سیره مبارزاتی پیامبر خاتم با سنتهای جاهلی حج چه بوده است؟ (پرسش)
سیره مبارزاتی پیامبر خاتم با سنتهای جاهلی حج چه بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ پیامبر خاتم |
مدخل اصلی | پیامبر خاتم |
سیره مبارزاتی پیامبر خاتم با سنتهای جاهلی حج چه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث پیامبر خاتم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی پیامبر خاتم مراجعه شود.
پاسخ به این پرسش
خانم میرحسینی و آقای فلاح در کتاب «شیوههای مبارزه پیامبر با فرهنگ جاهلی» در این باره گفتهاند:
«طواف عریان: ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱].
یکی از عادات منفی اعراب جاهلی، طواف کردن لخت در موسم حج بود. البته باید توجه داشت که اسلام با اصل عمل آنها؛ یعنی طواف به دور خانه خدا مخالفتی نکرده و بالعکس آن را تأیید هم کرده است.
گروهی که لخت طواف میکردهاند از اهل حلّه بودهاند و همان طور که میدانیم در نقطه مقابل آنان، اهل حمس یا همان قریشیان قرار داشتهاند که چون خود را از نژاد ابراهیم خلیل (ع) میدانستند برای دیگران محدودیتهایی قرار داده بودند، که یکی از همین جریانات را باید در همین موضوع دانست که غیر اهل حرم حتماً باید هنگام طواف، لباس خود را از آنان بخرد و در غیر این صورت باید لخت طواف کند و طوری این جریان را به دیگران تلقین کرده بودند که این قضیه؛ یعنی لخت طواف کردن برای کسانی که استطاعت مالی ندارند، یا به هر طریق نتوانستهاند تهیه کند، وجود داشته است.
برای خود چنین توجیه میکردند که خداوند به این کار دستور داده و خداوند در جواب آنها به پیامبر خود فرمود که خدا هیچ وقت به عمل زشت دستور نمیدهد. در مجموع، اعراب جاهلی دلیل لخت طواف کردن خود را این گونه توجیه میکردند که آبا و اجدادمان چنین کاری را میکردند و ما نیز دنباله رو آنها هستیم و خداوند به ما چنین دستوری داده است.
در تفسیر المیزان در مورد آیه ۲۸ سوره اعراف آمده است: قرآن عمل آنها را «فحشا» خوانده که به معنای کار بسیار شنیع و زشت است و از آنجا که اعراب، حج را قبول داشته و عمل برای خدا میدانستند و نوعی عبادت برای آنان بوده، لخت طواف کردن را به امر خداوند میدانستند.
از آنجا که خداوند در آیه ۲۹ سوره اعراف به پیامبر خود گفت که به اعراب بگو: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ﴾[۲] قسط بنا به گفته راغب، بهره عادلانه است، پس مقصود از جمله مزبور این خواهد بود: بگو: پروردگار من امر به گرفتن بهره عادلانه و ملازمت میانهروی در همه امور و ترک افراط و تفریط کرده و معلوم است، که راه میانه در عبادت است که مردم به سوی خدا بازگشت نموده، پس به جای تقلید از بزرگان قوم، خدا را عبادت کنند[۳].
اسلام با قبول اصل طواف و مخالفت با عمل زشت آنان؛ یعنی لخت طواف کردن در حقیقت از فرهنگ مثبت عرب جاهلی که با خرافات آمیخته شده بود تعدیل به وجود آورد که در اصل همین بوده که به تدریج فراموش شده بود. قرآن با نازل کردن آیه ۱۲۸ سوره اعراف و زیر سؤال بردن عمل زشت آنها و پیامبر (ص) با تذکر این نکته که نه سیاه بر سفید برتری دارد و نه سفید بر سیاه و نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب، بلکه امتیاز برتری، فقط تقواست و بس[۴]، با این خرافات عرب که برترطلب بوده و سبب به وجود آوردن چنین خرافاتی در عمل حج شده بودند مبارزه کرد. رسول اکرم (ص) پس از فتح مکه، علی (ع) را فرستاد تا آیات برائت را بر آنان تلاوت نموده و ایشان را از این عمل زشت منع کند و با این عمل توانست این فرهنگ زشت جاهلی را نسخ کند.
