محتوای علم افزون امام چیست؟ (پرسش)
محتوای علم افزون امام چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
محتوای علم افزون امام چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین یارمحمدیان در کتاب «ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت» در اینباره گفتهاند:
«به مقتضای احادیث متعدد، علم افزون امام متفاوت با علوم موجود او میباشد[۱]. در این احادیث علم موجود امام به علومی از این قبیل اطلاق شده است: علم ملائکه، علم کتب آسمانی گذشته و مجموعه علومی که از سلسله انبیا و حجج گذشته از راه توارث به امام رسیده است، علم حلال وحرام، علم قرآن و مجموعه نوشتارها و علومی که از پیامبر اکرم (ص)، حضرت صدیقه کبری (س)، امیرالمؤمنین (ع)، و ائمه پیشین (ع) از راه توارث به امام رسیده است. این علوم همگی در اختیارامام هستند، اما علم افزون، در دست امام نیست و علمی است که تازه به تازه و لحظه به لحظه از سوی خدای متان به امام عطا میشود.
به جهت تفاوتی که این دو علم با یکدیگر دارند، باید محتوای علم افزون جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. از بررسی مجموع احادیث ازدیاد علم امام، به دوازده گروه حدیثی درباره محتوای علم افزون دست مییابیم:
- گروه اول: احادیث عام و مطلق: در احادیثی از محتوای علم افزون به طور مطلق یاد شده و سخن از علمی خاص به میان نیامده است[۲]؛ چراکه در مقام بیان محتوای آن نبودهاند و تنها در صدد اثبات اصل ازدیاد علم برای امام بودهاند.
- گروه دوم: علم مستطرف و مستفاد: در این دسته از احادیث، علم افزون به مستطرف و مستفاد توصیف شده است[۳]. مستطرف به معنای شیئی نفیس و جدید[۴]، و مستفاد به معنای خیر جدید است[۵]. اگرچه هر دو واژه گویای جدید بودن و ارزشمندی علم افزوناند، اما از جهت بیان محتوای آن اجمال دارند. در نتیجه این دسته را در حکم گروه پیش محسوب میداریم.
- گروه سوم: علم امام پیشین: در مبحث اثبات حدیثی ازدیاد علم امام اشاره شد[۶] که شاید بتوان انتقال خارقالعاده علوم امام پیشین به امام جدید را نوعی از ازدیاد علم امام محسوب کرد[۷]. حال اگر چنین احتمالی صحیح باشد، میتوان علم امام پیشین که به امام جدید انتقال مییابد را محتوای علم افزون محسوب کرد. باید گفت، محتوای علم انتقالی امام پیشین نیز مفهومی کلی است. هم بسیار وسیع و غیرقابل درک است و هم جزئیات آن روشن نمیباشد. پس این دسته نیز گویای محتوای علم افزون نیست و خالی از اجمال نمیباشد.
- گروه چهارم: علم حلال و حرام: ابتدا باید گفت ترکیب دو واژه حلال و حرام، در عصر حضور و فرهنگ روایات، در معانی متعددی همچون احکام، اشیای مباح و غیر مباح و کل معالم دین شامل اعتقادات، اخلاقیات و احکام، استعمال شده است[۸]. در روایاتی به صراحت، حوزه محتوایی علم افزون را سایر اشیا، غیر از حلال و حرام، معرفی میکنند و ورود حلال و حرام را در آن نفی میکنند. به این دو حدیث توجه کنید:
- «مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ مَوْلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سُلَيْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ غَيْرَ مَرَّةٍ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ أَمَّا الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ فَقَدْ وَ اللَّهِ أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ بِكَمَالِهِ وَ لَا يُزَادُ الْإِمَامُ فِي حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا هَذِهِ الزِّيَادَةُ قَالَ فِي سَائِرِ الْأَشْيَاءِ سِوَى الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ...»[۹].
- «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْدَ مَا قُتِلَ أَبُو الْخَطَّابِ قَالَ فَذَكَرْتُ لَهُ مَا كَانَ يَرْوِي مِنْ أَحَادِيثِهِ تِلْكَ الْعِظَامِ قَبْلَ أَنْ يُحْدِثَ مَا أَحْدَثَ فَقَالَ فَحَسْبُكَ وَ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَنْ تَقُولَ فِينَا يَعْلَمُونَ الْحَرَامَ وَ الْحَلَالَ وَ عِلْمَ الْقُرْآنِ وَ فَصْلَ مَا بَيْنَ النَّاسِ فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَقُومَ أَخَذَ بِثَوْبِي فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ أَيُّ شَيْءٍ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ فِي جَنْبِ الْعِلْمِ إِنَّمَا الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ فِي شَيْءٍ يَسِيرٍ مِنَ الْقُرْآنِ»[۱۰].
محمد بن مسلم گزارش داده که پس از کشته شدن ابوالخطاب[۱۱] خدمت امام صادق (ع)[۱۲] رسیدم و سخن از احادیث بزرگ و شگفتانگیزی که او پیش از ادعاهای باطلش نقل میکرد، مطرح کردم. حضرت فرمودند: ای ابامحمد! به خدا قسم، برای تو کافی است که درباره ما معتقد باشی که ائمه اطهار (ع) عالم به حلال و حرام و علم قرآن و رفع اختلافات بین مردم هستند. موقعی که خواستم از جا حرکت کنم، حضرت لباس مرا گرفت و فرمود: ای ابامحمد! حلال و حرام در مقابل علم ما چیست؟! بیشک حلال و حرام در قسمت اندکی از قرآن قرار گرفته است.
حلال و حرام، چه به معنای احکام و چه به معنای وسیع آن، یعنی مجموعه آموزههای دینی، همگی بر پیامبر اکرم (ص) نازل گشته و چیزی از آن باقی نمانده است تا بر امام افزوده شود[۱۳].(...)
- گروه پنجم: اخبار آسمانها و زمین: در پارهای از احادیث علم افزون به صورت عام، اخبار آسمان و زمین معرفی گردیده که صبح و شام به امام میرسد[۱۴]. اگرچه علم افزون در این احادیث نسبت به احادیث دو دسته پیش، روشنتر است، اما این که مراد از اخبار آسمان و زمین چیست، اجمال دارد؟ آیا مراد اتفاقاتی است که برای اهل آسمان مانند ملائکه میافتد؟ یا منظور خبرهایی است که از طرف خدا درباره اهل زمین به امام میرسد؟ و یا...؟ به هر حال، محتوای اخبار آسمانی و زمینی روشن نیست.
- گروه ششم: اخبار اهل زمین و اعمال بندگان: دستهای دیگر از روایات، محتوای علم افزون را خبر از رخدادهایی معرفی میکند که برای اهل زمین به طور عام و اعمال بندگان به صورت خاص به وقوع میپیوندد[۱۵]. این اخبار همواره به امام میرسد. در بخشی از همین روایات بیان میشود که اعمال تکتک بندگان، بَد و خوب، همیشه بر امام عرضه میشود. آیات و احادیث “عرض اعمال بر امام”[۱۶] واحادیث “عمود نور”[۱۷]، این گروه حدیثی را تقویت میکنند و یک مجموعه کامل از آنها به دست میدهند؛ چراکه بیشترین کاربری عمود نور، برای دیدن اعمال بندگان است. در احادیث عرض اعمال، زمان عرضه مطرح شده و در احادیث عمود نور، ابزار دیدن اعمال بندگان بیان شده است، در حدیث عبدالله بن طلحه نهدی از حضرت امام صادق (ع)[۱۸]، حضرت از ضرورت ازدیاد علم امام، به عرض اعمال رسیدند و برای ترتیب افزایش علم پیامبر و امام، به عرض اعمال استشهاد فرمودند. این بدان معنا است که عرضه اعمال بندگان بر امام، از جمله محتوای علم افزون به حساب میآید؛ به ویژه آنکه از لحاظ زمان افزایش و زمان عرضه، تأکید ویژهای بر پنجشنبه شده است؛ به این ترتیب که یکی از زمانهای شاخص عرض اعمال، ساعات پایانی روز پنجشنبه است[۱۹] و یکی از زمانهای شاخص افزایش علم امام نیز شب جمعه، در همان ساعات است[۲۰].
