شئون امام پس از ورود به عالم ماده

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در بخش پیشین، به تفصیل درباره شئون تکوینی امام در عالم ماده سخن گفتیم. آنچه در آنجا مورد بحث قرار گرفت، در چند محور ارائه‌شدنی است:

نخست: ولایت تکوینی

ولایت تکوینی یکی از شئونی است که در آیات و روایات بسیار بر آن تأکید شده است. در بخش گذشته، ولایت تکوینی را در دو محور ولایت بر تکوین (تفویض مطلق) و ولایت در تکوین (تفویض محدود) بررسی کردیم. در این بخش نیز همین روش را در پیش می‌گیریم.

تفویض مطلق

تفویض مطلق از نظر مقام تصور می‌تواند به گونه طولی، عرضی و استقلالی در نظر گرفته شود. اعتقاد به تفویض و واگذاری امور عالم به طور عرضی و استقلالی به هر کسی، ره‌آوردی جز شرک به خداوند یکتا ندارد. از‌این‌رو سخن در تفویض و واگذاری امور عالم مانند خلق، رزق و تدبیر به گونه طولی به امامان (ع) است. شیخ مفید به صراحت واگذاری امر خلق و رزق به امامان را اندیشه‌ای غالیانه می‌داند.[۱] مرحوم سید مرتضی نیز همچون استاد خود، این اندیشه را دیدگاهی باطل و پندار مفوضه، و آفرینش را کار آفریدگار متعال برمی‌شمارد.[۲] البته روشن نیست که مقصود ایشان از تفویض، تفویض طولی است یا تفویضی که منجر به شرک خواهد بود یا هر دو؟ در آثار ابوالصلاح حلبی مطلبی بر پذیرش یا نپذیرفتن این شأن دیده نشد. اما کراجکی در یکی از نامه‌های خود مطلبی بیان کرده است که می‌تواند نشان‌دهنده بطلان این نظریه نزد وی باشد. وی تصریح می‌کند که امامان (ع) انسان‌هایی حادث و بندگانی مخلوق‌اند که نه می‌آفرینند و نه روزی می‌دهند [۳] دیگر متکلمان این دوران نیز در‌این‌باره سخنی نگفته‌اند.

