایتان را از حرام بپوشانید و گوش هایتان را بر حرام ببندید. به یتیمان مردم محبّت کنید تا به یتیمان شما محبّت ورزند. از گناهانتان به پیشگاه خداوند توبه کنید و هنگام نمازها، دستانتان را بر آستان او به دعا بلند کنید؛ چرا که آنها (هنگام نمازها) برترین ساعتهایند و خداوند [در آن ساعتها] با نظر رحمت به بندگانش مینگرد و چون با او مناجات کنند، پاسخشان را میدهد و چون او را صدا بزنند، جوابشان را میگوید و چون او را بخوانند، اجابتشان میکند. ای مردم! جانهای شما در گرو کارهای شماست. پس با آمرزشخواهی خود، آنها را آزاد سازید در حالی که پشتهای شما از بار گناهانتان سنگین است. پس با طول دادن سجدههای خود، آنها را سبک کنید و بدانید که خداوند که یادش والاست، به عزّت خودسوگند خورده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب نمیکند و در روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان [برای حساب] میایستند، آنان را با آتش هراسان نمیسازد. ای مردم! هر که از شما در این ماه، به روزهداری افطاری دهد، پاداش او برای آن، نزد خدا [[[پاداش]]] آزاد کردن یک برده و آمرزش گناهان گذشته اوست ". گفتند: "ای پیامبر خدا(ص)! همه ما توانایی این کار را نداریم". پیامبر(ص) فرمود: "خود را از آتش نگه دارید، هر چند با یک دانه خرما؛ خود را از آتش نگه دارید، هر چند با یک جرعه آب. ای مردم! هر کس اخلاقش را در این ماه، نیکو سازد، او در آن روز که گامها بر صراط میلغزند، وسیلهای برای عبور از صراط دارد و هر کس در این ماه بر بردگان خود آسان بگیرد، خداوند، حساب او را آسان خواهد گرفت و هر کس در این ماه، شر خود را از [دیگران] باز دارد، خداوند در روز دیدارش، خشم خویش را از او باز خواهد داشت و هر که در این ماه، یتیمی را گرامی بدارد، خداوند در روز دیدار، گرامی اش خواهد داشت و هر که در آن به خویشاوند خود نیکی کند، خداوند در روز دیدار با رحمتش به او نیکی خواهد کرد و هر کس در آن از خویشان خود ببُرد، خداوند در روز دیدار، رحمتش را از او قطع خواهد کرد و هر کس در آن، نماز مستحب بخواند، برای او دوری از آتش نوشته میشود و هر کس واجبی را در آن ادا کند، پاداش کسی را دارد که هفتاد واجب را در ماههای دیگر ادا کرده است و هر کس در آن بر من بسیار صلوات بفرستد، خداوند در روزی که وزنه اعمال سبک میشود، وزنه اعمال او را سنگین میکند و هر کس در آن، آیهای از قرآن تلاوت کند، پاداش کسی را دارد که در ماههای دیگر، کل قرآن را خوانده است. ای مردم! در این ماه، درهای بهشت، باز هستند، پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نبندد و درهای دوزخ بستهاند؛ پس از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نگشاید و شیطانها در بند هستند؛ پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما مسلّط نسازد." من برخاستم و گفتم: ای پیامبر خدا(ص)! برترین کارها در این ماه چیست؟ فرمود: "ای ابوالحسن! برترینِ کارها در این ماه، پرهیز از انجام حرامهای الهی است "[۳۶][۳۷].
جایگاه روزه در سیره نبوی(ص)
- روزه در سیره نبوی(ص) محببوبترین اعمال و "نور چشم رسول خدا(ص)" دانسته شده است[۳۸] و هرگاه چیزی آن حضرت را اندوهگین میساخت، با روزه گرفتن و نماز خواندن به دفع آن میپرداخت[۳۹]. روایت شده است، رسول خدا(ص) دو برابر روزه واجب، روزه مستحب میگرفت[۴۰]. ایشان نه روز اول ذیالحجه[۴۱] و سه روز از هر ماه را روزه میگرفت[۴۲] و کمتر جمعهای بود که روزه نباشد[۴۳]. حضرت، روزهای دوشنبه و پنجشنبه را نیز روزه میگرفت و میفرمود: "اعمال بندگان در روزهای دوشنبه و پنجشنبه (به پیشگاه الهی) عرضه میشود. دوست دارم عمل من در حالی عرضه شود که روزهدارم"[۴۴][۴۵].