- گروه هفتم: علم و معرفت امام به پروردگار، و روابط بین خدا و امام: خداوند وجودی است که هیچ انتهایی ندارد. کسی نمیتواند بر او احاطه پیدا کند[۲۱] و علم او بیپایان است[۲۲]. از طرفی معرفت از افعال بشری نیست، بلکه فعل خداوند است[۲۳]. پس کسی که بخواهد به خداوند علم و معرفت پیدا کند، این خدا است که علم و معرفت را به او ارزانی میکند. حال راجع به امام، اگرچه علم و معرفت او به خداوند، از همه مخلوقات بیشتر است، اما اینچنین نیست که در مقام و درجه خود باقی بماند[۲۴] و یا به آخرین درجه رسیده باشد؛ چراکه آخرین درجه معنا ندارد و خداوند و علم او، و در نتیجه علم به او، بیانتها است. از اینرو خداوند منان، هر روز به خلیفه خود در روی زمین درجه میدهد و بر علم و معرفت او میافزاید. بخشی از این معارف و علوم، به خلایق مربوط میشود و برخی دیگر، به نفس امام و معرفت او به خدا و رابطه او با خدا، بازگشت دارد[۲۵]. امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) در حدیثی میفرمایند: «...وَ لَقَدْ وَفَدْتُ إِلَى رَبِّي اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وِفَادَةً فَعَرَّفَنِي نَفْسَهُ وَ أَعْطَانِي مَفَاتِيحَ الْغَيْبِ...»[۲۶].
در این حدیث به خوبی روشن شده است که در هنگام باریابی و تشرف نزد پروردگار، از بین همه کارهایی که ممکن است بین امام و خدا انجام پذیرد، معرفت به خدا است که رخ داده و خدا خود، معرفتش را به امام ارزانی داشته است.
از طرفی امام خزانه علم خداوند است[۲۷]. علم خداوند که امام خزانهدار آن است، پهنه گستردهای دارد، که از اعماق زمینهای هفتگانه تا عرش خدا و از عرش تا ذات اقدس خدا را در بر میگیرد[۲۸]. اگرچه هیچکس را یارای آن نیست که خداوند را به طور کامل بشناسد و بر او احاطه علمی پیدا کند، اما میتوان گفت، سرآمد همه علوم گسترده امام، علم به ذات اقدس الهی و اسما و صفات او است. شاید در نسبتسنجی میان علوم امام، علم او به خداوند بر همه علوم دیگرش فزونی داشته باشد؛ چرا که علم به همه موجودات، با همه گستردگیاش، در مقایسه با علم به یکی از شئون خداوند، همچون پَر کاهی بر روی دریا است. این نیست مگر به این جهت که وجود خدا و اسما و صفاتش در برابر موجودات مادی، قابل مقایسه نیست. در نتیجه علم به خدا نیز با علم به موجودات که مخلوق خدا هستند، قابل مقایسه نیست.
از این گذشته، احتمال ضعیفی وجود دارد که منظور از اضافه علم به الله در احادیثی که میفرمایند “ما مخازن علم الله هستیم”، علم به خدا باشد. یعنی ما مخزن علم به خدا هستیم. میبینیم که در احادیث دیگر، امام را واسطه معرفت الله معرفی میکنند[۲۹]. این به آن خاطر است که امام مخزن علم به خدا است. به هر حال، پذیرفتنی نیست که این خزانه، دیگر از علم به خدا پر شده باشد یا خداوند دیگر معرفت خودش را در خزانه افزایش ندهد؛ چراکه نه خدشهای در قابلیت قابل وجود دارد و نه بُخلی در فاعلیت فاعل؛ به ویژه آنکه ادله نقلی، دلالت بر ضرورت افزایش همه روزه درجات امام دارد[۳۰]. بنابراین میتوان به درستی ادعا کرد که مقتضای خزانهداری علم خدا، افزایش روزافزون علم خزانهدار به خدا است. نیز این چنین میتوان با احادیث “خزانهداری علم خدا”، محتوای افزایش علم امام را علم به خدا قلمداد کرد.
اشاره شد که در احادیثی، امام واسطه معرفت سایر مخلوقین به خداوند معرفی شده است[۳۱]. پس امام آموزگار معرفت الله است. از آنجا که معرفتالله پایانپذیر نیست، به سختی میتوان پذیرفت، علم امام به معرفت الله که آموزگار آن است، پایانپذیر باشد؛ مگر آنکه قابل، مانع داشته باشد. همان طور که اشاره شد، درباره امام وجود مانع منتفی است؛ بلکه ادله نقلی بر ضرورت افزایش آن دلالت دارد. پس به نظر میرسد، بتوان با این احادیث نیز اثبات کرد که محتوای افزایش علم امام، علم به خدا است. مرحوم علامه مجلسی چهار احتمال پیرامون محتوای علم افزون مطرح میکنند و افزایش معرفت امام به خداوند را برمیگزینند[۳۲].
در نتیجه، با در کنار هم قراردادن مجموعه احادیث یادشده، به نظر میرسد این ادعا، که “محتوای علم افزون امام، علم و معرفت او به خداوند است”، قابل پذیرش میباشد.
- گروه هشتم: بخشی از علم مخصوص خداوند: در احادیثی میخوانیم که برای خداوند دو نوع علم وجود دارد:
- علم مستأثَر: علمی که خداوند آن را نزد خودش مخزون نگاه داشته و مخصوص به خود گردانیده و هیچ یک از مخلوقین خود را بر آن مطلع نساخته است[۳۳].
- علم مبذول: علمی که خداوند به بندگان ویژه خود، مانند ملائکه و انبیا (ع) مبذول داشته و تعلیم نموده است[۳۴]. نیز در این مجموعه حدیثی همواره تأکید شده که علم مبذولی که خداوند آن را به ملائکه و انبیا (ع) تعلیم نموده، نزد ما اهل بیت (ع) است.
گفتنی است، از ویژگیهای علم مستأثر آن است که اولاً، از آن، بَدا و محو و اثبات نشأت میگیرد[۳۵]. ثانیاً، اگرچه هیچ کس از چیستی و محتوای آن اطلاعی ندارد، اما به طور کل میدانیم که موضوع و متعلَّق آن بسیار وسیع است و شامل حوزههای متنوعی میشود که میتوان آنها را در سه حوزه کلی جای داد:
- علوم مربوط به مخلوقین خداوند که البته پدیدههایی که خداوند جدیداً از کتم عدم خلق میکند نیز در این قسمت جای میگیرند[۳۶].
- علوم مربوط به نفس مقدس امام.
- علومی که به ذات، اسما و صفات الهی ارتباط دارد و نزد خداوند مکنون است.
