بحث:قلمرو علم معصوم تا چه حدی است؟ (پرسش)

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

پاسخ تفصیلی

اختلاف در قلمرو علم معصوم

در مورد محدوده علوم معصومین(ع) در بین اندیشمندان اسلامی اتفاق نظر وجود ندارد؛ چراکه به نظر برخی از بزرگان، ادله عقلی و نقلی هیچ یک به صراحت در باب نوع و کمیت و کیفیت علم ایشان قضاوت نکرده است و از آنجا که اعتقاد تفصیلی به حدود علم امام امر لازمی نیست، می‌‌توان حقیقت امر را به خود امام ارجاع داد[۱].

سه دیدگاه اصلی در این بحث بین دانشمندان شیعه امامیه وجود دارد:

دیدگاه نخست: قول به تمامیت علم امام

علم تام" در لفظ و اصطلاح سه کاربری متفاوت دارد:

  1. تام به معنای فعلی در مقابل شأنی: یعنی معصوم از همه چیز آگاه است و چیزی نیست که اکنون در علم او نگنجد، لذا هیچ علمی نیست که منتظر تحصیلش باشد و به عبارتی بالفعل همه چیز را می‌‌داند، به استثنای علومی که احاطۀ بر آنها برای غیر خداوند ناممکن است.
  2. تام به معنای علم تفصیلی در برابر علم اجمالی و کلی: تام بودن علم معصوم یعنی او همۀ علوم ممکن برای غیر خداوند را با تمامی تفصیلات و جزئیات می‌‌داند و علمی که مجمل باشد ندارد.
  3. تام بودن یعنی آگاهی از تمام علومی که غیر خداوند می‌‌تواند به آن احاطه پیدا کند: یعنی علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن را می‌‌داند، با قطع نظر از اینکه این علم، بالفعل باشد یا بالقوه (به تعبیر روایت: «لَوْ شَاؤُوا عَلِمُوا»بالتفصیل باشد یا بالاجمال.

در اینکه مراد قائلین علم تام امام، از واژه تام کدام یک از معانی سه گانه فوق است، اختلاف نظرهایی در میان علما وجود داشته و هر یک معنایی را قصد کرده اند

برخی از علما قائل به تام بودن علم معصومین (عم) هستند مانند:

  1. شیخ محمد حسین مظفر: ایشان معتقد است اهل بیت پیامبر با علم حضوری خودشان به همه حوادث گذشته و آینده و به همه موضوعات خارجی، بدون استثنا علم دارند و در کتابی مستقل با اقامۀ ادله متعدد، قائل به احاطۀ علمیِ امام به صورت مطلق، فعلی و حضوری شدند؛ چنانکه نوشته است: "مراد از "علم امام" فقط مربوط به موضوعات احکام کلی نیست بلکه سیطرۀ علوم ائمه شامل موضوعات خارجی و جزئی نیز می‌‌شود، زیرا جهل امام به آنها موجب نقص در رتبه امامت و تنزّل از این مقام است؛ همچنین نمی‌توان علم امام را تنها در احکام پنج گانه خلاصه کرد، زیرا علم امام، علم حضوری است و صحیح نیست که پرسشی از او پرسیده شود ولی امام از پاسخ آن عاجز باشد چراکه در این صورت حجت بودن ایشان نسبت به پیروانش دچار خدشه می‌‌شود"[۲].[۳]
  2. آخوند خراسانی: ایشان جان و روح اهل بیت را متصل به لوح محفوظ[۴] می‌‌داند و معتقد است اتصال به لوح محفوظ سبب آگاهی تام اهل بیت به عالم ربوبی می‌‌شود[۵].[۶]
  3. محمد حسین اصفهانی: ایشان مقام علمی امام را از آنچه مرحوم آخوند بیان کردند بالاتر دانسته و معتقدند امام در سیر خود به سوی عوالم قدسی، با عالم عقل کلی (عالم ارواح) اتصال می‌یابد و مقام او مقام عقل اول (نور اول) است که از عالم لوح محفوظ بالاتر است[۷].[۸]
  4. امام خمینی: اگرچه امام خمینی به صورت واضح گسترۀ علم امام(ع) را مشخص نکرده‌اند؛ اما این مسأله در اندیشه ایشان به خوبی قابل مشاهده بوده و با تأمل در آثار ایشان می‌توان آنرا به دست آورد، مانند:
      1. ایشان بحث وراثت علم امام از نبی مکرم(ص) را مطرح کرده و بیان می‌‌کند که تمام علوم پیامبر به ائمه(ع) به ارث رسیده است، از سویی دیگر معتقد است علم پیامبر، کامل و لدنی و بدون هیچ نقصی است، بنابراین پیامبر بر همۀ امور آگاه بوده و اشراف دارد و چنین علمی به امامان معصوم منتقل شده است.
      2. امام خمینی، امام را حامل عرش الهی می‌داند و از عرش تعبیر به علم کرده است. با این بیان، امام حامل علم الهی است. اطلاق کلام نشان دهندۀ این مطلب است که امام به تمام امور آگاهی دارد[۹].
  5. علامه طباطبایی: ایشان معتقد است علم امام(ع) به حوادث و وقایع بر دو قسم است و از دو راه حاصل می‌‌شود: علم موهبتی و خدادادی: یعنی اینکه امام به حقایق جهان هستی در هر شرایطی به اذن خداوند اشراف دارد و علم عادی [۱۰].[۱۱].
  6. جوادی آملی: امامان معصوم با ولایتی که در تمام حوزه‌ها دارند، مسلط به تمام عوالم هستی هستند و هیچ چیزی از احاطه علمی آنان مخفی نخواهد ماند؛ به بیان دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک‌زدن انسان‌ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت در معرض دید آنهاست و چیزی به نام زمان گذشته، حال و آینده برای آنان معنا ندارد. امامان معصوم کلیددار و محافظ خزانه بی‌پایانند به نحوی که هر چه را که بخواهند می‌توانند بدانند به همین دلیل در روایات آمده است: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ، عُلِّم‏»[۱۲].[۱۳]
ادله این قول
نخست: ادله عقلی
  1. خداوند متعال در آیه تطهیر که در شأن اهل بیت(ع) نازل شده، هر گونه رجس و پلیدی اعم از ظاهری و باطنی را از دامان آنان دور کرده است. یکی از پلیدی‌های باطنی جهل است که طبق آیه شریفه وجود آنان باید از آن بری باشد[۱۴].
  2. امامان(ع) باید در هر زمانی، از مردمان آن زمان بهتر و کامل‌تر باشند چراکه امام مرجع برای رجوع انسان‌ها نسبت به مشکلات و پرسش هاست و در صورتی که نسبت به سوالی جهل داشته باشد، مرجعیت و جامعیت امام زیر سوال خواهد رفت، لذا امام نسبت به تمام امور عالم آگاهی دارد.
  3. با استفاده از اسم اعظم الهی نیز می‌توان متوجه گستره علم امام شد، چراکه اسم اعظم خداوند که به معنی علم خداوند است، هفتاد و سه حرف دارد که هر کدام از پیامبران به تعدادی از اسامی آگاهی پیدا کرده‌اند و تنها پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) هستند که به هفتاد و دو حرف از آن آگاهی دارند، بنابراین آگاهی امامان معصوم به اسم اعظم به معنای اشراف ایشان به تمامی علوم عام است[۱۵].
دوم: ادله نقلی

روایات مختلفی وجود دارد که ثابت می‌‌کند ائمه(ع) به تمام علوم اشراف داشته‌اند مانند:

  1. امام صادق(ع) فرمودند: «کسی که تمام علم کتاب در نزدش وجود دارد امیرالمؤمنین است و خودشان فرمودند بدانید دانشی که از آسمان به وسیله آدم به زمین آمده و همه آنچه را که موجب فضیلت انبیاء شده است در اهل بیت وجود دارد»[۱۶].[۱۷]
  2. همچنین فرمودند: «من علم به کتاب خدا دارم که در آن، آغاز آفرینش و آنچه تا روز قیامت موجود است و نیز خبر آسمان و خبر زمین و [[خبر بهشت و خبر نار و خبر آنچه در گذشته بوده و آنچه در آینده خواهد بود، همگی آمده است و من این اخبار را می‌دانم، مانند اینکه به کف دستم نگاه می‌کنم»[۱۸].
  3. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «من به اذن خدا زنده می‌کنم و می‌میرانم. من به شما خبر می‌دهم چه می‌خورید و چه در خانه‌های خود ذخیره کرده‌اید، من از دل‌های شما آگاهم و ائمه از اولاد من نیز هر وقت اراده کنند می‌‌توانند به تمام این امور آگاهی پیدا کنند»[۱۹].[۲۰]

