کشف و شهود در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

شهود عبارت از آن‌ است که افرادی بتوانند فراتر از قلمرو حواس، حقایقی از جهان غیب را‌ با‌ قلب‌ خود مشاهده کنند که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند. براساس برخی از روایات ائمه (ع) دارای چنین شهودی‌ بوده‌اند‌ و این شیوه، یکی از روش‌های علم آموزی و آگاهی از غیب بوده است.

معناشناسی کشف و شهود و منبع علم بودن آن

آشکار شدن آنچه نهان است و مشاهده جهان غیب و ناپیدا. معنی این اصطلاح عرفانی آن است که انسان به مرتبه‌ای از ایمان و یقین و معرفت برسد که پرده‌ها از برابر چشمش کنار رود و حقایق را ببیند و از باطن اشخاص و اشیاء باخبر باشد. در دنیای عادی، چشم ما و درک ما امور غیبی و پشت پرده را نمی‌بیند. اما گاهی کسی در اثر صفای باطن و تقرب به خدا به مرتبه‌ای می‌‌رسد که عوالم غیب برای او کشف می‌شود. به این حالت "مکاشفه" هم گفته می‌شود[۱].

مراد از "شهود" آن‌ است که افرادی بتوانند فراتر از قلمرو حواس، حقایقی از جهان غیب را‌ با‌ قلب‌ خود مشاهده کنند که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند، این مشاهده، همان‌ چیزی‌ است‌ که در مباحث عرفانی از آن به شهود یاد می‌شود. در این شیوه‌، معلوم‌ به‌ گونه‌ای نزد فرد حاضر می‌شود که از جهت روشنی با مشاهده حسی‌ قابل‌ مقایسه است و مانند خبردار شدن، استنباط‌ کردن، به دل‌افتادن و... نیست؛ هرچند در‌ آن‌ مانند‌ مشاهده حسی، از حواس ظاهری استفاده نشده است. انسان‌های مؤمن غیب را مشاهده نمی‌کنند؛ ولی به سبب وجود نفس پاک، چنان حالتی به آنها دست می‌دهد که گویا نادیده‌ها را می‌بینند. از این نوع ادراک، تعبیر می‌شود به کیاست و فراست ایمانی. خود این حالت نیز مراتبی دارد؛ که دائر مدار مراتب تقواست؛ یعنی هر چه تقوا بالا رود، این حالت نیز شدّت می‌یابد؛ تا جایی که شخص حقیقتاً برخی امور غیبی را مشاهده می‌کند که از آن تعبیر می‌شود به کشف و شهود. به عبارتی دیگر باید گفت برخی از امور و موجودات از دید انسان پنهان هستند اما گاهی می‌شود که انسان درک و دید تازه‌ای پیدا می‌کند که با آن دید به جهان غیب راه می‌یابد و قسمتی از آن جهان را مشاهده می‌کند، پرده‌ها کنار می‌روند و بعضی از جهان غیب برای او کشف می‌گردد، این حالت را مکاشفه و یا شهود باطنی می‌نامند. و غیب عبارت است از، هر آنچه از انسان پنهان باشد چه از نظر زمانی غایب باشد، مانند آنچه در گذشته واقع شده است و آنچه در آینده تحقق خواهد یافت یا از نظر مکانی غایب است مانند آنچه در حال حاضر از حواس انسان پنهان است و یا صرف نظر از زمان و مکان بخودی خود و ذاتا پنهان هستند مانند قواعد عقلی غیر بدیهی[۲].[۳]

کشف و مکاشفه، از راه دل و غیر از راه حواس پنج‌گانه به دست می‌آید و حقیقت چنان بر او آشکار می‌شود که آنچه را دیگران با دلیل و برهان می‌پذیرند، او می‌بیند. اینکه حضرت علی (ع) فرموده است: اگر پرده کنار رود، چیزی بر یقینم افزوده نمی‌شود[۴] نشان می‌دهد که وی پیوسته در حالت کشف و شهود بوده است و آنچه برای دیگران حالتِ غیب داشته، برای او شهود و مشهود بوده است[۵].

