آیا نظریه اثناعشری بودن امامان در دوران غیبت مطرح شده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا نظریه اثناعشری بودن امامان در دوران غیبت مطرح شده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علمای ابرار
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا نظریه اثناعشری بودن امامان در دوران غیبت مطرح شده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علمای ابرار است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علمای ابرار مراجعه شود.

پاسخ نخست

پژوهشگران مجمع عالی حکمت اسلامی

پژوهشگران مجمع عالی حکمت اسلامی، در کتاب «نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع» در این‌باره گفته‌اند:

«شایسته است در آغاز گزارشی کوتاه از نظریه شبهه افکنان درباره روایات دوازده امام ارائه دهیم و سپس آن را بررسی و تحلیل کنیم و با معیارهای علمی بسنجیم:

  1. شیعیان انتظار داشتند سلسله امامان تا پایان جهان ادامه یابد؛ یعنی باور عمومی شیعیان این بود که سلسله امامان همیشگی جاودانه و پایان ناپذیر است و تا هنگامی که جهان به پایان برسد استمرار دارد؛
  2. با اتکا به این باور عمومی، در هیچ کتاب بازمانده از قرن دوم و سوم که در آن دخل و تصرف نشده باشد، به حدیث "اثناعشر خلیفه" توجه نشده است. بنابراین هیچ گزارشی از احادیث اثناعشر در کتاب‌‏های قرن دو و سه وجود ندارد. به نظر ایشان (در صفحه ۱۹۲) شیعیان این حدیث را طرد و تحریم کرده و نوعی حدیث اموی به شمار می‌‏‏آورده‏‌اند؛
  3. در آغاز دوره غیبت کبرا نُعمانی گویا نخستین کس در میان مولفان شیعه است که به اهمیت مسئله اثناعشر به درستی پی برده است. بنابراین شیعیان تا حدود سال ۳۵۰ هجری هیچ سخن یا مکتوب و یا باوری درباره احادیث دوازده امام نداشتند و نعمانی نخستین نویسنده در این باره است. نعمانی از شاگردان ثقة الاسلام کلینی است و حدود سال ۳۶۰ از دنیا رفته است. وی کتاب الغیبة را نیز در اواخر عمر نوشته است. بدین ترتیب، این کتاب در حدود سال‌‏های ۳۴۰ تا ۳۵۰ نوشته شده است. بنابر نظر ایشان، نخستین عالمی که به احادیث دوازده امام توجه کرده، نعمانی است. البته ایشان ادعا می‌‏‏کند که در اواخر دوره غیبت صغرا یعنی سال‏‌های ۳۲۵ هجری به بعد به این احادیث اشاره‏‌هایی شده و کتاب الامامة و التبصرة را به همین منظور نوشته‏‌اند، ولی با بررسی کتاب الامامة و التبصره، تألیف ابن بابویه، می‌‏‏بینیم هیچ روایتی درباره دوازده امام در این کتاب نقل نشده است. بنابراین نویسنده الامامة و التبصرة اگرچه به احادیث عدد ائمه توجه داشت و در مقدمه کتاب آن را وعده داده است، ولی با توجه به آنکه این روایات در کتاب نیامده است، ایشان استنتاج کرده‏‌اند که احتمالاً این مقدمه جعلی و ساختگی است، و دیگران آن را برای کتاب ساخته و در ابتدای آن افزوده‌‏اند. بنابراین معلوم نیست منظور ابن بابویه از مقدمه چه بوده است.

در کتاب کافی هم فصلی درباره دوازده امام وجود دارد. به عبارت ایشان دقت کنید: "فصلی نیز در کافی درباره احادیث دوازده امام هست که با توجه به آنکه فصل در جای مناسب خود نیست و جای‏گیری مناسب ندارد، چنین می‌‏نماید که از الحاقات بعدی است که شاید به وسیله خود مؤلف در سنوات بعد الحاق شده است".

