کشاورزی در معارف و سیره معصوم
مقدمه
کشاورزی و کار در مزرعه از کارهای رایج آن زمان بوده و اکنون نیز از کارهای پرزحمت در جامعه است که نیاز به کار و تلاش زیاد دارد. کشاورزی شامل زراعت و کشت گندم و جو و دیگر محصولات و سبزیجات و مانند آن است. بخشی از کشاورزی شامل درختکاری و ایجاد باغ برای تأمین میوه و درآمد با پرورش درخت میوه بوده و هست. منطقه جزیرةالعرب از تنوع اقلیمی کمتری برای تولید انواع میوه برخوردار بوده و مهمترین میوه حجاز خرما بوده است. انگور، انجیر، انار و مانند آن[۱] نیز از میوههای شناختهشده در آن سرزمین بوده است. کشاورزی کار روی زمین و کسب درآمد از آن است. امام صادق(ع) در باب اهمیت کشاورزی و کار بر روی زمین میفرماید: «وَ إِنَّ الرَّجُلَ خُلِقَ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِنَّمَا هِمَّتُهُ فِي الْأَرْضِ»[۲]: «بهدرستی که مرد از زمین آفریده شده و همت او فقط در کار بر زمین است»[۳].
کار در مزرعه
معصومان در مزارع کشاورزی کار میکردند. رسول خدا(ص) در مزرعه و زمین خود کار میکرد. درباره کار دستی پیامبر(ص) هم خبری نقل شده که به آن اشاره میکنیم: امام صادق(ع) درباره کار پیامبر(ص) میفرماید: بهدرستی که رسول خدا(ص) سنگی را در مسیر راه قرار داد تا آب را از زمینش برگرداند. به خدا سوگند آن سنگ تاکنون آسیبی به شتر و انسانی نرسانده است[۴]. این خبر نشان میدهد که حضرت دارای زمین بوده است که در آن زراعت میکرده یا درخت داشته است. بدیهی است وقتی که پیامبر ما به کار کشاورزی بپردازد و از کار و تلاش باز نایستد، ما نیز باید روش و سیرۀ آن حضرت را پی بگیریم[۵].
آبادکردن زمین
یکی از کارهای امیر مؤمنان علی(ع) آبادکردن زمینهای موات برای کشاورزی بوده است. منطقه یَنبُع[۶] را حضرت برای کشاورزی آماده ساخت و در آن چشمه ایجاد کرد و بخشی از آن را به نخلستان تبدیل نمود. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) فیء را تقسیم کرد؛ به علی(ع) نیز قطعه زمینی رسید. حضرت در آن چشمهای ایجاد کرد که از آن آبی به سمت آسمان فوران کرد مانند گردن شتر. آنجا را ینبع نامید. مردی بشارت آن را به حضرت داد؛ ایشان فرمود: «بَشِّرِ الْوَارِثَ هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا فِي حَجِيجِ بَيْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا»[۷]: وارث را بشارت ده. این صدقۀ قطعی قطعی است برای حاجیان خانه خدا و کسانی که گذر میکنند در راه خداست که فروخته و بخشیده نمیشود و به ارث برده نمیشود؛ پس هر کس آن را فروخت یا بخشید، لعنت خدا، ملائکه و تمام مردم بر او باد. خداوند از او هیچ بخشش و معادلی را نمیپذیرد.
درآمد غلۀ حضرت از این نوع زمینها بوده است. بلاذری مجموع غله حضرت را در یک سال زراعی مبلغ چهلهزار دینار دانسته است[۸]؛ درحالیکه احمد حنبل از قول امام نقل کرده که صدقه و زکات اموالم به چهلهزار دینار میرسد[۹]. معنای این سخن این است که یکبیستم غله حضرت به چهلهزار دینار میرسیده و کل غله بیشتر بوده است. در آن زمان هر دیناری ده درهم بوده است که در مجموع مبلغ قابل توجهی را نشان میدهد. به نقل بلاذری، علی(ع) همه اینها را وقف کرد و برای گذران زندگی خود شمشیرش را فروخت[۱۰].[۱۱]
کاشت درخت
خرما در جزیرةالعرب از محصولات رایج و غذاهای مرسوم مردم بود. مزارع مختلفی در محدوده مدینه به ایجاد نخلستان اختصاص داشت. این نخلستانها دارای انواع خرما با نامهای مختلف بود. درخت خرما از طریق اصله و هسته خرما هر دو به عمل میآید. اخبار متعددی وارد شده است که معصومان به کاشت نهال یا هسته خرما میپرداختند و در کاشت درخت نقش داشتند.
سیره رسول خدا(ص)
امام صادق(ع) میفرماید: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَمَصُّ النَّوَى بِفِيهِ وَ يَغْرِسُهُ»[۱۲]: «سیره رسول خدا(ص) این بود که دانه خرما را در دهانش میمکید، سپس میکاشت».
این خبر نشان میدهد که رسول خدا(ص) درختکاری میکرده و به کار کشاورزی و باغداری میپرداخته است. آمدن کلمه «کان» همراه با فعل مضارع «یمص» نشان میدهد که این عمل پیامبر(ص) مستمر بوده است. مورد مشخص این درختکاری در این روایت مشخص نشده است؛ اما در جریان آزادی سلمان که قرار بود چهارصد اصله نخل خرما پول آزادی وی باشد، گزارش مشابهی از رسول خدا(ص) نقل شده که حضرت در کاشتن درختها نقش داشته است[۱۳].
