تقسیم بیت المال
تقسیم بیت المال در دوران حکومت امیرالمؤمنین(ع) یکی از موارد مسئلهساز و مهم شهر کوفه بوده است. پنج موضوعی که نشانه شیوه تقسیم بیت المال توسط علی(ع) است، عبارتاند از: رؤسای اسباع؛ عرفا؛ موالی و ایرانیان و تقسیم هدایا. برخی دیگر از موارد مصرف بیت المال عبارت بود از: حقوق حاکم و رهبر مسلمانان؛ حقوق کارگزاران؛ پرداخت دیه؛ تشویق قاریان قرآن؛ مخارج زندانیان؛ ازدواج بیهمسران؛ نفقه غیر مسلمان نابینا؛ نیاز مؤذن؛ نیاز خانواده شهدا؛ حیوانات گم شده؛ پرداخت دیه برده؛ مخارج اسیر.
شیوه تقسیم بیت المال
تقسیم بیت المال در دوران حکومت امیرالمؤمنین(ع) یکی از موارد مسئلهساز و مهم شهر کوفه بوده است. شیوه تقسیم عادلانه حضرت، گروهی را ناراحت کرده و برخی را بهانه ساز شد تا به معاویه ملحق شوند.
نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که شهر کوفه تنها در دوران حکومت علی(ع) مرکز خلافت بوده و در آغاز خلافت بنی عباس نیز شهر «حیره» در نزدیک کوفه تا پیش از ساخته شدن بغداد، مقر حکومت بنی عباس بوده است؛ اما در عین حال همیشه کوفه از نظر تاریخی شهری مهم و در خور توجه بوده که همه خلفا میباید در معادلات سیاسی خود به آن توجه کنند و به جهت روحیه طغیانگر مردم آن، همیشه تحت کنترل شدید باشد. به ویژه در دوران خلافت بنی امیه[۱].
عوامل مهم در تقسیم بیت المال
پنج موضوعی که نشانه شیوه تقسیم بیت المال توسط علی(ع) است، عبارتاند از: شناخت رؤسای اسباع یا امرای هفتگانه کوفه، عرفای کوفه، موالی و ایرانیان ساکن کوفه، بحث عطا و رزق و تقسیم هدایا.
رؤسای اسباع
کوفه را سعد بن ابی وقاص در سال هفدهم هجری به شهر تبدیل کرد و مقر سپاه اسلام گردید. حدود پنج سال طول کشید تا ساختمانها در آنجا ساخته شد و حالت یک شهر پیدا کرد[۲].
آنچه باعث گردید که مسلمانان در این منطقه مستقر شوند، نزدیکی آن به مناطق جنگی بود؛ زیرا میان عراق و حجاز و ایران که منطقه جنگی بود، فاصله زیادی وجود داشت. البته به نظر میرسد که مشکل خانوادهها نیز در این نقشه بیتأثیر نبوده است؛ زیرا بسیاری از اعضای خانوادهها در مدینه بیسرپرست مانده بودند، نفقه نداشتند و شاید از زنده یا مرده بودن شوهر خود نیز بیاطلاع بودند[۳].
شهر کوفه بر اساس سازمان نظامی سپاه اسلام به هفت دسته تقسیم شد و در هر منطقه، قبایلی مستقر شدند. به هر یک از این دستهها «سبع» گفته میشد[۴]. هر یک از این هفت گروه، یک فرمانده داشت که از آنان به «رؤسای اسباع» یا «أمراء الأسباع» و یا «أمراء الأجناد» یاد شده است[۵].[۶]
عرفا
عرفا جمع عریف است و عریف مسئول امور قبیله یا ریاست بر کارهای گروهی از مردم است. امیر از طریق وی با کارهای آنان آشنا میشود و در واقع وی پاسخگوی امیر است. فعیل به معنای فاعل است و عرافه، کاری است که وی در نظارت بر افراد تحت نظرش انجام میدهد[۷]. عریف رئیس قوم و آقای آنان است. عریف نامیده شده؛ چون به ریاست قوم شناخته شده یا چون آشنا به سیاست و اداره قوم است و یا به معنای نصیب است که سمت وی پایینتر از رئیس میباشد[۸].
