قانون در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
معناشناسی
«قانون» در اصل ـ گفته شده ـ برگرفته از واژه لاتینی «canon»، به معنای مقرراتی است که مقامات کلیسا وضع کردند[۱] و به معنای اصل و برهان است.[۲] در زبان عربی نیز قانون به معنای معیار و مقیاس هر چیز،[۳] آیین، دستور، نظام، قاعده و اندازه و به معنای مجموعه مقررات و آئیننامههای سیاسی، مدنی، جزایی، اقتصادی و بازرگانی است.[۴] قانون در اصطلاح حقوقی، قاعده حقوقی عام یا خاصی است که قوه مقننه وضع میکند.[۵] این اصطلاح در معنای عام شامل مصوبات مجلس، تصویبنامهها و بخشنامههای اداری است که شامل مقررات نیز میشود و در معنای خاص به قواعدی گفته میشود که با تشریفات ویژه در مجالس قانونگذاری تصویب میشود یا از طریق همهپرسی بهطور مستقیم به تصویب مردم میرسد.[۶]
با توجه به کاربرد قانون در کلام امام خمینی ازجمله قانون به معنای اسلام،[۷] و قانون حکومت،[۸] آنچه در اینجا مورد نظر است، مجموعه قوانین و مقررات برای اداره جامعه یا همان قانون حکومتداری است.[۹]
پیشینه
پیشینه قانون را باید منطبق بر پیشینه ادیان الهی دانست؛ زیرا به تصریح قرآن کریم یکی از دلایل اصلی فرستادن پیامبران(ع)، رفع اختلافات میان مردم بودهاست. مردم پیش از بعثت انبیا(ع) همه امت واحد بودند. خداوند به سبب اختلافی که در میان مردم به وجود آمد، پیامبرانی را برگزید و با آنان کتاب را به حق نازل فرمود تا طبق آن در میان مردم و آنچه مورد اختلاف است،حکم کنند ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۰]
شکلگیری قوانین بشری به دوران سلطنت حمورابی[۱۱] و پس از آن به دوران کوروش هخامنشی در قرن پنجم پیش از میلاد میرسد که نخستین اعلامیه حقوق بشر را به وی نسبت دادهاند.[۱۲] پس از آن دوران، نظریههای سقراط، افلاطون و ارسطو دربارهٔ قانون مطرح شد[۱۳] و پس از آن هم الواح دهگانه بودند که مجلس سنای روم و با الهام از یونانیان وضع کرد.[۱۴] پس از ظهور مسیحیت و سلطه کلیسا بر اروپا، وضع قوانین در انحصار کلیسا قرار گرفت و به سبب رویکرد منفعت طلبانه و غیر علمیِ آن به شکلگیری دوران قرون وسطا انجامید؛ اما پس از این دوران و با آغاز رنسانس روند تدوین و تصویب قوانین فراگیر در میان اروپاییان رو به رشد گذاشت و سپس به دیگر جوامع سرایت یافت.[۱۵]
قانون به سبک جدید در ایران به دوره نهضت مشروطیت بازمیگردد. در پی صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۵، مجلس شورای ملی تشکیل و کار تدوین قانون اساسی را آغاز کرد و قانون اساسی مشروطیت در ۵۱ اصل به تصویب مجلس رسید.[۱۶] در نخستین قانون اساسی ایران،دین رسمی اسلام و مذهب جعفری در اصل اول متمم قانون اساسی ثبت شد[۱۷] و قانون تراز که حضور پنج مجتهد تراز اول در تأیید مصوبات مجلس را لازم میدید، به تصویب رسید و تا حدودی به آن عمل شد.[۱۸]
در سال ۱۳۰۴ در آغاز حکومت رضاشاه پهلوی برای نخستین بار برخی از اصول قانون مشروطیت اصلاح شد؛[۱۹] ازجمله سلطنت مشروطه ایران، به رضاشاه پهلوی و نسل ذکور او واگذار گردید.[۲۰] در دوران پهلوی اول مجلس و قانون که بزرگترین دستاورد دوران مشروطه بود، به ابزاری در جهت سیاستهای رژیم پهلوی قرار گرفت.[۲۱] در این دوران، علی اکبر داور به خواست رضاشاه به تغییرات اساسی در قوانین و ایجاد نظام قضایی جدید در کشور دست زد و تدوین قانون بیمه، قانون ثبت اسناد، قانون ثبت املاک و قانون ازدواج و طلاق از مهمترین کارهای او بود.[۲۲]
