بحث:خزیمة بن ثابت انصاری در تاریخ اسلامی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

خزیمة بن ثابت خزیمة بن ثابت بن ثعلبه انصاری خطمی[۱]، از طایفه "بنی خطمه"، از بزرگان قبیله اوس و از انصار و یاران رسول خدا (ص) است. خزیمه در میان یاران پیامبر (ص) شهرتی بسزا داشته و او را ذوالشهادتین می‌گفتند؛ چون پیامبر (ص) فرمود: "شهادت و گواهی او به تنهایی به جای دو شاهد است". خزیمه و عمیر بن عدی در پنهانی، بت‌های قبیله را می‌شکستند تا آنها را وادار به قبول اسلام کنند.

او در بدر و سایر جنگ‌های زمان پیامبر شرکت داشت، و در فتح مکه پرچم بنی خطمه به دست او سپرده شد[۲].[۳]

خزیمة ذو الشهادتین

امام صادق (ع) فرمود: "پیامبر اسبی را از مرد عربی خرید. منافقان به عرب گفتند: اگر این اسب را به بازار برده بودی، به چندین برابر می‌فروختی. حرص آن مرد عرب تحریک شد و خواست معامله را برهم بزند. گفتند: چنین مکن؛ ولی هنگامی که پیامبر (ص) خواست قیمت را بپردازد، بگو به این مبلغ نفروختم بلکه به فلان مبلغ بوده است. او مرد ساده‌ای است و هر چه پیشنهاد کنی می‌پردازد. مرد عرب سخنان آنان را آویزه گوش کرده و منکر تعیین قیمت شد. پیامبر (ص) فرمود: "به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخته، به همین مبلغ فروختی؟" در این میان خزیمه چون از داستان با خبر شد، گفت: شهادت می‌دهم که به همین قیمت فروختی.

مرد عرب گفت: "موقعی که معامله کردیم کسی نزد ما نبود!؟" پیامبر (ص) فرمود: "خزیمه! با آنکه در معامله حاضر نبودی، چگونه گواهی می‌دهی؟!"

خزیمة: "یا رسول الله! پدر و مادرم به قربانت، از جانب خدا و عالم غیب به ما خبر می‌دهی، تو را تصدیق می‌کنیم، چگونه درباره قیمت اسبی تصدیقت نکنیم!"

سپس پیامبر (ص) فرمود: "گواهی خزیمه به تنهایی در هر مورد کافی است و محتاج به دیگری نیست"[۴].[۵]

خزیمه و بیان فضائل امیرالمؤمنین (ع)

بعد از قتل عثمان، هنگامی که مردم با امیر المؤمنین (ع) بیعت می‌کردند، خزیمه بلند شد و گفت: "یا امیرالمؤمنین! برای امر حکومت بر ما کسی جز تو شایسته نیست و بازگشت حکومت فقط به شما صحیح بود. پس اگر وجودمان درباء فضائل تو راست بگوید، در می‌یابیم که تو زود‌تر از همه ایمان آوردی و آگاه ترین مردم به خدا و سزاوارترین مؤمنین به رسول خدایی. هر فضیلتی که دیگران دارند، تو داری اماهر فضیلتی که تو داری، دیگران ندارند"[۶].

زمانی که امیرالمؤمنین علی (ع) انگشتر خود را در رکوع به مسکین داد و در شأن ایشان آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۷]؛ نازل شد، خزیمه اشعار زیر را سرود:

فدای علی شوم که پیشوای خلق و چراغ مردم و پناهگاه تقواست.

او جانشین پیامبر و همسر زهرای بتول و پیشوای مردم و خورشید تابان است.

خدایی که پروردگار بندگان است، او را برتری داده و در شان او سوره هل اتی (انسان) را نازل کرده است.

انگشتری‌اش را در رکوع صدقه داد و نیکوترین کار را در مقابل مردم انجام داد[۸].

همچنین اشعار زیر از وی نقل شده است:

ای ابا الحسن! خودم و خانواده‌ام و هر تندی وکندی در هدایت فدای تو باد

آیا ستایش کسی که تو را دوست دارد، از بین می‌رود، مدح و ثنایی که در راه خدا باشد، از بین نمی‌رود.

