مقررات نظامی
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
از بررسی مجموع آیات، متون روایی و سیره سیاسی و نظامی پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) میتوان اصول و مقررات ممنوعه نظامی را به ترتیب زیر استخراج نمود[۱].
- اقدام به جنگ با انگیزههای نفسانی، مقاصد دنیوی، به قصد صرفاً خونریزی، کشتار، تخریب، تصاحب قدرت، ثروت و برتریجویی.
- جنگ با نیات آلوده به ریا، عجب، فخرفروشی، منّتگذاری، اطفای خشم، انتقامجویی و سایر رذایل اخلاقی که با روح جهاد و قداست آن منافات دارد.
- آغاز به جنگ بدون توجیه فرماندهان و نیروهای رزمنده و تبیین اهداف و انگیزهها و خطمشیها و هشدار نسبت به اعمال ممنوعه و بالاخره امر به رعایت تقوا.
- غلول به معنی تصرف و دست درازی به غنایم جنگی قبل از اقدام به تقسیم آن.
- مثله کردن کشتهگان به معنی قطع اعضای بدن آنها چه قبل از مرگ و چه بعد از مرگ.
- کشتن دشمن توأم با شکنجه مانند آنکه فردی از دشمن به صورت هدف در تیراندازی مورد استفاده قرار گیرد و یا در یکجا حبس شود تا به تدریج جان بسپارد.
- نقض عهد و امان به معنی زیر پا گذاردن تعهدات ناشی از قراردادها در عملیات جنگی.
- کشتن پیرمردان و پیرزنانی که نقشی در جنگ ندارند.
- کشتن کودکان و نوزادان.
- کشتن گوشهگیران و صومعهنشینان و کسانی که برای عبادت خلوت گزیدهاند.
- کشتن زنان حتی اگر در جنگ به نفع دشمن مشارکت داشته باشند، به این معنی که باید تا آنجا که امکان دارد از تعرض به زنان خودداری شود هرچند که رزمنده باشند.
- کندن و بریدن درختان، مگر در حال اضطرار و یا آنجا که مصلحت عمومی ایجاب میکند. استثنای حالت اضطرار و مصلحت بدان جهت است که در آیه: ﴿مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ﴾[۲]حکم مذکور در صورت اذن خدا استثناء شده است و اذن خدا در حالت اضطرار و مصلحت قابل تصور است. ظاهراً این قید در تمامی موارد ممنوعه قابل طرح است و تشخیص آن با امام و ولی امر مسلمانان است.
- سوزاندن نخلها و به طور مطلق آتش زدن به باغات، کشتزارها، مزارع و محصولات کشاورزی.
- آب بستن به نخلستانها به طوری که آب، نخلها را فرا گیرد و باعث نابودی آنها گردد. به نظر میرسد این حکم شامل درختان دیگر و سایر مزارع نیز میباشد.
- شکستن امان آحاد مسلمانان و تعرّض به کسانی که توسط یکی از افراد مسلمان هر چند عادی امان داده شده و یا به تصوّر مصونیت خود را در معرض تعرض مسلمانان قرار داده باشد.
- استفاده از سموم و سلاحهای سمّی که موجب مسمومیت هوا و یا آب و به هر نحو دیگری که مسمومیت نیروها و مردم را به دنبال داشته باشد.
- پی نمودن چهارپایان مگر در مواردی که ناگزیر از ذبح و استفاده از گوشت آنها هستند.
- چابک سواری فرماندهان به این معنی که آنان باید از ضعیفترین وسایل نقلیه و مرکب استفاده نمایند.
- قتال قبل از دعوت چنانکه پیامبر (ص) اسرایی را که از دشمن قبل از دعوت گرفته بودند آزاد نمود[۳].
- قتال پس از قبول اسلام.
- قتال با اهل کتاب در حالی که اعلام آمادگی به انعقاد قرارداد ذمه داشته و شرایط آن را پذیرفته باشند.
- ادامه جنگ با وجود پیشنهاد صلح از طرف دشمن.
- تحریف ساختمانها و منهدم نمودن ابنیه و اقدام به ویرانگری در آبادیها و شهرها[۴].
- بستن آب به روی دشمن چه به معنی راه انداختن سیلاب برای غرق نمودن دشمن[۵] و چه به معنی قطع آب و مانع شدن از رسیدن آب به دشمن، چنانکه رسول خدا (ص) در جنگ خیبر با وجود پیمان شکنی و خیانت دشمن از بستن آب به روی دشمن خودداری نمود و امام علی (ع) در صفین پس از آنکه دشمن آب را به روی یاران امام بست و در یک عملیات رزمی راه آب در اختیار یاران امام قرار گرفت بستن آب را به روی دشمن منع نمود[۶].
