بحث:عصمت اهل بیت در حدیث
عصمت اهل بیت در روایات
بارزترین ویژگی اهل بیت به معنای أخصّ آن، عصمت است. این ویژگی از آیه تطهیر به روشنی به دست میآید، زیرا در این آیه از اهل بیت به عنوان کسانی یاد شده است که خداوند اراده کرده است هرگونه پلیدی را از آنان دور سازد.
حدیث ثقلین که از احادیث متواتر است و در سند آن تردیدی وجود ندارد[۱] بر عصمت اهل بیت پیامبر (ص) "به معنای اخصّ آن" دلالت میکند، زیرا در این حدیث، اهل بیت به عنوان ثقل اصغر در کنار قرآن که ثقل اکبر است قرار گرفته و دو میراث گرانبهای پیامبر (ص) به شمار آمده که از یکدیگر جدا نخواهند شد و اگر مسلمانان به آن دو تمسک جویند گمراه نخواهند شد. بدون شک، قرآن کریم کلام خداوند است و هیچ گونه خطا و انحرافی در آن راه ندارد: ﴿لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۲]، بنابراین، اهل بیت پیامبر (ص) نیز که در کنار قرآن قرار گرفته و تمسک به آن مانع گمراه شدن انسان است، هیچ گونه خطا و انحرافی در آن راه نخواهد داشت.
برخی از محققان اهل سنت نیز دلالت حدیث ثقلین را بر طهارت و پیراستگی اهل بیت از آلودگی و خطا پذیرفتهاند. عبدالرؤوف مناوی گفته است: در این حدیث، پیامبر (ص) امت را توجیه کرده است که در زمینه دین به کتاب و عترت تمسک جویند، با آن دو به نیکویی عمل کنند و حق آنها را بر خود مقدم دارند. این دستور درباره قرآن به این جهت است که معدن علوم دینی و اسرار و حکمتهای شرعی است و درباره عترت به این جهت است که هرگاه عنصر پاک باشد بر فهم دین کمک میکند، و از طرفی، پاکی عنصر به نیکویی اخلاق میانجامد، و نیکویی اخلاق به صفای قلب و پیراستگی و طهارت آن منتهی میگردد [۳] زرقانی[۴] و سندی[۵] نیز این مطلب را باز گفتهاند[۶].
به اعتقاد برخی از عالمان اهل سنت، در عصمت اخلاقی و عملی اهل بیت حضرت زهرا و امامان دوازدهگانه شیعه شکی نیست و جز انسان نادانی که منکر اسلام باشد در آن تردید نمیکند، آنچه مورد اختلاف است، عصمت علمی آنان است[۷]، ولی با توجه به اینکه حدیث ثقلین تمسک به اهل بیت در حوزه دین را مانع از ضلالت میداند، عصمت علمی آنان نیز به روشنی به دست میآید[۸].
در مجموع حدیث ثقلین از جهاتی بر عصمت اهل بیت دلالت میکند:
- اهل بیت قرین و همتای قرآن میباشند، قرآن کریم حق خالص است و باطل در آن راه ندارد: ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ﴾[۹] بنابراین، اهلبیت نیز از هر گونه باطلی در گفتار، رفتار، علم و اعتقاد مصوناند.
- قرآن و اهل بیت هرگز از هم جدا نمیشوند، یکی از وجوه جدایی ناپذیری آن دو این است که در هدایتگری بشر موافق یکدیگرند، و هیچ گاه قرآن حکمی بر خلاف حکم اهل بیت ندارد، و هیچ گاه گفتار و رفتار و علم و اعتقاد اهل بیت بر خلاف قرآن نخواهد بود[۱۰].
