توکل در اخلاق اسلامی
مقدمه
- توکّل، تکیه بر خداوند است و اعتماد به او، بعد از آنکه آدمی لوازم مورد نیاز برای هدف خود را به اندازهای که برای او مقدور است، فراهم آورده باشد. خداوند متعال در بیش از سی آیه از آیات قرآن کریم، به این مسأله امر فرموده مردمان را به توکّل بر خود فراخوانده است. به عنوان نمونه تنها به این چند آیه بنگرید: ﴿رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا﴾[۱]؛ ﴿وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ﴾[۲]؛ ﴿حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾[۳][۴].
مراتب توکل بر حضرت حق
- فضیلت اخلاقی توکل را نیز همچون دیگر فضائل، مراتبی چند است. ما در اینجا به مهمترین این مراتب اشاره میکنیم.
مرتبه نخست
- آن است که آدمی اسباب بایسته را فراسم سازد، اما نه برآن اسباب و لوازم که بر حضرت حق تکیه نماید؛ همچون کسی که خداوند را عبادت میکند اما درباره قیامت و خاتمت امر خود، تها به فضل و کرم او - جل و علا!- و نه عبادات خود تکیه مینماید. این افراد هرچند به کشاورزی، کسب و آموزش علوم میپردازند، اما هرگز به این عوامل ظاهری اعتماد نکرده تنها امید به او میبرند و بس. این مرتبت در شماری از آیات قرآن کریم بدین گونه به اشاره گرفته شده است:
- ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴾[۵]؛
- ﴿وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۶]؛
- ﴿إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ ﴾[۷]؛
- ﴿وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۸][۹].
مرتبه دوّم
- آن است که انسان اسباب و لوازم هر کاری را با یقین به اینکه تمامی قدرتها تنها از آن خداست، آماده سازد؛ بنابراین، رهسپاری اسباب و لوازم به سوی هدف مقصود، به فعلیّت رسیدن آن و رفع موانعی که میتواند انسان را از رسیدن به هدف بازدارد، فقط در حیطه قدرت و اراده اوست و بس.
- کسی که در این مرتبه بهسر میبرد، خداوند را سببساز تمامی اسباب، و تعیین کننده مسیر حرکت آن، و توفیق دهنده در کارها میداند؛ همانگونه که او را رفع کننده تمامی موانع میشناسد. خداوند متعال خود به این مرتبه در شماری از آیات کتاب آسمانی اشاره کرده؛ نمونه را به این چند آیه بنگرید:
- ﴿وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۰]؛
- ﴿وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾[۱۱]؛
- ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۱۲][۱۳].
مرتبه سوّم
- آن است که هرچند آدمی به تهیّه و تدارک اسباب لازم برای رسیدن به هدف خود میپردازد، اما این اسباب برای او سرابی آبنُما بیش نیست. اینگونه از متوکّلان، بود و نبود اسباب و لوازم را همچون دیگر اجزاء این عالم یکسان میبینند، از این رو تمامی جهان هستی از جبروت تا ناسوت را یکسر عدمی هستینُما میانگارند، که در پایینترین مراتب پستی قرار دارد، و تنها او - جلَّ وعلا! - است که در برترین مراتب بلندی و شرافت بوده تمامی اسباب را هدایت میفرماید. به سخنی دیگر، اینچنین کس حکمرانی حضرت حق بر تمامی علل و عوامل را در مییابد و ادارک میکند که هیچ موجودی در این عالم نیست مگر آنکه به او -تعالی!- قائم است و پایدار. این مرتبه رفیع نیز در برخی از آیات قرآن به توضیح گرفته شده است:
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾[۱۴]؛
- ﴿قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[۱۵]؛
- ﴿وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ﴾[۱۶]؛
- ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾[۱۷][۱۸].
- توکّل نتیجه توحید افعالی است، و مراتب گوناگون آن نیز هریک نتیجهای است که از یکی از مراتب توحید افعالی بهدست میآید. این مطلب در آیاتی که پیش از این حکایت نمودیم، بهخوبی نشان داده شده است. از اینرو سخن مشهور در میان حوزویان که از سرآغازنامه نخستین کتاب درسی حوزوی برگرفته شده: أول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الأمر إلیه - سخنی درست است، که هم با نصوص دینی مطابقت مینماید، و هم با بررسی عقلی، درستی آن واضح میشود. پس از این به شماری از روایاتی که این مضمون را تأیید میکند، اشاره خواهیم کرد.
- از این رو هرکس به واسطه برهانهای قطعی دریابد که در تمامی پهنه هستی هیچ مؤثری بهجز از حضرت حق وجود ندارد، و تنها اوست که پاینده و بینیاز است، و جز او هرچه هست نه تنها فقیر است که محض فقر است، از این رو در عالم هستی تنها یک وجود حقیقی وجود دارد و بس؛ به مرتبه نخست از توکّل دست یافته است. این مرتبه را در اصطلاح اخلاق پژوهان "علم الیقین" میخوانند. در این مرحله استدلال عقلی رکن اصلی رسیدن به توکل میباشد؛ به این آیه شریفه بنگرید: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾[۱۹][۲۰].