در منابع تاریخی نقل شده که رسول خدا(ص) برای آزادی سلمان سیصد درخت خرما و مقداری پول قرار داد. پیامبر(ص) خطاب به یاران خود فرمود: برادرتان را کمک کنید. هر یک بین سی تا ده نهال خرما کاشتند؛ همه سبز شد[۱۴] جز یک نهال که پیامبر(ص) آن را در آورد و دوباره کاشت و همان سال میوه داد[۱۵].
عجوه نوعی از بهترین خرماهای مدینه است که گفته شده مادر خرماهاست[۱۶] و میوه بهشتی است[۱۷] که با آدم از بهشت آمده[۱۸] و سموم بدن را دفع میکند[۱۹]. این نوع خرما را رسول خدا(ص) کاشته است[۲۰]؛ به همین جهت امروز خرمای عجوه جزو گرانترین خرماهای شهر مدینه است و قیمت یک کیلوی آن بالای سی ریال سعودی است. در روایتی میخوانیم غلۀ اموال علی(ع) از ینبع میآمد و از آن غذا درست میکرد و در روغن زیتون، نان و خرمای عجوه ترید میکرد و آن را میخورد و به مردم نان و گوشت میداد. گاهی هم خودش گوشت میخورد[۲۱]. به نظر میرسد گندم، زیتون و خرما از ینبع بوده که خود استفاده میکرده؛ ولی به مردم گوشت میداده است. از آنچه بیان شد استفاده میشود که رسول خدا(ص) درختکاری داشته و به کار کشاورزی میپرداخته است[۲۲].
سیره امیرالمؤمنین(ع)
امیرالمؤمنین(ع) جزو کسانی است که بیشترین تلاش را در میان معصومان در کاشتن درخت و ایجاد نخلستان داشته است. امیرالمؤمنین(ع) در منطقه ینبع نخلستان بزرگی ایجاد کرد و درختهای خرمای زیادی کاشت. در روایتی در کافی میخوانیم. مردی با امیرالمؤمنین(ع) مواجه شد، درحالیکه سوار بر مرکب روی جوالی پر از هستۀ خرما نشسته بود. مرد گفت: یا اباالحسن، در این جوال چه داری؟ امیرالمؤمنین(ع) گفت: صدهزار نهال خرما، انشاءاللّه. امیرالمؤمنین(ع) دانهها را کاشت و تمام هستههای خرما سبز شد؛ حتی یک هستۀ آن خطا نکرد[۲۳].
مضمون این روایت معتبر بدین معناست که حضرت صدهزار نخل خرما کاشته است. به نظر میرسد این نخلها در منطقه ینبع بوده است؛ منطقهای که حضرت آن را وقف کرد و در وقفنامه تمام بردگانی را که روی زمین کار میکردند، آزاد کرد، به جز چهار نفر که آزادی آنان را بعد از پنج سال قرار داد[۲۴]. با توجه به اینکه در همین وصیتنامه امیرالمؤمنین(ع) مسئول این اوقاف را بعد از خود امام حسن(ع) و بعد از او امام حسین(ع) قرار داده است، مشخص میشود که این دو معصوم نیز درگیر کار کشاورزی بودند و بر نخلستانهای ینبع نظارت مستمر داشته و در آن به کار میپرداختند. امام صادق(ع) از پدرش نقل کرده که «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَقُولُ: مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ»[۲۵]: «امیر مؤمنان(ع) همیشه میفرمود: هر کس که آب و خاکی بیابد، آنگاه فقیر شود، خداوند او را از رحمت خود دور نماید»[۲۶].
مدیریت تولید کشاورزی
امیرالمؤمنین(ع) خود روی زمین کار میکرد و چشمۀ آب جاری میساخت، اما این بدان معنا نیست که خود بهتنهایی روی زمین کار میکرده است؛ بلکه حضرت با برنامهریزی دقیق و استفاده از نیروی کار مناسب، به آبادکردن زمین و کشت درخت و زراعت میپرداخته است. آن حضرت معمولاً بردگانی را میخرید تا به ایشان کمک کنند و بعد از مدتی آموزش و آشناساختن آنان با اسلام، آنها را آزاد میکرد. در ماجرای جاریشدن چشمه در ینبع آمده که به حضرت خبر دادند که آب فوران کرد[۲۷]؛ یعنی حضرت در جای دیگری از مزرعه کار میکرده و جمعی به کندن چشمۀ آب مشغول بودهاند و آنان این خبر خوش را به حضرت دادهاند.
در وقفنامه حضرت که از موسی بن جعفر(ع) نقل شده و در کتب اربعه هم آمده است، حضرت تمام بردگان خود را آزاد میکند؛ ولی آزادی چهار تن از آنان را بعد از پنج سال قرار میدهد: زیاد، ابونیزر، جبیر و زریق. سخن حضرت چنین است: «آنچه از مالم در ینبع است که به عنوان مال من شناخته میشود و اطراف آن، صدقه است. غلامانی هم که در آنجا کار میکنند، آزاد هستند، به جز رباح، ابونیزر و جبیر. کسی بر آنان تسلط ندارد. آنان موالی هستند؛ تا پنج سال در این ملک کار کنند و مخارج آنان و روزیشان و مخارج خانواده آنان از ینبع است»[۲۸]. حضرت در ادامه به املاک وادیالقری اشاره میکند که زریق، غلام دیگر حضرت، در آنجا به کار مشغول بوده است. حضرت شرط پنج سال را برای آزادی وی نیز قرار میدهد. در خبری آمده وقتی عقیل به کوفه آمد، امیرالمؤمنین(ع) گفت: به ینبع بنویسم تا مالی برای تو قرار دهند؟ عقیل گفت: غیر آن چیزی نیست؟ حضرت به حسین(ع) فرمود: برای عمویت پیراهن بخر[۲۹].