- رسول خدا(ص) به روزهداری بسیار علاقه داشت و گاه آن قدر روزه میگرفت که از شدت تشنگی کامش به هم میچسبید و وقتی عایشه به ایشان میگفت: "چرا چنین میکنی (خود را به سختی میافکنی) در حالی که خداوند، گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟" میفرمود: "آیا نمیپسندی که عبد شاکر خداوند باشم"[۴۶].
روایت شده است، آن حضرت در آغاز بعثت آن قدر پی در پی روزه میگرفت که مردم میگفتند، ایشان افطار نمیکند. سپس آن قدر افطار میکرد که میگفتند، ایشان دیگر روزه نمیگیرد. آن گاه از این روش دست برداشت و یک روز در میان روزه میگرفت. بعد، آن را ترک کرد و سه روز ایام البیض (سیزده و چهارده و پانزدهم هر ماه) را روزه میگرفت و سرانجام از آن هم صرف نظر کرد و سه روز را در دهههای ماه پخش کرد: پنج شنبه دهه اول، و چهارشنبه دهه دوم، و پنج شنبه دهه سوم: و تا زنده بود این روش را ادامه داد[۴۷][۴۸].
- آن حضرت در ماه شعبان بیش از هر ماه دیگری روزه میگرفت؛ به گونهای که از عایشه نقل شده است: "ندیدم رسول خدا(ص) در هیچ ماهی بیش از ماه شعبان روزه بدارد. آن حضرت بیشتر ماه شعبان بلکه تمام آن را روزه بود"[۴۹][۵۰].
- از امام باقر(ع) روایت شده است که میفرمود: "رسول خدا(ص) ماه شعبان و ماه رمضان را روزه میگرفت و آن دو را به هم وصل میکرد؛ ولی دیگران را از این کار نهی میکرد و میفرمود: "این دو ماه، ماه خداست و روزه آن، کفاره گناهان قبل و بعد آنها خواهد بود"[۵۱][۵۲].
قرآن
- از عبادتهایی که پیامبر خدا(ص) به آن به طور ویژه توجه داشت، قرائت قرآن بود. ایشان فقیرترین خانه را خانهای میدانست که از کتاب خدا تهی باشد[۵۳]؛ از این رو، به اصحاب و یارانش توصیه میفرمود: "برای خانههایتان بهرهای از قرآن قرار دهید که همانا خانهای که در آن قرآن خوانده شود، برای ساکنانش آسایش فراهم میآید و خیرش بسیار میشود و اهلش از افزونی برخوردار میشوند و هرگاه در آن قرآن خوانده نشود، بر ساکنانش، تنگ و خیرش اندک میشود و اهلش در کمبود به سر میبرند"[۵۴]. و میفرمود: "قرآن دوای دردهاست"[۵۵]؛ "قرآن بخوانید؛ به درستی که قرآن در روز قیامت برای شفاعت خوانندهاش حاضر میشود"[۵۶][۵۷].
- شدت علاقه ایشان به قرآن به حدی بود که گفتهاند، روزی عمر بن خطاب به نزد پیامبر(ص) وارد شد و دید که آن حضرت، سخت بیمار است؛ عمر گفت: "ای پیامبر خدا(ص)! چقدر حالتان نامساعد است"؛
پیامبر(ص) فرمود: "با این حال، دیشب، سی سوره، که هفت سوره بلند هم جزو آنها بود، قرائت کردم؛ عمر گفت: "ای پیامبر خدا(ص) با آنکه خداوند، گناهان گذشته و آینده شما را آمرزیده است، چرا این چنین خود را به زحمت میاندازید؟!" فرمود: "ای عمر! آیا بندهای سپاسگزار نباشم؟!"[۵۸][۵۹].
- از یکی اصحاب رسول خدا(ص)[۶۰] درباره علاقه شدید ایشان به قرآن نقل شده است که: گفتم "روزی رسول رسول خدا(ص) به من فرمود: "برای من قرآن بخوان!"
گفتم: یا رسول خدا(ص)! برای شما قرآن بخوانم و حال آنکه قرآن بر شما نازل شده است؟ فرمود: "دوست دارم که آن را از غیر خودم بشنوم"[۶۱][۶۲].