رابطۀ شهود و علم معصوم

در مورد پیامبر باید گفت درک وحی، امری شهودی و وجدانی است؛ یعنی نوعی مکاشفه‌ باطنی و درک حضوری است که پیامبر (ص) را به یقین می‌رساند و هر گونه شبهه‌ای را بر طرف می‌سازد. برخی از روایات نشان می‌دهند امامان (ع) دارای چنین شهودی‌ بوده اند‌ و این شیوه، یکی از روش‌های علم آموزی و آگاهی از غیب بوده است. در‌ روایات، تعبیر شاهد بودن بر مردم بسیار مورد استفاده قرار گرفته است، برخی علمای امامیه نیز تصریح کرده‌اند که امامان (ع) شاهد بر اعمال مردم هستند. باید دانست، اشتراک امامان (ع) با عرفا در بهره‌مندی از این شیوه در صورت اثبات این شیوه‌ برای امامان (ع) به معنای آن نیست‌ که‌ شهود ائمه‌ با‌ شهود‌ عرفا در تمام ویژگی‌ها یکسان‌ است‌؛ مثلا پذیرفته‌ایم که امامان، معصوم هستند و گرفتار خطا نمی‌شوند، ایشان‌ تأییداتی‌ خاص دارند که دیگران از آن‌ بی بهره‌اند؛ بنابراین‌ شهود‌ ائمه در این گونه ویژگی‌ها مانند معصومانه‌بودن، با شهود عرفا متفاوت است؛ همچنین مصادیق شهود امامان (ع) بسیار قوی‌‌تر‌ و روشن‌‌تر از شهود‌ عرفاست‌ و نسبت به برخی حقایق‌، مانند‌ امور ویژه مقام امامت یا نیازمند تأییدات خاص، عرفا توان شهود ندارند[۶].

شهود

شهود و شهادت، در برابر غیبت، حضور و دیدن را می‌رساند؛ البته دیدن، گاهی حسی است و گاهی قلبی؛ اما واژه شهود بیشتر درباره مشاهدات قلبی به کار می‌رود[۷]. شهود، اخص از علم است؛ زیرا علم به شیوه‌های مختلف به دست می‌آید که گاهی بدون مشاهده خود معلوم است؛ مانند علم به رخ دادن حادثه‌ای از طریق خبرهای دیگران؛ در حالی که در شهادت و شهود، مشاهده بی‌واسطه موجب علم می‌شود[۸].

مقصود ما از شهود در این نوشتار، دیدن حقایق با قلب یا همان روح است. بسیاری از حقایق را نمی‌توان با دیدگان حسی مشاهده کرد. شهود این حقایق، نیازمند شرایط و کمالات روحی خاصی است که برخی افراد به مراتبی از آن دست یافته‌اند. شهود ملکوت آسمانها و زمین و شهود اعمال انسان‌ها، از نمونه‌هایی‌اند که در قرآن کریم درباره آنها سخن گفته شده است.

شهود ملکوت آسمانها و زمین

در قرآن کریم، از نشان دادن ملکوت آسمانها و زمین به برگزیدگانی مانند حضرت ابراهیم (ع) و پیامبر اکرم (ص)؛ خبر داده شده که به نظر می‌رسد به شیوه شهودی بوده است.

شهود حضرت ابراهیم (ع)

در قرآن کریم آمده است: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۹]. ملکوت، از مصدر «ملک» و به معنای سلطنت و فرمانروایی است[۱۰]. برخی لغویان، این واژه را مختص فرمانروایی و سلطنت خداوند دانسته‌اند[۱۱]. مراد از نشان دادن ملکوت آسمانها و زمین این است که خداوند عظمت و سلطنت خود را در آسمانها و زمین، به حضرت ابراهیم (ع) نشان داد. روشن است که عظمت و سلطنت الهی وجودی مستقل ندارد که دیده شود؛ بلکه مقصود، نشان دادن اموری است که این عظمت و سلطنت را می‌رسانند.

برخی از مفسران بر این نکته تصریح کرده‌اند که این مشاهده، امری اعجازگونه نبوده، بلکه تدبر و تعمق در همان پدیده‌هایی بوده است که بسیاری از انسان‌ها در اطراف خود می‌بینند، ولی به سادگی از کنار آن می‌گذرند؛ اما حضرت ابراهیم (ع) در آنها تدبر کرد و اندیشید و دست قدرت خداوند را در آنها مشاهده کرد[۱۲].