بخشی از اموال ینبع در اختیار امامان بعدی بوده است که نشان میدهد ایشان به اداره آن میپرداختهاند و بسیار سودآور بوده است. وقتی معاویه از مروان حاکم مدینه خواست دختر عبدالله بن جعفر را برای یزید خواستگاری کند، عبدالله گفت: اختیار او در دست داییاش حسین است. او اکنون در ینبع است؛ باید صبر کنی برگردد. امام حسین(ع) با این ازدواج موافقت نکرد و او را به ازدواج قاسم بن محمد درآورد و بغیبغات را مهر او قرار داد[۳۰]. معاویه برای خرید چشمه ابونیزر که غیر از بغیبغات بود، دویستهزار دینار برای امام حسین(ع) فرستاد؛ چون حضرت قرض داشت. حضرت آن را به معاویه نفروخت و فرمود وقف است[۳۱].
در زمان امام باقر(ع) نیز یادی از منطقه ینبع شده است. حسن زیات گوید: بعد از انجام مناسک حج به مدینه آمدم. از امام باقر(ع) پرسیدم، گفتند: در ینبع است. به آنجا رفتم. حضرت وقتی مرا دید فرمود: ای حسن، به اینجا آمدی؟ گفتم: دوست نداشتم برگردم و شما را نبینم. فرمود: من از این سیر خوردم؛ دوست نداشتم در مسجد پیامبر(ص) باشم[۳۲]. حضرت به ینبع رفته که دور از اجتماع مسلمانان بود تا سیر مصرف کند و بوی آن دیگران را آزار ندهد.
احتمالاً بخشی از بردگان حضرت که شصت نفر بودند[۳۳]، در اینجا یا عُرَیض به کار مشغول بودند. در خبر سدیر صیرفی نیز آمده که من با امام صادق(ع) به سوی منطقه ینبع حرکت کردیم[۳۴]؛ داوود رقی نیز با امام صادق(ع) به ینبع میرود که نشان میدهد حضرت مزرعه مناسبی در آنجا داشته است[۳۵].
در روستای عریض، نزدیک مدینه، معصومان مزرعهای داشتند و به آنجا میرفتند. اخبار نشان میدهد این مزرعه از زمان امام باقر(ع) از آنِ ایشان بوده است. برابر خبری که امام صادق(ع) نقل کرده، پدرش زمینی را که به آن عریض میگفتند، از مردی خرید. قرار شد به جای هر یک دینار، ده درهم بدهد. بعد از انجام معامله، امام باقر(ع) بهسرعت حرکت کرد. پرسیدم: چرا حرکت کردید؟ فرمود: برای اینکه معامله قطعی شود[۳۶]؛ یعنی تا فروشنده نتواند از خیار مجلس بهره ببرد و معامله را فسخ کند؛ بنابراین حضرت کل زمین عریض را خریده است و (بعد از آن) کل عریض ملک امام باقر(ع) بوده است[۳۷]. عریض بر وزن زبیر، وادی معروفی در مدینه است[۳۸]. در خبری، عریض جزو محدودۀ حرم نبوی معرفی شده است[۳۹].
شیخ صدوق خبر حضور حضرت را در عریض نقل کرده است[۴۰]. در خبری معتّب غلام امام صادق(ع) از حضور آن حضرت در عریض سخن میگوید که به مسجد و محل نماز امام باقر(ع) رفته است و سرگذشتی را نقل میکند[۴۱]. امام صادق(ع) وقتی میخواست از تره استفاده کند، به عریض میرفت[۴۲]. اسماعیل بن جعفر در عریض درگذشت و جنازه او را برای دفن به بقیع بردند[۴۳]. عریض بهطور قطع ملک امام صادق(ع) بوده و فرزندش علی بن جعفر در آنجا زندگی میکرده و درگذشته است و به علی بن جعفر عریضی مشهور است و به فرزندانش عریضیان میگفتند[۴۴].
در سفری که شخصاً با جمعی به عریض رفتیم، دیدم که بر روی قبر علی بن جعفر خانهای بود و یک گلدسته داشت که سابقهای حدود پانصد سال داشت؛ بعد از چند سال، وهابیها آن مقبره را در مرداد ۱۳۸۱ش تخریب کردند[۴۵].