- تمسّک به اهل بیت، همانند تمسّک به قرآن، انسان را از ضلالت میرهاند، لازمه این مطلب آن است که در اهل بیت- همانند قرآن- ضلالت راه نداشته باشد و علم و اعتقاد، قول و فعل آنان یکپارچه هدایت باشد. محمد مبین سندی در این باره گفته است: “در حدیث ثقلین با تأکیدی ویژه بیان شده است که اهل بیت، همانند قرآن، بر حق بوده و همان گونه که وحی منزل، از خطا مصون است، آنان نیز همواره از خطا مصون میباشند”[۱۱].[۱۲]
دلایل نقلی عصمت اهل بیت (ع)
اهل بیت همراه و همتای قرآن: یکی از روایاتی که بر عصمت اهلبیت و عترت پیامبر دلالت دارد، حدیث معروف ثقلین است. این حدیث از احادیث متواتر شیعه و سنی میباشد که در مواقع متفاوت، همچون جریان غدیر خم و با الفاظ و عبارات گوناگون از زبان پیامبر اکرم (ص) نقل شده است[۱۳].
مضمون متراتری که با عبارات مختلف بیان شده، این است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي[۱۴] مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۱۵].
پیامبر اکرم (ص) در این حدیث شریف، بقای ثمره رسالت و تلاشهای طاقتفرسای خویش برای ابلاغ و تبیین دین خدا را، در تمسک به دو اصل اساسی قرآن و عترت دانسته است. با توجه به حقیقت امامت و لزوم وجود مفسران و شارحانی معصوم برای کلام الهی، وجه کنار هم آمدن عترت پیامبر با قرآن، روشن میشود.
توضیح آنکه: چون قرآن کریم متکفل بیان اصول و کلیّات هدایت و سعادت انسانهاست. قهراً بسیاری از جزئیات احکام در آن بیان نشده است. از طرفی، درک و کشف مقاصد و اهداف الهی از قرآن کریم، خارج از توانایی عامه مردم بوده، نیازمند به برخورداری از علومی است که هر کسی لیاقت بهرهمندی از آنها را ندارد. از این رو پیامبر اکرم (ص) وظیفه داشت که امامان و مفسّران معصوم را به مردم معرفی نماید. بیشک آن آن حضرت نیز به بهترین وجه، این وظیفه را به انجام رساندهاند، که نمونه آن، همین حدیث شریف ثقلین میباشد.
به هر حال، این حدیث شریف حاوی نکات مهمّی است که باید در جای خود تبیین و تشریح شود. امّا آنچه مربوط به بحث عصمت اهلبیت (ع) میباشد، دو قسمت از آن است[۱۶]:
- «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ یعنی، مجموعه قرآن و عترت، با هم، باعث هدایت و مانع از فرو رفتن در چاه ضلالت میشوند. بیشک قرآن کریم کتابی است معصوم از هر گونه خطا و اشتباه. پس اینکه پیامبر اکرم (ص)، عترت خویش را کنار قرآن نشانده و تمسک به هر دو را موجب هدایت دانسته است، خود بهترین دلیل بر عصمت ایشان است. چه، پیروی نمودن از غیر معصوم، موج هدایت مطلق و قطعی نخواهد شد، بلکه همواره احتمال انحراف و ضلالت در آن میرود. و این با جمله «لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» سازگار نیست؛ زیرا معنای این جمله، آن است که اگر شما به این دو تمسک کنید، در هیچ شرایط زمانی و به هیچ صورتی، گمراهی و ضلالت به سراغ شما نخواهد آمد. بنابراین، اهلبیت، چه در تبیین و تشریح آیات الهی و چه در اعمال فردی، از هر گونه گناه و خطایی معصوم میباشند.
- «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ یعنی اینکه عترت پیامبر هرگز از قرآن جدایی و افتراق ندارند، و این معنا جز با عصمت آنان قابل توجیه نیست؛ زیرا اگر عترت پیامبر مرتکب گناه شوند و یا اشتباه و خطایی در تبیین دین از آنان سر زند، به معنای جدایی و افتراق از قرآن است.