این جمله ایشان پرپیچ و خم و رمزآلود است؛ به گونه‏‌ای که در مواجه با اشکال‌‏ها، امکان فرار و توجیه دارد. ولی خواننده معمولی از این جمله چنین برداشت می‌‏کند که چون این باب در جایگاه حقیقی خود قرار نگرفته است، بنابراین جزء ملحقات و افزوده‌‏های دیگران است که شاید به دست خود مؤلف افزوده شده باشد. در تحلیل این نظریه و سخن، چند نکته را باید در نظر داشت:

تحلیل و بررسی نظریه نقل تاریخی احادیث

  • مجموعه کتاب‌‏های حدیثی ما که تا پایان غیبت صغرا، یعنی پیش از دوران غیبت کبرا، نوشته شده‌‏اند حدود سه هزار کتاب و رساله‏‌اند که فهرست و اسامی آن‏ها در کتاب‌‏هایی مثل رجال نجاشی، که در واقع یک کتاب فهرست است، فهرست شیخ طوسی، و به مقدار کمتر در فهرست ابن ندیم، به آن‏ها اشاره شده است. برخی از این مصادر روایی، بزرگ و جامع بودند؛ مثل جامع بَزَنطی، و برخی کوچک و مختصر. از این مجموعه عظیم، فقط نُه کتاب حدیثی در اختیار ماست؛ یعنی اکثریت قریب به اتفاق آن در گذر زمان نابود شده است. به نظر شما آیا این ادعا منطقی و عاقلانه است که گفته شود چون در این نُه کتاب موجود و در دسترس ما روایات دوازده امام گزارش نشده است، روایات دوازده امام در آن دوران مورد توجه نبوده‌‏اند، در حالی که فقط یک سیصدم کتاب‌‏ها در اختیار ماست؟! آیا این ادعا، علمی است؟!
  • نُه کتاب حدیثی موردنظر از این قرارند:
  1. کتاب سلیم بن قیس؛
  2. محاسن برقی؛
  3. بصائرالدرجات؛
  4. تفسیر قمی؛
  5. الاامامة و التبصرة؛
  6. قرب الاسناد؛
  7. کتاب کافی؛
  8. اصول سنه عشر.

از این مجموعه نیز کتاب محاسن برقی و الامامة و التبصره به صورت ناقص به دست ما رسیده است؛ یعنی نسخه‏‌ای از محاسن برقی که اکنون در اختیار ماست، کمتر از ده درصد کتاب اصلی است. بنابراین با استناد به کتاب محاسن موجود نمی‌‏‏توان ادعا کرد احادیث دوازده امام در نگاشته برقی نبوده است. کتاب الامامة و التبصره نیز چنین وضعی دارد، و نسخه‌های که اکنون در اختیار ما قرار دارد ناقص است. بنابراین عدم وجود احادیث دوازده امام در این دو کتاب نمی‌‏‏تواند عدم وجود روایات دوازدهم امام در نگارش اصلی این کتاب‌‏ها را اثبات کند. در متن روایات سه کتاب دیگر، یعنی کتاب سُلیم، کتاب بصائرالدرجات و تفسیر قمی نیز احادیث "اثناعشر ائمه" وجود دارد. ولی مؤلف محترم با ادعای احتمال تصرف در این کتاب‏‌ها، اعتبار این روایات را مخدوش می‌‏‏کند. به ادعای ایشان در کتاب بصائر الدرجات و کتاب سُلیم تصرف شده است. کتاب تفسیر قمی نیز تدوین شاگرد علی بن ابراهیم در دوره‏‌های بعد است. بنابراین چون این کتاب‏‌ها دچار دس و تحریف و تصحیف شده‌‏اند، قابل استناد نیستند.

  • اشکال به کتاب کافی: با این حال، همه این نامهربانی‌‏ها نیز نمی‌‏‏تواند ادعای ایشان را در تأخیر زمانی احادیث دوازده امام اثبات کند؛ زیرا مهم‏ترین کتاب حدیثی شیعه و محوری‏ترین کتابی که می‌‏توان به گونه‏‌ای به آن استناد کرد، کتاب شریف کافی است. برخی شبهه افکنان برای اثبات این نکته که احادیث اثنا عشریه در زمان غیبت امام مهدی مطرح شده است، در کتاب کافی و در فصل مربوط تشکیک کرده‌اند و گفته‌اند:
  1. این فصل در جای مناسب خود قرار نگرفته است؛
  2. گویا از الحاقات بعدی است؛
  3. شاید این افزودن به دست خود مؤلف صورت گرفته باشد.

