صلح در معارف و سیره نبوی
صلحطلبی
اسلام، دین گذشت و رحمت است. البته اصل جنگ را در موارد خاص ضروری میداند، ولی هدف اصلی از آن نیز هدایت عمومی مردم و نجات آنان از انحراف و انحطاط است. به همین دلیل، ارزشهای اخلاقی خاص را برای جنگ وضع کرده است. برای مثال، پیش از اتمام حجت، آغاز جنگ را جایز نمیشمارد. پیامبر اعظم (ص) خطاب به علی (ع) میفرماید: «ای علی! با هیچ کس جنگ نکن مگر اینکه او را به اسلام دعوت کنی. به خدا سوگند! اگر خدای عزّوجلّ یک نفر را به دست تو هدایت کند، برای تو بهتر است از آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب کرده است».[۱]
از اینرو، اسلام به حفظ خون انسانها دستور داده است. خداوند متعال در این باره میفرماید: ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾[۲].
همچنین از امام صادق (ع) نقل شده است: «رسول خدا (ص) هنگامی که میخواست لشکری را به منطقهای بفرستد، ابتدا آنان را نزد خود مینشاند. پس میفرمود: به نام خدا و برای خدا و در راه خدا و بر آیین رسول خدا حرکت کنید. خیانت نکنید. مثله نکنید. حیله نکنید. پیرمردی که عمری از او گذشته و نیز کودک و زن را نکشید و درختی را نبرید مگر در صورتی که به این گونه کارها اضطرار پیدا کردید».[۳].
پیامبر اعظم (ص)، مردم را به سوی حق دعوت میکرد و با بتهای آنان به مبارزه برمیخاست. آنان چون تحمل نداشتند، دست به کارشکنی و جنگ میزدند. ازاین رو، حضرت مجبور بود مقابله کند. مسلمانان حق دفاع از خود را در مقابل مشرکان داشتند؛ چون آنها میخواستند مسلمانان را از دینشان منحرف کنند و از راه خدا بازدارند و هر کسی حق دارد از عقیده خود دفاع کند. البته اسلام نمیخواهد کسی را به اسلام آوردن مجبور کند، بلکه بر آزادی رأی و اعتقاد پای میفشارد. به همین دلیل، هنگامی که مسلمانان بر دشمنان پیروز میشدند، یکی از راههایی که پیش پای مشرکان میگذاشتند، اسلام آوردن بود. اسلام میخواهد کسی که این دین را برمیگزیند، با میل و رغبت باشد و زیر هیچ گونه اجباری نباشد.
پیامبر اعظم (ص) و مسلمانان ملتزم بودند تا راهکارهای دیگری به جز جنگ را به طرف مقابل عرضه کنند تا کار به جنگ نکشد و حتی برخی از مشرکان اعتراف داشتند که اصرار بر جنگ پس از عرضه راهکارهای مختلف از جانب مسلمانان، ستم است[۴]. مسلمانان پیش و پس از همه جنگهای دفاعی، مقید به رعایت شرایط خاصی بودند. پیش از آغاز جنگ، مسلمانان باید طرف مقابل را به توحید و عدالت و دست برداشتن از ستم و حفظ آرامش و پیمان فرا میخواندند. در غیر این صورت، به جنگ میپرداختند. همچنین در صورت پذیرش دعوت مسلمانان برای روی آوردن به توحید و عدالت یا درخواست صلح و ترک جنگ، به جنگ پایان میدادند. حضرت در تمام جنگها به اصحابش سفارش میکرد حقوق اسیران را رعایت کنند تا حدی که آزاد کردن برده به صورت یکی از واجبات عبادی در برخی موارد درآمد.
بانو لورا فیشیا، نویسنده ایتالیایی مینویسد: «اسلام، ریشه کن کردن و مقابله را جز به جهت دفاع از خود اجازه نمیدهد. اسلام صریحا تعدّی را تحریم کرده است»[۵]. اساساً در اسلام، دفاع از حریم خود واجب است، چنان که رسول اللّه (ص) میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُ رَجُلًا يُدْخَلُ عَلَيْهِ فِي بَيْتِهِ وَ لَا يُقَاتِلُ»؛ «خداوند عزوجل نفرت دارد از مردی که در خانهاش بر او حمله کنند و او نجنگد»[۶].
از آنچه گذشت، درمییابیم روح آموزههای پیامبر اعظم (ص)، دعوت به توحید و ریشهکن کردن بتپرستی و شرک در جامعه بود و با هیچ قوم و قبیلهای به ویژه صاحبان ادیان الهی همچون یهودیت و مسیحیت، دشمنی نداشت. حتی پس از گسترش اسلام در جزیرة العرب نیز آنان را به پذیرش اسلام مجبور نکرد. صلحجویی و عدالتخواهی اسلام آنگونه است که اهل کتاب را به وحدت و هماهنگی فراخواند و با بیانی دلپذیر گفت: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا﴾[۷].
هنگامی که مسلمانان به مدینه هجرت کردند و حکومت پیروزمند اسلامی تشکیل شد، پیامبر اعظم (ص) بدون تکبر، پیشنهادهای صلح مخالفان را پذیرفت که شاهد اصلی آن، بستن پیمان صلح با چند طایفه یهودی در سال اول هجرت بود[۸]. آن حضرت با آنانی که آمادگی پذیرش اسلام یا شنیدن کلام خدا را داشتند، با مهربانی رفتار میکرد و هماره یارانش را از به کار بردن هر گونه خشونت باز میداشت.