البته پیامبر اکرم (ص) مسأله جداییناپذیر بودن اهلبیت و قرآن را بارها در طول رسالت خویش گوشزد کرده است. به عنوان مثال، امسلمه میگوید از پیامبر شنیدم که میفرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۱۷]؛
علی بن ابیطالب، مدار و معیار حق: در برخی از روایات، علی (ع) محور حق معرفی گردیده و گفتار و کردار آن حضرت، میزانی برای تمییز حق از باطل دانسته شده است. حال آنکه درباره انسانهای غیر معصوم، نخست باید حق را شناخت تا آنگاه افراد بر حق شناخته شوند. «وَ اعْرِفِ الْحَقَ تَعْرِفْ أَهْلَهُ»[۱۸]. تنها در صورتی میتوان حق را از رهگذر اشخاص شناخت، که آنان برخوردار از عصمت باشند. در این زمینه، به روایات فراوانی میتوان استناد نمود. از جمله حدیث مشهوری از پیامبر اکرم (ص) که میفرمایند: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۱۹]؛
فخر رازی در تفسیر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾، در مسأله مربوط به جهر و اخفات در نماز میگوید: "با تواتر ثابت شده است که علی بن ابیطالب (ع) آن را جهراً میخوانده است" سپس میافزاید: «و من اقتدی فی دینه بعلی بن ابی طالب فقد اهتدی»[۲۰]؛
به اذعان فخر رازی، دلیل این مدعا، حدیث شریف «اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِيٍّ حَيْثُ دَارَ»[۲۱] میباشد. همو اندکی بعد، بر این نکته تأکید ورزیده، میگوید: «و من اتخذ علیا أماما لدینه فقد استمسک بالعروة الوثقی فی دینه و نفسه»[۲۲]؛
در یکی دیگر از روایات، از نبی گرامی اسلام نقل شده است: «سَيَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ َالْفَارُوقِ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ»[۲۳]؛
رستگاری، در پیروی از اهلبیت: در پارهای از روایات، پیروی و اطاعت مطلق از اهلبیت، سبب رهایی و رستگاری انسان شمرده شده است. دلالت برخی از این روایات بر عصمت، از نظر وضوح به حدّی است که ما را از هر گونه توضیح بینیاز میکند. به بخشی از روایاتی که در این زمینه در مورد اهلبیت و یا خصوص امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شدهاند، اشاره میکنیم:
- «مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»[۲۴].
- «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَحْيَی حَيَاتِي، وَ يَمُوتَ مِيتَتِي... فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ ذُرِّيَّتَهُ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى، وَ لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ»[۲۵].
- «بِكَ يَا عَلِيُّ يَهْتَدِي الْمُهْتَدُونَ»[۲۶].
- «مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ أَطَاعَ عَلِيّاً فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَى عَلِيّاً فَقَدْ عَصَانِي»[۲۷].
- «إِنْ تَوَلَّوْا عَلِيّاً تَجِدُوهُ هَادِياً مَهْدِيّاً يَسْلُكُ بِكُمْ الطَّرِيقَ الْمُسْتَقِيمَ»[۲۸].
- «مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ»[۲۹].
- «يَا عَمَّارُ إِنْ رَأَيْتَ عَلِيّاً قَدْ سَلَكَ وَادِياً وَ سَلَكَ النَّاسُ كُلُّهُمْ وَادِياً فَاسْلُكْ مَعَ عَلِيٍّ فَإِنَّهُ لَنْ يُدْلِيَكَ فِي رَدًى وَ لَنْ يُخْرِجَكَ مِنْ هُدًى»[۳۰].
اهلبیت، مرجع حلّ اختلافات: در برخی از احادیث، همچون حدیث معروف "امان"، اهلبیت (ع) به عنوان مرجعی برای حلّ اختلافات امّت معرفی شدهاند؛ به گونهای که اگر گروهی از مردم برای رفع اختلاف به آنها مراجعه نکرده، راه مخالفت پیش گیرند، در شمار حزب شیطان داخل میشوند. حدیث امان به نقلهای متفاوتی گزارش شده است. در برخی از منابع اهل سنت، بدین گونه آمده است: «أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأُمَّتِی مِنَ الِاخْتِلَافِ، فَإِذَا خَالَفَتْهَا قَبِیلَةٌ مِنَ الْعَرَبِ اخْتَلَفُوا فَصَارُوا حِزْبَ إِبْلِیسَ»[۳۱].