در برابر این دیدگاه، برخی دیگر معتقدند که خداوند حقایقی پنهان از آسمانها و زمین را به حضرت ابراهیم (ع) نشان داد؛ حقایقی که از دسترس معرفت و مشاهده عادی خارج است[۱۳]. ملکوت اشیا، همان بعدی است که وابستگی جهان به خداوند و قدرت و سلطنت او را به خوبی نشان می‌دهد و حواس انسان‌ها توان دیدن آن را ندارند[۱۴]. به نظر می‌رسد چنین مشاهده‌ای، از مصادیق شهود است.

روایات اهل بیت (ع) نیز این مشاهده را امری غیرعادی، و نشان دادن حقایق پنهان آسمان‌ها و زمین معرفی می‌کنند. در روایاتی آمده است که خداوند پرده از برابر دیدگان حضرت ابراهیم برداشت و ایشان آسمان‌های هفت گانه و زمین‌های هفت گانه را مشاهده کرد[۱۵]. شواهد تفسیری موجود در خود این آیه نیز همین برداشت را تأیید می‌کند. در این آیه کریمه، سخن از نشان دادن ملکوت آسمانها و زمین است، نه دیدن آنها. این کار (نشان دادن) به خداوند نسبت داده شده؛ در حالی که دیدن، کار حضرت ابراهیم است. این تعبیر به این نکته اشاره دارد که چنین مشاهده‌ای عنایت ویژه خداوند به آن حضرت بوده و با مشاهده عادی خود ایشان انجام نشده است؛ چنان که بیان هدف این کار نیز از اختصاصی بودن آن حکایت می‌کند: ﴿لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۱۶]؛ یعنی خداوند این عنایت را با هدفی خاص انجام داده است که شامل همه نمی‌شود. بنابراین خداوند در این خصوص، حقایقی پنهان را به حضرت ابراهیم (ع) نشان داده است؛ نه آنکه حضرت ابراهیم (ع) در اموری تدبر کرده و به نتایجی رسیده باشند.

افزون بر آن، در تعبیر قرآن، از ملکوت «آسمان‌ها» و زمین سخن گفته شده است. اگر این مشاهده از نوع تدبر در پدیده‌های مشهود جهان می‌بود، تعبیر آسمان‌ها، جایی نداشت؛ زیرا انسان با تدبر و تعمق نمی‌تواند به آسمان‌های هفت گانه راه یابد و حداکثر می‌تواند حقایقی از آسمان اول را بشناسد. ظهور آیات قرآنی دلالت بر آن دارد که همه ستاره‌ها و سیارات و آنچه انسان می‌تواند ببیند، مربوط به آسمان اول است[۱۷]؛ اما در این آیه، از نشان دادن ملکوت آسمانها و زمین به حضرت ابراهیم (ع) سخن به میان آمده است. بنابراین، این مشاهده مربوط به حقایقی است که همه یا بخشی از آنها خارج از دسترس مشاهدة عادی انسان هاست.

نقل‌هایی از اقوال صحابه نیز این تفسیر را تأیید می‌کنند. از ابن عباس و قتاده نقل شده است که مراد از ملکوت آسمانها و زمین، مخلوقاتی است که در آنها قرار دارند[۱۸]. ابن عباس درباره چگونگی این مشاهده چنین نقل کرده است که خداوند پرده از برابر دیدگان ابراهیم (ع) برداشت و او ملکوت آسمانها و زمین را دید[۱۹]. مشابه این نقل، از مجاهد و سعید بن جبیر نیز نقل شده است[۲۰]. این همان تفسیری است که گفته شد در روایات اهل بیت (ع) نیز آمده است. بنابراین، از نگاه آنان نیز این مشاهده با دیدگان جسمانی نبوده؛ بلکه نوعی شهود قلبی حقایق بوده است[۲۱].

