مولی (ولی)
مولی به معنی آقا، سرپرست و پیشوا آمده است. پیامبر خاتم(ص) این واژه را در حجة الوداع، دربارۀ علی(ع) بهکار برد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه» که دال بر خلافت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) است.
معناشناسی
مولی به معنی آقا، سرور، بندگان، یاران، گماشتگان[۱]، آزاد کرده، آزاد کننده، همپیمان[۲]، سرپرست، پیشوا و صاحب اختیار آمده است. تعبیری که پیامبر خدا(ص) در حجة الوداع، در روز غدیر خم ضمن خطبهای مفصّل دربارۀ علی بن ابی طالب(ع) بهکار برد و او را مولای مردم دانست و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه»، واژۀ مولی و معنای آن و دلالتش بر خلافت و ولایت امیر المؤمنین، از مباحث جنجالی در تاریخ شیعه است[۳].
واژه "مولی" در حادثه غدیر
منکران امامت علی (ع) و خلافت بلافصل آن حضرت، یا واقعۀ غدیر خم را انکار میکنند، یا حدیث غدیر را نمیپذیرند، یا اگر هم نتوانند ردّ کنند، معنای مولی را "دوست" بیان میکنند و اگر هم نتوانند معنای روشن مولا را انکار کنند، مدعی میشوند که اهل حل و عقد در سقیفه صلاح دیدند کس دیگری غیر از علی (ع) خلیفه شود. علامه امینی در "الغدیر"[۴] بحث مبسوط، مستدلّ و عالمانهای دربارۀ معنای مولی دارد و ۲۷ معنی برای آن در کاربردهای مختلف میآورد (مثل پروردگار، عمو، پسرعمو، فرزند، غلام، آزادشده، مالک، پیرو، همپیمان، همسایه، خویشاوند، ولیّ، اولی به یک چیز، یاور، تصرّفکننده در کار، عهدهدار امر و...) و با بحثی استدلالی همۀ معانی را در کاربرد آن در غدیر خم ردّ میکند مگر دو معنای "اولی به تصرّف" و "امیر و سرور" و میگوید قرائنی که در خود جمله است و آنچه در قبل و بعد آن در خطبۀ غدیر بیان شده، برداشتی که حاضران در آن صحنه داشتند، معنایی را که کسانی مثل سید حمیری، کمیت بن زید، عبدی کوفی، ابو تمام و دیگر ادبا و شعرا از آن فهمیده و آن را در قالب شعر بیان کردهاند، تهنیتگویی ابوبکر و عمر و دیگران به حضرت امیر در همان روز و بیعت با او و سلام دادن آنان به حضرت به عنوان امیر المؤمنین، احتجاجها و استدلالهایی که به حدیث غدیر بر اثبات امامت و ولایت شده، آیات قرآن که پیش و پس از این خطبه نازل شده و اهمیّت آن روز و حادثه را بیان کرده و... دهها قرینۀ داخلی و خارجی دیگر، همه نشان میدهد آن ولایتی که برای امیر المؤمنین در روز غدیر با کلمۀ "مولی" تعیین و جعل شد، به معنای سرپرست مسلمانان و جانشینی پیامبر خدا بود[۵]. این حقیقت گاهی هم با کلمۀ "ولیّ" بیان شده است: «عَلِيٌّ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي». عالمان بسیار دیگری نیز در معنای مولی و نحوۀ استدلال به آن و مستندات این حدیث در کتب شیعه و اهل سنت بحث کردهاند[۶].[۷]
سبب روشن نبودن معنای «مولا»
دلایل روشنی نشان میدهد که به ابهام کشاندن معنای «مولا»، تلاشی غیرعلمی و طرحی بر خلاف قواعد معمول در به دست آوردن معانی وحی و کلمات صاحب رسالت است. به نمونههایی از آنها اشاره میکنیم:
- اگر ابلاغ پیامی به این صورت تحقق یابد که مفهوم آن با گذشت چهارده قرن روشن نباشد، پس در واقع ابلاغی نشده است و آیه ﴿وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[۸] محقق میشود!
- اگر پیامبر سخنی بگوید که مسلمانان فقط در فهم معنای ظاهری آن پس از هزار و چهارصد سال بحث، هنوز به نتیجه روشنی نرسیده باشند، بر خلاف فصاحت است و هیچ پیامبری پیام خدا را چنین نرسانده است!
- سراسر خطبه غدیر توضیحی برای معنای «مولا» و مصداق آن است. اکنون که پیامبر مقصود از «مولا را روشن کرده، همه حاضران در غدیر - به ویژه شاعر و ادیب معاصر آن زمان، حسان بن ثابت - معنای صاحب اختیار را از آن فهمیده و بر سر همین بیعت کردهاند، چرا باید در جستوجوی معنای آن کوشید و به اهل ادب امروز مراجعه کرد؟
- اگر در چنان جمعی و در آن شرایط حساس، درباره «مولا» مطالبی گفته شود که نه تنها موضوع را روشن نکند، بلکه ابهام آفرین باشد، هر عاقلی قضاوت میکند که اگر آن اجتماع نبود، ولایت امیرالمؤمنین(ع) بسیار واضحتر بود، و اصلاً نیازی به تشکیل این مجلس بزرگ نبود!
