بحث:آیا روایت صحیحی داریم که بگوید هر پرچمی یا حکومتی که قبل از قیام امام مهدی برپا شود باطل یا طاغوت است؟ (پرسش)

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نویسنده: آقای پورانزاب

  • نکته: متن آقای موسوی نسب با متن آقای رضوی یکی است و فقط دلایل موافقان قیام در متن آقای رضوی نیست.

پاسخ تفصیلی

برنامه‌‌ها و آموزه‌‌های دین اسلام

روایات شیعی بر نفی حکومت در زمان غیبت و نقد آنها

  1. امام باقر(ع) فرمودند: «کُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ»؛ "هر پرچمی که قبل از قیام قائم برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است"[۷]. گرچه در کتاب مرآة العقول سند این روایت موثق دانسته شده است[۸]، ولی خالی از اشکال نیست؛ زیرا در این سند، "حسین بن مختار" است که برخی وی را توثیق و گروهی او را تضعیف کرده‌اند[۹]. اما دربارۀ محتوای روایت می‌‌توان گفت: واژۀ «طَاغُوتٌ» و جملۀ «یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ» در حدیث بیانگر آن است که مقصود پرچمی است که در مقابل خداوند متعال و رسول(ص) و امام(ع) برافراشته شود و برافرازندۀ آن در برابر حکومت خدا، حکومتی تأسیس کند و در پی آن باشد که به خواسته‌های خود جامۀ عمل بپوشاند نه قیام شخص صالحی که برای حاکمیت دین، قیام و اقدام کرده است. چنین پرچمی نه فقط در مقابل پرچم قائم(ع) برافراشته نشده بلکه در مسیر و طریق و جهت اوست[۱۰].
  2. نعمانی در کتاب الغیبۀ خود به نقل از مالک بن اعین جهنی از امام باقر(ع) روایتی با مضمون روایت نخست و با سه سند متفاوت نقل کرده است. در سند این روایت، "علی بن ابی‌حمزه بطائنی" هست که "از بزرگان واقفیه است" و دانشمندان دانش رجال او را توثیق نکرده‌اند. علامه حلی وی را به شدت تضعیف کرده است[۱۱]، او از وکلای شناخته شده و مورد اعتماد امام کاظم(ع) بود که پس از زندانی شدن آن حضرت، دارایی فراوانی از شیعه به دست او و دیگر وکلا رسید؛ اما آنان پس از شهادت امام هفتم(ع)، طمع ورزیدند و آن حضرت را وا‌پسین حجت خدا و همان مهدی موعود معرفی کرده و امامت فرزندش، حضرت رضا(ع) را منکر شدند تا اموال را به چنگ آورند![۱۲] بنابراین به سبب ضعف سند نمی‌توان به این روایت اعتماد کرد؛ البته بر فرض چشم‌‌پوشی از ضعف سند روایت، آنچه دربارۀ محتوای روایت پیشین گفته شد در این روایت نیز بحث می‌شود. در سند دیگر این روایت، "محمد بن حسان رازی" است، نجاشی وی را راوی از ضعفا[۱۳] دانسته و ابن داود از وی با عنوان "ضعیف جداً" یاد کرده ‌است[۱۴] با توجه به تضعیف "رازی" به این سند نیز اعتماد نمی‌شود و در سند دیگر آن، "علی بن أحمد بندنیجی" آمده است که در کتاب‌‌های رجالی شیخ طوسی و شیخ نجاشی مطرح نشده و از سوی آنان چیزی دربارۀ او گزارش نشده است. برخی پژوهشگران او را همان ابوالحسن علی بن احمد بن نصر بند‌نیجی دانسته‌‌اند که نعمانی از او به نقل روایت پرداخته است[۱۵]، در این صورت این شخص همان کسی خواهد بود که ابن غضائری درباره‌‌اش می‌نویسد: "در رمله ساکن بود، ضعیف و ساقط است. به او توجه نمی‌شود[۱۶]؛ حتی اگر ابن غضائری در بیان ویژگی‌ها و احوال راویان، دچار تندروی شده باشد باز دربارۀ او توثیقی نیست تا با اعتماد بر آن روایات وی را پذیرفت. بنابراین این نقل نیز قابل اعتماد نیست[۱۷].