در روایت دیگری، پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع) میفرمایند: «أنت تبيّن لأمّتي ما اختلفوا فيه من بعدي»[۳۲]؛
تفاخر دو فرشته امیرالمؤمنین (ع): در پارهای از روایات، پیامبر اکرم (ص) در فضیلت علی (ع) میفرمایند: «إِنَّ حَافِظَيْ عَلِيٍّ يَفْتَخِرَانِ عَلَى سَائِرِ الْحَفَظَةِ بِكَوْنِهِمَا مَعَ عَلِيٍّ (ع) ذَلِكَ أَنَّهُمَا لَمْ يَصْعَدَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْءٍ مِنْهُ فَيُسْخِطَهُ»[۳۳]؛
غضب خدا برای غضب فاطمه: همان طور که پیشتر اشاره کردیم، امامیه معتقد است که فاطمه زهرا (س)، دخت گرامی پیامبر اسلام (ص)، همچون ائمه اطهار، به دلیل آیه تطهیر و روایات فراوان دیگر، در شمار معصومانند. قبلاً چگونگی دلالت روایاتی همچون حدیث ثقلین، سفینه و امان را بر عصمت اهل بیت - که فاطمه زهرا (س) یکی از مصادیق مسلّم آن میباشد - بررسی نمودیم. اینک دستهای از روایات مورد اتفاق شیعه و سنّی را که به روشنی بر خصوص عصمت آن حضرت دلالت دارند، مورد بحث و توجه قرار میدهیم. بر اساس این روایات، رسول گرامی اسلام (ص) میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»[۳۴]؛
این حدیث از جمله احادیثی است که هیچگونه شک و تردیدی در صحّت آن، راه ندارد؛ زیرا:
اولاً: در کتب گوناگون شیعه و سنی نقل شده است.
ثانیاً: بزرگان و محققان شیعه و اهل سنت، مهر تأیید بر آن زدهاند. به گونهای که حتی فردی همانند ذهبی، محقق نامدار و مشهور اهل سنت - که نسبت به روایاتی که در فضیلت ائمه اطهار و اهلبیت پیامبر وارد شدهاند، حساسیت شگفتی دارد- در کتاب میزان الاعتدال[۳۵] خود، سند این روایت را معتبر شمرده است[۳۶].
نکته دقیقی که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که: گاه انسان به مقامی میرسد که «یرضی لرضا الله و و یغضب لغضب الله»؛ یعنی هر چه که مورد رضایت خداوند باشد، مورد رضا و خشنودی اوست و هر چه خدا را به خشم میآورد، او را نیز غضبناک میکند. امّا تعبیری که در روایت به کار رفته، این است که: خشم فاطمه، غضب الهی را به دنبال میآورد و رضایت او خشنودی خداوند را. و این معنا، جز با عصمت مطلقه آن گرامی، سازگار نیست[۳۷]؛ زیرا با توجه به اینکه انسان حالات مختلفی دارد و هر لحظه دستخوش تحولات گوناگونی است، معقول نیست کسی در تمامی این شرایط به گونهای عمل کند که خشم و رضایت او مساوی با غضب و خشنودی خداوند باشد، مگر اینکه به توفیق الهی بهرهمند از عصمت مطلقه باشد[۳۸].[۳۹]
حدیث ثقلین
مرحوم مفید در برهانهای نقلی خود مبنی بر عصمت امام، افزون بر آیات قرآن کریم، به حدیث ثقلین نیز استدلال کرده است. حدیث ثقلین، یکی از احادیث ماندگار پیامبر عظیمالشأن اسلام است که در متون شیعه و سنی به طور مکرر و با مضمونهای متفاوت نقل شده است[۴۰]. شیخ مفید این حدیث را چنین نقل کرده است: «إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۴۱]؛ «همانا من در میان شما دو شیء گرانبها خواهم گذاشت. تا زمانی که به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترت، و این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اینکه بر من کنار حوض کوثر وارد شوند».
شیخ مفید، در مقام بحث با فرقه جارودیه که عترت را به امامان منحصر نمیدانند، با استفاده از حدیث ثقلین و اثبات عصمت عترت، در صدد انحصار مصداق عترت به امامان است.
مرحوم شیخ در استدلال خود به حدیث ثقلین، به فقرة «لَا يُفَارِقُونَ الْكِتَابَ» تمسک میجوید که در واقع بیان دیگری از عبارت «لَنْ يَفْتَرِقَا» است.
