|
|
(۳۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}} | | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = حق | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حقوق بشر در قرآن]] - [[حقوق بشر در فقه سیاسی]] - [[حقوق بشر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} |
| {{امامت}}
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حقوق بشر در قرآن]] | [[حقوق بشر در نهج البلاغه]] | [[حقوق بشر در فقه سیاسی]] | [[حقوق بشر در جامعهشناسی اسلامی]]</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | == مقدمه == |
| [[حق]] در لغت، مقابل [[باطل]] و به معنای [[واجب]]، [[ثابت]]، محکم و تردید ناپذیر،<ref> لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۱، «حق».</ref> و مطابقت و موافقت<ref>مفردات، ص ۲۴۶، «حق».</ref> به کار میرود. برخی از واژهپژوهان معاصر، آن را در برابر باطل و [[گمراهی]] دانسته و نوعی ثبوت به همراه [[مطابقت با واقع]] را وجه مشترک همه معانی یاد شده میداند. به گفته وی همه کاربردهای [[قرآنی]] این واژه یا مشتقات آن، مصداقی از همین معنایند {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«دستهای را رهنمایی کرده است و بر دستهای، گمراهی سزاوار است. بیگمان آنها به جای خداوند شیطانها را سرپرستان خویش گزیدند و میپندارند که رهیافتهاند» سوره اعراف، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان میکنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>.<ref> التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲. </ref>[[بشر]] نیز بر [[زن]] و مرد و مفرد و جمع اطلاق میشود. <ref>العین، ج ۶، ص ۲۵۹؛ لسانالعرب، ج ۴، ص ۶۰؛ مجمعالبحرین، ج ۳، ص ۲۲۲، «بشر».</ref> مفهوم نو از حق در [[رهیافت]] [[حقوق بشر]] با مفهوم [[حق در قرآن]] متفاوت است. اصطلاح " Human Rights " اصطلاحی نوپدید در عرف [[حقوق]] امروزی است که در [[زبان عربی]] به «حقوق الانسان» و در [[فارسی]] به «حقوق بشر» ترجمه شده است. این ترکیب، برگرفته از دو واژه " Human " به معنای [[انسان]] و " rights " به معنای حقوق است. <ref>.Oxford Dictionary of Law, p۷۳۲. </ref>[[حق]] در [[عرف]] [[حقوقی]]، [[امتیاز]] و نفعی متعلق به شخص است که قاعده [[حقوقی]] هر [[کشور]] در [[مقام]] [[اجرای عدالت]] از آن [[حمایت]] میکند و به او در [[تصرف]] در موضوع [[حق]] و منع دیگران از [[تجاوز]] به آن توان میدهد. <ref>فلسفه حقوق، ج ۳، ص ۴۲۰ - ۴۲۱. </ref> | | [[حق]] در لغت، مقابل [[باطل]] و به معنای [[واجب]]، [[ثابت]]، محکم و تردید ناپذیر،<ref> لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۱، «حق».</ref> و مطابقت و موافقت<ref>مفردات، ص ۲۴۶، «حق».</ref> به کار میرود. برخی از واژهپژوهان معاصر، آن را در برابر باطل و [[گمراهی]] دانسته و نوعی ثبوت به همراه [[مطابقت با واقع]] را وجه مشترک همه معانی یاد شده میداند. به گفته وی همه کاربردهای [[قرآنی]] این واژه یا مشتقات آن، مصداقی از همین معنایند {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«دستهای را رهنمایی کرده است و بر دستهای، گمراهی سزاوار است. بیگمان آنها به جای خداوند شیطانها را سرپرستان خویش گزیدند و میپندارند که رهیافتهاند» سوره اعراف، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان میکنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>.<ref> التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲. </ref>[[بشر]] نیز بر [[زن]] و مرد و مفرد و جمع اطلاق میشود. <ref>العین، ج ۶، ص ۲۵۹؛ لسانالعرب، ج ۴، ص ۶۰؛ مجمعالبحرین، ج ۳، ص ۲۲۲، «بشر».