- در برابر اینان، هرکس بهواسطه شهود قلبی و حضوری به این مطلب دست یابد- یعنی دریابد که او تعالی! موجود است و دیگران باطلهای موجودنُما، او غنای مطلق است و دیگران فقر محض- به مرتبه دوّم از توکّل - که آن را "عینُ الیقین" میخوانند- دست یافته است. در این مرتبه نه استدلال عقلی که شهود قلبی مایه پدید آمدن یقین شده است. حضرت حق در ادامه آیه پیشین میافزاید: ﴿أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۲۱].
- زان پس، هرکس شیرینی یقین را چشد- همچون تشنهای که به آب رسد و از آن نوشد، و یا گمگشتهای که راهی به سوی دیار محبوب یابد - به مرتبه سوّم از توکّل - که آن را "حقّ الیقین" میخوانند- دست یافته است. این کس میتواند معنای آیه شریفه ﴿أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾[۲۲] را دریابد، که حتّی وجود خود او نیز به وجود حضرت حق قائم بوده، خود او را در این میانه نقشی نیست. به این آیه نیز بنگرید: ﴿أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ﴾[۲۳].
- خوشا به حال آنان که به این مرتبت واصل شدهاند، و به برترین مراتب توکّل به او رسیدهاند. اینان چون به حقُّ الیقین رسیدهاند از جانب حضرت حق برکت یافته مبارک شدهاند: ﴿فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۲۴][۲۵].
- دانشمندان علم اخلاق، چون به فراهم آوردن اسباب لازم در برآوردن هر هدفی توجّه نکردهاند- چه نظر خود را به توحید خالص دوخته بودند- به ناگزیر در جمع میان لزوم اسباب، و دعوت به توحید خالص، به توجیهاتی عجیب گرفتار آمدهاند؛ چه سنّت و قانون الهی بر آن است که هیچ امری در این عالم بدون فراهم آمدن اسبابش بهوجود نیاید. اینان اعتقاد سالکان به این مطلب را با موحّد بودن آنان در تنافی دیده به گونههای مختلف به توجیه این نکته پرداختهاند. بهنظر ما، این توجیهات، غلطی است که بر غلط پیشین اینان استوار شده است؛ چه اصلاً ناسازگاریای در میان این دو نکته وجود ندارد، که در رفع آن ناسازگاری چنین توجیهاتی ارائه شود. تهیّه و آمادهسازی لوازم و اسباب به باور ما در مراتب توکّل امری لازم و ضروری است، که اصلاً بدون وجود آن نمیتوان توکّل را معنا نمود.
- سخن پیامبر اکرم (ص) که چون عربی بیابانگرد از ایشان پرسید: آیا شتر را ببندم و توکّل کنم، و یا آن را رها ساخته و توکّل نمایم؟ فرمودند: "آن را ببند و بر خدای توکّل کن" [۲۶]، تعریفی است که ایشان از توکّل عرضه داشتهاند. در این تعریف بنا بر اصطلاحات منطقیان "بستن" بهمنزله رسمی است که بدون آن، تعریف امکان نخواهد داشت.
- آری! از برخی از حالات عارفان کامل سخنانی نقل میشود، که با این مطلب در ستیزه است؛ این سخنان اگر بهدرستی نقل شده و در آن تحریفی بهکار نرفته باشد، یا بر اساس استثناء در قانون طبیعی خلقت استوار شده، و یا بر اساس انقطاع آنان از اسباب و علل، و روی کردنشان به سوی آن کس که خود علّت تمامی علتها و سبب تمامی سببها است[۲۷].
- توضیح آنکه حضرت حق گاه چیزی را بدون علّت و عوامل ظاهری پدید میآورد، تا عادت و قانون طبیعت در آن میان محو شود. این از آن رو است که مردمان دریابند که قدرت حضرتش فراتر از قوانین عالم طبیعت است. این مطلب بهوفور در کتبی که از معجزات و امور غیر طبیعی انبیاء (ع) و ائمه هدی (ع) سخن گفتهاند، دیده میشود.
- این نوع از آفرینش، استثنایی است که در قانون خلقت ایجاد میشود؛ چه سنّت الهی بر آن است که هر امری تنها بهوسیله علل و اسباب طبیعی خود صورت پذیرد، و تنها در برخی از موارد نادر میتوان به اینگونه استثناها برخورد. با این همه اما استاد بزرگوار ما حضرت علامه طباطبائی در تفسیر شریف المیزان، بر آن رفتهاند که حتّی این امور نیز از شمول قانون علّت خارج نبوده، تنها علّتهای موجود در آن از نظر ظاهربین انسانها بهدور است؛ از این رو حتّی در معجزات و خوارق عادات نیز عللی در کارند، که اینگونه امور را به سامان میرسانند.
- تحقیق پیرامون این مطلب، به مجالی فراختر از این نیازمند است.
- گذشته از این، انقطاع کامل بهسوی حضرت حق، نظر دوختن تام و تمام بهسوی او، و بریدن از تمامی علّتهای مادّی ظاهری، خود میتواند نقش علّت را بر عهده گرفته در پدید آمدن امری دخالت نماید؛ از این رو در حالی که دیگران وجود پدیدهای را بدون علّت میپندارند، علّتی بسیار قوی در میان بوده که همان انقطاع نفس آدمی بهسوی حضرت حق میباشد. دعا، تضرّع به درگاه او، صدقه دادن و اموری اینگونه نیز، خود در شمار علل و عوامل ایجاد اشیاء است. آری! انقطاع کامل از عالَم مادّه و توجّه تمام به بارگاه ربوبی، امری نیست که فراخور چنگ همه انسانها آید، از اینرو است که نادریاب بودن آن باعث شده است تا علیّت آن از نظر بسیاری از کسان دور نماید.