مرحوم شیخ بر این باور است که همراهی دائم عترت با قرآن، به منزله صادر نشدن گناه یا «اشتباه و فراموشی در احکام» است. به بیان دیگر، صدور گناه یا «اشتباه در احکام» نشان جدایی عترت از قرآن است؛ در حالی که رسول خدا (ص) از جدا نشدن، عترت از قرآن خبر داده است. از این رو، فقره مزبور، عصمت عترت از گناهان و «اشتباه در احکام» را ثابت میکند[۴۲]. تا اینجا روشن شد که عترت معصوماند؛ اما ناگفته پیداست که عترت به مجموعه بستگان اطلاق میشود؛ در حالی که قطعاً همه بستگان رسول خدا (ص) معصوم نیستند. بنابراین پیامبر اکرم (ص) در روایت یادشده به افراد ویژهای از بستگان خود نظر دارند.
برای شناختن مصداقهای عترت در این حدیث، دو راه وجود دارد:
- مراجعه به کلمات رسول خدا (ص) که به طور مستقیم، عترت مورد نظر وی را معرفی کرده باشند[۴۳]؛
- اثبات عصمت برخی از عترت پیامبر اکرم (ص) و تطبیق آن با عترت مورد نظر حدیث.
مرحوم شیخ راه دوم را برمیگزیند و بر این باور است که با استفاده از دلیلهای عصمت امامان، آشکار میشود که مقصود از عترت، امامان پاک (ع) هستند[۴۴].
بنابراین روشن میشود که مقصود از عترت در حدیث ثقلین، تنها امامان پاک (ع) هستند. مرحوم شیخ درباره این مطلب که حدیث مزبور کدام قلمرو از عصمت را ثابت میکند، بر این باور است که با حدیث ثقلین، عصمت امام از گناهان و «سهو و نسیان در احکام» ثابت میشود[۴۵]. پس از بیان برهانهای مرحوم شیخ، نوبت به این رسیده است که ببینیم آنها توانایی اثبات نظریات ایجابی ایشان در باب قلمرو عصمت را دارند یا نه؟
در بحث از قلمرو عصمت دانستیم که مرحوم شیخ معتقد است امام (ع) از گناهان کبیره و صغیره پس از تصدی منصب امامت معصوم است. این آموزه با آیاتی همچون آیه صادقین و نیز برخی از برهانهای عقلی ایشان ثابت میشود. مرحوم شیخ مفید معتقد بود که امام (ع) ضرورتاً از اشتباه و فراموشی در تبیین دین و به طور کلی امور مربوط به حوزه امامت، پس از تصدی آن منصب معصوم است. این مدعا با همه برهانهای عقلی ایشان ثابت میشود. با برهانی که مرحوم شیخ مفید در ابطال نظریه سهوالنبی (ص) اقامه کرد، در حقیقت در صدد اثبات این مدعای خود بود که امام (ع)، ضرورتاً از اشتباه و فراموشی در عمل به دین، پیش و پس از تصدی منصب امامت معصوم است[۴۶].
عصمت اهلبیت (ع)
حدیث ثقلین از جهاتی بر عصمت اهل بیت دلالت میکند:
- اهل بیت قرین و همتای قرآن میباشند، قرآن کریم حق خالص است و باطل در آن راه ندارد: ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ﴾[۴۷] بنابراین، اهلبیت نیز از هر گونه باطلی در گفتار، رفتار، علم و اعتقاد مصوناند.
- قرآن و اهل بیت هرگز از هم جدا نمیشوند، یکی از وجوه جدایی ناپذیری آن دو این است که در هدایتگری بشر موافق یکدیگرند، و هیچ گاه قرآن حکمی بر خلاف حکم اهل بیت ندارد، و هیچ گاه گفتار و رفتار و علم و اعتقاد اهل بیت بر خلاف قرآن نخواهد بود[۴۸].
- تمسّک به اهل بیت، همانند تمسّک به قرآن، انسان را از ضلالت میرهاند، لازمه این مطلب آن است که در اهل بیت- همانند قرآن- ضلالت راه نداشته باشد و علم و اعتقاد، قول و فعل آنان یکپارچه هدایت باشد. محمد مبین سندی در این باره گفته است: “در حدیث ثقلین با تأکیدی ویژه بیان شده است که اهل بیت، همانند قرآن، بر حق بوده و همان گونه که وحی منزل، از خطا مصون است، آنان نیز همواره از خطا مصون میباشند”[۴۹].