- گفتهاند که صدای رسول خدا(ص) در خواندن قرآن از همه مردم دلرباتر و دلنشینتر بود[۶۳] و به اصحاب و یاران خود نیز میفرمود: "قرآن را با زیباترین صداها بخوانید"[۶۴]. پیش از خواندن قرآن، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم میگفت[۶۵] و در قرائت قرآن، هر آیهای را از آیه دیگر جدا میکرد[۶۶] و هنگام قرائت قرآن، صدایش را میکشید[۶۷]. عادت آن حضرت این بود که نمیخوابید تا "مسبّحات" را قرائت کند و میفرمود: "در این سورهها آیهای است که از هزار آیه برتر است". به ایشان گفته شد: "مسبّحات کدام سورههاست؟"
فرمود: "سورههای حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن"[۶۸][۶۹].
حج و عمره
- از دیگر عبادتهایی که در سیره و بیان رسول خدا(ص) جلوه خاصی دارد، انجام مناسک حج و عمره است. پیامبر خدا(ص) حج و عمره را زایلکننده فقر و گناهان[۷۰] و مایه توانگری مردم[۷۱] و بهشت را پاداش حج پذیرفتهشده[۷۲] و عمره کننده را کفاره گناهان[۷۳] دانسته است[۷۴].
- انجام مناسک حج از عباداتی بود که آن حضرت، اشتیاق زیادی به آن از خود نشان میداد، به گونهای که وقتی در مدینه به سر میبردند، علاقهمند بود که زائران بیت الله الحرام از مکه برایش آب زمزم هدیه بیاورند[۷۵]. نقل شده است، ایشان در زمان انجام حج، به انجام آداب و سنتهایی مقیّد بود؛ از امام صادق(ع) روایت شده است: "رسول خدا(ص) در هر شبانه روز ده بار و در هر مرتبه، هفت بار، دور خانه کعبه طواف میکرد؛ سه بار اول شب؛ سه بار، آخر شب؛ دو مرتبه، صبح و دو مرتبه، بعد از ظهر و در بین آنها را استراحت میکرد"[۷۶]. آن حضرت در زمان انجام حج، سوره معارج را زیاد میخواند و هر وقت سوارهای را میدید و یا از تلّی بالا میرفت و یا از آن سرازیر میشد و در آخر شب و در تعقیب نمازها تلبیه میگفت[۷۷] و در هر طواف واجب و مستحبی، حجر الاسود را با از کف دست مسح میکرد[۷۸][۷۹].
- از امام باقر(ع) نیز روایت شده است: "رسول خدا(ص) دو رکن حجر الاسود و رکن یمانی را مسح میکرد و پس از مسح، آنها را میبوسید و صورت مبارکش را بر آنها مینهاد[۸۰] و در مناسک حج اینگونه میگفت: « اللَّهُمَ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَك»[۸۱].
تعداد حج و عمرههای رسول خدا(ص)
- از تعداد حجهایی که پیامبر خدا(ص) پیش از بعثت و بعد آن تا زمان هجرت به جا آوردند، اطلاعی در دست نیست[۸۲]. بسیاری از علمای اهل سنت بر این عقیدهاند که رسول خاتم(ص) پس از بعثت و پیش از هجرت فقط یک بار [۸۳] و به نقلی دیگر، دوبار[۸۴] حج به جا آورده است؛ ولی آنچه را که واقدی ترجیح داده و آن را معروف دانسته، این است که پیامبر(ص) پس از بعثت فقط یک مرتبه حج گذارد و آن هم همان است که مردم به آن حجة الوداع میگویند[۸۵]. همه سیرهنویسان اعم از شیعه و سنی، این مسئله را قبول دارند[۸۶][۸۷].
- در برخی روایات شیعی تعداد حجهای رسول خدا(ص)، هفت، ده[۸۸]، یازده[۸۹] و طبق نقلی بیست بار[۹۰] نقل شده است. همچنین طبق برخی روایات، رسول اکرم(ص) سه عمره به جا آورد: عمره حدیبیه، عمره قضا و عمرهای که پس از بازگشت از جنگ حنین و طائف در جعرانه احرام بسته بود[۹۱]. در روایات دیگری، تعداد آنها چهار مورد دانسته شده است؛ عمره چهارم، عمرهای بود که آن حضرت، همراه با حج خود (حجة الوداع) به جا آورد[۹۲]. همه عمرههای جداگانه پیامبر(ص) در ماه ذی القعده بود[۹۳][۹۴].
