عصمت امام در حدیث
عصمت عبارت از نیروی درونی حفاظت از گناه و مصونیت از اشتباه است و عصمت امام به معنای دوری ایشان از خطا و گناه است. این عصمت موجب اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفتهها و اعمال امام و انطباق آنها با دین حق و فرامین الهی است و چون ائمه به خاطر قابلیت و لطف الهی میتوانند چنین نیرویی را داشته باشند به ایشان معصوم میگویند. در مجامع روایی شیعه و اهل سنت، روایات فراوانی وجود دارد که موضوع عصمت امام مورد تأیید قرار گرفته است. این احادیث بر دو گونه است: در برخی از احادیث ویژگیهایی برای ائمه بیان شده که لازمه آن عصمت است، مانند حدیث ثقلین، حدیث سفینه، حدیث امان و یا حدیث "الحق مع علی". گروه دیگری از احادیث نیز وجود دارد که صریحا بر عصمت ائمه(ع) و طهارت ایشان از هر گونه رجس و پلیدی و گناه دلالت دارند.
معناشناسی عصمت
یکی از اعتقادات شیعه دربارۀ پیامبران و امامان معصوم(ع)، مصونیت آنها از هرگونه گناه، خطا، اشتباه و نسیان است؛ چراکه حجتهای الهی، هادیان بشر و پیشوایان مردمند و هادی بودن امامان به معنای لزوم اقتدای به آنها در همه امور است، از این رو ائمۀ هدی(ع) باید مصون از هر خطا، اشتباه و گناهی باشند که این همان عصمت است[۱].[۲]
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده عَصِمَ، یعصِمُ است که در لغت در دو معنا به کار رفته؛ یکی مَسَک به معنای حفظ و نگهداری و دیگری مَنَع به معنای مانع شدن. استعمال واژه عصمت در معنای حفظ و نگهداری به ویژه هنگامی که این کلمه و مشتقات آن به خداوند اسناد داده شود مورد اتفاق لغتنویسان معروف زبان عربی است[۳]. برخی هم این واژه را به امتناع به معنای منع کردن یا مانع شدن معنا کرده اند[۴].[۵]
معنای اصطلاحی
عصمت در اصطلاح نیروی درونی حفاظت از گناه و مصونیت از اشتباه است که مایه اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفتهها و اعمال پیامبر، امام و انطباق آنها با دین حق و دین خداست و چون ائمه(ع) به خاطر قابلیت و لطف الهی میتوانند چنین نیرویی را داشته باشند و از هرگونه خطا و گناه مصون بمانند به ایشان معصوم میگویند[۶].
در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی به توضیح و تفسیر عصمت ائمه پرداختهاند که از برآیند آنها میتوان تعریف فوق را برداشت نمود.
ادله روایی عصمت امام
در منابع روایی شیعه و اهل سنت، روایات فراوانی دال بر عصمت ائمه(ع) وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود. در یک تقسیمبندی کلی میتوان، این احادیث را ذیل دو دسته تقسیم کرد:
- حادیثی که صفات و ویژگیهایی را برای ائمه ثابت میکنند که لازمه آنها، عصمت است.
- احادیثی که تصریح به اصطلاح «عصمت» و پاکی از گناه و خطا دارند.
حدیث ثقلین
یکی از مهمترین ادلۀ روایی در مورد برتری، حقانیت و عصمت اهل بیت(ع)، حدیث "ثقلین" است که مورد پذیرش دانشمندان شیعه و سنی بوده و به کثرت آن را نقل کردهاند. پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «من از بین شما میروم و دو چیز گران بها و ارزشمند از خودم به یادگار میگذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها متوسل شوید هرگز گمراه نخواهید شد»[۷].