در قسمت پیش اشارهای به حوزه سوم داشتیم. حوزههای اول و دوم نیز همان تقدیرات خداوند است که درباره امام یا سایر آفریدگان رقم میخورد که در قسمتهای پیش رو از آن سخن خواهیم گفت.
اگرچه با نگاهی ابتدایی به احادیث علم مستأثر گمان میکنیم سخنی از افزایش علم امام مطرح نشده است، اما شواهدی ما را بر آن میدارد تا این فرضیه را بپذیریم که بر اساس این مجموعه احادیث، محتوای علم افزون، قسمتی از علم مستأثر است:
- همواره بخشی از علم مستأثر از فرایند امضا و حتمیت عبور میکند و به مرحله اظهار و ابلاغ میرسد، از مکنونیت خارج میشود و خداوند بخشی از آن را اظهار مینماید[۳۷]. سؤال این است، وقتی خداوند میخواهد آن قسمت از علم مستأثر را از خزانه غیب خود خارج کند، برای چه کسی اظهار مینماید؟ در بخشی از همین احادیث به این سؤال پاسخ داده شده و اظهار آن منحصراً برای اهل بیت (ع) دانسته شده است؛ نگاه کنید: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ تَعْلَمُهُ مَلَائِكَتُهُ وَ رُسُلُهُ وَ عِلْمٌ لَا يعلم يَعْلَمُهُ غَيْرُهُ فَمَا كَانَ مِمَّا يَعْلَمُهُ مَلَائِكَتُهُ وَ رُسُلُهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ وَ مَا خَرَجَ مِنَ الْعِلْمِ الَّذِي لَا يَعْلَمُ غَيْرُهُ فَإِلَيْنَا يَخْرُجُ»[۳۸]. این والاترین نوع افزایش علم امام، به ویژه در حوزه دوم و سوم است. در حدیثی پرده از این راز برداشته شده و تصریح شده است که این مقام والا، همه روزه برای امام اتفاق میافتد و خداوند از علم خاص، مکنون و مخزون خودش، امام را آگاه میسازد. به متن حدیث توجه کنید: «...وَ إِنَّهُ لَيَحْدُثُ لِوَلِيِّ الْأَمْرِ سِوَى ذَلِكَ كُلَّ يَوْمٍ عِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَاصُّ وَ الْمَكْنُونُ الْعَجِيبُ الْمَخْزُونُ- مِثْلُ مَا يَنْزِلُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ مِنَ الْأَمْرِ ثُمَّ قَرَأَ» ﴿وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۳۹]. امام جواد (ع) که در این روایت پیرامون شب قدر سخن میگفتند، در انتهای آن فرمودند:... و قطعاً غیر از آن علومی که در شب قدر بر امام نازل میشود، در هر روز برای امام، علم خاص خداوند، حادث میشود. همان علمی که مکنون، پنهان، عجیب و در خزانه علم خدا است. این علم مانند همان علمی است که در شب قدر راجع به مسائل گوناگون نازل میشود. گستره این علوم به اندازهای وسیع و اعجابانگیز است که حضرت در ادامه به این آیه استشهاد کرده و آن را قرائت فرمودند: “و چنانچه هر درختی در زمین است، قلم شود و هفت دریای دیگر به یاری دریا بیاید، کلمات خدا پایان نمیپذیرند. قطعاً خداوند شکستناپذیر و حکیم است”. بنابراین احادیث میتوان، محتوای علم افزون را بخشی از علم مستأثر دانست[۴۰].
- شاهد دوم بر اینکه محتوای علم افزون، قسمتی از علم مستأثر است، آن است که علوم مبذول نیز در گذشته فرایند یادشده را پشت سرگذاردهاند و به تدریج به حجج الهی اعطا شدهاند. پس در گذشته، هر گاه بخشی از علم مستأثر از غیب خارج و به حجت الهی عطا شده، آن بخش، محتوایی برای فرایند افزایش علم حجت الهی بوده است. از این گذشته، این احتمال وجود دارد که این گروه حدیثی را ناظر به کل علوم حجج الهی ندانیم. یعنی مَقسم در تقسیم علم به مستأثر و مبذول مطلق علم نیست؛ بلکه مَقسم فقط در دایره علوم الهی است که هر مدت از خزانه غیب خارج گشته و اظهار شده است. این احادیث میفرماید، آن علومی که تا زمان خاتم الانبیا (ع) اظهار شده و نزد ملائکه و انبیا بوده، همه آنها نزد اهل بیت (ع) میباشد و آنها که تازه خارج میشود، به محض خروج، به دست اهل بیت (ع) میرسد. از طرفی، بر اساس شاهد پیش، قاعدهای به دست آمد که هر بخش از علوم الهی که میخواهد از غیب خارج شود، ابتدا به اهل بیت (ع) میرسد. از این قاعده نتیجه میگیریم، همان علومی نیز که در دست انبیای پیشین بوده، از این قاعده خارج نیست. از اینرو حداقل در بخش غیرمحسوس این علوم، میتوان این سخن را گفت که ابتدا آن علوم به خاتم الانبیا و سپس به ائمه و پس از اهل بیت (ع) به انبیا (ع) رسیده است؛ چراکه در هیچ کدام از این احادیث نفرمودهاند، ما آن علوم را از انبیای قبلی گرفتیم؛ بلکه میفرمایند، آن علوم نزد ما هم هست. با درنظرگرفتن این احتمال، اساساً سخن این مجموعه حدیثی، پیرامون موارد افزایش علم است.
- بین احادیث علم مستأثر و افزایش علم امام رابطه همافزایی و همپوشانی وجود دارد. گویا مرحوم صفار نیز همین برداشت را از این گروه حدیثی داشتهاند و به همین دلیل برخی از احادیث علم مستأثر را در باب افزایش علم امام جای دادهاند[۴۱].
نتیجه آنکه میتوان بخشی از علمی که خداوند آن را مخصوص خود کرده را به عنوان محتوای علم افزون به شمار آورد.
- گروه نهم: علم امور جزئیه: جزئیات پدیدههای طبیعی و همچنین جزئیاتی که قرار است برای بندگان اتفاق بیفتد، همه ساله در شب قدر برای امام ارسال میشود. از جمله اموری که مربوط به تدبیر شئون مختلف خلایق در طول سال میباشد و در روایات به آنها اشاره شده است، عبارتاند از: خیر، شر، موت، حیات، بارش باران، باریابی حجاج، ولادت، ارزاق، غفران عباد، طاعت، معصیت، رفاه در زندگی، تنگنا در زندگی و سایر اموری که به سامان و نظام خلایق مربوط میشود[۴۲].
- گروه دهم: تفسیر و تفصیلی برای کلیات علم امام: در گروهی دیگر از احادیث، محتوای علم افزون را تفسیر علوم کلی و مجمل امام معرفی نمودهاند[۴۳]. یعنی کلیات علوم نزد امام موجود است، اما تفاسیر، تفاصیل و تبیین آنها را امام در هرشب قدر یا زمانهای دیگر دریافت میدارد. البته در حدیثی، معنای دیگری نیز برای آن بیان شده است[۴۴] و آن اینکه همه علم، اعم از اجمال و تفسیر آن نزد امام موجود است؛ اتفاقی که در افزایش میافتد، تفسیر نیست، بلکه امضا و دستور به اجرا درآمدن آن، و همچنین کیفیت اجرای آن توسط امام است[۴۵].