شرک در لبیک: ﴿حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ﴾[۵].
در تفسیر المیزان، ذیل آیه ۳۱ سوره حج آمده است که شما از بتها و قربانی کردن برای آنان اجتناب کنید، در حالی که از غیر، مایل به سوی خدا باشید و در حج خود به او شرک نورزید.
مشرکان در عمل حج این طور تلبیه میگفتند: لبیک، له شریک له الا شریکا هو لک، تملکه و ماملک؛ لبیک ای خدا، شریکی برای تو نیست، مگر شریکی که مال خود توست، تو هم آن را مالکی و هم ما یملک آن را مالکی[۶].
آیه یاد شده مسئله اخلاص و قصد قربت را به عنوان محرک اصلی در حج و عبادات به طور کلی یادآوری میکند؛ زیرا که روح عبادت همان اخلاص است و اخلاص در صورتی است که هیچ گونه انگیزه غیر خدایی در آن نباشد[۷].
در تفسیر نمونه آمده است: آیه مورد بحث ترسیم زندهای از وضع حال مشرکان و سقوط و نابودی آنها را میکند. در حقیقت، آسمان کنایه از «توحید» است و شرک سبب سقوط از این آسمان میگردد، طبیعی است در این آسمان ستارگان میدرخشند و ماه را خورشید میتابد. انسان خوب و مطیع «الله» همانند آن ماه و خورشید و ستارگان است، اما هنگامی که از این علو و رفعت سقوط کند گرفتار یکی از دو سرنوشت دردناک میشود: یا در وسط راه قبل از آنکه به زمین سقوط کند طعمه پرندگان لاشخور میشود و به تعبیر دیگر با از دست دادن این پایگاه مطمئن (توحید) در چنگال هوا و هوسهای سرکش گرفتار میشود که هر یک از آنها بخشی از هستی او را میربایند و نابود میکنند. و یا اگر از این خلاصی یابد به دست طوفان مرگباری میافتد که او را در گوشهای دوردست آن چنان بر زمین میکوبد که بدنش متلاشی و هر ذرهای از آن به نقطهای پرتاب میشود و این طوفان کنایه از شیطان است که در کمین نشسته[۸].
همان طور که قبلاً ذکر شد عربهای جاهلی نه تنها لبیک واحدی نداشتند، بلکه در لبیکهایشان نیز برای خدا از بتان شریک قائل میشدند. قرآن این عمل آنان را سقوط در ضلالت دانسته و آن را نسخ کرده و پیامبر (ص) در انجام اعمال حج از این لبیک استفاده نمیکرد و برای خدا شریک قرار نمیداد و با این کار عملاً به مردم آموزش میداد که همه باید در مناسک حج یک لبیک را به زبان بیاورند و در گفتن لبیک به خدا شرک نورزند.
با گذشت زمان و پیشرفت اسلام، آن لبیک واحدی که در اعمال حج مرسوم شد این چنین بود: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ».
وقوف در مشعر: ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۹].
در تفسیر المیزان آمده است: ظاهر این آیه که از افاضه بر طبق سنت دیرینهای که قریش داشتند واجب است و میخواهد مخاطبان را در این سنت ملحق به نیاکانش کند. بنابراین، آیه شریفه با روایتی که میگوید: قریش وقوف به عرفات نمیکردند و به مزدلفه وقوف میکردند و میگفتند: ما اهل حرم نباید از حرم خدا دور شویم، خداوند در آیه مورد بحث به آنان دستور داد شما هم مانند سایر مردم کوچ کنید، از همان جایی که آنان کوچ میکنند؛ یعنی از عرفات.
در آیه ۱۹۸ سوره بقره خداوند وقوف در عرفات را واجب دانسته و بعد از آن در همان آیه دوباره بیان شد که بر شما واجب است که مانند سایر مردم از عرفات کوچ کنید[۱۰].
در تفسیر نمونه در مورد آیه ۱۹۹ آمده است: قرآن در این آیه خط بطلان بر این اوهام (نرفتن قریش به عرفات) کشید و به مسلمانان دستور داد همه با هم در عرفات وقوف کنند و از آنجا همگی به سوی مشعرالحرام و از آنجا به سوی منا کوچ نمایند[۱۱].