وجه استدلال حدیث
استدلال به این حدیث بر عصمت ائمه(ع) متوقّف بر چند مقدمه است:
- قرآن از هرگونه خطا و اشتباه و انحراف و باطلی مبرّا است. قرآن میفرماید: ﴿وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ * لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ﴾[۸] به عبارت دیگر، قرآن از هر باطل و خطایی به طور مطلق معصوم و مصون است. حال عِدل قرآن (اهل بیت) نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل قرآن باشد. در غیر این صورت چه چیز این دو را در یک مقام جمع میکند؟
- قرآن معصوم است و تمسّک به آن باعث میشود که انسان هرگز گمراه نشود، اهل بیت نیز باید چنین باشند؛ زیرا این دو هیچگاه از هم جدا نیستند. به عبارت دیگر، فرض عدم گمراهی بر اثر تمسک به این دو در صورتی راست میآید که هر دو معصوم باشند. در غیر این صورت، چه بسا خود به خطا روند و متمسّکین به خود را نیز به گمراهی کشانند.
- پیامبر(ص) خبر داده است که، این دو تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. و این فرض در صورتی صحیح است که، هر چه قرآن میگوید ـ کلام خدا است ـ همان را اهل بیت بگویند و تمام افعال و کردار آنها منطبق بر قرآن و کلام خدا باشد[۹].
- «مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ مجموعه قرآن و عترت، با هم، باعث هدایت و مانع از فرو رفتن در چاه ضلالت میشوند. بیشک قرآن کریم کتابی است معصوم از هرگونه خطا و اشتباه. پس اینکه پیامبر اکرم(ص)، عترت خویش را کنار قرآن نشانده و تمسک به هر دو را موجب هدایت دانسته است، بهترین دلیل بر عصمت ایشان است. چه، پیروی نمودن از غیر معصوم، موج هدایت مطلق و قطعی نخواهد شد، بلکه همواره احتمال انحراف و ضلالت در آن میرود و این با جمله «لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» سازگار نیست؛ زیرا معنای این جمله آن است که اگر شما به این دو تمسک کنید، در هیچ شرایط زمانی و به هیچ صورتی، گمراهی و ضلالت به سراغ شما نخواهد آمد. بنابراین، اهلبیت، از آنجایی که مفسران قرآن هستند، چه در تبیین و تشریح آیات الهی و چه در اعمال فردی، از هر گونه گناه و خطایی معصوم هستند.
- «لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»؛ یعنی اینکه عترت پیامبر هرگز از قرآن جدایی و افتراق ندارند و این معنا جز با عصمت آنان قابل توجیه نیست؛ زیرا اگر عترت پیامبر مرتکب گناه شوند و یا اشتباه و خطایی در تبیین دین از آنان سر زند، به معنای جدایی و افتراق از قرآن است.
البته پیامبر اکرم(ص) مسأله جداییناپذیر بودن اهلبیت و قرآن را بارها در طول رسالت خویش گوشزد کرده است. به عنوان مثال، امسلمه میگوید از پیامبر شنیدم که میفرمود: «عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»[۱۰].[۱۱]
حدیث سفینه
یکی دیگر از احادیث مشهوری که نقش اهل بیت پیامبر(ع) را در میان مردم روشن و مشخص میکند حدیث سفینه است. ابوذر غفاری نقل میکند پیامبر اکرم(ص) درباره اهل بیتشان فرمودند: «مثل اهل بیت من در میان شما همانند کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کسی از آن جدا شد، غرق و نابود گشت»[۱۲]. چنین مضمونی، در احادیث پیامبر(ص) با عبارتهای مختلف بیان شده است. در بعضی از این احادیث، از واژه "فُلک" که هم معنی با واژۀ سفینه است استفاده شده است[۱۳].
وجه استدلال روایت
وجه استدلال به حدیث، به این ترتیب است:
- پیامبر خاتم(ص) به طور مطلق دستور به ملازمت با اهلبیت داده و ایشان را به منزله کشتی نوح دانستهاند و فرمودهاند: اولاً، هرکه همراه اهل بیت باشد نجات مییابد و هرکه نباشد هلاک خواهد شد؛ ثانیاً، تنها کسانی نجات مییابند که همراه اهل بیت باشند و دیگران لزوماً غرق خواهند شد. این مطلب از دو راه فهمیده میشود: یکی از لفظ "إِنَّمَا" که افاده حصر میکند و دومی از مثال (کشتی نوح)، چون تنها کسانی نجات یافتند که در کشتی سوار شدند و بقیه همه نابود شدند.
