اربعین در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اربعین از اعدادی است که در اِعراب، به جمع مذکر سالم شبیه است، یعنی در حالت رفعی اربعون و در حالت نصبی و جرّی اربعین به‌کار می‌رود[۱]. این عدد برای مذکر و مؤنث یکسان است[۲] و به دو صورتِ عدد اصلی (۴۰) و ترتیبی (چهلم) می‌آید. عدد اربعین کمال را می‌رساند و دلالت بر کثرت در کثرت می‌کند. برای این عدد خصوصیاتی چون کمال، استقرار و تثبیت ذکر کرده‌اند[۳].[۴]

اربعین در آیات قرآن

این واژه در ۴ آیه و مرتبط با سه موضوع دیده می‌شود:

  1. در آیه‌ ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۵] از ۴۰ سالگی انسان یاد‌ شده و اینکه خداوند به همه انسان‌ها درباره نیکی به پدر و مادر سفارش کرده است، امّا فقط نیکوکاران به این سفارش الهی عمل و به پدر و مادر خود نیکی می‌کنند و این نیکی را تا رسیدن به رشد کامل خود و رسیدن به ۴۰ سالگی ادامه می‌دهند، آن‌گاه در ۴۰ سالگی دعا می‌کنند و از خدا توفیق می‌طلبند تا در برابر نعمت‌هایی که خود و پدر و مادرشان از آن برخوردار بوده‌اند، شکرگزار او باشند[۶].
  2. در آیه‌ ﴿قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ[۷] از ۴۰ سال ممنوعیت ورود بنی‌اسرائیل به سرزمین مقدس و ۴۰ سال سرگردانی آنها در قطعه‌ای از زمین خبر داده است. این ممنوعیت پس از آن بود که موسی به قومش برای ورود به سرزمین مقدس فرمان داد، امّا بنی‌اسرائیل به این دلیل که در آنجا مردمی جبّارند، از اطاعت موسی سرباز زدند و گفتند: تا آنان از آنجا بیرون نروند، ما هرگز وارد آن شهر نمی‌شویم.﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنبِيَاء وَجَعَلَكُم مُّلُوكًا وَآتَاكُم مَّا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِّن الْعَالَمِينَ يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّىَ يَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن يَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ قَالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُواْ عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ قَالُواْ يَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِيهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ قَالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ[۸] در تورات نیز داستان سرگردانی بنی‌اسرائیل ذکر شده است[۹].
  3. آیه‌ ﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ[۱۰] نیز از میقات ۴۰ شبه موسی خبر می‌دهد. که در آیه‌ ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ[۱۱] به این صورت تفصیل داده شده است. مفسران برآنند که آن ۴۰ شب در ۳۰ شب ذی‌القعده و دهه اوّل ذی‌الحجه بوده است[۱۲] چنان‌که روایاتی از امام‌ صادق(ع) نیز بر این تعیین دلالت دارد[۱۳]، امّا آلوسی بدون استناد به دلیلی، این احتمال را که میقات در ۳۰ روز ذی الحجه و دهه اوّل محرم بوده نیز نقل کرده است[۱۴]. میقات ۴۰ روز و ۴۰ شبه موسی در تورات آمده است[۱۵].[۱۶]

اربعین کلمه کانونی یک میدان از مفاهیم ذی‌ربط در قرآن است که از طریق اتصال شبکه‌ای، معنی ویژه‌ای فراتر از معنی مفرد آن به دست می‌آید. براساس کاربردهای قرآنی و روایی، اربعین به عنوان کلمه کانونی دارای ارتباط طولی با خدا و زمان مشخص دارد و از جهت عرضی نیز، دارای ارتباط با فرد از یکسوی و سیر تکاملی در مدت معین دارد. دیگر اضلاع آن عبارت‌اند از تکامل، عبادت، تقرب به خدا و اخلاص. اربعین فرصتی است برای ارتباط با خدا همانند اربعین حضرت موسی و نیز، انسان با اربعین به درجات کمال می‌رسد و برای او تقرب به خدا حاصل می‌شود و سرگردانی چهل ساله بنی‌اسرائیل نیز برای این بوده که آنان در این مدت به کمال برسند و بتوانند وارد سرزمین مقدس شوند و در چهل سالگی نیز مراحلی از کمال فکری و عقلی برای انسان حاصل می‌شود. بنابراین اربعین، بیانگر یک زمان مشخص است که در آن زمان فرد با اخلاص و تعلیم و عبادت می‌تواند به تکامل و قرب حق نایل شود.

