احمد بن حنبل

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

احمد بن حنبل یکی از سرشناسان اهل حدیث در مذهب عامه و پیشوای حنابله و از اصحاب امام رضا(ع) است. کنیه و نام و نسب وی را ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل گفته‌اند[۱]. هر چند اصلیت وی خراسانی است، در منابع نسبت وی به تیره بنی‌شیبان بن ذهل از قبیله بنی‌ربیعه از عرب‌های عدنانی می‌رسد و از این روست که وی را گاه “شیبانی” و “ذهلی” می‌خوانند[۲].

سال تولد وی را ۱۶۴ ق گفته‌اند[۳]. پدر و جدش در امور سیاسی و نظامی فعال بوده‌اند. جد وی، حنبل بن هلال، در دوره اموی حاکم سرخس بوده و از جمله داعیان عباسی به شمار می‌آمده است[۴]. پدرش نیز سمت لشکری داشته و در مقام فرمانده سپاه بوده و گویا طی توطئه‌ای کشته می‌شود[۵]. مادر وی در مرو خراسان بدو حامله شد، اما وی را در بغداد به دنیا آورد[۶]. نام مادر وی را صفیه بنت میمونه بنت عبدالملک شیبانی گفته‌اند. احمد هر چند اصالتاً به اعتبار خاندان از اهالی مرو به شمار می‌آمد، اما در بغداد تولد و نشو و نما یافت[۷].

تحصیل

وی در بغداد که در آن ایام تازه تأسیس یافته بود و مرکز خلافت منصور عباسی به شمار می‌آمد، به تحصیل دانش مشغول شد و از چهارده سالگی در زمره طالبان علوم دینی در آمد[۸]. او در این شهر از محضر دانشمندان بزرگی بهره جست و پس از آموختن مقدمات علوم ادبی و دینی بیش از همه به استماع حدیث مایل بود و از این رو هر کس از آگاهان این فن را می‌یافت که حدیث وی در خور اعتماد بود، در محضر وی به آموختن می‌پرداخت. فضای بغداد و حضور در محضر محمد بن اسحاق در گرایش وی به زهد. تأثیر به‌سزایی گذاشت و موجب شد وی در باب برخی از امور از جمله موسیقی دیدگاه‌های معتدل‌تری را اتخاذ کند[۹].

احمد بن حنبل اندکی پس از مرگ هشیم بن بشیر در سال ۱۸۳ یا ۱۸۴ ق برای فراگیری بیشتر به کوفه سفر کرد و در آنجا از محضر وکیع بن جراح بهره برد. نخستین سفر وی به کوفه چندان طول نکشید و پس از مدت اندکی به بغداد بازگشت. او سپس به کوفه بازگشت و دوباره از محضر وکیع بهره‌مند شد و احادیث بسیاری را نزد وی آموخت[۱۰]. وی پس از کوفه به مکه و بصره نیز مسافرت کرد. در سفرهایی که در طول سال‌های ۱۸۷ ق تا ۱۹۹ ق به مکه داشت در محضر حافظان و عالمان آن دیار به استماع حدیث پرداخت[۱۱].

احمد وسواس بسیار در نگارش حدیث داشت و اگر در می‌یافت که [حافظ حدیثی در بیان روایات اشکالی دارد، روایات او را نمی‌نوشت و یا تنها به نگارش روایاتی می‌پرداخت که از نظر وی طریق صحیحی داشته باشد.

شیخ طوسی، احمد بن حنبل را از اصحاب امام رضا(ع) می‌داند که از ایشان استماع حدیث کرده است[۱۲]. از آنجا که امام تا سال ۲۰۰۰ یا ۲۰۱ق در مدینه حضور داشته، می‌توان دانست که ابن‌حنبل در دو سفری که میان سالهای ۱۹۷ و ۱۹۹ ق به مدینه کرده، از ایشان بهره برده است. در مجامع روایی شیعی نیز حضور ابن‌حنبل در جمع برخی از اصحاب خاص امام رضا(ع) تأیید شده است. در یکی از این مجالس، ابن‌حنبل با اسحاق بن راهویه که از همسالان وی بود و در بغداد از وی حدیث استماع کرده بود و نیز اباصلت هروی یکی از یاران خاص امام دیده می‌شود[۱۳].