پس از رضاشاه، محمدرضا پهلوی سیزدهمین مجلس قانونگذاری را افتتاح کرد. در این دوره قوانین پس از تصویب مجلس شورای ملی، به جز امور مالی، میبایست جهت تأیید نهایی به مجلس سنا میرفت.[۲۳] پهلوی برای اینکه بتواند بر اینگونه مقررات نیز نظارت کافی داشته باشد، در صدد برآمد در امور مالی برای خود حق وتوی تعلیقی قائل شود؛ بنابراین در اصل ۴۹ متمم قانون اساسی مشروطه در سال ۱۳۳۶ تجدید نظر کرد و آن را حق قانونی پادشاه دانست.[۲۴] در این دوره هرچه از قانون اساسی و مجلس اول مشروطه فاصله گرفته میشد، رنگ قوانین اسلامی نیز کمتر میگردید. امام خمینی در اعتراض به این سبک تغییرات و قانونگذاری در کشور بر این باور بود که رژیم قصد دارد از اسلام جز اسمی و از قرآن جز خطی باقی نگذارد و کشور اسلامی را به سبک کشورهای کفر اداره کند.[۲۵]
با پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران پایهگذار طرح جدیدی از قانون، مبتنی بر قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) شد و فقه شیعه اصلیترین منبع قانون و این قانون مهمترین دستاورد انقلاب گردید.[۲۶] بدین صورت قانون اساسی جمهوری اسلامی نهادهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را بر مبنای اصول و ضوابط اسلامی بنا نهادهاست[۲۷] بر این اساس همه قوانین و مقررات کشور باید بر اساس موازین شرع مقدس تنظیم شود[۲۸] و از مجلس شورای اسلامی با عنوان قوه مقننه یاد شده است[۲۹] که در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسی میتواند قانون وضع کند؛[۳۰] همچنین به منظور پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از نظر مغایرت نداشتن مصوبات مجلس شورای اسلامی با آنها، شورایی به نام شورای نگهبان تشکیل شد.[۳۱].[۳۲]
اهمیت و ضرورت قانون
انسان موجودی مدنیالطبع بوده و همواره به صورت اجتماعی زندگی کرده است.[۳۳] از طرفی انسان در جامعه با تزاحم و برخورد میان منافع افراد مواجه است و وجود قانون برای رفع و حل درگیریها و تعیینحق و تکلیف انسانها در زندگی جمعی امری ضروری محسوب میشود.[۳۴]
در روایات اهل بیت(ع) موارد فراوانی از تبیین اهمیت و جایگاه اجرای حدود و تعزیرات به عنوان قانون شرع در جامعه به چشم میخورد[۳۵] و سیره عملی پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) نیز آکنده از وضع قوانینی است که علاوه بر عادلانه بودن، عمومیت و شمول آن حتی حاکم اسلامی را نیز دربر میگیرد؛ مردمسالاری دینی در نهج البلاغه، ازجمله امام علی(ع) در توصیهای به خلیفه دوم، وی را به رعایت حدود و اجرای قانون شرع دربارهٔ خویش و بیگانه دعوت فرمود.[۳۶] همچنین در روایتی از امام باقر(ع) آمده است که امام علی(ع) اجرای حدی را بر عهده غلام خویش گذاشت و او چون سه ضربه بیشتر از حد به شخص زد، غلام را قصاص کرد.[۳۷]