- در خبر است که ابراهیم خلیل (ع) با تمامی وجود روی به سوی بارگاه عزّت داشت، و در این میانه جز او هیچ چیزی را به نظر نمیآورد. در واقعه شکستن بتان، چون نمرودیان او را با منجنیق به سوی دریای آتش پرتاب کردند، جبرائیل (ع) در میانه آسمان و زمین به سویش شتافت و پرسید:"آیا نیازی داری؟ فرمود: به تو نه! خداوند مرا کافی است و او وکیل خوبی است. پس از آن میکائیل بهسویش شتافت و عرض کرد: اگر میخواهی آتش را خاموش نمایم، چه منابع بارانها و آبها در اختیار من است، ابراهیم فرمود: نمیخواهم!. زان پس فرشته باد به محضرش رسید و عرض کرد: اگر میخواهی آتش را به پرواز درآورم، گفت: نمیخواهم!. جبرائیل بار دیگر به سخن آمد و گفت: پس از خداوند بخواه، فرمود: آگاهی او از حال من مرا از سؤال کردن بینیاز میسازد!" [۲۸]. این سؤال و جواب که نشان از مرتبه ویژه آن پیامبر عظیمالشّأن الهی داشت، خود نشان دهنده همین مطلب است. به این چند آیه شریفه بنگرید: ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴾[۲۹]؛ ﴿فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ﴾[۳۰][۳۱].
- از آنچه گذشت، چنین نتیجه میگیریم که آمادهسازی علّتهای لازم برای هر کاری - در آن حدّی که برای ما مقدور است- نه تنها منافاتی با توکّل نخواهد داشت، که لازمه حتمی برای به انجام رسیدن آن کار است. از این رو کسی که اسباب و لوازم کاری را فراهم نکرده تنها منتظر انجام و به هدف رسیدن آن باشد، "متوکّل" نخواهد بود، و "اهل توکّل" خوانده نخواهد شد. این اندیشه در روایات خاندان عصمت و طهارت (ع) بهشدّت محکوم شده است، ما اگر چه پس از این به شماری از این روایات اشاره خواهیم کرد، امّا در اینجا تنها در حدیث در این رابطه نقل مینماییم، تا میزان توجّه معصومان اُمّت (ع) به آمادهسازی زمینهها و علل مادّی را نشان دهیم: در خبر است که پیامبر اکرم (ص) گروهی را دیدند که دست از کشاورزی شسته بیکار نشستهاند. ایشان از آنان پرسیدند: "شما کیانید؟ گفتند: ما توکّلکنندهگانیم. آنحضرت فرمودند: نه! شما سرباران دیگرانید"[۳۲]؛ امیرمؤمنان (ع) از روزی گروهی را دیدند، که در عین سلامتی در گوشهای از مسجد نشستهاند. ایشان از آنان پرسیدند: "شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ما توکل کنندهگانیم. آن حضرت فرمودند: نه! شما کسانی هستید که از دسترنج دیگران میخورید" [۳۳][۳۴].
- هرچند تمامی اسباب و علل بهدست حضرت حق است، امّا او - جلّ وعلا! - خود به ما دستور داده که در فعلیّت برخی از اسباب و علل واسطه شده، آنها را بهکارگیریم تا با فراهم شدن زمینه لازم، آنچه در پی آن هستیم به وجود آید. پر واضح است که آن مقدار از اسباب و عللی که بهدست ماست و ما در فراهم آوردن آن نقش داریم، بسیار اندک بوده در مقابل مجموعه علل لازم برای برآورده شدن اهداف مادی، بسیار ناچیز است. با این حال نمیتوان دست از فعالیّت کشیده آن را به سویی وانهاد. نمونه را در کشت یک دانه، ما تنها میتوانیم شرایط را آماده سازیم، امّا رشد و بالش آن دانه به علل دیگری نیازمند است، که تمامی آنها تنها به دست حضرت حق جاری میشود.
- بنابراین، زارع حقیقی اوست، همانگونه که خالق، زندهکننده، و پدید آورنده اشیاء هم اوست. این سخن نه از سر مبالغه و یا مجازگویی، که سخنی سراسر حقیقی است، و به معنای حقیقی کلمه نشان میدهد که هیچکس نمیتواند با او در عناوینی همچون خالقیت، احیاء، ایجاد و حتّی زارع بودن، مشارکت کند.
- کوتاه سخن آنکه او آفریننده است، و پرورش دهنده، و دیگران فقط پرورش یافتگان اویند و بهرهای در این میان از پرورش دهندگی و خالقیّت نخواهند داشت.