پیرامون این احادیث شایان توجه است، تفسیری (به هر یک از دو معنا) که برای امام به عنوان شیء افزون آورده میشود، گاهی راجع به نفس امام است یعنی دستوری راجع به خود امام فرا میرسد - و گاهی مربوط به امور بندگان خداوند است[۴۶]؛ برای نمونه به این حدیث توجه کنید: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ-» ﴿فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾[۴۷] «... إِنَّهُ لَيَنْزِلُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ إِلَى وَلِيِّ الْأَمْرِ تَفْسِيرُ الْأُمُورِ سَنَةً سَنَةً يُؤْمَرُ فِيهَا فِي أَمْرِ نَفْسِهِ بِكَذَا وَ كَذَا وَ فِي أَمْرِ النَّاسِ بِكَذَا وَ كَذَا...»[۴۸].
امام جواد (ع) که در این روایت پیرامون شب قدر سخن میگفتند، در میانه آن فرمودند:... بدون شک سال به سال، در شب قدر تفسیر و جزئیات امور بر امام نازل میگردد. در این شب، به امام دستور داده میشود که درباره خودش این چنین و آن چنان کند و درباره مردم این چنین و آن چنان کند. گاهی تفسیری که به عنوان شیء افزون برای امام آورده میشود، مربوط به آیات قرآن[۴۹] یا اخبار و اسرار دشمنان میشود[۵۰]. البته بین این چهار مورد رابطه اعم و اخص است و در مواردی قابل جمع با یکدیگرند.
- گروه یازدهم: علم به بَدای الهی: یکی از اعتقادات شیعه “بداء” میباشد. در این جا سخن از چیستی و چگونگی آن در میان نیست. عالمان شیعه پیرامون آن بسیار اظهارنظر کردهاند[۵۱]. اگرچه خداوند هر مقدار از علم محتومات و غیرمحتومات را که بخواهد به حجت خود عطا میکند، اما قاعده آن است که بدا در قضای محتوم خداوند که آن را به واسطه انبیا و اوصیا (ع) به مردم ابلاغ کرده، اتفاق نیفتد تا مردم آنان را تکذیب نکنند[۵۲]. از اینرو غالباً بدا در غیرمحتومات است. بدا میتواند یکی از مصادیق علم مستأثر باشد[۵۳] که قبلاً بیان شد. بنابراین هرگاه بدا به مرحله امضای نهایی خداوند رسید، قابل اظهار و ابلاغ به حجت الهی است و خداوند او را از آن باخبر میسازد[۵۴] و این چنین علم امام افزایش مییابد.
اما این امکان وجود دارد، خداوند بنا به مصالحی که خود میداند، حادثهای را قضا کند و علم آن را نیز برای انبیا و اوصیا (ع) اظهار نماید و حتی آنان به مردم نیز ابلاغ نمایند، ولی پس از آن، بدا اتفاق بیفتد[۵۵]. در این صورت حتماً و به طریق اولی خداوند علم آن را به حجت خود میرساند؛ زیرا علاوه بر اینکه خروج از قاعده است، پای تکذیب حجت الهی نیز در میان است و خداوند بندگان را گمراه نمیگرداند. پس در این نوع از بدا نیز افزایش علم برای حجت الهی اتفاق میافتد. مرحوم علامه مجلسی یکی از موارد محتوای علم افزون را امور بدائیه دانسته است[۵۶] و مرحوم ملاصالح مازندرانی همه محتوای افزایش علم امام را امور بدائیه میداند[۵۷].
نتیجه آنکه هرگونه بدایی در علم و قضای خداوند رخ بدهد، این علم جدید در قالب علم افزون به امام میرسد. از اینرو میتوان محتوای افزایش علم امام را بدا دانست.
- گروه دوازدهم: علم غیب: در بحث علم غیب دو مفهوم وجود دارد: یکی علم غیب مطلق و دوم علم به مغیبات. علم غیب مطلق چیزی است که علم آن به مخلوقات نرسیده و اساساً آفریدگان خداوند حتی انبیا و ملائکه در آن راه ندارند. این علم در بخش افعال الهی عدم ملکه است و شأنیت علم به آن وجود ندارد؛ چراکه در مرحله مشیت، تقدیر، قضا، خلق و امضای الهی مانده[۵۸] و هنوز به مرحله اظهار و ارائه به خلق نرسیده است و یا مراحل را طی کرده، اما هنوز اراده خداوند به اظهار آن تعلق نگرفته است. چنین علمی از کل مخلوقین غایب است و فقط خداوند به آن علم دارد و مخصوص او است[۵۹]. این همان علم مستأثر، یا بخشی از آن است که در قسمتهای پیشین راجع به آن توضیحاتی ارائه کردیم. بخشی دیگر از علم غیب نیز مربوط به ذات اقدس الهی است که هیچکس در آن راه ندارد. قرآن چنین علم غیبی را در انحصار خداوند میداند و آن را از غیر خدا نفی کرده است[۶۰].
اما مغیبات که بندگان ویژه الهی به آن علم دارند، هر آن چیزی است که اولاً، از این مرحله گذر کرده است و تقدیر، قضا و امضای خداوند و اراده بر اظهار، به آن تعلق گرفته است. ثانیاً از بشر عادی غایب است و انسانها به صورت عادی عاجز از ادراک آن هستند[۶۱]. این علم را علم به مغیبات مینامیم. هریک از بندگان ویژه خداوند، به فراخور حوزه مسئولیتی و درجاتشان، واجد بخشی از این علم میباشند[۶۲]. به همین خاطر امام که برتر از تمامی انبیا[۶۳]، و حائز تمام علوم آنان است[۶۴]، و حوزه مسئولیتش تمام عوالم است[۶۵]، و کل مخلوقات در دایره علم او هستند[۶۶]، علم به غایباتش به همین گستردگی میباشد. درباره علم غیب امام با دو دسته دلیل مواجهیم: دراحادیثی از ائمه اطهار (ع) نفی علم غیب شده است[۶۷]. دانشمندان بنام شیعه در قرون نزدیک به عصر حضور نیز بر همین اساس علم غیب مطلق را مخصوص خدای متعال دانستهاند و آن را از ایشان نفی کردهاند[۶۸]. مرحوم شیخ مفید این دیدگاه را به همه عالمان شیعی، غیر از غلات و مفوضه، نسبت میدهد[۶۹]. مرحوم شیخ صدوق اعتقاد به وجود علم غیب برای غیرخدا را کفر، و سبب خروج از دین دانستهاند[۷۰].
دسته دوم، آیات[۷۱] و انبوه روایاتی است که علم غیب را برای بندگان ویژه خداوند ثابت[۷۲] میدانند. این ادله، مشتمل بر اخبار ائمه اطهار (ع) از غائبات و ضمائر[۷۳] میباشند. به نظر میرسد با قراردادن این دو دسته در کنار یکدیگر، میتوانیم آیات و احادیث نفی کننده علم غیب را بر معنای نخست، یعنی علم غیب مطلق حمل کنیم و بگوییم، امام به این نوع از غیب راه ندارد. البته این تنقیصی برای مقام بلند مرتبه ایشان نمیباشد؛ چون اساساً نوع این علم از سنخی است که هنوز نمیشود به آن علم پیدا کرد[۷۴]، یا به هر دلیل خداوند نمیخواهد آن را برای امام اظهار کند. یعنی هنوز اراده خداوند به اظهار آن تعلق نگرفته است؛ اما به محض اینکه فرایند خروج از غیب را پشت سر بگذارد، امام از آن مطلع میگردد[۷۵]. بنابراین هر جا در ادله، سخن از اثبات علم غیب امام است، یا مراد علم خداوند است که از غیب خارج شده[۷۶] و امام بر آن احاطه پیدا کرده است[۷۷]، یا مراد علم به غایباتی است که سایر انسانها به صورت عادی از دسترسی به آنها عاجزند[۷۸]. نتیجه آنکه ائمه اطهار (ع) علم غیب مخصوص خداوند متعال را ندارند، اما علم به مغیبات را در گسترهای بیکران و شگفتانگیز در اختیار دارند.
