سوره تکاثر در علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

سوره تکاثر در ترتیب مصحف یکصد و دومین سوره قرآن کریم و از نظر ترتیب نزول چهاردهمین،[۱] پانزدهمین،[۲] شانزدهمین [۳] یا هجدهمین [۴] سوره است که بعد از سوره کوثر و قبل از سوره ماعون نازل شده است.[۵] این سوره ۸ آیه [۶] و ۲۸ کلمه [۷] دارد.

بعضی با استناد به پاره‌ای از روایات شأن نزول و قراین دیگر، این سوره را مدنی دانسته‌اند؛[۸] ولی مطابق روایات ترتیب نزول، مکّی بودن آن صحیح‌تر به نظر می‌‌رسد، افزون بر این سیاق آیات آن به سوره‌های مکّی شباهت دارد و لحنِ شدید آیه‌ها با روحیه مادّی شدید حاکم بر مشرکان مکّه مناسب است و همچنین استعمال لفظ «کَلاّ» که خاص سوره‌های مکی است مکّی بودن سوره را تأیید می‌‌کند. [۹]

از روایات ترتیب نزول می‌‌توان استفاده کرد که این سوره قبل از هجرت به حبشه نازل شده است. [۱۰] در اکثر مصاحف و تفاسیر این سوره را «تکاثر» نامیده‌اند که از آیه أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ[۱۱] گرفته شده است؛[۱۲] ولی در برخی مصاحف کهن و روایات از آن به «سورة ألهاکم» یاد شده است. [۱۳] نقل است که اصحاب پیامبر (ص) این سوره را «مقبره» می‌‌نامیدند[۱۴].[۱۵]

شأن نزول

مفسران اتفاق دارند که سوره تکاثر درباره قبایلی نازل شده است که با کثرت نفرات یا اموال بر یکدیگر تفاخر می‌‌کردند؛ ولی در اینکه کدامین قبایل بوده‌اند اختلاف است؛ بعضی آن را مربوط به دو قبیله بنی‌عبد مناف بن قصی و بنی‌سهم بن عمرو از قریش می‌‌دانند [۱۶] و برخی دیگر آن را ناظر به دو قبیله از انصار در مدینه یا یهود می‌‌دانند. [۱۷] از آنجا که مکّی بودن سوره ترجیح دارد، رأی نخست صحیح‌تر است.[۱۸]

فضای نزول و هدف سوره

اعراب جاهلی مکّه تا زمان فتح مکّه و سیطره اسلام بر آن، گرایش شدیدی به مادیّات داشتند و بر اثر تکبّر که از صفات شاخص آنها بود با امور موهوم دنیوی بر یکدیگر فخر می‌‌فروختند. در چنین اوضاع اجتماعی سوره تکاثر نازل شد و این رفتار آنان را به شدت نکوهش کرد و این تفاخر و برتری جویی را عامل غفلت و رویگردانی آنها از خدای متعال و قیامت دانست[۱۹].[۲۰]

محتوای سوره

این سوره مردم را به شدت توبیخ می‌‌کند که با تکاثر ورزیدن و مسابقه گذاشتن در جمع اموال و اولاد و یاوران با یکدیگر از خدا، قیامت و سعادت واقعی خود و از آثار سوء و زیانبار این سرگرمی خود غفلت می‌ورزند. سپس ایشان را تهدید می‌‌کند که به زودی نتیجه این غفلت و سرگرمی‌های بیهوده خود را خواهند دید. اگر به حقیقت امر یقین داشتند از تکاثر و تفاخردست می‌‌کشیدند، یا بنابر تفسیری، در همین دنیا دوزخ را با چشم دل می‌‌دیدند. حال که چنین نیست حتماً در قیامت پیش و پس از ورود به دوزخ آن را خواهند دید و درباره نعمت‌هایی که به آنها ارزانی شده است تا از آنها بهره گیرند و شکرش را به جای آورند بازخواست خواهند شد. [۲۱]

در روایات فراوانی که شیعه نقل کرده منظور از «نعیم» در آیه ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ[۲۲]، نعمت ولایت پیامبر و ائمه اهل بیت (ع) معرفی شده است، چنان که امام صادق (ع) درباره این آیه فرمود: این امّت از نعمت رسول خدا و سپس اهل بیت او که خدای متعال به آنها ارزانی داشته بازخواست می‌‌شوند. [۲۳]