  • در بررسی این‌‌گونه روایات به چند نکته باید توجه کرد:
  1. دعوت دو گونه است: دعوت حق: یعنی دعوت مردم برای به پا داشتن حق و بازگردانیدن زمام امور حکومت به دست اهل بیت(ع)، چنین دعوتی مورد تأیید امامان معصوم(ع) است و دعوت باطل، یعنی دعوت مردم برای مطرح کردن خود. مقصود از «کُلُّ رَایَةٍ» دعوت نوع دوم است؛ یعنی دعوت، در عرض و مقابلِ دعوتِ اهل بیت(ع) باشد نه در طول و مسیر آن؛ چراکه قیام‌‌هایی که بر مبنای دفاع از حریم اهل بیت(ع) و دعوت مردم به سوی آنان صورت گرفته است به طور کلی از دایرۀ مصادیق این روایت خارج‌‌اند؛ چون ممکن است گفته شود: این حدیث در بطلان تمام قیام‌های پیش از قیام قائم(ع)، ظهور دارد؛ یعنی، ملاک بطلان این نیست که دعوت برای خود و در عرض نهضت امامان معصوم(ع) صورت بگیرد بلکه ملاک پیشی گرفتن آن بر قیام حضرت مهدی(ع) است؛ خواه دعوتِ حق باشد و یا دعوتِ باطل![۱۸] بنابراین، قیامی باطل است که برای اهداف شخصی و غیر دینی باشد، اما قیامی که برای ولایت و امامت اهل بیت(ع) و برای ادامۀ راه آنان باشد باطل نیست، بلکه عینحق و حقانیت است[۱۹]؛ پس منظور روایات، تمام قیام‌‌ها نیست بلکه قیام‌‌هایی که با ظاهری دینی و همراه با فریب مردم صورت می‌گیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوی را نصیب آنان کند[۲۰].
  2. در مورد این روایات گفته شود: مقصود از آنها فهمیده نشده است، لذا باید توجه کرد: الفاظ روایت، چه محتوایی را بیان می‌کند؟ و آیا روایات دیگری در این باره صادر شده است تا با توجه به آنها معنای صحیح آن روشن شود؟ یا نه؟[۲۱] امام صادق(ع) در ضمن سخنی فرمودند: «آنچه موافق قرآن است بگیرید و آنچه مخالف قرآن است رها کنید»[۲۲].[۲۳]
  3. ممکن است روایت ناظر به تمام قیام‌‌ها نباشد: به احتمال قوی این روایت ناظر به بعضی از قیام‌‌های آن زمان است و به اصطلاح، "قضیۀ خارجیه" است نه حقیقی و ملاک حق و باطل بودن، همان دعوت به راه راست است.
  4. این روایات با روایاتی که برخی از قیام‌‌های پیش از ظهور را تأیید می‌‌کنند در تعارض هستند: از نظر روایت‌‌های اسلامی در مقدمۀ قیام و ظهور امام یک سلسله قیام‌‌های دیگر از طرف اهل حق صورت می‌گیرد که مورد تأیید است و با این روایات در تعارض خواهد بود از جمله: امام موسی کاظم(ع) در روایتی فرمودند: «مردی از اهل قم مردم را به حق فرا‌‌می‌‌خواند مردمی دور او جمع می‌‌شوند که ماننده پاره‌‌های آهن هستند که بادهای سهمگین آنان را نمی‌‌لرزاند و از جنگ نمی‌‌هراسند و خسته نمی‌‌شوند و بر خداوند توکل می‌کنند. عاقبت از آن کسانی است که اهل تقوا باشند»[۲۴]؛ بنابراین اگر قیامی برای احیای حق و در راه خدا باشد نه تنها باطل نیست بلکه مورد تأیید ائمه(ع) نیز هست و روایاتی از این قبیل در لابلای کتب فراوان به چشم می‌‌خورد که از آنها استفاده می‌‌شود قیام‌‌های قبل از قیام حضرت مهدی(ع) در روی زمین واقع می‌‌شود گرچه پیروزی نهایی و غلبۀ کامل حق بر باطل و مستضعفان بر مستکبران تنها در قیام حضرت مهدی(ع) خواهد بود[۲۵].[۲۶]