مرحوم شیخ طوسی در کتاب «قسمه الفیء و الغنائم» مبسوط، فصل اقسام جنگجویان، تعیین رتبه بندی ارتش و تعیین عرفا را مستحب میداند و به آیه قرآن استناد میکند: «و مستحب است برای رهبر مسلمانان که سپاه را قبیله، قبیله؛ طایفه، طایفه و حزب، حزب قرار دهد و بر هر قومی عریفی بگمارد؛ زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا﴾[۹] و پیامبر(ص) در سال جنگ خیبر عریف تعیین نمود و بر هر ده نفر یک عریف قرار داد»[۱۰]؛
بنابراین، تشکیلات عرفا در دوران پیامبر(ص) و در آغاز جنگهای سعد بن ابی وقاص، تعیین یک عریف برای ده تن بود؛ ولی هنگامی که سعد در سال ۱۷ هجری شهر کوفه را بنیانگذاری کرد و مردم آن شهر را به هفت بخش و شبع تقسیم نمود و سازماندهی عرفا را به گونهای دیگر پی ریزی کرد. در این سازماندهی جدید، ملاک، شمار افراد تحت سرپرستی هر عریف بود که باید مجموع دریافتی جنگجویان، همسران آنها و فرزندانشان به صد هزار درهم میرسید[۱۱]. طبری سه گروه از عرافتهای کوفه را بر شمرده و بر همین پایه، بقیه را مورد توجه قرار داده است:
- عرافه ویژه قادسیه که مردان آن ۲۵۰۰ درهم سهم داشتند ۴۳ مرد، ۴۳ زن و پنجاه بچه بودند که به صدهزار درهم میرسید.
- عرافه امیران پیش از قادسیه ۲۰ نفر بودند که هر نفر سه هزار درهم دریافت میکرد و ۲۰ زن و نانخوران آنها که مجموع به صد هزار درهم میرسید.
- عرافه ردیف اول ۶۰ مرد، ۶۰ زن و چهل نانخوار بودند که مردان آنها ۱۵۰۰ درهم دریافت میکردند و مجموعه آنها به صد هزار درهم میرسید[۱۲].
امیرالمؤمنین(ع) هنگامی که به حکومت میرسد، همه این تقسیمات را به هم میزند و تمام این طوایف و قبایل و مردان جنگجو و زنان آنها را سهم یکسانی میدهد، حتی یک ایرانی آزاد را مانند یک جنگجو و مجاهد جنگ بدر سهم میدهد. بدیهی است که روش عادلانه علی(ع) منافع بسیاری را به خطر میانداخت[۱۳].
موالی و ایرانیان
موالی جمع مولاست و مولا هم به معنای آقا و سرور میآید که در حدیث غدیر خم آمده: «هر کس من مولای او هستم، پس این علی مولا و سرور اوست». و هم به معنای غلام است؛ مانند ابو رافع مولا و غلام رسول خدا(ص). کاربرد آن هنگامی است که شخصی غلام و بردهای را آزاد کرده باشد.
و از آنجا که تقسیمبندی جنگجویان همانگونه که گذشت بر پایه قبایل بوده و غیر عربها که عموماً اسیر و سپس آزاد میشدند انتساب خود را به یکی از قبایل عربی قرار میدادند؛ مانند ابورافع که به او و فرزندش گفته میشود مولا بنی هاشم.
بنابراین، همه مسلمانان غیر عرب از نظر مورخان جزو موالی هستند و به دو دسته تقسیم میشوند:
- اسرای جنگجویی که پس از اسارت، مسلمان و سپس توسط مسلمانی آزاد میشدند. ولاء اینها برای کسانی است که آنها را آزاد کردهاند؛ زیرا شماری از آنان زن و فرزند نداشتند و یا اگر دارای زن و فرزند بودند، نیاز به پیوند با قبیلهای عربی داشتند که با آن شناخته میشدند. این را «ولاء عتق» میگفتند؛ مانند ابورافع که گذشت.
- گروه دوم کسانی بودند که هیچ گاه برده نبودند و مسلمان شدند. اینان با یکی از قبایل عربی پیمان ولاء میبستند که از آنان حمایت کند[۱۴]؛ مانند حمراء دیلم.