به گفته قمی[۱۷] سرگردانی چهل ساله قوم موسی چنین بود که وقتی صبح به زمین موعود می‌رسیدند خداوند زمین را طوری می‌چرخاند که ناخودآگاه به مکان اول باز می‌گشتند[۱۸]. وی معتقد است در آیه ﴿قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ[۱۹] دو احتمال است: یکی اینکه: رفتن به سرزمین موعود مشروط است به جهاد. دوم اینکه: پس از چهل سال اجازه یافتند به سرزمین موعود وارد شوند. به عقیده علامه طباطبایی[۲۰] مقصود آیه این است که قوم موسی به خاطر نافرمانی خدا و پیامبرش چهل سال سرگردان شدند. به گفته ابن‌عاشور[۲۱] حق تعالی خواسته موسی را اجابت کرده است. در مورد وعده‌گذاری خدا با حضرت موسی بر شب تکیه شده است: ﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً[۲۲] زیرا در مناجات با خدا، شب نقش اساسی دارد؛ لذا در اینجا تعبیر به چهل شب شده است. فیض کاشانی آیه شریفه را بر معنای ظاهری آن حمل کرده[۲۳]. ابن‌عربی بر خلاف مشهور در مورد سرگردانی چهل ساله قوم موسی گفته است: منظور آیه شریفه این است که انسان، به مدت چهل سال، به خاطر برتری نفس سرکش در بیابان طبیعت سرگردان است و قلب اجازه ورود نخواهد داشت اما پس از چهل سال به بلوغ حقیقی می‌رسد. به همین جهت قوم موسی هر روز شش فرسخ می‌رفتند، اما شب همان جای اول بودند چون راه نجات خود را در ماده و جسم جستجو می‌کردند[۲۴].[۲۵]

مراقبت چهل روزه

عبادت و مراقبت اربعینی یا چهل شبانه‌روز، مورد توجه اهل سلوک بوده و در روایات نیز به آن اشاره شده است. از جمله این روایت: «مَنْ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»، «هر آنکه چهل روز به خاطر رضای الهی خلوت گزیند، چشمه‌های حکمت بر قلب و زبانش جاری می‌شود. هر کس چهل روز خود را خالص برای خدا گرداند چشمه‌های حکمت از قلب او بر زبانش جاری خواهد شد[۲۶]. از امام باقر(ع) نیز روایت شده:«مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِيمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ يَوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِكْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ يَوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الدُّنْيَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ»، «هیچ بنده‌ای ایمان خود به خدا را در چهل روز خالص نگرداند، مگر آنکه پروردگار، او را نسبت به دنیا کم توجه کرده و دردها و درمان‌های دنیا را نشانش خواهد داد. سپس، حکمت در قلب او استوار شده و زبان خود را نیز به حکمت خواهد گشود»[۲۷].

عارفان برای مراقبات لازم که در مدت چهل شبانه روز باید رعایت شود، دستورالعمل‌های خاصی توصیه کرده‌اند: هر سال یا چند سال یک بار خلوت گزیدن و عبادت حضرت محبوب به مدت چهل روز، سبب منور شدن سالک و دستیابی او به حکمت الهی و گشوده شدن چشم درون و بصیرت او می‌شود. شروط چله‌نشینی عبارت‌اند از: دوام طهارت، خلوت‌نشینی، بیان ذکر جلی اللّه، دوام سکوت مگر ذکر خدا گفتن، نفی خواطر، دوام روزه و تسلیم[۲۸].[۲۹]