  5. ممکن است حدیث مربوط به علامات ظهور باشد: ممکن است این حدیث مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید پرچم‌‌هایی که به عنوان امامت قبل از قیام قائم برپا می‌‌شود باطل است.ذکر علایم ظهور در ضمن این روایات مؤید همین احتمال است.
  6. ممکن است احادیث از قبیل پیشگویی باشند: احتمال ‌‌دیگر آن است که احادیث فوق از قبیل پیشگویی باشند؛ یعنی پیشگویی می‌کند حکومت‌‌هایی در جهان تا پیش از حکومت مهدوی تشکیل می‌‌شوند که هیچ کدام به وظیفۀ خود عمل نمی‌کنند[۲۷].[۲۸]
  7. ممکن است احادیث ناظر به کسانی باشند که به عنوان مهدویت قیام می‌کنند[۲۹]: بنابر قرائن موجود در این روایات آنان کسانی‌‌اند که مردم را به سوی خود می‌خوانند و ادعای مهدویت و نجات‌‌بخشی دارند نه کسانی که خود را مهدی نمی‌نامند و ادعای منجی‌گری موعود ندارند و خود را زمینه‌ساز ظهور و در خدمت امام مهدی(ع) می‌دانند. انقلاب اسلامی نیز ادعای مهدویت ندارد بلکه این حرکت زمینه را برای رشد و تعالی مردم فراهم می‌‌آورد تا ظهور نزدیک‌‌تر شود و انقلاب به دست صاحب اصلی آن برسد[۳۰].
  8. تعارض با آیات و روایات جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و نیز با سیره پیامبر (صلی اله علیه و آله)‌ و ائمه معصومین(ع): این روایات با آیات و روایت‌‌های جهاد، امر به معروف و نهی از منکر که بهترین آن بالاترین آن مراتب، یعنی قیام علیه ستمگران که امر به معروف عملی است و نیز با سیرۀ پیامبر(ص)‌ و ائمه معصومین(ع) که عبارت است از: جلوگیری از ظلم و جور و اقامۀ عدالت اجتماعی که اقامۀ آن از بزرگترین واجبات و از والاترین عبادات است[۳۱] تعارض دارد و در مقام تعارض باید از این روایات صرف نظر کرد[۳۲].
  9. حرکت‌‌های اصلاحی در جهت خدمت به تسریع آن پدیدۀ کلی اجتماعی جهانی است[۳۳]: مشروعیت مبارزه و قداست آن مشروط به این نیست که حقوق فردی و یا ملی مورد تجاوز واقع شده باشد، آنچه مبارزه را مشروع می‌کند این است که حقی به مخاطره افتاده باشد به ‌خصوص اگر آن حق به جامعۀ بشریت تعلق داشته باشد.آزادی مبارزه برای نجات مستضعفان و توحید همه از آن جهت است که عمده‌‌ترین سرمایه‌‌های سعادت بشری هستند؛ بنابراین اصلاحات جزئی و تدریجی و انقلاب‌‌ها و مبارزات به هیچ وجه محکوم نیستند؛ زیرا نه عامل اصلی حرکت، تضادها است و نه تاریخ خود را از میان اضداد به‌‌صورت انقلاب اضداد طی می‌کند تا اصلاحات جزئی و تدریجی مانع انفجار شود و جلو حرکت تکاملی تاریخ را بگیرد و در حقیقت قیام حضرت مهدی(ع) جز به اصلاح نبوده و بلکه آخرین حلقه و کلی‌‌ترین و نهایی‌‌ترین حلقه‌‌های اصلاحات است و بالاخره از قانون إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ[۳۴] و اصل إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ[۳۵] خارج نیست و در نتیجه حرکت‌‌های اصلاحی در جهت خدمت به تسریع آن پدیدۀ کلی اجتماعی جهانی است[۳۶].