موسی بن جعفر(ع) بارها به عریض میرفته و افراد برای پرسش مسائل شرعی[۴۶] یا حل مشکل اقتصادی خود در عریض، به خدمت حضرت میرسیدند[۴۷]. خبری هم از حضور امام رضا(ع) در عریض نقل شده است[۴۸]. موسی بن جعفر(ع) ملک دیگری به نام «یسیریه» داشته که آن را به ۲۶ هزار دینار خریده بود و به امام رضا(ع) بخشید[۴۹]. در هنگام سعایت فرزند اسماعیل از موسی بن جعفر(ع) از خرید این ملک توسط حضرت یاد شده که آن را به سیهزار دینار خریده است[۵۰]. در نسخهای از عیون أخبار الرضا نام آن بشریه آمده است[۵۱]. در حاشیه نوشته بسریه صحیح است که قریهای در دو فرسخی بغداد بوده است[۵۲].[۵۳]
امام سجاد(ع) و کشاورزی
آن حضرت نیز مانند دیگر ائمه(ع) مزرعه داشت و مشغول کشاورزی بود و افرادی هم بودند که برای آن حضرت کارهای کشاورزی را انجام میدادند. به عنوان نمونه میتوان به حدیثی که مرحوم شیخ حر عاملی از امام صادق(ع) نقل کرده است، اشاره کرد: وی مینویسد: امام سجاد(ع) به کسی که کارهای حضرت را انجام میداد و ناظر دخل و خرج بود و در شب خرماها را چیده بود فرمود: این کار را انجام مده، مگر نمیدانی رسول خدا(ص) از درو کردن (زراعت) و چیدن (میوه) در شب نهی فرموده است...[۵۴] و همانگونه که در بحث املاک ائمه گذشت امام سجاد(ع) در محلی به نام «عنابه» در اطراف مدینه مزرعهای داشت که هنگام میوه در آنجا اقامت میکرد[۵۵].[۵۶]
امام باقر(ع) و کشاورزی
داستان دیدار محمد بن منکدر با امام باقر(ع) یکی از داستانهای معروف و مشهور است، ولی به طور مختصر آن را یادآور میشویم: او (محمد بن منکدر)[۵۷] میگوید: محمد بن علی بن الحسین(ع) را دیدم، میخواستم او را موعظه کنم، اما او مرا موعظه کرد. از او پرسیدند چگونه تو را موعظه کرد، گفت: در وقتی که هوا گرم بود به یکی از نواحی مدینه میرفتم. ابوجعفر محمد بن علی به من برخورد. او که مردی تنومند و سنگین وزن بود، در حالی به من رسید که بر دو غلام سیاه یا دو برده تکیه داده بود. با خود گفتم: سبحان الله، پیرمردی از بزرگان قریش در این ساعت گرما با این حالت در پی دنیاست! من باید او را نصیحت کنم.
نزدیک او رفتم و به او سلام کردم. او همچنان نفس زنان و عرق ریزان جواب داد. گفتم: خداوند حال تو را نیکو گرداند، پیرمردی هستی از بزرگان قریش. در این ساعت گرما و با این ناراحتی چگونه مشغول به دنیای خویش هستی؟ چه میبینی اگر مرگت برسد و تو در این حال باشی؟ او گفت: اگر مرگ من برسد و من در چنین حالتی باشم مرگ من در وقتی فرا رسیده که مشغول به اطاعت خدا هستم، اطاعتی که بدان وسیله خود و خانوادهام را از تو و سایر مردم بینیاز نمایم.
تنها چیزی که من از آن میترسم این است که در حالی مرگ من برسد که مشغول معصیت خدا باشم. گفتم: راست گفتی، خداوند تو را مشمول رحمت خود گرداند، من میخواستم تو را موعظه کنم ولی تو مرا نصیحت کردی[۵۸].[۵۹]
امام صادق(ع) و کشاورزی
ابو عمرو شیبانی گوید: حضرت صادق(ع) را دیدم در حالی که لباسی خشن بر تن و بیلی در دست داشت و در باغ خود کار میکرد و عرق از پشتش میریخت. عرض کردم فدایت شوم بیل را به من بدهید به جای شما کار کنم. فرمود: من دوست دارم مرد در راه تهیه معاش و به دست آوردن روزی حرارت آفتاب را ببیند و رنج آن را تحمل کند[۶۰].
در حدیث دیگری آمده است ابو بصیر گفت: از امام ششم(ع) شنیدم که میفرمود: من در بعضی از املاک خود به قدری کار میکنم تا عرق کنم و حال آنکه هستند کسانی که آن کار را انجام میدهند (اما من خود کار میکنم) تا خداوند بداند من طالب روزی حلال میباشم[۶۱].
در روایت دیگری از فضل بن ابی قره نقل شده است که گفت: بر امام صادق(ع) وارد شدیم در حالی که در باغچه خود مشغول فعالیت بود. عرض کردیم فدایت شویم اجازه دهید این کار را ما و غلامانتان انجام دهیم. فرمود: نه مرا به حال خود بگذارید؛ زیرا دوست دارم که خدای عزوجل مرا در حالی ببیند که با دست خویش کار میکنم. و برای کسب حلال، خود را به زحمت انداختهام.
امیر المؤمنین(ع) در شدت گرما به دنبال رفع نیازهای زندگیاش میرفت، به این منظور که خداوند او را ببیند در راه کسب حلال خود زحمت میکشد[۶۲].
مرحوم شیخ طوسی در حدیثی از قول هشام بن احمر نقل میکند که گفت: خدمت امام صادق(ع) رسیدم و خواستم درباره مفضل بن عمر از وی سؤال کنم در حالی که روز بسیار گرمی بود و از شدت گرما عرق بر سینهاش جاری بود و در باغ خود مشغول کار بود. قبل از این که سؤال کنم، حضرت جواب مرا داد...[۶۳].
