آیا نام بردن اسم امام مهدی یعنی محمد جایز است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا نام بردن اسم امام مهدی یعنی محمد جایز است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / محمد
تعداد پاسخ۳ پاسخ

آیا نام بردن اسم امام مهدی (ع) یعنی محمد جایز است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

عزالدین رضانژاد

حجت الاسلام و المسلمین دکتر عزالدین رضانژاد، در مقاله «حیات امام مهدی (مقاله)|حیات امام مهدی]]» در این‌باره گفته است:

«حضرت مهدی (ع) هم نام جد بزرگوارش پیامبر اکرم (ص) است. بر اساس بعضی از روایات، پیشوایان معصوم (ع) از ذکر نام اصلی آن حضرت نهی فرموده‌اند.[۱] آیا این نهی، اقدامی سیاسی و ویژه دوران غیبت صغرا است یا تا هنگام ظهور حضرتش ادامه دارد؟ دانشمندان شیعه در پاسخ بدین پرسش، دو راه متفاوت برگزیده‌اند.[۲] گروهی آن را ویژه غیبت صغرا می‌دانند و دسته‌ای، حرمت را تا هنگام ظهور پایدار می‌شمارند. جمعی از کسانی که نهی را ویژه سال‌هایغیبت صغرا می‌دانند، معتقدند این کار برای پنهان ماندن ولادت آن بزرگوار تحقق یافته است.[۳]»[۴].

پاسخ‌های دیگر

۱. حجت الاسلام و المسلمین محمدی اشتهاردی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی، در کتاب «حضرت مهدی فروغ تابان ولایت» در این‌باره گفته است:

«مشهور بین جمعی از محدثان و راویان آن است که تکلم به نام اصلی امام عصر (ع) حرام است، ولی تلفظ به القاب آن حضرت مانند: مهدی، حجت، قائم و ... حرام نیست. اینک این سؤال پیش می‌آید: آیا این حکم مخصوص زمان غیبت صغری بوده است؟ (همان‌گونه که علامه مجلسی در جلد سیزدهم بحار الانوار، از بعضی از علما نقل کرده) یا در هر زمان و مکانی تا موقعی که حضرتش ظهور کند، حرام است؟ یا اینکه حرمت تلفظ نام مقدس آن حضرت بستگی به موارد خاصی مانند تقیه و ترس دارد که اگر موارد ترس و تقیه نباشد، جایز است؟ آیا این مسأله اختصاص به آن بزرگوار دارد، یا درباره سایر امامان (ع) نیز جاری است؟ دانشمند معروف شیعه، علامه شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه در آغاز و آخر بابی که به همین عنوان در کتاب مذکور اختصاص داده‌[۵]، همین قول را انتخاب کرده که در مورد تقیه و خوف تلفظ به نام آن حضرت حرام است و در غیر موارد تقیه و خوف حرام نیست‌[۶].

ما در اینجا نخست به تجزیه و تحلیل و بررسی روایاتی که در این مورد رسیده می‌پردازیم و پس از نتیجه‌گیری نظر خود را خاطرنشان خواهیم ساخت. روایاتی که در این مورد به ما رسیده، پس از بررسی به چهار قسم تقسیم می‌شوند:

قسم اول روایات: پاره‌ای از روایاتی که در این مورد رسیده، دلالت دارند که تلفظ نام مبارک حضرت ولی عصر (ع) به طور مطلق (در هر زمان و مکانی و در هر شرایطی) بی‌آنکه جای تقیه باشد حرام است و در این قسم روایات، علت خاصی ذکر نشده است. در اینجا به ذکر چند نمونه از این قسم روایات می‌پردازیم: مرحوم کلینی از علی بن رئاب نقل می‌کند که امام صادق (ع) فرمود: "نام مبارک صاحب این امر (حضرت ولی عصر (ع)) را هیچ‌کس جز شخص کافر نمی‌برد"[۷].