روایات اهل سنت بر نفی حکومت در زمان غیبت و نقد آنها

  1. در صحیح مسلم، خبری از حذیفه یمانی نقل شده که می‌گوید: خدمت رسول خد ا(ص) بودیم، سؤالاتی نسبت به آینده و پس از رسول خدا(ص) کردیم حضرت فرمودند: «حاکمانی بعد از من می‌آیند که نه به سنت من عمل می‌کنند و نه به هدایت من هدایت یافته‌‌اند صورت انسانی دارند ولی قلب‌شان قلب شیطان است». حذیفه می‌گوید: من از رسول خدا(ص) نسبت به چنین حاکمانی کسب تکلیف کردم که وظیفۀ ما در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنان را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟ حضرت در جواب فرمودند: «شما جز اطاعت چاره‌‌ای دیگر ندارید و موظف به اطاعت هستید گرچه به پشت‌‌تان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند تنها وظیفۀ شما اطاعت است»[۳۷].
  2. از احمد حنبل نقل شده که گفت: «... اگر کسی به زور و قهر و غلبه بر جامعه اسلامی مسلط شد و زمام امور را در دست گرفت و خلیفه و امیر المؤمنین شد بر فرد فرد جامعه اطاعت او لازم است و بر احدی که به خدا و روز جزا ایمان دارد روا نیست شبی را به صبح آورد و آن شخص حاکم را امام خود نداند حال می‌خواهد آن حاکم شخص نیک و خوب‌ باشد و یا فاجر و بد به هرحال او امیر المؤمنین است»[۳۸].
  3. در واقعۀ حره، عمال یزید، جنایات را به حد أعلی رسانده بودند عبد الله بن مطیع خواست علیه یزید قیام کند لکن عبد الله بن عمر به عنوان نصیحت به عبد الله بن مطیع گفت: «از پیامبر(ص) شنیدم اگر کسی بیعت امام خود را بشکند و علیه او قیام کند در قیامت حجتی نخواهد داشت و اگر در آن حال بمیرد با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است»[۳۹].
  • در بررسی این‌گونه روایات و نقل قول‌ها، می‌توان گفت:
  1. اولاً: مسئلۀ اطاعت از حاکم در صورتی که عادل باشد امری عقلی و شرعی است و بعضی از آنها مانند نقل از عبد الله بن عمر را می‌توان صحیح دانست، لکن در مورد حاکم عادل و نه حاکمی مانند یزید بن معاویه؛ زیرا نه تنها اطاعت این‌‌گونه رهبران طبق اعتقاد امامیه واجب نیست بلکه مخالفت و تبری از آنها نیز واجب است[۴۰].
  2. ثانیاً: کسی که به تاریخ حدیث آشنا باشد و از چگونگی برخورد خلفای سه‌گانه و حکام بنی امیه با احادیث و راویان حدیث آگاه باشد می‌داند این روایات جعلی و ساخته و پرداختۀ جاعلان حدیث در دستگاه‌‌های خلفای بنی امیه است. این روایات برای حفظ حکومت جباران و توجیه ستم آنان ساخته شده است تاریخ اسلام از این کذب‌‌ها فراوان دیده است[۴۱].[۴۲]
  3. ثالثاً: این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه مخالفت و قیام علیه او ناروا است برخلاف صریح قرآن است. خداوند می‌فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۴۳]. همچنین در نگرش اسلامی خداوند از دانایان هر قومی عهد و پیمان گرفته که بر شکم‌‌بارگی عده‌ای و گرسنگی عده‌ای دیگر آرام نگیرند، یعنی اگر در نظامی وضع به گونه‌‌ای تنظیم شده که عده‌ای در رفاه مطلق به سر برند و عده‌ای دیگر از گرسنگی و بیچارگی درمانده شوند بر علما و دانشمندان آن قوم واجب است که دیگر سکوت را روا ندانسته برای دفاع از حقوق محرومان بپا خاسته و حقّ مظلومان را از ظالمان بستانند چنین کاری در برابر حاکم ستمگر مستلزم قیامی همگانی است و گرنه با نصیحت و اعتراض افراد معدودی نظام عوض نخواهد شد[۴۴].[۴۵]
  4. رابعاً: روایات بسیاری از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نقل شده که به مبارزه و مقاومت در برابر اینگونه حکومت‌‌ها فرمان می‌‌دهد از جمله: پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «پس از من فرمانروایانی بر سر کار می‌‌آیند هر‌کس در جرگۀ آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق کند و بر ستم آنان کمک کند از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (کوثر) بر من وارد نشود»[۴۶]؛ همچنین در حدیث دیگری فرمودند: «هرکس برای خدمت سلطانی تازیانه‌‌ای به کمر بندد آن تازیانه در روز رستاخیز به صورت اژدهایی ظاهر می‌شود که در آتش دوزخ بر او مسلط می‌گردد»[۴۷]؛ و نیز فرمودند: «روز رستاخیز منادی ندا می‌کند: دستیاران کجایند؟ حتی کسی که مرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سرکیسه‌ای را برای آنان بسته یا قلمی را تراشیده او را با ستمگران محشور کنید»[۴۸].[۴۹]