تفویض محدود

اصطلاح تفویض محدود در متون کلامی گذشتگان دیده نمی‌شود، اما اعتقاد به حقیقت آن در آثار متکلمان به وفور دیده می‌شود. چنان‌که گفته شد، تفویض محدود به معنای آن است که کسی بتواند به اذن خداوند در عالم تکوین تصرف کند. بر اساس آیات و روایات، چنین حقیقتی در قالب کرامات و معجزات پیامبران، امامان و دیگر مقربان الهی تحقق یافته است. متکلمان امامیه از شیخ مفید تا فاضل مقداد نیز به اتفاق این شأن را برای امامان (ع) پذیرفته‌اند. شیخ مفید، معتقد است صدور معجزات از امامان (ع) اگرچه به لحاظ عقلی، واجب نیست، روایات فراوانی بر صدور آن از ایشان تأکید دارند.[۴] افزون بر آن، وی در کتاب الارشاد به تفصیل، با نقل روایاتی، به برخی معجزات و کرامات امامان (ع) اشاره کرده است.[۵] مرحوم سید مرتضی نیز چنین شأنی را برای امامان ممتنع نمی‌داند. به اعتقاد وی همان‌گونه که خداوند می‌تواند به پیامبر معجزه دهد تا نبوتش را ثابت کند، به همین‌سان می‌تواند چنین کاری در حق امام انجام دهد. وی معتقد است چنین کراماتی اتفاق نیز افتاده است.[۶] نکته‌ای که نباید از آن غافل شد آن است که سید در تشخیص درستی یا نادرستی روایتی که بیانگر صدور کرامتی از امام است، سخت‌گیری خاصی دارد. برای نمونه، وی در جایی نقل می‌کند که تنها امام است که امام را غسل می‌دهد.[۷] سید ضمن تأکید بر عدم اعتبار سندی این روایت، معتقد است روایت یادشده با آنچه در خارج واقع شده، ناسازگار است؛ چراکه امام رضا (ع) را فردی غیر از امام غسل داد. سید در ادامه اشاره می‌کند که برخی شیعیان بر این باورند که ممتنع نیست که خداوند امام جواد (ع) را از مدینه به خراسان اورده باشد. مرحوم سید به این نکته می‌پردازد که مخالف صدور معجزات و کرامات از امامان (ع) نیستیم، اما ایشان نمی‌توانند امری محال را نیز انجام دهند. در اینجا نیز انتقال یک نفر از یک جا به مکانی دور مستلزم زمانی خاص است و بدون طی زمان، انجام چنین کاری محال است.[۸] همچنین اینکه خداوند به امام بال داده باشد، محال نیست. اما حمل جسم سنگین به وسیله بال و پیمودن مسافت طولانی در مدت کم امکان ندارد. احتمال اینکه خداوند امام را در مدینه معدوم سازد و در همان حال او را در طوس موجود کند نیز محال است. اینکه خداوند به وسیله باد و با سرعتی فراوان امام را به طوس ببرد، امری محال نیست، اما آنچه این نظر را نیز باطل می‌سازد آن است که امام جسم دارد و اگر واقعاً این انتقال انجام شده بود، باید در آنجا دیده می‌شد.[۹] ابوالصلاح حلبی نیز تصریح می‌کند که یکی از راه‌های شناخت امام اظهار معجزه یا وجود نص بر اوست.[۱۰] وی نیز معتقد است معجزات بسیاری از سوی امامان (ع) اظهار شده است.[۱۱] حلبی با نقل سخن قرآن درباره مادر حضرت موسی، حضرت مریم (س) و آصف بن برخیا ثابت می‌کند که چنین امری برای غیر امامان نیز امکان داشته است.[۱۲] کراجکی نیز به اجمال بیان می‌کند که کراماتی که خداوند به دست امامان (ع) جاری می‌سازد، فعل خداست -و نه امامان (ع)- و به منظور بزرگداشت ایشان است.[۱۳] شیخ طوسی متکلم و فقیه بزرگ شیعی در آثار خود به تبیین این آموزه پرداخته که یکی از راه‌های اثبات امامت امام، اظهار معجزه است؛[۱۴] از‌این‌رو بر خداوند جایز می‌داند معجزاتی را به دست امام (ع) اظهار کند.[۱۵] البته راه اصلی شناخت امام، نص است.[۱۶] وی معجزاتی از امامان نقل کرده است،[۱۷] و صدور معجزه و کرامت را از دیگر صالحان نیز جایز می‌داند.[۱۸] عبدالجلیل قزوینی نیز صدور کرامات و معجزات را از امامان (ع) امری ممکن می‌داند. قزوینی برای رفع استبعاد از این مسئله به داستان‌هایی عجیب اشاره می‌کند که اهل سنت از شیوخ صوفیه مانند حسین بن منصور حلاج، حسن بصری و رابعۀ عدویه نقل می‌کنند و تصریح می‌کند که اگر این امور برای ایشان جایز است، برای امامانی که معصوم و منصوص از جانب خدایند، نیز رواست.[۱۹] وی می‌افزاید که به باور شیعه اگر امام به گروهی از اهل شرک و باطل برخورد کند و مدعی امامت شود، هیچ بعدی ندارد که خداوند برای تأیید امام و تقویت دین اسلام، حجتی را به دست امام ظاهر گرداند.[۲۰] وی مدعی است که معجزات فراوانی از امامان ضبط شده است که بسیار روشن‌اند و مخالف و موافق آن را نقل کرده‌اند.[۲۱] سدید الدین حمصی همچون متکلمان پیشین بر این نکته تصریح کرده است که صدور معجزات و کرامات از امامان (ع) و مؤمنان صالح جایز است.[۲۲] متکلمان قرن هفتم هجری همچون خواجه نصیرالدین طوسی[۲۳] و ابن میثم بحرانی[۲۴] و قرن هشتم و نهم هجری یعنی علامه حلّی[۲۵] و فاضل مقداد[۲۶] نیز بر صدور کرامات از امامان (ع) صحه گذاشته‌اند.