</ref> مفهوم نو از حق در [[رهیافت]] [[حقوق بشر]] با مفهوم [[حق در قرآن]] متفاوت است. اصطلاح " Human Rights " اصطلاحی نوپدید در عرف [[حقوق]] امروزی است که در [[زبان عربی]] به «حقوق الانسان» و در [[فارسی]] به «حقوق بشر» ترجمه شده است. این ترکیب، برگرفته از دو واژه " Human " به معنای [[انسان]] و " rights " به معنای حقوق است. <ref>.Oxford Dictionary of Law, p۷۳۲. </ref>[[حق]] در [[عرف]] [[حقوقی]]، [[امتیاز]] و نفعی متعلق به شخص است که قاعده [[حقوقی]] هر [[کشور]] در [[مقام]] [[اجرای عدالت]] از آن [[حمایت]] میکند و به او در [[تصرف]] در موضوع [[حق]] و منع دیگران از [[تجاوز]] به آن توان میدهد. <ref>فلسفه حقوق، ج ۳، ص ۴۲۰ - ۴۲۱. </ref> |
|
| |
|
| واژه حق در قرون وسطا تنها به معنای امتیاز داشتن کسی نسبت به چیزی یا کسی به کار میرفت و به تدریج پس از رنسانس معنای گستردهتری یافت. در قرن ۱۷ و ۱۸ [[جان]] لاک و ژان ژاک روسو بر نظریه [[حقوق]] طبیعی تأکید کردند: <ref> نک: حقوق طبیعی و تاریخ، ص ۲۲۰ - ۳۰۵. </ref> براساس این نظریه، هر [[انسانی]] از بدو [[تولد]] دارای آزادیهایی است که [[طبیعت]] آنها را به او بخشیده است. [[حیات انسانی]]، [[آزادی]]، [[مالکیت]] و مانند آنها در نظریه حقوق طبیعی با عنوان حق [[زندگی]]، [[حق آزادی]] و حق مالکیت یاد شد. بدین ترتیب، واژه حق در کاربرد جدیدش برخی از آزادیهایی را نیز دربرگرفت که حقوق طبیعی خوانده میشدند و افزون بر معنای "امتیاز داشتن"، معنای "[[آزاد]] بودن" یا "[[مباح]] بودن" را نیز شامل شد. برخلاف معنای نخست واژه حق، حقوق طبیعی انتقال ناپذیرند؛ یعنی نه خود فرد میتواند این حقوق را از خود سلب کند و نه هیچ نهاد دولتی یا غیر دولتی میتواند او را از دستیابی به این حقوق [[محروم]] کند؛<ref>ترمینولوژی حقوق، ص ۲۳۱، ۲۳۶ - ۲۳۷. </ref> اما در [[قرآن]] [[حق]] به معنای "آزاد بودن" هرگز به کار نرفته است. در برخی از [[آیات]] نیز حق بر "[[حکم تکلیفی]] الزامآور" دلالت میکند؛ مانند: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در داراییهایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بیبهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>.<ref>مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۳۵. </ref> و {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ }}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸.</ref>.<ref>الکشاف، ج۳، ص ۴۸۱؛ المیزان ج ۱۶، ص ۱۸۵. </ref>، از این رو به هیچ رو نمیتوان آن را به معنای [[حق]] طبیعی پنداشت.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | | واژه حق در قرون وسطا تنها به معنای امتیاز داشتن کسی نسبت به چیزی یا کسی به کار میرفت و به تدریج پس از رنسانس معنای گستردهتری یافت. در قرن ۱۷ و ۱۸ [[جان]] لاک و ژان ژاک روسو بر نظریه [[حقوق]] طبیعی تأکید کردند: <ref> نک: حقوق طبیعی و تاریخ، ص ۲۲۰ - ۳۰۵. </ref> براساس این نظریه، هر [[انسانی]] از بدو [[تولد]] دارای آزادیهایی است که [[طبیعت]] آنها را به او بخشیده است. [[حیات انسانی]]، [[آزادی]]، [[مالکیت]] و مانند آنها در نظریه حقوق طبیعی با عنوان حق [[زندگی]]، [[حق آزادی]] و حق مالکیت یاد شد. بدین ترتیب، واژه حق در کاربرد جدیدش برخی از آزادیهایی را نیز دربرگرفت که حقوق طبیعی خوانده میشدند و افزون بر معنای "امتیاز داشتن"، معنای "[[آزاد]] بودن" یا "[[مباح]] بودن" را نیز شامل شد. برخلاف معنای نخست واژه حق، حقوق طبیعی انتقال