با توجه به دلایل عقلی و نقلی بر لزوم عصمت امام[۵۰]، و عدم دلیل بر عصمت غیر اهل بیت، امامت آنان ثابت میشود.[۵۱]
پانویس
- ↑ نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، جلد اوّل.
- ↑ در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است؛ سوره فصلت، آیه۴۲.
- ↑ فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، ج۳، ص۱۸ـ۱۹.
- ↑ شرح المواهب اللدنیة، ج۸، ص۲.
- ↑ دراسات اللبیب، ص۲۳۳.
- ↑ نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج۲، ص۲۶۶ـ۲۶۹.
- ↑ النبراس، ص۵۳۲۲، حاشیه بحرالعلوم.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «اهل بیت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۵۳۹-۵۴۹.
- ↑ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
- ↑ مرآة العقول، ج۳، ص۲۳۰.
- ↑ دراسات اللبیب، ص۲۳۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۶۵.
- ↑ برای نمونه ر. ک: احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۶۶-۳۶۷؛ سنن بیهقی، ج۲، ص۱۴۸؛ ج۷، ص۳۰-۳۱؛ ذخایر العقبی، ص۱۶؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳ و ۱۸۵-۱۸۹ (ک۱، ب۲)؛ المستدرک، ج۳، ص۱۱۸؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۲۱؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۴۲؛ الریاض النظره، ج۲، ص۱۷۷ (ب۴، ف۶)؛ صحیح مسلم، ج۵، فضائل الصحابه، ص۲۶؛ اسدالغابة، ج۱، ص۴۹۰ (در ترجمه حسن بن علی (ع))؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۷ (ذیل آیه مودت)؛ الصواعق المحرقه، ص۱۴۵-۱۵۰؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۳-۱۶۵؛ سنن ترمذی، ج۵، کتاب المناقب، ص۶۶۲-۶۶۳؛ حلیة الاولیا، ج۱، ص۳۳۵.
- ↑ بر اساس برخی از روایات دیگر، خود پیامبر اکرم (ص)، عترت را به اهلبیت خویش تفسیر نمودهاند.
- ↑ «من در میان شما دو گران مایه را باقی میگذارم: کتاب خدا را و عترتم را. مادامی که به آن دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. هیچگاه این دو از یکدیگر جدا نمیشوند، تا وقتی که بر سر حوض [کوثر] بر من وارد میگردند».
- ↑ ر. ک: راهنماشناسی، ص۳۷۶-۳۷۷؛ شهید مطهری، امامت و رهبری، ص۷۵-۷۶؛ بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۲۷-۲۲۸؛ تقریب المعارف، ص۱۲۵؛ لقد شیعنی الحسین، ص۳۷۴؛ ولایت و امامت، ص۱۴۶، الغدیر، ج۳، ص۲۹۷-۲۹۸؛ شیعه (قسست توضیحات)، ص۴۲۵-۴۲۷.
- ↑ کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۳، ح۳۲۹۱۲؛ فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، الصواعق المحرقه، ص۱۲۳-۱۲۴؛ نورالابصار، ص۸۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۲۶.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۱.
- ↑ «هر کس علی (ع) را به عنوان امام و مرجع دینی خویش بر گریند، به حتم هدایت خواهد یافت». تفسیر فخر رازی، ج۱، ص۱۵۹.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، کتاب المناقب، باب ۲۰، ص۶۳۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۵.
- ↑ «هر کس علی را در دین، امام و پیشوای خود قرار دهد، در همه امور مربوط به دین و خودش به دستاویز محکمی چنگ زده است». تفسیر فخر رازی، ج۱، ص۱۶۱.
- ↑ «بعد از من فتنهای سامان مییابد. پس در آن زمان، همواره با علی بن ابی طالب باشید [و قول و عمل او را معیار شناسایی حق بدانید] چرا که او جدا کننده حق از باطل است». کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۲، ح۳۲۹۶۴.