دیدگاه دوم: قول به محدودیت علم امام

برخی دیگر از بزرگان دیدگاه متفاوتی داشته و قائلند معصوم دارای علم محدودی است مانند:

  1. ابن شهر آشوب: ایشان معتقد است پیامبر(ص) و امام باید علوم دین و شریعت را بدانند، اما لازم نیست از غیب و حوادث گذشته و آینده آگاه باشند؛ زیرا چنین امری به منزلۀ مشارکت آنان با خدای متعال در همه معلومات است؛ در حالی‌ که دانسته‌های خداوند نامحدود است و علم هر کسی غیر از خداوند محدود است. آنچه باید نسبت به محدودۀ علوم امامان به آن توجه شود این است که علم ایشان حادث است و علم تفصیلی آنان فقط به یک معلوم تعلق می‌گیرد، اما ممکن است بعضی از امور نهانی و حوادث گذشته یا آینده را به واسطه تعلیم خداوند بدانند[۲۱].[۲۲]
  2. شیخ مفید: ایشان علم غیب را فقط شایسته خدا می‌‌داند و معتقد است علم و آگاهی خداوند ذاتی است، اما دیگران چون علمشان اکتسابی است نمی‌توانند از علم غیب برخوردار باشند. شیخ در پاسخ به این پرسش که آیا امام علی و امام حسین (ع) از زمان و مکان شهادت خویش آگاهی داشته‌اند و اگر داشته‌اند چگونه رفتن به مسجد و کربلا توجیه می‌شود؟ می‌گوید: شیعه تنها بر علم امام بر احکام شرعی اجماع دارد[۲۳]. در جایی دیگر می‌‌گوید" در محدوده علم امام(ع) نباید نظر افراطی و غلو داشته باشیم و علم امام(ع) را مانند علم خداوند بدانیم؛ همچنین نباید راه تفریط را انتخاب کنیم تا منجر به انکار علم امامان معصوم شویم. بنابراین می‌‌توان در یک نظریه معتدل قائل شد علم امام فوق علم بشر و تحت علم خالق، محدود و نسبی است[۲۴].
  3. شیخ طوسی: ایشان معتقد است وجود علم برای امام در محدوده‌ای که به او ربط دارد، لازم و ضروری است اما در مسائلی که مربوط به امام نمی‌شود آگاهی امام در آن علم ضرورتی ندارد[۲۵].[۲۶]
  4. کراجکی صاحب کتاب"کنز الفوائد" درباره محدوده علم امام(ع) می‌‌نوسید: "ائمه در نهایت کمال انسانی و عصمت هستند به نحوی که بسیاری از امور پنهانی و رخدادهای آینده برای آنان مشهود بود، اما آنان پیوسته به تمامی اسرار درونی و امور پنهانی آگاه نیستند. همچنین آنان به تمامی دانش پروردگار، آگاهی ندارند"[۲۷].[۲۸]
  5. سید مرتضی معتقد است علم به نوشتن از علومی نیست که برای پیامبر و امامان امری لازم و ضروری باشد. به طور قطع هر پیامبری باید به خداوند و احوال و صفات و افعال او آگاه باشد و احکام شریعت را بداند، زیرا در صورت عدم آگاهی به این موارد نیازمند سوال و پرسش از دیگران خواهد شد و این امر نقص بر آنان محسوب می‌‌شود، اما دانستن علوم دیگر نظیر صنعت و حرفه‌های مختلف مانند بافندگی و رنگرزی و... و نیز نویسندگی بر پیامبر و امام واجب نیست[۲۹].[۳۰]
ادله این قول
  1. دلیل عقلی: نامحدود دانستن علوم معصومین(ع)، به این معناست که پیامبر و امامان به همۀ معلومات الهی احاطه دارند؛ لازمۀ این ادعا در بردارنده این معناست که تفاوتی میان مخلوق و حادث (ایجاد شده) با خالقی که قدیم و ازلی و دارای معلومات نامتناهی است وجود نداشته باشد، در حالی که چنین امری برای مخلوق و حادث محال و ناممکن است[۳۱].[۳۲]
  2. ادله نقلی:
    1. در روایتی ابوبصیر از امام صادق(ع) سوال کرد عده ای معتقدند شما بر قطرات باران شمارش ستارگان و برگ‌های درختان و وزن دریاها و ذرات خاک آگاهید آیا این ادعا درست است امام پاسخ دادند: «سبحان الله به خدا قسم کسی جز خداوند اینها را نمی‌داند»[۳۳].
    2. امام باقر(ع) فرمودند: «خداوند علمی مخصوصِ به خود دارد و کسی به غیر خودش آنرا نمی‌داند و علم دیگری دارد که فرشتگان مقرب و انبیای مرسل آنرا می‌دانند و هر آنچه انبیای مرسل می‌دانند، ما هم می‌دانیم»[۳۴].[۳۵]