- گذشته از این، توجّه به نکتهای دیگر نیز در این زمینه لازم است؛ و آن اینکه آمادهسازی اسباب و علل، تنها در فراهم آوردن علل مادّی و ظاهری خلاصه نمیشود؛ بلکه از آیات قرآن و احادیث معصومین (ع) دریافته میشود که تقوی، انفاق در راه خدا، برآوردن نیازهای مؤمنان، شاد کردن آنان، دعا، توبه، شکرگذاری از حضرت حق، توسّل به او، عبادات گوناگون، پرداخت حقوق مالی واجب، پرداخت صدقات مستحبّی و دیگر امور اینگونه نیز، در شمار علل و اسبابی است که برای فراهم ساختن مقصود میتواند به کار آدمی آید. بالاتر آنکه خود توکل به حضرت حق نیز نه تنها در شمار اسباب و علل قرار دارد، که میتوان آن را در شمار برترین آنها دانست[۳۵].
- ما در اینجا به شماری از این آیات و روایات اشاره میکنیم، تا در این زمینه نظام فکری اسلام بیشتر روشن گردد:
- ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ﴾[۳۶]؛
- ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ﴾[۳۷]؛
- ﴿وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۳۸]؛
- ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾[۳۹]؛
- ﴿اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا﴾[۴۰]؛
- ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾[۴۱]؛
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾[۴۲]؛
- ﴿اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ﴾[۴۳]؛
- ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۴۴]؛
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾[۴۵]؛
- ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾[۴۶]؛
- ﴿فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً﴾[۴۷]؛
- ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا﴾[۴۸]؛
- ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ﴾[۴۹]؛
- ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا * سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا﴾[۵۰][۵۱].
- معنای توکل بر خدا در این امور ۔ که همگی در شمار امور معنوی، و نه مادّی قرار دارد- نیز، همان اعتماد و تکیه بر او میباشد. بهگونهای که آدمی امور معنویای همچون تقوا را نیز تنها عللی بداند، که – همانگونه که در بیان مراتب سه گانه توکل گذشت- نه میتواند به عنوان علّت بهصورت کامل به کار آید، و نه میتواند نقشی مستقل بر عهده گیرد، بلکه تنها با خواست حضرت حق و بر اساس اراده اوست که میتواند در فراهم آمدن نتیجه، علّیّتی داشته باشد. از همین رو است که در این آیات، خداوند انجام فعل را به خود نسبت داده و تقوی و استغفار و دیگر امور معنوی را تنها همچون وسیلهای برشمرده است. این مطلب بهوضوح در آیه شریفه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾[۵۲] به چشم میآید[۵۳].
- این فضیلت بزرگ، گذشته از آنکه خود در شمار بزرگترین و ارزشمندترین فضائل اخلاقی قرار دارد، بسیاری دیگر از فضائل را نیز بههمراه خود داشته، توکل کنندگان به حضرت حق را از آن بهرهمند میسازد. فضائلی همچون قوّت اراده، شهامت، شجاعت، اطمینان به نفس، رضایت از تقدیر الهی، آرامش، وقار، خویشتنداری، قناعت، بخشندگی، خیرخواهی، وفاء و فضائلی چند دیگر، در این شمار است.
- بنابراین، خواه ناخواه بسیاری از رذائل را از متوکلان خواهد زدود، و زنگار آن را از جان اینان خواهد سترد. بر این اساس، آن کس که از نعمت توکّل برخوردار است، همانگونه که از اعتماد بر غیر خدا میرهد، از ضعف و سستی اراده، ترس، نگرانی، ناآرامی، اندوه، غم، نارضایتی، نادانی، پستی، حرص، طمع، حسد و دیگر رذائل اخلاقی اینگونه نیز رهایی مییابد.
- در شماری از آیات و روایات ما، به این مطلب بهوضوح اشاره شده است؛ به این آیه شریفه بنگرید: ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ﴾[۵۴].
- امام جواد نیز در این زمینه میفرمایند: "توکّل به خدا قیمت هر امر پر ارزش، و نردبانی بهسوی هر امر رفیع و بلند است" [۵۵]. این حدیث، بهخوبی نقش کلّی توکّل در به دست آوردن دیگر فضائل و ستردن رذائل از نفس را نشان میدهد. درباره یکایک فضائل نیز روایاتی در دست است، که به این نقش اشاره میکند. ما در اینجا به شماری از این احادیث اشاره میکنیم:پیامبر اکرم (ص) از جبرائیل پرسیدند: "توکّل بر خدای -عزَّوجلّ!- چیست؟ جبرائیل پاسخ داد: دانستن اینکه مخلوق نه ضرری میرساند و نه نفعی دارد، نه چیزی میدهد و نه از چیزی جلوگیری میکند، و مأیوس بودن از مردمان. چون بندهای چنین باشد، برای هیچکس جز از خداوند متعال کاری انجام نمیدهد، و به هیچکس امید نمیبندد، و از هیچکس جز او نمیهراسد، و در هیچکس جز او طمع نمیکند. این توکّل حقیقی است"[۵۶][۵۷].