- حدیث غدیر - به اقرار عامه و خاصه متواتر است - گر معنای آن به قدری مبهم است که هنوز کسی معنای واقعی آن را نیافته و میان چندین احتمال نامتناسب وامانده است، پس انگیزه بسیاری از دانشمندان و مؤلفان در نقل حدیثی مبهم چیست؟
- گویا ابهام در معنای ولایت فقط در کلام پیامبر در غدیر پیش آمده است! چگونه است که وقتی ابوبکر درباره عمر نوشت: وليتكم بعدي عمر بن الخطاب، کوچکترین ابهامی برای کسی مطرح نشد و در طول تاریخ نیز هیچ شبههای مطرح نگردیده است!
- وقتی حارث فهری و چند نفر دیگر، در غدیر از پیامبر میپرسند که آیا این مسئله از جانب خدا است یا از سوی خودت، معلوم میشود که معنای بسیار سنگینی را از کلمه «مولا» دریافتهاند که همان صاحب اختیار است و برای زیر سؤال بردن آن، چنین جسارتی نسبت به ساحت مقدس آن حضرت کردند.[۹]
شواهدی بر وضوح معنای «مولا»
قرائن بسیاری در کنار جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» مبین معنای آن است که هر یک به تنهایی برای اثبات آن کافی است. ذیلاً به ذکر آنها میپردازیم:
- متوقف کردن مردم در بیابان، آن هم به مدت سه روز و اجرای برنامهای حساب شده و سخنرانی استثنایی از نظر طول خطبه و مطالب منظم آن و سایر برنامههایی که در اجتماع سه روزه در اواخر عمر رسول خدا(ص) بلکه در سراسر تاریخ اسلام استثنایی است.
- آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۰] درباره هیچ یک از احکام الهی نازل نشده، و پیدا است که موردش باید مهمترین مسئله اسلام باشد که چنین پیامدی برایش در نظر گرفته شده است.
- پیامبر در سخنرانیاش «اولی به نفس بودن» خداوند و خودش را مطرح کرد، سپس همان کلمه را درباره امیرالمؤمنین(ع) به کار برد و معنای ولایت مطلقه خدا و رسول بر کسی پوشیده نیست.
- تصریح حضرت به ترس از تکذیب مردم، در حالی که درباره هیچ یک از احکام دینی چنین ترسی نبود، روشن میسازد که تعیین جانشین همان موقعیت حساس در قلوب مردم است که به آسانی آن را نمیپذیرند.
- آیه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ﴾[۱۱] نیز مانند آیه فوق درباره هیچ یک از احکام شریعت نازل نشده است و لزوماً باید مهمترین احکام اسلام باشد که کمال دین و تمام نعمت با آن تحقق یابد.
- موضوع بیعت که در اثنای خطبه مطرح شد و به صورت زبانی انجام گرفت و پسر از آن هم با دست، برای قبول امارت و ولایت است. همچنین دستور سلام دادن با وصف امیرالمؤمنین به پیشگاه علی بن ابی طالب(ع) هم معنای امارت را برای مولا میفهماند، و هم اقرار عملی به آن است.
- اشعار حسان بن ثابت که مورد تأیید پیامبر قرار گرفت، دلیل قاطعی بر این است که او از مولا معنای «اولی به نفس» را فهمیده است. او چون اهل ادب و شاعر بزرگ عرب است، فهم وی از نظر لغوی بر هر فهم دیگری ترجیح دارد؛ زیرا فرهنگ نامهها فقط معنای کلمه را میگویند، ولی تبادر در مورد معین بر عهده حاضران آن ماجرا است. از الطاف خدا بود که شاعری زبردست و لغتشناس در غدیر حاضر بود و در همانجا تبادر ذهنی خود را صراحتاً اعلام کرد؛ حن حتی آن را به صورت شعر درآورد که اثری ماندگار و سندی محکم باشد.
- از تبریک گفتن حاضران در غدیر و گفتوگوهای دوست و دشمن پیدا است که معنای ولایت و امارت را فهمیدهاند. پیامبر نیز برداشت آنان را رد نکرده یا اصلاحی نسبت به آن نداشته است. عمر نیز جمله «أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»[۱۲] را به کار برد. کلمه «اصبحت» اشاره به اتفاق تازه است و واژه «کل» اشاره به ولایت مطلقه است، و این اقرار، نشانه تبادری است که حتی مخالف آن را پذیرفته است.