هنگامی که علی(ع) به حکومت رسید نسبت به موالیان، همان عطا را میداد که به عربهای مسلمان میپرداخت و مساوات میان همه مسلمانان برقرار کرد. برقراری مساوات در تقسیم بیت المال به گونهای بوده که قلعه چی مدعی است علی(ع) موالی را بر عرب برتری میداده[۱۵] این، اتهام ناجوانمردانهای بیش نیست. آنچه علی(ع) انجام داده، احترام به مسلمانان غیر عرب بوده است؛ اما این کار خشم گروهی از عربهای کوفه را برافروخت که نوشتهاند: در روزی جمعه که علی(ع) بالای منبری آجری سخنرانی میکرد و با او ابن صوحان بود ـ در حالی که موالی و ایرانیان در اطراف حضرت بودند ـ مردی حرکت کرد و سخنی گفت که روشن نشد. امیرالمؤمنین به شدت غضبناک شد به گونهای که صورتش سرخ گردید؛ سپس ساکت شد. در این هنگام، اشعث بن قیس جمعیت را شکافت، جلو آمد و گفت: «این سرخ رویان؛ (ایرانیان) جلو روی تو بر ما غلبه کردهاند» و مانع آنها نمیشوی؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند من روشن خواهم کرد که عرب چه کاره است. آن گاه فرمود: «چه کسی معذور میدارد مرا از این شکم گندهها؛ یکی از آنان باز میگردد و در بستر نرم استراحت میکند و یکی از آنها همچون الاغ در بستر خود غلت میزند و خاک مالی میکند و قومی در هوای گرم به سبب خدا فعالیت میکنند، آن گاه از من میخواهند آنها (ایرانیان) را طرد کنم تا از ستمکاران نادانان باشم. قسم به خدایی که دانه را شکافت و آدمی را آفرید از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر آینه آنان (ایرانیان) به خدا سوگند روزی شما را به سبب اسلام با شمشیر خواهند زد همانگونه که در آغاز، شما آنها را زدید»[۱۶].[۱۷]
عطا و رزق
درباره تقسیم اموال بیت المال در اخبار و روایات دو عنوان میبینیم که شرح آن لازم و ضروری است تا بهتر بتوانیم این گونه روایات را بفهمیم و درک کنیم.
عطاء سهمیه سالیانهای بود که حاکم اسلامی به مردم میداد. معروف است که عمر بن خطاب اولین کسی است که عطا را در سال ۲۰ هجری واجب کرد[۱۸] و رزق به اجناسی گفته میشود که ماهیانه به خانوادهها داده میشد و عمر برای اولین بار ارزاق را برای مردم تعیین کرد: برای هر مرد مسلمان یا زن و غلام، یک مدّ گندم و دو قسط (نیم من) سرکه و دو قسط روغن قرار داد که این تقسیم تا دوران حکومت امویان باقی ماند[۱۹].
همانگونه که اشاره شد از دوران عمر که دیوان سپاه تشکیل شد، سالی یک بار درآمد بیت المال میان مردم تقسیم میشد؛ اما هنگامی که علی(ع) به خلافت رسید مالی را در بیت المال ذخیره نمیکرد و آنچه در بیت المال گرد میآمد به گونه برابر میان مردم تقسیم مینمود. به گونهای که در منابع گوناگون نقل شده است. علی(ع) عطا را در یکی از سالها سه بار از بیت المال داد و میان مردم تقسیم کرد. آن گاه مالی برای وی از اصفهان آمد و فرمود: «برای دریافت عطای چهارم بیایید؛ زیرا من ذخیره کننده شما نیستم»[۲۰].[۲۱]
تقسیم هدایا
برخورد نیک و انسانی امیرالمؤمنین(ع) با غیرعربها و موالی، اثر مثبتی بر ساکنان عراق گذاشت. این باعث شد که پس از ورود علی(ع) به کوفه، مردم سواد و روستاهای اطراف کوفه جمع شده و برای عرض تهنیت به دیدار حضرتش بشتابند و به آنها اجازه ورود داده شد. جمعیت آنان زیاد بود به گونهای که حضرت فرمود: من توان شنیدن سخن همه شما را ندارم و از سخنان شما چیزی دریافت نمیکنم، پس کار خود را به کسی که از او راضی هستید واگذارید: کسی که خیر خواه شما باشد. آنان گفتند: نرسا! آنچه وی به آن راضی شود ما نیز راضی هستیم و آنچه باعث ناراحتی وی شود ما را نیز ناراحت میکند. نرسا به عنوان نماینده مردم روستاهای عراق آمد و در برابر حضرت نشست. حضرت از وی درباره پادشاهان ایران پرسید و او پاسخ داد. حضرت نیز سخنانی ایراد فرمود[۲۲]. این دیدار نشانه توجه ایرانیان به خیرخواهی خلیفه مسلمانان بود و با اینکه مسلمان نبودند، حاکم خویش را دوست داشتند.