به نظر می‌‌رسد منظور از نعیم، مطلق نعمت است، از جهت نعمت بودن و آنچه در این گونه روایات آمده است از باب ذکر مصداق بارز و مهم و از آن جهت است که با ارشاد پیامبراکرم (ص) و ائمه (ع) چگونگی استفاده از نعمت‌های خدای متعال و شکر آنها مشخص می‌‌شود [۲۴].[۲۵]

فضیلت تلاوت سوره

روایات متعددی در فضیلت تلاوت این سوره نقل شده است؛[۲۶] در روایتی از امام صادق (ع) به خواندن این سوره در نمازهای واجب و مستحب تشویق شده است. [۲۷] در حدیث دیگری به نقل از رسول خدا (ص) آمده است: هرکس سوره تکاثر را هنگام خواب بخواند از فتنه قبر رهایی می‌‌یابد[۲۸].[۲۹]

سوره تکاثر در دانشنامه معاصر قرآن کریم

صد و دومین سوره قرآن و شانزدهمین آن به ترتیب نزول، نازل شده در مکه با محتوای توبیخ فزون طلبان.

این سوره را «تکاثر» (= افزون‌طلبی) می‌نامند؛ زیرا این کلمه در اولین آیه این سوره آمده است. دارای ۸ آیه، ۲۸ کلمه و ۱۲۳ حرف است. از نظر حجم در ردیف «مفصلات» و از سوره‌های «قصار» است.

این سوره از آغاز تا انجام از «تکاثر» یعنی افزون‌طلبی، زیاده‌خواهی و دنیازدگی و تفاخر و مباهات به آن سخن می‌گوید که انسان را بازی می‌دهد و از حقایق بازمی‌دارد. سپس در تعریض و کنایه به دنیاطلبان می‌فرماید: آنگاه که [آنان] دوزخ را ببینند و حجاب‌ها کنار رود، در چنین روزی از آنها درباره نعمت‌های کفران شده دنیا توسط آنان بازخواست می‌شود[۳۰].

توبیخ و تهدید این سوره اگر چه در ظاهر، به مورد خاص تکاثر و مباهات در تعداد نفرات و اموال مربوط می‌شود، اما در واقع متوجه عموم مردم است، به خصوص کسانی که سرگرم نعمت‌های پروردگار خود شده و افزون‌طلبی در نعمت‌ها، آنان را از یاد صاحب نعمت غافل کرده است. مراد از «نعیم» در اینجا مطلق نعمت‌ها است، اعم از نعمت‌های ظاهری و باطنی. بنابراین هر انسانی، نسبت به هر نعمتی که خدا به او داده است در قیامت از او بازخواست خواهد شد. بنابراین، باید توجه داشت که: به کار بردن نعمت‌ها در جهت رضایت خدا (شکر نعمتانسان را به طاعت و بندگی سوق می‌دهد (که غایت اصلی آفرینش است)، اما فراموش کردن صاحب نعمت‌ها و کفران آنها، انسان را به معصیت و جدا شدن از هدف و غایت کمال و گمراهی سوق می‌دهد؛ لذا سؤال از عمل بنده، در حقیقت سؤال از نعمت‌های الهی است که آنها را به چه صورت مصرف کرده؟ آیا شکر نعمت را به جا آورده یا آن را کفران نموده است[۳۱].

أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ[۳۲] خطاب تنبیه و تقریر است. می‌گوید: ای فرزند آدم به نسبی که عن قریب منقطع می‌شود چه فخر آری؟ و بر کثرت عدد خویشان و مال و جاه سر می‌افرازی؟ و به آنکه تو را مهلت داده‌اند و خلیع العذار فراگذشته، غره شده‌ای؟ و تا به چهار دیوار لحد در آن مصرع غربت و محل وحدت نرسی هیچ می‌بازنگردی؟ و عذری می‌نخواهی؟ بی‌حذری از آنکه بی‌خبری! هیچ راه به صلاح و فلاح خود می‌نبری از آنکه مست حرص و شهوت شدهای! كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ[۳۳] آری بدانی و در کار خود ببینی آن روز که دانستن و دیدن سود ندارد و توبه و عذر خواست هیچ به کار نیاید.

كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ[۳۴] اگرت عِلْمَ الْيَقِينِ و عَيْنَ الْيَقِينِ[۳۵] بودی که عقبه مرگ به می‌باید گذاشت. و سار سفر قیامت به می‌باید ساخت، همانا که تفاخر و تکاثر در مال و عدد تو را کمتر بودی و رغبت به طاعت و عبادت بیشتری بودی.

لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ[۳۶]. این لام، لام قسم است. رب العالمین قسم یاد می‌کند و می‌گوید: حقا که شما بندگان همه دوزخ خواهید دید به عَيْنَ الْيَقِينِ دیدنی بی‌گمان و بی‌هیچ شک.

گفتا: بهترین تخمی که در سینه مؤمن ریختند تخم یقین است. و همگی ایمان، یقین است، و یقین، ایمان را حصنی حصین است و مؤمن را حبلی متین است... و گفته‌اند که: یقین را سه رکن است: عِلْمَ الْيَقِينِ و عَيْنَ الْيَقِينِ و حَقُّ الْيَقِينِ. عِلْمَ الْيَقِينِ به سینه فرو آید. عَيْنَ الْيَقِينِ به سر فرو آید. حَقُّ الْيَقِينِ به جان فرو آید. عِلْمَ الْيَقِينِ تقریر ایمان کند. عَيْنَ الْيَقِينِ اخلاص را نشان دهد. حَقُّ الْيَقِينِ با حق معرفت افکند، طوبی کسی را که در عالم عِلْمَ الْيَقِينِ قدم دارد. زلفی کسی را که از عیان عَيْنَ الْيَقِينِ اثری بیند. حسنی کسی را که از حقیقت و الیقین خبری یابد[۳۷].

سوره از جهت ساختاری به دو بخش قابل تقسیم است:

بخش اول: آیات أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ [۳۸].

بخش دوم، آیات كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ [۳۹].

در بخش اول فزون خواهان توبیخ شده‌اند و در بخش دوم، دلیل تکاثر‌طلبی آنها را نادانی آنان نسبت به هدف و غایت زندگی و آخرت دانسته است.

مخاطبانی که در آغاز سوره، با جمله أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ[۴۰] توبیخ شدند؛ در آیه كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ[۴۱] به دلیل حرف «لو» - که برای امتناع است - محروم از عَيْنَ الْيَقِينِ معرفی شده‌اند. اضافه «علم» به «یقین»، اضافه بیانیه و نشانگر این است که علم مورد نظر، علمی است که از هر گونه شکی به دور باشد. شناخت حقایق در حد یقین، مانع سرگرمی به تفاخر و برتری‌جویی است.

به قرینه آغاز سوره، می‌‌توان گفت: جواب «لو» محذوف است. در نتیجه مفاد آیه این می‌شود که اگر به حد عَيْنَ الْيَقِينِ عالم می‌شدید، آن دانش، مانع فخرفروشی و مباهات شما می‌شد. البته اگر جمله لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ[۴۲] (در آیه بعد) را جواب «لو» بدانیم، باز هم می‌‌توانیم این نکته را از آیه شریفه به دست آوریم[۴۳].

امام رضا (ع) فرمود: پدرم از پدر خویش از امام صادق (ع) برای من روایت کرده است که فرمود: خدای عزوجل درباره آنچه به بندگانش تفضل کرده است از آنها بازخواست نمی‌کند و با این کار بر آنان منت نمی‌گذارد. منت نهادن به جهت نعمت بخشیدن از جانب مخلوق کار زشتی است؛ پس چگونه به خالق عزوجل چیزی نسبت داده می‌شود که مخلوق از نسبت دادن آن به خود ناخشنود است؟! بنابراین، «نعیم» در آیه ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ[۴۴]، محبت ما اهل بیت و [پذیرش] ولایت ما است که خداوند همه بندگان را بعد از توحید و نبوت از آن بازخواست خواهد کرد؛ زیرا بنده اگر نسبت به آن نعمت وفادار باشد، او را به نعمت‌های بهشت که هرگز زایل نمی‌شود خواهد رساند[۴۵].

پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «در روز قیامت هیچ کس قدم از قدم برنمی‌دارد تا به چهار پرسش پاسخ دهد: از عمر او سؤال می‌شود که آن را در چه چیز فانی کرده و جوانی را در چه چیز صرف کرده و مالش را از کجا به دست آورده و در کجا خرج کرده است و نیز از دوستی ما اهل بیت پرسش می‌شود»[۴۶].[۴۷]

