تقیه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
معناشناسی
تقیه به معنای نگاه داشتن، پرهیز و پنهان کردن است[۱] و در اصطلاح، محافظت از آسیب دیگران است، از راه ابراز موافقت با او در گفتار یا رفتار مخالفحق.[۲] بسیاری از فقها به نوعی، احساس خطر و ضرر را نسبت به خود شخص یا بستگان او در اقسام مختلف تقیه، لازم دانستهاند[۳]؛ اما بر پایه دیدگاه امام خمینی، در تقیه مداراتی که ایشان ترس از ضرر را در آن شرط نمیداند،[۴] میتوان تقیه را ابراز نظر یا انجامدادن کاری بر خلاف باورهای درونی خود، جهت مدارا با دیگری یا مصون ماندن جان و مال و ناموس خود و دیگر همکیشان از آسیب وی تعریف کرد.[۵]
پیشینه
تقیه پیشینهای به قدمت حیات بشر دارد؛ زیرا انسانها پیوسته، وقتی گرفتار ظلم بیدادگران بودهاند، با در نظرگرفتن مصالح فردی و اجتماعی، برای صیانت از جان و مال خویش، تا زمانی که قدرت و اقتدار لازم را در مقابل دشمنان خود به دست آورند، مجبور به ابراز عقیده یا انجام کارهایی بر خلاف باورهای قلبی خود میشدهاند.[۶] این روش تا زمان ظهور اسلام ادامه یافته است. پیامبر اکرم(ص) نیز در آغاز رسالت تا سه سال، از مشرکان تقیه میکرد و دعوت خود را پنهان نگاه میداشت.[۷]اصحاب آن حضرت نیز اسلام خود را آشکار نمیکردند و پنهانی نماز میخواندند.[۸] شیعیان به سبب مواجه بودن با حاکمان ظالم که به دلیل شیعه بودن بر جان و مال آنها تعرض میکردند، همواره مجبور به تقیه بودهاند[۹] و در مدت حکومتهای اموی و عباسی و دورههای بعد، تحت شدیدترین فشارها و استبدادها قرار داشتند[۱۰]؛ از اینرو امامان معصوم(ع) جهت صیانت از کیان شیعه و حفظ جان و مال شیعیان، آنان را به تقیه سفارش میکردند.[۱۱] از سوی دیگر، تقیه در نزد شیعیان حاکی از استبداد حاکمان وقت بوده است و بیگمان شیعه در صورت احساس امنیت متوسل به تقیه نمیشد.[۱۲] این شیوه رفتاری محتاطانه در تاریخ اسلام منحصر به شیعیان نبوده است، بلکه دیگر فرقهها و نهضتها نیز هر گاه از سوی حاکمان تهدید شدهاند، همین تدبیر را به کار بردهاند.[۱۳]
با توجه به اهمیت تقیّه و توصیههای فراوان ائمه(ع) به آن، تقیه از دیرباز مورد توجه فقیهان و متکلمان شیعه بوده است؛ افزون بر آنکه در خلال مباحث فقهی و کلامی به آن پرداختهاند، برخی فقها رسالههای مستقلی نیز تحت همین عنوان تدوین کردهاند.[۱۴] پیشینه تألیف نخستین رسالههایی که دربارهٔ تقیه تدوین شده، به عصر معصومان(ع) بازمیگردد؛ مانند رساله التقیه، نوشته یکی از اصحاب امام رضا(ع).[۱۵] ازجمله نخستین کتابهای فقهی که باب مستقلی را به تقیّه اختصاص داده، الهدایه شیخ صدوق است.[۱۶] پس از وی، با تلاش فقیهان این بحث به کمال رسیده است.