حجة الوداع
- از امام صادق(ع) روایت شده است که: "رسول اکرم(ص) در مدت ده سالی که در مدینه بود، حج به جا نیاورد تا اینکه آیه کریمه: ﴿وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ...﴾[۹۵] نازل شد. پس، رسول اکرم(ص) عازم حج شد و به منادیان دستور داد با صدای رسا به مردم مدینه و حومه آن اعلان کنند که امسال پیامبر(ص) میخواهد به مکه رود و حجّ بگزارد. همه مردم مدینه و اهل جبال و بادیهنشینان از این خبر آگاه شده و جمع آمدند. رسول اکرم(ص) چهار روز مانده به آخر ذیقعده حرکت کرد و هنگامی که به "ذیالحلیفه" رسید، ظهر شد. آن حضرت در آنجا غسل کرد و حرکت کرد تا به مسجد شجره رسید در آنجا نماز ظهر را خواند و برای حجّ احرام بست. سپس به راه افتاد تا به بَیداء، نزدیک میل اوّل رسید. مردم، در دو ردیف برای او صف کشیدند. سپس، ایشان لبّیک حجِّ افراد را گفت و ۶۶ یا ۶۴ شتر برای قربانی همراه آورد تا آنکه ساعات آخر روز چهارم ذیحجّه به مکّه رسید و هفت دور کعبه را طواف کرد و پشت مقام ابراهیم(ع) دو رکعت نماز خواند. سپس به طرف حجر الأسود باز گشت و بر آن دست کشید؛ جایی که در آغاز طواف خود نیز آن را لمس کرده بود؛ بعد فرمود: "صفا و مروه از شعائر خدایند؛ از جایی آغاز کنید که خداوند، آغاز کرده است"[۹۶].
- مسلمانان میپنداشتند سعی میان صفا و مروه از کارهای ساختگی مشرکان است اما خداوند متعال، این آیه را نازل فرمود: "صفا و مروه از شعائر خداوندند. پس کسی که به حج یا عمره میرود، اشکالی بر او نیست که میان آن دو را طواف کند". سپس رسول اکرم به صفا آمد و بالای آن رفت و به رُکن یمانی رو کرده، خدا را حمد و ثنا گفت و دعا کرد؛ به اندازهای که سوره بقره با آرامش خوانده شود. سپس به سوی مروه روان شد و در آنجا نیز به اندازه توقّف در صفا ایستاد تا آنکه از سعی خود فارغ شد. آن حضرت پس از فراغت از سعی بین صفا و مروه، در مروه ایستاد و به مردم رو کرد و حمد و [[ثنای الهی]] را به جا آورد و پس از حمد و ثنای خداوند، فرمود: "این، جبرئیل است که و با دست به پشت سر خود اشاره کرد که به من فرمان میدهد که دستور دهم: هر که قربانی همراه نیاورده است، از احرام در آید. اگر من نیز این را پیشتر میدانستم، آنچنان میکردم که به شما دستور میدهم؛ ولی من، قربانی همراه آوردهام و برای کسی که قربانی آورده است، روا نیست که از احرام در آید تا آنکه قربانی به محلّ خود برسد". مردی گفت: "آیا از احرام در آییم، در حالی که هنوز از عبادات خویش فراغت نیافتهایم؟!" فرمود: "آری"؛ پس مردی از میان جمعیت برخاست و با حالت انکار گفت: "آیا ما با عنوان حاجیان بیرون آییم، در حالی که از سر ما آب میچکد (یعنی غسل جنابت کرده باشیم)؟" آن حضرت به او فرمود: "تو پس از این گفته، هرگز ایمان نخواهی آورد!" سپس سراقة بن مالک از جا برخاست و گفت: ای رسول خدا! احکام دین را به ما چنان بیاموز که گویی امروز آفریده شدهایم [ و هیچ نمیدانیم]. اکنون به ما بگو این حکم، مخصوص همین سال است یا برای آینده هم هست؟" رسول اکرم(ص) فرمود: "این حکم، ابدی و تا روز قیامت است. "سپس انگشتان خود را در یکدیگر جفت کرد فرمود: "عمره و حج این چنین باهماند و عمره جزو حج شد تا روز قیامت"[۹۷].