- در صورتی اهل بیت همانند سفینه نوح به طور مطلق وسیله نجات خواهند بود و هرکه همراه آنان باشد به مقصد خواهد رسید که از هر اشتباه و انحراف و خطای علمی و عملی مصون باشند. یعنی به طور مطلق معصوم باشند، در غیر این صورت، امکان غرق شدن خود و همراهان وجود دارد و این با محتوای کلام پیامبر(ص) نمیسازد؛ لذا این قرائن حاکی از آن است که برای نجات تنها باید به اهل بیت تمسک نمود و تمسک مطلق از اهل بیت مساوی با اطاعت مطلق از آنان است و عقلا امر به اطاعت مطلق از شخصی مساوی با عصمت اوست و الا تناقض لازم میآید.
- در یک سلسله از روایات دیگر که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده آمده است که حضرت فرمود: "امّت موسی(ع) (یهود) بعد از او به هفتاد و یک فرقه تقسیم شد که از آن میان یک فرقه نجات یافت و هفتاد فرقه هلاک شد و امت عیسی(ع) (نصارا) بعد از او به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند که هفتاد و یک فرقه هلاک شده و تنها یک فرقه از آنها اهل نجات بودند و به زودی بعد از من امّتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد که یک فرقه نجات مییابند و هفتاد و دو فرقه هلاک خواهند شد". در این روایات نیز همانند روایت سفینه نوح، واژههای «نجا» و «هلک» استعمال شده که از مجموع دو روایت استفاده میشود فرقه ناجیه از میان هفتاد و سه فرقه، همان پیروان اهلبیت پیامبر(ص) هستند[۱۴].
حدیث امان
پیامبر اکرم(ص) در حدیثی فرموند: "ستارگان، امان اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیلهای از آنها مخالفت کنند؛ اختلاف میکنند در حالی که حزب شیطان میشوند"[۱۵].
وجه استدلال روایت
از این روایت سه مطلب را میتوان برداشت کرد:
- هدایت گری اهل بیت(ع): اهل بیت(ع) در این حدیث، به ستارگان تشبیه گردیدهاند، از آن جهت که ستارگان در تاریکی شب، ملوانان کشتی را هدایت میکنند و روشنایی را برای دیدن صفحه آبها به ارمغان میآورند. از این رو اهل بیت(ع) هم دارای دو جهت هستند که منشأ امان امتاند: یکی مرجع علمی و ارائه طریق و رفع ابهامات امت و دوم به عنوان اسوه و مقتدای عملی که خودشان، راه را رفتهاند و به عنوان مسلک هستند.
- وجوب اطاعت از اهل بیت(ع): بر اساس این حدیث، تنها راه حق، راه اهل بیت(ع) است و هدایت منحصر در متمسکین به اهل بیت(ع) شده است؛ چراکه طبق روایت، هر کسی که به مخالفت با اهل بیت(ع) بپردازد وارد حزب شیطان شده و گمراه میشود و راه دیگری برای هدایت وی متصور نمیشود، از این رو واجب است برای هدایت و نجات از هلاکت، از ایشان پیروی کرد. بنابراین مخالفت با آنان و ایجاد اختلاف، راه شیطان است و کسانی که از راه آن حضرات جدا شوند، هلاک میشوند، چون راه شیطان، هلاکت است.
- عصمت اهل بیت(ع): وقتی تنها راه نجات، راه اهل بیت باشد و آنان تنها ملجأ و مرجع مردم در پیمودن راه حقاند، این یگانه طریق نجات، همسان با عصمت است، چون اگر اهل بیت معصوم نبوده و دچار اشتباه شوند، اطاعت از آنها عقلاً و شرعاً جایز نیست و عدم اطاعت در برخی موارد با اطاعت مطلق سازگار نیست[۱۶].
حدیث منزلت
یکی از احادیث متواتر، حدیث منزلت است که پیغمبر اکرم(ص) در ده مورد خطاب به حضرت علی(ع) فرمود: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»[۱۷].