پاسخ به اشکال: اما در پاسخ به اشکال‏‌های ایشان می‌‏‏گوییم:

  • اگر فرض کنیم این باب به دست خود مؤلف به کتاب افزوده شده است، چه اشکالی پدید می‌‏آید؟ می‌‏دانیم که مؤلف کافی در مدت بیست سال این کتاب را نوشته است (ر.ک: رجال نجاشی) و طبعتاً ممکن است در سال‌‏های مختلف قسمت‌‏‏های گوناگون کتاب را نوشته و در جای خود قرار داده باشند. اما به هر روی، این کتاب برآیند دانش و آرای ثقه الاسلام کلینی است؛ خواه آن را در سال اول نوشته باشد، خواه سال دهم و یا سال بیستم. بنده نمی‌‏‏فهمم که با فرض نوشتن و افزودن این باب به دست مرحوم کلینی، چه اشکالی متوجه این باب یا کتاب خواهد شد؟ زیرا هر چه باشد این روایات را مرحوم ثقه الاسلام کلینی در سال‌‏های آغازین سده چهارم هجری شنیده و پس از تدوین و ترتیب منطقی در کتاب کافی جای داده است. در بررسی کتاب کافی روشن می‌‏‏شود که ایشان در دوره غیبت صغرا، آن قدر به این روایات توجه داشته است که یک باب جداگانه با عنوان "ما جاء فی الائمه الاثنی عشر" تشکیل داده و بیست روایات در آن باب گزارش کرده است. شیوه مرحوم کلینی این است که تنها روایات مورد قبول و باور خود را نقل می‌‏‏کند، به گونه‏‌ای که روایات فقهی موجود در کتاب وی فتوای فقهی او تلقی می‌‏‏شود. بنابراین باور مرحوم کلینی، که متعلق به مدرسه حدیثی قم است، با نقل بیست روایت در بابی که صراحت عنوان دوازده امام دارد، تبیین می‌‏‏شود. روشن است که این روایات و عنوان، واگویه فرهنگ شیعی در دوره غیبت صغراست؛ یعنی چند ده سال پیش از دوران نعمانی و نگارش الغیبه وی.
  • بررسی اسناد این روایات نتایج بسیار مهمی در پی دارد. از مجموع این بیست روایت، دوازده سند آن با نام محمد بن یحیی العطار آغاز شده است. سه سند با علی بن ابراهیم آغاز شده و در سه سند هم جناب برقی حضور دارد. البته برقی استاد با واسطه کلینی است. کسانی که با مباحث حدیثی، نگارش کتاب‏‌های حدیثی و تبویب، آن‏ها آشنا هستند می‌‏‏دانند که اگر در یک موضوع شمار قابل اعتنایی از روایات، مثل سه تا پنج روایات وجود داشته باشد این احتمال تقویت می‌‏شود که آن شخص عنوان خاصی را به این موضوع اختصاص داده و این روایات را ذیل آن عنوان ذکر کرده است. بنابراین نتیجه می‌‏‏گیریم که این سه بزرگوار، یعنی محمد بن یحیی العطار، علی بن ابراهیم و جناب برقی، این روایات را در باب مشخصی گرد هم آورده‏اند، یا درباره امامت و دوازده امام کتاب داشته‏‌اند؛ و یا همانند کتاب خصال و قرائن، احادیث عددی را مرتب کرده‏‌اند. در این میان، محمد بن یحیی العطار، وضعیت ویژه‏ای دارد؛ زیرا دوازده روایت به نقل از او در کتاب کافی آمده است. این تعداد فراوان نشان می‌‏‏دهد که در نگاشته ایشان نیز همانند کافی عنوانی با عبارت دوازده امام وجود داشته است.