معراج پیامبر اکرم (ص)

معراج رسول خدا (ص) مصداق دیگری از مشاهده ملکوت است. قرآن کریم، در سورۀ إسراء به این نکته تصریح می‌کند که خداوند آن حضرت را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجدالاقصی برد تا آیاتی از عظمت خود را به او نشان دهد: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۲۲]. در این آیه کریمه، هدف و غایت این مسافرت شبانه، نشان دادن برخی از آیات الهی به آن حضرت معرفی گردیده و در آیه‌ای دیگر، به صراحت آیات نشان داده شده به آن حضرت، حقایقی عظیم و بزرگ خوانده شده است: ﴿لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى[۲۳]. قرآن کریم در سوره مبارکه نجم نیز از مشاهده حقایق ملکوتی و متعالی جهان توسط پیامبر اعظم (ص) خبر داده است[۲۴].

ظاهر برخی از این آیات[۲۵] و تصریح برخی روایات[۲۶] نشان می‌دهد که معراج دو بار رخ داده است و بنا بر بیان اجمالی آیات یادشده و آنچه به طور جزئی‌تر در برخی روایات آمده، خداوند در این دو بار، به آن حضرت حقایق پنهان و عظیم جهان مانند آسمان‌های هفت گانه، بهشت و جهنم، عرش و سدرة المنتهی را نشان داد و آن حضرت با برخی پیامبران، فرشتگان و مردم سخن گفتند[۲۷].

صحابه و مفسران نخستین نیز ماجرای معراج رسول خدا و برخی از مشاهدات ایشان را گزارش کرده‌اند[۲۸]. آنان به صراحت درباره ماهیت این مشاهده سخن نگفته‌اند؛ اما از قراین می‌توان اطمینان یافت که آنان نیز این مشاهده را عادی نمی‌دانستند.

به هر حال، مطالب یادشده، این برداشت را تأیید می‌کنند که مشاهده ملکوت آسمانها و زمین، یکی از مصادیق شهود است[۲۹].

مشاهده اعمال

مصداق دیگری که در آیات قرآن از آن سخن گفته شده، مشاهده اعمال انسان‌ها و گواهی بر اعمال ایشان توسط برخی از برگزیدگان خداوند است. این دو مبحث، اگر چه به هم مرتبط‌اند، اما به دلیل تفاوت در نوع استدلال، ذیل دو عنوان «مشاهده اعمال» و «گواهی بر اعمال» بررسی می‌شوند.

در آیه‌ای، این گونه از مشاهده اعمال مردم خبر داده شده است: ﴿يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۳۰]. در آیه‌ای دیگر آمده است: ﴿وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۳۱]. در آیه نخست، خداوند متعال به منافقان خبر می‌دهد که به زودی خداوند و پیامبرش اعمال شما را خواهند دید؛ آن گاه به سوی دانای پنهان و آشکار بازگردانده می‌شوند و او از آنچه انجام می‌دادید، شما را خبر خواهد داد. در آیه دوم، خداوند خطاب خود را به همه متوجه می‌سازد و می‌فرماید: بگو: عمل کنید. خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را می‌بینند و به زودی، به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانده می‌شوید و شما را به آنچه عمل می‌کردید، خبر می‌دهد. در این آیه کریمه، افزون بر آنکه مخاطبان، عموم افرادند، دیدن اعمال آنان، علاوه بر خداوند سبحان و پیامبر اکرم (ص) به مؤمنان نیز نسبت داده شده است.

پرسشی که شاید به ذهن بیاید این است که چرا در آیه نخست، این علم تنها به خداوند و پیامبرش نسبت داده شده است و در آیه دوم، مؤمنان نیز افزوده شده‌اند؟ به عبارت دیگر، چرا در آیه نخست که درباره منافقان است، از علم مؤمنان به کردار آنان یاد نشده؛ اما در آیه دوم که عام است و همه انسان‌ها را شامل می‌شود، از مؤمنان هم نام برده شده است؟