چون تو کسی هستی که زمانی که در رکوع بودی، صدقه دادی. ای علی جان! به فدای تو، ای بهترین رکوع کنندگان.

پس خدا درباره تو بهترین ولایت و سرپرستی را نازل کرد و آن را در محکم‌ترین شرایع آسمانی قرار داد[۹].

همچنین نقل شده است که رسول خدا (ص) در جنگ خیبر فرمودند: "فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر او را دوست دارند"[۱۰]. اصحاب، شب هنگام هر یک آرزو داشتند که فردا پرچم به دست آنها داده شود. هنگام صبح، رسول خدا (ص) علی (ع) را خواستند. به حضرت گفتند که چشمان علی (ع) درد می‌کند و نمی‌تواند از چادر خارج شود. حضرت فرمودند: "بگوئید بیاید". زمانی که علی (ع) آمدند، رسول خدا (ص) از آب دهان خود بر چشمان علی (ع) مالیدند و به اذن خدا چشمان ایشان شفا گرفت. سپس پرچم را به ایشان دادند و فتح به دست او صورت گرفت[۱۱].

خزیمه که در جنگ شرکت داشت زمانی که ماجرا را دید اشعار زیر را سرود:

علی (ع) چشم دردی داشت که خواهان دارو بود. پس زمانی که تیمارگری را نیافت؛

رسول خدا (ص) او را با آب دهانش شفا داد؛ پس تیمار شونده و تیمار کننده مبارک باشند.

و فرمود: پرچم را امروز به دست کسی خواهم داد که شمشمیر دلیر و دوستدار رسول خدا و تابع او باشد.

کسی که خدا را دوست می‌دارد و خدا نیز او را دوست دارد و او برای خدا دژهای محکم را فتح می‌کند.

پس او را از میان همه مردم انتخاب کرد. او علی (ع) است و او را وزیر و برادر نامید[۱۲]. برخی نیز سراینده این اشعار را حسان بن ثابت ذکر کرده‌اند[۱۳].

اشعار زیر که در آن چند دلیل بر افضلیت امیرالمؤمنین (ع) بر دیگران بیان شده نیز از خزیمه نقل شده است.

علی (ع) جانشین رسول خدا از اهل بیت اوست و از گذشته نگهبان او بوده است.

اولین کسی از مردم که نماز گزارده است؛ جز بهترین زنان (خدیجه) و این نعمت‌ها از خداست [۱۴].

همچنین شیخ مفید نقل می‌کند که خزیمه بن ثابت درباره عضب خلافت از امیر المؤمنین (ع) این اشعار را سروده است:

هرگز گمان نمی‌کردم که این امر (خلافت) از بنی هاشم و در میان آنان از ابی الحسن سال روی گردان شود.

آیا او اولین کسی نبود که به سوی قبله مسلمانان نماز گزارد و آیا او آگاه‌ترین مردم درباره آثار و سنت رسول خدا (ص) نیست؟

و آیا او آخرین کسی نبود که قبل از رحلت رسول خدا (ص) و با او تجدید پیمان کرد و آیا او کسی نبود که جبرئیل او را در غسل و ۹ کفن رسول خدا (ص) کمک کرد؟

کسی که آن صفاتی که آنها دارند، او دارد و آنها شکی در آن ندارند و در بین آنان آنچه او از خوبی دارد، آنها ندارند.

چه چیزی شما را از حمایت او و بیعت با او باز داشت تا ما هم بدانیم؟ پس بدانید که این بیعت شما (با غیر علی (ع)) از زیان بارترین زیان هاست[۱۵].