گفتنی است که یکی از بدعتهایی که قریش در دوران جاهلیت نهاده بود و ساکنان مکه مدتها بر طبق آن عمل میکردند «قانون حمس» بود. به موجب این قانون، ساکنان مکه، هنگام انجام مراسم، برخی از اعمال، از جمله وقوف در عرفات را ترک میکردند.
منشأ پیدایش چنین قانون باطل، تکبر و خودبرتربینی قریش بود. آنان میگفتند: چون ما در مکه زندگی میکنیم و به خانه کعبه نزدیکتریم، نسبت به آنان که در فاصلههای دورتری سکونت دارند برتری و فضیلت داریم، بدین سبب با آنکه میدانستند وقوف در عرفات از اعمال لازم و واجب حج ابراهیمی است آن را ترک میکردند. پیامبر اکرم (ص) به این قانون توجهی نمیکرد و پیش از برانگیخته شدن به رسالت، هرگاه مراسم حج را برگزار میکرد حتماً وقوف در عرفات را انجام میداد و برای خود هیچ گونه امتیازی نسبت به آنان که از راه دور میآمدند قائل نمیشد. پس از رسالت نیز این رسم غلط و بدعت و قانون متکبرانه را از میان برداشت و قرآن هم آن را نسخ کرد[۱۲].
ذکر یاد پدران به جای یاد خدا در منا: ﴿فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ﴾[۱۳].
علامه طباطبائی به نقل از مفسران مینویسد: این آیه دعوت به ذکر خدا میکند و در این دعوت مبالغه نموده، خداوند در این آیه میفرماید: به جای یادآوری از پدران خود، خدا را یاد کنید، بلکه او را بیشتر و کاملتر از یاد پدران یاد کنید[۱۴].
در تفسیر نمونه در مورد آیه مورد بحث آمده است؛ گرچه اعراب عصر جاهلیّت مراسم حج را با واسطههای متعددی از ابراهیم خلیل گرفته بودند، ولی آن چنان حج را با خرافات آمیخته بودند که این عبادت بزرگ انسانساز را که نقطه عطفی در زندگی زوّار خانه خدا و موجب تولد ثانوی آنهاست، از صورت اصلی و فلسفههای تربیتی خارج و مسخ کرده، تبدیل به وسیلهای برای تفرقه و نفاق کرده بودند.
﴿فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ﴾ منظور این نیست که هم نیاکان را ذکر کنید و هم خدا را، بلکه اشاره به این واقعیت است که اکثر آنها به علت پارهای از مواهب، لایق یادآوری هستند، پس چرا به سراغ خدا نمیرود (و از او یاد کنید) که تمام عالم هستی و تمام نعمتهای جهان از ناحیه اوست[۱۵].
در مجموع، عرب جاهلی حج را که از آیین ابراهیم (ع) بر جای مانده بود تغییر داده و به جای ذکر خدا در آن محیط انسانساز، افتخار به پدران و نیاکان را رسم کرده بودند. قرآن با نزول آیه ۲۰۰ سوره بقره، بر پیامبر (ص) با این عقیده به مبارزه برخاسته و ضمن نسخ آن به پیامبر (ص) فرمان داد که به مردم بگو که در آن مکان مقدس به جای یادآوری نیاکان و پدران خود، خدا را یاد کنند که او آفریننده نیاکان و پدران شماست و کاملتر از همه آنهاست و پیامبر (ص) نیز با بیان این آیه و بیدار کردن وجدان خفته مردم و بیان اهمیت ذکر خدا در همه حالات: ﴿أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[۱۶] ذکر خدا آرامشبخش قلب هاست. مخصوصاً در ایام حج، با این رسوم جاهلی به مبارزه میپرداخت و مردم را به سوی هدف اصلی حج سوق میداد.
سعی بین صفا و مروه: ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾[۱۷].
