آیا آیه ۱ و ۲ سوره فتح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا آیه ۱ و ۲ سوره فتح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت پیامبران
مدخل اصلیعصمت پیامبر خاتم
مدخل وابستهعصمت - پیامبران - پیامبر خاتم
تعداد پاسخ۴ پاسخ

آیا آیه ۱ و ۲ سوره فتح بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

تبیین شبهه

یکی از آیاتی که توهم عدم عصمت رسول اکرم‌(ص) از آن شده، آیه‌ای است که برای آن حضرت، گناه متقدم و متأخری را بیان نموده، می‌فرماید: إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۱]. در این آیه، از آمرزش گناهان پیامبر اکرم (ص) سخن به میان آمده و گناه که لغزشی است بس بزرگ، با عصمت تضاد و ناسازگاری دارد. با این حال، چگونه می‌توان لغزش ناپذیری آن حضرت را باور داشت؟![۲]

پاسخ جامع اجمالی

پاسخ‌های متعددی به این شبهه داداه شده که البته برخی از آنها دارای اشکالات و ایراداتی است و قابل استناد نیستند.

  1. پاسخ نخست: حقیقت این است که نه "ذنب" در این آیه به معنای ارتکاب حرام و مخالفت با امر مولوی است و نه "غفران" به معنای رفع عقاب از مستحق آن، می‌باشد؛ زیرا در این آیات، غفران ذنب متقدم و متأخر پیامبر اکرم (ص) به دلیل فتح مکّه دانسته شده است. حال آنکه، هیچ رابطه‌ای بین اعطای پیروزی و بخشش گناهان شرعی نیست و معنا ندارد گفته شود "ما تو را پیروز کردیم تا گناهان پیشین و پسین تو را بیامرزیم" به طور حتم در این آیه، ذنب و همچنین مغفرت در معنای لغوی خود به کار رفته‌اند. معنای لغوی ذنب، عبارت است از: "هر کاری که دارای پیامدهای ناگوار باشد". و مغفرت هم به معنای "بر چیزی پوشش نهادن" است[۳].
  2. پاسخ دوم: گناه قوم پیامبر (ص) در مورد آن حضرت: «ذنب» مصدر است و مصدر گاهی به فاعل و گاهی به مفعولش اضافه می‌شود؛ در این آیه به مفعولش اضافه شده است. پس مراد از «ذنب» همان گناهی است که قوم پیامبر درباره حضرت روا داشتند و ایشان را (در جریان حدیبیه) از ورود به مکه بازداشتند؛ ولی خداوند این نقصان را با فتح مکه از حضرت برداشت و آن را جزای جهادش در فتح مکه قرار داد[۴]. بنابراین آیه این سان تفسیر می‌شود: «خداوند گناهی که مشرکان در حق تو مرتکب شده‌اند ـ که تو را از ورود به مکه و مسجدالحرام بازداشتند ـ می‌آمرزد و راه ورود به مکه و مسجدالحرام را به روی تو می‌گشاید»[۵]. این پاسخ با ظاهر آیه همخوان نیست؛ زیرا در این دو آیه خداوند متعال، پیامبر (ص) را مخاطب قرار داده و فتح مبین را از آن حضرتش دانسته است[۶].
  3. پاسخ سوم: آمرزش گناه به معنای متداول: آمرزش گناه در این آیه، به همان معنای معروف خود است. مراد از مَا تَقَدَّمَ، گناهان پیش از بعثت یا پیش از نزول سوره فتح[۷] و مراد از وَمَا تَأَخَّرَ گناهان پس از رسالت تا پایان عمر آن حضرت، یا گناهان پیش از نزول این سوره یا گناهانی است که تاکنون انجام نداده است. خداوند گناه پیامبر (ص) را می‌آمرزد و پیوند آن با فتح این است که خداوند اراده فرموده وسیله خشنودی حضرت را در دنیا و آخرت فراهم سازد؛ در دنیا با فتح، و در آخرت با آمرزش[۸]. طبری چنین می‌نویسد: «اگر گناهی انجام نشده باشد، درخواست آمرزش آن کاری نامعقول است. پس حضرت آمرزش گناهان خود را از خداوند درخواست دارد»[۹]. ایراد این تفسیر در این است که اولاً وعده آمرزش گناه پیش از ارتکاب آن بدان معناست که هرگونه تکلیفی از عهده آن حضرت برداشته شده و ارتکاب گناهان بر او رواست و این با صریح آیات قرآن ناسازگار است: إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ[۱۰]؛ وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ[۱۱]؛ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ[۱۲] و سیاق این آیات هیچ‌گونه تخصیصی را برنمی‌تابد؛ ثانیاً اطلاق آمرزش گناهان، همه آنها را در بر می‌گیرد. پس گناهانی همچون شرک و نسبت ناروا به خداوند و استهزای آیات الهی و... در گستره آمرزش قرار می‌گیرند؛ ولی چسان می‌توان پذیرفت که خداوند پیامبری را برای اقامه دین و اصلاح زمین مبعوث فرماید، آن‌گاه پس از پیروز شدنش او را در انجام دادن هر کاری آزاد گذارد و به وی وعده آمرزش هر گناهی را بدهد (این در باور هیچ کس نمی‌گنجد)[۱۳]؛ ثالثاً چگونه آمرزش گناه با فتح پیوند می‌یابد؟ رابعاً در آیه می‌فرماید گناه آینده تو را می‌آمرزد؛ گناه آینده چگونه تفسیر می‌شود با توجه به اینکه آمرزش در آخرت با آمرزش گناه آینده متفاوت است؟ (آیا با وعده به آمرزش گناه در آینده، گناه تحقق می‌یابد یا اینکه گناه دیگر گناه نمی‌شود؟)؛ خامساً سخن طبری نیز نادرست است؛ زیرا در آیه سخن از درخواست آمرزش نیست، بلکه آمرزش با لام (لیغفر) بر فتح مترتب شده است.
  4. پاسخ چهارم: آمرزش به معنای محبت: واژه «مغفرت» در این آیه، معنای رضایت و محبت را در بردارد؛ زیرا این امور نتیجه آمرزش را آشکار می‌سازند. بنابراین در تفسیر آیه باید گفت خداوند در آنچه به تو وحی کرده، رضایت و محبت خود را بر تو ارزانی داشته است. پیوند این مغفرت با فتح مکه، در این است که فتح مبین، میدان وسیعی را برای اسلام مهیا ساخته بود که مردم را به سوی پروردگارشان رهنمون شود و پیامبر (ص) هم با جهاد فراوان و تلاش بی‌امان خود، با عنایت الهی توانست به این نتیجه برسد. از این رو محبت خداوند را در آغاز این جهاد خود (پیش از فتح) و پایان آن (پس از فتح) جلب کرده است[۱۴]. ایراد این پاسخ در آن است که تفسیر مغفرت به رضایت و محبت و رحمت، با گفتار لغت‌شناسان ناهمخوان است و هیچ‌گونه قرینه و شاهدی نیز آن را همراهی نمی‌کند.
  5. پاسخ پنجم: فتح؛ همان گشایش قلب پیامبر (ص): «شاید مقصود از فتح در این آیه، همان گشایش قلب پیامبر اکرم (ص) به سوی خداوند متعال باشد که ذات متعالی در مقام منت نهادن به پیامبرش بفرماید: "ما سینه تو را برای علوم و حکمت باز گردانیدیم... تا آنکه عقل و روحانیت تو بر قوای طبیعی غالب گردد... و در هیچ زمانی از عمر خود، گناهی از تو سر نزند". بنا بر این معنا، سبب که غلبه قوای نفسانی است، به جای مسبب که گناه باشد، گذارده شده؛ یعنی آنچه سبب گناه می‌شد از تو دفع کردیم و تو بر قوای طبیعی خود مظفر و منصور گردید.</ref> مؤید همین توجیه است؛ بلکه از لام لِيَغْفِرَ که از آن تعلیل استفاده می‌شود که به تو فتح دادیم برای آنکه گناهان گذشته و آینده تو بخشیده شود، بی‌مناسبت خواهد گردید. چگونه فتح مکه سبب بخشش گناه می‌شود؟ گناه باید با توبه بخشیده شود، نه با فتح و فیروزی. گرچه گفته شده مورد نزول آیه پس از صلح حدیبیه بوده، طبق قواعد اصول، مورد هرگز مخصص نخواهد بود»[۱۵]. این پاسخ نارساست؛ زیرا اولاً تفسیر آمرزش گناه به از میان بردن سبب گناه، نیازمند قرینه و شاهد است؛ زیرا آمرزش در رتبه پس از گناه قرار دارد؛ در حالی که از میان بردن سبب، در رتبه پیشین است؛ ثانیاً این تفسیر با مورد نزول آیه هیچ همخوانی ندارد. گرچه مورد، مخصص نیست، تفسیر باید به گونه‌ای باشد که با مورد نزول همخوان باشد. اگر نزول آیه را در فتح مکه با صلح حدیبیه بدانیم، باید آن را به گونه‌ای تفسیر کنیم که این مورد نزول به فراموشی سپرده نشود. این مفسر، برای توجیه تفسیر خود و نقد دیگر تفاسیر می‌گوید: فتح مکه چسان می‌تواند سبب آمرزش گناه شود؟! در پاسخ باید گفت تفسیری که از آمرزش در پاسخ نخست بیان شد، پیوند آمرزش را با فتح کاملاً روشن می‌سازد.
  6. پاسخ ششم: «ذنب» به معنای ترک اولی: گناه در این آیه به ترک اولی (کاری که ترک آن، بهتر از انجام دادن آن است) تفسیر می‌شود، ولی با توجه به شخصیت والای پیامبر اکرم (ص) از این ترک اولی با عنوان گناه یاد شده است؛ چراکه «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ‌» و حسنات المقربین سیئات النبیین[۱۶]. این توجیه هم دارای ایراداتی است.
  7. پاسخ هفتم: گناه گذشته، همان گناه آدم (ع)، و گناه آینده؛ همان گناه امت: توجیه و تفسیر آیه این است که خداوند گناه گذشتگان (حضرت آدم و حوا) و آیندگان (امت مسلمان) را به برکت وجود مقدس حضرت رسول (ص) آمرزیده است.. ایراد این تفسیر در این است که بحث در مورد گناه و لغزش حضرت آدم (ع) بسان بحث درباره لغزش حضرت رسول (ص) است. اگر سخن از عصمت پیامبران از گناه مطرح است، تفاوتی بین پیامبران نیست؛ گرچه برخی از ایشان در این جهت و دیگر جهات، بر برخی دیگر برتری دارند. همچنین تفسیر این «ذنب» به گناه صغیره نیز کارساز نیست؛ زیرا طبق وعده الهی، گناه صغیره در صورت اجتناب از گناه کبیره، آمرزیده خواهد شد و به آمرزشی دیگر و وعده‌ای جداگانه نیازی ندارد. وعده خداوند مبنی بر آمرزش گناهان صغیره در صورت اجتناب از کبائر، در این آیه بازگو شده است: إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ...[۱۷].[۱۸]
  8. پاسخ هشتم: مغفرت؛ همان آمرزش امت: از پاره‌ای روایات چنین برداشت می‌شود که منظور از آمرزش در این آیه، همان آمرزش پیروان حضرت رسول (ص) است (این تفسیر با تفسیری که در پاسخ دوم آمده است، تفاوت دارد؛ در آنجا سخن از گناه امت در مورد حضرت بود، ولی در اینجا گناه به طور کلی منظور است). برخی معتقدند که این وجه با ظاهر آیه نیز همخوانی دارد؛ زیرا تعبیر لِيَغْفِرَ که به لفظ مضارع آمده، حاکی از آن است که این آمرزش در آینده (روز قیامت) انجام خواهد شد. افزون بر آن، لفظ «لک» می‌رساند که این آمرزش، به دلیل شفاعت و مقام محمود توست. قرآن از آن مقام چنین یاد می‌فرماید: ...عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۱۹].[۲۰]. این تفسیر هم دارای ایراداتی است.
  9. پاسخ نهم: گناه گذشته حضرت در جنگ بدر، و گناه آینده، در حنین: گناه گذشته حضرت رسول (ص) در جنگ بدر تحقق یافته بود؛ آنجا که حضرتش به درگاه الهی عرضه داشت: «اللَّهُمَّ إِنْ تُهْلِكْ هَذِهِ الْعِصَابَةَ لَمْ تُعْبَدْ فِي الْأَرْضِ أَبَدَاً» (در نقلی دیگر: «اللهم ان تهلک هذه العصابه من اهل الاسلام فلا تعبد بعد فی الارض ابدا»[۲۱]؛ «خداوندا، اگر این قوم کشته شوند، دیگر روی کره زمین عبادت تو انجام نخواهد شد». خداوند نیز وحی فرمود: ای پیامبر، از کجا این علم برای تو به وجود آمده است؟ گناه آینده حضرت هم در جنگ حنین محقق شد؛ آن هنگام که طبل شکست مسلمانان زده شد، حضرت از عباس و ابوسفیان مقداری سنگ‌ریزه گرفت و به صورت کافران پاشید که همین سبب شد آنان با چشمانی آلوده از میدان کارزار فرار کنند. حضرت پس از این ماجرا، با سر دادن ندا، مسلمانان را گرد آورد و فرمود: اگر این کار را نمی‌کردم، آنان هرگز شکست نمی‌خوردند. خداوند با فرستادن آیه شریفه ...وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ...[۲۲] پیامبرش را متوجه گناه خود ساخت[۲۳].این تفسیر هم دارای ایراداتی است.
  10. پاسخ دهم: بشارت به آمرزش گناهان: از گفتار عموم مفسران چنین برداشت می‌شود که این فتح، ویژه پیامبر اکرم (ص) بوده است؛ ولی صلح حدیبیه، فواید گسترده‌ای داشت که گستره آن، یاران حضرت را نیز در بر می‌گرفت. گذشته از آن، مقصود از این فتح، فتح نظامی نیست تا در مورد اینکه آیا صلح حدیبیه یا فتح مکه بوده است، بحث و بررسی صورت گیرد؛ بلکه فتح در قرآن، معانی گوناگونی دارد. از آنجا که آیات آغازین این سوره بیانگر اختصاص این فتح به حضرت رسول (ص) است، تفسیر این فتح به فتح نظامی، تفسیری نادرست است؛ اما کلمه «ذنب» چون در گفت‌و‌گوی مولا با بنده خود به کار رفته است، به همان معنای شرعی معروف خود ترجمه می‌شود. در نتیجه منظور از فتح در این آیه، همان بشارت به آمرزش گناهان است[۲۴]به این تفسیر هم ایراداتی گرفته شده است[۲۵].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. احمد حسین شریفی؛
آقایان دکتر یوسفیان و شریفی در «پژوهشی در عصمت معصومان» در این‌باره گفته‌‌اند:

«یکی دیگر از آیاتی که از آن، توهم عدم عصمت رسول اکرم‌(ص) شده، آیه‌ای است که برای آن حضرت گناه متقدم و متأخری را بیان نموده، می‌فرماید: إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۲۶]. منکران عصمت انبیا این آیه را گواه صدور گناه از آن حضرت دانسته[۲۷] و بر همین مبنا درباره مراد از گناه پیشین و پسین، به زعم خود سخنانی گفته‌اند. از جمله اینکه: منظور، گناه قبل از نبوت و بعد از آن می‌باشد؛ با اعمالی که در جاهلیت و پس از آن از حضرت صادر شده است. وجوه دیگری نیز در تفسیر آیه گفته‌اند، که با سیاق آیات سازگار نیست[۲۸]؛ هر چند برخی از آنها در جای خود صحیح است.

حقیقت این است که نه "ذنب" در این آیه به معنای ارتکاب حرام و مخالفت با امر مولوی است و نه "غفران" به معنای رفع عقاب از مستحق آن، می‌باشد؛ زیرا در این آیات، غفران ذنب متقدم و متأخر پیامبر اکرم (ص) به دلیل فتح مکّه دانسته شده است. حال آنکه، هیچ رابطه‌ای بین اعطای پیروزی و بخشش گناهان شرعی نیست و معنا ندارد گفته شود "ما تو را پیروز کردیم تا گناهان پیشین و پسین تو را بیامرزیم". به حتم در این آیه، ذنب و همچنین مغفرت در معنای لغوی خود به کار رفته‌اند. معنای لغوی ذنب، عبارت است از: "هر کاری که دارای پیامدهای ناگوار باشد". و مغفرت هم به معنای "بر چیزی پوشش نهادن" است.