امام خمینی بر اساس قرآن کریم ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾[۳۸]، ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۳۹] معتقد است تمام انبیا(ع) از آدم(ع) تا خاتم(ص) برای برقرار کردن اجرای قانون آمدهاند و همه انبیا (ع) و اولیا در برابر قانون خاضع بودهاند.[۴۰] ایشان از گذشته بر حکومت قانونی و حاکمیت قانون عدل در جامعه تأکید ورزیده است[۴۱] و پس از پیروزی انقلاب نیز تأکید میکرد که همه افراد باید خود را با قانون تطبیق دهند و در برابر آن تسلیم باشند.[۴۲] ایشان وجود قانون را برای تدبیر و اداره امور کشور ضروری دانسته و گفتار و عمل در مرز قانون را موجب رفع اختلافها برشمرده است؛[۴۳] زیرا قانون و قانونگذاری اصولاً مقدمهای برای اجرای عدالت و پرهیز از ظلم و تبعیض است.[۴۴] ضرورت حاکمیت قانون در جامعه انسانی از نظر ایشان به حدی مهم و اساسی است که ایشان معتقد است اقوام وحشی نیز قانون دارند و پایبند همان قانون عقبمانده خود هستند.[۴۵]
از سوی دیگر، از نگاه امام خمینی حکومت اسلامی بر اساس قانون الهی است که مبتنی بر عدالت است و در آن فرقی میان افراد نیست و همگان در برابر قانون مساویاند.[۴۶] ایشان قانون را در جامعه، تأمینکننده آزادی منطقی در چارچوب احکام الهی میدانست[۴۷] که باید در جامعه عدالتگستری کند[۴۸] و افراد بشر را از اسارت برهاند و به آنان حق دهد که آزادانه زندگی کنند و همچنین در خدمت اصلاح و رشد بشر باشد.[۴۹] ایشان یکی از اهداف قانون را رفع تبعیض در جامعه اسلامی میدانست و تأکید میکرد شخصی که حاکم جامعه اسلامی و مجری قانون است، در اجرای قانون نباید هیچگونه تبعیضی میان افراد قائل شود.[۵۰]
تأکیدهای فراوان امام خمینی بر پیروی از قانون برای رسیدن به اهدافی چون مشخص شدن اندازه اختیارات و وظایف مردم و مسئولان از طریق منطبق کردن خود با قانون،[۵۱] از میان رفتن اختلافها،[۵۲] اصلاح امور[۵۳] و جلوگیری از وقوع تدریجی انحرافها[۵۴] بود.[۵۵]
اقسام قانون
از مجموع سخنان امام خمینی دربارهٔ قانون بر میآید که ایشان قانون را نظمی کلی میداند که بر مصادیق متعدد قابل انطباق است.[۵۶] در یک نظر کلی، ایشان قانون را به دو قسم تقسیم کردهاست:
- قانون تکوینی الهی یا همان قانون هستی و قانونخلقت؛[۵۷]
- قانون تشریعی. قانون تشریعی نیز خود به قانون تشریعی الهی و موضوعه (عرفی) تقسیم میشود. بدین صورت قانون تشریعی الهی شامل احکام (واجب، حرام، مستحب، مکروه، مباح) یا همان شریعت[۵۸] است و قانون موضوعه (عرفی) شامل قوانین عادی و مقررات است.[۵۹]
امام خمینی منبع تشریعِ قوانین را خداوند میدانست و از آن با عنوان «یگانه قدرت مقننه» یاد میکرد؛[۶۰] به عبارتی قانونگذاری برای بشر، تنها در اختیار خداوند است؛ همچنانکه قوانین هستی و خلقت را نیز خداوندامر کرده است؛ بر این اساس سعادت و کمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که انبیا(ع) به بشر ابلاغ کردهاند.[۶۱] این دیدگاه برخاسته از آموزههای قرآن کریم است که خداوند تعالی را آگاه به تمام کارها،[۶۲] دارای احاطه و اشراف بر همه امور، ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا﴾[۶۳]، ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا﴾[۶۴] غنی و بینیاز ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾[۶۵] و دارای رحمتی فراگیر ﴿وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ﴾[۶۶] میداند. امام خمینی با عبارتهایی چون قانون الهی،[۶۷] قانون شرع مقدس[۶۸] و احکام و قوانین اسلام[۶۹] به قانون در تشریع الهی اشاره کردهاست.