در مورد سبب نزول آیه مورد بحث آمده است: بعد از این که پیامبر (ص) مکه را فتح نمود، مسلمانان نزد پیامبر (ص) رفتند و گفتند: سعی بین صفا و مروه بتپرستان به علت اساف و نائله است نه به عنوان این که از شعایر باشد و منظور آنان این بوده که چون سعی بین صفا و مروه بتپرستان برای دو بت بوده، پس به عنوان بدعتی بوده است که با ظهور پیامبر (ص) باید نابود شود. خداوند در جواب آنان آیه مورد بحث را نازل کرد[۱۸].
﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ...﴾ این آیه اشاره دارد به این که صفا و مروه دو محل است که به علامت الهی نشان دارد و آن علامت، بندگان خدا را به سوی خدا هدایت میکند و خدا را به یادشان میآورد و از این که صفا و مروه را در مقابل همه موجودات اختصاص داده به این که از شعایرند، اشاره به این دارد که علاوه بر آن دلالتی که همه کاینات دارند، به دلالت خاصی بندگان را به یاد خدا میاندازد، ولی شعایر بودن صفا و مروه خود دلالت دارد بر این که خدا برای این دو موضوع عبادت خاص مقدر کرده است.
در ادامه آیه خداوند میفرماید که سعی بین صفا و مروه واجب است و مانند عبادات دیگر حج، اطاعت مطلق در مقابل خداوند است[۱۹]. همان طور که گفته شد سعی بین صفا و مروه از آنجا نشئت گرفت که هاجر برای یافتن آب، هفت بار بین صفا و مروه دویده است و این تنها سنتی از حج بود که اعراب در آن دخل و تصرفی نکرده بودند و خداوند نیز این عمل آنان را تأیید کرد و این عمل در اسلام در اعمال حج باقی ماند.
پس از بعثت پیامبر (ص) برخی از یاران پیامبر (ص) گمان میکردند که با وجود بتهای روی کوه صفا و مروه موحدان باید سعی را ترک کنند، لکن خداوند با فرستادن وحی، به آنان آموخت که حضور خود را در سعی حفظ نموده، رفته رفته زمینه را برای نابودی بت و بتپرستی فراهم سازند.
وقتی این آیه نازل شد، این شبهه را که با بودن بتها دیگر نباید میان صفا و مروه سعی کرد از بین برد و نیز به اهمیت صفا و مروه اشاره نمود و آن را از شعایر دین خدا بر شمرد، پس به همین دلیل سعی صفا و مروه از ارکان حج است و اگر عمداً ترک شود حج باطل است.
ورود به خانه از پشت بام: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۲۰].
علامه طباطبائی در مورد آیه مورد بحث مینویسد: دلیل نقلی این معنا را ثابت کرده که جماعتی از عرب جاهلیّت رسمشان چنین بوده که چون برای زیارت حج از خانه بیرون میشدند، دیگر اگر در خانه کاری داشتند از در خانه وارد نمیشدند، بلکه پشت دیوار را سوراخ میکردند و از سوراخ داخل میشدند، اسلام آنها را از این کار نهی کرد و دستور داد از در خانهها درآیند[۲۱].
در تفسیر طبری آمده است: آیه ۱۸۹ سوره بقره: ﴿وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ﴾؛ در مورد گروهی نازل شده که هنگامی که احرام میبستند از در وارد خانه نمیشدند. از براء روایت شده که انصار هنگامی که حج میکردند و به خانه بر میگشتند فقط از پشت وارد خانه میشدند و نزول آیه یاد شده نیز بعد از آن بود که یکی از انصار برخلاف سنت جاهلی از در وارد خانه شد.
از ابن عباس در مورد این آیه روایت آمده که گروهی از اهل مدینه هنگامی که از دشمنان میترسیدند، احرام میبستند تا ایمن یابند و هنگامی که احرام میکردند از در وارد خانه نمیشدند، بلکه از پشت وارد خانه میشدند[۲۲].
و نیز در تفسیر نمونه همین معنا آمده و در ادامه مینویسد: قرآن صریحاً میگوید نیکی در تقواست، نه در عادات و رسوم خرافی و بلافاصله دستور میدهد حتماً از همان طریق عادی به خانه وارد شوید[۲۳]. استنباط دیگری که از این آیه شده این است که در محاسن برقی از امام باقر (ع) روایت آورده که در تفسیر این آیه فرموده: «یعنی هر کاری را از راهش وارد شوید»[۲۴].