دوم: وساطت فیض

به طور کلی متکلمان شیعی از شیخ مفید تا فاضل مقداد مفهوم وساطت فیض را به کار نبرده‌اند و تنها ابن میثم بحرانی آن را برای فرشتگان و عقول به کار برده است.[۲۷] مقصود از شأن وساطت فیض برای امامان آن است که بدون وجود آنها، زمین اهلش را در خود فرو می‌برد، برکات از دنیا قطع می‌شد و خلاصه آنکه فیضی به عالم نمی‌رسید.

با نگاهی کلی به آثار متکلمان می‌توان گفت این شأن چندان مورد بحث متکلمان نبوده است. در آثار شیخ مفید، سخنی یافت نشد که نشان‌دهنده دیدگاه وی در این مسئله باشد و -بر حسب جست‌وجوی نگارنده- تنها در یک جا وی درباره زیارت امام حسین (ع)، با تعبیر "رُوی عنه" این فقرات را نقل می‌کند: قَدْ تَیَقَّنْتُ أَنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ بِکُمْ یَکْشِفُ الْکَرْبَ وَ بِکُمْ یُبَاعِدُ نَائِبَاتِ الزَّمَانِ الْکَلِبِ وَ بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُنْزِلُ الرَّحْمَةَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ الْأَرْضَ أَنْ تَسِیخَ بِأَهْلِهَا وَ بِکُمْ یُثْبِتُ اللَّهُ جِبَالَهَا عَلَى مَرَاسِیهَا.[۲۸] در بخش پیشین بر اساس چنین فرازهایی به اندیشه وساطت فیض دست یافتیم، اما چون شیخ، تحلیلی ارائه نکرده، نمی‌توان او را باورمند به این اندیشه دانست، به ویژه آنکه وی این روایت را با تعبیر "رُوِی عنه" نقل کرده است و روشن نمی‌سازد که این حدیث را از نظر سندی می‌پذیرد یا خیر. نکته دیگر آنکه شیخ مفید روایاتی را نقل می‌کند که در آنها از امام (ع) به عنوان حجت خدا بر خلق یاد شده است.[۲۹] شیخ آن‌گاه که از او پرسیده می‌شود "چرا خداوند حجتش را به آسمان نبرد، تا هنگام فرا رسیدن زمان قیامش او را بر زمین آورد؟" با استناد به همان روایات، بیان می‌کند که امامان (ع) تنها حجت خدا برای مردم روی زمین‌اند و حجت بر اهل آسمان نیستند[۳۰].

وساطت فیض امامان (ع) بدین معناست که پایداری نظام هستی به وجود امام وابسته است. در اندیشه شیخ مفید، امامان (ع) حجت بر اهل آسمان -که جزئی از نظام هستی به شمار می‌رود- نیستند، از‌این‌رو شاید بتوان گفت وی‌اندیشۀ وساطت فیض کلی را نپذیرفته است.

مرحوم سید مرتضی از متکلمانی است که به خوبی از وجود روایاتی آگاه است که بر شأن وساطت فیض امامان (ع)، دلالت دارند. اما در برابر دیدگاهی که برخاسته از این روایات است، موضع‌گیری شدیدی کرده و به صراحت آن را نظریه‌ای غالیانه دانسته است که احدی از علمای امامیه چنین اندیشه‌ای را برنتافته‌اند. از نظر سید، غالیان چون امام را خدا می‌دانند، چنین شئونی را برای او ثابت می‌کنند.[۳۱] البته سید در موضعی به این امر اشاره می‌کند که پیامبر اسلام (ص) نسبت به سایر پیامبران ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که یکی از آنها این است که به برکت وجود ایشان، امت اسلام تا روز قیامت دچار عذاب الهی نمی‌شوند.[۳۲] ممکن است از این سخن کوتاه استنباط شود که به خاطر وجود پیامبر، مردم در امان، و از فیض‌های الهی بهره‌مندند و خلاصه آنکه او واسطه فیض است. در پاسخ باید گفت سخن سید تا این اندازه پذیرفتنی است که به خاطر وجود پیامبر عذاب بر امت پیامبر نازل نمی‌شود و به نوعی بر وساطت فیض محدود دلالت می‌کند. اما این سخن دلالت یا حتی اشاره‌ای بر این آموزه ندارد که اولاً پیامبر اکرم (ص) موجب قوام و پایداری نظام هستی است و به واسطه ایشان به جهان روزی می‌رسد و باران نازل می‌شود و... و ثانیاً امامان نیز چنین شأنی دارند.