دیدگاه سوم: توقف در مسأله

عده‌ای از علما هم درباره قلمرو علم معصوم توقف کرده‌اند:

  1. شیخ مرتضی انصاری معتقد است هیچ‌یک از ادلۀ عقلی و نقلی، در این زمینه نتیجه روشن و قطعی مبنی بر مشخص شدن قلمرو علوم امامان معصوم را نشان نمی‌دهد به همین دلیل نمی‌توان در این مورد اظهار نظری کرد[۳۶].
  2. میرزا ابوالحسن مشکینی در حاشیه خود بر کفایة الاصول آخوند خراسانی، می نویسد روایات در مورد علوم امامان معصوم قطعی و روشن نیست و چون در مسائل اعتقادی باید به قطع رسید به همین دلیل نمی‌توان قاطعانه در مورد علوم امامان معصوم ادعایی کرد[۳۷].

سبب اعتقاد این عده مبنی بر توقف به دو دلیل است: تزاحم در روایات نسبت به قلمرو علوم امامان و گزارش‌های نقل شده از زندگی عادی و روزمره ائمه(ع) مبنی بر بهره نگرفتن از علم غیب خود در پیشبرد امور و کارهای شخصی[۳۸].

جمع بین دیدگاه‌ها

در نگاه نخست با بررسی دیدگاه‌ها به نظر می‌‌آید بین دو دسته اول و دوم تعارض وجود دارد، اما با نگاهی عمیق و منطقی و همچنین با کمک روایات می‌‌توان بین این دو قول را با توجه به دو مقدمه جمع کرد:

  1. محال بودن دسترسی به علوم نامحدود به این معناست که حصول آن برای امامان امری لازم و واجب نیست چراکه امام در هر مقامی که باشد احتیاجی به تمام علوم ندارد، بنابراین این مطلب متفاوت از این معناست که امامان برای به دست آوردن تمام علوم ناتوان و محذور هستند.
  2. روایاتی که علوم معصومین را به صورت محدود بیان می‌‌کند مانند روایتی از امام باقر(ع) که فرمودند: «خداوند علمی مخصوصِ به خودش دارد و کسی به غیر خودش از آن آگاهی ندارد»[۳۹]. به این معنا نیست که امامان معصوم از به دست آوردن آنها عاجزند، بلکه مقصود اینگونه روایات ـ بر فرض صحت سند ـ به این معناست که اشراف این علوم برای امامان به صورت ذاتی نیست بلکه این علوم به صورت اکتسابی برای آنان حاصل می‌‌شود چنانکه در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) سوال شد: آیا شما علم غیب دارید؟ حضرت فرمودند: «اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم، علم غیب ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست، بلکه به وسیله پیامبر خدا(ص) به من تعلیم داده شده است»[۴۰].

با ذکر این دو مقدمه می‌‌توان دریافت علوم معصومین علم فعلی و حضوری نیست، هرچند که این فرضیه مورد قبول عده ای است، اما آنچه به دست می‌‌آید این است که علم امامان معصوم علم ارادی و مشیتی است، به نحوی که ایشان هر زمان اراده کنند می‌‌توانند به تمام علوم دسترسی داشته باشند[۴۱]. که این همان معنا و کاربری سوم از اصطلاح علم تام است.