منابع

پانویس

  1. مفاتیح الاسرار، ج ۱، ص۱۲۸ - ۱۲۹؛ تاریخ قرآن، ص۶۸۲.
  2. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۶۱۲؛ البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص۲۴۹؛ الاتقان، ج ۱، ص۳۳.
  3. التمهید، ج ۱، ص۱۳۵؛ التحریر والتنویر؛ ج ۳۰، ص۵۱۸.
  4. مفاتیح الاسرار، ج ۱، ص۱۲۸ - ۱۲۹؛ تاریخ قرآن، ص۶۸۲.
  5. البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص۲۴۹؛ الاتقان، ج ۱، ص۳۳؛ التمهید، ج ۱، ص۱۳۵.
  6. مجمع البیان، ج ۱۰،ص ۸۱۰؛ روح المعانی، ج ۳۰، ص۴۰۰؛ التحریر والتنویر، ج ۳۰، ص۵۱۸.
  7. المعجم الاحصائی، ج ۱، ص۳۰۵.
  8. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۱۰؛ الاتقان، ج ۱، ص۴۳.
  9. التمهید، ج ۱، ص۱۶۱.
  10. الموسوعة القرآنیه، ج ۱۲، ص۱۴۷.
  11. «زیاده‌خواهی شما را سرگرم داشت» سوره تکاثر، آیه ۱.
  12. الموسوعة القرآنیه، ج ۱۲، ص۱۴۷؛ التحریر والتنویر، ج ۳۰، ص۵۱۷.
  13. معانی القرآن، ج ۵، ص۳۵۷؛ صحیح البخاری، ج ۶، ص۱۱۰.
  14. روح المعانی، ج ۳۰، ص۴۰۰؛ التحریر و التنویر، ج ۳۰، ص۵۱۷.
  15. دشتی، سید حبیب، مقاله «سوره تکاثر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸.
  16. التحریر و التنویر، ج ۳۰، ص۵۱۷.
  17. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۱۱؛ الاتقان، ج ۱، ص۴۳.
  18. دشتی، سید حبیب، مقاله «سوره تکاثر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸.
  19. مجمع البیان، ج ۱۰،ص ۸۱۲؛ التحریر و التنویر؛ ج ۳، ص۵۱۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص۳۵۱.
  20. دشتی، سید حبیب، مقاله «سوره تکاثر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸.
  21. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۱۲؛ المیزان، ج ۲۰، ص۳۵۱ - ۳۵۲.
  22. «آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.
  23. شواهد التنزیل، ج ۲، ص۴۷۶ - ۴۷۷؛ کنزالدقائق، ج ۱۴، ص۴۱۹ - ۴۲۶.
  24. المیزان، ج ۲۰، ص۳۵۴.
  25. دشتی، سید حبیب، مقاله «سوره تکاثر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸.
  26. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۱۰؛ نورالثقلین، ج ۵، ص۶۶۰.
  27. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۱۰.
  28. ثواب الاعمال، ص۲۶۸.
  29. دشتی، سید حبیب، مقاله «سوره تکاثر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸.
  30. دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ص۱۲۶۷؛ تفسیر الجلالین، ص۸۲۰.
  31. المیزان.
  32. «زیاده‌خواهی شما را سرگرم داشت،» سوره تکاثر، آیه ۱.
  33. «هرگز! به زودی خواهید دانست * دگر باره هرگز! به زودی خواهید دانست» سوره تکاثر، آیه ۳-۴.
  34. «هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید» سوره تکاثر، آیه ۵.
  35. «سپس آن را به «دیدار بی‌گمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۷.
  36. «به راستی دوزخ را خواهید دید سپس آن را به «دیدار بی‌گمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۶-۷.
  37. کشف الاسرار.
  38. «زیاده‌خواهی شما را سرگرم داشت، تا با گورها دیدار کردید. هرگز! به زودی خواهید دانست، دگر باره هرگز! به زودی خواهید دانست» سوره تکاثر، آیه ۱-۴.
  39. «هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید، سپس آن را به «دیدار بی‌گمان» خواهید دید. آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۵-۸.
  40. «زیاده‌خواهی شما را سرگرم داشت،» سوره تکاثر، آیه ۱.
  41. «هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید،» سوره تکاثر، آیه ۵.
  42. «به راستی دوزخ را خواهید دید،» سوره تکاثر، آیه ۶.
  43. تفسیر راهنما.
  44. «آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.
  45. مجمع البیان.
  46. «لَا تَزِلُ قَدَمُ عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أربع: عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ و عَنْ حبنا أهل البیت (ع)»؛ تفسیر سور آبادی، ص۲۸۶۳؛ تفسیر موضوعی، ج۴، ص۴۰۳.
  47. صفوی، سید سلمان، مقاله «سوره تکاثر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.