  • بررسی دقیق‏تر برخی از اسناد روایات، نتایج جالب‏تری در پی دارد. علی بن ابراهیم، دو روایت از مجموع سه روایت خویش را از پدرش یعنی ابراهیم بن هاشم نقل کرده است. می‌‏دانیم ابراهیم بن هاشم، انتقال‏دهنده می‌‏راث حدیثی کوفه به قم است. (ر.ک: رجال نجاشی)؛ یعنی این روایات در کتاب ابراهیم بن هاشم و نیز در در میراث حدیثی کوفه موجود بوده است. یکی از این روایات، از ابن ابی عمیر نقل شده که از محدثان مشهور اوایل سده سوم و از اصحاب امام رضا (ع) و چهره برجسته گروه سوم از اصحاب اجماع است. پیش‏فرض اولی ما و جناب آقای مدرسی، قبول و تأیید وثاقت این بزرگواران است. یعنی امثال ثقه الاسلام کلینی، شیخ صدوق، محمد بن یحیی العطار، علی بن ابراهیم، ابن ابی عمیر و دیگر افرادی که در اسناد این روایات قرار دارند محدثانی راست‏گو، ثقه، عادل و به دور از احتمال تشویش‏اند. از این منظر، دیدگاه آقای مدرسی با دیگر کسانی که در این وادی سخن گفته‌‏اند متفاوت است. افرادی همانند اتان کلبرگ و احمد کاتب، ادعا می‏کنند این احادیث در قرن چهارم ساخته شده‏اند. آنان ابایی ندارند که امثال شیخ کلینی و شیخ صدوق را نیز متهم بدانند، ولی بی‌شک جناب آقای مدرسی چنین تصوری ندارند.
  • نتایج جالب از روایات کتاب کافی: با این پیش‏فرض، نتایج جالبی از روایات کتاب کافی به دست می‏‌آید که برخی از آن‏ها بدین قرارند:
  1. روایات دوازده امام در کتاب کافی وجود دارند. بنابراین روایات مزبور، در دوره غیبت صغرا و اوایل قرن چهارم کاملاً شناخته شده بوده‏‌اند.
  2. این گروه از روایات در کتاب‏های اساتید مرحوم کلینی، یعنی محمد بن یحیی العطار، سعد بن عبدالله و علی بن ابراهیم نیز وجود داشته‏‌اند. بنابراین در نگارش‌‏های ابتدای دوره غیبت صغرا و اواخر سده سوم نیز موجود و شناخته شده بوده‏‌اند (سعد بن عبدالله، محمد بن یحیی العطار و علی بن ابراهیم در حدود سال‌‏های ۲۹۰-۳۰۰ هجری رحلت کرده‏‌اند.)
  3. در طبقه پیشین، نام ابراهیم بن هاشم و احمد بن محمد بن خالد برقی به چشم می‌‏‏آید. دو روایت از ابراهیم بن هاشم نقل شده است و سه روایت از برقی. این دو بزرگوار در دوره حضور می‌‏‏زیسته و در اوایل دوره غیبت صغرا رحلت کرده‏‌اند (برقی در سال ۲۷۴ یا ۲۷۶ هجری و ابراهیم بن هاشم نیز در همان سال‏‌ها از دنیا رفته است). بنابراین نتیجه می‌‏گیریم که این روایات در مصادر حدیثی شیعه در آغاز غیبت صغرا و در اواخر دوره حضور نیز موجود بوده‌‏اند.
  4. در یکی از طریق‏‌های روایت دوازده امام در کتاب کافی، ابن ابی عمیر حضور دارد که در اوایل سده سوم می‌‏‏زیسته و از اصحاب امام رضا (ع) است. ابن ابی عمیر نگارنده نود کتاب و رساله حدیثی و کلامی است.
  5. روایت اول و دوم کتاب کافی به نقل از احمد بن محمد بن خالد برقی است. سعد بن عبدالله که راوی این حدیث از احمد بن محمد بن برقی است می‌‏گوید: من این حدیث را ده سال پیش از دورانِ حیرت از برقی شنیدم. مقصود از دوران حیرت، دوره غیبت صغراست که از سال ۲۶۰ هجری آغاز شده است. بنابراین سعد بن عبدالله این روایت را در سال ۲۵۰ هجری از احمد بن محمد بن خالد برقی شنیده است؛ یعنی زمانی که امام مهدی (ع) متولد نشده (امام مهدی (ع) در سال ۲۵۵ هجری متولد شدند) و امام حسن عسکری (ع) نیز به امامت نرسیده بودند (امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۵۴ هجری به امامت رسیدند). بنابراین نقل این روایت به دوره امامت امام هادی (ع) باز می‌‏گردد که نشانه کهن بودن این اندیشه در میان شیعیان و نقل آن برای دیگر محدثان است.