در پاسخ می‌توان گفت: باید توجه داشت که این گونه آیات با یکدیگر منافات ندارند. ممکن است در آیه یا حدیثی برخی از وجوه یک مسئله و در آیه یا حدیثی دیگر، وجوه بیشتری بیان شود. این دو با هم منافاتی ندارند؛ بلکه کامل کننده یکدیگرند. گویا حکمت این تفاوت آن است که مخاطب آیه نخست، منافقان‌اند و برای آنان آگاهی خدا و رسولش از کردار و گفتارشان، نقش اساسی دارد. آنان اگرچه در باطن کافرند و در راستی این گونه اخبار تردید دارند، اما در مواردی خبرهای وحیانی پیامبر (ص) را از اعمال مخفی خود شنیده و مطابق با واقع یافته‌اند. به همین دلیل از خبرهای خداوند و پیامبرش درباره کارهای پنهانشان می‌هراسند و در قرآن کریم به ترس آنان اشاره شده است[۳۲]. بنابراین تنها خبرهای الهی که توسط پیامبر گزارش می‌شود، می‌تواند زندگی منافقان آنان را به چالش بکشد؛ اما آگاهی برخی مؤمنان از اعمالشان را باور نمی‌کنند و تأثیری نیز بر آنان نمی‌گذارد. گویا به همین دلیل، خداوند در آیه نخست که مخاطب آن منافقان‌اند، به بیان آگاهی خداوند و پیامبر شبه اعمال آنان بسنده کرده است؛ اما مخاطب آیه دوم، همه انسان‌ها، از جمله مسلمانان‌اند؛ و مسلمانان از آگاهی برخی مؤمنان از اعمال نادرستشان می‌هراسند و این امر، بیم بیشتری از گناه بر ایشان ایجاد می‌کند. به همین دلیل، از آگاهی برخی مؤمنان نیز خبر داده شده است[۳۳].

مشاهده در دنیا یا آخرت

در این دو آیه کریمه، از این حقیقت خبر داده شده است که خداوند، پیامبر و (بتا بر یکی از این دو آیه) مؤمنان، اعمال مردم را می‌بینند. یکی از نکات مهم، پاسخ به این پرسش است که این مشاهده در آخرت رخ می‌دهد یا در دنیا؟ به عبارت دیگر، اعمال مردم، در قیامت به خداوند، پیامبر و مؤمنان عرضه می‌شود و آنان از کارهای انسان‌ها آگاه می‌شوند یا آنکه این مشاهده مربوط به دنیاست و آنان در دنیا نیز از کردار دیگران باخبرند. برای رسیدن به پاسخ درست، به بررسی مهم‌ترین دیدگاه‌های تفسیری در این زمینه می‌پردازیم.

مشاهده در آخرت

برخی از مفسران، این مشاهده را مربوط به آخرت دانسته‌اند[۳۴]؛ یعنی خداوند، رسولش و مؤمنان، در قیامت از اعمال مردم آگاه می‌شوند. حرف «س» که علامت زمان آینده است نیز ممکن است بر همین مطلب دلالت کند. افزون بر آنکه آگاهی پیامبر اکرم (ص) و مؤمنان از همه کارهای انسان‌ها در دنیا، بسیار بعید به نظر می‌رسد[۳۵].

مشاهده در دنیا

در برابر دیدگاه نخست، دسته‌ای از مفسران معتقدند که این مشاهده مربوط به این دنیا و پیش از قیامت است[۳۶]. این گروه، به بخش دوم آیه استناد کرده‌اند که در آن به علم در قیامت اشاره شده است[۳۷]. بنابراین، بخش اول دو آیه یادشده نمی‌تواند مربوط به آخرت باشد؛ زیرا اگر بخش اول را در باره علم خداوند و پیامبرش و مؤمنان به اعمال مردم در آخرت بدانیم، بخش دوم که از علم خداوند در قیامت خبر می‌دهد، تکراری بی‌فایده و ناشایست خواهد بود. بار دیگر آیه دوم را مرور می‌کنیم: «بگو: عمل کنید. خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را می‌بینند و به زودی، به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانده می‌شوید و شما را به آنچه عمل می‌کردید، خبر می‌دهد».

توضیح مطلب این است که جمله ﴿ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى یا ﴿وَسَتُرَدُّونَ إِلَى، در دو آیه یادشده، از بازگشت انسان‌ها به سوی خداوند متعال خبر می‌دهند و با قرینه ﴿فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ - که در هر دو آیه تکرار شده است. می‌توان دریافت که به پس از مرگ و قیامت اشاره دارد؛ چنان که آیات دیگری نیز در قرآن کریم با این مضمون به قیامت اشاره دارند[۳۸].