- بنا بر آنچه در "غُرَر الحِکَم" آمده است، امیرمؤمنان (ع) فرمودند: "هرکس بر خدای توکل کند، مشکلات بر او آسان میشود و علل و اسباب لازم برای امور برای او سهل و آسان میگردد"[۵۸]؛ همیشان فرمودند: "هرکس بر خدای -سبحانه!- توکّل کند، موارد نامشخّص برای او روشن و آسان میگردد، و از مشکلاتش کفایت میشود، و از نتایج وخیم کارها در امان میماند"؛ [۵۹]؛ امام باقر (ع) میفرمایند: "هرکس بر خدای توکّل کند مغلوب نمیشود، و هرکس به او چنگ زند شکسته نمیگردد"[۶۰]؛ پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "هرکس دوست دارد که قویترین مردمان باشد، باید بر خدای توکل کند"[۶۱]؛
- نمونه این احادیث، به فراوانی در کتب روایی ما به چشم میآید. ما – به خواست حضرت حق - برخی از آنها را در پایان این مبحث یاد خواهیم کرد[۶۲].
نتیجهای که از توکّل حاصل میشود
- اگر توکّل هیچ نتیجهای جز از یاری حضرت حق در مشکلات و آزمایشها نداشت، کافی بود تا همین را بهترین نتیجه برای این صفت ارزشمند اخلاقی بدانیم. خداوند متعال خود در شماری از آیات وعده فرموده که به یاری متوکلان بشتابد؛ در این شمار است: ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾[۶۳].
- بلکه میتوان گفت که تمامی آیاتی که درباره توکل، فضیلت آن و امر به تحصیل آن نازل شده است، این وعده را بهگونهای آشکار در خود دارد. به عبارت دیگر این آیات دلالت مینماید که هدایت خاصّ حضرت حق - که نتیجه عنایت ویژه اوست - شامل حال متوکلان میشود، و آنان از تفضّل خاص او بهرهمند میگردند.
- این هدایت خاص باعث میشود که شیاطین اِنسی و جنّی بر او دست نیابند، و نتواند او را مغلوب خویش ساخته به خذلان و بدبختی دچارش سازند. بدین ترتیب اگر تمامی شیاطین بر این مطلب توافق کنند که با تمامی نیرو و توان خود او را به سلطه گیرند، توفیقی حاصل نخواهند کرد؛ خود حضرت حق - جلَّ وعلا! - نیز این بشارت را اینگونه بیان داشته است:
- ﴿فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ﴾[۶۴]؛
- ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۶۵]؛
- ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾[۶۶]؛
- ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۶۷].
- این یکی از نتایج این فضیلت درخشان است نتایجی دیگر نیز به همراه و پس از این صفت اخلاقی پدید میآید که هرگز از آن جدا نشده سرانجام آدمی را به برترین مدارج کمال رهنمون میشود[۶۸].
تکمیل این مبحث و توضیحی پیرامون آن
- بُریدن از تمامی خلق و روی آوردن به سوی بارگاه عزت او - جلَّ وعلا! - که از آن به حالت "انقطاع إلی الله" تعبیر میشود، لطفی است که در فطرت انسانها نهفته عمق جان آنان با آن آشنایی کامل دارد. این حالت به هنگامی که انسان از اسباب و علل ظاهری مادّی ناامید شود، بهخوبی آشکار میگردد. در این حالت انسان از اسباب ظاهری بریده و تنها او را به عنوان سبب و علّت، توانای بر انجام امور مییابد: ﴿فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ﴾[۶۹][۷۰].
- این حالت به هنگام دعا و تضرّع به درگاه او نیز بهخوبی آشکار میگردد. این حالت در اصطلاح "تَبَتُّل" نامیده میشود، و اهل دل برآنند که اگر کسی در مناجات خود به حقیقت تبتُّل و تبتُّل حقیقی دست یابد، بدون تردید درخواستش از جانب حضرت حق اجابت خواهد شد. او جلَّ وعلا! - نیز خود میفرماید: ﴿وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا﴾[۷۱].
- بندگان صالح خداوند نیز این حالت را به هنگام وانهادن امور به کفّ خالقشان در مییابند. اینان چون به مقام تفویض رسند، به روشنی به مقام انقطاع دست یافتهاند؛ چه در این حالت تنها او را مؤثّر در عوالم هستی مییابند، و جز او را نقشی باطل و سرابی بیحقیقت میانگارند: ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[۷۲].
- آیات و روایات ما بهخوبی نشان میدهند، که تمامی پهنه هستی نمیتوانند هیچ ضرری متوجه کسانی که خود را به او واگذار کرده به مقام انقطاع رسیدهاند، وارد سازند. به این دو آیه شریفه بنگرید: ﴿فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ﴾[۷۳]؛ ﴿وَيُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۷۴][۷۵].