ایشان در سخنان خود شریعت را قانون میدانست و معتقد بود حاکمیت اسلام بر اساس قانون الهی، قانون قرآن و سنت است.[۷۰] در این نگاه اطاعتکردن از رسول اکرم(ص)، امیرالمؤمنین علی(ع) و همچنین پیروی از قوانین حکومت اسلامی بر اساس حکم خدا واجب شدهاست.[۷۱] قانون عادی و مقررات یا همان قوانین موضوعه[۷۲] و بشری قانونی است که با رعایت تشریفات گفته شده در قانون اساسی، به تصویب مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان برسد[۷۳] و از نگاه امام خمینی این قوانین بشری قابل اصلاحاند.[۷۴] این قانون برای تأمین نظم و امنیت و نیز رشد و توسعه جامعه اسلامی لازم است و به مقتضای زمان و مکان، وضع و اجرا میشود.[۷۵] به باور ایشان مجلس، مرکز ثقل همه قوانین و قدرت جامعه[۷۶] و در رأس تمام نهادها[۷۷] است. در جمهوری اسلامی قانون اساسی، قانونی است که در چارچوب شرع مقدس اسلام به جایگاه رهبری و قوای سهگانه ناشی از آن میپردازد و ملاک حجیت قانون اساسی، تخلف نکردن آن از شریعت اسلام است.[۷۸]
امام خمینی نیز قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را مستند به اسلام میدانست و تخلف از آن برای هیچکس جایز نمیدید.[۷۹] ایشان تأکید میکرد مجلس نباید خلاف احکام اسلام و عدالت اسلامی قانون وضع کند؛[۸۰] زیرا در سایه تدوین و تصویب قوانین اسلامی است که میتوان به اسلامی شدن کشور امیدوار بود.[۸۱] خدمت به مستضعفان باید در رأس برنامههای مجلس باشد،[۸۲] طرحها و قوانین حامی مستضعفین را بهسرعت تصویب کند،[۸۳] در برابر قوانین غیر شرعی با قدرت بایستد[۸۴] و قوانیندست و پاگیر را تصویب نکند.[۸۵]
امام خمینی شورای نگهبان قانون اساسی را نیز ناظر بر قوانین مجلس[۸۶] و اعضای آن را موظف به در نظر گرفتن خدا و ملاحظه نکردن با هیچ قدرتی[۸۷] و هیچ جریانی در نظارت بر قوانین[۸۸] میدانست. ایشان وظیفه این شورا را حفاظت از اسلام[۸۹] و تضعیف این نهاد مهم را امری خطرناک برای کشور و اسلام[۹۰] میشمرد و تأکید میکرد باید شورای نگهبان بر طرحهایی که در دولت نیز مطرح میشود نظارت کند که مخالف موازین اسلامی نباشد؛[۹۱] با این حال، ایشان بر پایبندی به چارچوبهای قانونی مالکیت در سایر کشورهای غربی و غیر اسلامی تأکید زیادی داشت و نادیده گرفتن آنها را مجاز نمیدانست و با فرض جواز نیز نادیده گرفتن آنها و تعدی به حقوق آنان را مایه مخدوش شدن چهره ایرانیان میشمرد که امری نادرست و حرام است و تأکید میکرد این تذکر به دیگران نیز رسانده شود.[۹۲].[۹۳]
قانون در رژیم پهلوی