اسامة بن زید در میدان جنگ، یک تن را به نام نهیک بن مرداس دنبال کرد و چون شمشیر کشید، او گفت: ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾. با این حال، اسامه او را کشت. اسامه مدتها در اندیشه بود و خواب به چشمش نمیآمد تا اینکه نزد پیامبر رسید و گزارش داد. حضرت فرمود: او را کشتی حال آنکه ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ گفته بود؟ اسامه گفت: برای فرار از مرگ شهادت داد. پیامبر فرمود: «چرا دلش را نشکافتی تا ببینی راست میگوید یا دروغ؟!»[۹].
پیامبر اعظم در دوران گسترش اسلام، اصل را بر صلح قرار داده بود؛ زیرا دستور الهی بود که: ﴿وَالصُّلْحُ خَيْرٌ﴾[۱۰]؛ ازاین رو، میکوشید سرزمینها را بدون جنگ و خون ریزی فتح کند. نمونه آن، صلح حدیبیّه است که برخی، آیه فتح را به همین واقعه مربوط دانستهاند: ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا﴾[۱۱]. به طور کلی، رسول رحمت برای نشان دادن حسن نیت و تفاهم خود در همه جنگها ابتدا دعوت به اسلام را اعلام میکرد و در صورت نپذیرفتن آن، راه دیگری را برمیگزید.[۱۲].
صلحگرایی و پایبندی به پیمانهای سیاسی ـ اجتماعی
بیتوجهی به پیمانها، صلحنامهها و قراردادهای اجتماعی و سیاسی، از اصولی است که اسلام آن را مایه ایجاد نفاق و جنگ میداند. با نگاهی به سیره پیامبر خدا در برخورد و رفتار با مشرکان و یهودیان، به اهمیت و پافشاری آن حضرت بر وفای به عهد، صلح و زندگی مسالمتآمیز بر مبنای گفتوگو و تفاهم پی میبریم. صلح حدیبیه، از برجستهترین وقایع تاریخ اسلام و بیانگر حاکمیت روح صلحگرایی بر آموزههای الهی است. در این پیمان، پیامبر اکرم (ص) برای حفظ صلح و آرامش و برقراری امنیت در جامعه، شروط مشرکان را برخلاف میل باطنیاش پذیرفت. آن حضرت پذیرفت لقب «رسول الله» از نام ایشان حذف و این پیمان مانند پیمانهای دوران جاهلیت، با لفظ «بِسْمِكَ اللَّهُمَّ» شروع شود. اگرچه عمل به مفاد این پیمان برای پیامبر بسیار مشکل بود، آن حضرت به منظور تحقق هدفهای والایش آن را پذیرفت تا در نتیجه این صلح، پیامدهای ارزشمندی نصیب اسلام و مسلمانان شود[۱۳].
رسول خدا (ص) به پیمانها بسیار وفادار بود و دیگران را نیز به وفاداری امر میکرد و میفرمود: نزدیکترین شما به من در قیامت، راستگوترین و امانتدارترین، وفادارترین به عهد، خوشاخلاقترین و نزدیکترین شما به مردم است[۱۴]. آن حضرت در کلام دیگری فرمود: «هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هرگاه پیمان بندد، به آن وفا میکند». همچنین در این باره از آن حضرت روایت شده است: «کسی که خلف وعده کند و به پیمان خود وفادار نباشد، منافق است؛ اگرچه روزه بگیرد، نماز بخواند و در پندار خویش خود را مسلمان بداند«[۱۵].
«پیمانشکنی، انسان را گرفتار نفاق میکند، مگر آنکه آن را رها سازد»[۱۶]. «کسانی در دینداری پیشگامترند که به پیمانهای خود پایبندتر و وفادارتر باشند»[۱۷].
صلحگرایی و وفای به عهد، صفتی نیکو و زیبنده است که موجب کمال انسان میشود و زمینه شکلگیری و تقویت دیگر ویژگیهای ارزنده را در وجود انسان فراهم میکند. پیامبر گرامی اسلام، صلحگرایی و وفای به عهد را از ارکان اصلی و اساسی حکومت اسلامی و مایه ثبات و امنیت جامعه میدانست. البته این پای بندی به پیمان تا وقتی شایسته و بایسته است که موجب ضعف و انحطاط اسلام و مسلمانان و چیرگی دشمنان و جرئت یافتن آنها نشود. رسول اکرم (ص) نیز تا وقتی به پیمان خویش وفادار بود که به اسلام و حقوق مسلمانان خللی وارد نمیشد و در غیر این صورت، پایبندی به این پیمان را جایز نمیدانست.[۱۸].
منابع
پانویس
- ↑ «يَا عَلِيُّ لَا تُقَاتِلْ أَحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ إِلَى الْإِسْلَامِ وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ»؛ کافی، ج۵، ص۳۶.
- ↑ «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
- ↑ «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِذَا أَرَادَ أَنْ يَبْعَثَ سَرِيَّةً دَعَاهُمْ فَأَجْلَسَهُمْ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ يَقُولُ سِيرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ لَا تَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُوا وَ لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَقْتُلُوا شَيْخاً فَانِياً وَ لَا صَبِيّاً وَ لَا امْرَأَةً وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَراً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَيْهَا»؛ کافی، ج۵، ص۲۸.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۳۱.
- ↑ لورا فیشیا، دفاع عن الاسلام، ص۱۱ و ۱۲.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۶۸۷۴.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
- ↑ اعلام الوری، ص۶۹.
- ↑ خاتم النبیین، ص۲۴۸.
- ↑ «و سازش نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.
- ↑ «بیگمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم» سوره فتح، آیه ۱.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی ص ۹۴.
- ↑ فروغ ابدیت، ج۲، ص۱۹۸.
- ↑ یک هزار حدیث، ص۷۷.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۰، ص۱۵۳ و ۱۵۴.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۰، ص۱۵۳.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۰، ص۶۰۳.
- ↑ صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصههای تمدن نبوی، ص ۷۳.