- به عنوان نمونه به این حدیث شریف نیز توجه نمایید:امام صادق (ع) فرمودند: "خداوند - عزَّوجلَّ! - به داوود وحی فرمود که: هیچیک از بندگان من بهصورت واقعی و با نیّت حقیقی به من چنگ نزد و دیگران را رها نساخت، مگر آنکه چون آسمان و زمین و هر کس که میان این دو است او را به حیله گیرند، من او را از میان همه این موجودات به سلامت خارج سازم؛ و هیچیک از بندگان من بهصورت واقعی و با نیّت حقیقی به یکی از مخلوقات من چنگ نزد و مرا رها نساخت، مگر آنکه تمامی اسباب و علل آسمان و زمین را از دسترس خارج ساختم و زمین را در زیر پایش خشمگین کردم، و پروا ننمودم که به کدامین بیابان هلاک شود!"[۷۶]؛
- کوتاه سخن اینکه حالت وانهادن امور به حضرت حق و چنگ انداختن به ریسمان او، حالتی نایاب است که گاه برای انسان حاصل میشود؛ و در شمار برترین مراتب توحید افعالی قرار دارد. بنابراین میتوان گفت که این حالت، مرتبه چهارم از مراتب توکّل است که تنها در برخی لحظات برای برخی از متوکّلان - که به بالاترین مراتب توکل رسیدهاند - پدید میآید. در این لحظات، این حالت در آنان اثری کامل داشته آنان را در دژ اَمن و محکم الهی قرار میدهد. در این موقع جنّ و انس نمیتوانند بر او دست یافته او را از هدفش بازدارند[۷۷].
- این حالت در دانش تاریخ و سیرهنگاری در بیان سیره پیامبران گرام (ع) به دفعات نقل شده، و بسیاری از مجاهدان نیز در جریان پیروزی انقلاب اسلامی آن را به چشم خویش مشاهده کردند.
- آری! بسیاری از آیات و روایات نشان میدهد که قانون بیتغییر و غیر قابل بازگشت الهی، بر این رفته است که چون انسان با تمامی وجود به سوی خداوند رفته از غیر او منقطع شود، خداوند نیز برای او گشایشی فراهم ساخته از مشکلات رهاییش میدهد؛ سختیها را به پایان میبرد و آسانیها را جایگزینش میفرماید: ﴿إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ﴾[۷۸][۷۹].
- نمونههای بسیار این آیه، نشان میدهد که بهمحض حصول انقطاع، اثر آن نیز فراهم میآید. بنابراین، میتوان گفت که خود حالت انقطاع نیز در شمار علل و اسباب بوده منافاتی با سخن نقل شده از امام صادق (ع) ندارد: "خداوند اِبا مینماید که چیزی را جز بهوسیله اسباب و علل آن پدید آورد" [۸۰].
- چه همانگونه که پیش از این گفتیم، عنوان "علل و اسباب" شامل هر دو گونه اسباب مادّی ظاهری، و اسباب غیر مادّی باطنی میشود، و انقطاع به سوی او و چنگ انداختن به دامن فضلش و توکّل بر او، در شمار اسباب باطنی غیر مادّی است؛ بلکه میتوان گفت که این دسته از علل، در شمار برترین علتها بوده از توانی بسیار بیشتر از علل مادّی برخوردارند[۸۱].
توکل
توکل رایج در بین مسلمانان که به معنای دست کشیدن از فعالیت و سپردن کارها به دست خدا است مفهومی مرده و مردهپرور و ابزاری برای شانه خالی کردن از انجام وظیفه است. اما توکلی که اسلام توصیه میکند مفهومی حماسی و حقیقتی است زنده و حیاتبخش. در فرهنگ اسلام و قرآن توکل یعنی با اعتماد به خدا و قدرت و حمایت او تلاش کردن و انجام وظیفه کردن و به پیش رفتن و از موانع نهراسیدن. چنین اعتمادی نیز حاصل نمیشود مگر با شناخت سنن الهی. خداوند متعال تمام عالم هستی را با سنن و قوانین خاصی اداره میکند. عالم همانند موجود زندهای است که در مقابل خوب و بد، عدل و ظلم، تلاش و تنبلی و اخلاص و سوءنیت، بیتفاوت نیست. نظام هستی به گونهای آفریده شده که اگر کسی با خلوص نیت و در راه حق و عدل بکوشد، سنن و قوانین عالم به اذن خدا از او حمایت کرده به او مدد میرسانند. خداوند متعال میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ * وَالَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْسًا لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾[۸۲].
و فرمود: ﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۸۳]. و فرمود: خدا از کسانی که ایمان آوردهاند دفاع میکند؛ خدا هیچ جنایتکار ناسپاسی را دوست ندارد[۸۴]. امام صادق(ع) فرمودند: خدا بر بندگانش واجب نمود که خواستههای خود را از او بخواهند به وسیله اسباب و عللی که خدا برای آن خواستهها قرار داده است و بندگان را بر آن امر کرده است[۸۵]. روزی صحرانشینی داخل مسجد پیامبر شد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: آیا شترت را بستی؟ اعرابی گفت خیر توکل کردم بر خدا. پیامبر(ص) فرمودند: پای شتر را ببند و توکل کن بر خدا[۸۶].