فتنه حدوث یا قِدَم قرآن

عمده فعالیت‌های ابن‌حنبل تا سال ۲۱۸ق تعلیم و تعلم حدیث بود. در این سال واقعه‌ای پیش آمد که زندگی وی را دچار تحول کرد. این واقعه همان چیزی است که در تاریخ اسلام به “المحنة” مشهور است. مأمون عباسی که از حامیان کلام معتزلی به شمار می‌آمد، در بحث از حدوث و قدم قرآن، مانند معتزله جانب نظریه حدوث قرآن را گرفت و مخالفان این نظریه و قائلان به قدم قرآن را مورد تعقیب و تفتیش قرار داد. حاکم بغداد به دستور مأمون بسیاری از علمای سرشناس بغداد از جمله احمد بن حنبل را احضار کرد و از بابت نظریه مذکور بازجویی نمود[۱۴]. ابن‌حنبل بر قدیم بودن قرآن تأکید بسیار داشت و به رغم تهدیدات مکرر به زندان و مرگ حاضر نشد که از دیدگاه خود باز گردد و قول به حدوث قرآن را بپذیرد. از این رو، همراه با دیگر کسانی که بر قدم قرآن اصرار ورزیده بودند به سمت طرسوس که محل اردوگاه خلیفه بود فرستاده شد. اما مأمون در این ایام از دنیا رفت و ابن‌حنبل و دیگر زندانیان به بغداد باز گردانده شدند[۱۵]. او را در رمضان سال ۲۲۰ق آزاد کردند[۱۶]. ابن‌حنبل این مشکل را در عهد معتصم عباسی نیز داشت و در زمان خلافت وی نیز مورد تفتیش عقیده در باب حدوث و قدم قرآن قرار گرفت. او در مواجهه با معتصم نیز سرسختی نشان داد و حاضر نشد قول به حدوث قرآن را بپذیرد و به جهت همین سرسختی نیز به شدت مجازات شد و محکوم به تازیانه شد[۱۷].

قول مشهور آن است که وی تا پایان زمامداری معتصم و واثق همچنان بر موضع خود پافشاری کرده و نظریه حدوث قرآن را نپذیرفته است. گویا وی به این جهت دوران چهارده ساله خلافت معتصم و واثق را در حبس خانگی به سر می‌برده و در این مدت اجازه تعلیم و افتا نداشته است[۱۸].

پس از واثق[۱۹]، متوکل خلیفه مسلمانان شد و این فرصتی را برای مخالفان معتزله فراهم آورد تا نه تنها از آزارهای پیشین رهایی یابند، بلکه آزادانه بتوانند از مواضع خود دفاع نمایند. ابن‌حنبل نیز از فرصت پیش آمده برای مدتی استفاده کرد و از آنجا که معتقد بود واجب‌ترین کار برای مردم آموختن علم و حدیث است، مدتی را به امر تعلیم خلق پرداخت[۲۰]. اما دستگاه تفتیش عقاید در عصر متوکل نیز قدرت پیشین خود را حفظ کرد. متوکل، ابن‌حنبل را به عسکر سامرا احضار کرد و از وی درباره اعتقادش در باب حدوث و قدم قرآن پرسید. او سخنان پیشین را بیان کرد. از وی پرسیده شد: این سخنان را از قول چه کسی می‌گویی؟ او پاسخ داد: از جعفر بن محمد صادق(ع) شنیدم که گفت: قرآن نه خالق است و نه مخلوق. متوکل از این سخن بر آشفت و او را به سکوت امر کرد[۲۱].[۲۲]

