دانش اخلاق اسلامی در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

اقسام، مشرب‌ها و رویکردها در اخلاق اسلامی

علم اخلاق اسلامی در بستر تاریخی خود چهار مرحله کلی را پشت سر نهاده و به چهار شیوه تدوین شده است که عبارت‌اند از:

روش نقلی (روایی)

تفکر اخلاقی مسلمانان پیش از نهضت ترجمه و آشنایی با فلسفه یونان، بیشتر از قرآن و حدیث متأثر بود؛ ولی مایه‌هایی از فرهنگ‌های دیگر از قبیل تعالیم تورات و انجیل، آداب و حکم عربی و یونانی و به ویژه آداب و حکم فارسی و هندی نیز با آن در آمیخته بود.

فرهنگ هند و ایرانی از این خصوصیت برخوردار بود که بیشتر در قالب کلمات قصار بیان می‌شد و برخلاف فلسفه پیچیده یونان، دریافت آن برای ذهن ساده اعراب آسان‌تر بود؛ به همین دلیل مسلمانان به تعالیم اخلاقی هند و ایران گرایش بیشتری نشان می‌دادند؛ البته تأثیر ارتباط و اختلاط اعراب مسلمان با ایرانیان را نیز نمی‌توان ندیده گرفت. این ارتباط، بسیاری از آداب هند و ایرانی را به جوامع اسلامی منتقل می‌کرد. کتاب‌های ابن مقفع چون ادب کپیر، ادب صغیر و کلیله و دمنه در این انتقال، نقشی به سزا بر عهده داشت[۱].

توجه ویژه قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه اهل بیت به اخلاق که دستمایه اولیه اخلاق اسلامی را فراهم آورده بود، دانشمندان مسلمان را به تدوین کتاب‌های اخلاقی تشویق میکرد و از این رهگذر بود که مجموعه‌های نفیس اخلاق نقلی پدید آمد. عنوان اخلاق نقلی بر کتاب‌هایی اطلاق می‌شود که جمع‌آوری آیات و روایات اخلاقی و حداکثر دسته‌بندی آنها را بر عهده دارند. کتاب‌هایی مانند: محاسن برقی، کتاب زهد حسین بن سعید اهوازی از اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع)، اصول کافی تألیف کلینی، المواعظ و مصادقة الاخوان تألیف شیخ صدوق، مشکات الانوار و مکارم الاخلاق تألیف فضل بن حسن طبرسی، غررالحکم عبدالواحد آمدی و تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورام) تألیف ورام بن ابی فراس، از دانشیان امامیه و شعب الایمان بیهقی، الادب المفرد، محمد بن اسماعیل بخاری، کتاب زهد عبدالله بن مبارک و رسائل ابن ابی الدنیا از اهل سنت، برجسته‌ترین نمونه‌های کهن این مجموعه سترک به شمار می‌روند[۲] و حتی کتاب السعادة والاسعاد تألیف ابوالحسن عامری نیشابوری که صبغة عقلی داشته و معمولا در عداد کتب اخلاق عقلی به شمار می‌رود، در حقیقت پیرو شیوه نقلی است، با این تفاوت که به جای آیات و روایات، از حکمای یونان نقل می‌کند[۳].

مزایای روش نقلی

  1. ارتباط با وحی: مهم‌ترین مزیت روش نقلی به خصوص در اخلاق اسلامی، اتصال به منبع وحی است. کسانی که از این دریچه به اخلاق نگاه کرده‌اند در آثار خود به اقوال حکما به ویژه میراث یونانیان اعتنا نکرده و تنها به نقل از پیشوایان دین چون رسول خدا (ص) و امامان اهل بیت پرداخته‌اند. آرای اخلاقی به دست آمده از احادیث پیشوایان در صورتی که با روایات معتبر نقل شده باشند، موجب سکون نفس و آرامش دل می‌شوند و با اطمینان کامل میتوان بر آنها اعتماد کرد.
  2. سادگی گفتار: احادیث رسیده از پیشوایان دینی به دلیل صدور از منبع حکمت، بدون آنکه از حیث محتوا، حتی اندکی از اوج کمال فرود آمده باشد، از نظر ساختار و ادبیات در طبقات مختلفی قرار دارد و حداقل، اکثر آنها در خور فهم عموم مردم طراحی شده است؛ از این روی درک آنها به طی مراحل و تهیه مقدمات زیادی محتاج نیست[۴].