همچنین خزیمه از جمله دوازده نفری[۱۶] است که خلافت ابوبکر را نپذیرفت و در مخالفت با او خطبه خواند. خزیمه به ابوبکر گفت: "آیا نمی‌دانید پیامبر (ص) شهادت مرا به تنهایی و در حالی که کسی همراه من نبود، می‌پذیرفت؟" همه گفتند: آری. خزیمه گفت: "پس شهادت می‌دهم که از پیامبر (ص) شنیدم که می‌فرمود: «أَهْلُ بَيْتِي يَفْرُقُونَ بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ وَ هُمُ اَلْأَئِمَّةُ اَلَّذِينَ يُقْتَدَى بِهِمْ»؛ اهل بیت من هستند که بین حق و باطل تمیز می‌دهند و ایشان پیشوایانی هستند که به ایشان اقتدا می‌شود. سپس گفت: "هر آن چه شنیده بودم، گفتم؛ ﴿وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۱۷]؛ بر فرستاده وظیفه‌ای جز ابلاغ آشکار نیست"[۱۸].

همچنین نقل شده پس از غصب خلافت، عده‌ای از بزرگان اصحاب رسول خدا (ص) به ولایت و برادری و وصایت علی (ع) شهادت دادند؛ افرادی مثل ابوذر، سلمان، مقداد، عمار و جابر بن عبدالله انصاری که خزیمه بن ثابت نیز یکی از آنان بود[۱۹].

مرزبانی می‌گوید: خزیمه هنگام بیعت با امیر المؤمنین (ع) این اشعار را سرود:

چون ما با علی (ع) بیعت کردیم، پس ابوالحسن ما را از فتنه‌هایی که می‌هراسیم، کفایت می‌کند.

و هر چیزی که در دیگران وجود دارد، در او موجود است و بعضی از فضائلی که او دارد، در وجود احدی نیست[۲۰].[۲۱]

خزیمه و شرکت در جنگ‌ها

جنگ موته: خزیمه در جنگ موته جنگید و یکی از دشمنان را کشت. یاقوتی در سپر آن فرد وجود داشت که خزیمه آن را نزد رسول خدا (ص) برد و آن حضرت آن یاقوت را به وی بخشید و خزیمه آن را به صد دینار فروخت[۲۲].

جنگ جمل: منذر بن جارود نقل می‌کند: در جنگ جمل زمانی که امیرالمؤمنین علی (ع) وارد بصره شدند، کناری ایستادند. من شاهد بودم که پس از ایشان لشکری با هزار جنگجو وارد شد. جلوی آنها مردی سوار بر اسب (اشهب) بود و بعد از آنها جنگجوی دیگری که عمامه زرد و لباس سفید بر تن و شمشیری بر گردن و کمانی و پرچمی همراه داشت، همراه هزار جنگجو وارد شد. پرسیدم: این شخص کیست؟ شخصی گفت: خزیمه بن ثابت انصاری ذو الشهادتین است[۲۳].

هم چنین نقل شده که وی هنگام مبارزه در جنگ جمل، اشعار زیر را می‌خواند:

در جنگ جمل برای خدا غضبناک نشدند و مردن در غیر جمل بهتر از زندگی کردن در کنار جمل (شتر عایشه) است.

و مردن بهتر از فرار کردن و شکست خوردن است و حرف زدن، بدون عمل فایده‌ای ندارد.[۲۴]

و خطاب به عایشه این اشعار را سرود:

ای عایشه از علی (ع) و عیب جویی از عیبی که در او نیست، دست بردار که تو ام المؤمنینی.

او جانشین رسول خدا (ص) از میان اهل بیت اوست و تو خود بر این مسئله گواهی[۲۵].

جنگ صفین: خزیمه در سال ۳۷ هجری در جنگ صفین در میان لشکر امیر مؤمنان (ع) بود ولی از جنگ خودداری می‌کرد؛ گویا تردید داشت که آیا جنگ با مسلمانان جایز است یا نه؛ اما موقعی که عمار یاسر شهید شد با کمال اشتیاق شمشیر کشید و جنگید تا شهید شد. وقتی که از او درباره خودداری در ابتدا و جانبازی و فداکاری ناگهانی پرسیدند، پاسخ داد: "تا به حال مردد بودم، ولی با کشته شدن عمار یاسر بر من مسلّم شد که علی (ع) حق است و معاویه و همراهانش مردمی ستمکارند؛ زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: "عمار به دست مردمی ستمکار کشته می‌شود"[۲۶].