  6. روایت برقی از امام جواد (ع) نقل شده است؛ یعنی صدور آن به پیش از سال ۲۲۰ هجری باز می‌‏گردد. طبیعی است که در این دوره، اندیشه دوازده امام برای شیعیان کاملاً شناخته شده بود. نقل این روایت برای برقی در حدود سال‌‏های ۲۳۰-۲۴۰ صورت گرفته و گزارش برقی برای سعد بن عبدالله در سال ۲۵۰ هجری رخ داده است.
  7. گزارش علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر، یکی از بهترین و مشهورترین اسناد کافی است که مورد اعتماد بزرگان فقها و محدثان شیعه است.
  8. سلسله سند محمد بن یحیی العطار به نقل از محمد بن حسین ابی الخطاب از حسن بن محبوب نیز بسیار وجیه و معتبر است.
  9. در مجموعه روایات دوازده امام، نام سه تن از اصحاب اجماع به چشم می‌‏‏آید:‌ ابن ابی عمیر، حسن بن محبوب و حماد بن عیسی. حضور سه نفر از مجموعه اصحاب اجماع فقط در روایات کتاب کافی نشانِ اهتمام محدثان و عالمان شیعه به این موضوع است.
  1. گزارش ثقه الاسلام کلینی از کتاب سلیم بن قیس به معنای آن است که این کتاب در اواخر سده سوم در اختیار محدثان مدرسه حدیثی قم بوده است و آنان به این کتاب اعتماد داشته‌‏اند. حدیث دوازده امام نیز در آن دوره در نسخه‌‏های کتاب سلیم وجود داشته است.
  2. طرق و اسنادی که ثقه الاسلام کلینی برای این دو روایت نقل می‌‏کند شگفت‏انگیز است. مجموعه اسناد این دو روایت، از ۲۷ طریق تشکیل شده که از پرشمارترین طرق برای یک روایت در کتاب کافی است. (طریق‌‏های بیست و هفت‏گانه از شفاف کردن اسناد با توجه به حیلوله در اسناد می‌‏‏آید که فرصت مبسوط آن در اینجا نیست. برای آشنایی بیشتر، ر.ک:‌ برنامه نرم‌افزاری "درایه النور" در همین قسمت).
  3. در اسناد متصل به کتاب سلیم بن قیس نام افرادی همچون ابن ابی عمیر و حماد بن عیسی به چشم می‌‏‏آید که نشانه شهرت این کتاب و معروف بودن آن نزد محدثان شیعی در سال‏‌های ۱۸۰-۲۲۰ هجری است. بنابراین هم کتاب سلیم و هم روایات دوازده امام موجود در آن، در آن سال‏‌ها شناخته شده بوده‌‏اند، و بدین ترتیب استناد ما به روایات کتاب کافی از کتاب سلیم، بدون وارد شدن در بحث‏‌های مربوط به این کتاب خواهد بود؛ اگرچه اعتماد بر این بخش از کتاب سلیم بن قیس را نیز افزایش می‌‏‏دهد.
  • دقت در روایات کتاب کافی، شبهه مؤلف درباره روایت مندرج در تفسیر قمی را نیز برطرف می‌‏‏سازد. ایشان برای تردید در روایات کتاب تفسیر قمی استدلال می‌‏کنند که با توجه به افزوده‏‌ها و الحاقات کتاب تفسیر علی بن ابراهیم در دوره‏‌های پسین، محتمل است این روایت نیز از افزوده‏‌های بعدی باشد. گزارش کلینی به نقل از علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر مؤید نقل کتاب تفسیر قمی از روایت دوازده امام است. این دو روایت با یکدیگر همخوانی کامل دارند و سبب زوال شبهه ایشان می‌‏شوند.