امام خمینی افزون بر طرح بحث تقیه در کتاب المکاسب المحرمه،[۱۷] رساله مستقلی تألیف کرده که نشاندهنده اهتمام ایشان به این موضوع است.[۱۸] توجه به زوایای مختلف و بررسی حکم اقسام و صور گوناگون تقیه از ویژگیهای برجسته رساله تقیه امام خمینی است که تقیه را از زوایای جدیدی بررسی و تقسیم کرده است.[۱۹]
نظر و شیوه امام خمینی
تبیین مرز دقیقِ دو مقوله تقیه و امر به معروف و نهی از منکر ازجمله ویژگیهای طرح بحث از سوی امام خمینی است. ایشان در دو شرط اساسی امر به معروف، یعنی احتمال تأثیر در هنگام امر به معروف و ضرر جانی و مالی نداشتن آن، قائل به تفصیل شده و دربارهٔ پارهای مسایل مهم دینی، حتی در صورت فقدان این شرایط، حکم به وجوب امر به معروف و نهی از منکر کرده است. امام خمینی در حالی این نظریه را مطرح ساخته که برخی این امور را از مصادیق عمل به تقیه میشمردند و در برابر ستم حاکمان ظالم سکوت پیشه کرده بودند؛ ولی ایشان با طرح این مطلب، فضای جدیدی در این بحث گشود و در عمل نیز بر اعتقاد خویش پای فشرد و با اعلام موضع در برابر حکومت وقت، مبارزه با آن را تکلیف شرعی و تقیه را حرام دانست.[۲۰] این دیدگاه فقهی امام خمینی و در نتیجه قیام ایشان در برابر حکومت ظلم و جور موجب شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران و در نهایت پیروزی نظام جمهوری اسلامی ایران شد.
ثمره دیگر دیدگاه امام خمینی دربارهٔ تقیه-که پس از انقلاب اسلامی به هنگام رهبری دینی و سیاسی ایشان نمود بیشتری یافت-برآمده از نظر خاص ایشان دربارهٔ تقیه مداراتی بود که فلسفه تشریع آن را رعایت مصلحت جامعه اسلامی میدانست. برایناساس ایشان با صدور دستورها و احکامی بهمنظور ایجاد وحدت در میان مسلمانان، شیعیان را در پارهای امور اعتقادی و عبادی، بهویژه هنگام مناسک حج، به تقیه و مدارا دعوت کرد[۲۱] و میتوان تأثیر این حرکت را در اتحاد و بیداری مسلمانان جهان و ترویج مبارزه با استکبار و گسترش انقلاب اسلامی جست.[۲۲]
اقسام تقیه
تقیه از جهات گوناگون تقسیم شده است؛ ازجمله این تقسیمات که به لحاظ اصل تقیه بوده تقیه مداراتی، خوفی، کتمانی و اکراهی است.[۲۳] برخی نیز آن را با توجه به مواردش، به واجب و مستحب و حرام و مکروه و مباح تقسیم کردهاند.[۲۴] این تقسیمبندی ریشه در این امر دارد که فعل و ترک تقیه، با توجه به موضوعات مختلف و آثاری که به سبب انجام تقیه یا ترک آن ایجاد میشود، از حیث رجحان و اهمیت گاهی برابرند و گاهی یکی بر دیگری برتری دارد. برتری نیز گاهی در نتیجه مفسده یا مصلحت الزامآور است که در نتیجه آن تقیه حرام یا واجب میشود و گاهی در نتیجه مفسده یا مصلحت غیر الزامآور است که در نتیجه آن تقیه مکروه یا مستحب میشود.[۲۵]
امام خمینی با توجه به اصل تقیه، آن را به خوفی و مداراتی تقسیم کرده و آن دو را قسیم هم قرار داده است[۲۶]؛ در حالیکه فقیهان پیش از ایشان، مانند شیخ انصاری، تقیه مداراتی را در طول تقیه خوفی و قسمی از آن دانستهاند که ترک آن غالباً موجب ضرر خواهد شد.[۲۷]
