مبانی مشروعیت نظام سیاسی پیامبر اکرم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت


مقدمه

مفهوم‌شناسی‌

لغوی‌

معنی اصطلاحی

ضرورت وجود حکومت

استدلالات

  1. حق طبیعی: بعضی فیلسوفان معتقدند که طبیعت، ‌شأن و منزلت حکمرانی را تنها بر عهده عده خاصی نهاده است و این مسئولیت از دیگران بر نمی‌آید[۲۱]. استاد شهید مطهری در تبیین مطلب یاد شده نوشته است: "اینکه [[[حق]] حاکمیت] حق طبیعی یک تیره و یک نژاد است؛ چون برخی نژادها آسمانی هستند، همان عقیده‌ای است که در ایران قدیم در مورد آسمانی نژادبودن شاهان وجود داشته؛ یعنی تخمه شاهی و نژاد شاهی بودن؛ پس این حق، طبیعی و موروثی می‌شود"[۲۲][۲۳].
  2. حق عمومی مردم‌: این نظریه در حال حاضر رایج‌ترین نظریه در فلسفه سیاسی است. شهید مطهری در توضیح آن نوشته است: "[[[حق]] حاکمیت] حق عموم مردم است؛ از باب اینکه همه مردم به صورت مساوی آفریده شده‌اند... پس وضع و اجرای قانون، تعیین واضع و مجری قانون همگی بر عهده مردم است (دموکراسی)" [۲۴][۲۵].
  3. حق الهی: بیشتر ادیان موجود، حق حاکمیت را از آن خداوند می‌دانند اما مشروعیت الاهی در فقه اسلامی را به سه صورت می‌توان تقریر کرد:
    1. حق الهی، به معنای این است که حاکمیت - اعم از وضع قانون و وضع مصوبات فرعی و حکم به مفهوم فقهی آن و بر مبنای مصالح موقت - فقط شایسته خداوند است و افرادی نه به دلیل خاصیت طبیعی و موروثی، بلکه به دلیل خاصیت تقرب، عدالت و علم، این حق را پیدا می‌کنند که در این صورت قهراً ماهیت حکومت، ولایت بر جامعه است، نه نیابت و وکالت از جامعه! که در فقه هم این مسئله با عنوان ولایت حاکم از نوع ولایتی که بر قُصّر و غُیب[۲۶] دارد، مطرح شده است؛ پس ملاک، انتخاب مردم نیست؛ بلکه انطباق با معیارهای الهی است و با آن انطباق، شخص، خود به وجود خود حاکم می‌شود و مانعی نیست که در آن واحد، ده‌ها حاکم شرعی و ولی شرعی داشته باشد[۲۷]. ‌
    2. حق الهی، به این معنا باشد که وضع قانون کلی، الهی است؛ ولی تعیین حاکم برای وضع قوانین جزئی و حکم بر طبق مصالح و آمریت، بر عهده مردم و حق مردم است (اصل بیعت و شورا)، که این نظریه اهل تسنن است که مفاد آن شرطیت وجود حداکثر عدالت و سیاست برای حاکم است، نه فقاهت و فیلسوفی!
    3. نظریه بالا با قبول تفاوت بین عصر حضور و عصر غیبت و با قبول تفاوت در ضرورت فقاهت و عدالت حاکم (قابل انطباق بر فقه شیعه) که انتخابگرها یا سایر فقیهان هم حضور دارند (نوعی حکومت اریستوکراسی) و یا اینکه انتخاب آنها نظیر انتخاب مرجع تقلید با عامه است (نوعی دموکراسی)[۲۸][۲۹].

مبنای مشروعیت حکومت پیامبر (ص)

چند دلیل قرآنی در این باره‌

  1. ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۳۲].
  2. ﴿أَلَا لَهُ الْحُكْمُ[۳۳] ‌.
  3. ﴿قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى[۳۴][۳۵].

دلایل قرآنی (نقلی) مشروعیت حکومت پیامبر اکرم (ص)

  1. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۳۶]؛
  2. ﴿لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ[۳۷]؛
  3. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ[۳۸]؛
  1. ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ...[۴۱]؛
  2. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ...[۴۲]؛
  3. ﴿مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ...[۴۳] و پس از آن فرموده است: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ...[۴۴]؛

منابع

پانویس

  1. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۱.
  2. مصطفی جعفر پیشه، «مبانی مشروعیت نظام اسلامی در نگاه شهید مطهری»، فصل‌نامه حکومت اسلامی، ش ۳۱، ص ۳.
  3. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۱.
  4. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القران، ص ۴۵۰.
  5. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۱.
  6. داوود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص ۱۱.
  7. محمد جواد نوروزی، نظام سیاسی در اسلام، ص ۱۳۹.
  8. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۲.
  9. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۱۴۹.
  10. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۲.
  11. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۱۵۱.
  12. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۲.
  13. مرتضی مطهری، مجموعه یادداشت‌ها، ج ۱۰، ص ۵۰، با اندکی تصرف و گزینش.
  14. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۳.
  15. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۳.
  16. محمد مهدی رشادتی، «نظریه الهی حکومت؛ مشروعیت و مبانی آن از نظر اسلام و غرب»، روزنامه کیهان، ۰۷/۰۲/۱۳۸۸.
  17. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۳.
  18. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  19. مطهری مرتضی، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۱۹۴ - ۱۹۵.
  20. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۴.
  21. ارسطو، سیاست، ص ۱۰.
  22. پیرامون انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۱۵۳.
  23. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۴.
  24. پیرامون انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۱۵۴.
  25. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۴.
  26. مانند اشخاص ناتوان، صغیر و....
  27. پیرامون انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۱۵۳.
  28. پیرامون انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۱۵۳.
  29. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۵.
  30. مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص ۲۶.
  31. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۵-۵۹۶.
  32. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷؛ و نیز سوره یوسف، آیه ۴۰ و ۶۷.
  33. «آگاه باشید که داوری با اوست» سوره انعام، آیه ۶۲.
  34. «بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  35. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۶.
  36. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  37. «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
  38. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  39. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۴، ص ۳۸۷.
  40. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۶-۵۹۷.
  41. «چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید..». سوره نساء، آیه ۵۹.
  42. «آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند..». سوره نساء، آیه ۶۰.
  43. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند..». سوره نساء، آیه ۶۴.
  44. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند؛ سوره نساء، آیه ۶۵.
  45. «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.
  46. «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
  47. المیزان سوره، ص ۳۸۷ - ۳۸۹، با گزینش و اندکی تصرف.
  48. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۸.
  49. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  50. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۳۱۸.
  51. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۸.
  52. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  53. وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة، ج ۲۲، ص ۲۸ - ۲۹.
  54. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۹۸-۵۹۹.