وجه استدلال روایت
وجه استدلال به حدیث بر عصمت اهل بیت چنین است: اگر چه در احادیث پیامبر(ص) مقامهای هارون برای علی(ع) به صراحت، بیان شده است[۱۸]، اما باید توجه داشت، حدیث منزلت عام است و همۀ شؤون پیامبر غیر از نبوت را در برمیگیرد و در کنار طرح منزلت، خلیفه بودن نیز مطرح شده است. بنابراین هم بر منزلت امام علی(ع) گواهی میدهد که برترین و استوراترین یاور پیامبر(ص) در امر تبلیغ بوده و نزد پیامبر(ص) جایگاهی داشته است که هیچ یک از صحابه یارای رسیدن به آن را نداشتهاند و هم به عصمت، خلافت و امامت علی(ع) اشاره دارد؛ زیرا پیامبر(ص) همۀ فضایل و خصایص و مناصب هارون(ع) را برای امام(ع) ثابت کرده است، مگر نبوت. استثنای مقام نبوت در پایان حدیث بر این تأیید میکند امام علی(ع) از همۀ مناصب دیگر(ع) برخوردار بوده است و به همین جهت خدای متعال، علی(ع) را برای پیامبر(ص) همچون هارون برای موسی(ع) قرار داد[۱۹].
حدیث معیت
امام علی(ع) از نخستین روزهای نزول وحی، در کنار پیامبر بود و آیات قرآن و صدای جبرئیل را میشنید و معارف قرآن را از پیامبر میآموخت و فکر و جانش، کلام و زندگیاش، گفتار و کردارش همه قرآنی بود از این رو پیامبر خدا(ص) دربارۀ او فرمود: «عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»[۲۰]. این روایت همراهی همیشگی و همهشئونی قرآن و امام و تفکیک ناپذیری آنها را از یکدیگر بیان میکند. عصمت و همسنخی علم امام و قرآن همسنگ هم هستند؛ یعنی غیرمعصوم نمیتواند با قرآن در همه مراتب و شئون برابری و همراهی کند.
تعبیر معیّت دربارۀ علی و حق نیز آمده است: «علیّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ»؛ دربارۀ قرآن و عترت هم آمده است و این گویای آن است که امام علی|علی(ع) و عترت، عِدل قرآن و حقّاند و میان آنان جدایی نیست.[۲۱].[۲۲].
احادیث دیگر دال بر عصمت امام
- حضرت رسول(ص) در سخنی صریح موضوع عصمت خود و فرزندانشان را این گونه مورد اشاره قرار میدهند: «أنَا وَ عَلی وَ الحَسن وَ الحُسَین وَ تِسعَة مِن وُلدِ الحُسَین مُطَهَّروُن مَعصومُون»[۲۳]؛ من و علی و حسن و حسین و نُه نفر از فرزندان حسین، پاک و «معصوم» هستیم. نه نفر از فرزندان امام حسین(ع) همان ائمه اهل بیت(ع) هستند که به تصریح این سخن پیامبر اکرم(ص) معصوماند.
- حضرت علی(ع) نیز راجع به موضوع اطاعت از خداوند متعال و پیامبر اکرم(ص) میفرماید: "تنها باید از خداوند و پیغمبر و جانشینان او فرمان برد و این که خداوند دستور فرموده است فقط از دستورات پیغمبراطاعت شود برای این است که پیغمبر معصوم است و به نافرمانی خداوند دستور نمیدهد و اینکه فقط به اطاعت جانشینان پیغمبرامر فرموده است برای این است که آنان نیز معصومند و پاک و امر به گناه نمیکنند"[۲۴]. حضرت علی(ع) دلیل اصلی لزوم اطاعت از دستورهای پیامبر اکرم(ص) را به خاطر عصمت ایشان میداند.
- در حدیثی دیگر از همان حضرت میبینیم که ایشان در معرفی خود و خاندانشان میفرماید: "به درستی که خدای تبارک و تعالی ما را پاکیزه و معصوم گردانید، و ما را گواه بر خلق خود و حجت در زمین قرار داد. ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد. نه ما از قرآن جدا میشویم و نه او از ما جدا می شود"[۲۵].