همان طور که اشاره شد، عرب جاهلی ورود به خانه از در را در ایام حج گناه میدانسته و از این رو از پشت دیوار وارد خانه میشدند و این عمل مخصوص اهل حلّه بود که قرآن این عمل را صحیح ندانسته و آن را نسخ کرده است و پیامبر (ص) نیز آن را جزو سنّت خود ندانسته و این عمل را عمل خرافی قلمداد میکرد.
افراط و تفریط در مورد حیوانات قربانی: در قرآن میخوانیم: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۲۵].
﴿لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾[۲۶].
در تفسیر نمونه در مورد آیه ۲ سوره مائده آمده است: قربانیانی را که برای حج میآورند، اعم از این که بینشان باشند (هدی) و یا نشان داشته باشند (قلائد) حلال نشمرید و بگذارید که به قربانگاه برسند و در آنجا قربانی شوند[۲۷].
در تفسیر المیزان در مورد آیه ۳۳ سوره حج آمده است: برای شما در این شعایر -این شتران قربانی- منافعی است، از قبیل: سوار شدن بر پشت آنها و نوشیدن شیر آنها در موقع احتیاج تا مدتی معین و آن وقتی است که دیگر باید قربانی شوند و سپس وقت رسیدن اجل آن برای ذبح تا رسیدن به خانه کعبه منتهی میشود؛ یعنی تا زمان ذبح حیوان میتوانید از آن استفاده کنید[۲۸].
ابوبصیر از امام صادق (ع) روایت کرده که امام در مورد آیه مورد بحث فرموده است: اگر احتیاج به سوار شدن بر آن دارد سوار شود، منظور صاحب قربانی است، ولی طوری نباشد که آن حیوان اذیت شود و اگر شیر داشت میتواند شیرش را بدوشد، ولی برای دوشیدن شیر قربانی نباید حیوان را اذیت بکند[۲۹].
همان طور که گفته شد، اعراب عصر جاهلی در مورد حیوانات قربانی دو دیدگاه بسیار متفاوت داشتند، اسلام در آیه ۲ سوره مائده به آنانی که قبل از رسیدن قربانی به محل، آن را میکشتند به مقابله برخاسته و آن عمل را نسخ کرده و در آیه ۳۳ سوره حج، عمل گروهی را که از قربانی هیچ استفادهای نمیکردند، مانند سوار نشدن بر آن، حتی در صورت نیاز را نسخ کرده و یک حد وسط بین این دو را انتخاب کرده است.
حرمت شکار در ایام حج: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۳۰].
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ﴾[۳۱].
در تفسیر المیزان ذیل آیه ۹۴ سوره مائده آمده است: «بلاء» به معنای استحقاق و آزمایش است و سیاق آیه این است که مقدمهای است برای حکم مشدّدی که در آیه دومی است. در همان کتاب، ذیل آیه ۹۵ سوره مائده «حُرُم» جمع حرام و نهی است از کشتن شکار. ظاهر آیه آن است که اگر شکاری بکند بر آن شخص واجب است که به عنوان کفاره، حیوانی اهلی نظیر حیوانی که کشته است بدهد و تشخیص این که این حیوان نظیر آن شکار هست یا نیست بر عهده دو نفر عادل و دین دار است و این جزا در حالی جزای در راه خدا محسوب میشود که به صورت «هدی» درآید، یعنی در مکه فرستاده شود تا طبق دستور در منی ذبح شود[۳۲].
دو خصلت دیگری برای کفاره صید در حرم است: اگر ممکن است، اول هدی کردن حیوانی نظیر آن شکار، اگر ممکن نشد اطعام مساکین و اگر این نیز ممکن نشد به همان مقدار روزه واجب است و اگر بار دوم مرتکب شکار شود، کفاره نداشته و خداوند عذابش میکند[۳۳].
امام صادق (ع) در مورد شکار کردن در حال احرام و یا حتی نشان دادن شکار به کسی که قصد شکار دارد: هرگز صید را در حال احرام حلال محسوب نکن و همچنین صید حرم را در غیر حال احرام و نیز صید را به شخص محرم و غیر محرم نشان مده که آن را شکار کند و حتی اشاره به آن نکن تا به وسیله تو صید را حلال شمارد؛ زیرا این کار موجب کفاره برای شخص متعمد میشود[۳۴].