اما منظور از ذنبی که با فتح مکّه بر آن پوشش نهاده شد و آثارش از بین رفت – چنان‌که در پاسخ امام رضا‌(ع) به مأمون بدان اشاره شده است[۲۹]- گناهی بود که مشرکان مکّه به حضرت نسبت می‌دادند؛ زیرا در نظر آنان، پیامبر اسلام‌(ص) به خاطر عمری مبارزه با اعتقادات و آداب و رسوم آنها گناهکارترین فرد محسوب می‌شد. و تا وقتی که مشرکان دارای قدرت بودند رسول اکرم از عواقب گناهی که برایش برمی‌شمردند، در امان نبود. اما پس از فتح مکه، بعد از آنکه اجتماع و شوکت مشرکان در هم شکست و تمامی بت‌های آنان فرو ریخت، این گناه پوشانده شد و آثار و تبعات آن مرتفع گردید»[۳۰].[۳۱].
2. حجت الاسلام و المسلمین جعفر انواری؛
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در این‌باره گفته‌‌اند:

«لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ[۳۲].

تبیین شبهه: در این آیه، از آمرزش گناهان پیامبر اکرم (ص) سخن به میان آمده و گناه که لغزشی است بس بزرگ، با عصمت تضاد و ناسازگاری دارد. با این حال، چگونه می‌توان لغزش ناپذیری آن حضرت را باور داشت؟![۳۳] گناه چنین معنا می‌شود: جمیع ما فرط منک مما یصح أن تعاتب علیه[۳۴]؛ «هر کار ناشایستی که از تو سر زند که سرزنش شدن تو بر آن روا باشد». بسیاری از مفسران اهل سنت از آمرزش گناهان حضرت پیش از بعثت و پس از آن سخن گفته‌اند[۳۵].

پاسخ نخست: گناه به معنای غیراصطلاحی: گناه در این آیه، به معنای گناه اصللاحی که مخالفت با تکلیف مولوی است، تفسیر نمی‌شود؛ همان‌گونه که آمرزش گناه به معنای معروف آنکه همان برداشتن کیفر باشد، ترجمه نمی‌شود؛ زیرا از دیدگاه لغت‌شناسان، گناه به انجام دادن کاری گفته می‌شود که نوعی پیامد ناگوار داشته باشد و آمرزش آن گناه، همان پوشاندن آن پیامد ناگوار است[۳۶]. آنچه در این زمان از لفظ گناه و آمرزش به ذهن انسان تبادر می‌کند، همان معنای عرفی این دو لفظ است. از سوی دیگر، نهضت اعتقادی پیامبر اکرم (ص) پیش از هجرت و تداوم آن پس از هجرت و نیز همراه شدن آن با جهاد و درگیری نظامی با کافران و مشرکان در مدینه، برای مخالفان آن حضرت به صورت کاری با پیامد بسیار ناگوار مطرح بود که هرگز رنگ آمرزش به آن زده نمی‌شد؛ زیرا آنان سست شدن کیان خود و گرفتار آمدن در گرداب‌های اجتماعی را که از ناحیه اسلام پدید آمده بود، همچنان در خاطرشان زنده نگه داشته بودند و پیامبر اسلام (ص) را گناهکار اصلی می‌پنداشتند؛ تا اینکه خداوند با ارزانی داشتن این فتح و پیروزی، آتش فتنه آنان را خاموش کرد و نعمت خود را بر پیامبرش به اتمام رساند و او را از موهبت یاری خویش بهره‌مند ساخت[۳۷]. می‌توان گفت «ذنب» در این آیه، ربطی به انجام دادن حرام الهی ندارد. این چه گناهی است که با پیروزی مسلمانان به رهبری پیامبر اکرم (ص) و شکست کفار و مشرکان، بخشیده می‌شود؟[۳۸] اگر در جامعه‌ای انقلاب الهی رخ دهد، عده‌ای که منافع یا اصول اعتقادی خود را در خطر می‌بینند، برای درهم کوبیدن آن انقلاب، هر گونه نسبت ناروایی به آن می‌دهند. اگر انقلاب پیروز نشود، این مخالفت جدی‌تر می‌شود؛ ولی با پیروزی آن، تمام این گناهان فرضی - چه مربوط به گذشته بوده باشد و چه آنها که در آینده انتشار خواهد یافت - برچیده خواهد شد[۳۹].

توضیح بیشتر مطلب این است که گناه در دیدگاه لغت شناسان، به معنای کاری است که دنباله و عاقبت بدی دارد. اگر این عاقبت به آخرت مربوط باشد، گناه دینی شمرده می‌شود؛ ولی اگر تنها با امور دنیوی پیوند داشته باشد، در عرف اجتماعی از آن با عنوان گناه یاد می‌شود. رسالت پیامبر اکرم (ص) از دیدگاه مشرکان و کافران، نتیجه بدی داشت؛ زیرا نهضتی بود که در برابر تمام ایده‌ها و اندیشه‌های آنان به پا خاسته بود. از این رو پیامبر (ص) در دید آنان گناهکار به شمار می‌رفت و آمرزش این گناه بزرگ، تنها در سایه فتحی بزرگ محقق می‌شد. پس تفسیر واژه «ذنب» در این آیه به گناه دینی، نارواست؛ زیرا اولاً پیامبر اکرم (ص) که خود اسوه و الگوی دیگران است، چگونه می‌تواند دست به گناه بیالاید؟! ثانیاً چرا در این آیه تنها از یک گناه (با تعبیر «ذنب» به صیغه مفرد) یاد شده است؟! ثالثاً این چه گناهی بود که بدون توبه، گذشته و آینده آن آمرزیده شده است؟![۴۰]. این سخن با تفسیری که از حضرت رضا (ع) نقل شده، همخوان است: «ذَنْبِكَ... عِنْدَ مُشْرِكِي أَهْلِ مَكَّةَ»[۴۱]؛ همچنان که با ظاهر آیه سازگار است.

بنابراین پیامبر (ص) و اهل بیت ایشان از گزند گناه و لغزش محفوظ‌اند و استغفارهایشان برای آن است که ارتباطشان با عالم کثرت، موجب غبار و گرفتگی قلبشان نشود. به بیان دیگر، استغفار آنان برای دفع خطر است، نه رفع آن[۴۲].

توضیح اینکه استغفار، طلب مغفرت برای نجات از پیامد گناه است و دو گونه است: ۱. آلوده نشدن؛ ۲. برطرف کردن آلودگی. در حقیقت انسان با استغفار، از خدای غفور طلب مِغْفَر (کلاه خُود) می‌کند. آنان که بدون کلاه خود و سلاح به جنگ شیطان رفتند، سرشکسته برگشتند؛ اکنون مِغفَر می‌طلبند تا بار دیگر شکست نخورند. آنان که از آغاز با بینش به جنگ شیطان می‌روند، مِغفَر بر سر می‌گذارند تا آسیبی نبینند.

استغفارگر، از خدا سپر می‌طلبد تا از هیچ ناحیه‌ای به او آسیب نرسد؛ نه اینکه آسیب رسیده را برطرف سازد. پس اختلاف بین استغفار معصوم و غیرمعصوم در مفهوم نیست تا کاربرد آن در هر دو، مستلزم به‌کارگیری لفظ در بیش از یک معنا باشد؛ بلکه اختلاف در مصداق است. معصومان (ع) نیز به استغفار نیاز دارند؛ زیرا آنان موجود ممکن و مکلف‌اند. آنان چون خدای بی‌مثیل معصوم بالذات نیستند، گرچه بندگان صالح خدا و مشمول عنایت تطهیر و اذهاب رجس‌اند: وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ[۴۳].

کسی که بر بلندی بایستد، افق دیدش بسیار گسترده می‌شود، ولی نمی‌توان گفت به جای بلندتر نیاز ندارد؛ زیرا وسعت دیدش در گرو همان جایگاه بلند است. پیامبر خدا (ص) چون هماره به یاد خداست، از گزند گناه ایمن است. پس گناه نکردن معصومان (ع) به فضل پروردگار برای آنان ملکه شده و استغفارشان برای دفع است نه رفع[۴۴].

پاسخ دوم: گناه قوم پیامبر (ص) در مورد آن حضرت: «ذنب» مصدر است و مصدر گاهی به فاعل و گاهی به مفعولش اضافه می‌شود؛ در این آیه به مفعولش اضافه شده است. پس مراد از «ذنب» همان گناهی است که قوم پیامبر درباره حضرت روا داشتند و ایشان را (در جریان حدیبیه) از ورود به مکه بازداشتند؛ ولی خداوند این نقصان را با فتح مکه از حضرت برداشت و آن را جزای جهادش در فتح مکه قرار داد[۴۵]. بنابراین آیه این سان تفسیر می‌شود: «خداوند گناهی که مشرکان در حق تو مرتکب شده‌اند - که تو را از ورود به مکه و مسجدالحرام بازداشتند - می‌آمرزد و راه ورود به مکه و مسجدالحرام را به روی تو می‌گشاید»[۴۶].