پیامبر اکرم(ص) از جبرئیل پرسید: توکل بر خدای عزوجل چیست؟ فرمود: توکل یعنی علم به اینکه مخلوق نه توان زیان رساندن دارد و نه توان نفع رساندن؛ نه چیزی میدهد و نه از چیزی جلوگیری میکند؛ توکل یعنی مأیوس شدن از خلق. پس زمانی که عبد چنین شد جز برای خدا کار نمیکند و جز بر خدا امید نمیبندد و جز از خدا نمیترسد و چشم طمع از غیر خدا ندارد این است توکل[۸۷][۸۸]. بسیاری از کارهای اخلاقی مستلزم گذشتن از منافع شخصی هستند. به عبارت دیگر از زاویه دید دنیوی کار اخلاقی نوعی باختن است؛ لذا اگر انسان به این معتقد نباشد که جهان حسابی دارد و در ترازوی جهان، حق و باطل، اخلاص و سوءنیت، گذشت و نفعپرستی و عدل و ظلم یکسان نیستند؛ بعید است که دست به کار اخلاقی بزند. قواعد اخلاقی و شریعت آسمانی، در بسیاری از موارد جلوی افسارگسیختگی تمایلهای نفسانی را میگیرند؛ یک انسان اخلاقی و مؤمن به راحتی به این محدودیت تن میدهد، چون معتقد است که سنن تکوینی حامی سنن تشریعی هستند و هیچگاه کار خالص و حق بینتیجه نمیماند؛ لذا چنین انسانی به خدا و قوانین تکوینی او اعتماد داشته به خدا و اراده تکوینی او تکیه و توکل میکند و با اطمینان کامل به تکلیف اخلاقی و الهی، تن میسپارد. اما یک انسان بیدین و فاقد آرمان مقدس، منطقاً نمیتواند جهان را با شعور، جهتدار و حامی حق بداند، بنابراین انگیزه کافی برای کار اخلاقی نیز نخواهد داشت؛ چون از نظر چنین انسانی کار اخلاقی در بسیاری از موارد مساوی با باختن است[۸۹].[۹۰]
منابع
پانویس
- ↑ «پروردگار خاور و باختر که هیچ خدایی جز او نیست پس او را کارساز خویش گزین» سوره مزمل، آیه ۹.
- ↑ «و توکّلکنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.
- ↑ «خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۹۱.
- ↑ پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۵۹.
- ↑ و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست؛ سوره انفال، آیه: ۶۱.
- ↑ یاد کن آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی میکردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود؛ سوره انفال، آیه: ۹.
- ↑ و خداوند آن را جز مژدهای (برایتان) قرار نداد و اینکه دلتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند نیست که خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره انفال، آیه: ۱۰.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۹۲.
- ↑ «و اگر خداوند بلایی به تو رساند بلاگردانی جز خود وی برای آن نیست و اگر خیری به تو رساند او بر هر کاری تواناست» سوره انعام، آیه ۱۷.
- ↑ «و اگر خداوند بلایی به تو رساند کسی جز خود او آن را نمیگرداند، و اگر خیری برای تو بخواهد هیچ کس بازدارنده بخشش او نیست؛ آن را به هر کس از بندگانش بخواهد، میرساند و او آمرزنده بخشاینده است» سوره یونس، آیه ۱۰۷.
- ↑ «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۹۳.
- ↑ «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بینیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
- ↑ «بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمانها و زمین را سرور گزینم» سوره انعام، آیه ۱۴.
- ↑ «و همه کارها بدو باز گردانده میشود پس او را بپرست و بر او توکل» سوره هود، آیه ۱۲۳.
- ↑ «پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۹۴.
- ↑ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۹۵.
- ↑ «آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ «که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود» سوره انفال، آیه ۲۴.
- ↑ «آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است» سوره فصلت، آیه ۵۴.
- ↑ «و چون نزد آن آمد، بانگی برآمد که خجسته باد آن کس که در (کنار این) آتش و آنکه پیرامون آن است و پاکا خداوندی که پروردگار جهانیان است» سوره نمل، آیه ۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۹۶.
- ↑ «اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ»؛ سنن ترمذی، کتاب صفت قیامت، ح۲۴۴۱.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص۹۷.
- ↑ «هَلْ لَكَ مِنْ حَاجَةٍ فَقَالَ أَمَّا إِلَيْكَ فَلَا حَسْبِيَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَاسْتَقْبَلَهُ مِيكَائِيلُ فَقَالَ إِنْ أَرَدْتَ أَخْمَدْتُ النَّارَ فَإِنَّ خَزَائِنَ الْأَمْطَارِ وَ الْمِيَاهِ بِيَدِي فَقَالَ لَا أُرِيدُ وَ أَتَاهُ مَلَكُ الرِّيحِ فَقَالَ لَوْ شِئْتَ طَيَّرْتُ النَّارَ قَالَ لَا أُرِيدُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ فَاسْأَلِ اللَّهَ فَقَالَ حَسْبِي مِنْ سُؤَالِي عِلْمُهُ بِحَالِي»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۵.
- ↑ «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بیگمان خداوند برای هر چیز، اندازهای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۲-۳.
- ↑ «و چون در کشتی سوار میشوند خداوند را میخوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب میگردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک میورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۹۹.
- ↑ «وَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ (ص) قَوْماً لَا يَزْرَعُونَ قَالَ مَا أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ الْمُتَوَكِّلُونَ قَالَ لَا بَلْ أَنْتُمُ الْمُتَّكِلوُنَ»؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۱۷.
- ↑ «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع): أَنَّهُ مَرَّ يَوْماً عَلَى قَوْمٍ فَرَآهُمْ أَصِحَّاءَ جَالِسِينَ فِي زَاوِيَةِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ ع مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ الْمُتَوَكِّلُونَ قَالَ ع لَا بَلْ أَنْتُمُ الْمُتَأَكِّلَةُ »؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۲۰.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۰۰.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۰۱.