- داستان حارث فهری نوعی مباهله درباره مرددان در معنای «مولا» بود. او صریحاً سؤال خود را بر این متمرکز کرد: آیا منظور از «مولا» این است که علی بن ابی طالب(ع) صاحب اختیار ما خواهد بود؟ در این مباهله خداوند فوراً حق را نشان داد و عذابی بر سر حارث فرستاد و او را هلاک کرد تا استعمال «مولا» به معنای «اولی به نفس» ثابت شود.[۱۳]
معنای «مولا» در کلام معصومان(ع)
مناسبتر آن است که وضوح مقصود پیامبر را از کلمه «مولا» در غدیر، از کلام صاحبان اصلی غدیر، ائمه اطهار(ع) به یاد بسپاریم:
- از پیامبر پرسیدند: ولایتی که شما در آن، از خود ما ابر ما مقدم هستید، چیست؟ فرمود: گوش جان سپردن و اطاعت در همه موارد؛ آنچه دوست بدارید و آنچه شما را خوش نیاید[۱۴].
- سلمان در غدیر خم از پیامبر پرسید: ولایت علی مانند کدام ولایت است؟ حضرت فرمود: ولایت او همچون ولایت من است: هر که من نسبت به او از خودش بیشتر اختیار دارم، علی هم نسبت به او از خودش صاحب اختیارتر است[۱۵].
- از امام زین العابدین(ع) پرسیدند: معنای این سخن پیامبر چیست: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ». حضرت فرمود: «به مردم خبر داد که پس از او علی(ع) امام است»[۱۶].
- ابان بن تغلب از امام باقر(ع) درباره «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ...» سؤال کرد. حضرت فرمود: ای ابا سعید، چنین مطلبی هم جای سؤال دارد! پیامبر به مردم فهماند که علی(ع) جانشین وی خواهد بود[۱۷].
- از امام عسکری(ع) درباره «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ...» سؤال شد. حضرت فرمود: پیامبر میخواست او را علامتی قرار دهد تا هنگام تفرق و اختلاف مردم، حزب خداوند شناخته شود[۱۸].
- از امام صادق(ع) پرسیدند: منظور پیامبر از «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» چیست؟ حضرت فرمود: به خدا قسم همین پرسش را از خود رسول خدا(ص) نیز پرسیدند، وی در پاسخ فرمود: «خداوند مولای من است و بر من از خودم بیشتر اختیار دارد و با امر او مرا امری و اختیاری نیست، و من مولای مؤمنان هستم و نسبت به آنان از خودشان بیشتر اختیار دارم و با امر من ایشان را امر و اختیاری نیست. هر کس من صاحب اختیار او هستم و با امر من او را اختیاری نیست، علی بن ابی طالب مولای او است و بر او از خودش بیشتر اختیار دارد و با امر او برایش امر و اختیاری نیست»[۱۹].[۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ معین.
- ↑ دایرة المعارف فارسی، ج۲، بخش دوم، ص۲۸۸۱.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۵۸؛ قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص۳۴.
- ↑ ج۱، ص۳۴۰ تا ۴۰۰.
- ↑ فشردهای از بحث طولانی علامه امینی در الغدیر، در جزوهای فارسی به نام «معنای مولی» به قلم جواد محدثی، از انتشارات مرکز پژوهشهای فارسی الغدیر، چاپ شده است، در ۵۸ صفحه جیبی
- ↑ از جمله «رسالة فی معنی المولی» شیخ مفید، «فضائل الخمسة من الصّحاح السته» ج ۱ ص ۳۹۲، «عبقات الأنوار» ج ۱، «المراجعات» نامه ۵۴ تا ۶۰، «بحارالأنوار»، ج ۲۱ و ۳۷، «فیض القدیر» و...
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۵۸.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۵۶.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ صدوق، الامالی، ص۱۲؛ سید ابن طاووس، الطرائف، ص۱۴۷؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۹۰؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۲، ص۱۷۰؛ خوارزمی، المناقب، ص۹۷؛ طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۶۸؛ بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، ج۱، ص۳۵۱؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسه، ج۱، ص۳۸۶؛ علامه مجلسی، بحارالانوار ج۳۷، ص۱۰۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۷۵؛ جوینی، فرائد السمطین، ج۱، ص۷۷؛ ابن مغازلی، مناقب امیرالمؤمنین(ع)، ص۱۸؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۱۳؛ قندوزی، ینابیع الموده، ص۲۴۹؛ قاضی شوشتری، احقاق الحق، ج۶، ص۳۶۱، ۳۵۴.
- ↑ انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۵۷.
- ↑ سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۴۵۳؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۲۹۶.
- ↑ سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص۲۹۶؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۲۶۱؛ علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۹۵.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ص۶۳.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ص۶۶؛ بحرانی، عبدالله؛ عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۱۲۸؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۷.
- ↑ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۲، ص۱۳۹، ح۶۰۶.
- ↑ طبری، عمادالدین محمد، بشارة المصطفی، ص۵۱؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۱۳۳، ح۱۹۰؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۰۸.
- ↑ انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۵۹.