- ↑ «مَثَل اهلبیت من، مثل کشتی نوح است که هر که در آن جای گرفت نجات یافت و هر کس از آن باز بماند، غرقه شد». این حدیث که به حدیث سفینه معروف است، در کتب متعددی نقل شده است، از جمله: المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۳، ح۴۷۲۰؛ ذخائر العقبی، ص۲۰؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۹۴ و ۹۸؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸؛ حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۰۶؛ الصواعق المحرقه، ص۱۸۶.
- ↑ «هرکس دوست دارد زندگی و مرگ او همانند حیات و ممات باشد... پس علی و فرزندانش را ولیّ و سرپرست خود قرار دهد؛ زیرا ایشان هرگز شما را از راه هدایت بیرون نخواهند برد و هیچگاه شما را به گمراهی نخواهند کشاند». کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۱-۶۱۲، ح۳۲۹۶۰.
- ↑ «ای علی! هدایت جویان از طریق تو هدایت مییابند». کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۲۰، ح۳۳۰۱۲؛ نورالابصار، ص۷۸.
- ↑ «هر کس از من اطاعت کند، از خداوند اطاعت نموده، و هر کس از من فرمان نبرد، خدا را نافرمانی کرده است. و هر که از علی فرمان ببرد، از من فرمان برده، و هر که از فرمان او سر پیچد، از فرمان من سرپیچی کرده است». المستدرک، ج۳، ص۱۳۱، ح۴۶۱۷؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۴، ح۳۲۹۷۳؛ ذخائر العقبی، ص۶۶؛ الریاض النضرة، ج۲، ص۱۶۷.
- ↑ «اگر علی را ولی و صاحب اختیار خود قرار دهید، او را هدایتگرِ هدایت یافتهای مییابید که شما را به راه مستقیم رهنمون است». کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۲، ح۳۲۹۶۶.
- ↑ «هر کس از علی جدا گردد، از من جدا شده، و هر که از من کناره گیرد از خداوند دور شده است». کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۴، ح۳۲۹۷۴؛ ر. ک: مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۸ و ۱۳۵.
- ↑ «ای عمار! اگر دیدی علی از راهی میرود و همه مردم راهی غیر از راه او را بر میگزینند، تو همراه علی برو و مردم را رها کن؛ زیرا او... هرگز تو را از [طریق] هدایت، بیرون خواهد برد». کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۳، ح۳۲۹۷۲.
- ↑ «اهل بیت من، امّتم را از اختلاف در امان نگه خواهند داشت. پس هرگاه گروهی از عرب با آنها مخالفت ورزد، راه اختلاف را پیش گرفته و از حزب شیطان خواهد بود». المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۲، ح۴۷۱۵؛ ر. ک: الصواعق المحرقه، ص۱۸۱؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۷۴؛ ذخائر العقبی، ص۱۷؛ فیض القدیر، ج۶، ص۲۹۷؛ المعجم الکبیر، ج۷، ص۲۲، ح۶۲۶۰؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۰۲.
- ↑ «آنچه که امّتم بعد از من در آن اختلاف میکنند، تو [حق در] آن را بیان میکنی». کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۵، ح۳۲۹۸۳.
- ↑ «دو فرشته نگهبان [و ثبتکننده اعمال] علی از اینکه با آن حضرت بودهاند، بر سایر ملائکه، فخر میفروشند؛ زیرا آن دو هرگز عملی را به پیشگاه پاری تعالی نبردهاند که سبب خشم و نارضایتی او گردد». کنز الفوائد، ج۲۷، ص۳۴۸؛ عقیدة الشیعه، ص۳۱۹؛ بحار الانوار، ج۳۸، ص۶۵، ح۳.
- ↑ «همانا خداوند تبارک و تعالی - به خاطر خشم فاطمه، غضب میکند و به دلیل رضایت او، راضی میگردد». کنز العمال، ج۱۲، ص۱۱۱؛ ر. ک: المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷؛ الصواعق المحرقه، ص۱۷۵؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۳؛ ذخائر العقبی، ص۳۹؛ مقتل الخوارزمی، ج۱، ف ۵۰، ص۵۲؛ کفایة الطالب، ب ۹۹، ص۲۱۹؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۶۰۹؛ الاصابة، ج۴، ص۳۷۸؛ اسد الغابة، ج۶، ص۲۲۴.