کاستی‌های شیوه نقلی

شیوه نقلی با صرف نظر از اینکه به دلیل ریشه عریق خود، دلنشین و تأثیرگذار است، کاستی‌هایی به همراه دارد.

  1. ناهمگونی در تدوین: ملاحظه کتبی که بر مبنای این مشرب تدوین شده است، نشان می‌دهد که برای تدوین اخلاق به این شیوه، ترتیبی همه پسند وجود نداشته و مؤثرترین عامل در تبویب و تدوین کتاب‌های اخلاق نقلی، ذوق شخصی مؤلفین بوده است.
  2. گزینش مباحث و سرفصل‌ها: نویسندگان، به اقتضای ذوق و سلیقه شخصی، اهمیت موضوع و نیازهای اخلاقی جامعه، برخی از مباحث اخلاق را گزینش کرده و درباره آنها به نقل آیات و روایات میپرداختند و هم از این رو می‌توان گفت کمتر کتابی در این زمینه یافت می‌شود که تمامی ابواب اخلاقی را در خود جای داده باشد.
  3. حذف اسناد روایات: از آنجاکه اخلاق را در زمره فضیلت‌ها و مستحبات می‌دانستند، در ادله مسائل اخلاقی، تسامح روا داشته و خود را به نقل مستند روایات و دقت در اسناد آنها ملزم نمی‌دیدند، از این رو غالب کتب این رشته حاوی روایات مرسل است که اگر به استفاضه یا عاملی مشابه مؤید نباشند، تکیه بر آنها مشکل است.
  4. وجود روایات متعارض و شبهه آفرین: روایاتی که در این زمینه نقل می‌شود، گاهی به ملاحظه پیچیدگی معنی و گاهی به لحاظ آلودگی به وضع و جعل به جمع و تحلیل نیازمند است که غالب کتب موجود به آن نپرداخته‌اند؛ از این رو نه تنها می‌توان روایات متعارض را در این مجموعه‌ها نشان داد، بلکه مطالعه آنها گاه موجب شبهه‌هایی می‌شود که بدون تحلیل دقیق روایات مرتفع نمی‌شود[۵]

روش عقلی (فلسفی)

اخلاق فلسفی یکی از سه شاخه حکمت عملی است. این رویکرد، هم زمان با نهضت ترجمه شکل گرفته است. با ترجمه متون یونانی مباحث عقلی و فلسفی از جمله نگاه عقلی به مقوله اخلاق به جهان اسلام آمد. در این زمینه باید حساب شیعه را از اهل سنت جداکرد؛ چون شیعیان، کاربرد عقل را در مکتب پیشوایان خود آموخته و از زمان رسول خدا (ص) به آن تمسک کرده بودند، ولی در بین اهل سنت، معتزلیان نخستین کسانی بودند که عقل را به عنوان یکی از منابع مهم معرفت پذیرفتند و از آن در استنباط همه معارف دینی از جمله اخلاق بهره گرفتند، مکتب اخلاقی معتزله با سه اصل کلامی ایشان رنگ عقلی به خود گرفت؛ نخست آنکه ایشان بر خلاف اشاعره برای وجوب أحکام از جمله احکام اخلاقی را عقلی می‌دانند[۶]؛ و دیگر آنکه معتقدند عقل، حسن و قبح افعال - حتی به معنای تعلق مدح و ذم - را درک می‌کند و در این باب پیرو شرع نیست[۷]؛ به عبارت دیگر برای افعال به حسن و قبح ذاتی قائل شدند؛ و سوم آنکه همان طور که توحید مهم‌ترین صفت ذات خداست، عدل را مهم‌ترین صفت فعل حضرت حق شمردند و همین صفت را مبدأ و منشأ احکام عقلی قرار دادند[۸].