- جنگ در حال اضطراب و بدون آرامش و اطمینان خاطر.
- کشتن رزمندههای در حال فرار و کسانی که پشت به جبهه نموده و از جنگ سر بر تافتهاند.
- کشتن مجروحان حتی مجروحانی که در شرف مرگ هستند.
- عریان کردن افراد و مکشوف کردن آن قسمت از اندام که معمولاً اشخاص از آن شرم دارند.
- هتک کردن و افشا نمودن اموری که معمولاً به خاطر رعایت عفّت و اخلاق عمومی پنهان نگاه داشته میشوند.
- ورود به خانهها بدون کسب اجازه قبلی (از صاحبخانه یا فرماندهان).
- غارت اموال و به یغما بردن چیزی جز آنچه که در جبهه به دست میآید.
- آزار رساندن به زنان و تحریک احساسات آنان و به ناله و فغان در آوردن آنان هرچند که رزمندگان مسلمان را دشنام دهند و فرماندهان آنان را ناسزاگویند.
- تعقیب فراریان و دستگیری کسانی که از جبهه رو بر تافتهاند.
- کشتن اسیران جنگی هر چند که مرتکب قتل و عملیات نظامی بر علیه مسلمانان شده باشند.
- آسیب رساندن به رزمندگان دشمن هنگامی که در شرایط ناهنجار قرار دارند.
- اقدام به جنگ تن به تن (مبارزه) مگر آنکه از فرمانده خود کسب اجازه کرده باشد.
- ردّ پیشنهاد صلح.
- اقدام به جنگ قبل از اعذار و اتمام حجت.
- شب را تا صبح به استراحت پرداختن و از حال سپاه غفلت ورزیدن.
- تعجیل در امور جنگ و شتاب کردن در تصمیمگیری و اقدامات نظامی مگر در مواردی که درنگ موجب از دست رفتن فرصت مناسب میگردد.
- استفاده از شیوههای ناپسند و نامناسب با کرامت انسانی در جنگ و به طور کلی خارج شدن از حدود احسان و روح نیکوکاری و انساندوستی در مراحل مختلف رزم و بهکارگیری افراط و تفریط در عملیات نظامی[۷]. مراد از “غلظه” در آیه: ﴿وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾[۸] و نیز در آیه: ﴿جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾[۹]خشونت و شکنجه دادن و تعدّی و استفاده از شیوههای ناهنجار و غیر متناسب با کرامت انسانی نیست، بلکه منظور از آن قاطعیت در اجرای مقررات و دخالت ندادن به احساسات در انجام مسئولیتها و سهل انگاری نکردن در ایفای تعهدات میباشد[۱۰]. در جایی که اسلام در مورد جانداران توصیه میکند و ترّحم بر حیوانات را مدّ نظر قرار میدهد و از شکار کردن حیوانات به قصد تفریح نهی میکند و از پوست کندن حیوان ذبح شده قبل از جان دادنش ممانعت مینماید و قطع اندام حیوان را جز برای معالجه تجویز نمیکند[۱۱] چگونه میتوان تصور کرد که به غلظت به معنی شکنجه، خشونت، بیحرمتی کرامت انسان و عملیات ضد انسانی امر کرده باشد.
- گرسنه نگاهداشتن به قصد از پا در آوردن دشمن و ایجاد زمینههای منتهی به آن و بستن راه رسیدن غذا به دشمن[۱۲].
- شبیخون زدن و آغاز حمله در شب و ادامه جنگ تا شب: نهی از این عمل به دلیل آن است که خونریزی کمتر شود و مدت جنگ کوتاه گردد. در سیره نظامی پیامبر (ص) آمده است: «انه (ص) لم یبت عدواً»[۱۳] (پیامبر (ص) هرگز شب را به جنگ با دشمن نگذرانید) که مبنای آن متوقف کردن هر نوع عملیات نظامی در شب میباشد. در حدیثی از امام علی (ع) آمده است: جنگ را همواره بعد از ظهر آغاز کنید تا هنگامی که شب میشود از جنگ دست شسته باشید تا کشتار کمتر و زمان جنگ کوتاهتر گردد. از جمله فرمانهای نظامی پیامبر (ص) فرمان معروف اسامه بن زید است که در آن به این اصل تأکید شده که همواره حملات جنگی را در روز انجام دهد[۱۴].