ناپذیرند؛ یعنی نه خود فرد میتواند این حقوق را از خود سلب کند و نه هیچ نهاد دولتی یا غیر دولتی میتواند او را از دستیابی به این حقوق [[محروم]] کند؛<ref>ترمینولوژی حقوق، ص ۲۳۱، ۲۳۶ - ۲۳۷. </ref> اما در [[قرآن]] [[حق]] به معنای "آزاد بودن" هرگز به کار نرفته است. در برخی از [[آیات]] نیز حق بر "[[حکم تکلیفی]] الزامآور" دلالت میکند؛ مانند: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در داراییهایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بیبهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>.<ref>مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۳۵. </ref> و {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ }}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸.</ref>.<ref>الکشاف، ج۳، ص ۴۸۱؛ المیزان ج ۱۶، ص ۱۸۵. </ref>، از این رو به هیچ رو نمیتوان آن را به معنای [[حق]] طبیعی پنداشت.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> |
|
| |
|
| ==تاریخچه و مبانی [[رهیافت]] [[حقوق بشر]]== | | == تاریخچه و مبانی [[رهیافت]] حقوق بشر == |
| مورّخان، ریشه اندیشههای [[حقوق]] بشری را به [[فیلسوفان]] رواقی در یونان باستان باز میگردانند،<ref>نک: حقوق بشر، ابوسعیدی، ص ۹۱ - ۱۲۰. </ref> چنانکه مطالعه درباره [[حقوق انسان]] در [[میراث]] [[اسلامی]] نیز بیسابقه نیست. از آنجا که مبنای حق در [[حقوق اسلامی]] خداست، حقوق انسان نیز نقطه مقابل تکالیفی است که او [[انسانها]] را به انجام دادنشان در [[زندگی]] وا داشته است. بر همین اساس، مهمترین [[وظیفه]] [[انسان]] [[عبودیت]] خداست که از [[راه]] ادای "[[حق الله]]" و "[[حقالناس]]" بدان عمل میشود. از مهمترین آثاری که در آن بر پایه [[قرآن]]، این حقوق فهرست شدهاند، [[رساله حقوق]] [[امام سجاد]]{{ع}} است. در این رساله، [[وظایف شرعی]] که بر عهده [[مسلمان]] است، از آن جهت که [[حقوقی]] را برای دیگران [[ثابت]] میکند، به عنوان [[حق ذکر]] شدهاند. از سوی دیگر، اندیشههای حقوق بشری را در آثار [[اندیشمندان]] مسلمان نیز میتوان پی گرفت. این [[اندیشهها]] که با عنوان [[عدالت]] و [[سیاست]] مُدُن تدوین شدهاند و در آثار بسیاری از حکیمان مسلمان، مانند [[فارابی]]<ref>نک: اندیشههای اهل مدینه فاضله، ص ۲۲۵ - ۲۳۰. </ref>،غزالی<ref>نک: معیار العمل، ص ۲۳۴. </ref>، [[ابن خلدون]] <ref>نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۵۴ - ۵۶، ۲۹۲ - ۲۹۵. </ref>، [[ابن سینا]] <ref>نک: الشفا، ص ۴۴۷ - ۴۵۵، «الهیات».</ref> و [[خواجه نصیرالدین طوسی]] <ref>نک: اخلاق ناصری، ص ۲۳۷ - ۲۴۲. </ref> وجود دارند، عموما با [[الهام]] از فیلسوفان یونانی همچون ارسطو وافلاطون به رشته تحریر درآمدهاند و بیشتر مبنای [[فلسفی]] دارند تا [[دینی]].
| |
|
| |
|
| بحث حقوق بشر از قرنهای ۱۷ و ۱۸ با [[صبغه]] حقوقی در اروپا و [[آمریکا]] پی گرفته شد و تا پایان قرن ۱۸ میلادی شماری [[بیانیه]] و اعلامیه نوشته شد که در آنها حق [[آزادی بیان]]، [[مذهب]]، مطبوعات و اجتماعات، [[حق]] [[مالکیت]]، [[حق حیات]] و [[حق]] [[مقاومت]] در برابر [[زور]] را [[حقوق]] نخستین هریک از [[شهروندان]] یاد شدند. مهمترین آنها اعلامیه حقوق [[انگلستان]] ۱۶۸۹، اعلامیههای حقوق منضم به [[قوانین]] اساسی ایالات متحده [[آمریکا]] ۱۷۷۶، اعلامیه [[حقوق بشر]] و [[اتباع]] فرانسه ۱۷۸۹، دو فقره اصلاحیه [[قانون اساسی]] ایالات متحده آمریکا ۱۷۹۱، اعلامیه حقوق مندرج در قانون اساسی فرانسه ۱۷۹۳ و اعلامیه حقوق و [[تکالیف]] مندرج در قانون اساسی فرانسه ۱۷۹۵ بودند.