وفات

احمد بن حنبل در سال ۲۴۱ یا ۲۴۲ق پس از یک دوره بیماری طولانی از دنیا رفت[۲۳]. منابع تشییع جنازه بسیار شکوهمندی را در بغداد برای وی ذکر کرده‌اند و در بیان شمار تشییع کنندگان ارقام عجیبی را آورده‌اند[۲۴]. وی را در باب الحرب بالای قبر ابوحنیفه به خاک سپردند[۲۵].[۲۶]

شاگردان و آثار

شهرت اصلی ابن‌حنبل در دانش حدیث و نقل آن است، اما وی را در حوزه‌های مختلف از جمله فقه، تفسیر قرآن و علم اللغه صاحب اندیشه و دانشمند توصیف کرده‌اند[۲۷]. او شاگردان بسیاری نیز تربیت کرد که بعدها تأثیرات مهمی در تاریخ فرهنگ اسلامی به جا گذاشتند. از این شمار می‌توان به فرزندش عبدالله بن احمد، بخاری، مسلم و ابوداوود نویسندگان سه کتاب از صحاح سته اشاره کرد.

از وی آثار متعددی بر جا مانده است که برخی شمار آنها را تا پنجاه کتاب و رساله رسانده‌اند[۲۸]. ابن‌ندیم سیزده کتاب از آثار وی برشمرده است که عبارت‌اند از: کتاب العلل، کتاب التفسیر؛ کتاب الناسخ و المنسوخ، کتاب الزهد؛ کتاب المسائل؛ کتاب الفضائل؛ کتاب الفرائض، کتاب المناسک، کتاب الایمان؛ کتاب الأشربة؛ کتاب طاعة الرسول(ص)، کتاب الرد علی الجهمیة و کتاب المسند[۲۹]. مهم‌ترین اثر وی، کتاب المسند، مجموعه‌ای از روایات در حوزه‌های مختلف است. در مورد تعداد روایات آن اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند که این کتاب در بر گیرنده چهل هزار روایت بوده که با حذف مکررات به سی هزار رسیده است[۳۰]. برخی نیز تعداد روایات آن را ۲۶۳۰۰ روایت دانسته‌اند[۳۱].[۳۲]

احمد و نقل روایات درباره اهل بیت

یکی از ویژگی‌های احمد در کتاب المسند نقل روایات فراوان در فضائل امام علی بن ابی طالب(ع) و حضرت فاطمه(س) است. حتی ابن‌طاووس به وی کتابی را نسبت می‌دهد که در آن روایات متعددی درباره امام علی(ع) و امامت و خلافت ایشان ذکر شده و نامش مناقب اهل البیت(ع) است[۳۳]. از آنجا که چنین کتابی در میان فهرست‌های موجود آثار ابن‌حنبل وجود ندارد، محتمل است که این اثر بخشی از کتاب حجیم فضائل الصحابة باشد که باب مفصلی از آن به امام علی(ع) اختصاص دارد. گفتنی است که در کتاب فضائل الصحابة حجمی نزدیک به دویست صفحه را به نقل احادیث فضائل امام علی(ع) اختصاص داده است[۳۴] که با توجه به جو ستیزه با شیعیان و امامانشان بسیار قابل توجه است. همچنین این کتاب می‌تواند اثری باشد که فرزند ابن‌حنبل آن را تحت عنوان جزء فیه مسند اهل بیت(ع) از پدر روایت نموده و عبدالله لیثی انصاری آن را تصحیح کرده است[۳۵].

احمد بن حنبل در تعدیل نگاه متعصبان اهل سنت به اهل بیت(ع) و به ویژه امام علی(ع) نقش مهمی داشته است. او بر خلاف برخی از دانشمندان متعصب عامه نه تنها از راویان شیعی روایت نقل می‌کرد، بلکه سال‌ها مصاحبت و شاگردی آنان را داشت. کسانی چون علی بن هاشم بن برید، وکیع بن جراح، سفیان بن عیینه و عبدالرزاق بن همام که ابن‌حنبل سال‌ها از ایشان استماع حدیث می‌کرد، از جمله دانشمندان مشهور به تشیع بودند[۳۶]. او محبت شیعیان به اهل بیت‌(ع) را نه تنها مردود نمی‌دانست، بلکه آن را از فضائل دینی و مذهبی به شمار می‌آورد که هیچ خللی در وثاقت راوی حدیث ایجاد نمی‌کند[۳۷]. البته وی معتقد بود کسانی که به صحابه دشنام می‌دهند از درجه وثاقت ساقط‌اند و رافضی به شمار می‌آیند[۳۸].[۳۹]