راز عدد چهل

مفسران در ذیل هر یک از آیات پیشین درصدد برآمده‌اند رازی متناسب با موضوع را برای عدد ۴۰ بیان کنند. در آیه‌ ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۳۰] از کمال رشد انسان و ۴۰‌ سالگی وی یاد ‌شده است. بیش‌تر مفسران، کمال رشد را در ۳۳ سالگی می‌دانند[۳۱]، ولی برخی آن را در همان ۴۰ سالگی دانسته‌اند[۳۲]. بنا به روایتی از امام صادق(ع) انسان در ۳۳ سالگی به رشد کامل جسمانی خود می‌رسد و این رشد تا ۴۰ سالگی ثابت است و از آن پس، بدن رو به کاستی می‌رود[۳۳]. در هر صورت برخی، سرّ تأکید آیه بر ۴۰‌ سالگی را این دانسته‌اند که از یک سو معمولاً عقل انسان در این سن کامل می‌شود[۳۴] و در همین زمان حجت خداوند بر او تمام شده، جهالت جوانی از وی فاصله گرفته، حق واجب خداوند را در نیکی به پدر و مادر می‌شناسد[۳۵] و از سوی دیگر در ۴۰‌ سالگی صفات اخلاقی در وی قوی شده، از آن پس به آسانی از او جدا نمی‌شود[۳۶]. در این باره وجوه دیگری نیز گفته شده که چندان اعتبار ندارد و بیش‌تر استحسانی است، مثلا فخر رازی می‌گوید: از یک سو نعمت‌های پدر و مادر از بدو تولد کودک تا ۴۰ سالگی او ادامه دارد و از دیگر‌سو، فرزند نیز تا ۴۰ سالگی به‌دلیل کامل نشدن عقلش نیازمند مراقبت والدین است و انسان جز با دعای خیر نمی‌تواند به والدینش پاداش دهد[۳۷]، هم‌چنین می‌گوید: توجه انسان به بندگی خداوند و عبادت و اطاعت او، در ۴۰ سالگی است، از همین رو همه پیامبران پس از ۴۰ سالگی به پیامبری رسیدند[۳۸]؛ در‌حالی‌ که این جز در مورد پیامبراسلام(ص) مسلّم نیست[۳۹]. در هر صورت، آن‌چه قابل انکار نیست، اهمیت این مرحله از عمر انسان است، چنان‌که در روایات متعددی از پیامبر(ص) و معصومان آمده است هنگامی که بنده به ۴۰ سالگی می‌رسد، خداوند به دو فرشته مراقب او می‌گوید: از این پس بر او سخت بگیرید و همه کارهای کوچک و بزرگ و زیاد و کم او را ثبت کنید[۴۰]. در حدیث آمده است: کسانی‌که به ۴۰‌ سالگی می‌رسند و توبه نمی‌کنند، شیطان دستی به‌صورت آنها کشیده، می‌گوید: پدرم فدای رویی که رستگار نمی‌شود[۴۱].

این روایات همه از این حقیقت خبر می‌دهد که شخصیت انسان تا ۴۰ سالگی شکل گرفته و از آن پس، تحوّلات درونی در او سخت‌تر می‌شود، البته در حدیثی از امام صادق(ع) نیز آمده که خداوند افراد ۴۰ ساله را گرامی می‌دارد[۴۲]. این روایت شاید دستوری اخلاقی برای رعایت احترام اشخاصی باشد که دارای عمری ۴۰ سال و بیش‌تر از آن هستند.

برخی، سرّ ۴۰ سال سرگردانی بنی‌اسرائیل را ۴۰ روز گوساله‌پرستی آنان که در غیاب موسی و حضور او در کوه طور رخ داد، دانسته‌اند که در برابر هر روز گوساله‌پرستی یک سال سرگردان شدند[۴۳]. این نظر، با روایاتی که گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل را در واپسین روزهای غیاب موسی یاد‌ کرده‌اند[۴۴] موافق نیست. آلوسی می‌گوید: ۴۰ سال، زمان لازمی بود که بنی‌اسرائیل از نادانی خود در مخالفت با موسی(ع) دست بردارند[۴۵]. برخی دیگر نیز ۴۰ سال را زمان لازم برای انقضای نسل نافرمان بنی‌اسرائیل که به اخلاق فاسد خو گرفته بودند و ظهور نسل جدید از آنان دانسته و برآنند که پس از آن زمان، نسل جدید بنی‌اسرائیل وارد سرزمین مقدس شد[۴۶].