این پاسخ با ظاهر آیه همخوان نیست؛ زیرا در این دو آیه خداوند متعال، پیامبر (ص) را مخاطب قرار داده و فتح مبین را از آن حضرتش دانسته است. آمرزش گناه نیز به همان معنای مناسب با آن فتح مبین باید به آن حضرت ارتباط یابد. آمرزش گناهان دیگران (گرچه در حق آن حضرت باشد) با خطاب به آن حضرت تناسبی ندارد؛ زیرا در آن صورت بایسته بود در آیه گفته می‌شد: لیغفر لهم ما تقدم من ذنبک. همچنین آیا بیرون راندن از مکه و جلوگیری از ورود به مسجدالحرام و دیگر واکنش‌هایی که مشرکان در برابر ندای رسالت پیامبر (ص) از خود نشان دادند، همه و همه یک گناه به شمار می‌آید که «ذنب» به صورت مفرد آمده است؟

پاسخ سوم: آمرزش گناه به معنای متداول: آمرزش گناه در این آیه، به همان معنای معروف خود است. مراد از «ما تقدم»، گناهان پیش از بعثت یا پیش از نزول سوره فتح[۴۷]، و مراد از «ما تأخر» گناهان پس از رسالت تا پایان عمر آن حضرت، یا گناهان پیش از نزول این سوره یا گناهانی است که تاکنون انجام نداده است. خداوند گناه پیامبر (ص) را می‌آمرزد و پیوند آن با فتح این است که خداوند اراده فرموده وسیله خشنودی حضرت را در دنیا و آخرت فراهم سازد؛ در دنیا با فتح، و در آخرت با آمرزش[۴۸]. طبری چنین می‌نویسد: «اگر گناهی انجام نشده باشد، درخواست آمرزش آن کاری نامعقول است. پس حضرت آمرزش گناهان خود را از خداوند درخواست دارد»[۴۹].

ایراد این تفسیر در این است که اولاً وعده آمرزش گناه پیش از ارتکاب آن بدان معناست که هرگونه تکلیفی از عهده آن حضرت برداشته شده و ارتکاب گناهان بر او رواست و این با صریح آیات قرآن ناسازگار است: إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ[۵۰]؛ وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ[۵۱]؛ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ[۵۲] و سیاق این آیات هیچ‌گونه تخصیصی را برنمی‌تابد؛

ثانیاً اطلاق آمرزش گناهان، همه آنها را در بر می‌گیرد. پس گناهانی همچون شرک و نسبت ناروا به خداوند و استهزای آیات الهی و... در گستره آمرزش قرار می‌گیرند؛ ولی چسان می‌توان پذیرفت که خداوند پیامبری را برای اقامه دین و اصلاح زمین مبعوث فرماید، آن‌گاه پس از پیروز شدنش او را در انجام دادن هر کاری آزاد گذارد و به وی وعده آمرزش هر گناهی را بدهد (این در باور هیچ کس نمی‌گنجد)[۵۳]؛

ثالثاً چگونه آمرزش گناه با فتح پیوند می‌یابد؟

رابعاً در آیه می‌فرماید گناه آینده تو را می‌آمرزد؛ گناه آینده چگونه تفسیر می‌شود با توجه به اینکه آمرزش در آخرت با آمرزش گناه آینده متفاوت است؟ (آیا با وعده به آمرزش گناه در آینده، گناه تحقق می‌یابد یا اینکه گناه دیگر گناه نمی‌شود؟)؛

خامساً سخن طبری نیز نادرست است؛ زیرا در آیه سخن از درخواست آمرزش نیست، بلکه آمرزش با لام (لیغفر) بر فتح مترتب شده است.

پاسخ چهارم: آمرزش به معنای محبت: واژه «مغفرت» در این آیه، معنای رضایت و محبت را در بردارد؛ زیرا این امور نتیجه آمرزش را آشکار می‌سازند. بنابراین در تفسیر آیه باید گفت خداوند در آنچه به تو وحی کرده، رضایت و محبت خود را بر تو ارزانی داشته است. پیوند این مغفرت با فتح مکه، در این است که فتح مبین، میدان وسیعی را برای اسلام مهیا ساخته بود که مردم را به سوی پروردگارشان رهنمون شود و پیامبر (ص) هم با جهاد فراوان و تلاش بی‌امان خود، با عنایت الهی توانست به این نتیجه برسد. از این رو محبت خداوند را در آغاز این جهاد خود (پیش از فتح) و پایان آن (پس از فتح) جلب کرده است[۵۴].

ایراد این پاسخ در آن است که تفسیر مغفرت به رضایت و محبت و رحمت، با گفتار لغت‌شناسان ناهمخوان است و هیچ‌گونه قرینه و شاهدی نیز آن را همراهی نمی‌کند.

پاسخ پنجم: فتح؛ همان گشایش قلب پیامبر (ص): «شاید مقصود از فتح در این آیه، همان گشایش قلب پیامبر اکرم (ص) به سوی خداوند متعالی باشد که ذات متعالی در مقام منت نهادن به پیامبرش بفرماید: "ما سینه تو را برای علوم و حکمت باز گردانیدیم... تا آنکه عقل و روحانیت تو بر قوای طبیعی غالب گردد... و در هیچ زمانی از عمر خود، گناهی از تو سر نزند". بنا بر این معنا، سبب که غلبه قوای نفسانی است، به جای مسبب که گناه باشد، گذارده شده؛ یعنی آنچه سبب گناه می‌شد از تو دفع کردیم و تو بر قوای طبیعی خود مظفر و منصور گردید. این معنا را به جهاتی از خود آیه می‌توان استخراج کرد: یکی، از «ما تأخر» که اگر مقصود از آمرزش، وقوع گناه باشد، برای گناهی که هنوز واقع نشده، معنای صحیحی پیدا نخواهد کرد؛ زیرا در مورد گناهی که انجام نشده، به هر معنایی که گفته شود، آمرزش معنا ندارد...؛ همچنین آیه بعد وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ...[۵۵] مؤید همین توجیه است؛ بلکه از لام لِيَغْفِرَ که از آن تعلیل استفاده می‌شود که به تو فتح دادیم برای آنکه گناهان گذشته و آینده تو بخشیده شود، بی‌مناسبت خواهد گردید. چگونه فتح مکه سبب بخشش گناه می‌شود؟ گناه باید با توبه بخشیده شود، نه با فتح و فیروزی. گرچه گفته شده مورد نزول آیه پس از صلح حدیبیه بوده، طبق قواعد اصول، مورد هرگز مخصص نخواهد بود»[۵۶].

این پاسخ نارساست؛ زیرا اولاً تفسیر آمرزش گناه به از میان بردن سبب گناه، نیازمند قرینه و شاهد است؛ زیرا آمرزش در رتبه پس از گناه قرار دارد؛ در حالی که از میان بردن سبب، در رتبه پیشین است؛

ثانیاً این تفسیر با مورد نزول آیه هیچ همخوانی ندارد. گرچه مورد، مخصص نیست، تفسیر باید به گونه‌ای باشد که با مورد نزول همخوان باشد. اگر نزول آیه را در فتح مکه با صلح حدیبیه بدانیم، باید آن را به گونه‌ای تفسیر کنیم که این مورد نزول به فراموشی سپرده نشود. این مفسر، برای توجیه تفسیر خود و نقد دیگر تفاسیر می‌گوید: فتح مکه چسان می‌تواند سبب آمرزش گناه شود؟! در پاسخ باید گفت تفسیری که از آمرزش در پاسخ نخست بیان شد، پیوند آمرزش را با فتح کاملاً روشن می‌سازد.

پاسخ ششم: «ذنب» به معنای ترک اولی: گناه در این آیه به ترک اولی (کاری که ترک آن، بهتر از انجام دادن آن است) تفسیر می‌شود، ولی با توجه به شخصیت والای پیامبر اکرم (ص) از این ترک اولی با عنوان گناه یاد شده است؛ چراکه «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ‌» و حسنات المقربین سیئات النبیین، چه بسا کارهایی که برای افراد عادی هیچ‌گونه خلافی به شمار نمی‌آید، ولی برای اولیای الهی گناه دانسته می‌شود[۵۷].