- ↑ «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید * و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد» سوره طلاق، آیه ۲-۳.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ «و داستان (بخشش) کسانی که داراییهای خود را در جستجوی خشنودی خداوند و برای استواری (نیّت خالصانه) خودشان میبخشند، همچون باغساری بر پشتهوارهای است که بارانی تند- و اگر نه بارانی تند، بارانی نرمریز- بدان برسد و میوههایش را دوچندان کند و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۶۵.
- ↑ «مرا بخوانید تا پاسختان دهم» سوره غافر، آیه ۶۰.
- ↑ «و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است * تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد * و شما را با داراییها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستانها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.
- ↑ «اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.
- ↑ «از شکیبایی و نماز یاری بجویید» سوره بقره، آیه ۴۵.
- ↑ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید» سوره انفال، آیه ۲۴.
- ↑ «و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است» سوره طلاق، آیه ۳.
- ↑ «باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد» سوره یونس، آیه ۷۱.
- ↑ «اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد» سوره انفال، آیه ۲۹.
- ↑ «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید * و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد» سوره طلاق، آیه ۲-۳.
- ↑ «و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید میآورد * زودا که خداوند پس از سختی، آسانی برگمارد» سوره طلاق، آیه ۴ و ۷.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۰۲-۱۰۴.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید» سوره مائده، آیه ۳۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۰۴.
- ↑ «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست * چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۹۹-۱۰۰.
- ↑ «الثِّقَةُ بِاللَّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَالٍ»؛ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۶۴.
- ↑ «سَأَلَ النَّبِيُّ (ص) عَنْ جَبْرَئِيلَ مَا التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لَا يَضُرُّ وَ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُعْطِي وَ لَا يَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْيَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِذَا كَانَ الْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَرْجُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَطْمَعْ فِي أَحَدٍ سِوَى اللَّهِ فَهَذَا هُوَ التَّوَكُّلُ »؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۳۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۰۵.
- ↑ «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فِي الْغُرَرِ: مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ ذَلَّتْ لَهُ الصِّعَابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَيْهِ الْأَسْبَابُ وَ تَبَوَّأَ الْخَفْضَ وَ الْكَرَامَةَ»
- ↑ «من توكّل على اللّه سبحانه أضائت له الشّبهات و كفى المؤنات و أمن التّبعات»
- ↑ «قَالَ الْبَاقِرُ (ع) مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ لَا يُغْلَبُ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَا يُهْزَمُ»بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۱.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ»؛ بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۱.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۰۶.
- ↑ «و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است» سوره طلاق، آیه ۳.
- ↑ «باری، بر خداوند توکل کردهام بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام کنید و مهلتم ندهید» سوره یونس، آیه ۷۱.
- ↑ «آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند» سوره یونس، آیه ۶۲.
- ↑ «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.
- ↑ «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۰۷-۱۰۸.
- ↑ «و چون در کشتی سوار میشوند خداوند را میخوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب میگردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک میورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۰۸.
- ↑ «و نام پروردگارت را یاد کن و از همه بگسل و بدو بپیوند» سوره مزمل، آیه ۸.
- ↑ «و کار خود را به خداوند وا میگذارم که خداوند بیگمان به (حال) بندگان خویش بیناست» سوره غافر، آیه ۴۴.
- ↑ «آنگاه خداوند او را از گزند نیرنگهایی که میورزیدند نگاه داشت و زشتی عذاب، فرعونیان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۴۵.
- ↑ «و خداوند آنان را که پرهیزگاری ورزیدهاند با رستگاریشان میرهاند، نه عذاب به آنان میرسد و نه اندوهگین میگردند» سوره زمر، آیه ۶۱.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۰۹.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ (ع) مَا اعْتَصَمَ بِي عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي دُونَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِي عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ ثُمَّ تَكِيدُهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ الْمَخْرَجَ مِنْ بَيْنِهِنَّ وَ مَا اعْتَصَمَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِي عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ إِلَّا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ يَدَيْهِ وَ أَسَخْتُ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ وَ لَمْ أُبَالِ بِأَيِّ وَادٍ هَلَكَ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۶۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۱۰.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی میکردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود و خداوند آن را جز مژدهای (برایتان) قرار نداد و اینکه دلتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند نیست که خداوند پیروزمندی فرزانه است *(یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا میپوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو میباراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را نیرومند سازد و گامها (یتان) را بدان استوار دارد (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی میفرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردنها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید» سوره انفال، آیه ۹-۱۲.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۱۱.
- ↑ «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۸۳.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۱۲.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد * و کافران را نگونساری باد و (خداوند) کردارهایشان را بیراه گرداند.!» سوره محمد، آیه ۷-۸.
- ↑ «و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، ج۲، صص ۲۶۵-۲۶۰.
- ↑ جامع السعادات، ج۳، ص۲۲۶.
- ↑ شیخ حسن دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ج۱، ص۱۲۲.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸ ص۱۳۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، ج۲، صص ۲۶۸ و ۲۶۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، ج۲، صص ۲۶۲ و ۲۶۳.
- ↑ ایمانی، احد، اخلاق و فرا اخلاق ص ۱۱۷.