- به آتش کشیدن و سوزاندن اشخاص هر چند رزمنده باشند که از آن، در متون حدیث به «رمیهم بالمیزان» تعبیر شده است[۱۵].
- کشتن اشخاص غیر نظامی و افرادی از دشمن که در جنگ شرکت نکردهاند. پیامبر اکرم (ص) در فتح مکه به فرماندهان دستور داد «لا یقاتلوا الأ من قاتلهم»[۱۶]؛ سربازانتان جز با کسی که با آنها میجنگند مقاتله ننمایند.
- اقدام به کشتار نیروهای دشمن با وجود امکان اسیر گرفتن آنان که این مضمون در حدیثی از پیامبر اسلام (ص) چنین بیان شده است: “تا میتوانید فرزندان عبدالمطلب را بهجای کشتن اسیر بگیرید زیرا آنان به اجبار به جبهه آمدهاند”[۱۷]. از تعلیلی که در حدیث آمده است، میتوان تعمیم حکم نسبت به غیر از فرزندان عبدالمطلب را استفاده نمود.
- کشتن افرادی که در جبهه دشمن هستند ولی نمازگزار و یا حتی تظاهر به اسلام میکنند، هر چند اطمینانی به صداقت آنان در اظهار شهادتین نیست. هنگامی که یکی از اهالی فدک که از ترس سپاه اسلام شهادتین بر زبان آورده بود، توسط اسامه بن زید به قتل رسید رسول خدا (ص) بر آشفت و به وی فرمود: کسی را که شهادتین میگفت کشتی؟ او در جواب گفت آن مرد از ترس و برای زنده ماندن شهادتین را بر زبان آورد، رسول خدا (ص) در پاسخ فرمود: تو نه زبانش را پذیرفتی و نه از دلش آگاهی یافتی؟[۱۸].
- تعرض به افراد نا آگاه، ابله و یا دیوانه که در احادیث در ردیف افرادی که در جنگ مصونیت دارند نام برده شدهاند[۱۹].
آنچه که طی ۴۸ مورد از متون احادیث و تواریخ و کتب فتهی[۲۰] استخراج گردید، گرچه استقراء کامل نیست، ولی أهم موارد عملیات ممنوع نظامی در جهاد را در بر دارد و از مجموع آن روح انسان دوستی و اهتمام اسلام به تقلیل هر چه بیشتر خونریزی و تخریب در جهاد به روشنی آشکار میگردد.[۲۱]
ممنوعیت شیوههای وحشیانه
فرماندهی رزمندگان اسلام با ورود به سرزمین دشمن و اشغال و تصرف مناطقی که در حاکمیت دشمن بوده است ملزم به عقد قرارداد ذمه یا مهادنه و یا صلح میباشد که شرایط ادامه تصرف و یا تخلیه و یا هرگونه اقدامات بعدی موکول به شرایط این قراردادهاست.
شرایط حاکم در این موارد میتواند با عهدنامههای بینالمللی که توسط دولت اسلامی پذیرفته شده تعیین گردد. در هر حال هر نوع تصرف در این سرزمینها موکول به شرایط خاص تعهدات فیمابین میباشد و تا زمانی که وضعیت حقوقی سرزمینهای اشغال شده تعیین نگردیده، رزمندگان مسلمان از هر نوع تصرفی که به نحوی با احکام اسلام و خواست و رضایت مردم مناطق اشغال شده در تعارض باشد منع شدهاند. در اینجا به برخی از اعمال و شیوههای ممنوعه اشاره مینماییم:
- نقض حاکمیت و اراده ملی: بدون عقد قرارداد و توافق، فرماندهی نیروهای اشغال کننده و یا دولت متبوع اسلامی نمیتواند جانشین دولت ملی تلقی شود و این حالت حتی به طور موقت نیز قابل قبول نمیباشد؛ زیرا معنی آزادی توام با مسؤولیت انسان در تعیین سرنوشت جمعی که مفاد آیه: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۲۲] میباشد احترام به اراده ملی در تعیین سرنوشت جمعی میباشد. آزادی در تعیین سرنوشت موهبتی است الهی که هیچ فرد و یا گروهی نمیتواند آن را از انسان سلب و یا در خدمت منافع خویش در آورد و هر ملتی این حق خدادادی را از طرق اراده ملی اعمال میکند[۲۳]. چنانکه قرآن بدان تأکید دارد: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۲۴].