همانطور که قبلاً ذکر شد اهل حله شکار در حال احرام را حلال میدانستند، خداوند با نزول این دو آیه حکم جاهلی را نسخ کرد و برای بار اول برای شکار در حال احرام کفاره گذاشت، ولی برای بار دوم عذاب الهی را به آنان وعده داد.
پیامبر (ص) که مجری احکام خداوند بر روی زمین است بعد از نزول این آیه، آن را به مردم ابلاغ نمودند و تأکید کردند که خداوند قبل از نزول این آیه بر کسی که بر این فرهنگ جاهلی بوده عذاب نمیکند و آن گناه را عفو نموده، ولی اگر بعد از نزول حکم خداوند مرتکب چنین گناهی شود بار اوّل کفاره به گردنش میافتد، ولی برای بار دوم، دچار عذاب خداوند میشود. پیامبر (ص) نیز با ارشاد در مسائل حج این فرهنگ جاهلی را از بین بردند.
قربانی کردن برای بتها: ﴿ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾[۳۵].
همان طور که قبلاً ذکر شد عربهای جاهلی برایتان قربانی میکردند و خون قربانی را به در و دیوار کعبه میزدند.
در تفسیر المیزان، ذیل آیه ۳۰ سوره حج آمده است: رزقهایی که خدا به مردم داده و برایشان حلال کرده، حدودی هم برای آن معین نموده که نباید از آن تجاوز شود. هرچند که یکی از محرمات میته، خون و گوشت خوک و آنچه برای غیر خدا ذبح شده است، ولی در آیه مورد بحث به دلیل سیاق آیات قبلی و بعدی آن نشان میدهد که منظور آنچه برای غیر خدا ذبح شده است؛ ذبح برای بتان است؛ چون مشرکان در حج خود برای بتها قربانی میکردند و از آن جایی که خداوند کلام را با جمله: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾ ادامه داده چون اجتناب از بتها و قربانی کردن برای آنان و اجتناب از سخن باطل هرچند که از مصادیق تعظیم «حرمات الله» است، ولی نام بردن این دو از میان همه محرمات، حرمات خدا در سیاق آیات حج، فقط برای این بوده که در عمل حج جاهلی این دو مورد، ابتلای آن روز بوده و مشرکان درباره تقرب به بتها و قربانی کردن برای آنها و به نام آنها اصرار میورزیدند. خداوند با نزول این آیه یک نھی کلی کرده که از نزدیکی به بتها که منظور همان قربانی کردن برای آنهاست و قول باطل که در مورد خاص حج به کار رفته دوری کنید[۳۶].
در تفسیر نمونه در مورد این آیه آمده است: این آیه راجع به تحریم قربانیانی است که برای بتها ذبح میکردند؛ زیرا حلال بودن حیوان تنها در صورتی است که به هنگام ذبح آنها نام خدا گفته شود، نه نام بتها و نه هیچ نام دیگر و «اوثان» به معنای سنگهایی است که مورد پرستش جاهلی قرار میگرفت که خداوند از آن به معنای پلیدی یاد کرده و فرموده از پلیدی دوری کنید که پلیدی همان بتها هستند[۳۷].
همان طور که اشاره شد، عربهای جاهلی برای بتها قربانی میکردند و آن را راهی برای تقرّب به خدا میدانستند و همچنین در هنگام قربانی کردن در برابر کعبه ایستاده و خون قربانیها را به در و دیوار یا صورت بتها میزدند و منظرهای کثیف به بار میآوردند و این کار را نوعی تقرب میدانستند.
اسلام با این رسم جاهلی به مبارزه برخاسته و آن را نسخ کرده است. پیامبر (ص) نیز بعد از بعثت و فتح مکه داخل کعبه شده، بتهایی را که در آنجا بود نابود کرد. نقل است که پیرامون خانه کعبه ۳۶۰ بت آویزان شده بود که پیامبر اکرم (ص) با عصای خود همه آنها را به زمین انداخت و نابود کرد و این سنت قربانی کردن در کنار خانه کعبه را برای نزدیکی به بتها از بین برد[۳۸].