اما با توجه به اشعاری که از خزیمه در شأن امیرالمؤمنین (ع) نقل شده و رشادت‌هایی که در جنگ جمل از خود نشان داده، بعید است که او در امر ولایت مردد شده باشد و بعد از شهادت عمار، حقیقت را یافته باشد؛ چرا که مؤمنین، مردان را با حق می‌سنجند نه حق را با مردان و به نظر می‌رسد این مسئله بنی امیه برای کم کردن قبح اعمال معاویه جعل کرده باشند[۲۷].

در جنگ صفین هنگامی که خزیمه پرچم را برداشت تا به جنگ برود، این شعر را سرود:

دو روز گذشته و این روز سوم است و این روزی است که هر کسی در آن از شدت تشنگی زبان خود را بیرون می‌آورد.

این روزی است که جستجوگر آن را جستجو می‌کرد؛ کسی که بماند مگر چه قدر به زندگی امید دارد؟

مردم یا چیزی را به ارث می‌گذارند یا به ارث می‌برند؛ این شخص، علی است که هر کس با او مخالفت کند، پیمان شکن است[۲۸].

نهروان: امیر المؤمنین علی (ع) ضمن خطبه‌ای رشادت‌های خزیمه و عمار را در جنگ‌ها یادآور شده و فرمودند: "کجا هستند برادرانی که خونشان در صفین ریخته شد. به خدا قسم خدا را ملاقات کردند و پاداششان را دریافت کردند و خدا به آنها بعد از ترس و اضطرابی که داشتند، امنیت داد. کجا هستند برادرانم که راه را پیمودند و عمر خود را بر حق سپری کردند و کجاست عمار؟ کجاست ابن تیهان؟ کجاست ذو الشهادتین؟"[۲۹].[۳۰]