حال علم به مغیبات نیز دو قسم است:
- گاهی سایر ابنای بشر از علم به مغیَّب برخوردارند ولی عاجز از درک معلوماند؛ مانند آنکه مردم علم دارند به اینکه معدن طلایی در فلان نقطه زیر زمین وجود دارد، یا میدانند جلسهای در آن طرف زمین در حال برگزاری است، یا علم به وجود ملائکه دارند، یا.... به همه اینها علم داریم، اما خود معلوم از نزد ما غایب است و از ادراک آن عاجزیم. تفاوت علم انسانهای عادی و علم امام به این گونه مغیبات، در این است که علم انسان عادی به معلوم، علم ذهنی و حدسی است، اما علم امام به معلوم، علم حشی و شهودی است.
- گاهی انسانها، هم از درک معلوم و مغیب عاجزند و هم از علم آن عاجزند. یعنی اصلاً علم ندارند که فلان شیء در عوالم هستی وجود دارد! امام بر هر دو نوع از مغیبات، شئون، حوائج و حالاتشان اشراف و احاطه کامل دارد و برای همه، امام و ملجأ میباشد.
نکته پایانی این که اظهار علم غیب خداوند برای امام، در یک جریان دوسویه است. این جریان در بیشتر موارد به اراده خداوند تحقق مییابد ولی در مواردی، این اظهار به اراده و درخواست خود امام محقق میشود. این مقامی بس عظیم برای امام است. در حدیثی میخوانیم: «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْإِمَامِ يَعْلَمُ الْغَيْبَ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ»[۷۹].
نتیجه آنکه هرگاه خداوند علمی را از غیب خارج کند و امام را بر آن مطلع گرداند، علم امام افزایش مییابد. بنابراین محتوای این گونه از افزایش، علم غیب و به تعبیر دقیقتر، علم به غایبات است.
در جمعبندی گروههای حدیثی میگوییم: دانستیم که پیرامون محتوای افزایش علم امام، دوازده گروه حدیثی وجود دارد که از این قرارند:
- احادیث عام و مطلق
- علم مستطرف و مستفاد
- علم امام پیشین
- علم حلال و حرام
- اخبار آسمانها و زمین
- اخبار اهل زمین و اعمال بندگان
- علم و معرفت امام به خدا، و روابط بین او و امام
- بخشی از علم مخصوص خداوند
- علم امور جزئیه
- تفسیر و تفصیل برای کلیات علم امام
- علم به بدای الهی
- علم غیب
برای جمعبندی احادیث یادشده، میتوان آنها را به سه دسته تقلیل داد و آنها را اینچنین دستهبندی نمود: پنج گروه اول از محل بحث خارج شدند؛ زیرا از جهت بیان محتوای علم افزون، یا دچار ابهام و اجمال بودند - مانند گروه اول، دوم و سوم- یا اساساً فزونی در آنها راه ندارد - مانند گروه چهارم - با توجه به اجمالی که در احادیث گروه پنجم وجود داشت، اگر مراد از “خبر آسمان” یا “اخبار آسمانها و زمین”، اتفاقاتی است که در آسمان و زمین برای آسمانیان - مانند ملائکه - یا زمینیان - مانند انسانها - میافتد، این احادیث را میشود در زمره احادیث گروه ششم جای داد، و اگر منظور خبرهایی است که از طرف خدا درباره اهل زمین به امام میرسد، اگرچه محتوای آن به خوبی روشن نیست، اما در شمار پنج گروه پایانی محسوب میگردد. پس این گروه نیز عملاً از محل بحث خارج است.
دو گروه ششم و هفتم، هر کدام مستقل از دیگری و به خوبی محتوایی برای علم افزون به شمار میآیند. پنج گروه باقی مانده، همگی محتوا برای علم افزون به حساب میآیند، اما در یکدیگر ادغام میشوند؛ چراکه مستقل از یکدیگر نیستند. میتوانیم همه آنها را در گروه هشتم جای دهیم و چهار گروه پایانی را مصادیق و افراد گروه هشتم تلقی کنیم.
نتیجه آنکه از بین دوازده گروه حدیثی که میتوان از آنها در چیستی محتوای علم امام بهره گرفت، پنج گروه نخست حذف شدند و دلالت ویژهای بر محتوای علم افزون امام ندارند. پنج گروه پایانی در یک گروه ادغام شدند و همراه با دو گروه مستقل دیگر، دلالت بر محتوای علم افزون میکنند.
پس میتوان ادعا کرد که ماهیت و محتوای علم افزون امام عبارت است از:
- اخبار اهل زمین و آسمان و اعمال بندگان.
- علم و معرفت امام به خداوند متعال و روابط ویژهای که بین امام و خدا وجود دارد.
- علم به بخشی از علمی که خداوند آن را مخصوص خود کرده است، و علم به تقدیرات الهی که شامل افراد و مصادیقی است که عبارتاند از:
- علم به امور جزئیه، یعنی جزئیات پدیدههای طبیعی، و همچنین جزئیاتی که قرار است برای بندگان اتفاق بیفتد، و همه اموری که به سامان و نظام خلایق مربوط میگردد.
- تفسیر و تفصیل، یا امضا و دستور به اجرا درآمدن کلیات علومی که نزد امام است، و همچنین کیفیت اجرای آنها توسط امام.
- علم به بَدای خداوند.
- علم به بخشی از علم غیب خداوند که از غیب خارج گشته و اراده خداوند براظهار آن تعلق گرفته است.
گفتنی است سرآمد همه موارد یادشده، علم امام به خداوند، اسما و صفات او است و نیز علومی است که به مناسبات بین امام و خداوند ارتباط دارد. اما سایر علوم افزون، دانشی است که برای سامانبخشی به موجودات و دستگیری از آنان مورد نیاز است، تا امام همه را به سوی کمالشان هدایت کند و عالَمِ وجود را آن طور که خدا اراده نموده، به انجام رساند.
از کاربردهای اساسی مسئله چیستی محتوای علم افزون، نقش بسزای آن در حل تعارض ظاهری و جمع میان احادیث افزایش علم امام و احادیث معارض آن است. کاربرد دیگر این مسئله، در پاسخ به برخی از شبهات و ابهامات مسئله ازدیاد علم امام است که در فصل سوم از آن استفاده خواهیم کرد.»[۸۰].
منبعشناسی جامع علم معصوم
پانویس
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۵، ۱۳۹، ۳۱۸، ۳۲۵-۳۲۸؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۹۷؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۲۴، ۲۳۸، ۲۶۴؛ صدوق، محمد بن علی، خصال، ج۲، ص۶۴۷؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۱۸۶.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۱۷، ۴۳۹-۴۴۰، ۴۴۲، ۴۵۸-۴۶۰؛ کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر، ص۵۱۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۷۳.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۰-۱۳۱؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ فراهیدی، خلیل، العین، ج۷، ص۴۱۵؛ ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۴۴۸؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۹۹؛ ج۹، ص۲۱۴.