| | == [[قرآن]] و مبانی حقوق بشر == |
| | === دیدگاه [[ناسازگاری]] [[قرآن]] و مبانی حقوق بشر === |
|
| |
|
| این بیانیهها پیرو مسائل [[اجتماعی]] و تحولات [[سیاسی]] نوشته شدند که در اروپا به وقوع پیوستند، از این رو مسائلی که در آنها یاد شدند، به نوعی در جهت محدود ساختن [[قدرت]] [[پادشاه]] و [[کلیسا]] در برابر [[مردم]] و نهادهای [[مدنی]] نوپا بودند. پس از [[استقلال]] آمریکا نیز کسانی که از اروپا به این قاره نو [[مهاجرت]] کرده بودند، با [[نگارش]] منشور [[آزادی]] و سپس مقدمهای بر قانون اساسی ایالات متحده کوشیدند تا مانع تکرار رخدادهای [[ناگواری]] شوند که از قدرت بیحد و [[حصر]] حکومتهای اروپایی به وقوع پیوسته بودند؛<ref>نک: آمریکا چگونه آمریکا شد، ص ۱۲۳ - ۱۴۷. </ref> اما آنچه سبب شد تا سرانجام، سندی با عنوان "اعلامیه جهانی حقوق بشر" به تصویب نزدیک به همه دولتهای [[جهان]] برسد، وقوع دو [[جنگ]] جهانی در دهههای آغازین قرن ۲۰ بود. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، سازمان [[ملل]] [[متحد]] تأسیس شد و سرانجام، اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸ میلادی در [[مجمع]] عمومی سازمان ملل متحد بیهیچ [[رأی]] مخالفی به تصویب رسید. <ref>حقایق اساسی درباره سازمان ملل متحد، ص ۲۵۴؛ حقوق بشر و حمایت بین المللی از آن، ص ۱۱ - ۱۷. </ref> مقدمه این اعلامیه، ضمن تأکید بر [[کرامت انسان]]، [[آزادی]]، [[صلح]] و [[عدالت]]، دربردارنده [[تعهد]] [[دولتها]] بر رعایت مؤثر حقوق بشر و گسترش اجرای آن است. خلاصه، مفاد اعلامیه بر [[مساوات]] میان [[انسانها]] در بهرهمندی از حقوق و آزادیهای [[انسانی]] بی در نظر گرفتن نژاد، رنگ، جنسیت، [[زبان]]، [[مذهب]]، [[عقیده]]، [[ملیت]]، [[ثروت]] و [محل] ولادت تأکید ورزیده است. <ref>اعلامیه جهانی حقوق بشر، ص ۹۰-۹۶. </ref>
| | === دیدگاه [[سازگاری]] [[قرآن]] و مبانی حقوق بشر === |
|
| |
|
| مسئله اصلی در تصویب و [[نگارش]] این اعلامیه، پایان دادن به [[درگیریها]] و مناقشاتی بود که [[زندگی]] عادی [[انسانها]] را ناممکن ساخته و [[آرامش]] نسبی زندگی را از میان برده بود و در واقع، هیچ مبنای مشخص [[فکری]] به عنوان اساس [[حقوق بشر]]، پیشاپیش مد نظر نگارندگان قرار نداشت و "[[هدف]] نگارندگان اعلامیه، تأمین این ۵ [[آرمان]] اساسی در زندگی[[بشر]] بود: [[آزادی]]؛ [[عدالت]]؛ [[نظم]]؛ [[امنیت]]؛ [[رفاه]]".<ref>حق، حکم و تکلیف، ص ۲۱۴. </ref> تصویب این اعلامیه و اعلامیههای دیگری که ضمانت اجرایی داشتند، مقارن با تحولاتی در حوزه [[اندیشه]] بود. [[رشد]] [[اومانیسم]] و فردیتگرایی در [[اندیشه غربی]] سبب شد تا برخی از [[دولتها]] حقوق بشر را تنها زاییده اندیشههای غربی بدانند، در نتیجه نگاه خوشبینانهای به آن نداشته باشند. <ref>برای مطالعه بیشتر ر. ک: حقوق بشر، فریمن، ص ۹۸. </ref> یکی از انتقادهای مهم به حقوق بشر این است که تفاوت [[واقعی]] انسانها با یکدیگر را نادیده گرفته و با توجه به اندیشه [[جهانی شدن]]، [[امپریالیسم]] [[فرهنگی]] را به بار میآورد. این مسئله مایه [[تسلط]] کشورهای غربی بر گفتمان حقوق بشر شده است،<ref>حقوق بشر، فریمن، ص ۱۳۷ - ۱۳۸. </ref> از اینرو تا امروز که نزدیک ۶۰ سال از تصویب این اعلامیه میگذرد، بحث درباره چگونگی اجرای مفاد حقوق بشر ادامه دارد.