- امام صادق(ع) فرمود: بعد، وقتی رسول اکرم(ص) و یارانش به مکّه رسیدند ، به منزل هیچکس نرفتند و بیرون شهر مکه منزل کردند تا روز هشتم که رسول اکرم(ص) دستور داد تا مردم غسل کنند و برای حجّ احرام ببندند و تلبیه گویند. رسول اکرم(ص) و یارانش لبیک گویان برای حج حرکت کردند تا اینکه به "منی" رسیدند. در آنجا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نیز نماز صبح را خواندند و صبح کردند در حالی که مردم به دور آن حضرت جمع بودند[۹۸].
- عادت قریش این بود که در عرفات با مردم وقوف نمیکردند و در مزدلفه میماندند و از آنجا حرکت میکردند و دیگران را از این کار مانع میشدند؛ زیرا آنان از مساوات با مردم دیگر ننگ داشتند و در مشعر نیز از راهی دیگر باز میگشتند تا اینکه خداوند این آیه را نازل کرد : ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ﴾[۹۹]. پس از نزول آیه، رسول اکرم(ص) دستور داد آنها از مزدلفه به سوی عرفات حرکت کند و این امر، مخالف تصور قریش بود که رسول خدا(ص) مانند آنها حرکت کند. سپس، رسول اکرم(ص) به صحرای عرفات وارد شد و در مکانی به نام "غره" که وسط آن صحرا بود، نزدیک کوههای اراک، خیمه خود را بر پا کرد و مسلمانان نیز گرد آن حضرت خیمه زدند. وقتی ظهر شد، آن حضرت(ص) غسل کرد و تلبیه را ترک گفت و به محل نماز آمد و در آنجا مردم را موعظه و احکام و اوامر و نواهی الهی را بیان کرد و سپس نماز ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه خواند. سپس از آنجا حرکت کرد و به موقف عرفات رسید و در آنجا ایستاد. مردم نیز دور آن حضرت ایستادند و شترها را خواباندند. پس حضرت به آنها فرمود: "همه این بیابان و صحرا موقف است و تنها محل وقوف اینجا نیست که من ایستاده و شترم را خوابانده ام." مردم هم پراکنده شدند تا اینکه خورشید غروب کرد. آن گاه پیامبر خدا(ص) دستور حرکت داد تا به مزدلفه که همان مشعر الحرام است، رسیدند و در آنجا نماز مغرب و عشاء را باز با یک اذان و اقامه خواندند. حضرت در آنجا ماند تا اینکه نماز صبح را نیز به جا آورد[۱۰۰].
- سپس رسول خدا(ص) دستور افراد ناتوان بنیهاشم عجله کنند و شبهنگام، جلوتر از دیگران به سوی منی حرکت کنند؛ ولی فرمود، تا خورشید طلوع نکرده است، جمره عقبه را رمی نکنند. وقتی هوا روشن شد، رسول خدا(ص) و مسلمانان به سوی منی کوچ کرده، به منی یا وارد شدند و جمره عقبه را رمی میکردند و شترهایی را که پیامبر اکرم(ص) آورده بود (۶۴ یا ۶۶ شتر) و قربانیهای علی(ع) که ۳۴ یا ۳۶ شتنر بود، در آنجا قربانی کردند و رسول خدا(ص) فرمود: "از هر قربانی، کمی بگیرید." سپس آنها را در دیگ پختند و حضرت با علی(ع) از آن خوردند و گوشت و پوست همه قربانیها را صدقه دادند.
سپس رسول خدا(ص) به زیارت بیت الله رفت و بعد به سوی منی باز گشت و تا آخر روزهای تشریق (سیزدهم ماه) در آنجا ماند و هر روز سه جمره را رمی کرد و از آنجا حرکت کرد تا به بیابانهای اطراف مکه رسیدند. در این هنگام، عایشه جلو آمد و گفت: "سایر زنان شما حج و عمره را انجام دادند و من حج را انجام دادهام." پیغمبر(ص) او را با برادرش، عبدالرحمن بن ابی بکر به "تنعیم" (محلی خارج مکه که برای احرام عمره بدانجا میروند) فرستاد و او در آن جا برای عمره مفرده، محرم شد و به سوی کعبه رفت و طواف کرد و دو رکعت نماز طواف خواند، در مقام ابراهیم و بین صفا و مروه سعی کرد و نزد رسول اکرم(ص) آمد و همان روز از مکه حرکت کردند. آن حضرت، به مسجد الحرام داخل نشد و طواف نکرد؛ بلکه از بالای مکه وارد شد و از پایین مکه محله "ذی طوی" خارج شد..."[۱۰۱][۱۰۲].