- ↑ فراهیدی، خلیل، العین، ج۸، ص۷۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۲۶۴؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۹، ص۳۶۷؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۳، ص۳۴۰؛ فیومی، احمد، مصباح المنیر، ج۲، ص۴۸۵.
- ↑ ر.ک: بحث احادیث وفات امام پیشین، صفحه ۱۷۶ تا ۱۷۸ همین نوشتار.
- ↑ منظور از علم در این جا غیر از علوم محسوس است. منظور علومی است که از قلب مطهر امام پیشین به قلب مطهر امام جدید، به نحو غیرعادی انتقال مییابد، نه نوشتههایی که به صورت محسوس به امام جدید تحویل داده میشود.
- ↑ کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر، ص۴۶، ۴۸، ۲۴۹؛ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۸۳، ۹۳۴؛ جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۲۲۲، ۲۳۷، ۲۴۲؛ برقی، احمد بن محمد، محاسن، ص۲۲۷-۲۳۶، ۲۷۳؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۳-۴۴، ۸۲، ۱۲۳، ۴۷۸، ۴۸۷، ۵۱۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۹۶، ۲۶۲؛ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۶۱۵.
- ↑ «از سلیمان دیلمی گزارش شده که گفت: خدمت امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم، در گذشته از شما شنیدم که بارها میفرمودید: چنانچه ما ازدیاد پیدا نکنیم، بدون شک از بین خواهیم رفت. حضرت فرمودند: اما حلال وحرام، به خدا قسم، خداوند همه آن را بر پیامبرش نازل کرد و امام در حلال و حرام افزایش نمییابد. سلیمان گفت: عرض کردم: پس این علم افزون چیست؟ حضرت فرمودند: در سایر اشیا غیر از حلال و حرام است..».. صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۹۳؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۹۷؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۳-۳۱۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۹۵؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۹۷.
- ↑ نام ابوالخطاب، محمد بن مقلاص اسدی کوفی است. وی در آغاز، از اصحاب حضرت صادق (ع) و از بزرگان آنها بود. در آغاز، باورمندیهای او درست بود، اما به تدریج از آنها برگشت و ادعاهای باطلی مطرح کرد. او فرقه خطابیه را بنیانگذاری کرد. وی ابتدا چنین پنداشت که امامان پیغمبرند، سپس ایشان را به خدایی رساند. او فرزندان امام حسن و امام حسین (ع) را پسران خدا و دوستان او میخواند و میگفت، جعفر صادق (ع) خدا است. از اینرو امام صادق (ع) او را لعن کرد و از وی بیزاری جست. ابوالخطاب از آن پس دعوی خدایی کرد و پیروانش گفتند، جعفر خدا است، جز این که ابوالخطاب در خدایی از او و علی بن ابی طالب (ع) برتر است. روایات بسیاری در مذمت او رسیده است؛ از جمله این روایت: امام کاظم (ع) که خردسال بود، فرمود: «راستی خدا آفریدگانی را برای ایمانی آفرید که پایانی ندارد و آفریدگانی را نیز برای کفری آفرید که پایانی ندارد و آفریدگان را هم میان این دو دسته آفرید و ایمان را به آنان عاریت داد و آنان را «معارین» نامند و هر گاه خواهد، ایمان آنان را باز پس میگیرد. ابوالخطاب از آنان بود که ایمانی به عاریت داشت». از امام صادق (ع) گزارش شده که فرمودند: «بار خدایا ابوالخطاب را لعنت کن که مرا ایستاده و نشسته و در میان بسترم، بیمناک کرده است. خدایا سوزندگی آهن را به او بچشان»؛ ر.ک: کشی، محمد بن عمر، رجال، ص۲۹۰-۳۰۸.
- ↑ در حدیث تصریح شده که این گفتگو بعد از واقعه قتل ابوالخطاب انجام گرفته است که به دست عیسی بن موسی، کارگزار منصور دوانیقی در کوفه اتفاق افتاد. این درست در زمان امام صادق (ع) است. بنابراین اگرچه حدیث مضمره است، اما به این قرینه معلوم میشود محمد بن مسلم از امام صادق (ع) گزارش کرده است.
- ↑ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۶۲۵، ۶۵۷؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۴۷-۱۴۸، ۲۹۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۵۸، ۱۹۹؛ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۶۷۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۲۴-۱۲۶، ۴۳۴-۴۳۵، ۴۵۳؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۶۱.
- ↑ جمعی از اصحاب ائمه، الأصول ستة عشر، ص۲۴۰؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۹۵، ۲۵۹-۲۶۰، ۲۸۰، و ۴۲۴-۴۳۷؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۶۱؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۳۲۷.
- ↑ ﴿يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر میآورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده میشوید آنگاه او شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میگرداند» سوره توبه، آیه ۹۴؛ ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام میدادهاید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵؛ جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۲۳۷، ۲۴۰؛ اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، ص۱۶؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۲۴-۴۳۰، ۴۴۳-۴۴۵؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۲۷۷، ۳۰۴؛ کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر، ص۲۶۷؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۲، ص۵۴-۵۵، ۱۰۸-۱۱۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰؛ ج۴، ص۹۴؛ ج۸، ص۲۵۴؛ ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الأخبار، ص۳۹۸؛ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۹۱؛ ج۲، ص۸۳؛ همو، خصال، ج۲، ص۳۹۰؛ همو، معانی الأخبار، ص۳۹۲، ۴۱۰-۴۱۱؛ همو، امالی، ص۵۶۳؛ همو، ثواب الأعمال، ص۸۰؛ همو، فضائل الشیعة، ص۱۸؛ همو، علل الشرایع، ج۲، ص۳۸۱؛ مفید، محمد بن محمد، امالی، ص۱۹۶؛ کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ج۱، ص۳۰۷؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۹.
- ↑ برقی، احمد بن محمد، محاسن، ج۲، ص۳۱۴؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۴۰-۴۴۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۸۵؛ طبری آملی صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص۳۰۳؛ ابن عبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات، ص۹۵.
- ↑ ر.ک: صفحه ۱۷۲ همین نوشتار.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۲۶.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۰-۱۳۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴.
- ↑ ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا﴾ «(خداوند) آنچه را پیش رو و آنچه را پس پشت آنان است میداند و آنان بر او در دانش احاطه ندارند» سوره طه، آیه ۱۱۰؛ صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۲۶۳؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۸۹، ح۵ و ص۱۰۲، ح۴، ۶ و ص۱۰۳، ح۱۲ و ص۱۳۴-۱۳۵، ح۱ و ص۱۳۷، ح۲. در دعای روز عرفه امام حسین (ع) میخوانیم: «يَا مَنْ لَا يَعْلَمُ مَا هُوَ إِلَّا هُوَ يَا مَنْ لَا يَعْلَمُ مَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ»؛ ر.ک: ابن طاوس، علی بن موسی، الإقبال بالأعمال، ج۲، ص۸۰؛ کفعمی، ابراهیم، البلد الأمین، ص۲۵۴.