اخوان الصفا- جماعتی که در قرن چهارم می‌زیسته‌اند و دارای مشرب فلسفی بوده‌اند. نیز در شمار کسانی هستند که نظام اخلاقی خود را بر عقل پایه گذاری کرده‌اند و از مایه‌هایی از ذوق هم بهره برده‌اند. رساله نهم از رسائل اخوان الصفا به اخلاق پرداخته است. این اثر در حوزه مبادی انسان شناختی علم اخلاق و تأکید بر جایگاه شریعت در دستگاه اخلاقی، اثری قابل اعتنا ارزیابی می‌شود، ولی در سرفصل‌های متداول علم اخلاق چندان مایه ور نیست[۹].

از آثاری که بر مشرب عقلی نگاشته شده است، به ذکر دو کتاب بسنده می‌کنیم:

۱. تهذیب الاخلاق وتطهیر الاعراق، احمد بن یعقوب بن علی مسکویه؛

  • مسکویه در این کتاب به شیوه فلسفی بحث کرده است؛ چون به گفته خویش آن را برای فلسفه دان‌ها نوشته است نه برای عوام. با این حال گاهی گوشه نظری به دین و شرع هم داشته است. این کتاب فقط به مباحث اخلاق فردی پرداخته و از دو بخش دیگر حکمت عملی یعنی سیاست مدن و تدبیر منزل بحثی نکرده است. باید توجه داشت که تهذیب الاخلاق به رغم شهرتی که از طرح بدیع و حسن تألیف آن نشئت گرفته است، اولین کتاب این مشرب نیست. پیش از مسکویه، کندی با کتاب الحلیة لدفع الاحزان، شاگردش، ابوزید بلخی با کتاب مصالح الابدان والانفس و محمد بن زکریای رازی با کتاب طب روحانی و... راه را هموار کرده بودند؛ با این حال، تهذیب الاخلاق از همان آغاز مورد توجه متفکران مسلمان قرار گرفت و حتی شهرتی جهانی یافت.

این کتاب که گاه از آن به طهارة الأعراق نیز یاد می‌شود، سالیان متمادی در حوزه‌های علمیه شیعه رواج و رونق داشته و مدار تدریس و تدرس بوده است. مسکویه با آنکه در فلسفه اخلاق پیرو ارسطو و متأثر از افلاطون است، در اخلاق نظامی مستقل می‌شناسد.

۲. اخلاق ناصری، خواجه نصیرالدین طوسی کتاب اخلاق ناصری بر مبنای تهذیب الاخلاق شکل گرفته و در حقیقت نگارش جدیدی از آن به حساب می‌آید، تنها تفاوتش با تهذیب الاخلاق در این است که او، به زبان فارسی نگارش یافته و ثانیة، علاوه بر اخلاق فردی در بخش دیگر حکمت عملی را نیز مورد بحث و بررسی قرار داده است. خواجه نصیر خود در مقدمه کتاب ضمن ستایش مسکویه و کتاب او، بر این نکته تأکید می‌کند که در بخش نخست کتاب، از تهذیب الاخلاق بهره برده است[۱۰][۱۱].

مبانی شیوه عقلی

مشرب اخلاق فلسفی بر چهار مبنا استوار است:

  1. انسان علاوه بر صورت ظاهری دارای صورتی باطنی است که ممکن است همانند صورت ظاهری زشت یا زیبا و بیمار یا سالم باشد؛
  2. صورت باطنی انسان از قوای باطنی او (غضب، شهوت و عقل) تشکیل می‌شود؛
  3. هر قوه باطنی که عضوی از صورت باطنی انسان است دارای سه حالت اعتدال افراط و تفریط است؛
  4. حالت اعتدال قوای نفس که بهترین حالت انسان است از اشراف قوه عقل بر قوای دیگر حاصل می‌شود.

در شیوه فلسفی، اخلاق به منزله طب روحانی، افراط و تفریط قوا، عامل بیماری‌های نفسانی و رذیلت‌ها به عنوان بیماری‌های روح تلقی می‌شوند. اعتدال قوا سلامت روح آدمی است که با وجود ملکات فاضله شناخته می‌شود[۱۲].