از نظر امام خمینی قوانین رژیم پهلوی، ویژگیهای یک قانون مناسب و کارآمد را نداشتند. ایشان در موارد متعددی قوانین رژیم پهلوی را به نقد میکشید و در مورد توجهنکردن به منافع ملت و در عوض تأمین منافع دشمنان در وضع قوانین، شدیداً به آن رژیم اعتراض میکرد. ایشان سلطنت پهلوی و قوانین مجالس قانونگذاری این رژیم را بهسبب شرکتنکردن بسیاری از مردم در انتخابات، از اساس نامشروع برمیشمرد[۹۴] و در اثبات مشروعیتنداشتن رژیم پهلوی، حتی به قانون اساسی مشروطیت استناد میکرد[۹۵] و مجلس و نمایندگان آن را نیز غیرقانونی[۹۶] و مغایر با متمم قانون اساسی[۹۷] میدانست. ایشان در موارد متعددی قوانین رژیم پهلوی را به نقد کشیده و به آن اعتراض کردهاست. نمونههایی از این اعتراضها را میتوان در این موارد دید: تصویب لایحه کاپیتولاسیون،[۹۸] قانون اصلاحات ارضی،[۹۹] طرح قانون خانواده،[۱۰۰] قوانینی تحت عنوان آزادی زن،[۱۰۱] تصویب قوانین مخالف آزادیها و حقوق ملت در رژیم پهلوی[۱۰۲] و قانون تغییر تقویم هجری به شاهنشاهی.[۱۰۳]
امام خمینی، محمدرضا پهلوی را مخالف سرسخت قانون اساسی مشروطه معرفی[۱۰۴] و به التزام نداشتن رژیم به قانون اساسی مشروطه بهسختی انتقاد میکرد؛[۱۰۵] البته ایشان تصریح میکرد که استناد به قانون اساسی مشروطه به معنای کامل بودن و مورد تأیید بودن آن نیست، بلکه از باب الزام رژیم است به چیزی که خود را به آن ملزم میشمارد.[۱۰۶].[۱۰۷]
برابری در برابر قانون
به باور امام خمینی حکومت اسلامی، حکومت قانون است و به همین دلیل، حاکم اسلامی که مجری احکام و قوانین الهی است، باید متصف به عدالت و عالم به قانون باشد.[۱۰۸] ایشان رکن اصلی حاکمیت قانون و مؤثربودن آن در جامعه را برابری همه افراد جامعه در برابر تمامی قوانین میدانست.[۱۰۹] در این نگاه حتی جانشین رسول خدا (ص) و بلکه پیامبر(ص) نیز تابع قانوناند؛[۱۱۰] چنانکه اگر کسی از مردم از آن سرپیچی کند، مجرم و قابل تعقیب خواهد بود.[۱۱۱] ایشان بر ضرورت پایبندی به قوانین و مقررات تأکید میکرد؛ هرچند برخلاف رأی فرد باشد؛[۱۱۲] بدین معنا که زمامدار جامعه اسلامی که مجری قانون است، باید تمام افراد جامعه خود را در برابر قانون مساوی بداند و هیچگونه تبعیضی میان خود و افرادش با دیگران قائل نشود.[۱۱۳] امام خمینی دستگاه قضا را نیز موظف میدانست حتی ادعای پایینترین افراد علیه شخص اولِ کشور را بشنود و وی را احضار و در صورت مجرم بودن، حکم خدا را بدون ذرهای چشمپوشی اجرا کند[۱۱۴] و ماجرای فرد یهودی را که مدعی بود زره وی نزد امیرالمؤمنین(ع) است، نمونه کامل برابری حاکم و مردم در برابر قانون شمردهاست.[۱۱۵]
از سوی دیگر، به دلیل ماهیت مردمی و اسلامی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، امام خمینی تمکین نکردن در برابر قانون را که به اخلال در تحقق کامل اسلام در کشور میانجامد، موجب عقاب الهی میدانست[۱۱۶] و باور داشت قانونشکنان از چارچوب نظام و اسلام خارجاند.[۱۱۷] ایشان مسئولان دولتی نظام را نیز به استفاده حداکثری از فرصت مسئولیتی که دارند به نفع اسلام و جمهوری اسلامی توصیه میکرد و معتقد بود مبنای عمل آنان باید قوانین مجلس باشد.[۱۱۸] ایشان باور داشت درمان نابسامانیهای کشور در آن است که افراد و حتی رئیسجمهور[۱۱۹] وظایفشان را بر مبنای قانون انجام دهند.[۱۲۰]