  • توجه به مجموعه کتاب کافی، ما را با نکات مهم‏تر و دقیق‏تری آشنا می‌‏‏سازد. استدلال مؤلف کتاب مکتب در فرایند تکامل بر ناآشنایی شیعیان با احادیث دوازده امام پیش از سال‏‌های ۳۵۰ هجری آن بوده که وجود باب دوازده امام در کتاب کافی با توجه به جای‏گیری نامناسب آن نشان می‌‏دهد این باب از افزوده‏‌ها و الحاقات بعدی است. حتی اگر این شبهه را وارد بدانیم و از کل این باب چشم بپوشیم، باز هم استدلال ایشان اثبات نخواهد شد؛ زیرا:
  1. ثقه الاسلام کلینی پیش از این عنوان دوازده باب با عنوان "الاشاره و النص" آورده است که متون مرتبط با امامت هر یک از امامان (ع) را ذیل عنوانی مشخص گرد آورده است. (محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۹۲-۳۲۸). این روایات و این عناوین، نشانه شهرت روایات مربوط به هر یک از امامان (ع) در دوره مرحوم کلینی است.
  2. در این گروه از روایات، اسامی امامان (ع) به صراحت یاد شده و ترتیب دقیق آنان نیز کانون توجه قرار گرفته است.
  3. ثقه الاسلام کلینی پس از گزارش روایات امام مهدی (ع)، موضوعات مرتبط با غیبت ایشان را مطرح می‌‏سازد؛ طولانی بودن غیبت را یادآور می‌‏‏شود؛ و "کذب الوقاتون" را گزارش می‌‏کند. بنابراین دیدگاه مرحوم کلینی در اوایل سده چهارم و در دوره غیبت صغرا این است که شمار امامان مشخص است؛ یازده امام پیشین به شهادت رسیده‌‏اند؛ دوره غیبت آغاز شده است؛ این دوره طولانی است؛ زمان پایان دوره غیبت نامعلوم است؛ و هیچ کس نمی‌‏‏تواند زمانی برای ظهور تعیین کند.
  4. ثقه الاسلام کلینی در ادامه مباحث مربوط به حجت و امامت،‌ چهارده باب تاریخی را می‌‏گشاید و به زندگانی پیامبر اکرم (ص)، فاطمه زهرا (س) و دوازده امام (ع) می‌‏‏پردازد (کافی،‌ج ۱، ص ۴۳۹-۵۲۵). بنابراین برداشت ثقه الاسلام کلینی از گزارش‌‏های تاریخی امامان (ع) نیز اثبات دوازده امام و وصی بوده است.
  5. آیا منصفانه است که با وجود تصریح ثقه الاسلام کلینی بر الاشاره و النص الائمه الاثنی عشر و گزارش مفصل تاریخی ایشان درباره دوازده امام (ع)، باب ما جاء فی الأئمه الاثنی عشر را الحاقی به شمار آوریم که شاید دیگران بر این کتاب افزوده‏‌اند؟‌ با توجه به قرائن بالا می‌‏‏توان گفت پافشاری بر نظریه طرح بحث دوازده امام (ع) پس از غیبت صغرا، گونه‏‌ای تعصب بی‏جا و ناپسند بر ادعاهای غیرعلمی است.
  6. شیوه چینش روایات کتاب کافی، اسناد گوناگون، و افراد برجسته موجود در اسناد آن، کاستی و ضعف ادعای نویسنده کتاب مکتب در فرایند تکامل را اثبات می‌‏کند. حتی اگر فردی بیرون از دایره باورهای شیعی و با فرض قبول وثاقت مرحوم کلینی و افراد برجسته دیگر موجود در اسناد، به این روایات توجه کند،‌ نتیجه‌‏ای جز این نخواهد گرفت؛‌ حال آنکه نویسنده کتاب فردی حوزوی و معتقد به مبانی حدیثی و رجالی شیعه است و استنتاج خویش را بر پایه این مبانی سامان داده و به جوامع علمی غیرشیعی معرفی کرده است.