ایرادهای این توجیه از این قرارند: اولاً این ترک اولی بر چه کاری از کارهای حضرت رسول (ص) انطباق می‌یابد؟ چون ذنب مفرد است و تنها بر یک کار تفسیر می‌یابد؛ ثانیاً چه پیوندی میان آمرزش این ترک اولی با فتح مبین می‌توان در نظر گرفت؟! برخی مفسران بدون تفسیر واژه ذنب، به بیان این پیوند پرداخته‌اند که چون پیامبر اسلام (ص) برای حفظ حرمت بیت الله الحرام، این صلح را پذیرفته بود، خداوند هم گناهان گذشته و آینده او را آمرزید[۵۸]. این سخن با دیدگاه مسلمانان (اعم از اهل سنت و شیعه) در مورد لغزش ناپذیری پیامبر اسلام (ص) در دوران رسالت ناسازگار است.

پاسخ هفتم: گناه گذشته، همان گناه آدم (ع)، و گناه آینده؛ همان گناه امت: توجیه و تفسیر آیه این است که خداوند گناه گذشتگان (حضرت آدم و حوا) و آیندگان (امت مسلمان) را به برکت وجود مقدس حضرت رسول (ص) آمرزیده است.

ایراد این تفسیر در این است که بحث در مورد گناه و لغزش حضرت آدم (ع) بسان بحث درباره لغزش حضرت رسول (ص) است. اگر سخن از عصمت پیامبران از گناه مطرح است، تفاوتی بین پیامبران نیست؛ گرچه برخی از ایشان در این جهت و دیگر جهات، بر برخی دیگر برتری دارند. همچنین تفسیر این «ذنب» به گناه صغیره نیز کارساز نیست؛ زیرا طبق وعده الهی، گناه صغیره در صورت اجتناب از گناه کبیره، آمرزیده خواهد شد و به آمرزشی دیگر و وعده‌ای جداگانه نیازی ندارد. وعده خداوند مبنی بر آمرزش گناهان صغیره در صورت اجتناب از کبائر، در این آیه بازگو شده است: إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ...[۵۹][۶۰].

پاسخ هشتم: مغفرت؛ همان آمرزش امت: از پاره‌ای روایات چنین برداشت می‌شود که منظور از آمرزش در این آیه، همان آمرزش پیروان حضرت رسول (ص) است (این تفسیر با تفسیری که در پاسخ دوم آمده است، تفاوت دارد؛ در آنجا سخن از گناه امت در مورد حضرت بود، ولی در اینجا گناه به طور کلی منظور است). متن روایات چنین است:

  1. «مَا كَانَ لَهُ ذَنْبٌ وَ لَا هَمَّ بِذَنْبٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِيعَتِهِ ثُمَّ غَفَرَهَا لَهُ»[۶۱]؛ «حضرت رسول (ص) هرگز گناهی مرتکب نشده است؛ بلکه تصمیم بر گناه نیز نداشته است؛ اما خداوند گناهان پیروانش را بر او تحمیل فرمود؛ سپس همه آنها را آمرزید»؛
  2. «اللَّهَ سُبْحَانَهُ ضَمِنَ لَهُ أَنْ يَغْفِرَ ذُنُوبَ شِيعَةِ عَلِيٍّ‌(ع) مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِمْ وَ مَا تَأَخَّرَ»[۶۲]؛ «خداوند ضمانت فرموده است که گناهان شیعیان حضرت علی (ع) را، در گذشته و آینده بیامرزد».

برخی معتقدند که این وجه با ظاهر آیه نیز همخوانی دارد؛ زیرا تعبیر لِيَغْفِرَ که به لفظ مضارع آمده، حاکی از آن است که این آمرزش در آینده (روز قیامت) انجام خواهد شد. افزون بر آن، لفظ «لک» می‌رساند که این آمرزش، به دلیل شفاعت و مقام محمود توست. قرآن از آن مقام چنین یاد می‌فرماید: ...عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۶۳].[۶۴]

ایرادهای این تفسیر از این قرارند:

اولاً بر اساس روایت نخست، گناهان امت بر پیامبر اکرم (ص) تحمیل می‌شود که این موضوع، با اصول قرآنی ناسازگار است؛ چنان که قرآن می‌فرماید: ...لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى...[۶۵][۶۶]؛

ثانیاً در این تفسیر نیز پیوند فتح و آمرزش گناهان نادیده گرفته شده و این پرسش که چه ارتباطی میان فتح و آمرزش وجود دارد، بدون پاسخ مانده است. فخر رازی درباره پیوند فتح و آمرزش می‌گوید: فتح، تنها سبب مغفرت نیست، بلکه اجتماع چند امر در پرتو مغفرت قرار دارند که عبارت‌اند از: اتمام نعمت و هدایت و نصرت. افزون بر آن، فتح مکه سبب پاک‌سازی بیت الله الحرام شده که این تطهیر، همان تطهیر بنده خداست. همچنین با فتح مکه، به جا آوردن حج ممکن شد که این عمل، آمرزش را به دنبال داشت[۶۷]. ایراد این بیان در این است که در اینجا سخن از آمرزش گناهان امت حضرت است و از گناه خود حضرت سخنی به میان نیامده است؛

ثالثاً روایت دوم از نظر سند دچار ضعف است؛ چراکه افزون بر مرسل بودن آن، مفضل بن عمر فردی غیرموثق است. نجاشی از وی با عنوان فاسدالمذهب مضطرب الروایه یاد می‌کند[۶۸]. این ایراد بر این روایت که در زمان پیامبر اکرم (ص) عنوان شیعه علی (ع) مطرح نبوده است و نباید موضوع فتح را با آمرزش آنان پیوند داد[۶۹]، خود درخور نقد است؛ چراکه در پاره‌ای از روایات اهل سنت نیز این تعبیر بر زبان نبی گرامی (ص) جاری شده است. سیوطی در تفسیر آیه ۷ سوره بینه روایت را چنین نقل می‌کند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِعَلِيٍّ: هُوَ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۷۰]؛ «پیامبر (ص) به امیر مؤمنان (ع) فرمود: منظور در این آیه، تو و شیعیانت [در قیامت] هستید».

پاسخ نهم: گناه گذشته حضرت در جنگ بدر، و گناه آینده، در حنین: گناه گذشته حضرت رسول (ص) در جنگ بدر تحقق یافته بود؛ آنجا که حضرتش به درگاه الهی عرضه داشت: «اللَّهُمَّ إِنْ تُهْلِكْ هَذِهِ الْعِصَابَةَ لَمْ تُعْبَدْ فِي الْأَرْضِ أَبَدَاً» (در نقلی دیگر: «اللهم ان تهلک هذه العصابه من اهل الاسلام فلا تعبد بعد فی الارض ابدا»[۷۱]؛ «خداوندا، اگر این قوم کشته شوند، دیگر روی کره زمین عبادت تو انجام نخواهد شد». خداوند نیز وحی فرمود: ای پیامبر، از کجا این علم برای تو به وجود آمده است؟

گناه آینده حضرت هم در جنگ حنین محقق شد؛ آن هنگام که طبل شکست مسلمانان زده شد، حضرت از عباس و ابوسفیان مقداری سنگ‌ریزه گرفت و به صورت کافران پاشید که همین سبب شد آنان با چشمانی آلوده از میدان کارزار فرار کنند. حضرت پس از این ماجرا، با سر دادن ندا، مسلمانان را گرد آورد و فرمود: اگر این کار را نمی‌کردم، آنان هرگز شکست نمی‌خوردند. خداوند با فرستادن آیه شریفه ...وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ...[۷۲] پیامبرش را متوجه گناه خود ساخت[۷۳].

ایرادهای این پاسخ عبارت‌اند از:

اولاً در بیشتر کتاب‌های تفسیری و تاریخی اهل سنت نیز در تفسیر آیه ...وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ... سخنی از جنگ حنین به میان نیامده است، بلکه در آنها هم تنها جنگ بدر شأن نزول آیه معرفی شده است[۷۴].

رشید رضا می‌نویسد: مجموعه روایاتی که شأن نزول آیه را جنگ بدر معرفی می‌کنند، چه بسا هر کدام به تنهایی جامع شرایط صحت نباشند، ولی با توجه به وجود قرینه و شاهد، می‌توان آنها را حجت دانست. روایتی نیز شأن نزول آیه را جنگ حنین دانسته است. از این رو برخی مفسران، این تفسیر را برگزیده‌اند، اما این تفسیر پذیرفته نیست[۷۵].