اعتکاف
- اعتکاف از "عکف یعکف"، به معنای احتباس[۱۰۳] و به قولی دیگر، رو آوردن شخص به چیزی است که قصد انصراف و رو برگرداندن از آن را نداشته باشد[۱۰۴] و لازمه آن، داشتن مکان است؛ مانند "عکوف" که لازمه آن اقامت شخص در مسجد است[۱۰۵]؛ اما در اصطلاح، به اقامت گزیدن در مساجد به قصد عبادت گفته میشود[۱۰۶] که از شرایط صحت آن، روزهداری[۱۰۷] به مدت سه روز یا بیشتر[۱۰۸] و خارج نشدن از مسجد است؛ مگر به سبب حاجتی[۱۰۹]. طبق احادیث و روایات پیامبر اکرم(ص) ثواب ده روز اعتکاف در ماه رمضان، یا دو حج و دو عمره برابر است[۱۱۰][۱۱۱].
- اعتکاف از سنتها و عباداتی است که همواره رسول خدا(ص) به آن توجه داشت. آن حضرت از زمانی که به مدینه هجرت کرد تا زمانی که از دنیا رحلت فرمود، پیوسته در هر سال، یک دهه از ماه مبارک رمضان را به اعتکاف میپرداخت، جز سال دوم هجرت که به علت همزمانی نشد جنگ "بدر" با ماه مبارک رمضان، رسول خدا(ص) در آن سال در مسجد معتکف نشد؛ اما در سال بعد، حضرت دو دهه از ماه مبارک رمضان را در مسجد اعتکاف کرد؛ یک دهه برای همان سال و دهه دیگر برای قضای اعتکاف سال پیش[۱۱۲][۱۱۳].
- در برخی روایات نقل شده است، رسول خدا(ص) در اولین سال حضورش در مدینه، دهه اول ماه رمضان را در مسجد اعتکاف کرد و سال دوم در دهه دوم و سال سوم در دهه آخر اعتکاف کرد؛ از آن پس، آن حضرت همیشه در دهه آخر ماه رمضان اعتکاف میکرد[۱۱۴] و چون دهه آخر ماه رمضان میشد، برای رسول خدا(ص) خیمهای مویین میزدند و حضرت برای عبادت، کمر همّت میبست و بستر خوابش را برمیچید و از بانوان دوری میجست و شبها را احیا میداشت و همه وقت خود را برای عبادت میگذاشت[۱۱۵]. آن حضرت در آخرین ماه رمضان عمر خود، بیست روز در مسجد معتکف شده بود[۱۱۶][۱۱۷].
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۱؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج ۴، ص ۲۰۶ - ۲۰۷ و خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۴۹.
- ↑ لسان العرب، ص ۲۷۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۲.
- ↑ الجوهری، الصحاح، ج ۵، ص ۱۹۷؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۳۲۳ و المفردات الفاظ القرآن، ص ۵۰۰.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۱۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۷۴؛ صنعانی، المصنّف، ج ۳، ص ۱۵۷ و ابن خزیمه، صحیح، ج۳، ص۱۹۳.
- ↑ الجامع الصغیر ، ج ۲، ص ۱۰۰ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۴۴۹.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۷۵، التهذیب الاحکام، ج ۴، ص ۱۵۲؛ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۷۰ و صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۹۷.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۴۲؛ الدعوات، ص ۷۶؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۶۸؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۰۳ و العهود المحمدیه، ص ۱۷۳.
- ↑ تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۳۱۵ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۳۱۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۵.
- ↑ کنزالعمال، ج ۹، ص ۳۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۶.
- ↑ عوالی اللآلی، ج ۲، ص ۲۲۳؛ مسند الشهاب، ج ۱، ص ۱۶۳؛ کوفی، المصنّف، ج ۲، ص ۴۲۵ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج۱، ص۳۲۰.