این برخوردها باعث شد که ایرانیان برابر سنتهایی که از گذشته داشتند، هدایایی تقدیم حاکم و رهبر مسلمانان و نزدیکان وی بنمایند[۲۳].
دیدگاه اولیه علی(ع) این بود که هدایای آنان پذیرفته نشود که مبادا نوعی باجخواهی و سوء استفاده تلقی شود. حضرت در نظر داشت هدایا را بابت خراج محاسبه کند یا ارزش برخی از آنچه دادهاند را پرداخت نماید؛ اما به نظر میرسد این گونه برخورد با هدایای دهقانان و بزرگان روستاها و سواد عراق مورد پسند آنها واقع نشده و آنان برابر سنت خویش از دادن هدیه دست برنمیداشتند. آنان پادشاهان خود را با شکوه و عظمت زیادی دیده و برای آنها پیشکشهای فراوانی تقدیم میکردند. به نظر میرسد سیره رهبر مسلمانان به شدت آنان را تحت تأثیر قرار داده و از سادگی آن تعجب میکردند.
علی(ع) نسبت به هدایای ایرانیان روش دیگری در نظر گرفت. گویا احساس کرد که بازگرداندن آنها یا دادن بهای آنها ناراحتی دهقانان را در پی دارد و آن، تقسیم هدایا میان مردم بود. علی(ع) بر این باور بود که این هدایا از آن جهت به وی داده میشود که حاکم و رهبر مسلمانان است؛ یعنی از جهت شخصیت حقوقی به هدایا دست مییابد نه شخصیت حقیقی. در نتیجه باید به مسلمانان بازگردد. گرچه شخص وی در این موضوع نیز نقش داشته باشد[۲۴].
موارد دیگر مصرف بیت المال
همانگونه که گذشت مهمترین مورد هزینه کردن بیت المال، مردم بودند که بخشی از بیت المال به عنوان عطاء و رزق میان آنان تقسیم میگردید و سهمی به زنان و کودکان داده میشد. افزون بر این، هزینههای نظامی بود که در هنگام جنگ از سوی بیت المال تأمین میشد و اگر نیاز عمومی دیگری بود از بیت المال هزینه میگردید. حضرت به کارگزار خود قرظه بن کعب دستور میدهد که از احیای نهری که از میان رفته حمایت کرده و آن را آباد سازد؛ زیرا باعث توان اقتصادی شهروندان غیر مسلمان خواهد شد[۲۵]. در این جا به بررسی مواردی از مصرف بیت المال که در کلام و سیره امیرالمؤمنین(ع) آمده میپردازیم:
حقوق حاکم و رهبر مسلمانان
حاکم اسلامی به جهت اینکه مجبور است کارهای عادی خود را رها کرده و به رهبری جامعه اسلامی بپردازد، باید نیاز مالی وی از بیت المال مسلمانان تأمین شود. مدتی پس از آنکه خلیفه دوم به خلافت رسید به مسلمانان گفت: من بازرگانی بودم که خداوند خود و خانواده ام را با بازرگانی بینیاز میداشت و مرا به این کار واداشتید. اکنون به نظر شما از این مال چقدر برای من حلال است؟ مردم، بسیار سخن گفتند و علی(ع) خاموش بود. عمر گفت: ای علی! تو چه میگویی؟ حضرت فرمود: «چندان که هزینه تو و خانواده ات را به گونه معمول و پسندیده کفایت کند و حق دیگری نداری»[۲۶]. مردم همگی گفتند: سخن درست همان است که علی گفت و عمر به میزان خوراک و نیاز خود و خانوادهاش برمیداشت[۲۷].
علی(ع) نه تنها خود از بیت المال قرض نمیگرفت، بلکه اجازه نمیداد نزدیکان وی نیز از مالی، پیش از تقسیم میان مردم استفاده کنند؛ بنابراین نظر حضرت این بود که خلیفه و رهبر مسلمانان به انداره کفاف میتواند از بیت المال بهره ببرد؛ ولی عملاً خود به هیچ روی از بیت المال استفاده نمیکرد[۲۸].