در حدیث دیگری آمده است که شخصی به نام اسماعل بن جابر گفت: خدمت امام صادق(ع) رسیدم در حالی که در باغ خود بیلی به دست گرفته و با آن راه آب را باز میکرد و مشغول آبیاری بود و لباسی همانند کرباس پوشیده بود که گویی از تنگی بر بدنش دوخته شده است[۶۴].
کسانی هم بودند که در مزرعه آن حضرت کار میکردند و در امر کشاورزی کمک میکردند و اجرت و مزدشان را میگرفتند، چنان که در حدیثی آمده است: شخصی به نام شعیب میگوید: گروهی را برای کار کردن در باغی که از آن امام صادق(ع) بود به کار واداشتم تا عصر کار کنند، وقتی که از کار فارغ شدند حضرت به (معتب) فرمود: مزدشان را قبل از این که عرق آنها خشک شود بپرداز[۶۵].[۶۶]
امام هفتم(ع) و کشاورزی
از علی بن ابی حمزه[۶۷] روایت شده که گفت: امام هفتم(ع) را دیدم که در مزرعه خود مشغول کار بود. به او گفتم فدایت شوم شما چرا کار میکنید؟ کارگران شما کجایند؟ فرمود: ای علی بن حمزه کسی که از من و پدرم بالاتر بود با دست خود در زمینش کار میکرد. پرسیدم او کیست؟ فرمود: رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و همه پدران و اجداد ما که با دست خود کار میکردند و این کار سیره همه انبیا و پیامبران و رسولان و اوصیا و جانشینان پیامبران و مردان شایسته است[۶۸].[۶۹]
امام هشتم(ع) و کشاورزی
حموی مینویسد: در اطراف مدینه محلی بوده است به نام «خاخ» که در آنجا منازل محمد بن جعفر بن محمد و علی بن موسی الرضا(ع) و دیگران قرار داشته و مزرعه محمد بن جعفر و امام رضا(ع) «حضر» نام داشت[۷۰].[۷۱]
پاسخ به یک سؤال
با توجه به آنچه درباره اهمیت کار و کشاورزی گفته شد ممکن است این سؤال برای بسیاری مطرح شود که چرا امروز پیشوایان دینی به کارهای تولیدی همچون زراعت و مانند آن نمیپردازند تا الگوی دیگران باشند. در پاسخ میتوان گفت: توجه به این نکته لازم است که احترام فوق العادهای که اسلام برای کار با دست قایل شده مفهومش این نیست که کارهای سازنده فکری همچون تعلیم، تربیت رهبری و راهنمایی مردم از ارزش و احترام فوق العاده بیبهرهاند تا بتوان دانشمندان و اساتید دانشگاه و نویسندگان و پیشوایان فکری مردم را متهم به عدم انجام کار مثبت کرد، بلکه بعکس هدف اصلی این احترام فوق العاده برای کارگر و کشاورز این است که هرگز نقش کارگر و کشاورزی را در پیشرفت یک جامعه زنده فراموش نکنیم و مقام کارگر و کشاورز را کم نشمریم. وگرنه پیشوایان فکری و مربیان یک جامعه قطع نظر از ارزشهای انسانی، سهم بسیار مهمی در پیشبرد جنبههای مادی جامعه نیز دارند؛ زیرا آنها با پایهریزی یک مجتمع صالح، دعوت به همبستگی، درستکاری، تعاون و مانند اینها جامعه را برای رسیدن به هدفهای عالی تقویت میکنند و تأثیر غیرمستقیم کوششهای آنها (همانند تأثیر غیرمستقیم عمل یک طبیب ماهر و دلسوز در افزایش بازده اقتصادی کارگران) قابل انکار نیست. خیلی روشن است کارگری که بیمار میشود نه تنها بازده اقتصادی ندارد بلکه به صورت یک مصرف کننده در میآید. ولی بر اثر تلاش طبیب، سلامت خود را بازیافته قادر به تولید میشود. آیا میتوانیم به این پزشک یا دانشجوی طب بگوییم تو عمل مثبتی نداری و باید حتماً بروی در زمینهای زراعتی کار کنی!؟ همچنین دانشمندی که مردم را به وحدت، درستکاری، تعاون، جدیت در طریق تولید و مبارزه با کم کاری و بیکاری دعوت میکند، گاه بازده عمل جامعه را چندین برابر میکند. و به دیگر سخن علت طرح این گونه سؤالها از آنجا سرچشمه میگیرد که مفهوم کار برای بیشتر پرسش کنندگان روشن نیست، از این رو باید توجه داشت که کار بر سه قسم است:
- کارهای تولیدی مانند کشاورزی، بافندگی، دامداری و....
- کارهای خدماتی مانند پزشکی، پرستاری، رانندگی، رفتگری، باربری و....
- کارهای فرهنگی و عقیدتی مانند ارشاد و هدایت مردم، شغل اساتید دانشگاهها، دانشجویان، فرهنگیان، نویسندگان و... از این رو کار منحصر به کار تولیدی نیست و اگر مفهوم کار تنها همان کارهای تولیدی باشد، باید علما و دانشمندان، پیشوایان دینی، اساتید دانشگاهها و نویسندگان و... را در شمار کسانی که بیکار هستند به حساب آورد، با این که این گونه نیست و اگر کسی بداند مفهوم کار چیست و کارگر کیست این نوع سؤالها را مطرح نمیکند[۷۲].