ممانعت از خرید و فروش در ایام حج: قرآن میفرماید: ﴿لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ﴾[۳۹].
در تفسیر المیزان در ذیل آیه ۱۹۸ سوره بقره آمده است: این آیه میخواهد بفرماید در خلال انجام عمل حج داد و ستد حلال است، چیزی که هست از بیع و داد و ستد، به طلب فضل پروردگار تعبیر کرده و این تعبیر در آیه ۱۰ سوره جمعه نیز آمده، آنجا که میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ﴾[۴۰].
﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ﴾[۴۱].
چون در این دو آیه، نخست از داد و ستد تعبیر به بیع کرده و سپس از همان، تعبیر طلب رزق خدا نموده و به همین جهت است که در سنت نیز ابتغای از فضل خدا در آیه مورد بحث به بیع تفسیر شده، پس آیه دلیل بر این است که داد و ستد در خلال حج، مباح و جایز است[۴۲].
در تفسیر نمونه در مورد آیه مورد بحث آمده است: در زمان جاهلیّت هنگام مراسم حج هر گونه معامله و تجارت و بارکشی و مسافربری را گناه میدانستند و حج کسانی را که چنین میکردند باطل میشمردند.
این آیه حکم جاهلی را بیارزش و باطل اعلام کرد و فرمود هیچ مانعی ندارد که در موسم حج از معامله و تجارت حلال که بخشی از فضل خداوند بر بندگان است بهره گیرید و یا کار کنید و از دست رنج خود استفاده کنید؛ یعنی حج علاوه بر فلسفه مهم اخلاقی دارای فلسفه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نیز هست.
توضیح این که: مسافرت مسلمان از نقاط مختلف دنیا به سوی خانه خدا و تشکیل آن کنگره عظیم اسلامی میتواند پایه و اساس برای یک جهش اقتصادی عمومی در جوامع اسلامی گردد و به این ترتیب که مغزهای متفکر اقتصادی مسلمانان پس از مراسم حج یا قبل از آن دور هم بنشینند و با همکاری، پایه محکمی بر اقتصاد جوامع اسلامی بریزند و با مبادلات صحیح تجاری، آن چنان اقتصاد نیرومندی به وجود آورند که از دشمنان بیگانگان بینیاز گردند[۴۳].
هشام بن حکم میگوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: چرا خداوند مردم را به انجام حج و طواف خانه خود فرمان داده است؟ فرمود: خداوند انسانها را آفرید. و آنان را به عمل حج دستور داد که اطاعت دین و مصالح دنیای آنان را در بر دارد. در موسم حج مسلمانان از مشرق و مغرب گرد هم جمع میشوند تا با یکدیگر آشنا گردند و بر این که هر ملتی از تجارتها و فرآوردههای اقتصادی ملتهای دیگر استفاده کنند و برای این که مسافران و حمل و نقل کنندگان در این سفر با کرایه دادن وسیلههای نقلیه خود بهره ببرند و برای این که با آثار و اخبار پیامبر (ص) آشنا گردند و این آثار هم چنان زنده بماند و به دست فراموشی سپرده نشود، اگر بنا باشد هر ملتی فقط درباره محیط خود سخن بگویند هلاک میگردند و شهرها ویران میشود و استفاده و منافع تجاری از بین میرود[۴۴].
در مجموع، عرب در زمان جاهلیّت، چون احساس میکردند حج از سنن ابراهیم خلیل (ع) و هدف آن نزدیکی به خداوند است؛ نباید در آن هیچ انگیزه مادی باشد، اسلام این سنت جاهلی را نسخ کرد و پیامبر (ص) بعد از نزول آیه ۱۹۸ به مردم سفارش کرد که سنت جاهلی قبل را کنار بگذارند و یکی از اهداف حج را بعد اقتصادی بیان نمودند و به مردم سفارش کردند که در این ایام، بعد از انجام اعمال حج به فعالیت اقتصادی بپردازند»[۴۵]
پانویس
- ↑ «و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافتهایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد؛ آیا درباره خداوند چیزی میگویید که نمیدانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.
- ↑ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است» سوره اعراف، آیه ۲۹.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۹۰ - ۹۱.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۳۳۴.