کاستی‌های مشرب عقلی

اخلاق فلسفی در مقایسه با اخلاق نقلی ساختارمندتر است و با رذیلت‌های نفسانی مواجه‌های سازمان یافته تصویر کرده؛ چنان که پیش از برخورد با ملکات رذیله به معرفت نفس و قوای نفس می‌پردازد، فضیلت‌ها و رذیلت‌ها را طبقه‌بندی می‌کند و راه کسب هر فضیلت و درمان هر رذیله را با معیار علمی نشان می‌دهد. با این همه، کاستی‌ها و کمبودهایی دارد که ما برخی از آنها را نام می‌بریم:

  1. اخلاق فلسفی برای عموم مردم کارآمد نیست و تنها برای دانش آموختگان مکتب‌های فلسفی مفهوم و مفید است، به همین دلیل هرگز از محافل علمی خارج نشده و در سطح جامعه اسلامی و مخاطبان عام انتشار پیدا نکرده است.
  2. اخلاق فلسفی، چون از آثار یونانی متأثر است، با آموزه‌های شرعی و حکم و حیانی عجین نیست و از رابطه انسان و خدا سخنی ندارد و به همین دلیل فاقد دستورالعمل‌های تأثیرگذار است، در دل‌ها نفوذ نمی‌کند و گیرایی لازم را ندارد.
  3. در این مکتب اخلاقی، تخلق به اخلاق و کسب ملکات جز در حد توصیه و پیشنهاد هیچ نظم و ترتیب خاصی ندارد. کسب هیچ فضیلتی بر دیگری مقدم نیست و برای مبارزه با رذیله‌ای، دفع رذیلة دیگر شرط نشده و برای پیرایش و آرایش نفس به سجای خوب و بد، آغاز و انتهایی وجود ندارد. در این مشرب، روح انسان مسافری نیست که به طور طبیعی و در یک ترتیب منطقی در هر منزل چیزی می‌یابد، بلکه همانند خانه‌ای فرض شده که باید با تعدادی زیور و زینت مزین شود و تفاوتی ندارد که کدام یک را زودتر و کدام یک را دیرتر بر در و دیوار آن بی‌فزاییم؛ به همین دلیل می‌توان گفت مشرب فلسفی اخلاق، ساکن است و پویایی ندارد[۱۳].

روش عرفانی

سومین رویکرد به اخلاق در تاریخ تدوین علم اخلاق اسلامی، شیوه عرفانی و سبک صوفیانه است.

بیشتر کتب اخلاقی به جامانده از عرفا به این شیوه تدوین شده است. اوصاف الاشراف، تألیف خواجه نصیرالدین طوسی؛ قوت القلوب، تألیف ابوطالب مکی، رسالة سیر و سلوک منسوب به سید بحرالعلوم؛ رساله قشیریه تألیف ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیری و اللمع تألیف ابونصر سراج طوسی از این قبیل است.

در روش عرفانی، آدمی موجودی متحرک تلقی می‌شود که مبدأ و منتهایی دارد و در بین این دو نقطه باید منازلی را طی کند که بدون گذر از یکی به دیگری نمی‌رسد؛ بنابراین، برخلاف روش فلسفی، فضیلت‌ها را مترتب بر یکدیگر و به دست آوردن آنها را تنها از راه یک برنامه حساب شده میسر نمی‌داند.

نقاط قوت روش عرفانی

نقطه قوت این روش نسبت به روش‌های دیگر دو چیز است:

  1. حضور پررنگ خدا: انسان در این روش برای نزدیکی به خدا، به دنبال فضیلت‌ها می‌رود و چون رذیلت‌ها را موجب دوری از پروردگار میداند، از آنها می‌گریزد؛ بنابراین، در هر حرکت تحصیلی یا تهذیبی فاصله انسان با خدا سنجیده می‌شود و هم از این رو در تمام مراحل این برنامه، خدا حضور دارد.
  2. پویایی و تحرک: گفتیم که این روش برای انسان، حرکت قائل است، او را در راه می‌داند و در راه او منازلی تصویر می‌کند؛ پس انسان همیشه در حال حرکت است و هر فضیلتی را طی یک سلسله فعالیت‌های کنشی به دست می‌آورد[۱۴].