با توجه به فرازهای یادشده، مقصود از ﴿وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ یا ﴿فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ، که پیش از جملات یادشده آمده‌اند، نمی‌تواند همان مشاهده و علم در قیامت باشد؛ زیرا اولا خبرهای آنچه درباره قیامت آمده است، با «ثم» یا «س» از این جملات جدا شده است، که دست کم نشان می‌دهد این دو جمله عین هم نیستند و یک مطلب را بیان نمی‌کنند؛ ثانیا اگر این رؤیت در فراز اول آیه، مربوط به قیامت باشد، بخش دوم آیه تکرار نامناسب آن خواهد بود که از فصاحت کلام الهی به دور است[۳۹]. بنابراین با توجه به اینکه می‌دانیم کلام خداوند در نهایت دقت و فصاحت بیان شده است، به این نتیجه می‌رسیم که جمله نخست، غیر از جمله دوم است و به دیدن اعمال پیش از قیامت اشاره می‌کند[۴۰].

همچنین دیدن اعمال پیش از قیامت، با قرینه جمله ﴿ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى یا ﴿وَسَتُرَدُّونَ إِلَى، که از مرگ انسان خبر می‌دهند، به اعمال انسان در دنیا اشاره دارد، نه برزخ[۴۱]. طبیعی نیز این است که اعمال انسان در دنیا محقق می‌شود و شاهدان نیز شاهد اعمال انسان در دنیایند. ضمن آنکه در آیات یادشده، درباره برزخ سخن گفته نشده است[۴۲].

مشاهده خداوند و پیامبرش در دنیا و مشاهده مؤمنان در قیامت

برخی چنین بیان کرده اند: از آنجا که علم خداوند به اعمال بندگانش محدود به دنیا و آخرت نیست، در خصوص خداوند معتقد می‌شویم که او از اعمال ما در دنیا و آخرت و حتی پیش از انجام کار، آگاه است؛ آگاهی پیامبر (ص) و ائمه (ع) نیز به کمک وحی و الهام الهی بعد از عمل است؛ اما مشاهده مؤمنان عادی، مربوط به قیامت است. به عبارتی دیگر، این دیدگاه قایل به تفصیل است[۴۳]. مشاهده خداوند و پیامبر (ص) شامل دنیا هم می‌شود؛ اما مؤمنان تنها در آخرت از اعمال انسان‌ها آگاه خواهند شد. اشکال این دیدگاه این است که با سیاق واحد این دو آیه سازگار نیست. ظاهر تعابیر ﴿وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ، ﴿فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ، این است که مشاهده خداوند، رسولش و مؤمنان، مربوط به یک زمان است؛ نه زمان‌های متفاوت[۴۴].