تقسیمات علوم

باید توجه داشت اینکه از علم معصوم بحث می‌شود مراد کدام نوع از علم است علم خاص خداوند یا علم عام؟ در برخی از روایات علم خداوند به دو دسته: علم مبذول (علم عام) و علم مکفوف (علم خاص) تقسیم شده است[۴۲]:

  1. علم عام: یعنی علمی که خداوند، ملائکه و انبیای خویش را بر آن آگاه ساخته است. این علم به دو قسم تقسیم می‌‌شوند:
    1. علم ما کان (علم ماضی): آگاهی از آنچه در گذشته بوده است.
    2. علم ما یکون (علم به آینده): یعنی آنچه در آینده تا قیامت رخ می‌‌دهد. علم عام اگر در قالب مصادیق عنوان شود به آن علم حادث گفته می‌‌شود مانند: علم به حلال و حرام؛ علم انساب؛ علم به زمان مرگ و بلاها؛ علم به قضاوت؛ علم به بهشت و دوزخ؛ علم به آسمان و زمین و....
  2. علم خاص: علمی که مختص به خداوند بوده و هیچکس از محتوای آن آگاهی ندارد. این علم با توجه به آیۀ ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۴۳] مختص خداوند است، منتها با توجه به استثنایی که در آیه آمده خداوند آنرا به کسانی که از آنها راضی است هم عنایت کرده است مانند: پیامبران و ائمه اطهار(ع)[۴۴].

مصادیق علوم امامان معصوم

چه قول به تام بودن علم امام را بپذیریم و چه قول به محدود بودن آن را، در هر حال می توان گفت: متکلمان امامیه اموری را داخل در این قلمرو دانسته و تقریبا در اصل آگاهی امام از آنها اختلافی ندارند هر چند ممکن است در کیفیت آگاهی و جزئیات آنها اختلاف نظرهایی باشد

  1. علم به احکام شریعت: این امور شامل حکم تکلیفی (احکام پنج گانه) و حکم وضعی (هر حکمی غیر از حکم تکلیفی) است.
  2. علم به اعمال بندگان: در مورد این علم میان دانشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد، به نحوی که عده‌ای این علم را بالفعل (حاضر بودن علم) دانسته و عده‌ای دیگر دانش امام به کلیات اعمال را می‌پذیرند و جزئیات را متوقف بر اراده امامان می‌‌دانند.
  3. علم به کتب آسمانی: براساس آیۀ ۷ سورۀ آل عمران آیات قرآن به دو دسته محکم و متشابه تقسیم می‌‌شود[۴۵]، خداوند علم به آیات متشابه را مخصوص راسخان در علم دانسته و در روایات آمده است که ائمه مصداق بارز راسخان در علم هستند، چنانکه امام صادق(ع) فرمودند: «ما راسخان در علم هستیم»[۴۶]. همچنین ائمه(ع) به کتب آسمانی غیر از قرآن نیز علم دارند چنانکه در امام صادق(ع) فرمودند: «حضرت سلیمان(ع) از حضرت داود(ع) ارث برد. حضرت محمّد(ص) از حضرت سلیمان(ع) ارث برد و ما از حضرت محمّد(ص) ارث بردیم؛ ازاین رو، علم به تورات، انجیل، زبور و بیان آنچه در الواح حضرت موسی(ع) بود، نزد ماست»[۴۷].
  4. علم به آنچه مردم نیاز دارند: امام صادق(ع) فرمودند: «صحیفه‌ای نزد ماست که به املای پیامبر خداست و حضرت علی(ع) آن را به دست خود نوشته و همه آنچه نیاز است، حتّی دیه خراش، در آن ثبت شده است»[۴۸].
  5. علم به آسمان‌ها و زمین: امام صادق(ع) فرمودند: «من می‌دانم آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه در بهشت و جهنم است و آنچه قبلا بوده و آنچه که در آینده اتفاق خواهد افتاد. پس از لحظه ای امام احساس کرد تحمّل این مطالب برای برخی از حاضران، دشوار است؛ به همین دلیل فرمودند: (آنچه می‌گویم، چیز شگفتی نیست؛ زیرا) اینها را از کتاب خدا دانستم. خداوند می‌فرماید: بیان هر چیزی در کتابش وجود دارد»[۴۹].
  6. علم به شهادت خود: ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل کرده است: «هر امامی که نداند به چه مصیبتی گرفتار خواهد شد و چه بر سر او خواهد آمد چنین کسی، اساساً حجت خدا بر خلق او نیست»[۵۰].[۵۱]