  • توجه به کتاب الامامه و التبصره نیز می‌‏‏تواند معیار سنجش ادعای جناب آقای مدرسی باشد. نسخه‏‌های خطی این کتاب به شکل ناقص در اختیار ما قرار گرفته است. مصحح محترم کتاب مزبور، جناب آقای محمدرضا حسینی جلالی است که پس از گزارش ۸۸ روایت موجود در نسخه خطی، به بازیابی دیگر روایات مرتبط با مبحث امامت در آثار شیخ صدوق (رحمه الله علیه) پرداخته است،‌ و روایات گزارش شده از ابن بابویه را با عنوان مستدرک کتاب الامامه و التبصره بدان ضمیمه کرده است. ۷۸ روایت در این مجموعه گرد آمده است که تقریباً معادل تعداد روایات نسخه خطی است. این مجموعه، روایاتی است که شیخ صدوق در کتاب‌‏های کمال‏الدین و خصال به نقل از پدر خویش، نقل کرده است،‌که به احتمال فراوان از کتاب الامامه و التبصره بوده است. در این مجموعه بیش از بیست روایت درباره شمار امامانٰ نام‌‏های آنان و مباحث مرتبط با ایشان مندرج، ‌که نشانِ شهرت آن متون در دوره ابن باویه است. ابن بابویه هم‏دوره و هم‏طبقه ثقه الاسلام کلینی است و در سال ۳۲۹ هجری،‌ یعنی پایان غیبت صغرا، درگذشته است.
  • تقریباً تمام روایات اشاره شده در بند پیشین، از جناب سعد بن عبدالله نقل شده است. سعد بن عبدالله از محدثان بزرگ و مشهور مدرسه حدیثی قم در عصر حضور امامان (ع) است که به سال ۲۹۰ هجری درگذشته است. شمار فراوان روایات دوازده امام به نقل از سعد بن عبدالله قمی، نشان می‌‏‏دهد که او نگاشته‌‏ای خاص درباره امامان داشته، که به ظن قوی، کتاب بصائرالدرجات بوده است. اگرچه این کتاب اکنون در اختیار ما نیست،‌ با استفاده از روایات موجود در کتاب شیخ صدوق به نقل از پدرش به نقل از سعد بن عبدالله می‌‏‏توان آن کتاب را بازسازی کرد.
  • قرائن و نشانه‌‏های اشاره شده روشن می‌‏‏سازند که موضوع دوازده امام در دوره غیبت صغرا برای مردم و محدثان کاملاً روشن بوده و در نگاشته‏‌های آن دوره انعکاس یافته است. نگارش‌‏های اواخر دوره غیبت صغرا اکنون در اختیار ما هستند،‌ و ما از طریق این کتاب‏‌ها،‌ به مصادر دوره آغازین غیبت صغرا دسترسی داریم و اثبات می‌‏‏کنیم که این نوشته‏‌ها در دسترس و پیش چشم شیعیان بوده‌‏اند.
  • گفتار بالا بدان معنا نیست که اسامی همه امامان به راحتی در اختیار همه شیعیان قرار داشته است؛ زیرا این موضوع، امری کاملاً سری بوده و فقط در اختیار خاصان قرار می‌‏گرفته است. بنابراین اگرچه شیعیان از شمار امامان آگاهی داشتند همه آنان از اسامی ایشان باخبر نبودند. در نیمه سده سوم، و پیش از دوره غیبت، موضوع اسامی امامان کانون توجه شیعیان قرار گرفت و در کتاب‏‌های آنان نوشته شد. در اوایل دوره غیبت صغرا و پس از برطرف شدن محذورهای موجود درباره آشکار شدن نام‌‏های امامان، این موضوع در کتاب‏‌های حدیثی شیعه علنی شد و به اطلاع همگان،‌ یعنی شیعیان، اهل سنت و حتی حاکمان رسید»[۱].

پانویس

  1. پژوهشگران مجمع عالی حکمت اسلامی، نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع، ص ۵۰-۶۴.