- عدم تفکیک شرایط جنگ از حالتهای اضطراری: شرایط جنگی همواره به عنوان وضعیت فوقالعاده تلقی میشود و لکن نمیتواند به طور عام مصداق حالت اضطراری که مستثنی در تصرفات غیر مجاز میباشد شناخته شود. حالتهای اضطراری عبارت از شرایط خاصی است که در جهت امنیت و مسائل دفاعی نیروهای رزمنده مسلمان پیش میآید و در این صورت است که اقدامات اضطراری برای تأمین امنیت و امکان دفاعی مجاز محسوب میشود. بنابراین، نیروهای اشغال کننده نمیتوانند همه شرایط جنگی را به عنوان حالت اضطراری مجاز تلقی نمایند.
- تحمیل قوانین و مقررات بر مردم مناطق اشغال شده: به مقتضای قرارداد ذمه احکام قضائی اسلام در صورتی که یک طرف آن مسلمان باشد، حاکم است ولی در موارد دیگر به مقتضای ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[۲۵] مقررات اسلامی را نمیتوان بر آنها تحمیل کرد.
- تحمیل دین و اجبار بر تغییر مذهب: به مقتضای قاعده عقلی و شرعی نفی اکراه در دین، چه بدان معنی که دین اکراه بردار نیست و چه به معنی آنکه اکراه در دین جایز نیست، اجبار بر تغییر معتقدات مذهبی به دور از شئون اسلامی میباشد.
- غارت مناطق اشغالی: فرق غنیمت با غارت اموال آن است که دومی توسط اشخاص به طور انفرادی و برای تصاحب شخصی انجام میگیرد ولی غنیمت عبارت از اموال منقولی است که توسط ارگانهای دولتی ضبط میگردد. نمونه غارت اموال مناطق اشغالی در حمله عراق به کویت به وضوح دیده شد و پیش از آن نیز نیروهای اشغالگر عراقی در خرمشهر مرتکب این جرم شده بودند.
- استفاده نظامی از مردم مناطق اشغالی: در مواردی که مردم مناطق اشغال شده داوطلبانه در رزم شرکت میکنند اگر تعهد قبلی نداشته باشند بلامانع است ولی اگر بدون رضایت و یا با توجه به تعهدات قبلی وادار به رزم بر علیه هموطنانشان شوند، عملی غیرمنصفانه و از نظر اسلام محکوم شمرده خواهد شد.
- استثمار و هر نوع استفاده از منابع اقتصادی مناطق اشغالی برای مقاصد نظامی: بهرهگیری از هر انسان از نظر اسلام موکول به رضایت او و پرداخت ارزش کار وی میباشد، بنابراین قاعده فقهی استثمار مردود میباشد و بهرهوری از منابع اقتصادی نیز مشمول لزوم رعایت حق مالکیت میباشد.
- سوء استفاده از منابع فرهنگی مناطق اشغالی: مانند حفاری معابد و حتی تحقیر احساسات و عقاید مذهبی دشمن بهدور از انصاف و عدالت بوده و در بسیاری از موارد با موازین اسلامی نیز غیر قابل انطباق میباشد، در حالی که اشغالگران صهیونیست هرگز به دعوتهای مکرّر یونسکو مبنی بر خودداری از کاوشهای باستانشناسی در سرزمینهای عربی هیچ گونه اعتنایی ننمودند.
- اعمال حاکمیت قضائی در مناطق اشغالی: مفاد آیه: ﴿فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ﴾[۲۶] آن است که حتی در صورت مراجعه مردم غیرمسلمان به دادگاههای اسلامی، دادرسی الزامی نیست تا چه رسد به مواردی که اصولاً به دستگاه قضایی مسلمانان رجوع ننمایند.
- مداخله در امور ملی مناطق اشغال شده و الزام بر تغییر هویت فرهنگی و آداب و رسوم ملی: به مقتضای این جمله از عهدنامه مالک اشتر: «و لا تنقضن سته صالحه عمل بها صدور هذه الامه» احترام به عادات، سنن، قواعد عرفی و مقررات پذیرفته شده مردم غیرمسلمان الزامی است مگر در مواردی که طبق تعهدات قبلی مقررات اسلامی را پذیرفته باشند و احکام اسلامی با آن عرف، تعارض داشته باشد.