در تقیه خوفی، مکلف به دلیل ترس از ضرر جانی، مالی یا ناموسی بر خود یا بستگانش یا دیگر مؤمنان، ناگزیر از رعایت تقیه است.[۲۸] تقیه خوفی گاهی با پوشیده نگهداشتن ایمان و اعتقاد محقق میشود که این قسم را تقیه کتمانی نامیدهاند[۲۹] و گاهی خوف از ضرر، ناشی از اکراه و اجبار فرد دیگری است و این قسم، تقیه اکراهی نامگذاری شده است.[۳۰]
رویکرد دیگر در تقسیمبندی امام خمینی این است که گاهی تقیهکنندگان افراد عادی هستند و گاهی رهبران دینی و سیاسی جامعه، مانند پیامبران(ع)، امامان(ع)، فقیهان، حکمرانان و سلاطین.[۳۱] میان افراد عادی با رهبران دینی و سیاسی در جواز و عدم جواز تقیه در برخی موارد تفاوت وجود دارد.[۳۲] به اعتقاد ایشان در مسائل مهم دینی، تقیه برای رهبران دینی جایز نیست؛ همچنین از نظر ایشان کسانی که از آنها تقیه میشود، ممکن است کافر باشند یا مسلمان و مسلمانها ممکن است شیعه باشند یا غیر شیعه که مجموع آنها را میتوان به سلاطین و حکمرانان، فقها، قاضیها و مردم عادی تقسیم کرد[۳۳]؛ نیز کارهای از روی تقیه میتواند ارتکاب حرام یا ترک واجب باشد و ممکن است ترک برخی اجزا و شرایط یک عمل یا ارتکاب کارهایی باشد که مانع از ایفای تکلیف است.[۳۴]
معیار در تقیه مداراتی از نظر مشهور علما وجود نوعی ضرر و خطر است[۳۵]؛ ولی امام خمینی بر خلاف مشهور، تقیه مداراتی را متوقف بر ترس از ضرر ندانسته، بلکه مصلحت کلی جامعه اسلامی را حکمت تشریع این نوع تقیه شمرده است.[۳۶] ایشان برایناساس حضور در جماعات اهل سنت را جایز دانسته و اموری، مانند سجده بر فرش، دست بسته نماز خواندن، آمین گفتن پس از حمد و نبود اتصال را مخل به صحت نماز ندانسته است[۳۷] و از ارتکاب کارهای نسنجیده که موجب شکاف در صفوف مسلمانان شود، نهی کرده است.[۳۸] برخی فقیهان معاصر نیز با استناد به آیات و احادیث در اثبات آن کوشیدهاند.[۳۹].[۴۰]
مشروعیت تقیه
از مهمترین مستندات مشروعیت تقیه، برخی آیات قرآن کریم است که امام خمینی، همانند فقهای دیگر[۴۱] بدان استناد کرده است[۴۲]؛ ازجمله آیات، آیه ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۴۳] است که خداوند در آن به کسانی که پس از ایمان به کفر بازگردند، وعده عذاب بزرگ میدهد، مگر کسانی که مجبور شده باشند، ولی قلبشان مطمئن به ایمان باشد. مفسران نقل کردهاند که این آیه دربارهٔ ماجرای عمّار بن یاسر، در سالهای نخست اسلام نازل شده است که بر اثر شکنجه طاقتفرسای مشرکان، درظاهر از ایمان خود دست کشید و برای حفظ جان خود کلمات کفرآمیزی بر زبان جاری ساخت؛ در حالیکه در اعتقاد و ایمان قلبی او خللی ایجاد نشده بود. پیامبر اکرم(ص) ضمن تأیید کار عمّار به وی تصریح کرد اگر دوباره در شرایط مشابهی قرار گرفت، همان کار را انجام دهد.[۴۴] آیه ۲۸ سوره آل عمران نیز خطابی عام به همه مسلمانان است. طبق آن مؤمنان مجاز به برقراری ارتباط دوستانه و اطاعت از کفار نیستند، مگر در شرایطی که از آنها بیمناک باشند و از آسیبشان در امان نباشند که در این صورت مجاز به تقیهاند.[۴۵] در احادیث به آیات دیگری نیز برای اثبات جواز یا وجوب تقیه استشهاد شده است.[۴۶]