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم، ص۷۹.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۴۹۸.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۰۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۵: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَضَعَ حَجَراً عَلَى الطَّرِيقِ يَرُدُّ الْمَاءَ عَنْ أَرْضِهِ فَوَ اللَّهِ مَا نَكَبَ بَعِيراً وَ لَا إِنْسَاناً حَتَّى السَّاعَةِ».
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۰۸.
- ↑ ینبع منطقهای در جهت کوه رضوی، نزدیک به دریای سرخ در هفت مرحلهای شهر مدینه و نزدیک مسیر حاجیان شامی که بیشتر ساکنان آن بنیحسن بودند (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰).
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۴؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۴۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۸.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۶۰.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۱۵۹؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص۷۱۲: «و إنّ صدَقَةَ مالي لَتَبْلُغُ أَرْبَعِينَ أَلْفَ دِينَارٍ».
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۶۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۰۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۴.
- ↑ شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، ج۱، ص۱۶۵.
- ↑ ابناسحاق، سیرة ابنإسحاق، ص۹۱؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ ابنهشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۰.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج۵، ص۳۵۴؛ ابنعبدالبر، الإستیعاب، ج۲، ص۶۳۵؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۱، صص۳۹۵ و ۴۰۳: «فقال رسول اللَّهِ(ص): ما شَأْنُ هذه؟ قال: عُمَرُ: أنا غَرَسْتُهَا يا رَسُولَ اللَّهِ. قال: فَنَزَعَهَا رسول اللَّهِ(ص)، ثُمَّ غَرَسَهَا فَحَمَلَتْ من عَامِهَا».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۴۷؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۵۳۰.
- ↑ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۱۵۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۴۷.
- ↑ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۷۵؛ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۱۵۲.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۱۸۳؛ ابناثیر جزری (مبارک)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۳، ص۱۸۸؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۴، ص۳۱۱.
- ↑ ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۱۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۱۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۴: «فَقَالَ لَهُ: مَا هَذَا يَا أَبَا الْحَسَنِ تَحْتَكَ؟ فَقَالَ: مِائَةُ أَلْفِ عَذْقٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. قَالَ: فَغَرَسَهُ فَلَمْ يُغَادَرْ مِنْهُ نَوَاةٌ وَاحِدَةٌ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۶؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۴۱؛ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۱۰، ص۳۷۵؛ ابنشبّه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۵.
- ↑ ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۱۵؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۴۰؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۶۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۱۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۴؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۴۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۱۷۹ و ج۷، ص۴۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۶؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۰۶؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۲۷: «أَنَّ مَا كَانَ لِي مِنْ مَالٍ بِيَنْبُعَ يُعْرَفُ لِي فِيهَا وَ مَا حَوْلَهَا صَدَقَةٌ وَ رَقِيقَهَا غَيْرَ أَنَّ رَبَاحاً وَ أَبَا نَيْزَرَ وَ جُبَيْراً عُتَقَاءُ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَيْهِمْ سَبِيلٌ فَهُمْ مَوَالِيَّ يَعْمَلُونَ فِي الْمَالِ خَمْسَ حِجَجٍ وَ فِيهِ نَفَقَتُهُمْ وَ رِزْقُهُمْ وَ أَرْزَاقُ أَهَالِيهِمْ». در کتاب اخیر به جای «جبیر»، «عیاض» آمده و در دعائم «حبتر» آمده است.
- ↑ شیخ طوسی، الأمالی، ص۷۲۳: «أَكْتُبُ لَكَ إِلَى يَنْبُعَ. قَالَ: لَيْسَ غَيْرَ هَذَا».
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۴۶۹.
- ↑ ابوسعد منصور بن حسین آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ج۱، ص۲۰۵؛ علی بن محمد خزاعی، تخریج الدلالات السمعیه، ص۵۶۸؛ ابوعبید عبداللّه بن عبدالعزیز اندلسی بکری، معجم ما استعجم من أسماء البلاد و المواضع، ج۲، ص۶۵۹؛ ابنحجر، الإصابه، ج۷، ص۳۴۳؛ محمد بن ابیبکر انصاری بری تلمسانی، الجوهرة فی نسب النبی و أصحابه العشره، ج۲، ص۲۵۳: عبارت نثر الدر: فركب الحسين دين، فحمل إليه معاوية بعين أبي نيزر مائتي ألف دينار، فأبى أن يبيع و قال: إنّما تصدّق بها أبي ليقي اللّه بها وجهه حرّ النار و لست بائعها بشيء.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۷۵؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۵۲۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۴۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۶۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۷۰؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۴۴؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۰۴؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج۳، ص۷۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۰.
- ↑ علی بن جعفر عریضی، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص۱۷.
- ↑ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۱۰، ص۹۳؛ ابنمنظور، لسان العرب، ج۷، ص۱۸۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۶۴؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۳۳۷.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۵۴۴.
- ↑ قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۵۹.
- ↑ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۵۱۱.
- ↑ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۰۹.
- ↑ علی بن جعفر عریضی، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص۱۷؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۰، ص۹۳.
- ↑ مجله میقات، شماره ۴۰، ص۱۱۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۱۲۷: «مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ(ع) وَ هُوَ بِالْعُرَيْضِ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۸: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(ع) إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ نَصْرَانِيٌّ وَ نَحْنُ مَعَهُ بِالْعُرَيْضِ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۸۷: «تَوَجَّهْتُ نَحْوَ الرِّضَا(ع) وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ بِالْعُرَيْضِ».