افزون بر آن، در منابع تفسیر روایی اهل سنت این روایت یافت نشد. این می‌رساند که این روایت شاذ است و نمی‌تواند پایه و اساس یک دیدگاه قرار گیرد. علامه طباطبایی نیز بر این باور است که تدبر در سیاق آیه‌ها، هیچ‌گونه شکی در مورد نزول آیه در جنگ بدر باقی نمی‌گذارد[۷۶]. عمده بحث در این است که در کتاب‌های تاریخی و تفسیری، این جمله که خداوند خطاب به پیامبر فرموده باشد «از کجا دانستی»، به اثبات نرسیده است[۷۷]. حال با جمله‌ای که اصل آن در تاریخ به اثبات نرسیده است، چگونه می‌توان به تفسیر و توجیه آیه پرداخت؟!

پاسخ دهم: بشارت به آمرزش گناهان: از گفتار عموم مفسران چنین برداشت می‌شود که این فتح، ویژه پیامبر اکرم (ص) بوده است؛ ولی صلح حدیبیه، فواید گسترده‌ای داشت که گستره آن، یاران حضرت را نیز در بر می‌گرفت. گذشته از آن، مقصود از این فتح، فتح نظامی نیست تا در مورد اینکه آیا صلح حدیبیه یا فتح مکه بوده است، بحث و بررسی صورت گیرد؛ بلکه فتح در قرآن، معانی گوناگونی دارد. از آنجا که آیات آغازین این سوره بیانگر اختصاص این فتح به حضرت رسول (ص) است، تفسیر این فتح به فتح نظامی، تفسیری نادرست است؛ اما کلمه «ذنب» چون در گفت‌و‌گوی مولا با بنده خود به کار رفته است، به همان معنای شرعی معروف خود ترجمه می‌شود. در نتیجه منظور از فتح در این آیه، همان بشارت به آمرزش گناهان است[۷۸]. روایاتی چند این دیدگاه را تأیید می‌کنند که عبارت‌اند از:

  1. «حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَكَ وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً»[۷۹]؛ عایشه به پیامبر اکرم (ص) عرض کرد: چرا این مقدار خود را [در امر عبادت] به زحمت می‌افکنی، با اینکه خداوند گناهان گذشته و آینده شما را آمرزیده است. حضرت در پاسخ فرمود: می‌خواهم بنده سپاسگزاری باشم. راویان این روایت، همگی موثق‌اند[۸۰].
  2. «جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْمُنْعِمِ... فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) أَنَّ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ فَلَمْ يَدَعِ الِاجْتِهَادَ وَ تَعَبَّدَ بِأَبِي هُوَ وَ أُمِّي حَتَّى انْتَفَخَ السَّاقُ وَ وَرِمَ الْقَدَمُ...»[۸۱]؛ امام سجاد (ع) فرمود: خداوند گناهان گذشته و آینده جدم رسول خدا (ص) را آمرزیده بود، ولی آن حضرت همچنان به تلاش خود در عبادت ادامه می‌داد.

نکاتی چند در نقد و بررسی این پاسخ وجود دارد:

اولاً فایده و اثر مهم این فتح (حدیبیه) از آن پیامبر (ص) بوده است؛ زیرا پیروزی یا شکست، چه از جهت ظاهری و اجتماعی و چه از دیگر جنبه‌ها، در نخستین مرحله آن با فرمانده و رهبر پیوند می‌یابد. پس نقد تفاسیر گوناگون، به دلیل اینکه این فتح ویژه پیامبر (ص) بود، خود در بوته نقد قرار می‌گیرد؛ زیرا گستره فایده آن، یاران حضرت را نیز در بر می‌گیرد؛

ثانیاً ممکن است واژه فتح در قرآن معانی گوناگونی داشته باشد، ولی در مورد تعیین یک معنا از میان دیگر معانی، ملاحظه قراین آیه و روایات معتبر می‌تواند راه‌گشا باشد. علامه طباطبایی منظور از فتح را همان صلح حدیبیه می‌داند؛ چون قرائن و شواهد، حاکی از آن است و تفسیر آن به فتح غیر نظامی، با سیاق آیات همخوانی ندارد[۸۲] (در آیات ۱۸ تا ۲۱ سوره فتح که در آنها سخن از منت نهادن بر حضرت و همچنین بر مؤمنان، اظهار رضایت از بیعت آنان، دادن وعده‌های نیکو به ایشان و نکوهش کسانی که به ندای حضرت پاسخ مثبت ندادند و... به میان آمده است، شواهدی بر این مدعایند)[۸۳]. روایاتی نیز این تفسیر را تأیید می‌کنند که در این مجال، تنها به نقل یک روایت بسنده می‌شود: «علی بن ابراهیم قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ [سياد] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ كَانَ سَبَبُ نُزُولِ هَذِهِ السُّورَةِ وَ هَذَا الْفَتْحِ الْعَظِيمِ- أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فِي النَّوْمِ- أَنْ يَدْخُلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ...»[۸۴]؛ سبب نزول این سوره و این پیروزی بزرگ این بود که خداوند به رسول الله (ص) در خواب امر فرمود که وارد مسجدالحرام شود... .

در این روایت، جریان صلح حدیبیه تشریح شده و سند روایت هم صحیح است. تنها مانع برای صحت سند، مشترک بودن ابن سنان است که اگر محمد بن سنان باشد، بیشتر رجال شناسان وی را ضعیف دانسته‌اند، ولی عبدالله بن سنان را موثق شمرده‌اند. اما از آنجا که راوی از ابن سنان، ابن ابی عمیر است و او از جمله کسانی است که جز از ثقه به نقل روایت نمی‌پردازد، افزون بر آن، محمد بن سنان با ابن ابی عمیر هم زمان‌اند و نمی‌توان وی را از مشایخ ابن ابی عمیر برشمرد[۸۵]، پس احتمال اینکه ابن سنان همان عبدالله بن سنان باشد، تقویت می‌شود. روایاتی در همین راستا در کتاب‌های اهل سنت نقل شده است.

اما واژه «ذنب» به چه دلیل باید بر گناه شرعی و معنای اصطلاحی رایج آن حمل شود، با اینکه این لفظ حقیقت شرعی ندارد و چه بسا در معنایی غیر از این معنا به کار می‌رود؟ روایاتی که صدور گناه از پیامبر اکرم (ص) را به صراحت نفی می‌کنند، این نظر را تأیید می‌کنند. در فراز دیگر این آیه شریفه وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۸۶] این پرسش رخ می‌نماید که آیا حضرت رسول (ص) بر صراط مستقیم نبوده است تا اینکه پس از این پیروزی مشمول هدایت خداوند شود؟[۸۷].

با تأمل در سیاق این آیات به این نتیجه می‌رسیم که مراد از این فراز، این است که خداوند زمینه را آماده کرد تا آن حضرت پس از بازگشت از حدیبیه بتواند خیبر را فتح کند و دین را در سراسر جزیرة العرب گسترش دهد و در نهایت، مکه و طایف را نیز فتح کند[۸۸]. پس منظور از هدایت، همین نوع آن است، نه هدایت به معنای مقابل گمراهی تا این پرسش رخ نماید»[۸۹].
3. سید موسی هاشمی تنکابنی؛
حجت الاسلام و المسلمین هاشمی تنکابنی در کتاب «عصمت ضرورت و آثار» در این‌باره گفته‌‌اند:

«خداوند با یادآوری فتح مکه، آن را زمینه و سبب آمرزش گناه گذشته و آینده پیامبر اسلام(ص) می‌خواند: إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ[۹۰]. ظاهر این آیه بر این دلالت دارد که پیامبر اسلام(ص) مرتکب گناه شده و خداوند آن را آمرزیده است.