- امام علی(ع) همچنین در توصیف عصمت خود میفرماید: "روز قیامت فرا خوانده میشوم در حالی که مرا هیچ گناهی نیست و اگر هم گناهی داشته باشم جنگ من با اینان ـ ناکثین ـ گناهانم را پاک میکند"[۲۶]. بدیهی است جنگ امام علی(ع) با ناکثین به هیچ وجه گناهی برای آن حضرت نیست و ایشان فقط در مقام شکایت از این گروه پیمان شکن این تعبیر را درباره خود به کار میبرد.
- از امام صادق(ع) نیز راجع به این موضوع احادیثی وجود دارد که در اینجا دو نمونه از آنها را بیان میکنیم. آن حضرت در بیان اوصاف امام میفرماید: «مَعصوما مِنَ الزَّلاّتِ، مَصونا عَنِ الفَواحِشِ کُلِّها»[۲۷]؛ از لغزشها محفوظند و از هر گونه زشتی و زشت کاری مصون و در جای دیگر در معرفی خود و خاندان اهل بیت(ع) میفرماید: «نَحنُ تَراجِمَةُ أمرِ اللّه، نَحنُ قَومٌ مَعصُومونَ»[۲۸]؛ ما ترجمان فرمان خداییم ما جماعتی معصوم هستیم. در این دو نمونه به صراحت از موضوع عصمت به عنوان یکی از اوصاف ائمه(ع) صحبت به میان میآید.
- بیاناتی از امام موسی کاظم(ع) نیز وجود دارد که به وضوح موضوع عصمت ائمه اهل بیت(ع) در آنها مورد اشاره قرار گرفته است. برای مثال در حدیثی منقول از آن حضرت میخوانیم: "کسی که از ما اهل بیت، امام میشود، جز شخص معصوم نیست، عصمت امری نیست که در ظاهر فرد باشد و به وسیله آن شناخته شود. از این رو معصوم باید تعیین شود"[۲۹].
منابع
پانویس
- ↑ در همین خصوص امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: "اینکه خداوند به اطاعت پیامبر و اولیالامر فرمان داده است به این دلیل است که آنان پاک و معصومند و هرگز به معصیت خداوند فرمان نمیدهند"، «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ»؛ الخصال، ج۱، ص۱۳۰. همچنین امام رضا(ع) در نامهای به مأمون، عصمت هادیان بشر را اینگونه بیان میکند: "خداوند هرگز اطاعت کسی را واجب نمیکند با اینکه میداند مردم را گمراه کرده و باعث فریب آنها میشود و هرگز کسی را که میداند به خدا و پرستش او کافر میشود و شیطانپرست میشود انتخاب نمیکند"، «لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یُضِلُّهُمْ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ»؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۱۲۵. «بِأَنْ عَصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ بَرَّأَهُمْ مِنَ الْعُیُوبِ وَ طَهَّرَهُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ نَزَّهَهُمْ مِنَ اللَّبْسِ وَ جَعَلَهُمْ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعَ حِکْمَتِهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ أَیَّدَهُمْ بِالدَّلَائِلِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَکَانَ النَّاسُ عَلَی سَوَاءٍ»؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۲۵ص ۱۸۲: همچنین در توقیعی که حضرت مهدی(ع) در پاسخ نامۀ احمد بن اسحاق اشعری نوشت، عصمت امامان را یکی از وجه تمایزات بین امام و مردم معرفی کرده و فرمودند: "فرق میان امام و مأموم، عصمت از گناهان و پاکی از عیبها و آلودگیها و منزّه بودن از اشتباه است و امامان خزانهداران علم الهی و امین حکمت و راز خداوند هستند و اگر چنین نبود، آنان با مردم فرقی نداشتند و حق و باطل شناخته نمیشد و هرکس به دروغ ادعای امامت میکرد".