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۲۵؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  2. ر.ک: علم امام، محمد حسین مظفر
  3. ر.ک: سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱؛ سید انیس الحسن نقوی علم غیب ائمه معصومین(ع)؛ ص۵۲ ـ ۵۵؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  4. لوحی است که تمام اتفاقات عالم در آن ثبت شده است.
  5. کفایة الاصول، محمد کاظم خراسانی، ج١، ص٣٧۴.
  6. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  7. غروی اصفهانی، محمد حسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، ج١، ص٦٦٣.
  8. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  9. ر.ک: موسوی، سید علیف تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی، ص۱۲۸.
  10. بحث کوتاه درباره علم امام، سید محمد حسین طباطبایی، ص٢۵.
  11. ر.ک: سبحانی، سید محمد جعفر؛ منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  12. کافی، ج ۱، ص ۲۵۸.
  13. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  14. سرگذشت کتاب شهید جاوید، رضا استادی، ص۵٧٣.
  15. ر.ک: موسوی، سید علی، تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی، ص۱۲۸؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  16. «الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع... وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ جَمِیعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِیُّونَ إِلَی خَاتَمِ النَّبِیِّینَ فِی عِتْرَةِ خَاتَمِ النَّبِیِّین»؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۶۰.
  17. ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۰-۶۱.
  18. «قَدْ وَلَدَنِی رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ أَنَا أَعْلَمُ کِتَابَ اللَّهِ‌، وَ فِیهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلی یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَ فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ، وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ، وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ، أَعْلَمُ ذلِکَ کَمَا أَنْظُرُ إِلی کَفِّی، إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ»؛ کافی، ج۱، ص۶۱.
  19. «أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا عَالِمٌ بِضَمَائِرِ قُلُوبِکُمْ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَوْلَادِی یَعْلَمُونَ وَ یَفْعَلُونَ هَذَا إِذَا أَحَبُّوا وَ أَرَادُوا»؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۵.
  20. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۷۲-۷۶.
  21. النبی والامام یجب ان یعلما علوم الدین و الشریعة ولایجب ان یعلما الغیب وما کان وما یکون لان ذلک یؤدی الى انهما مشارکان للقدیم تعالى فی جمیع معلوماته، ومعلوماته لاتتناهی وانما یجب ان یکونا عالمین لانفسهما وقد ثبت انهما عالمان بعلم محدث، والعلم لایتعلق على التفصیل الا بمعلوم واحد ولو علما ما لایتناهی لوجب ان یعلما وجود ما لایتناهی من المعلومات وذلک محال ویجوز أن یعلما الغایبات والکاینات الماضیات او المستقبلات بأعلام الله تعالى لهما شیئا منها؛ متشابهات القرآن و مختلفه، محمد ابن‌شهرآشوب، ج١، ص٢١١.
  22. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱.
  23. إن الائمه من آل محمد(ص) قد کانوا یعرفون ضمائر بعض العباد ویعرفون ما یکون قبل کونه ولیس ذلک بواجب فی صفاتهم ولا شرطا فی إمامتهم وإنما أکرمهم الله تعالى به وأعلمهم إیاه للطف فی طاعتهم و التمسك بإمامتهم؛ ولیس ذلک بواجب عقلا ولکنه وجب لهم من جهة السماع»؛ اوائل المقالات، ص۶٧.
  24. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳؛ تورانی، اعلا، زهرا خطیبی، علم امام در آینه حکمت متعالیه، ص ۵۲.
  25. ولا یلزم اذا قلنا انه یجب أن یکون عالما بما أسند الیه، أن یکون عالما بما لیس هو اماما فیه کالصنائع وغیر ذلک.؛ الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، الشیخ الطوسی، ص١٩٢.