حقوق کارگزاران
پرداخت حقوق کارگزاران از بیت المال یکی از هزینههای بیت المال بود. این موضوع از نظر تاریخی روشن است؛ ولی در کلام امیرالمؤمنین(ع) بر ضرورت پرداخت حقوق به چند گروه از کارگزاران تأکید شده است. ایشان میفرماید: «چارهای از امارت و حقوق برای امیر نیست، و چارهای از وجود عریف و حقوق برای وی نیست و چارهای از حساب کننده و حقوق برای وی نیست و چارهای از داشتن قاضی و حقوقی برای وی نیست و کراهت دارد که حقوق قاضی بر عهده مردمی باشد که برای آنها قضاوت میکند و لکن باید از بیت المال باشد»[۲۹].[۳۰]
پرداخت دیه
یکی از موارد مهمی که برای مصرف بیت المال در سیره علوی یاد شده پرداخت دیه در موارد گوناگون از بیت المال است. از جمله: دیه کشته از وحشت جنگ؛ دیه کشته در ازدحام؛ دیه کشتهای که قاتل وی مشخص نیست؛ دیه کشته به وسیله جمع؛ دیه خطای قاضی؛ دیه خطای مسلمان؛ دیه شخص بیعاقله؛ دیه شرابخوار به هنگام اجرای حدّ[۳۱].
تشویق قاریان قرآن
امیرمؤمنان(ع) اهتمام زیادی به قرآن داشت و برای قاریان قرآن، سهم ویژهای از بیت المال قرار داد که به صورت مقرری به آنها داده شود و این دستور حضرت به صورتهای گوناگون نقل شده است.
در تفسیر ابوالفتوح از پیامبر(ص) نقل شده که فرمودند: برای حمل کننده قرآن در بیت المال ۲۰۰ دینار در هر سال است. اگر بمیرد و قرض داشته باشد، خداوند قرض وی را از این مال میدهد[۳۲]. ظاهراً منظور این است که قرضهای الهی وی به جهت این طلبش جبران میشود. و آنچه در روایات گذشته آمده بود ممکن است به همین معنا باشد. که خداوند حقوق شرعی ای که بدهکار است به سبب آشنایی با قرآن میبخشد[۳۳].
مخارج زندانیان
مخارج کسانی که برای احقاق حقوق مردم و اجرای حدود، زندانی میشدند، از بیت المال پرداخت میشد و از آنجا که زندان در اسلام در کمتر کیفری آمده، در مواردی که افراد گرفتار به زندان ابد میشدند، مخارج آنها از بیت المال پرداخت میشد.
ازدواج بیهمسران
از غرایز فعال و مهم انسان غریزه جنسی است. اگر از راه مشروع اشباع نشود به راههای انحرافی کشیده و گرفتار فساد و فحشا میشود. در جامعه آن روز، ازدواج کردن بسیار ساده بود؛ اما گاهی اتفاق میافتاد که افراد به جهت ضعف مالی نتوانند ازدواج کنند و دنبال کارهای خلاف بروند. امیرالمؤمنین برای جلوگیری از این گونه انحرافات، مخارج ازدواج آنها را از بیت المال میداد[۳۴].
موارد مصرف دیگر بیت المال عبارت است از: نفقه غیر مسلمان نابینا؛ نیاز مؤذن؛ نیاز خانواده شهدا؛ حیوانات گم شده؛ پرداخت دیه برده؛ مخارج اسیر[۳۵].
منابع
پانویس
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۰۷.
- ↑ تاریخ الکوفه، ص١٠١.
- ↑ المجموع، ج۵، ص۱۹۰.
- ↑ تاریخ الکوفه، ص۱۴۱-۱۴۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۴.
- ↑ تاریخ الکوفه، ص۴۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۰۸ - ۶۱۱.
- ↑ ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۳، ص۲۱۸؛ لسان العرب، ج۹، ص۱۵۴؛ تاج العروس، ج۲۴، ص۱۴۴.
- ↑ تاج العروس، ج۲۴، ص۱۴۴؛ لسان العرب، ج۹، ص۱۵۴.