راز میقات ۴۰ شبه موسی نیز روشن نیست، امّا وجود این روایت از رسول خدا(ص) که فرمود: هرکس ۴۰ روز اخلاص ورزد و اعمال خود را برای خدا خالص گرداند، چشمه‌های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می‌شود: «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلاَّ جَرَتْ يَنَابِيعُ اَلْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ »[۴۷] در کنار دو آیه میقات سبب شده تا دانشمندان مسلمان، به‌ویژه آنان که مشرب عرفانی دارند، به عدد ۴۰ در زمینه خودسازی با دیده اهمیت بنگرند و برای این عدد در فعلیت یافتن استعدادهای انسان و کامل شدن ملکات اخلاقی و پیمودن درجات معرفت، تأثیری ویژه قایل شوند[۴۸]. صدرالمتألهین شیرازی بر آن است که فقط پیامبران و اولیای الهی از راز تعیین عدد‌ ۴۰ باخبرند[۴۹]، سپس به نقل نکته‌ای لطیف از سهروردی، صاحب عوارف المعارف درباره راز آن می‌پردازد که خدای سبحان، گِل آدم را در ۴۰‌ روز سرشت، چنان‌که در حدیث آمده: « خَمَّرْتُ طِينَةَ آدَمَ بِيَدِي أَرْبَعِينَ صَبَاحاً » و او را به‌گونه‌ای متناسب با عالم شهادت و غیب آفرید و در هر صباح که مرتبه‌ای از قوا و طبقه‌ای از اعضا را برای آبادانی جنبه شهادت (دنیایی) وی در او به ودیعه نهاد بین او و عوالم غیبی حجابی پدید آورد و او را به نوعی از ساحت قدس الهی دور کرد، بنابراین برای بیرون آمدن وی از این حجاب‌ها و نزدیک شدن به آن ساحت یک اربعین اخلاص در عمل لازم است[۵۰].

وی در ادامه، همین نکته را منشأ تعیین عدد‌۴۰ (چله‌نشینی‌ها) برای خلوت‌ها و ریاضت‌های عارفان دانسته است[۵۱]، چنان‌که روایت پیشین، که توجه عارفان را به خود جلب کرد، نقل حدیث دیگری از رسول خدا(ص) که فرمود: هرکس از امت من ۴۰ حدیث مورد نیاز مردم در امور دین را حفظ کند، خداوند او را در روز قیامت فقیه و دانش‌مند برمی‌انگیزد[۵۲]، توجه فقیهان و محدثان را به خود معطوف داشت، به‌طوری که کتاب‌های زیادی در زمینه ۴۰ حدیث نگاشته شد. برخی بیش از ۷۲ کتاب[۵۳] و برخی دیگر افزون بر ۹۰‌ کتاب[۵۴] در این موضوع یاد ‌کرده‌اند. روایات فراوانی نیز نقل شده که در آن به نوعی از عدد ۴۰ نام برده شده است[۵۵].[۵۶]

مواردی از اهمیت داشتن عدد چهل

از موارد اهمیت دادن به عدد چهل، جاری شدن حکمت از زبان با چهل روز یاد خدا[۵۷]، بعثت پیامبر در چهل سالگی و آخرین مرحله رشد انسان در چهل سالگی؛ تغییر فیزیکی در بدن انسان از نطفه به علقه، علقه به مضغه و... در هر چهل روز؛ عدم قبولی نماز شراب‌خوار تا چهل روز؛ نکوهش چهل روزه ظالم قبل از جهنم؛ سوء اخلاق بر اثر نخوردن گوشت تا چهل روز؛ فایده روغن زیتون و انار تا چهل روز و... می‌‌توان نام برد[۵۸]. همین‌طور به یاد کشته شدن چهل راهب در سیناء اواخر قرن چهارم، جنوب ادلب در حلب، کوهی سرسبز را اربعین نامیدند[۵۹].

آثاری در باب چهل حدیث

عدد مورد توجه پس از دوره اسلامی، بر گرفته از تأکید اخبار اسلامی بر اهمیت حفظ چهل حدیث «مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِيثِنَا أَرْبَعِينَ حَدِيثاً بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَالِماً فَقِيهاً»[۶۰] است و باعث نوشتن آثار بسیاری در موضوعات متنوع «چون اصول و فروع دین، سیره پیامبر، امامان شیعه، تصوف و...) با شیوه‌هایی چون نقل «چهل حدیث از چهل عالم و یا عالم چهل شهر» شده است. «حفظ» در خبر فوق به معانی مختلف چون حفظ از تحریف، سپردن به حافظه، یادگیری و تداوم بر عمل و... تفسیر شده است. برخی از شیعیان اختلاف روایات در ثواب حفظ را بر اساس مراتب حفظ (از روخوانی صرف تاشناخت مفاهیم) توجیه کرده‌اند.