- ↑ ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾ «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد، همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمانها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است» سوره بقره، آیه ۲۵۵؛ ﴿وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ «و اگر همه درختان روی زمین قلم میگردید و دریا را هفت دریای دیگر یاری میرساند (و همه مرکّب میشد) نوشتن کلمات خداوند پایان نمیپذیرفت؛ به راستی خداوند پیروزمند فرزانهای است» سوره لقمان، آیه ۲۷؛ ﴿قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا﴾ «بگو: اگر برای (نوشتن) کلمات پروردگارم دریا مرکّب میبود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان رسد آن دریا پایان مییافت هر چند دریایی همچند آن را نیز به کمک میآوردیم» سوره کهف، آیه ۱۰۹؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۲، ص۴۶، ۱۴۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۰۷، ح۳؛ صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۱۳۴، ح۱، ۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۶۳، ح۲ و ۱۶۴، «باب اختلاف الحجة علی عباده»؛ صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۲۲۷، ۴۱۰، ۴۱۶.
- ↑ شواهدی که میتوان برای این ادعا مطرح کرد عبارتاند از: ۱- کسی که دو روز او مساوی باشد، در روایات مغبون معرفی شده است (ر.ک: جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۱۲۵؛ صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۳۴۲؛ همو، امالی، ص۶۶۸). این راجع به پیروان اهل بیت (ع) است. حال چگونه ممکن است امام معصوم دو روزش مساوی باشد؟!. از وظایف پیروان اهل بیت (ع) آن است که برای ترفیع درجه ایشان دعا کنند (ر.ک: امام چهارم، علی بن حسین (ع)، الصحیفة السجادیة، ص۱۸۲؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۲، ص۹۲، ۹۹؛ همو، مصباح المتهجد، ج۱، ص۷۶، ۳۰۹، ۳۸۳، ۳۹۰-۳۹۱، ۴۰۶؛ ج۲، ص۴۳۵، ۴۶۲؛ همو، الغیبة، ص۲۷۸؛ صدوق، محمد بن علی، ثواب الأعمال، ص۱۵۶) و ایشان خود در ادعیه از خداوند درخواست ترفیع درجه داشتهاند (ر.ک: طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۸۴؛ همو، مصباح المتهجد، ج۲، ص۵۹۷). خداوند در قرآن (طه: ۱۱۴) به پیامبر گرامی خود امر میکند که بگو: پروردگارا! علم مرا زیاد کن. اگر ترفیع درجه برای امام بیمعنا باشد، این ادعیه و امر به دعا بیاساس خواهد بود. ۳- از این گذشته، اهل بیت (ع) ازدیاد را به نحو مطلق برای خود ضروری دانستهاند (ر.ک: جمعی از اصحاب ائمه، الأصول الستة عشر، ص۲۷۰؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج۱، ص۳۹۲، ح۳؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۴، ح۱، ۲) و ازدیاد، همان ترفیع درجه است یا در صورتی که ازدیاد را مقید به ازدیاد علمی کنیم، ازدیاد علمی یکی از مصادیق ترفیع درجه میباشد.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۴۸، ح۳.
- ↑ «من دوازده بار به نزد پروردگارم باریافتم، چه تشرّفی! و او معرفت خود را به من ارزانی داشت و کلیدهای غیب را به من اعطا کرد..».. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر، ص۶۷.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۶۴، ح۱۳ و ص۱۰۳-۱۰۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۹۲-۱۹۳؛ ج۸، ص۳۳۴؛ صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۱۶۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۴۴۲، ح۵، ۶ و ص۴۵۴، ح۱۲، ۱۳؛ ابنقولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، ص۳۲۶-۳۲۹، ح۲.
- ↑ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۸۵۸؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۶۱، ح۳ و ص۶۴، ح۱۶، خزاز، علی بن محمد، کفایة الأثر، ص۱۵۸.
- ↑ در پانوشت دو صفحه قبل، از ادلهای یاد شد.
- ↑ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۸۵۸؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۶۱، ح۳ و ص۶۴، ح۱۶؛ خزاز، علی بن محمد، کفایة الأثر، ص۱۵۸.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۶، ص۲۱.
- ↑ به این نوع از علم خداوند، علم مستأثر، علم مکفوف، علم مکنون، علم مخزون، علم خاص و یا علم موقوف گفته میشود، در مقابل آنها، علم مظهر، علم مبذول، علم تعلیم داده شده به انبیاو ملائکه و علم عام قرار دارد. از این اسامی در احادیث مذکور نام برده شده است.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۰۹-۱۱۳، ۳۹۴؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۸، ۲۵۵-۲۵۶؛ صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۴۴۳؛ همو، عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۸۱؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۳.
- ↑ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۲، ص۲۱۶، ح۶۳؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۴۷، ح۶- ۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۴۱، ۱۴۷؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۲، ص۲۳۸؛ اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، ص۱۰۳؛ صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۱۶۷، ۲۷۷، ۳۳۴، ۴۴۴؛ همو، خصال، ج۲، ص۳۵۹، ۶۵۲. نیز ر.ک؛ کمرهای، محمدباقر، ترجمه و شرح اصول کافی، ج۲، ص۷۵۰-۷۵۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸، ص۳۷۴ -۳۷۵.
- ↑ فرایند مذکور در حدیثی از سوی اهل بیت (ع) تبیین گشته است؛ ر.ک: صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۱۳؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۶، ح۲.
- ↑ «بر اساس این گزارش امام صادق (ع) فرمودند: بیشک خداوند دو گونه علم دارد: یکی علمی که به ملائکه و رسولان تعلیم داده است و دیگری علمی که غیر از خودش هیچکس از آن آگاهی ندارد. پس ما آن علمی که ملائکه و رسولان از آن آگاهاند را میدانیم و آن علمی که تنها خدا میداند، هر بخشی از آنکه از غیب خارج شود، تنها به سوی ما خارج میشود».، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۱۲، ح۱۷. نیز ر.ک: همان، ص۱۱۳، ح۱ و ص۳۹۲-۳۹۴، ح، ۲، ۶، ۹، ۱۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۵، ح۱؛ ج۱، ص۲۵۶، ح۲؛ ج۱، ص۴۰۲، ح۵؛ ج۴، ص۵۷۷؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۲۰۰؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۲۱۳؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۵۵.
- ↑ ﴿وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ «و اگر همه درختان روی زمین قلم میگردید و دریا را هفت دریای دیگر یاری میرساند (و همه مرکّب میشد) نوشتن کلمات خداوند پایان نمیپذیرفت؛ به راستی خداوند پیروزمند فرزانهای است» سوره لقمان، آیه ۲۷؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۴۸، ح۳.
- ↑ خواننده گرامی توجه دارد که وقتی گفته میشود «بخشی از علم مستأثر»، مراد آن است که انبوهی از علم را خداوند در قالب علم مبذول به سلسله حجج خود عطا فرموده و قسمتی را در پیشگاه خود نگه داشته است. در اینجا این بخشی از علم مستأثر را که به امام عطا میکند نیز از علم مستأثر خارج میشود و در زمره علم مبذول قرار میگیرد. از اینرو نگارنده عنوان این قسمت را «بخشی از علم مخصوص خداوند» گذاشته است که شاید با مقداری مسامحه همراه باشد.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۹۲، ح۲، ۶، ۹، ۱۰.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۲۲۰-۲۲۵؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۲، ص۴۱۵ و ۴۳۱؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۴، ص۱۵۶-۱۶۰؛ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۹۵، ح۵ و ص۴۴۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۴۶، ۲۴۸، ح٣ و ص۲۵۰، ۲۵۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۴۸ و ج۴، ص۵۷۷؛ ابنقولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۲۰۰؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۵۵.
- ↑ «در آن (شب)، هر کار استواری را (که اجمال دارد) جدا میکنند (و تفصیل میدهند)» سوره دخان، آیه ۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۴۸.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۹۵-۱۹۶.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۸۰.