- ↑ میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۰۶. (در ترجمه عبدالله بن محمد بن سالم القزاز).
- ↑ مقتطفات ولائیة، ص۱۳۹-۱۴۰.
- ↑ البته، تعبیر اول نیز قابل تطبیق بر مقام عصمت میباشد، اما دلالت تعبیر دوم بسیار روشنتر است؛ به گونهای که حتی برخی از بزرگان، این روایت را حاکی از مقامی دانستهاند که فراتر از فهم و درک عقل میباشد. ر. ک: مقتطفات ولائیة، ص۱۴۰-۱۴۲.
- ↑ ر. ک: فاطمة الزهرا، ص۹۵.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۳۱۷-۳۲۶.
- ↑ در این باره ر. ک: مسلم قشیری نیسابوری، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۲-۱۲۳؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۳۶۷؛ عبدالله بن بهرام دارمی، سنن الدارمی، ج۲، ص۴۳۱-۴۳۲؛ محمد بن محمد حاکم نیسابوری، مستدرک، تحقیق یوسف مرعشلی، ج۳، ص۱۰۹ و ۱۴۸؛ احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۰ و ج۱۰، ص۱۱۴؛ احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۴۳؛ سید مرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسه، ج۲، ص۵۲-۶۴؛ سید عبدالحسین شرفالدین، المراجعات، ص۷۱. به گفته برخی از محققان حدیث شناس، حدیث ثقلین را ۳۳ تن از صحابه، از جمله انس بن مالک، عمر بن خطاب، عمروعاص، سعدبن ابی وقاص و عبدالرحمان بن عوف و نیز نوزده تن از تابعان نقل کردهاند. سیصد تن از مشاهیر اهل سنت نیز این روایت را در کتب خود نقل کردهاند (محمد محمدی ریشهری، اهل البیت فی الکتاب و السنة، ص۱۲۵-۱۲۷).
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیة، ص۴۲.
- ↑ در قالب یک قیاس استثنایی میتوان گفت اگر کسی همواره با قرآن باشد، از گناه و اشتباه در احکام معصوم است. عترت همواره با قرآن هستند؛ پس عترت از گناه و اشتباه در احکام معصوماند.
- ↑ با مراجعه به روایات روشن میشود که امامان پاک (ع) که در تفسیر خود از کلام خدا و کلام رسول خدا (ص) عقلاً معصوماند، مقصود از عترت را خودشان دانستهاند، و حتی در روایتی، امیرالمؤمنین (ع)، حدیث ثقلین را به گونهای نقل کرده که بنا بر آن رسول خدا (ص) در همان جا مقصود از عترت را روشن کرده بوده است. به این حدیث توجه فرمایید: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ وَ ضَمَّ بَيْنَ سَبَّابَتَيْهِ فَقَامَ إِلَيْهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ عِتْرَتُكَ قَالَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ص۲۴۴-۲۴۵. نیز ر. ک: همان، ص۲۴۰؛ همو، معانی الاخبار، ص۹۰-۹۱؛ همو، عیون اخبار الرضا (ع)، علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۱۷۱).
- ↑ ان لفظ الخبر في ذكر العترة عموم مخصوص بما اقترن اليه من البيان من قوله (ع) انهم لا يفارقون الكتاب و ذلك موجب لعصمتهم من الآثام و مانع من تعلق السهو بهم و النسيان اذ لو وقع منهم عصيان او سهو في الاحكام لفارقوا به القرآن فيها ضمنه البرهان و اذا ثبتت عصمة امير المؤمنين والأئمة من ولده بواضح البيان ثبت انهم المرادون بالعترة من ذكر الاستخلاف؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیه، ص۴۲).
- ↑ و ذلك موجب لعصمتهم من الآثام و مانع من تعلق السهو بهم و النسيان؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل الجارودیه، ص۴۲).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۰۲.
- ↑ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
- ↑ مرآة العقول، ج۳، ص۲۳۰.
- ↑ دراسات اللبیب، ص۲۳۳.
- ↑ در این باره به کتاب “امامت در بینش اسلامی” فصلهای ۱۰ و ۱۱ رجوع شود.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۶۵.