دلیل دیگر احادیثی است که آشکارا بر جواز تقیه دلالت میکند[۴۷] و برخی این احادیث را متواتر دانستهاند.[۴۸] امام خمینی به احادیث متعددی در رساله تقیه اشاره کرده است.[۴۹] بر اساس برخی از این احادیث، ترککنندگان تقیه، مانند تارکان نمازند و کسی که تقیه ندارد، دین و ایمان ندارد[۵۰] و تقیه روش و آیین امامان معصوم(ع) بهشمار رفته است.[۵۱] همچنین ایشان ادله حکم اکراه را سند مشروعیت برخی مصادیق تقیه دانسته است.[۵۲]
از سوی دیگر، امام خمینی وجوب تقیه را از روشنترین احکام عقل شمرده است[۵۳]؛ زیرا به حکم عقل، پرهیز از ضرر و دفع آن لازم است و تقیه یکی از روشهای تأثیرگذار در این امر است[۵۴] و به تصریح برخی، تقیه به معنای حفظ نفس از خطرها و آسیبها و مدارا با دشمن، امری فطری است که پیش از هر چیز، عقل و فطرت، انسان را به سوی آن فرا میخواند.[۵۵] برایناساس با پذیرش ضرورت عقلی تقیه نمیتوان آن را تنها اعتقادی شیعی یا حتی اسلامی دانست، بلکه این امر ضرورتی عقلی و عقلایی است. بررسی منابع معتبر اهل سنت نشان میدهد آنان نیز اصل مشروعیت تقیه را پذیرفتهاند.[۵۶].[۵۷]
راه گریز در تقیه
برخی علما تقیه را مشروط به قید «عدم مندوحه» کردهاند؛ یعنی اگر مجالی برای پرهیز از تقیه باشد و بتوان حیله و تدبیری به جای آن اندیشید، نوبت به تقیه نمیرسد.[۵۸] در مقابل، برخی با استناد به اطلاق احادیث تقیه، این شرط را نپذیرفتهاند[۵۹] و عدهای هم تفصیلهای مختلف به دست دادهاند.[۶۰]
از نظر امام خمینی، تقیه اگر در مقابل مخالفان مذهبی باشد، چارهاندیشی برای فرار از تقیه لازم نیست، بلکه تقیه رجحان دارد. ایشان برای اثبات این نظر، به احادیث مختلفی استناد کرده است[۶۱] که از آن جمله میتوان به داستان عمّار اشاره کرد که پیامبر خدا(ص) به وی دستور تکرار تقیه داد، با اینکه اگر چارهاندیشی و بهکاربردن حیله برای پرهیز از تقیه لازم بود، پیامبر(ص) میبایست تقیه را مشروط به وقتی میکرد که هیچ راه فراری از آن نباشد.[۶۲].[۶۳]
استثناهای تقیه
در برخی روایات، مواردی از شمول دلایل جواز تقیه استثنا شده و تقیهکردن در این موارد حرام بهشمار رفته است؛ مانند مسح بر پاپوش (خفین) هنگام وضو، ترککردن حج تمتع، نوشیدن مشروبات مستکننده[۶۴] و بیزاریجستن از امامان معصوم(ع)،[۶۵]احکام واجب و حرامی که مراعات آنها از نظر شارع اهمیت ویژهای دارد[۶۶] و تقیهای که به قتل نفس محترمهای بینجامد.[۶۷]
امام خمینی تنها در دو مورد تقیه را جایز نمیداند:
- جایی است که تقیه به قتل نفس محترم منجر شود.[۶۸] در این زمینه احادیث متعددی مبنی بر حرمت این نوع تقیه وارد شده و فلسفه تشریع تقیه را حفظ جان انسانها دانسته است: «فإذا بلغ الدم فلیس تقیة».[۶۹]
- جایی که به تعبیر احادیث، تقیه به فساد در دین بینجامد.[۷۰]