- ↑ «و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ «و يستحب للامام أن يجعل العسكر قبايل و طوايف و حزباً حزباً، و يجعل على كل قوم عريفاً لقوله تعالى ﴿وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا﴾ و النبي(ص)، عرف عام خيبر على كل عشرة عريفا»؛ المبسوط فی فقه الامامیه، ج۲، ص۷۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۲.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۱۶ - ۶۲۶.
- ↑ موسوعه فقه ابراهیم النخعی، ج۱، ص۴۶ به نقل از تاریخ العراق فی ظل الحکم الأموی، ص۲۵۳.
- ↑ موسوعه فقه ابراهیم النخعی، ج۱، ص۶۴.
- ↑ «من يعذرني من هؤلاء الضياطره، يقيل أحدهم يتقلب على حشاياه يتمرغ أحدهم على فراشه تمرغ الحمار (نسخه بدلها از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۲۸۴، حکمت ۲۵۱؛ همین قلم، انقلاب اسلامی ایران در آیات و روایات، ص۶۹.) و يهجر قوم لذكر الله فيأمرني أن أطردهم فأكون من الظالمين الجاهلين. أما و الذي فلق الحبة و برأ النسمة، لقد سمعت محمدا(ص)، يقول: ليضربنكم – و الله - على الدين عودا كما ضربتموهم عليه بدوا»؛ سفینه البحار (۴ جلدی)، ج۴، ص۷۷۰ و چاپ سنایی، ج۲، ص۶۹۳؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۱۳۹؛ الغارات، ص۴۱ و دو جلدی، ج۲، ص۴۹۸؛ مسند علی بن ابی طالب(ع)، ج۴، ص۱۵۰۴، ح۸۸۴۶ به نقل از مسند بزاز، ج۴، ص۹۳ و ص۱۵۰۷، ح۸۸۴۷-۸۸۴۸ و ج۴، ص۱۵۰۴، ح۸۸۵۷ به نقل از مسند ابو یعلی، ج۱، ص۳۲۲ و الأم شافعی، ج۷، ص۱۵۴.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۲۶ - ۶۳۷.
- ↑ موسوعه فقه ابراهیم النخعی، ج۱، ص۶۶.
- ↑ موسوعه فقه ابراهیم النخعی، ج۱، ص۶۷.
- ↑ «أغدوا إلى عطاء رابع أني لست لكم بخازن»
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۳۷ - ۶۴۱.
- ↑ نهج السعاده، ج۱، ص۴۶۷، ش۱۳۴.
- ↑ التاج فی اخلاق الملوک، ص۱۴۴-۱۴۶.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۵۷ - ۶۶۰.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۱، ص۱۷۸.
- ↑ « ما أصلحك وأصلح عيالك بالمعروف، ليس لك من هذا المال غيره»؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۱۱؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۲، ص۲۱۰؛ نهایه الإرب، ج۴، ص۲۸۷؛ تاریخ الاسلام، «عهد الخلفاء»، ص۱۴۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۱۱.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۶۶ - ۶۶۹.
- ↑ «لَا بُدَّ مِنْ إِمَارَةٍ وَ رِزْقٍ لِلْأَمِيرِ وَ لَا بُدَّ مِنْ عَرِيفٍ وَ رِزْقٍ لِلْعَرِيفِ وَ لَا بُدَّ مِنْ حَاسِبٍ وَ رِزْقٍ لِلْحَاسِبِ وَ لَا بُدَّ مِنْ قَاضٍ وَ رِزْقٍ لِلْقَاضِي وَ كَرِهَ أَنْ يَكُونَ رِزْقُ الْقَاضِي عَلَى النَّاسِ الَّذِينَ يَقْضِي لَهُمْ وَ لَكِنْ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ»؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۳۸، ح۱۹۱۲.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۷۰ - ۶۷۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۵۷ - ۶۸۳.
- ↑ «وَ لِحَامِلِ كِتَابِ اللَّهِ فِي بَيْتِ الْمَالِ كُلَّ سَنَةٍ مِائَتَا دِينَارٍ فَإِنْ مَاتَ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ قَضَى اللَّهُ مِنْ هَذَا الْمَالِ دَيْنَهُ»؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۲۵۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۸۷ - ۶۸۹.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۹۰ - ۶۹۱.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۶۹۱ ـ ۶۹۶.