پانویس

  1. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۴۴۸؛ تقریب التهذیب، ابن حجر، ج۱، ص۲۶۸.
  2. تهذیب الکمال، مزی، ج۸، ص۲۴۴؛ الاعلام، زرکلی، ج۲، ص۳۰۵؛ الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۳، ص۱۹۲.
  3. عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۹.
  4. «مَنْ شَهِدَ لَهُ خُزَيْمَةُ أَو شهِدَ عَلَيْهِ؛ فَحَسْبُهُ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب فروع کافی، ج۷، ص۴۰۱؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۰۸؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص۶۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۱۱۴؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۳۹. البته خزیمة بن ثابت دیگری نیز هست که در زمان جاهلیت با پیامبر اسلام (ص) رفیق و دوست بود و در یکی از سفرهایی که پیامبر به سرپرستی مال التجاره حضرت خدیجه به شام می‌رفت ابن خزیمه هم همراه حضرت بود. در راه برخورد گرمی با حضرت داشت و در اخلاق و صفات وی دقت می‌کرد تا آنکه اظهار داشت: ای محمد در تو صفاتی می‌بینم که به پیغمبری گواهی می‌دهد، شهادت می‌دهم که تو همان پیغمبری هستی که از سرزمین تهامه مبعوث خواهد شد، هرگاه بشنوم که برانگیخته شده‌ای به نزد تو خواهم آمد و ایمان خواهم آورد. پس از بعثت از خزیمه خبری نشد تا در فتح مکه شرفیاب گردید، پیامبر (ص) به طعنه فرمود: مرحبا به اولین مهاجر، عرضه داشت یا رسول الله به شما ایمان داشتم و منکر پیامبری‌ات نبودم و خلاف وعده هم نکردم و به قرآن ایمان و اقرار دارم و نسبت به بت کافرم، جز آنکه به سال‌های خشکی مبتلا شدیم و چندین سال به سرنوشت سختی دچار بودیم که نتوانستم شرفیاب گردم. اسد الغابة، ابن اثیر، ج۲، ص۱۱۵.
  5. عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۹-۶۰.
  6. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۷۹.
  7. "سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند" سوره مائده، آیه ۵۵.
  8. فَدَيْتُ عَلِيّاً إِمَامَ اَلْوَرَى سِرَاجَ اَلْبَرِيَّةِ مَأْوَى اَلتُّقَى وَصِيَّ اَلرَّسُولِ وَ زَوْجَ اَلْبَتُولِ إِمَامَ اَلْبَرِيَّةِ شَمْسَ اَلضُّحَى تَصَدَّقَ خَاتَمَهُ رَاكِعاً فَأَحْسِنْ بِفِعْلِ إِمَامِ اَلْوَرَى فَضَّلَهُ اَللَّهُ رَبُّ اَلْعِبَادِ وَ أَنْزَلَ فِي شَأْنِهِ هَلْ أَتَى؛ مناقب آل ابی‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۲۱۱.
  9. ابا حسین تفدیک نفسی و اسرتی وکل بطی فی الهدی و مسارع ایذهب مدح من محبک ضایعا و ما المدح فی جنب الاله بضایع فانت الذی اعطیت اذ کنت راکعا علی فدتک النفس یا خیر راکع فانزل فیک الله خیر ولایه و بینها فی محکمات الشرایع؛مناقب آل ابی‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۲۱۱.
  10. «لَأُعْطِيَنَّ اَلرَّايَةَ غَداً رَجُلاً يُحِبُّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ»
  11. روضه کافی، کلینی، ج۸، ص۴۵۱؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۱، ص۱۴۸؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۶۰۴؛ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۱۲۶؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص۵۴۶؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۴، ص۲۰؛ صحیح مسلم، مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، ج۱، ص۴۴؛ سنن الترمذی، ترمذی، ج۵، ص۳۰۲؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۸۵.
  12. وَ كَانَ عَلِيٌّ أَرْمَدَ اَلْعَيْنِ يَبْتَغِي دَوَاءً فَلَمَّا لَمْ يُحِسَّ مُدَاوِياً شَفَاهُ رَسُولُ اَللَّهِ مِنْهُ بِتَفْلِهِ فَبُورِكَ مَرْقِيّاً وَ بُورِكَ رَاقِياً وَ قَالَ سَأُعْطِي اَلرَّايَةَ اَلْيَوْمَ صَارِماً كَمِيّاً مُحِبّاً لِلرَّسُولِ مُوَالِياً يُحِبُّ إِلَهِي وَ اَلْإِلَهُ يُحِبُّهُ بِهِ يَفْتَحُ اَللَّهُ اَلْحُصُونَ اَلْأَوَابِيَا فَأَصْفَى بِهَا دُونَ اَلْبَرِيَّةِ كُلِّهَا عَلِيّاً وَ سَمَّاهُ اَلْوَزِيرَ اَلْمُوَاخِيَا؛مناقب آل ابی‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۳۲۰.
  13. مناقب امیر المؤمنین، محمد بن سلیمان کوفی، ص۴۹۹؛ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۶۴؛ العمده، این بطریق، ص۱۵۵؛ مدینة المعاجز، بحرانی، ج۱، ص۱۷۶؛ عمدة القاری، العینی، ج۱۶، ص۲۱۶.
