مبانی نظام اقتصادی
نظام اقتصادی اسلام دارای مبانی است که ریشه تفاوت با سایر نظامهای اقتصادی دیگر شده است. این مبانی مشتمل بر بخشهای معرفتشناختی، خداشناختی، جهانشناختی، انسانشناختی و جامعهشناختی است.
مبانی نظام اقتصادی اسلام
مبانی بینشی نظام اقتصادی از اهمیت بهسزایی برخوردار است؛ زیرا ریشه تفاوت در نظامهای مختلف در آن نهفته است. مبانی نظام اقتصادی مشتمل بر بخشهای معرفتشناختی، خداشناختی، جهانشناختی، انسانشناختی و جامعهشناختی است. هر چند مباحث معرفتیشناختی به لحاظ رتبه، مقدم بر مباحث هستیشناختی است و لکن فلاسفه مسلمان به دلیل ارزش دادن به مباحث خداشناختی ذیل مباحث هستیشناسی این مباحث را پیش از مباحث معرفتشناختی مطرح میکنند.
مبانی خداشناختی
مبانی خداشناختی[۱] نظام اقتصادی روابط مؤثر اقتصادی خداوند با جهان، طبیعت و انسان اطلاق میگردد. از نظامهای رایج، نظام اقتصادی سرمایهداری بر پایه فلسفه دئیسم[۲] و نظام سوسیالیستی بر پایه نفی خدا استوار است؛ لذا در عمل نظامهای رایج هیچ نقشی برای خدا قائل نیستند[۳].
روشن است نفی یا انکار دخالت خداوند در جهان آفرینش مخالف دیدگاه اسلامی است که مبتنی بر توحید است[۴]. در بینش اسلامی خداوند دارای دو نوع صفات ذات و فعل است. به نظر میرسد از این دو دسته صفت آنچه با نظام اقتصادی ارتباط مستقیم دارد، صفات فعل است. این دسته صفات نیز به دو دسته ارتباط با هستی و ارتباط با انسان اشاره دارد. در نگرش اسلامی صفات فعل خداوند چون خالقیت، رازقیت، مالکیت، ولایت و هدایت بیشترین ارتباط را با نظام اقتصادی اسلام پیدا میکنند این صفات با نشانگر رابطه خدا با جهان هستی بوده یا از رابطه خدا با انسان حکایت دارد[۵].[۶]
مبانی جهانشناختی
با رنسانس و شروع پیشرفت علمی غرب، نه تنها انسانمحوری رواج یافت بلکه مشیت و عنایت الهی بر جهان هستی زیر سؤال برده شد و دیگر جایی برای تأثیر و تأثر از عالم غیب نماند[۷]. در نقطه مقابل اسلام در حوزه مبانی جهانشناختی نظام اقتصادی مشخصههای زیر را ارائه میدهد:
- خدا خالق و مالک حقیقی جهان بوده و همه امور جهان بسته به اراده اوست[۸]. این دیدگاه از اصل توحید افعالی سرچشمه میگیرد[۹].
- جهان قانونمند و هدفدار به سمت خداست. هدف از خلقت جهان نیز، رفع نیاز و آزمایش انسان[۱۰] است. برخلاف دیدگاه رایج منشأ نظم و قانون نیز در نظام طبیعی خداست.
- شناخت جهان تنها با حس و عقل کافی نبوده و به منبع وحی نیازمندیم. در طراحی نظام اقتصادی اسلام نیز حس و عقل کافی نیست[۱۱]. این اصل از معرفتشناسی اسلامی سرچشمه میگیرد.
- جهان تنها محدود به جهان مادی نبوده و خداوند میتواند از خزائن غیب[۱۲] به منابع بالفعل محدود آن بیافزاید[۱۳]. البته این دو جهان در ارتباط کامل با یکدیگر بوده و از همدیگر تأثیر و تأثر میپذیرند[۱۴].
مبانی انسانشناختی
بحث در رابطه با انسان و ویژگیهای او نه تنها مورد توجه فیلسوفان و عالمان علوم اجتماعی بوده بلکه به خاطر نقش محوری آن در نظامسازی تحلیل مبانی انسانشناختی از اهمیت بهسزایی برخوردار میباشد. مبانی انسانشناختی نظام اقتصادی اسلام بر پایه جهانبینی اسلامی و در تقابل کامل با لیبرالیسم است[۱۵]. این مبانی عبارتاند از:
- سعادت انسان و قرب الهی: هرچند هدف خلقت انسان رسیدن به سعادت است منتهی این سعادت با بعثت انبیاء به سمت عبودیت تربیت میگردد[۱۶]. یعنی سعادت انسان در گرو اطاعت از قوانین ابلاغی خداوند توسط انبیاء است[۱۷]. انسان برای رسیدن به سعادت جامع ـ دنیا و آخرت ـ و خلاصی از بن بست مادیگرایی راهی جز اطاعت از آن قوانین ندارد[۱۸]. با اطاعت و اجرای قوانین اقتصادی اسلام، جامعه به یک اقتصاد پیشرفته دست خواهد یافت[۱۹].