- ↑ ابوجعفر محمد بن جریر طبری صغیر، دلائل الإمامه، ص۳۰۹.
- ↑ علی بن فخرالدین عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمه، ج۲، ص۲۳۱.
- ↑ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۷۲.
- ↑ سیدعلیخان شیرازی مدنی، الطراز الأول، ج۷، ص۸۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۱۳.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) أَنَّهُ قَالَ لِقَهْرَمَانِهِ وَ وَجَدَهُ قَدْ جَذَّ نَخْلًا لَهُ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ فَقَالَ لَهُ لَا تَفْعَلْ أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) نَهَى عَنِ الْحَصَادِ وَ الْجَذَاذِ بِاللَّيْلِ...»؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۳۸، کتاب الزکوه، باب١۴، باب کراهه الحصاد و الجذاذ، حدیث ١٠. یادآوری این نکته در این جا بیمناسبت نیست که چرا امام سجاد(ع) به او فرمود در شب میوهها را نچیند. پاسخ سؤال از دنباله همان روایت و نیز روایات دیگری که از ائمه(ع) رسیده است روشن میگردد. که به عنوان نمونه به یک حدیث از امام صادق(ع) بسنده میکنیم (و برای اطلاع بیشتر از این روایات به مدرک حدیثی که نقل میشود رجوع شود). در حدیثی میخوانیم ابی بصیر مرادی میگوید: امام صادق(ع) به من فرمود: شب میوهها را نچین و زراعت را درو مکن... سپس درباره علت آن فرمود: «... فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ لَمْ يَأْتِكَ الْقَانِعُ وَ الْمُعْتَرُّ...»؛ اگر این کار را کردی قانع و معتر نزد تو نخواهند آمد. از حضرت سؤال کردم قانع و معتر چیست؟ فرمود: قانع کسی است که اگر چیزی به او بدهند قناعت میکند و راضی میشود و اعتراضی ندارد، اما معتر کسی است که به سراغ تو میآید و سؤال و تقاضا میکند و ای بسا به آنچه میدهی راضی نشود و اعتراض کند. در قرآن هم آمده است ﴿وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ﴾ [«و به مستمند خواهنده و خویشتندار بخورانید» سوره حج، آیه ۳۶]. بنابراین اگر در شب زراعت را درو کردی و میوهها را چیدی سائل پیش تو نخواهد آمد و این همان است که قرآن میفرماید: ﴿وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ﴾ (بخشی از این آیه است که میفرماید: ﴿كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ﴾ «از میوهاش چون بار آورد بخورید و حقّ (مستمندان) را از آن، روز درو (یا چیدن) آن بپردازید» سوره انعام، آیه ۱۴۱.) وسائل الشیعه، ج۶، ص١٣۶، حدیث ۱. در روایات فراوانی که از اهل بیت به ما رسیده و همچنین در بسیاری از روایات اهل تسنن، این حق غیر از زکات معرفی شده و منظور از آن چیزی است که به هنگام حضور مستمند در موقع چیدن میوه و یا درو کردن زراعت به او داده میشود و حد معین و ثابتی ندارد که روایات مربوط به این موضوع را صاحب وسائل در ج۶، ص۱۳۸ کتاب الزکوه، باب ١۴ و بیهقی در کتاب السنن الکبری، ج۴، ص۱۳۲ آوردهاند و این که در قرآن تعبیر به یوم شده شاید اشاره به این باشد که چیدن میوهها و درو کردن زراعتها بدین جهت بهتر است در روز انجام بگیرد که مستمندان حاضر شوند و قسمتی به آنها داده شود نه این که بعضی از افراد بخیل، شبانه این کار را انجام دهند تا کسی با خبر نشود.
- ↑ معجم البلدان، ج۴، ص١۶٠؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج۴، ص١٣۶٩.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۴۸.
- ↑ محمد بن منکدر یکی از صوفیه و زهاد و تارکان دنیا بوده و تفکر درستی نداشته، اما صاحب ادعا بوده است.
- ↑ المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج۳، ص١۴٢؛ فروع کافی، ج۵، ص۷۳؛ بحار الانوار، ج۱۰۰، ص۸، حدیث ٣۶ و ج۴۶، ص۲۸۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۰، ابواب مقدمات تجارت، حدیث ۱؛ الجوزی، ابی الفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد بن علی، صفه الصفوه، حیدرآباد دکن هند، مطبعه مجلس دائره المعارف العثمانیه، ط ۲، ۱۳۸۸ ه، ١٩۶٨ م، ج۲، ص۷۹؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۷۳؛ کتاب المکاسب و المعایش، حدیث ١۵؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص١۶١. جامع احادیث الشیعه، ج۱۷، ص۷؛ بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۰۱؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه فی معرفه الائمه، بیروت، دار الاضواء للطباعة و النشر، ط ٢، ١۴٠٩ه، ۱۹۸۸م، ص۲۰۲؛ فی رحاب ائمه اهل البیت، ج۲، جزء ۴، ص٨، کتاب القاب الرسول و عترته (ضمن مجموعه نفیسه...) قم، منشورات مکتبه بصیرتی، ص۲۱۳.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۵۰.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَمْرٍو الشَّيْبَانِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ بِيَدِهِ مِسْحَاةٌ وَ عَلَيْهِ إِزَارٌ غَلِيظٌ يَعْمَلُ فِي حَائِطٍ لَهُ وَ الْعَرَقُ يَتَصَابُّ عَنْ ظَهْرِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَعْطِنِي أَكْفِكَ فَقَالَ لِي إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَتَأَذَّى الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمْسِ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَةِ»؛ فروع کافی، ج۵، ص٧۶، حدیث ١٣؛ بحار الانوار، ج۴٧، ص۵٧؛ الحر العاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۳؛ ابواب مقدمات تجارت، باب ۹، حدیث ۷.