- ↑ میرداماد، محمدباقر، نبراس الضیاء، ص۵۴-۸۰؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۲، ص۱۲۳-۱۳۵؛ کمرهای، محمدباقر، ترجمه و شرح اصول کافی، ج۱، ص۶۱۴-۶۲۶؛ عسکری، مرتضی، البداء: سبحانی، جعفر، البداء فی ضوء الکتاب و السنة؛ خرازی، محسن، بدایة المعارف، ج۱، ص۱۹۰-۲۰۱.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۰۹، ح۲، ۳؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۴۷، ج۶، ۸ و ج۱، ص۱۴۸، ح۱۴؛ ج۱، ص۱۵۰، ح۱؛ ج۴، ص۱۵۸، ح۸؛ صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۳۳۴، ۴۴۴؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۱، ص۱۹۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۰۹، ح۲؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۲، ص۲۱۶،ح ۶۲؛ صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۴۴۳، ۳۳۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۱۲، ح۱۷ و ص۳۹۲، ح۲ و ص۳۹۴، ح۶، ۷، ۹، ۱۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۵، ح۱ و ص۲۵۶، ح۲؛ ج۴، ص۵۷۷؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۲۰۰؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۳؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۵۵.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۱۰، ح۴؛ ابن بابویه، علی بن حسین، الإمامة والتبصرة، ص۹۴، ح۸۶؛ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۵۰۰؛ همو، علل الشرایع، ج۲، ص۵۵۳؛ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۴۲۸؛ قطب الدین راوندی، سعید، قصص الأنبیاء، ص۲۰۴ و ۲۴۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۶، ص۲۱، ۸۹.
- ↑ مازندرانی، محمدصالح، شرح الکافی، ج۶، ص۲۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۰۹؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۵۰؛ صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۳۳۴.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۱۳؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۶، ح۲.
- ↑ ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ﴾ «بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰؛ ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچتر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹؛ ﴿وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾ «و میگویند: چرا نشانهای (دلخواه ما) از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۲۰؛ ﴿قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ﴾ «بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند و درنمییابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵؛ ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا﴾ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند» سوره جن، آیه ۲۶.
- ↑ هرچند هنوز بعضی از عوارض مغیبات داخل در حکم عدم قضا و امضا هستند؛ مانند بدایی که درباره موجودات رخ میدهد. این عوارض نیز هنوز مشمول علم غیب مخصوص خدا است.
- ↑ ﴿مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾ «خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۵۲؛ ج۲۶، ص۱۹۴-۲۲۳، ۲۶۷-۳۳۵.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۵۹-۱۹۰؛ ج۲۷، ص۲۵-۳۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۹۰-۱۹۴؛ ج۲۷، ص۴۱.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۰۹ -۱۱۷؛ ج۲۷، ص۱۳-۲۵.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۱۱، ح۹ و ص۲۰۸، ۲۱۳، ح۳ و ص۳۱۵، ح۴ و ۳۲۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۵، ح۱؛ ج۱، ص۲۵۶، ح۲؛ کشی، محمد بن عمر، رجال، ص۲۹۲، ۲۹۸، ۳۵۹؛ خصیبی، حسین، الهدایة الکبری، ص۳۰۴؛ صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۵۵؛ همو، خصال، ج۱، ص۲۹۰؛ مفید، محمد بن محمد، امالی، ص۲۳؛ همو، اختصاص، ص۲۸۵؛ سید رضی، محمد بن حسن (گردآورنده)، نهج البلاغة، ص۱۸۶؛ کراجکی، محمد بن علی، کنزالفوائد، ص۱۷۰.
- ↑ سید مرتضی، علی بن حسین، شافی، ج۳، ص۱۶۴؛ و آدرسهای پانوشت بعدی.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات، ص۶۷. در قرون میانی نیز مرحوم امین الاسلام طبرسی میفرماید، هیچ یک از شیعیان معتقد به علم غیب مطلق برای آفریدگان نمیباشد؛ ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۱۳.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص۱۰۶، ۱۰۹، ۱۱۶. مرحوم طبرسی هم همین دیدگاه را دارند؛ ر.ک: مجمع البیان، ج۵، ص۳۱۳.
- ↑ ﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (میفرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانهای از پروردگارتان آوردهام؛ من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانهای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹؛ ﴿مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾ «خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹؛ ﴿إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا﴾ «جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد» سوره جن، آیه ۲۷؛ ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾ «و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵؛ ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱؛ ﴿قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ﴾ «فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمانها و زمین را میدانم و از آنچه آشکار میکنید و پوشیده میداشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۳؛ ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾ «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد، همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمانها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است» سوره بقره، آیه ۲۵۵؛ ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست میشمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهانها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶؛ ﴿وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ﴾ «و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (امر) باخبر ساخت (همسر) گفت: چه کسی تو را از این (رازگشایی من) آگاه کرد؟ (پیامبر) گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت» سوره تحریم، آیه ۳؛ ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴾ «و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۹۱؛ کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر، ص۶۷، ۳۳۸؛ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۱؛ طبری آملی صغیر، محمد بن جریر، دلائل الإمامة، ص۲۳۶؛ ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص۳۰۴.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۶، ص۲۱۰۶- ۱۵۷؛ ج۲۸، ص۳۷-۸۵؛ ج۴۱، ص۲۸۳.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۱۴۶.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۱۲، ح۱۷ و ص۱۱۳، ح۱ و ۳۹۲، ح، ۲، ۹، ۶، ۱۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۵، ح۱؛ ج۱، ص۲۵۶، ح۲؛ مفید، محمد بن محمد، اختصاص، ص۳۱۳.
- ↑ چه این علم غیب مربوط به ذات و اسما و صفات الهی باشد و چه راجع به عوارض اشیای موجود و مناسبات بین آنها باشد و چه از اساس علم به موجود جدیدی باشد؛ چراکه خداوند دائماً در حال احداث امور بدیعه است؛ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۱۴۱، ۱۴۷؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر، ج۲، ص۲۳۸؛ اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، ص۱۰۳؛ صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۱۶۷، ۲۷۷، ۳۳۴، ۴۴۴؛ همو، خصال، ج۲، ص۳۵۹، ۶۵۲. نیز ر.ک: کمرهای، محمدباقر، ترجمه و شرح اصول کافی، ج۲، ص۷۵۰-۷۵۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸، ص۳۷۴-۳۷۵.
- ↑ ﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ﴾ «و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ در قسم دوم فرقی نیست که امام علم به غایبات را از چه راهی تلقی نموده است؛ چراکه امام اسباب بسیاری برای این کار در اختیار دارد که میتوان از جمله آنها، عمود نور، القای روح القدس، إخبار ملائکه و موجود بودن آن علم در میان علوم وراثتی و دریافت شده از رسول الله (ص) را برشمرد. لذا این وجه جمع، فراگیرتر و دقیقتر از برخی وجه جمعهای دیگر به نظر میرسد؛ ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۱۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۰۳؛ مظفر، محمدحسین، علم الإمام، ص۵۹؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۸۱.
- ↑ «عمار ساباطی گزارش میدهد که از حضرت امام صادق (ع) راجع به امام پرسیدم که آیا او علم غیب میداند؟ حضرت فرمودند: خیر، امام از علم غیب آگاهی ندارد، ولی هرگاه بخواهد به اندکی از آن علم پیدا کند، خداوند علم آن را به او میدهد». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۷.
- ↑ یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت ص ۲۹۶-۳۲۶.