- ↑ مسند الشهاب، ج ۲ ، ص ۱۲۸؛ الدعوات ص ۲۶ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۴۱۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۶.
- ↑ الدر المنثور، ج ۳، ص ۱۸۲.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۲۳۷ و ابن جوزی، الموضوعات، ج۲، ص۲۲۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۶.
- ↑ مسند احمد، ج۲، ص۱۷۴؛ مستدرک، ج۱، ص۵۵۴ و الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۳
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۷.
- ↑ سنن ترمذی، ج ۳، ص ۸۹؛ کوفی، المصنّف، ج ۴، ص ۵۷۲ و المعجم الأوسط، ج ۵، ص ۱۱۲.
- ↑ ثواب الاعمال، ص ۵۲؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۸۱ و وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۰۱.
- ↑ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۷۰ و بحارالانوار ، ج ۹۳، ص ۲۵۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۷.
- ↑ کوفی، المصنّف، ج ۲، ص ۴۲۲؛ صحیح ابن حبان، ج ۸، ص ۲۵۶ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۵۰۷
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص ۴۵۳ - ۴۵۴؛ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۲۸؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۳۹ و سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۵۲۸ - ۵۲۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۷-۵۱۸.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۸۷؛ تهذیب الاحکام، ج ۴، ص ۱۹۴ و اقبال الاعمال، ص ۸۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۸.
- ↑ شهید ثانی، کشف الریبه، ص ۸ و مسند ابییعلی، ج ۳، ص ۱۴۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۸.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۱۱، ص ۹۰؛ مجمع الزوائد، ج ۳، ص ۱۴۲ و کنزالعمال، ج ۸، ص ۴۸۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۸-۵۱۹.
- ↑ شیخ صدوق، فضائل الأشهر الثلاثه، ص ۹۵ - ۹۶ و بحارالانوار، ج ۳، ص ۳۴۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۱۹.
- ↑ امالی صدوق، ص ۹۳ - ۹۵؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۴۵ - ۳۴۷ و عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۹۵ – ۲۹۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۰-۵۲۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۳۴ و مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۴۱۹.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۳۰۳.
- ↑ الکافی، ج ۳، ص ۴۴۳؛ تهذیب الاحکام، ج ۲، ص ۴؛ الاستبصار، ج ۱، ص ۲۱۸ و عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۶۵
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۷۲؛ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۵۴۵ و السنن الکبری، ج ۴، ص ۲۸۵.
- ↑ همان.
- ↑ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۸۳؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۴۰۶ و سنن ترمذی، ج ۲، ص ۱۲۳.
- ↑ الشمائل المحمدیه، ص ۱۷۷؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۰۱ و سنن ترمذی، ج ۲، ص ۱۲۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۱.
- ↑ فتح الأبواب، ص ۱۷۰؛ بحارالانوار، ج ۶۴، ص ۵۷ و مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۱۲۶.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۹۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۸۱ و ثواب الاعمال، ص ۷۹ - ۸۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲.
- ↑ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۴۴؛ صحیح ابن حبان، ج ۸، ص ۴۰۹ و العینی، عمدة القاری، ج ۷، ص ۸۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۹۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۹۲ و الاستبصار، ج ۲، ص ۱۳۷ - ۱۳۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲.
- ↑ کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۳۹۳.
- ↑ عدة الداعی، ص ۲۸۷ و وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۲۰۰
- ↑ مسند الشهاب، ج ۱، ص ۵۱؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۲۶۵ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۵۱۷.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۹۷؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۳۹۶ و مسند الشامیین، ج ۴، ص ۱۰۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۲-۵۲۳.
- ↑ امالی طوسی، ص ۴۰۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۳.
- ↑ مانند عبدالله بن عمر، ابن مسعود و.....
- ↑ مسند احمد، ج ۱، ص ۳۷۴؛ صحیح بخاری، ج ۵، ص ۱۸۰؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۹۶ و المستدرک، ج ۳، ص ۳۱۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۳.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۲۵؛ کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۱۵۴ و کنزالعمال، ج ۱، ص ۶۰۸.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۹۲ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۴.
- ↑ علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص ۴۲۴ و وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۱۳۵.