اولین مؤلّف اربعین عبدالله بن مبارک در اواخر قرن دوم است. پس از او آثار چاپی به ترتیب زمانی از محمد بن اسلم طوسی چاپ شده در بیروت، «الأربعین فی التصوف» از ابوعبدالرحمن سلمی چاپ شده در حیدرآباد دکن؛ «الاربعون حدیثا علی مذهب المحقیقن من المتصوفه» چاپ شده ۱۴۰۸ق در بیروت و «الأربعین فی شأن المهدی» از ابونعیم اصفهانی؛ «الاربعون الصغری» از احمد بن حسین بیهقی، چاپ شده در قطر؛ «الاربعون فی اصول الدین» از ابوحامد غزالی که در لکهنو و بیروت چاپ شده؛ «الاربعون حدیثاً» از منتجب الدین رازی چاپ شده در قم؛ «الاربعون فی مناقب امهات المؤمنین» از ابن عساکر چاپ شده در دمشق؛ «الاربعون فی حقوق الاخوان» از ابن زهره چاپ شده در قم؛ «الاربعون حدیثاً» از عبدالعظیم ابن منذری که احادیث تخریج شده آن توسط سمیرطه در بیروت چاپ شده؛ «الاربعون حدیثاً النوویه فی الأحادیث الصحیحة النبویة» از محیی الدین نووی چاپ شده در بولاق و بیروت؛ «الاربعون حدیثاً» از محمد بن مکی عاملی - شهید اول-؛ «اربعین» از جامی، چاپ شده در مشهد؛ «کتاب الاربعین» از شیخ بهایی چاپ سنگی در تهران و تبریز، ترجمه شده توسط محمد خاتون‌آبادی؛ «کتاب الاربعین» از محمد باقر مجلسی، چاپ شده در قم.

و همین طور آثار خطی از نویسندگانی چون: ابوالعباس حسن نسوی؛ «الاربعین» از ابوبکر محمد اصفهانی ابن منقری؛ «الاربعون فی شیوخ الصوفیه» از ابوسعد مالینی سه اثر فوق در کتابخانه ظاهریه موجود است؛ «الاربعون» از ابن ودعان موصلی؛ «کتاب الاربعین فی ارشاد السائرین» از ابوالفتوح همدانی، موجود در دارالکتاب مصر؛ «الاربعون الجعفریه» از جعفر عبدالسلام، دارای نسخه‌های متعدد کتاب «الاربعین المستغنی بتعیین مافیه عن المعین» از ابوطاهر سلفی؛ «الاربعون علی البلدان»، از عبدالقادر رهاوی موجود در کتابخانه ظاهریه؛ «الاربعون الیمنیه فی الاحادیث النبویه» از وادعی اثری زیدی مذهب موجود در جامع کبیر صنعاء «اربعون حدیثا تساعیه الاسناد» از ابن دقیق العید باقی مانده است.

نویسندگان فارسی هم آثاری منظوم و منثور نوشته‌اند و آقابزرگ تهرانی شمار آنها را ۸۰ تالیف یاد کرده است[۶۱].