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۳۵۹ ـ ۳۶۲.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب"العین" میگوید: "عصمت، یعنی اینکه خداوند تو را از بدی حفظ کند. العین، ج۱، ص۳۱۳. بر این اساس، عَصَمَهُ، یعنی او را حفظ و نگهداری کرد. مصباح المنیر، جزء ۲، ص۷۴. راغب اصفهانی نیز با استناد به آیه ﴿لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ﴾ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳. میگوید: "امروز، نگهدارنده و حافظی از امر خدا نیست" المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۷.
- ↑ زبیدی میگوید: "عصمت به معنای منع و بازداشتن (از چیزی) است ﴿لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳. یعنی امروز هیچ منع کننده و بازدارندهای از کار خداوند نیست" زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۹؛ ابراهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، ص۶۰۵.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۱۳و ۲۱۴.
- ↑ ر.ک: عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۳۵۹ - ۳۶۲.
- ↑ «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»؛ بصائرالدرجات، ج ۱، ص۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....
- ↑ «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۶۰.
- ↑ کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۳، ح۳۲۹۱۲؛ فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، الصواعق المحرقه، ص۱۲۳-۱۲۴؛ نورالابصار، ص۸۰.
- ↑ ر.ک: شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص۳۱۹.
- ↑ «مَثَلُ أَهلِ بَیتِی فیکم مَثلُ سَفِینَةِ نُوحٍ"؛ مَن رَکبَها نَجَا، وَمَن تَخَلفَ عَنها هَلَک»؛ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص۸۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، امالی طوسی، احتجاج طبرسی؛ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۰.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۶۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ «النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق و أهل بیتی أمان لأمّتی من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبیلة اختلفوا فصاروا حزب إبلیس»، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.
- ↑ ر.ک: صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص۲۴۳.
- ↑ «نسبت تو به من همان نسبتی است که هارون به موسی داشت منهای نبوت». صحیح البخاری، ج۶، ص۳؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۱۹، شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۱۰؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ص۲۵۴؛ ترمزی، سنن الترمذی، ج۵، ص۵۹۶، حدیث ۳۷۲۴ و....
- ↑ «ای علی! تو نسبت به من همانند هبة الله نسبت به آدم، و همانند سام نسبت به نوح، و همانند اسحاق نسبت به ابراهیم، و همانند هارون نسبت به موسی، و همانند شمعون نسبت به عیسی میباشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، ای علی! تو وصی و جانشین من هستی، پس هر کس با وصی بودن و جانشینی تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من دشمن او در روز قیامت میباشم، ای علی! تو برترین افراد امت من و قدیمیترین ایشان در اسلام هستی، و عالمترین ایشان، و بردبارترین آنها، و شجاعترین ایشان، و بخشندهترین ایشان میباشی، ای علی! تو امام و امیر پس از من، و وزیر و رئیس بعد از من میباشی، و همانند تو در امت من نیست»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص۲۵۴.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۲۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
- ↑ «علی با قرآن است و قرآن با علی است، از هم جدا نمیشوند تا آنکه کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». الجمل، ص۴۱۸؛ الأمالی (للطوسی)، ص۴۶۰، حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴.
- ↑ به مدخل «علی در قرآن» مراجعه شود
- ↑ جواد محدثی|محدثی، جواد، فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر، ص۴۲۱؛ علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص۴۳.
- ↑ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص۶۴.
- ↑ «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ(ص) وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ(ص) لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ»؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص۱۳۹.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یُفَارِقُنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۹۱.
- ↑ «ساُدعی یَومَ القِیامَةِ و لا ذَنبَ لی، و لَو کانَ لی ذَنبٌ لَکَفَّرَ عَنِّی ذُنوبی ما أنا فِیهِ مِن قِتالِهِم ـ یَعنی قِتالَ النّاکِثینَ»؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، محقق:محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴هـ.ق، چاپ اول، ج ۱، ص۲۶۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۰۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۶۹.
- ↑ «الإمامُ مِنّا لا یَکونُ إلاّ مَعصوما، و لَیسَتِ العِصمَةُ فی ظاهِرِ الخِلقَةِ فیُعرَفَ بِها و لِذلکَ لا یَکونُ إلاّ مَنصوصا»؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۳۲.