  26. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  27. و أنهم فی کمال العلم و العصمة من الآثام نظیر الأنبیاء...و أنه سبحانه أظهر علی أیدیهم الآیات و أعلمهم کثیرا من الغائبات و الأمور المستقبلات و لم یعطهم من ذلک إلا ما قارن وجها یعمله من اللطف و الصلاح و لیسوا عارفین بجمیع الضمائر و الغائبات علی الدوام و لا یحیطون بالعلم بکل ما علمه الله تعالی؛ کنزالفوائد، ابن الفتح محمد بن علی الکراجکی، ص١١٢.
  28. سبحانی، سید محمد جعفر؛ منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱.
  29. رسائل الشریف‌المرتضی، ج۱، جوابات المسائل الرازیة، ص۱۰۴-۱۰۸.
  30. ر.ک: اسعدی، علی رضا، در کتاب «سید مرتضی».
  31. رسائل الشریف‌المرتضی، ج۱، جوابات المسائل الرازیة، ص۱۰۴-۱۰۸.
  32. ر.ک: اسعدی، علی رضا، در کتاب «سید مرتضی».
  33. ر.ک: اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۴۴ و ۴۵.
  34. فروخ صفار، محمد بن حسن، ج٢، ص١١٠.
  35. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  36. واما مسالة مقدار معلومات الامام(ع) من حیث العموم والخصوص وکیفیة علمه بها من حیث توقفه على مشیتهم اوعلى التفاتهم الى نفس الشىء اوعدم توقفه على ذلک فلا یکاد یظهر من الاخبار المختلفة فی ذلک ما یطمئن به النفس فالاولى وکول علم ذلک الیهم صلوات الله علیهم اجمعین؛ فرائد الاصول، مرتضى انصارى، ج١، ص٣٧۴.
  37. فالمتیقن هو الاعتقاد الاجمالی بما هو الواقع وایکال التفصیل الیهم علیهم السلام کما سلکه الشیخ فی الرسالة؛ کفایة الاصول با حاشیه مرحوم مشکینی، محمد کاظم خراسانی، ج١، ص٣٧۴.
  38. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳؛ سبحانی، سید محمد جعفر؛ منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۴۴ و ۴۵.
  39. «إن لله علما لا يعلمه غيره»؛ بصائرالدرجات، ص110.
  40. «يا أخا كلب ليس هو بعلم غيب و إنما هو تعلم من ذي علم»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  41. ر.ک: مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد؛ دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۲۵؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  42. «عن أبي جعفر ع قال سمعته يقول إن لله علمين علم مبذول و علم مكفوف فأما المبذول فإنه ليس من شي‏ء يعلمه الملائكة و الرسل إلا و نحن نعلمه و أما المكفوف فهو الذي عنده في أم الكتاب إذا خرج نفذ»؛ بصائرالدرجات ۱۰۹، ح۳.
  43. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷
  44. ر.ک: ستایش، محمد کاظم رحمان، باز شناخت نظام اندیشگی نص گرایان و محدثان متقدم، ص ۱۲۳ و ۱۲۶.
  45. ﴿هُوَ الَّذِى أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ ءَايَاتٌ محُّْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ «اوست كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد برخى از آن، آيات «محكم» (/ استوار/ يك رويه) اند، كه بنياد اين كتاب‏اند و برخى ديگر (آيات) «متشابه»» سوره آل عمران، آیۀ ۷.
  46. «نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»؛ کافی، ج۱، ص۲۱۳.
  47. «إِنَّ سُلَیْمَانَ وَرِثَ داوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً(ص) وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ تِبْیَانَ مَا فِی الْأَلْوَاحِ‌»؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۸۷؛ بصائر الدرجات ج۱، ص۱۳۸.
  48. «إِنَّ عِنْدَنَا صَحِیفَةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ خَطَّهُ عَلِیٌّ(ع) بِیَدِهِ وَ إِنَّ فِیهَا لَجَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ حَتَّی أَرْشُ الْخَدْشِ»؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۲۳.
  49. «إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ قَالَ ثُمَّ مَکَثَ هُنَیْئَةً فَرَأَی أَنَّ ذَلِکَ کَبُرَ عَلَی مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ»؛ کافی، ج۱، ص۲۶۱.
  50. «أَيُّ إِمَامٍ لَا يَعْلَمُ مَا يُصِيبُهُ وَ إِلَى مَا يَصِيرُ فَلَيْسَ ذَلِكَ بِحُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ»؛کافی، ج۱، ص۲۵۸.
  51. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۷۲-۷۶؛ حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامت‌پژوهی، شماره ۴ زمستان ۱۳۹، ص ۶۰.