روش مزجی

چهارمین رویکرد به مقوله اخلاق، رویکرد مزجی یا تلفیقی است. در این رویکرد از آموزه‌های هر وسیله‌ای که در تنبه، آگاهی و حرکت انسان مؤثر باشد، بهره‌برداری می‌شود. بهره‌وری دینی، به کارگرفتن استدلال عقلی و فلسفی و پیشنهاد، اخلاق سلوک، هم عارفانه شکل، فلسفی عناصری دارد است و هم که شکل با هم دینی روش. در مزجی علم اخلاق را پدید آورده‌اند. در این روش نقطه اعتدال و این مکتب، انسان به طبع خود دارای فضیلت است، ولی برای رسیدن به حد وسط که شکوفایی فضیلت است، باید به توفیق الاهی چشم داشته در باشد کتاب؛ ‌هایی بنابراین که بر به اطاعت این شیوه اوامر نگاشته الاهی شده و اجتناب از معاصی، تأکید فراوان می‌شود. به همین دلیل است، با دو بخش جدید مواجه می‌شویم.

  1. بخش عبادت‌ها برای تنظیم رابطه انسان با خدا در رفتار؛
  2. بخش عادات، برای تنظیم رابطه رفتاری با غیر خدا؛

از کتاب‌هایی که به این شیوه نگاشته شده، می‌توان، احیاء علوم الدین و کیمیای سعادت تألیف امام ابوحامد غزالی، را نام برد که اولین آن دو شهرت جهانی دارد و دومین، خلاصه‌ای است از آن، که به نثر دلکش برای فارسی تدارک دیده شده است.

پس از آن دو کتاب دیگر محجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء و الحقایق تألیف محمد بن مرتضی مشهور به فیض کاشانی که اولی را برای پاک‌سازی احیاء العلوم غزالی از آنچه خود بر آن عیب می‌گرفت، نگاشته است.

اوج کمال این روش را میتوان در کتاب ارزشمند جامع السعادات تألیف یافت.

در این اثر، محقق نراقی با اسلوبی بدیع، میان عقل و نقل و نظر و عمل، الفت برقرار کرده و کوشیده است تا با رعایت جانب اعتدال، از فلسفه، عرفان و شریعت در تبیین اخلاق اسلامی بهره گیرد. در این راستا، او گوی سبقت را از دیگران ربوده و مرد حله جدیدی در علم اخلاق اسلامی و هریک پدید از آورده است. محقق نراقی در آغاز درباره نفس انسان و قوا و غرایز او سخن می‌گوید و هر یک از فضیلت‌های اخلاقی را به یکی از قوای نفس نسبت می‌دهد و هریک از رذیلت‌های اخلاقی را به غریزهای مربوط می‌کند؛ آنگاه به شناساندن هریک از فضیلت‌ها و رذیلت‌های اخلاقی می‌پردازد و با استفاده از آیات و روایات و تعالیم اخلاقی اسلام، آنها را تبیین و راههای کسب هر فضیلت و درمان هر رذیلت را به شیوه‌ای حکیمانه و به سبکی صناعی بیان می‌کند و در مطاوی مباحث به مناسبت موعظه و نصیحت می‌کند[۱۵].[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: محمد یوسف موسی، فلسفة الاخلاق فی الاسلام، ص۴۳-۴۴.
  2. جمعی از نویسندگان، کتاب شناخت اخلاق اسلامی، ص۵۴.
  3. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص ۵۸-۵۹.
  4. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص ۵۹-۶۰.
  5. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص ۶۰-۶۱.
  6. احمد امین مصری، ظهور الاسلام، ج۴، ص۶۱۴-۶۱۵؛ محمد عبده، رسالة التوحید، ص۲۱؛ اقبال لاهوری، احیای فکر دینی، ص۷؛ عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ص۴۲؛ شهرستانی نوشته است: المعارف کلها معقولة بالعقل، واجبة بنظر العقل و شکر المنعم واجب قبل ورود السمع و الحسن و القبح ذاتیتان للحسن و القبیح.
  7. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۰۲-۲۰۴.
  8. قاضی عبدالجبار معتزلی، طبقات المعتزله، ص۱۳۹.
  9. کتاب شناخت اخلاق اسلامی، ص۱۰۸-۹۹.
  10. خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، به تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، ج۲، ص۳۵-۳۷.
  11. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۶۱-۶۲.
  12. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۶۲-۶۳.
  13. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۶۳-۶۴.
  14. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۶۴-۶۵.
  15. ر.ک: کتاب نقد، ش۳۰، ص۱۵۵-۱۷۰.
  16. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۶۵-۶۶.