- ↑ مسند احمد، ج ۶، ص ۳۰۳؛ سنن ابیداوود، ج ۲، ص ۲۴۸؛ المستدرک، ج ۲، ص ۲۳۲ و وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۲۰۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۴؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۳۲ و سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۳۰.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۲۹۰ و بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۳۱۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۴؛ الجعفریات، ص ۶۶ و مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۱۱۵.
- ↑ صنعانی، المصنّف، ج ۵، ص ۱۱؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۷۰: کنزالعمال، ج ۵، ص ۱۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۶۵ و دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۴۲.
- ↑ کتاب الموطأ، ج ۱، ص ۳۴۶؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۴۶؛ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۱۹۸؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۰۷ و عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۴۲۷.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۲۱ و وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۹۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۴.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۰۸ و المحاسن، ج ۲، ص ۵۷۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۴۲۸؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۱۱ و وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۳۰۷.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۲۵ و وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۲۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۴۰۵ و وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۲۹۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۴-۵۲۵.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۴۰۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۱۰۵ - ۱۰۶ و الاستبصار، ج ۲، ص ۲۱۷.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۲۵؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۷؛ صحیح بخاری، ج ۷، ص ۵۹ و الجعفریات، ص ۶۴.
- ↑ فتح الباری، ج ۸، ص ۸۰ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۷۱.
- ↑ المستدرک، ج ۳، ص ۵۵.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۴۵۴؛ فتح الباری، ج ۳، ص ۳۴۰ و المناقب، ج ۱، ص ۱۷۱.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۱۰۸۹.
- ↑ مسند ابییعلی، ج ۵، ص ۴۱۱؛ الکافی، ج ۴، ص ۲۴۵؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۴۳ و فتح الباری، ج ۸، ص ۸۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۵-۵۲۶.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۳۸ و تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۴۳.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۴۳؛ المناقب، ج ۱، ص ۱۷۶ و الکافی، ج ۴، ص ۲۴۴.
- ↑ محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص ۵۷۵.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ج ۵، ص ۱۲؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۱۳؛ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۱ و من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۵۰ - ۴۵۱.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۳۴؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۱۳؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۶۰ و المناقب، ج ۱، ص ۱۷۶.
- ↑ السنن الکبری، ج ۵، ص ۱۲؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۱۳؛ الکافی، ج ۴، ص ۲۵۱ و من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۵۰ - ۴۵۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۶.
- ↑ «و در میان مردم به حجّ بانگ بردار..». سوره حج، آیه ۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۶-۵۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۷-۵۲۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۸.
- ↑ «سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید» سوره بقره، آیه ۱۹۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۸-۵۲۹.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۲۴۵ - ۲۴۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۵، ص ۴۵۴ - ۴۵۷ و وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۲۱۳ - ۲۱۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۲۹-۵۳۰.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج ۴، ص ۱۰۸ و الصحاح، ج ۴، ص ۱۴۰۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۹، ص ۲۵۵؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۴، ص ۱۰۸ و کتاب العین، ج ۱، ص ۲۰۵.
- ↑ لسان العرب، ج ۹، ص ۲۵۵.
- ↑ محمدکاظم طباطبایی، العروة الوثقی، ج ۳، ص ۶۶۷ و ابوالحسن اصفهانی، وسیلة النجاة، ص ۲۵۸.
- ↑ العروة الوثقی، ج ۲، ص ۶۶۹؛ ابن فهد حلی، الرسائل العشر، ص ۱۹۲ و وسیلة النجاة، ص ۲۵۸.
- ↑ الرسائل العشر، ص ۱۹۲، العروة الوثقی، ج ۳، ص ۶۷۱ و وسیلة النجاة، ص ۲۵۸.
- ↑ الرسائل العشر، ص ۱۹۲، العروة الوثقی، ج ۳، ص ۶۷۴ و وسیلة النجاة، ص ۲۵۹.
- ↑ عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۱۴۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۸۸ و دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۸۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۰.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۷۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۸۴ و عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۱۴۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۰.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۷۵ و وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۵۳۴.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۷۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۱۸۴ و عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۱۴۶.
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص ۳۳۶؛ سنن الدارمی، ج ۲، ص ۲۷؛ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۶۰ و سنن ابن ماجه، ج ۱، ص۵۶۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۰-۵۳۱.