منابع

پانویس

  1. البهجة المرضیه، ج‌۱، ص‌۶۱‌.
  2. البهجة المرضیه، ج‌۲، ص‌۳۰۳.
  3. التحقیق، ج۴، ص۳۴.
  4. دشتی، سید محمود، مقاله «اربعین»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص۴۵۰-۴۵۱؛ ابراهیمی، محسن، مقاله «اربعین»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۱۹۶-۱۹۸.
  5. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشته‌ام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  6. فی ظلال القرآن، ج‌۶‌، ص‌۳۲۶۱، المیزان، ج‌۱۸، ص۲۰۰‌ـ‌۲۰۱، التحریروالتنویر، ج۲۶، ص۳۱‌ـ‌۳۳.
  7. «(خداوند) فرمود: که (آمدن به) این سرزمین چهل سال بر آنان حرام است؛ روی زمین سرگردان می‌شوند، پس بر گروه نافرمانان دریغ مخور» سوره مائده، آیه ۲۶.
  8. «و یاد کن که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! نعمت خداوند را بر خویش فرا یاد آورید که در میان شما پیامبرانی برگمارد و شما را پادشاه کرد و چیزهایی به شما داد که به هیچ کس از جهانیان نداده است. ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید. گفتند: ای موسی! در آنجا گروهی گردنکش جای دارند و تا آنان از آن بیرون نیایند ما درون آن نخواهیم رفت اما اگر از آنجا بیرون آیند ما درون می‌رویم. دو مرد از کسانی که (از خداوند) می‌ترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید. گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچ‌گاه بدان وارد نمی‌شویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همین‌جا خواهیم نشست. (موسی) گفت: پروردگارا! من جز اختیار خویش و برادرم را ندارم، میان ما و این قوم نافرمان جدایی انداز!» سوره مائده، آیه ۲۰-۲۵.
  9. کتاب مقدس، خروج ۲۴: ۱۸.
  10. «و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید» سوره بقره، آیه ۵۱.
  11. «و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  12. تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۴۷ و ۲۴۱، جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص۴۰۰، مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۷۲۸.
  13. الکافی، ج۴، ص۷۸۹، تفسیر عیاشی، ج۲، ص‌۱۵۸.
  14. روح المعانی، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۰۷.
  15. کتاب مقدس، عدد ۱۴: ۳۴.
  16. دشتی، سید محمود، مقاله «اربعین»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص۴۵۰-۴۵۱.
  17. تفسیر القمی، ج۱، ص۱۶۵.
  18. زمخشری، کشاف، ج۱، ص۶۲۳.
  19. «(خداوند) فرمود: که (آمدن به) این سرزمین چهل سال بر آنان حرام است؛ روی زمین سرگردان می‌شوند، پس بر گروه نافرمانان دریغ مخور» سوره مائده، آیه ۲۶.
  20. ۵، ۲۸۸.
  21. ۵ / ۸۰.
  22. «و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم» سوره بقره، آیه ۵۱.
  23. ۲، ۲۵.
  24. تفسیر ابن‌عربی، ج۱، ص۱۷۴.
  25. ابراهیمی، محسن، مقاله «اربعین»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۱۹۶-۱۹۸.
  26. بحارالانوار، ج۵۳، ص۳۲۶.
  27. الکافی، ج۲، ص۱۶.
  28. عرفان ثقلین، ص۱۷۳.
  29. ابراهیمی، محسن، مقاله «اربعین»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۱۹۶-۱۹۸.
  30. سوره احقاف، آیه ۱۵.
  31. جامع‌البیان، مج‌۱۳ ج‌۲۶، ص‌۲۲، التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۱۷.
  32. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۳۰، تفسیر قرطبی، ج‌۲۶، ص‌۱۲۹.
  33. الخصال، ج‌۲، ص‌۵۴۵.
  34. مجمع‌البیان، ج۹، ص۱۳۰، المیزان، ج۱۸، ص۲۰۱.
  35. جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۶، ص‌۲۲.
  36. روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۲۹.
  37. التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۲۰.
  38. التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۲۰.
  39. روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۲۹.
  40. الخصال، ج‌۲، ص‌۵۴۵، الامالی، ص‌۳۶، التفسیر‌الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۲۰.
  41. روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۲۹.
  42. الخصال، ج‌۲، ص‌۵۴۵.
  43. روح‌المعانی، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۷۱.
  44. تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۲۶۷، المنار، ج‌۹، ص‌۱۲۰.
  45. روح المعانی، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۶۱.
  46. المنار، ج‌۶، ص‌۳۳۸.
  47. بحار الانوار، ج‌۶۷، ص‌۲۴۲، کنز العمال، ج‌۳، ص‌۲۴.
  48. رساله سیر سلوک، ص‌۲۷‌ـ‌۴۱.
  49. تفسیر صدر المتألهین، ج‌۳، ص‌۳۷۰.
  50. تفسیر صدر المتألهین، ج‌۳، ص‌۳۷۱.
  51. تفسیر صدر المتألهین، ج‌۳، ص‌۳۷۱.
  52. بحار الانوار، ج‌۲، ص‌۱۵۶، کنزالعمال، ج‌۱۰، ص‌۲۲۴‌ـ‌۲۲۶.
  53. کشف الظنون، ج‌۱، ص‌۵۲‌ـ‌۶۱.
  54. الذریعه، ج‌۱، ص‌۴۰۹‌ـ‌۴۳۶ و ج‌۵، ص‌۳۱۵، کیهان اندیشه، ش‌۵۳، ص‌۱۲۱.
  55. اسرار عدد چهل، ص‌۲۱‌ـ‌۷۷.
  56. دشتی، سید محمود، مقاله «اربعین»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۲، ص۴۵۱-۴۵۴.
  57. الکافی، ج۲، ص۱۶.
  58. المحاسن، ج۱، ص۱۰۰، ۱۲۵؛ ج۲، ص۴۶۶.
  59. ابراهیمی، محسن، مقاله «اربعین»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۱۹۶-۱۹۸.
  60. الکافی، ج۱، ص۴۹.
  61. ابراهیمی، محسن، مقاله «اربعین»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص ۱۹۶-۱۹۸.