- ایجاد دولت دست نشانده: تردیدی نیست که در تمامی فتوحات اسلامی شخصی به عنوان حاکم تعیین میشده و حتی در مواردی در عصر پیامبر (ص) نیز افرادی به عنوان والی، قاضی و معلم احکام دین به این گونه سرزمینها اعزام میشدند لکن برخی از این موارد با درخواست مردم بوده و در بعضی از موارد نیز مردم چنین مناطقی ابراز رضایت به فرمانروایی مسلمانان مینمودند. نمونه آن را میتوان در مورد تغییر والی، توسط پیامبر (ص) در یمن مشاهده نمود که چون مردم یمن به خالد بن ولید رضایت ندادند امام علی (ع) توسط پیامبر (ص) به فرمانروایی یمن اعزام گردید.
- سلب آزادیها و عدم رعایت حق حیات و حقوق بشر: چه از نظر تئوری و اصل نفی اکراه در دین و چه به لحاظ سیره سیاسی پیامبر (ص) احترام به آزادی ملتها و رعایت حقوق انسانی آنها امری الزامی شمرده میشود.
- گروگانگیری: گروگانگیری میتواند به دو صورت تصور شود نخست: در قالب یک قرارداد که از آن در فقه اسلامی به کفالت تعبیر میشود و قراردادی صحیح و دو جانبه میباشد که فاقد مجوز شرعی است و دوم به صورت قهری و بدون سابقه و عنوان مقابله به مثل.
- انتقال دستهجمعی اهالی: اجبار مردم یک منطقه تصرف شده به ترک وطن، به دو صورت ممکن است، ابتداء به طور قراردادی و دوم به صورت مجازات از طریق حکمیت[۲۷]. این جرم توسط دولت اشغالگر فلسطین در سال ۱۹۴۸ با اخراج فلسطینیان از سرزمین اصلی خود انجام پذیرفت و تاکنون هم اقدامی برای بازگرداندن آنان صورت نگرفته است.
- آتش زدن درختان و مزارع: این مورد بالخصوص در نصوص اسلامی آمده و رزمندگان مسلمان از آن ممنوع شدهاند لکن آمریکاییها در جنگ ویتنام بیش از یکصد و سی هزار کیلومتر مربع از مزارع ویتنام را نابود ساختند.
- اتلاف اموال عمومی و استفاده از اموال شخصی: ممنوعیت چنین اقدام اسرافگرانه، بر اساس احترام به اصل مالکیت به مفهوم عمومی و خصوصی آن میباشد. در مواردی که به خاطر نظم عمومی و اقدام در جهت منافع و مصالح مردم منطقه اشغال شده ناگزیر از تصرفات باشد، باید طبق مقررات مربوط به ضمان، غرامت منصفانه پرداخت گردد.
- اسکان اتباع خودی در سرزمینهای اشغالی: این عمل اگر در چارچوب قرارداد دو جانبه انجام پذیرد، امری مجاز خواهد بود لکن بدون قرارداد و رضایت به مقتضای اصل احترام به حاکمیت و مالکیت ممنوع میباشد. نمونه این نوع تجاوز را در عملکرد اشغالگران صهیونیست در ایجاد شهرکهای یهودینشین در فلسطین اشغالی میتوان مشاهده کرد.
- انهدام اماکن عمومی و ابنیه خصوصی: ممنوع بودن چنین اعمالی در جنگ از اصل حرمت اسراف و احترام به مالکیت ناشی میگردد. دولت غاصب اسرائیل بارها اماکن خصوصی را با دینامیت به طور حساب شده تخریب نمود که طی قطعنامه مورخ ۱۹۷۷ مجمع عمومی سازمان ملل متحد با ۱۳۱ رأی موافق و تنها یک رأی مخالف امریکا محکوم گردید.
- اخذ مالیات و عوارض برای مقاصد نظامی: اخذ مالیات با عوارض در حد اداره امور داخلی مناطق اشغال شده که توسط نمایندگان مردم آن مناطق انجام میگیرد، کاملاً منطقی و معقول میباشد. لکن سوء استفاده از این اموال در جهت هزینههای نظامی نیروهای اشغال کننده در حقیقت به معنی آن است که مردم هزینه جنگی را که بر علیه آنها انجام میگیرد بپردازند و این منصفانه نیست. نمونه بارز مالیاتهای مجاز، “جزیه” است که بنا بر توان مالی متحدین هم پیمان در قرارداد ذمه تعیین میگردد. بدون چنین قراردادی اخذ عوارض و یا مالیات به هرگونه که باشد خالی از اشکال نخواهد بود.