- ↑ «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ إِنِّي لَأَعْمَلُ فِي بَعْضِ ضِيَاعِي حَتَّى أَعْرَقَ وَ إِنَّ لِي مَنْ يَكْفِينِي لِيَعْلَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنِّي أَطْلُبُ الرِّزْقَ الْحَلَالَ»؛ فروع کافی، ج۵، ص۷۷، حدیث ١۵؛ التستری، محمد تقی، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۰۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۳، حدیث ۹.
- ↑ «رُوِيَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ هُوَ يَعْمَلُ فِي حَائِطٍ لَهُ فَقُلْنَا جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاكَ دَعْنَا نَعْمَلْ لَكَ أَوْ تَعْمَلْهُ الْغِلْمَانُ قَالَ لَا دَعُونِي فَإِنِّي أَشْتَهِي أَنْ يَرَانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْمَلُ بِيَدِي وَ أَطْلُبُ الْحَلَالَ فِي أَذَى نَفْسِي وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَخْرُجُ فِي الْهَاجِرَةِ فِي الْحَاجَةِ قَدْ كَفَاهَا يُرِيدُ أَنْ يَرَاهُ اللَّهُ يُتْعِبُ نَفْسَهُ فِي طَلَبِ الْحَلَالِ»؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۹۹، حدیث ۳۰-۳۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص٢۴، حدیث ۱۱؛ التکامل فی الاسلام، ج۴، ص۳۹.
- ↑ «عَنْ هِشَامِ بْنِ أَحْمَرَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ وَ هُوَ فِي ضَيْعَةٍ لَهُ فِي يَوْمٍ شَدِيدِ الْحَرِّ وَ الْعَرَقُ يَسِيلُ عَلَى صَدْرِهِ فَابْتَدَأَنِي فَقَالَ نِعْمَ»؛ الطوسی، ابی جعفر، الغیبه، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه، ص۲۲۳؛ بحار الانوار، ج۴۷، ص۳۴۰.
- ↑ «عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: أَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ إِذَا هُوَ فِي حَائِطٍ لَهُ بِيَدِهِ مِسْحَاةٌ وَ هُوَ يَفْتَحُ بِهَا الْمَاءَ وَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ شِبْهَ الْكَرَابِيسِ كَأَنَّهُ مَخِيطٌ عَلَيْهِ مِنْ ضِيقِهِ»؛ فروع کافی، ج۵، ص۷۶.
- ↑ «عَنْ شُعَيْبٍ قَالَ: تَكَارَيْنَا لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَوْماً يَعْمَلُونَ فِي بُسْتَانٍ لَهُ وَ كَانَ أَجَلُهُمْ إِلَى الْعَصْرِ فَلَمَّا فَرَغُوا قَالَ لِمُعَتِّبٍ أَعْطِهِمْ أُجُورَهُمْ قَبْلَ أَنْ يَجِفَ عَرَقُهُمْ»؛ فروع کافی، ج۵، ص۲۸۹؛ بحارالانوار، ج۴۷، ص۵۷.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۵۱.
- ↑ او بعداً در شمار سران واقفیه قرار گرفت و توثیق نشده است درباره مذمت و نکوهش او رجوع شود به رجال کشی، ص۴٠۴ – ۴٠٣؛ جامع الرواه، ج۱، ص۵۴٧ و ۵۵١؛ رجال الطوسی، شیخ الطائفه، منشورات مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ط ١، ١۴١۵ه، ص۳۳۹؛ النجاشی ابی العباس، احمد بن علی، رجال النجاشی باشراف، آیة الله سبحانی، تحقیق محمد جواد نائینی، بیروت، دارالاضواء، ط ١، ١۴٠٨ ه، ج۲، ص۶٩؛ مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، النجف الاشرف، المطبعه المرتضویه، ۱۳۵۲، ج۲، ص۲۶۰-۲۶۱.
- ↑ «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) يَعْمَلُ فِي أَرْضٍ لَهُ قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَمَاهُ فِي الْعَرَقِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيْنَ الرِّجَالُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ قَدْ عَمِلَ بِالْيَدِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي فِي أَرْضِهِ وَ مِنْ أَبِي فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ هُوَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ آبَائِي(ع) كُلُّهُمْ كَانُوا قَدْ عَمِلُوا بِأَيْدِيهِمْ وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ الصَّالِحِينَ»؛ فروع کافی، ج۵، ص۷۵، حدیث ۱۰؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ابواب مقدمات تجارت، ص٢٣، حدیث ۶؛ بهج الصباعه فی شرح نهج البلاغه، ج۹، ص١٠٢-١٠١؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۹۸؛ احمد امین التکامل فی الاسلام، مطبعه الاداب فی النجف الاشرف، ١٣٨۵ ه، ١٩۶۵م، ج۴، ص٣٩.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۵۳.
- ↑ معجم البلدان، ج۵، ص۱۰۰؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج۴، ص١١٩٨.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۵۳.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۱۵۵.