منابع

پانویس

  1. تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۷۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۲۵۲.
  2. مناقب الإمام أحمد، ص۱۶- ۲۱.
  3. مناقب الإمام أحمد، ص۱۲- ۱۳.
  4. مناقب الإمام أحمد، ص۱۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۲۵۹؛ تاریخ بغداد، ج۵، دی ۱۸۹.
  5. سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۳- ۱۸۴.
  6. تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۷۸؛ مناقب الإمام أحمد، ص۱۲-۱۴.
  7. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «احمد بن حنبل»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص۶۸۰-۶۸۹؛ جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص ۱۱۰.
  8. مناقب الإمام أحمد، ص۲۳.
  9. تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۱۲، ص۵۰۰، ۵۰۲؛ تهذیب الأسماء، ج۲، ص۱۷۹؛ التعدیل و التجریح، ج۱، ص۳۳۴؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۰۵؛ مناقب الإمام أحمد، ص۲۶.
  10. سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۳.
  11. تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۷.
  12. رجال الطوسی، ص۳۵۱.
  13. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «احمد بن حنبل»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص۶۸۰-۶۸۹؛ جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص ۱۱۰.
  14. المنتظم، ج۱۱، ص۲۰- ۲۱؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۶۳۷؛ البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۳۳۷؛ تاریخ الموصل، ج۱، ص۶۵۹.
  15. تاریخ الطبری، ج۸، ص۶۴۰-۶۴۵.
  16. وفیات الأعیان، ج۱، ص۶۴.
  17. مروج الذهب، ج۳، ص۴۶۴.
  18. وفیات الأعیان، ج۱، ص۶۴ ۸۴؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۳۹.
  19. تاریخ گزیده، ص۶۲۷.
  20. سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۶۲.
  21. مناقب الإمام أحمد، ص۴۸۵.
  22. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «احمد بن حنبل»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص۶۸۰-۶۸۹؛ جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص ۱۱۰.
  23. تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۳۲۹- ۳۳۰؛ تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۸۸؛ مناقب الإمام أحمد، ص۵۴۹-۵۵۱.
  24. مناقب الإمام أحمد، ص۵۶۰-۵۵۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۳۳۱.
  25. التعدیل و التجریح، ج۱، ص۳۲۰؛ أحسن التقاسیم، ص۱۳۰؛ تاریخ گزیده، ص۶۲۷.
  26. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «احمد بن حنبل»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص۶۸۰-۶۸۹.
  27. طبقات الحنابلة، ص۳- ۴.
  28. المسائل و الرسائل المرویة، ج۱، ص۱۴-۱۸.
  29. الفهرست، ابن ندیم، ص۲۸۵.
  30. أصول الحدیث، علومه و مصطلحه، ص۳۲۸.
  31. بررسی مسند احمد بن حنبل، ص۷۳.
  32. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «احمد بن حنبل»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص۶۸۰-۶۸۹.
  33. کتابخانه ابن‌طاووس، ص۳۹۶.
  34. فضائل الصحابة، ابن‌حنبل، ص۷۲۷- ۵۲۸.
  35. معجم ما کتب عن الرسول(ص) و اهل بیته(ع)، ج۱۰، ص۳۸۵.
  36. العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۲۷۹؛ ج۲، ص۴۹۰، ۵۴۵.
  37. تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۶۱؛ تهذیب الکمال، ج۱۷، ص۱۸۰.
  38. العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۶۰۱.
  39. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «احمد بن حنبل»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص۶۸۰-۶۸۹.