از نظر امام خمینی این مورد گستره وسیعی دارد و شامل احکامی است که رعایت آنها از نظر شارع دارای اهمیت ویژهای است و تقیه در آنان به نابودی اساس دین میانجامد؛ مانند محوکردن قرآن کریم، از میان بردن خانه کعبه و مشاهد مشرفه و نیز تقیه در جایی که اصلی از اصول اسلام یا مذهب یا ضروریات دین در معرض زوال و نابودی باشد؛ همچنین اگر شخصی که تقیه میکند، در میان مردم جایگاه ویژهای داشته باشد (مانند رهبران دینی و مراجع تقلید که انجام کار حرام از سوی آنان موجب هتک حرمت دین است) تقیه بر وی جایز نیست.[۷۱] مشی سیاسی امام خمینی پیش از انقلاب اسلامی نیز بر پایه همین دیدگاه بود. ایشان در برابر حکومت پهلوی، از زمانی که اساس دین را هدف قرار داده بود، تقیه را به هر صورت حرام میدانست.[۷۲] ایشان تقیه را مربوط به فروع میدانست، نه اصول.[۷۳] مبارزات ایشان با رژیم پهلوی ریشه در این مبانی نظری داشت. نظر امام خمینی دربارهٔ موارد دیگر استثنا این است که بیگمان خداوند راضی نمیشود جان شیعیان به سبب نیاشامیدن مسکرات و گزاردن حج تمتع و مسح نکشیدن از روی پاپوش به خطر بیفتد؛ بنابراین تقیه در این امور اشکالی ندارد[۷۴]؛ اما احادیثی را که دربارهٔ منع از تقیه در موارد پیشگفته نقل شده است، به شکلهای مختلف میتوان توجیه کرد؛ ازجمله میتوان آنها را حمل بر تقیه مداراتی کرد.[۷۵] روایاتی هم نقل شده است که بیزاریجستن و برائت از امیرالمؤمنین(ع) در مقام تقیه جایز نیست.[۷۶] امام خمینی ضمن خدشه در سند این روایات و به جهت تقابل آنها با حکم عقل و برخی احادیث دیگر، به جواز تقیه حکم کرده است.[۷۷].[۷۸]
آثار تقیه
به آثار اعمالی که از روی تقیه انجام میشود، در منابع فقهی توجه شده است. هر گاه در نماز و روزه یا دیگر عبادتها تقیه شود، پس از برطرفشدن موضوع تقیه، تکرار آن عمل در شرایط جدید لازم نیست و عمل تقیهای کافی است.[۷۹]
امام خمینی همسو با این نظر، احادیث مورد استناد را به سه دسته تقسیم کرده است و با ذکر احادیث مختلف و بررسی سندی و دلالت آن، مدعای خویش را مبنی بر مجزیبودن عمل در اقسام مختلف تقیه به اثبات رسانده است.[۸۰] از سوی دیگر، دربارهٔ سایر آثار صحت عمل تقیهای فقها اختلاف نظر دارند.[۸۱] ایشان با استناد به عموم برخی دلایل جواز تقیه و احادیثی که در خصوص وضو وارد شده است، معتقد است تمام آثار صحت بر عمل تقیهای بار میشود.[۸۲] در منابع فقهی، به آثار ترک تقیه نیز توجه شده است. شیخ انصاری با استناد به نهی شارع در برخی موارد، عبادتی که در آن تقیه واجب بوده و مکلف آن را به صورت عادی بهجا آورده، صحیح ندانسته است.[۸۳] در مقابل، امام خمینی با مناقشه در دلایل نظر شیخ انصاری قائل است که ترک تقیه در هیچ موردی موجب باطلشدن عمل نمیشود؛ زیرا امر به تقیه سبب نمیشود عمل بدون تقیه، مورد نهی شارع باشد.[۸۴].[۸۵]
منابع
پانویس
- ↑ ابناثیر، النهایه، ۱/۱۹۳؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۵/۴۰۱
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۷۱
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۷۱؛ مفید، تصحیح اعتقادات، ۱۳۷؛ شهید اول، القواعد و الفوائد، ۲/۱۵۵
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۷
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «تقیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۸۲ – ۴۸۸.