نقد و نظر

تفسیر صحیح آیه این است که «ذنب» مورد اشاره نمی‌تواند به مفهوم شناخته شده آن‌که گناه است باشد. این چگونه گناهی است که با فتح مکه به دست مسلمانان و به رهبریِ پیامبر(ص) بخشیده می‌شود؟

همین پرسش را مأمون عباسی نیز از امام رضا(ع) پرسید. آن حضرت در پاسخ فرمود: مراد از ذنب یاد شده در آیه، گناهی است که مشرکان قریش به پیامبر(ص) نسبت دادند[۹۱]؛ یعنی آن حضرت که درباره بت‌های آنان بد گفته و با باورها و عقایدشان مبارزه کرده بود، به نظر آنها، بزرگ‌ترین گناه را مرتکب شده بود. این گناه با فتح مکه محو می‌شد و از بین می‌رفت؛ زیرا مبارزه آن حضرت با بت‌پرستی و بت‌پرستان پیامدهایی داشت. آنان همواره پیامبر و مسلمانان را تهدید و آزار و اذیت می‌کردند، اما هنگامی که با فتح مکه جامعه مشرکان از هم پاشید و شوکتشان فرو ریخت و با تسلیم شدن آنان تمام بت‌ها سرنگون شد، اسلام عظمت و برتری یافت و دیگر نگرش سابق درباره پیامبر(ص) وجود نداشت و مبارزه او با بت‌پرستی همانند سابق پیامدهای ناگواری را به دنبال نداشت. بنابراین، واژه «ذنب» و «غفران» در این آیه، معنای اصطلاحی و شناخته شده خود را نمی‌دهد، بلکه ذنب در معنای لغوی و به مفهوم «هر کاری است که دارای پیامد ناگوار باشد».

«مغفرت» به معنای «بر چیزی پوشش نهادن» است. اما اینکه غفران این ذنب را به خدا نسبت می‌دهد، بر اساس نگرش توحیدِ قرآن به تمام حوادث است. بر اساس این نگرش، هرگونه اثر و تأثیرگذاری در جهان هستی بر پایه اراده و خواست خداست. اثر هر چیز نامطلوبی وقتی از بین می‌رود که خدا بخواهد؛ چنان‌که خداوند فتح مکه را نصیب پیامبر کرد. بنابراین و با این فتح، احساس یاد شده در مشرکان در مورد پیامبر(ص) با اراده تکوینی خداوند محو شد و دیگر کار و مبارزه او را گناه بزرگ نمی‌شمردند. پس، این آیه به هیچ وجه ارتباطی به ذنب و گناه شرعی ندارد»[۹۲].[۹۳]
4. محمد حسین فاریاب؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در کتاب «عصمت امام» در این‌باره گفته‌ است:

«مهم‌ترین آیاتی که در این باره ممکن است مخالفان به آنها استناد کنند، نخستین آیات سوره فتح‌اند: إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۹۴].

محدثان اهل سنت در عظمت این آیات و این سوره، روایت ذیل را از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده‌اند: «امشب آیه‌ای بر من نازل شد که نزد من از همه آنچه روی زمین است محبوب‌تر است»[۹۵]. ظاهر نخستین آیات سوره فتح صدور گناهانی از پیامبر اکرم (ص) را در پیش و پس از فتح به ذهن می‌آورد که خداوند متعال آنها را آمرزیده است.

جز مجاهد (۱۰۴ق) که بر اساس این آیه گناهان پیش از فتح را حمل بر گناهان پیش از رسالت کرده و پس از آن را مربوط به پس از رسالت دانسته است[۹۶]، اغلب مفسران و محدثان نخستین اسلام در تبیین این آیه و نیز مسئله صدور یا عدم صدور گناه از پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) موضع‌گیری ویژه‌ای نکرده‌اند و اغلب به نقل این حدیث مشهور بسنده کرده‌اند که هنگامی که این آیات بر پیامبر خدا (ص) نازل شد، پیامبر در عبادت خدا بیشتر می‌کوشید. پس به او گفته شد که دلیل این کوشش چیست، در حالی که خداوند گناهان پیشین و پسین تو را بخشیده است؟ پیامبر خدا (ص) فرمود: آیا من نباید بنده شکرگزاری باشم؟

این حدیث از افرادی همچون انس بن مالک، عایشه، ابوهریره، حسن بصری، نعمان بن بشیر و... نقل شده است[۹۷].

با وجود این، می‌توان گفت که پاسخ پیامبر اکرم (ص) خود می‌تواند به دو صورت فهمیده شود: نخست آنکه قرینه‌ای بر این مطلب است که عبادت فراوان وی برای آمرزش گناهانش نیست؛ چون اساساً گناهی صادر نشده است تا آمرزشی نیاز داشته باشد، بلکه به دلیل شکرگزاری از خداوند مهربان است. از این‌رو، اگر حتی راویان این حدیث نیز از آیات نخستین سوره فتح تلقی صدور گناه از پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) را داشته‌اند، پاسخ پیامبر اکرم (ص) درحقیقت تصحیح آن برداشت اشتباه بوده است؛ دوم آنکه مقصود پیامبر اکرم (ص) می‌تواند این باشد که با آنکه خداوند گناهان مرا بخشیده است، من برای شکر گزاری از چنین آمرزشی او را عبادت می‌کنم.

با توجه به آنکه هر دو احتمال، قرائن و شواهدی دارند، نمی‌توان به نتیجه متقنی دست یافت و سخن راویان را نشان اعتقاد آنها به عصمت نداشتن پیامبر دانست.

از مفسران بنام اسلام در دوره‌های بعد نیز می‌توان به فخر رازی اشاره کرد که با بیان چهار وجه در مبرا ساختن ساحت مقدس پیامبر اکرم (ص) از گناه کبیره، کوششی ستودنی کرده است[۹۸].

از سوی دیگر، مفسران شیعی بر اساس باورهای راستین خود، با نادرست دانستن دیدگاه‌هایی که موجب انتساب گناه به پیامبر اکرم (ص) می‌شود، به تأویل آیه پرداخته‌اند. به باور آنها مقصود از «ذنب» در آیه می‌تواند گناهان پیشین و آینده امت، که با شفاعت پیامبر آمرزیده می‌شوند، یا گناه قوم آن حضرت -یعنی قریش - در جلوگیری از ورود ایشان به مکه باشد[۹۹].

در این میان مهم این است که نمی‌توان بر اساس این آیات مدعی شد که جامعه مسلمانان آن زمان، به عصمت نداشتن پیامبر اکرم (ص) قایل بوده‌اند»[۱۰۰]