نتیجه گیری

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.
  2. «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  3. ر.ک: آفتاب مهر، ج۱، ص ۱۳۹ـ۱۴۲.
  4. خمینی، روح الله، صحیفۀ امام، ج٢١، ص١۶.
  5. ر.ک: کشاورز شکری، عباس و خدابخش، امین، انسان منتظر از دیدگاه انجمن حجتیه و امام خمینی، ص۱۱۴ـ ۱۱۵.
  6. ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷.
  7. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۴۳؛ اثبات الهداه، ج۳، ص۵۳۲.
  8. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول، ج ۲۶، ص ۳۲۵.
  9. ر.ک: خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج ۶، ص ۸۶.
  10. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۲.
  11. لِأَنَّ ابْنَ أبی حمزة الْبَطَائِنِیِّ ضَعِیفٌ جِدّاً؛ حلی، حسن بن یوسف، خلاصه الاقوال، ص۹۶، ش ۲۹.
  12. فَلَا یُمْکِنُ الْحُکْمُ بِوِثاقَتِهِ وَ بِالنَّتیجَةِ یُعامِلُ مَعَهُ مُعَامَلَةَ الضَّعِیفِ؛ خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۲۲۶.
  13. أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الزَّیْنَبِیِّ یُعْرَفُ وَ یُنْکِرُ بَیْنَ مَنْ یروی عَنِ الضُّعَفَاءِ کَثِیراً؛ نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۳۸، ش۹۰۳؛ غضایری، احمد بن حسین، رجال ابن الغضائری، ج۱، ص۹۵.
  14. ابن داود، رجال، ص ۵۰۲، ش ۴۲۷.
  15. نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۵، ص۳۰۲.
  16. غضائری، احمد بن حسین، رجال ابن الغضائری، ص۸۲.
  17. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۲.
  18. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۲.
  19. ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۱۳ـ۱۲۰.
  20. ر.ک: رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۱۳ـ۱۲۰.
  21. ر.ک: آفتاب مهر، ج۱، ص ۱۳۹ـ۱۴۲.
  22. «فَمَا وَافَقَ‏ کِتَابَ‏ اللَّهِ‏ فَخُذُوهُ‏ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ‏‏‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۸، ص۶۹.
  23. ر.ک: قرائتی، محسن، شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۸.
  24. «رجل من أهل قم یدعوا الناس إلی الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لا تزلهم الریاح العواصف و لا یملون من الحرب و لا یجنبون و علی الله یتوکلون و العاقبة للمتقین»؛ قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج ۲، ص ۴۴۲.
  25. ر.ک: طاهری، حبیب اللّه، سیمای آفتاب، ص؟؟؟.
  26. ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۱۳ـ۱۲۰؛ موسوی کاشمری، سید مهدی، امام خمینی و احیاء انتظار فرج، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۱.
  27. خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۲۲۵؛ صحیفۀ نور، ج۲۰، ص۱۹۷.
  28. ر.ک: مصباحی، زهرا، امام زمان، ص ۲۵، ۲۷.
  29. ر.ک: خمینی، روح الله، صحیفۀ نور، ج۲۰، ص۱۹۷.
  30. ر.ک: مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۵۲۰.
  31. خمینی، روح الله، صحیفۀ امام، ج٢١، ص٢٠٧.
  32. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۲؛ کشاورز شکری، عباس و خدابخش، امین، انسان منتظر از دیدگاه انجمن حجتیه و امام خمینی، ص۱۱۴ـ ۱۱۵.
  33. ر.ک: محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت، ج۱۰، ص۴۴ـ۴۷.
  34. «خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند» سوره رعد، آیه ۱۱.
  35. «ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری می‌کند» سوره محمد، آیه ۷.
  36. ر.ک: محمدی منفرد، بهروز، چلچراغ حکمت، ج۱۰، ص۴۴ـ۴۷.
  37. ر.ک: صحیح مسلم، ص؟؟؟.
  38. القاضی ابی یعلی، الاحکام السلطانیه، ص ۲۰.
  39. صحیح مسلم، ج ۶، ص ۲۲.
  40. ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷.
  41. علامه امینی، الغدیر، ج ۵، ص ۲۷۵، ۳۳۴.
  42. ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۱۳ـ۱۲۰.
  43. «ای پیامبر! از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن، بی‌گمان خداوند دانایی فرزانه است» سوره احزاب، آیه ۱ و نیز می‌توان به سورۀ شعراء، آیۀ ۱۵۱؛ سورۀ قلم، آیۀ ۸؛ سورۀ کهف آیۀ ۲۸؛ سورۀ انسان، آیۀ ۲۴، استناد کرد.
  44. ر.ک: نهج البلاغه، خطبۀ ۳.
  45. ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷.
  46. سنن نسائی، ج ۷، ص ۱۶۰.
  47. عاملی، حر، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۳۶.
  48. عاملی، حر، وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۳۱.
  49. ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷.
  50. ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۱۳ـ۱۲۰.