ابوالصلاح حلبی درباره این شأن سخنی نگفته است، اما روایتی را به منظور نص بر امامت امامان اثنی عشر (ع) نقل می‌کند که مضمون آن همان وجود شأن وساطت فیض است.[۳۳] مرحوم کراجکی و شیخ طوسی نیز دقیقاً همین روایت را نقل کرده‌اند.[۳۴] البته شیخ طوسی روایات دیگری نیز نقل کرده است.[۳۵] با وجود این، هیچ‌یک از این سه متکلم تحلیلی در‌این‌باره ارائه نداده‌اند و چنان‌که گذشت، قصد ایشان از بیان این حدیث چیز دیگری بوده است؛ از‌این‌رو شاید نتوان نظریه برخورداری امامان (ع) از شأن وساطت فیض را به آنها نسبت داد. دیگر متکلمان این دوران نیز سخنی در‌این‌باره ندارند.

حاصل سخن درباره شئون تکوینی امام (ع) در عالم ماده از دیدگاه متکلمان آن است که اولاً ایشان -جز شیخ مفید و سید مرتضی- به مسئله تفویض نپرداخته‌اند و شیخ و سید نیز اندیشه تفویض را مردود دانسته‌اند؛ ثانیاً تمام ایشان تفویض محدود و ولایت تکوینی را پذیرفته‌اند، اما از این دو اصطلاح استفاده نکرده‌اند؛ ثالثاً شأن وساطت فیض مورد توجه ایشان نبوده است، اما می‌توان ایشان را باورمند به نظریۀ وساطت فیض محدود دانست. درباره وساطت فیض کلی نیز دیدگاه صریحی از ایشان دیده نشد، جز آنکه مخالفت سید مرتضی با اندیشه وساطت فیض نیز از نکات قابل توجه در این دوران است که بر غالیانه بودن این نظریه تأکید کرده است[۳۶].