امام خمینی دربارهٔ کسانی که مردم را نسبت به قانون دلسرد میکنند نیز هشدار میداد[۱۲۱] و بیتوجهی مردم به قانون را بیتوجهی به اسلام میدانست[۱۲۲] و آنان را به همکاری با نهادهایی که بر مبنای قانون عمل میکنند توصیه میکرد.[۱۲۳] ایشان با اعتقاد به همگانی بودن قانون و لزوم احترام مردم به آن،[۱۲۴] بر این باور بود که مردم حتی در انتخابات هم باید انتخاب خود را بر مبنای موازین شرعی و قانون ترسیم کنند [۱۲۵] و به کسی رأی دهند که به قوانین اسلام وفادار باشد[۱۲۶] تخلف از قانون، هرچند قوانین راهنمایی و رانندگی، از نظر ایشان جایز نبود.[۱۲۷] ایشان برای انتقال اهمیت موضوع قانون و قانونمداری در سطح جامعه،سال ۱۳۶۰ را به نام «قانون» نامگذاری کرد و همه را به اطاعت از قانون[۱۲۸] و حمایت از آن فراخواند.[۱۲۹].[۱۳۰]
برقراری نظم و قانون
یکی از اهداف میانی نظامهای سیاسی، برقراری نظم و قانون است. در حکومت باید قانون حاکم باشد و همه چیز بر اساس قانون اجرا شود؛ بین حاکم و مردم در اجرای قانون هیچ فرقی نباشد و قانون بدون هیچ کم و کاستی و مصلحتاندیشیهای ظاهری در مورد همه اعمال شود. بنابراین حکومت اسلامی باید در یک کشور قوانینی را وضع کند و ترتیباتی را پیگیری کند تا بتواند آن جامعه و آن کشور را اداره کند. آن وقتی دولت اسلامی و حکومت اسلامی به شکل کامل میتواند جامعه را اداره کند که قوانین را با دقت و با مراقبت و طبق چارچوب شرع مقدس اسلام وضع کند و اجرا کند و مردم هم متقابلاً تسلیم قوانین او باشند[۱۳۱].[۱۳۲]
منابع
پانویس
- ↑ جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ۵۱۷.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۰/۱۵۳۴۱.
- ↑ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۸/۴۶۶.
- ↑ اتابکی، فرهنگ جامع کاربردی فرزان، ۲/۲۰۷۱.
- ↑ کاتوزیان، مقدمه علم حقوق؛ کاتوزیان، فلسفه حقوق، ۱/۵۱۵–۵۴۳.
- ↑ کاتوزیان، مقدمه علم حقوق، ۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۱۰.
- ↑ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۳/۵۶۳.
- ↑ مکتبی، سید محمد، مقاله «قانون»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۱۱۴-۱۲۰.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ دورانت، تاریخ تمدن، ۱/۳۵ و ۲۶۰–۲۶۳.
- ↑ پاشا صالح، سرگذشت قانون، ۱۱۶–۱۲۰.
- ↑ فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ۱/۶۸–۶۹ و ۳۲۸–۳۳۲.
- ↑ فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، ۱/۳۶۵–۳۶۹.
- ↑ پاشا صالح، سرگذشت قانون، ۴۱۳–۴۲۳.
- ↑ پاشا صالح، سرگذشت قانون، ۲۲۹ و ۲۴۲.
- ↑ پاشا صالح، سرگذشت قانون، ۲۳۰ و ۲۴۳.
- ↑ پاشا صالح، سرگذشت قانون، ۲۳۰؛ مزینانی، ۳۲۹.
- ↑ ورعی، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۳۲–۳۳؛ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۰/۱۵۳۴۵.
- ↑ پاشا صالح، سرگذشت قانون، ۲۵۳.
- ↑ زرنگ، سرگذشت قانون اساسی در سه کشور ایران، ۲۰۸.