- الحاق سرزمینهای تحت تصرف: در صورتی که مردم مناطق تحت تصرف، خود خواهان قبول حاکمیت مسلمانان (امامت) باشند، تردیدی در یکپارچگی دارالاسلام نسبت به چنین سرزمینهایی وجود ندارد لکن اگر بر این امر رضایت نداشته باشند و قراردادی نیز در میان نباشد ناگزیر باید چنین سرزمینهایی به صورت خودگردان اداره شوند تا تصمیم نهایی در مورد قرارداد دو جانبه و یا تصمیم نهایی اکثریت مردم منطقه روشن گردد.[۲۸]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: جامع الاحادیث، ج۳، ص۱۲۱؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۳۰؛ نهج البلاغه، نامه ۱۴؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۳۲۸۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۷۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۲۸۲؛ شرح عاملی بر نهج البلاغه، ج۱۵، ص۱۲۲؛ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۶۹؛ ارشاد شیخ مفید، ص۱۲۷؛ عیون الاخبار ابن قتیبه، ج۱، ص۱۱۰؛ محاسن بیهقی، ج۱، ص۶۹؛ سنن بیهقی، ج۸، ص۱۸۰.
- ↑ «هر درخت خرمایی که بریدید یا بر ریشههای آن وانهادید به اذن خداوند بود» سوره حشر، آیه ۵.
- ↑ ر. ک: حیاة الصحابه، ج۱، ص۸۹.
- ↑ ر. ک: بحارالانوار، ج۲۱ ص۳۰.
- ↑ ر. ک: الاسیر، ص۸۰.
- ↑ ر. ک: نصر بن مزاحم، صفین، ص۱۶۲؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۳، ص۳۱۹.
- ↑ در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است که مراد از احسان در مورد دشمن، رعایت تعادل و میانهروی و دوری از افراط و تفریط میباشد.
- ↑ «و باید در شما صلابت بیابند» سوره توبه، آیه ۱۲۳.
- ↑ «با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ ر. ک: تفسیر المیزان، ج۲، ص۶۵؛ تفسیر المنار، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ در مورد حقوق حیوانات ر. ک: وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۹۷؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۶ ص۹۲۲؛ مستدرک الوسائل، ج۳، ص۷۰؛ بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۱۹؛ کنز العمال، ج۹، ص۳۷؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۵؛ سنن دارمی، ج۲، ص۸۳.
- ↑ ر. ک: تفسیر المیزان، ج۲ ص۶۵.
- ↑ ر. ک: سنن بیهقی، ج۹، ص۷۹؛ سرخسی، المبسوط، ج۱۰، ص۳۱؛ نیل الاوطار، ج۸، ص۶۹.
- ↑ المبسوط، ج۱۰، ص۳۱.
- ↑ المبسوط، ج۲، ص۱۱.
- ↑ ر. ک: البدایه و النهایه، ج۴، ص۲۹۷.
- ↑ ر. ک: جامع الاحادیث الشیعه، ج۱۳، ص۱۷۷؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۲۴۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۴۷؛ سنن بیهقی، ج۸، ص۱۹۲.
- ↑ ر. ک: سنن بیهقی، ج۹، ص۹۱؛ تذکرة الاحکام، ج۱، ص۴۱۲.
- ↑ در مورد مباحث فقهی عملیات نظامی ممنوع ر. ک: الجمل و العقود، ص۶۲؛ المبسوط، ج۲، ص۱۱؛ الجامع للشرایع، ص۲۳۵؛ مختصر النافع، ص۲۲۷؛ السرائر، ص۱۶۸؛ الشرایع، ص۳۰۳؛ جامع المقاصد. ج۳، ص۳۸۱؛ الفقه الاسلامی و ادلته، ج۶، ص۴۲۳؛ المغنی، ج۱۰، ص۲۱۲؛ احکام القرآن، ج۵، ص۲۷۴؛ بدایه المجتهد، ج۳، ص۲۷۰.
- ↑ عمید زنجانی و موسیزاده، بایستههای فقه سیاسی، ص ۲۴۱-۲۴۶.
- ↑ «بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ مفاد اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
- ↑ «آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمیگرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند» سوره انفال، آیه ۵۳.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «پس اگر به نزد تو آمدند میان آنان داوری کن و یا از آنان رو بگردان» سوره مائده، آیه ۴۲.
- ↑ چنانکه این نوع رفتار طبق نظام حکمیت در مورد یهودیان بنینضیر مدینه اجرا گردید و آنان مجبور به ترک سرزمین خود شدند.
- ↑ عمید زنجانی و موسیزاده، بایستههای فقه سیاسی، ص ۲۴۶-۲۵۰.