منابع

پانویس

  1. محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۳۳-۱۳۴.
  2. سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج ۴، ص ۲۱.
  3. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص ۲۴۵.
  4. محمد بن محمد بن نعمان مفید، اوائل المقالات، ص۶۸. همچنین ر. ک: همو، الفصول المختارة، ص۳۱۶.
  5. ر. ک: همو، الارشاد، ج۲، ص۱۸۲-۱۸۶، ۲۲۱-۲۳۱، ۲۸۱-۲۹۵ و ۳۰۱-۳۰۹.
  6. سید مرتضی به شبهاتی که اصل وقوع معجزه از غیر پیامبر را نامعقول جلوه می‌دهد، پاسخ داده است (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، تحقیق سید عبدالزهرا حسینی، ج ۱، ص ۱۹۶-۱۹۹).
  7. برخی متکلمان بر اساس چنین روایاتی به طور جزمی قایل شده‌اند که معصوم را جز معصوم غسل نمی‌دهد (محمد محسن فیض کاشانی، الشافی، ص ۳۲۴؛ همو، الوافی، ج ۲، ص۳۶۶).
  8. والشخص لا یجوز ان یکون منتقلا إلى الأماکن البعیدة إلا فی أزمنة مخصوصة فأما أن ینتقل إلى البعید من غیر زمان محال (سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج۳، ص۱۵۶).
  9. همان، ص۱۵۶-۱۵۷.
  10. ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص ۸۹؛ همو، تقریب المعارف، ص ۱۷۴.
  11. همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص ۱۰۰؛ همو، تقریب المعارف، ص ۱۷۵.
  12. همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص ۱۰۱-۱۰۳.
  13. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۲۴۵.
  14. محمد بن حسن طوسی، تمهید الأصول فی علم الکلام، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص ۳۵۳.
  15. همو، تلخیص الشافی، تحقیق حسین بحرالعلوم، ج ۱، ص۹۷
  16. همو، الاقتصاد الهادی إلى الرشاد، تحقیق حسن سعید، ص ۱۹۴.
  17. همو، الغیبة، تحقیق عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، ص۱۸-۱۹.
  18. همو، التبیان، ج۱، ص۲۵۵؛ همو، الغیبة، تحقیق عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، ص۱۲۵-۱۲۶.
  19. عبدالجلیل قزوینی، نقض، تعلیق و تصحیح سید جلال الدین حسینی ارموی، ص ۳۸ و ۳۴۱.
  20. همان، ص ۳۴۲.
  21. همان، ص ۵۷۴.
  22. سدید الدین حمصی، المنقذ من التقلید، ج ۱، ص ۴۰۱.
  23. نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ص ۴۳۱. خواجه معجزاتی را برای امام علی (ع) نقل می‌کند (ر. ک: همو، تجرید الاعتقاد، تحقیق محمد جواد حسینی جلالی، ص ۲۳۱-۲۳۶).
  24. میثم بن علی بن میثم بحرانی، قواعد المرام، تحقیق احمد حسینی، ص۱۸۲؛ همو، النجاة فی القیامة، ص۵۳؛ همو، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۱۱۹.
  25. حسن بن یوسف حلی، مناهج الیقین، ص۴۶۹-۴۷۲؛ همو، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجمی زنجانی، ص۲۱۴-۲۱۵؛ همو، منهاج الکرامة، ص۱۷۳؛ همو، نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸؛ همو، الباب الحادی العشر، ص۱۲.
  26. فاضل مقداد سیوری حلی، اللوامع لالهیة، تحقیق شهید قاضی طباطبایی، ص۳۳۸-۳۴۰؛ همو، النافع یوم الحشر، ص ۱۰۱ و ۱۱۰.
  27. میثم بن علی بن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص۱۸6-۱۸۷.
  28. محمد بن محمد بن نعمان مفید، المزار، ص۱۱۱.
  29. ر. ک: همو، الامالی، ص۱۰۹-۱۱۰؛ همو، الارشاد، ج۲، ص۲۹.
  30. همو، اربع رسالات فی الغیبة، ج ۲، ص۱۵-۱۶.
  31. فاما ما حکاه عن بعضهم من أنّه «لو لا الإمام لما قامت السّماوات والأرض ولا صحّ من العبد الفعل». فلیس نعرفه قولا لأحد من الإمامیّة تقدم ولا تأخّر، اللهمّ إلّا أن یرید ما تقدم حکایته من قول الغلاة (سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، تحقیق عبدالزهرا حسینی، ج ۱، ص ۴۲).
  32. همو، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج۳، ص۲۱۳.
  33. "إِنِّی وَ اثْنَیْ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (ع) أَوْتَادُ الْأَرْضِ الَّتِی أَمْسَکَهَا اللَّهُ بِهَا أَنْ تَسِیخَ بِأَهْلِهَا فَإِذَا ذَهَبَ الِاثْنَا عَشَرَ مِنْ أَهْلِی سَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا وَ لَمْ یُنْظَرُوا" (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۴۱۹).
  34. ابوالفتح کراجکی، الاستنصار، ص۷؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، تحقیق عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، ص ۱۳۸-۱۳۹.
  35. "بِنَا یُبْدَأُ الْبَلَاءُ ثُمَّ بِکُمْ، وَ بِنَا یُبْدَأُ الرَّخَاءُ ثُمَّ بِکُمْ، وَ الَّذِی یُحْلَفُ بِهِ لَیَنْتَصِرَنَّ اللَّهُ بِکُمْ کَمَا انْتَصَرَ بِالْحِجَارَةِ" (محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص ۷۴. نیز ر. ک: همان، ص۱۵۷؛ همو، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ۱، ص۳۵ و ۶۹).
  36. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۳۳۱ الی ۳۳۷.