- ↑ عاقلی، داور و عدلیه، ۱۴۱–۱۴۵.
- ↑ رحیمی، قانون اساسی مشروطه و اصول دموکراسی، ۱۵۲.
- ↑ جعفری ندوشن و زراعی، تجدیدنظرهای چندگانه در قانون اساسی مشروطه، ۱۷۴–۱۷۵.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۵۹–۱۶۰.
- ↑ شفیعی، فقه و قانونگذاری، ۸۳.
- ↑ مقدمه قانون اساسی.
- ↑ قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل، ۴.
- ↑ قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل، ۵۸.
- ↑ قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل، ۷۱.
- ↑ قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل، ۹۱.
- ↑ مکتبی، سید محمد، مقاله «قانون»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۱۱۴-۱۲۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۲/۱۱۷ و ۱۲۶؛ طباطبایی، اصول فلسفه رئالیسم، ۱۲۹–۱۳۴؛ طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۱۲؛ داورپناه، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، ۸/۲۹۱.
- ↑ صالحی، ضرورت قانون برای جامعه، ۹۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۷/۱۹۱؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۰/۸۱؛ نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ۱۸/۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۲۷/۲۱۳–۲۱۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۷/۲۶۰.
- ↑ «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۰۶–۴۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۶۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۰۶–۴۰۷.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۱۵ و ۲۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۳۱–۴۳۲.
- ↑ مکتبی، سید محمد، مقاله «قانون»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۱۱۴-۱۲۰.
- ↑ حیدری، حکومت توسط قانون در اندیشه سیاسی امام خمینی، ۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸.
- ↑ حقپناه، جایگاه قانون و قانونگرایی در قرآن، ۲۵۹.
- ↑ پاشا صالح، سرگذشت قانون، ۲۷و۳۳؛ حقپناه، جایگاه قانون و قانونگرایی در قرآن، ۲۵۹.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸.
- ↑ نور، ۳۵ و ۶۴.
- ↑ «و آنچه در آسمانها و در زمین است از آن خداوند است و خداوند به هر چیزی، نیک داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۶.
- ↑ «خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود میآید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است» سوره طلاق، آیه ۱۲.
- ↑ «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بینیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
- ↑ «و در این جهان و در جهان واپسین برای ما نیکی مقرّر فرما که ما به سوی تو بازگشتهایم؛ فرمود: عذابم را به هر کس بخواهم میرسانم و بخشایشم همه چیز را فرا میگیرد و آن را به زودی برای آنان که پرهیزگاری میورزند و زکات میدهند و کسانی که به آیات ما ایمان دارند مقرّر میدارم» سوره اعراف، آیه ۱۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۷۳–۲۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۶۲ و ۲۰/۴۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۸۱؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۸–۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۸۰.
- ↑ صالحی، ضرورت قانون برای جامعه، ۹۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۰.
- ↑ حیدری، حکومت توسط قانون در اندیشه سیاسی امام خمینی، ۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۴۶.
- ↑ راعی و عطریان، حاکمیت قانون و احکام حکومتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی، ۱۲۵–۱۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۱ و ۱۳/۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۷۸–۲۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۳ و ۱۵/۳۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۶۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱۹–۲۲۰.
- ↑ مکتبی، سید محمد، مقاله «قانون»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۱۱۴-۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۴۷ و ۴۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۸۷–۲۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۱۶، ۳۸۱ و ۴/۴۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۷۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۰۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۶.
- ↑ مکتبی، سید محمد، مقاله «قانون»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۱۱۴-۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۴۴–۴۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۱/۴۶۷.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۹/۴۲۴–۴۲۶ و ۱۴/۲۲۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۴/۲۲۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۴/۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۱۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۸–۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۴۰–۱۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۷۸.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۳/۵۴۲.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۱۴/۴۵۳.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۱۵/۴۴۹–۴۵۰.
- ↑ مکتبی، سید محمد، مقاله «قانون»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۱۱۴-۱۲۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه، ۱۱/۶/۱۳۶۷.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۷۸۴.