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. «بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۱-۲.
  2. ر.ک: اجناس جولد تسهیر، العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ترجمه محمد یوسف موسی، علی حسن عبدالقادر و عبدالعزیز عبدالحق، ص۲۰۹.
  3. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۲۰؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت ص ۴۲۲-۴۳۹؛ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۲۳۲.
  4. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۹، ص۳۱۴؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان، تصحیح محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، ج۱۷، ص۳۲۴.
  5. سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۶۱.
  6. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۷۶؛ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۲۲-۴۳۹.
  7. ر.ک: محمود بن ابی الحسن نیشابوری، ایجاز البیان، تحقیق حنیف بن حسن القاسمی، ج۴، ص۷۴۹؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، تحقیق خالد عبدالرحمن العک و مروان سوار، ج۴، ص۲۳؛ احمد بن محمد نحاس، اعراب القرآن، تحقیق زهیر غازی زاهد، ج۴، ص۱۲۹؛ مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۴، ص۶۶؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر قرآن کریم، ج۴، ص۲۳۳۸ (جامع التفاسیر).
  8. ر.ک: محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۶۲.
  9. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۲۶، ص۴۳.
  10. «ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستاده‌ایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب می‌داری بپرست» سوره زمر، آیه ۲.
  11. «و فرمان یافته‌ام که نخستین فرمانبردار باشم» سوره زمر، آیه ۱۲.
  12. «و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست* دست راستش را می‌گرفتیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۵.
  13. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۵.
  14. ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۲۱، ص۹۹.
  15. نصرت بیگم امین، مخزن العرفان، ج۱۲، ص۱۹۳.
  16. ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۸؛ محمد علی خالدی (سلطان العلما)، صفوة العرفان، ج۶، ص۸۹.
  17. «اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شده‌اید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم می‌پوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در می‌آوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.
  18. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۱۰.
  19. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  20. ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۱۲، ص۱۹۶.
  21. محمدیوسف کاندھلوی، حیاة الصحابه، ج۲، ص۴۱۴.
  22. «...و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند.».. سوره انفال، آیه ۱۷.
  23. ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۸، ص۲۶۳.
  24. ر.ک: عبدالمحسن عبدالوهاب، رسالة الیقین فی عصمة الانبیاء، ص۱۵۱.
  25. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۲۲-۴۳۹.
  26. «بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۱-۲.
  27. العقیدة و الشریعة، ص۲۰۹.
  28. ر.ک: المیزان، ج، ۱۸، ص۲۵۶-۲۵۰؛ الکشاف، ج۴، ص۳۳۲-۳۳۳.
  29. عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱؛ تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۵۶-۵۷.
  30. مجمع البیان، ج۱۰- ۹، ص۱۴۲-۱۴۳؛ المیزان، ج۱۸، ص.۲۵۴-۲۵۳؛ جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۵۹؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۷۴- ۱۷۶؛ عقائدالا سلام من القرآن الکریم، ج۱، ص۲۷۰.
  31. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۲۲۰.
  32. «تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۲.
  33. ر.ک: اجناس جولد تسهیر، العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ترجمه محمد یوسف موسی، علی حسن عبدالقادر و عبدالعزیز عبدالحق، ص۲۰۹.
  34. عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۴، ص۱۵۵.
  35. ر.ک: احمد بن محمد نحاس، اعراب القرآن، تحقیق زهیر غازی زاهد، ج۴، ص۱۲۹؛ محمودبن ابی الحسن نیشابوری، ایجاز البیان، تحقیق حنیف بن حسن القاسمی، ج۲، ص۷۴۹؛ احمد بن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، تحقیق ابی محمد بن عاشور، ج۹، ص۴۲.
  36. ر.ک: محمدحسین رخشاد، در محضر علامه طباطبایی، ص۱۳۴.
  37. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۸؛ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، به قلم جعفر الهادی، ج۵، ص۱۲۹.
  38. ر.ک: محمدتقی مصباح، معارف قرآن: راه و راهنماشناسی، ص۳۳۹.
  39. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج۷، ص۱۴۸.
  40. ر.ک: محمد صادقی، الفرقان، ج۲۶، ص۱۴۹.
  41. محمد بن علی بن بابویه (صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۸۰.
  42. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ج۳، ص۲۸۴-۲۸۶.
  43. «بنابراین شکیب کن که وعده خداوند راستین است و از گناه خویش آمرزش بخواه و در پایان روز و پگاهان با سپاس پروردگارت را به پاکی بستای!» سوره غافر، آیه ۵۵.
  44. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۲۰، ص۳۴۹.
  45. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۹، ص۳۱۴؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان، تصحیح محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، ج۱۷، ص۳۲۴.
  46. سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۶۱.
  47. ر.ک: محمود بن ابی الحسن نیشابوری، ایجاز البیان، تحقیق حنیف بن حسن القاسمی، ج۴، ص۷۴۹؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، تحقیق خالد عبدالرحمن العک و مروان سوار، ج۴، ص۲۳؛ احمد بن محمد نحاس، اعراب القرآن، تحقیق زهیر غازی زاهد، ج۴، ص۱۲۹؛ مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۴، ص۶۶؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر قرآن کریم، ج۴، ص۲۳۳۸ (جامع التفاسیر).
  48. ر.ک: محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۶۲.
  49. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۲۶، ص۴۳.
  50. «ما این کتاب را به حقّ به سوی تو فرو فرستاده‌ایم، از این روی خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب می‌داری بپرست» سوره زمر، آیه ۲.
  51. «و فرمان یافته‌ام که نخستین فرمانبردار باشم» سوره زمر، آیه ۱۲.
  52. «و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست* دست راستش را می‌گرفتیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۵.
  53. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۵.
  54. ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۲۱، ص۹۹.
  55. «و خداوند تو را با یاری کردنی بی‌همتا یاری کند» سوره فتح، آیه ۳.
  56. نصرت بیگم امین، مخزن العرفان، ج۱۲، ص۱۹۳.
  57. ر.ک: ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۴، ص۱۳۸؛ محمد علی خالدی (سلطان العلما)، صفوة العرفان، ج۶، ص۸۹.
  58. ر.ک: سعید حوی، الاساس فی التفسیر، ص۵۳۴۹.
  59. «اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شده‌اید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم می‌پوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در می‌آوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.
  60. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۱۰.
  61. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۸.
  62. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۲، ص۳۱۴.
  63. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  64. ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۱۲، ص۱۹۶.
  65. «... هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمی‌دارد.».. سوره انعام، آیه ۱۶۴.
  66. ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۲۱، ص۹۸.
  67. ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۱۴، جزء ۱۸، ص۷۱.
  68. ر.ک: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق موسی الشبیری الزنجانی، ص۴۱۶.
  69. ر.ک: محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۲۱، ص۹۸.
  70. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۸، ص۵۸۹.
  71. محمدیوسف کاندھلوی، حیاة الصحابه، ج۲، ص۴۱۴.
  72. «...و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند.».. سوره انفال، آیه ۱۷.
  73. ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۸، ص۲۶۳.
  74. ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۹، ص۱۳۶؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۴۰؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۷، ص۳۸۵؛ محمد بن یوسف ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ج۵، ص۲۹۶؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر قرآن کریم، ج۲، ص۸۷۸؛ عبدالحق بن غالب بن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز، تحقیق عبدالسلام عبدالشافی محمد، ج۲، ص۵۱۱؛ محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۶، ص۶۴؛ محمد جمال قاسمی، محاسن التأویل، ج۵، ص۲۶۹؛ محمد ثناءالله مظهری، التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۹.
  75. ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۹، ص۶۲۰.
  76. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۳۸.
  77. ر.ک: عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقاء و ابراهیم الابیاری، ج۲، ص۶۲۷.
  78. ر.ک: عبدالمحسن عبدالوهاب، رسالة الیقین فی عصمة الانبیاء، ص۱۵۱.
  79. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۶۳.
  80. ر.ک: ابوطالب تجلیل تبریزی، معجم الثقات، ص۳۸، ۴۷، ۱۲۷ و ۱۳۴.
  81. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۶، ص۶۱ و ج۶۸، ص۱۸۶ و ج۷۹، ص۶۱.
  82. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۲.
  83. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۲.
  84. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب الموسوی الجزائری، ج۲، ص۳۰۹.
  85. ر.ک: جعفر سبحانی، کلیات فی علم الرجال، ص۲۱۷.
  86. «تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۲.
  87. ر.ک: نصرت بیگم امین، مخزن العرفان، ج۱۳، ص۱۹۲.
  88. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۷.
  89. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۲۲-۴۳۹.
  90. «بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۱-۲.
  91. «قَالَ الْمَأْمُونُ: أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ قَالَ الرِّضَا(ع) لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ عِنْدَ مُشْرِكِي أَهْلِ مَكَّةَ أَعْظَمَ ذَنْباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِأَنَّهُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّينَ صَنَماً فَلَمَّا جَاءَهُمْ صبِالدَّعْوَةِ إِلَى كَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ كَبُرَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ عَظُمَ وَ قَالُوا أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ * وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ * مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ فَلَمَّا فَتَحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ(ص) مَكَّةَ قَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ عِنْدَ مُشْرِكِي أَهْلِ مَكَّةَ بِدُعَائِكَ إِلَى تَوْحِيدِ اللَّهِ فِيمَا تَقَدَّمَ وَ مَا تَأَخَّرَ لِأَنَّ مُشْرِكِي مَكَّةَ أَسْلَمَ بَعْضُهُمْ وَ خَرَجَ بَعْضُهُمْ عَنْ مَكَّةَ وَ مَنْ بَقِيَ مِنْهُمْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى إِنْكَارِ التَّوْحِيدِ عَلَيْهِ إِذَا دَعَا النَّاسَ إِلَيْهِ فَصَارَ ذَنْبُهُ عِنْدَهُمْ فِي ذَلِكَ مَغْفُوراً بِظُهُورِهِ عَلَيْهِمْ». عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۷۹ - ۱۸۰؛ نورالثقلین، ج۵، ص۵۶ - ۵۷. و ر.ک: شیخ بهانی، الاربعون، ص۱۱۶ بیان جالبی دارد.
  92. ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، راه و راهنما‌شناسی، ص۱۷۸ - ۱۸۰.
  93. هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۲۳۲.
  94. «بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۱-۲.
  95. محمد بن اسماعیل بخاری، الصحیح، ج۶، ص۴۴.
  96. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۲۶۲.
  97. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۴۵؛ مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۴، ص۶۶؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدرر المنثور، ج۶، ص۷۰-۷۱.
  98. محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۸، ص۶۶.
  99. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۹، ص۳۱۴-۳۱۵؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۱۶۸؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۷، ص۳۲۴.
  100. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۷۶.