  14. وصی رسول الله من دون اهله و حارسه قد کان فی سالف الزمن و اول من صلی من الناس کلهم سوی خیرة النسوان و الله ذومنن؛العثمانیه، جاحظ، ص۲۹۳؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۳۶۲؛ مناقب آل ابیطالب، ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۳۷۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۳۱.
  15. مَا كُنْتُ أَحْسَبُ هَذَا اَلْأَمْرَ مُنْصَرِفاً عَنْ هَاشِمٍ ثُمَّ مِنْهَا عَنْ أَبِي حَسَنٍ أَ لَيْسَ أَوَّلَ مَنْ صَلَّى بِقِبْلَتِهِمْ وَ أَعْرَفَ اَلنَّاسِ بِالْآثَارِ وَ اَلسُّنَنِ وَ آخِرَ اَلنَّاسِ عَهْداً بِالنَّبِيِّ وَ مَنْ جِبْرِيلُ عَوْنٌ لَهُ فِي اَلْغُسْلِ وَ اَلْكَفَنِ مَنْ فِيهِ مَا فِيهِمْ لاَ يَمْتَرُونَ بِهِ وَ لَيْسَ فِي اَلْقَوْمِ مَا فِيهِ مِنَ اَلْحَسَنِ مَا ذَا اَلَّذِي رَدَّكُمْ عَنْهُ فَنَعْلَمُهُ هَا إِنَّ بَيْعَتَكُمْ مِنْ أَغْبَنِ اَلْغَبَن؛الارشاد، شیخ مفید، ص۲۲ (با کمی حذف و تغییر)؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۳۶۱، الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۳، ص۱۹۲؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۱، ص۳۵۸.
  16. دوازده نفری که صریحا مخالفت خود با خلافت ابوبکر را اعلام کردند، از مهاجران، خالد بن سعید بن العاص، مقداد بن اسود، ابی بن کعب، عمار بن یاسر، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، عبد الله بن مسعود و بریدۀ اسلمی و از انصار خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین، سهل بن حنیف و ابو الهیثم بن تیهان بودند. (الخصال، شیخ صدوق، ص۴۶۱).
  17. "بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست" سوره نور، آیه ۵۴.
  18. الخصال، شیخ صدوق، ص۴۶۴؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۰۲؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۶، ص۳۱۸؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۴، ص۱۶۹.
  19. الامالی، شیخ صدوق، ص۵۳ و قاموس الرجال، شوشتری، ج۴، ص۱۶۹.
  20. اذا نحن بایعنا علیا فحسبنا ابوحسن مما نخاف من الفتن و فیه الذی فیهم من الخیر کله وما فیهم بعض الذی فیه من حسن ؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۱۴؛ مناقب آل ابی‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۳۷۵؛ المناقب، خوارزمی، ص۵۰؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۲۴۰؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۱، ص۴۴۴.
  21. عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۶۳-۶۸.
  22. سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۶، ص۱۵۲؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱، ص۳۴۴.
  23. مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۵۹.
  24. لَمْ يَغْضَبُوا لِلَّهِ إِلاَّ لِلْجَمَلِ وَ اَلْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ مُقَامٍ فِي خَمَلٍ وَ اَلْمَوْتُ أَحْرَى مِنْ فِرَارٍ وَ فَشَلٍ وَ اَلْقَوْلُ لاَ يَنْفَعُ إِلاَّ بِالْعَمَلِ؛ مناقب آل ابی‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۳۴۵.
  25. اعائش خلی عن علی علی وعیبه بما لیس فیه انما أنت والدة وصی رسول الله الله من دون دون مس اهله وانت علی ما کان من ذاک شاهدة؛الدر النظیم، ابن حاتم، ص۴۰۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۸، ص۲۳؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۶، ص۳۱۹.
  26. «تَقْتُلُ عَمَّاراً اَلْفِئَةُ اَلْبَاغِيَةُ»؛ انساب الاشراف، بلاذری، ص۳۱۴؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۸، ص۱۸۶؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۳۲۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۲۴۰.
  27. قاموس الرجال، شوشتری، ج۴، ص۱۷۲-۱۷۳.
  28. قَدْ مَرَّ يَوْمَانِ وَ هَذَا اَلثَّالِثُ هَذَا اَلَّذِي يَلْهَثُ فِيهِ اَللاَّهِثُ هَذَا اَلَّذِي يَبْحَثُ فِيهِ اَلْبَاحِثُ كَمْ ذَا يُرَجِّى أَنْ يَعِيشَ اَلْمَاكِثُ اَلنَّاسُ مَوْرُوثٌ وَ مِنْهُمْ وَارِثُ هَذَا عَلِيٌّ مَنْ عَصَاهُ نَاكِثُ؛وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۳۹۸.
  29. نهج البلاغه، خطبه۱۸۲.
  30. عباسی، حبیب، مقاله «خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۶۸-۷۰.