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی.
  2. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج ۳، ص ۱۱۱.
  3. ر.ک: هاشمی، سید علی، شهود یکی از روش‌های علم‌آموزی ائمه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۷، ص ۸۸۱؛ مطهری، منصف علی، علم ائمه از نظر عقل و نقل؛ مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص ۲۱.
  4. «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً»
  5. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی.
  6. ر.ک: هاشمی، سید علی، شهود یکی از روش‌های علم‌آموزی ائمه، فصلنامه تحقیقات کلامی می، ش ۷، ص ۸۸۱؛ مطهری، منصف علی، علم ائمه از نظر عقل و نقل.
  7. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۴۶۵: الشهود و الشهادة: الحضور مع المشاهدة، إما بالبصر، أو بالبصیرة.. لکن الشهود بالحضور المجرد أولی، و الشهادة مع المشاهدة أولی. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص۱۲۸.
  8. حسن بن عبدالله عسکری، الفریق فی اللغة، ص۸۸: أن الشهادة أخص من العلم وذلک أنها علم بوجود الأشیاء لا من قبل غیرها، و الشاهد نقیض الغائب فی المعنی؛
  9. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
  10. ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۵، ص۳۸۰؛ محمدبن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۴۹۲؛ محمد مرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۳، ص۶۴۸؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح - تاج اللغة وصحاح العربیة، تحقیق و تصحیح احمد عبدالغفور عطار، ج۴، ص۱۶۱۰؛ فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۲۹۰.
  11. ر.ک: محمد مرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۳، ص۶۴۸.
  12. ر.ک: محمد کرمی حویزی، التفسیر لکتاب الله المنیر، ج۳، ص۱۷۶؛ سید محمد حسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۹، ص۱۷۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۳، ص۳۶؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج۵، ص۱۰۹.
  13. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۹۸؛ ملامحسن فیض کاشانی، الأصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۲۹؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۰، ص۹۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۳، ص۳۵؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۷، ص۲۳.
  14. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۷۱-۱۷۲.
  15. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۰۶؛ محمدین مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۱، ص۳۶۳؛ عبد علی عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۷۳۱؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۳۲.
  16. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
  17. .﴿وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ «آسمان نزدیک‌تر را به چراغ‌هایی آراستیم و آنها را ابزار رماندن شیطان‌ها کردیم و عذاب آتش سوزان را برای آنان آماده ساختیم» سوره ملک، آیه ۵؛ همچنین ر.ک: صافات، ۶ و ملک، ۵. بسیاری از مفسران نیز همین برداشت را از این آیات داشته‌اند. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۱۲۳؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۱۶؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۲۵، ص۱۲۴.
  18. ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۶۰؛ عبد الرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۳۲۶.
  19. ر.ک: عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۳۲۵.
  20. ر.ک: عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۳۲۶؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۶۰؛ عبدالرحمن بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۳۲۶؛ اسماعیل بن عمر بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۲۵۹.
  21. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۵۹-۶۳.
  22. «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
  23. «بی‌گمان برخی از نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دیده است» سوره نجم، آیه ۱۸.
  24. ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * مَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى * عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید* آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود * آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است * توانای خردمندی که راست ایستاد * و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید * پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد * دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت * پس آیا شما با او در آنچه می‌بیند، بگو- مگو می‌کنید؟ * و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود * کنار درخت سدری که در واپسین جای است * که نزد آن بوستان‌سراست * هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند * چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید * بی‌گمان برخی از نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دیده است» سوره نجم، آیه ۳-۱۸.
  25. ﴿وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى «و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود» سوره نجم، آیه ۱۳.
  26. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۴۵: «کم عرج برسول الله فقال مرتین».
  27. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۲۷؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۴۹۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۸، باب۳، إثبات المعراج و معناه و کیفیته و صفته، ص۲۸۲.
  28. ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۳۰۹؛ احمد ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۴.
  29. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۶۳.
  30. «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر می‌آورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده می‌شوید آنگاه او شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه می‌گرداند» سوره توبه، آیه ۹۴.
  31. «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  32. ﴿يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ «منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.
  33. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۶۴.
  34. ر.ک: اسماعیل بن عمر بن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۸۳؛ وهبة زحیلی، تفسیر الوسیط، ج۱، ص۹۱۴.
  35. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۶۶.
  36. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۰۳؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۷۹؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۸، ص۱۲۵؛ سید علی اکبر قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ج۴، ص۳۰۵؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۱۶؛ اسماعیل حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج۳، ص۵۰۲؛ محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۴۴۵.
  37. . ﴿ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده می‌شوید آنگاه او شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه می‌گرداند» سوره توبه، آیه ۹۴؛ ﴿وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  38. ر.ک: جمعه، ۶۸؛ مجادله، ۱؛ مائده، ۸ و ۱۰۵؛ انعام، ۱۰۸ و ۱۹۶؛ توبه، ۹۴ و ۱۰۵؛ زمر، ۷: نور، ۶۴.
  39. ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۹، ص۱۴۳.
  40. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۷۹؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۸، ص۱۲۵؛ سیدعلی اکبر قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ج۴، ص۳۰۵؛ محمد ثقفی تهرانی، تفسیر روان جاوید، ج۲، ص۶۱۹.
  41. ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۷۹.
  42. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۶۷.
  43. ر.ک: محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۳، ص۲۸۹.
  44. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۶۸.