- ↑ «پاک آیینان برای خداوند باشید، نه شرکورزان به او و هر کس به خداوند شرک ورزد چنان است که از آسمان فرو افتد و پرندگان او را بربایند یا باد او را به جایی دور اندازد» سوره حج، آیه ۳۱.
- ↑ المیزان، ج۱۴، ص۵۲۶ - ۵۲۷.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۱۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۹۴ - ۹۵.
- ↑ «سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید و از خداوند آمرزش بخواهید، به راستی خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۹.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۱۷ - ۱۱۸.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، صن ۱۸۸.
- ↑ «پس چون آیینهای ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر؛ از مردم کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! (هر چه میخواهی) در این جهان به ما ببخش و آنان را در جهان واپسین بهرهای نیست» سوره بقره، آیه ۲۰۰.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۱۸.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۴.
- ↑ «با یاد خداوند دلها آرام مییابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
- ↑ «بیگمان صفا و مروه از نشانههای (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.
- ↑ الدرالمنثور، ج۱، ص۱۶۰.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۵۸۰۔ ۵۸۱.
- ↑ «از تو درباره ماههای نو میپرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّاند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانهها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانهها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۸۱- ۸۲.
- ↑ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۲۴ و ۲۲۶.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۲.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۲، ص۸۵.
- ↑ «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای دارای گردنبند و (حرمت) زیارتکنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را میجویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید میتوانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بیگمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.
- ↑ «در آن (چارپایان) برای شما تا زمانی معیّن سودهاست سپس قربانگاه آنها به سوی خانه دیرین (کعبه) است» سوره حج، آیه ۳۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۵۰.
- ↑ المیزان، ج۱۴، ص۵۲۸.
- ↑ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۴۹۸.
- ↑ «ای مؤمنان! خداوند شما را (در حال احرام) به چیزی از شکاری که دست یا نیزهتان به آن میرسد میآزماید تا معلوم دارد که چه کسی از او در نهان میترسد؟ بنابراین هر کس پس از این، تجاوز کند عذابی دردناک خواهد داشت» سوره مائده، آیه ۹۴.
- ↑ «ای مؤمنان! شکار را در حالی که در احرام هستید نکشید و هر کسی به عمد آن را بکشد، کیفرش چهارپایی است همگون آنچه کشته است، چنانکه دو (گواه) دادگر از خودتان بر (همگونی) آن (با شکار) حکم کنند، قربانییی که به (قربانگاه) کعبه برسد؛ یا کفّارهای است برابر با اطعام مستمندان یا همچند آن (شصت روز) روزه تا کیفر کار خود را بچشد؛ خداوند از گذشته در گذشت ولی هر که (به شکار کردن) برگردد خداوند از وی انتقام خواهد گرفت و خداوند پیروزمندی دادستاننده است» سوره مائده، آیه ۹۵.
- ↑ المیزان، ج۶، ص۲۰۳- ۲۰۶.
- ↑ المیزان، ج۶، ص۲۰۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۹، ص۷۵.
- ↑ «چنین است؛ و هر که حرمتهای خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدیها که بتهایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
- ↑ المیزان، ج۱۴، ص۵۲۴-۵۲۶.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۹۰.
- ↑ ابن هشام، سیرة النبویه، ج۳، ص۵۷۱.
- ↑ «بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید پس چون از عرفات رهسپار شدید در مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و او را همانگونه که رهنمودتان داده است فرا یاد آورید و بیگمان پیش از آن از گمراهان بودید» سوره بقره، آیه ۱۹۸.
- ↑ «ای مؤمنان! چون روز آدینه گلبانگ نماز در دهند به یادکرد خدا بشتابید و خرید و فروش را وانهید!» سوره جمعه، آیه ۹.
- ↑ «و چون نماز گزارده شد در زمین پراکنده شوید و (روزی خود را) از بخشش خداوند فرا جویید» سوره جمعه، آیه ۱۰.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۱۷.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۶-۵۷.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۷ - ۵۸.
- ↑ میرحسینی و فلاح، شیوههای مبارزه پیامبر با فرهنگ جاهلی، ص ۱۷۴-۱۹۷.