- ↑ سبحانی، الاضواء، ۴۰۷
- ↑ صدوق، کمال الدین، ۲/۳۴۴–۳۴۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۱۱۶
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱/۱۱۶
- ↑ شرفالدین، اجوبة مسائل، ۸۱
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۱/۴۳–۴۶؛ سبحانی، الاضواء، ۴۲۰
- ↑ کلینی، ۸/۲–۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۵۴
- ↑ کورانی، تدوین القرآن، ۴۷
- ↑ عنایت، تفکر نوین، ۲۴۲
- ↑ آقابزرگ، الذریعه، ۴/۴۰۳–۴۰۵
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ۳۸؛ آقابزرگ، الذریعه، ۴/۴۰۴
- ↑ صدوق، الهدایه، ۵۱–۵۳
- ↑ امام خمینی، مکاسب محرمه، ۲/۲۲۵–۲۴۷
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۷–۹۴
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «تقیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۸۲ – ۴۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۶۲
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «تقیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۸۲ – ۴۸۸.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۲/۲۳۶
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۷۳–۷۴؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۳۸۹
- ↑ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۴۱۰–۴۱۲
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۷
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۷۳
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۷
- ↑ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۴۹۲
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۲/۲۲۵–۲۲۶
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۸
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۱۲
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۹
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۹
- ↑ سروش محلاتی، حد و حکمت مدارا، ۱۸۱
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۷۱
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۷۶ و ۱۸۰؛ امام خمینی، استفتائات، ۳/۶۱۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۶۲
- ↑ خویی، موسوعة، ۵/۲۲۴–۲۲۵ و ۲۷۳–۲۷۷؛ روحانی، فقه الصادق(ع)، ۱۱/۳۹۲–۳۹۳
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «تقیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۸۲ – ۴۸۸.
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۱۰۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۳۳/۱۸۱
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۲/۲۱۲–۲۱۴
- ↑ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
- ↑ طوسی، التبیان، ۶/۴۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۶/۵۹۷–۵۹۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ۴/۱۳۲
- ↑ طبری، جامع البیان، ۳/۱۵۲–۱۵۳؛ طوسی، التبیان، ۲/۴۳۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ۲/۷۳۰
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۰۴، ۲۰۶ و ۲۱۲–۲۱۴
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۰۳–۲۵۴؛ سمعانی، تفسیر السمعانی، ۱/۳۰۹؛ رازی، مفاتیح الغیب، ۸/۱۹۴
- ↑ خویی، موسوعة، ۵/۲۲۱–۲۲۲؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۵/۵۱
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۱۰–۹۴
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۰/۱۳۱
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۰
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۲/۲۲۶–۲۲۷
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۲۸
- ↑ تبریزی، حاشیة علی رسالة فی التقیه، ۶۳۰
- ↑ سبحانی، الاضواء، ۴۰۹
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۸/۵۵–۵۶؛ سرخسی، المبسوط، ۲۴/۴۵؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۴/۵۷؛ سبحانی، الاعتصام، ۳۲۰–۳۲۵
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «تقیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۸۲ – ۴۸۸.
- ↑ عاملی، مدارک الاحکام، ۱/۲۲۳
- ↑ کرکی، جامع المقاصد، ۱/۲۲۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ۲/۲۳۸
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۲/۲۳۸–۲۳۹
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۷۷–۸۶
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۸۵
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «تقیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۸۲ – ۴۸۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۵
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۲۷؛ امام خمینی، الرسائل العشره، ۱۲–۲۲
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۶
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۳۴
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۲۰؛ امام خمینی، مکاسب، ۲/۲۲۲
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۳۴–۲۳۵
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۱۶
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۱۲–۱۴
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۱
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۱۸
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۱۴–۲۰
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۲۲–۲۸
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۳۱–۳۲
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «تقیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۸۲ – ۴۸۸.
- ↑ بحرانی، الحدائق الناضرة، ۲/۳۱۶؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۴۴۴
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۴۱–۷۱
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۹۹–۱۰۰؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۵/۶۵–۶۶
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۸۹–۹۴
- ↑ انصاری، رسائل فقهیه، ۹۶
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۳۳–۴۰
- ↑ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، مقاله «تقیه»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۸۲ – ۴۸۸.