- ابعاد گوناگون انسان: انسان به عنوان عصاره خلقت تنها دارای بُعد مادی نیست[۲۰]. او از نباتات و حیوانات متکاملتر است. همین تکامل، منشأ اختلاف در هدف غایی انسان با دیگر موجودات میگردد.
- ابدیت انسان: انسان موجودی بالقوه و مستعد برای جمیع مراتب است و خداوند احدیت جنبه انسانی او را به استعدادات مختلفه مستعد قرار داده تا به هر نحوی که خواست حرکت کند، منتها خداوند احدیت به مقتضای لطف و مرحمت برای این انسانی که در حاق وسط است وسایل یک طرف را فراهم نموده و او را به سعادت خویش ارشاد نموده است. لکن طبایع مختار و صاحب اراده با اختیار، خود را یا به سعادت آبادی و یا به شقاوت ابدی میرسانند[۲۱]. از این منظر در طراحی نظام اقتصادی تنها نباید به جنبه مادی توجه داشت و مرگ را پایان امر انسان دانسته، از آخرت غافل بود.
- اختیار انسان: برخلاف مکاتب لیبرال که تنها عقل را وسیله رسیدن به رفاه مادی میدانند، انسان در گزینش شقاوت و سعادت و پیروی از عقل با نفس مختار است[۲۲]. باید در تحلیل اهداف نظام و رفتارهای اقتصادی همچنین الگوسازی به این بعد توجه نمود. این ویژگی باعث میگردد انسان نسبت به تمامی اعمالش مسئول[۲۳] و جوابگو باشد[۲۴].
- اصل آزادی انسانها: انسانها به غیر از خداوند متعال نباید تسلیم و بنده هیچ موجودی باشند. از این رو هیچ انسانی حق نداشته دیگران را مجبور به امری نماید. این همان اصل اعتقادی آزادی انسان بوده که هیچ کس نمیتواند فرد، جامعه یا ملتی را اسیر و از آزادی محروم نماید. بر این اساس همه در پیشگاه الهی برابرند[۲۵]. بر اساس اصل آزادی، حق قانونگذاری تنها برای خداست و آزادی سعادت انسان و جامعه در گرو اطاعت از قانون الهی است که از طریق وحی بر انبیاء ابلاغ شده است[۲۶]. این حق ناشی از ولایت خداوند میباشد و همانگونه که قوانین هستی و خلقت را خداوند مقرر کرد، حق قانونگذاری در جامعه بشری ـ ولایت تشریعی ـ نیز دارد. بر این اساس حاکم اصلی خداست و هیچ ولایت و حاکمیتی بر انسانها جز به تنفیذ شارع، مشروع نیست.
- انسان دارای مسئولیت است: در مقابل اصل آزادی و برابری انسان، اصل مسئولیت انسان در مبانی انسانشناختی نظام اقتصادی اسلام حائز اهمیت است. بر این اساس محاسبه اعمال و رفتارها از مهمترین مسائل و توصیهها در مکتب اسلام است[۲۷].
- عقل انسان برای شناخت راه سعادت کافی نیست: هرچند عقل انسان توانایی درک روابط بین محسوسات عالم طبیعت را دارد، ولی شناخت کلیه عوامل فراطبیعی و روابط آن فراتر از توانایی عقل است. پیوند بین این عوامل با سعادت دنیوی و اخروی انسان سبب نیازمندی انسان به وحی به عنوان یکی از منابع شناخت در کنار عقل میگردد[۲۸].[۲۹]
مبانی جامعهشناختی
قرآن برای امتها ـ جامعهها ـ سرنوشت مشترک، کارنامه مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قائل است. در ذیل به برخی از مبانی جامعهشناختی اسلام اشاره میگردد.
- اصالت فرد و جامعه: فرد مورد نظر لیبرالیسم، فرد واقعی موجود در جامعه و تاریخ است که با ویژگیهای خاص فردی و حقوق و خواستهها و تمایلات انسانی منحصر به فرد خود از دیگر انسانها ممتاز و مشخص میگردد و قطعاً چنین فرد واقعی و معیّنی است که از دید لیبرالها مقدم بر جامعه و در نقطه مقابل مفاهیمی همچون: طبقه، ملت، جامعه و حزب جامعه بیطبقه یا همان بهشت موعود سوسیالیسم است[۳۰]. در مقابل اسلام با نسبت دادن برخی از کنشها، کارکردها و نگرشها به گروههای قومی و جوامع، برای جامعه هویت استقلالی قائل است. از این رو خداوند فرد را به عنوان خلیفة الله مأمور تغییر نظام اجتماعی میکند.