قسم دوم از روایات: پاره‌ای از روایات که در این مورد وارد شده، به روشنی دلالت دارد بر ترک نام بردن آن حضرت تا موقعی که قیام می‌کند و سراسر زمین را پر از عدل‌ وداد می‌نماید، همان‌گونه که پر از ظلم‌وجور شده. اینک نظر شما را به چند نمونه از آنها جلب می‌کنیم: علامه مجلسی در بحار الانوار از محمد بن زیاد ازدی نقل می‌کند: هنگامی که از امام قائم (ع) سخنی به میان آمد، امام موسی کاظم (ع) فرمود: "تولد حضرت قائم (ع) بر مردم پنهان است، بردن نام او برای آنان جایز نیست تا وقتی که خداوند متعال او را ظاهر کند و به وسیله او زمین را پر از عدل‌ وداد نماید، همان‌گونه که پر از ظلم‌وجور شده است"[۸].

قسم سوم از روایات: پاره‌ای از روایات دلالت دارند که بردن نام حضرت مهدی (ع) جایز نیست، در این روایات عدم جواز بردن نام حضرت، به خوف و ترس از ضرر تعلیل شده است، به عنوان نمونه به چند روایت ذیل دقت کنید: مرحوم کلینی به سند خود، از علی بن محمد، از ابو عبد الله صالحی نقل می‌کند که گفت: پس از درگذشت امام حسن عسکری (ع)، اصحاب ما از من خواستند که اسم و مکان حضرت مهدی (ع) را سؤال کنم، (پس از سؤال) جواب آمد: "اگر آنها را به اسم حضرت مهدی (ع) آگاه سازید، آن را ظاهر می‌سازند و اگر مکانش را بشناسند، بر ضد او اقدام می‌کنند"[۹] محدث بزرگ شیخ حر عاملی پس از نقل این حدیث می‌گوید: این حدیث دلالت دارد که نهی ائمه اطهار (ع) از بردن نام حضرت مهدی (ع) در مواردی است که خوف از ضرر و بروز فساد باشد.

قسم چهارم از روایات: پاره‌ای از روایات که در این مورد به ما رسیده، دلالت دارند که خود ائمه اطهار (ع) یا اصحابشان در موارد متعددی حضرت مهدی (ع) را به نام یاد کرده‌اند، بی‌آنکه ائمه (ع) اصحاب خود را از این کار نهی کنند. به این چند نمونه از روایات ذیل که این معنی را تأیید می‌کند، دقت کنید: "امام حسن عسکری (ع) برای بعضی از افراد، که نام آنها را برده، گوسفند ذبح‌ شده‌ای فرستاد و فرمود: این گوسفند عقیقه‌[۱۰] فرزندم محمد (حضرت مهدی (ع) است"[۱۱]. این روایت دلالت دارد که ائمه (ع) صریحا اسم حضرت مهدی (ع) را می‌بردند و ضمنا به دیگران نیز اجازه داده‌اند.

نتیجه: کوتاه سخن آنکه ممنوعیت و حرمت نام بردن حضرت مهدی (ع) بستگی به خوف و ترس رسیدن ضرر به خود آن حضرت یا طبق میزان‌های معتبری که در تقیه گفته شده، دارد و در غیر مورد تقیه جایز است، به چند دلیل:

  1. این مطلب (حرمت در موارد تقیه، جواز در غیر آن موارد) یگانه راه جمع بین روایات و حمل کردن روایات مطلق آن بر روایات مقید می‌باشد. به عبارت روشن‌تر: روایات مطلق (بدون قید) یعنی همان قسم اول از روایات و قسم دوم نیز که خاطرنشان شد[۱۲]، به وسیله قسم سوم که دلالت داشتند بر اینکه حرمت نام بردن حضرت مهدی (ع) بستگی به موارد تقیه دارد، مقید می‌گردد. نتیجه اینکه: منظور از عدم جواز نام بردن در قسم اول و دوم از روایات، در مورد تقیه است. و اگر این راه را نپذیریم (طبق دستور تعارض روایات) وقتی قسم اول و دوم از روایات با قسم سوم تعارض کردند، از اعتبار ساقط می‌شوند. اگر گفتیم: هریک از این اقسام به‌ حساب زیاد بودن آنها قطعی یا همانند قطعی هستند[۱۳]. بنابراین اسناد این روایات ظنی است (نه قطعی)، قائل به تخییر (و انتخاب هرکدام از روایات) می‌شویم و در این صورت نیز حکم به جواز تصریح به نام حضرت مهدی (ع) خواهد بود. قوی‌ترین قرائن و علائم بر صحت راه جمعی که خاطر نشان ساختیم، قسم چهارم از روایات است که دلالت صریح و روشن بر جواز اجمالی نام بردن حضرت داشتند. کاش می‌دانستم که قائل به حرمت بردن نام حضرت قائم (ع) به طور مطلق در همه شرایط و زمان‌ها درباره این روایات قسم چهارم که جدا بسیار هستند، چه می‌گوید؟ آیا طرد و نادیده گرفتن همه آنها با اکثریتی که دارند، ممکن است؟ به علاوه فتوای بسیاری از اصحاب ما بر طبق آن روایات است آیا ممکن است که در مقام تعارض، غیر قسم چهارم از روایات را بر قسم چهارم ترجیح دهیم؟ چنین نیست، بلکه هیچ راه حلی جز همان راه جمعی که ذکر کردیم نیست.
  2. احادیث بسیاری از طریق اهل بیت (ع) و اهل تسنن وارد شده که در آنها تصریح گشته است که اسم مهدی (ع) همان اسم پیامبر (ص) و کنیه حضرت مهدی (ع) نیز همان کنیه پیامبر (ص) می‌باشد. و روشن است که این مطلب در قوه و ردیف نام بردن حضرت مهدی (ع) است، زیرا ظاهر بعضی از روایاتی که دلالت بر ممنوعیت بردن نام آن حضرت را دارند، آن است که این ممنوعیت باید طوری‌ باشد که انسان‌های مورد خطاب ندانند که اسم شریف آن حضرت چیست، نه اینکه محض تلفظ به نام آن حضرت ممنوع باشد. مگر اینکه گفته شود: گرچه مفاد بعضی از اخبار دلالت بر ممنوعیتی دارد که ندانند نام حضرت مهدی (ع) چیست؟ ولی این روایات با بعضی دیگر از روایاتی که تنها تلفظ به نام امام (ع) را حرام می‌دانند، نه دلالت بر آن را؛ اگرچه به قسمی از اقسام کنایه باشد، منافات دارد.
  3. قول به حرمت تلفظ به نام شریف آن حضرت بی‌آن‌که موارد بقیه یا محذور دیگری باشد، با قول به جواز تلفظ به لفظ کنایی که دلالت بر اسم می‌کند و یا مثل "م ح م د" احتیاج به تعبد به اسم کنایه، مانند کدورتی در تلفظ اسم آن حضرت است، با اینکه تلفظ به اسم او به کنایه، مانند اینکه بگوییم: او همنام رسول خدا (ص) است، یا با حرفی از هم جدا (م ح م د) جایز است، با فرض اینکه در ظاهر حتما هیچ‌گونه محذوری در کار نیست. آیا این حکم در احکام شرعی شبیهی دارد؟ مثل این نوع استبعاد و بعید دانستن حرمت تلفظ به اسم در همه جا یا جواز تلفظ با آن با کنایه، گرچه به تنهایی در احکام فقهی دلیل نخواهد بود، ولی ممکن است آن را تأیید گفتار خود قرار دهیم، نیز این مطلب را تأیید می‌کند. بعضی از روایاتی که در مورد عدم جواز تصریح به نام ائمه (ع) دیگر غیر از امام قائم (ع) در مورد تقیه وارد شده‌اند، بنابراین حکم عدم جواز اختصاص به اسم شریف آن حضرت ندارد. مانند روایتی که مرحوم کلینی با اسناد زیاد از عنبسه نقل می‌کند که امام صادق (ع) فرمود: "پرهیز کنید از بردن نام علی (ع) و فاطمه (س)، چه آنکه برای مردم چیزی مبغوض‌تر از ذکر نام علی (ع) و فاطمه (س) نیست"[۱۴]. عجیب اینکه مطابق با آنچه از مرحوم صدوق حکایت شده، ایشان بعد از اقرار به اینکه در روایت لوح‌[۱۵] تصریح به نام حضرت مهدی (ع) شده است، می‌گوید: "این حدیث با تصریح به نام آن حضرت وارد شده، ولی نظر من آن است که از بردن نام او نهی شده است". قبلاً دانستی که تصریح به نام شریف آن حضرت منحصر به روایت لوح، بلکه منحصر به روایات قسم چهارم که ذکر شدند و در آنها تصریح به اسم شده بود، نیست. با این حال معلوم نیست چرا مرحوم صدوق قول به جواز را در غیر موارد تقیه اختیار نکرده، همان‌گونه که صاحب وسائل اختیار کرده است و این قول به جواز از بیان بسیاری از اصحاب ظاهر می‌شود. شاید مرحوم صدوق عدم جواز را موافق با احتیاط دیده است، گرچه قول به عدم جواز موافق احتیاط در عمل با احتیاط در فتوا دو چیزند و این احتیاط جدا ضعیف است و رعایت آن واجب نیست. کوتاه سخن آنکه: از همه مطالبی که خاطر نشان گردید، استفاده‌ می‌شود که بردن نام شریف حضرت مهدی (ع) که "محمد فرزند امام حسن عسکری (ع)" می‌باشد، در امثال زمان ما که از این جهات مورد تقیه نیست، جایز است‌[۱۶]»[۱۷].
۲. آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است:

«در مورد حکم نام بردن اسم شریف حضرت (ع) بیش از صد روایت وجود دارد که می‌توان آنها را به چهار دسته تقسیم کرد:

  1. روایاتی که به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی از ذکر نام حضرت نهی کرده است[۱۸].
  2. روایاتی که از ذکر نام شریف آن حضرت تا زمان ظهور نهی کرده است[۱۹].
  3. روایاتی که علت نهی از ذکر نام شریف آن حضرت را خوف و تقیه و علل دیگر دانسته است[۲۰].
  4. روایاتی که در آنها به اسم شریف حضرت چه از سوی امام یا راوی تصریح شده است[۲۱].

دسته اول و دوم بیانگر یک معناست. برخی با استناد این روایات به حرمت فتوا داده و ذکر نام شریف حضرت را تا زمان ظهور حرام دانسته‌اند، از آن جمله می‌توان از علامه مجلسی، شیخ صدوق، شیخ مفید، طبرسی، میرداماد، محدث جزایری، محدث نوری، میرزای شیرازی، میرزا محمد تقی اصفهانی نام برد.

و برخی نیز حرمت ذکر نام شریف آن حضرت را مقیّد به صورت خوف و تقیه دانسته‌اند که از آن جمله می‌توان از اربلی، شیخ حر عاملی، خواجه نصیرالدین طوسی و فیض کاشانی و دیگران نام برد. برخی نیز این حکم را به عصر غیبت صغرا اختصاص داده‌اند.

به نظر می‌رسد که حق با قول دوم باشد؛ یعنی حرمت مختص به صورت خوف و تقیه است به دلیل:

  1. در باب تلقین محتضر در حدیثی چنین آمده است: تلقین کن به محتضر کلمات فرج و شهادتین و اسم هر یک از امامان را تا هنگام فوتش.[۲۲] معلوم است که هنگام تلقین به اسم حضرت تصریح می‌شود.
  2. در مورد تلقین میّت نیز همین دستور آمده که نام هر یک از امامان را بر او ببر و تلقین کن، که از آن جمله نام امام زمان (ع) است[۲۳].
  3. محمد بن ابراهیم کوفی می‌گوید: امام عسکری (ع) برای کسی که اسمش را برد به توسط من پولی فرستاد تا گوسفندی از طرف حضرت قربانی کند و فرمود: این به جهت عقیقه برای فرزندم محمد (ع) است[۲۴].
  4. کنیه معروف حضرت عسکری (ع) ابومحمد است و در این کنیه تصریح به اسم حضرت مهدی (ع) می‌باشد.
  5. از امام رضا (ع) در مورد زیارت قبر امام حسین (ع) سؤال شد، حضرت فرمود: ... و بسیار بر محمد و آل او درود می‌فرستی و نام هریک از آنها را می‌بری و به سوی خدا از دشمنانشان پناه می‌بری[۲۵]. محقق اربلی می‌گوید: نظر من چنین است که منع از ذکر نام شریف حضرت به جهت تقیه در دوران خوف و تحت تعقیب بودن و سؤال از نام و محلّ ایشان بوده است، ولی الآن که خوف و تقیه‌ای نیست منع و حرمتی از ذکر نام شریفش وجود ندارد[۲۶].
  6. جابر بن عبداللّه انصاری به امام باقر (ع) می‌گوید: وارد بر فاطمه زهرا (ع) شدم تا در ولادت امام حسن (ع) به حضرتش تهنیت بگویم، صحیفه‌ای از درّ سفید در دست مبارکش یافتم، سؤال کردم: ای بهترین زنان عالم! این صحیفه که در دستان شما می‌بینم چیست؟ حضرت فرمود: در آن اسامی امامان از فرزندانم هست... جابر می‌گوید: نگاه کردم و اسامی هر یک از امامان را در آن صحیفه مشاهده کردم...[۲۷].
  7. در احادیث زیادی از رسول اکرم (ص) وارد شده که حضرت مهدی همنام رسول خداست، و این تصریح ضمنی به نام مبارک امام زمان (ع) است»[۲۸].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۲؛ شیخ صدوق ، کمال الدین وتمام النعمه، ص ۶۴۸ و بحارالانوار، ج ۵۱، ص۳۱ ـ ۳۴
  2. ر.ک: میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، ص ۴۸ و ۴۹.
  3. ر.ک: عادل ادیب، پیشوایان ما، ص ۲۸۴
  4. رضانژاد، عزالدین، حیات امام مهدی (مقاله)|حیات امام مهدی]]، ص ۱۱۳.
  5. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۵، (ط جدید) باب ۳۳.
  6. باید توجه داشت که منظور از نام اصلی همان همنام بودن با پیامبر (ص) است.
  7. "صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ لَا يُسَمِّيهِ‏ بِاسْمِهِ إِلَّا كَافِرٌ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۶، باب ۳۳، حدیث ۴.
  8. "يَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ وَ لَا يَحِلُ‏ لَهُمْ‏ تَسْمِيَتُهُ‏ حَتَّى يُظْهِرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ بحار الانوار، ج ۵۱ ص ۵۰، ح ۲.
  9. "دَلَلْتُهُمْ عَلَى الِاسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ عَرَفُوا الْمَكَانَ‏ دَلُّوا عَلَيْه‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۷، ح ۷.
  10. گوسفندی را که به عنوان حفظ نوزاد از گزند حوادث قربانی می‌کنند، عقیقه می‌گویند.
  11. "أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيَّ (ع) بَعَثَ إِلَى‏ بَعْضِ‏ مَنْ‏ سَمَّاهُ‏ شَاةً مَذْبُوحَةً وَ قَالَ‏ هَذِهِ مِنْ عَقِيقَةِ ابْنِي مُحَمَّدٍ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۹، باب ۳۳، ح ۱۵ و ۱۶.
  12. با توجه به اینکه قسم دوم از روایات از جهت خوف، مطلق بودند.
  13. در صورت تساقط، اصل، عدم حرمت نام بردن است.
  14. "إِيَّاكُمْ وَ ذِكْرَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ؛ فَإِنَ‏ النَّاسَ‏ لَيْسَ‏ شَيْ‏ءٌ أَبْغَضَ‏ إِلَيْهِمْ‏ مِنْ‏ ذِكْرِ عَلِيٍ‏ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِمَا السَّلَام‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۶.
  15. روایت ششم از قسم چهارم از روایاتی که قبلا ذکر شد.
  16. این فصل ترجمه مقاله‌ای است از کتاب «القواعد الفقهیه» جلد سوم، صفحه ۱۲۴، تألیف استاد معظم آیت الله مکارم شیرازی.
  17. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص ۸۸-۱۰۱.
  18. کافی، ج ۱، ص ۳۳۲
  19. کمال الدین، ص ۲۱۴
  20. بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۱
  21. همان، ص ۵۰۰
  22. کافی، ج ۳، ص ۱۳۴
  23. وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۱۷۴
  24. وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۴۴۸
  25. همان، ج ۱۴، ص ۵۴۹
  26. کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۰
  27. کمال الدین، ص ۳۰۷
  28. رضوانی، علی ‎اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۴۳۹.