- سنتهای الهی در جوامع: تقسیمات مختلفی راجع به سنتهای الهی وجود دارد، از جمله تقسیم سنتها به دنیوی و اخروی که سنتهای دنیوی نیز دو قسم است؛ دستهای مربوط به رفتارهای فردی انسان و دستهای نیز مربوط به رفتارهای اجتماعی هستند. سنتهای الهی سه ویژگی فراگیری، قیاسناپذیری و تحولناپذیری دارند[۳۱]. برخی از سنتهای مؤثر بر نظام اقتصادی عبارتاند از: سنت نیکبختی و بدبختی جوامع[۳۲]؛ تقوا سبب سب نزول برکات الهی[۳۳]؛ شکر سبب فزونی نعمتها[۳۴]؛ عدل سبب افزایش برکات[۳۵].[۳۶]
مبانی معرفتشناختی
مباحث معرفتشناختی به دو بخش هستیشناختی معرفت یعنی اثبات اصل و وجود علم، بیان تجرد و تقسیم آن به ذهنی و خارجی و... همچنین مباحث شناختشناختی معرفت که به امکان شناخت، ارزش، ابزار، ملاک صحت و سقم و... تقسیم میشود. در فلسفه اسلام نظام علّی و معلولی جهان از دو واقعیت مادی و مجرد که در عین تفاوت با یکدیگر هماهنگ است، تشکیل شده است. مقصود از هستی، اعم از غیب و شهادت است[۳۷]. در حالی که فلسفه مؤثر و غالب در غرب تنها نظام مادی را که مبتنی بر شناخت حسی است، به رسمیت میشمارد[۳۸].
ابزار شناخت در نظام رایج، عقل حسی یا تجربی است و چیزی را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون میدانند؛ این در حالی است که اسلام ابزارهای شناخت را تنها در حس محدود نکرده و راههای حس، قلب و شهود را مکمل هم قرار داده است[۳۹].
در حوزه روش نیز روشی که بر اقتصاد امروز غلبه دارد اصل ابطالپذیری است. این اصل معیاری برای شناخت علمی است. اشکال این روش این است که در آن احراز مطابقت تئوری ذهنی با واقعیت خارجی امکان ندارد[۴۰].
منابع
پانویس
- ↑ تقریرات فلسفه (امام خمینی)، ج۲، مقصد سوم: الهیات.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ...﴾ «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد بلکه دستهای او باز است.».. سوره مائده، آیه ۶۴؛ بر اساس این دیدگاه خداوند همانند ساعتسازی بازنشسته بعد از خلقت جهان، آن را به حال خود رها کرده و هیچ گونه دخالتی در آن ندارد.
- ↑ علیاصغر هادوینیا، دئیسم و اصول نظام سرمایهداری، ۱۳۷۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۷۹؛ ج۵، ص۱۲۱.
- ↑ جهت اطلاع بیشتر، رک: میرمعزی، سید حسین، نظام اقتصادی اسلام، ۱۳۹۱.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۲۳.
- ↑ علیاصغر هادوینیا، دئیسم و اصل نظام سرمایهداری، ۱۳۷۸.
- ↑ تفسیر سوره حمد، ص۳ و ۳۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۵۴.
- ↑ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۵؛ شرح چهل حدیث، ص۴۸۴.
- ↑ ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ﴾ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند» سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷؛ شرح چهل حدیث، ص۶۳۴ و ۶۱۰.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۲۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۴۰۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۲۴۲؛ ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱، ص۲۹۸.
- ↑ آداب الصلاة (آداب نماز)، ص۲۶۴.
- ↑ «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ».
- ↑ صحیفه امام، ج۱۵، ص۷۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص۴۴۱.
- ↑ صحیفه امام، ص۲۳۷.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۶۲۵ ـ ۶۲۹.
- ↑ آنتونی آریاست، فصل دوم: «مبانی فردگرایی لیبرالیسم»، کتاب ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، مترجم عباس مخبر، ۱۳۹۱.
- ↑ سلیمی، مهدی، مجله رشد آموزش معارف اسلامی - بهار ۱۳۸۵ - شماره ۶۰.
- ↑ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۵۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۸.
- ↑ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۴۱۰؛ ج۱۰، ص۱۳۰.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۶۲۹ ـ ۶۳۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۲، ص۲۲۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۳.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۳۱.