| | == فهرستی از بارزترین حقوق بشر == |
| | === [[حق حیات]] === |
| | === [[حق آزادی]] === |
| | === [[حق تساوی بهرهمندی از حقوق]] === |
| | === حق [[حمایت]] قانون واقامه دعوا === |
| | === [[حق مصونیت حیثیت]]، [[حق مصونیت آبرو|آبرو]] و [[حق مصونیت حریم خصوصی|حریم خصوصی]] === |
| | === [[حق مالکیت]] === |
| | === [[حق احترام متقابل]] === |
| | === [[حق استقلال در اراده]] === |
| | === [[حق قرارداد]] === |
| | === [[حق تعامل]] === |
| | === [[حق مشارکت]] === |
|
| |
|
| برای ایجاد [[وفاق]] بین المللی در هنگام تصویب اعلامیه، نظریات حداقلی در نظر گرفته شد. بر این اساس، کمیسیون حقوق بشر به مبانی [[فلسفی]] حقوق بشر توجهی نشان نداد و بیش از آنکه مبانی [[دینداران]] یا لائیکها لحاظ شود، نگاهی عملگرایانه به مفاد اعلامیه بر کل آن [[حاکم]] بود، از این رو سعی شد تا نظر خاص [[دین]] یا گروه خاصی چیره نشود و فارغ از توافقی بر سر [[ارزشها]] و باورهای بنیادین، وفاق بر سر [[هنجارها]] و [[قواعد]] عملی به وجود آید؛<ref> Nonsense Upon Stilts: Bentham, Burke and Marx on the Rights of Man, P. ۱۵۱ , ۱۶۶ - ۲۰۹. </ref> اما از سوی دیگر، این مسئله سبب شد تا [[پیروان]] برخی از [[ادیان]] به دلیل [[تعارض]] بعضی مفاد اعلامیه با [[احکام دینی]] خود و تعارض [[اصول دین]] با مبانی سکولاریستی که با نگاهی غیر [[دینی]] ـ نه ضد دینی ـ [[حقوق بشر]] را مدون ساخته بود، به چالش برسند. <ref>حقوق بشر، فریمن، ص ۵۷. </ref> این چالش به بحثهای دامنهداری میان [[فقیهان]] و [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] انجامید، تا سرانجام دست به کار تدوین اعلامیههایی شدند که در آنها [[قرآن]] و [[شریعت اسلام]] معیار حقوق بشر قرار گرفت. گذشته از آنکه تدوین حقوق بشر با دیدگاهی خاص ـ اعم از دینی یا غیر دینی ـ شاید کاری مغایر با اهداف عملگرایانه [[حقوق]] بشری پنداشته شود؛ اما [[نگارش]] اعلامیههای حقوق بشر [[اسلامی]] را میتوان تلاشی برای عملی ساختن ایدههای حقوق بشر بر اساس قرآن دانست. این تلاش به صدور بیش از ۷ اعلامیه (یا طرح اعلامیه) مربوط به حقوق بشر اسلامی انجامید که مهمترین آنها اعلامیه قاهره است که در سال ۱۹۹۰ میلادی در اجلاس وزرای امور [[خارجه]] سازمان کنفرانس اسلامی به تصویب رسید. اعلامیههای دیگری نیز از سوی [[شورای اسلامی]] [[اروپا]] (۱۹۸۰ و ۱۹۸۱ لندن)، اجلاس [[کویت]] (۱۹۸۰ کویت) و سازمان کنفرانس اسلامی (۱۹۷۹ [[مکه]]) و (۱۹۸۱ [[طائف]]) صادر شده است. <ref> نظام بین المللی حقوق بشر، ص ۳۳۳ ـ ۳۴۴. </ref>
| | == جستارهای وابسته == |
| | | {{مدخل وابسته}} |
| اعلامیه حقوق بشر اسلامی، ضمن تأکید بر [[کرامت]] ذاتی [[انسان]]، در نخستین مادهاش خود [[انسانها]] را تنها در [[تحمل]] [[تکلیف]] مساوی دانسته و هیچ به [[تساوی]] در برخورداری از حقوق تصریحی ندارد. ماده ۲۴ آن نیز همه حقوق و آزادیهای مذکور در این [[سند]] را در گرو مطابقت با [[احکام]] [[شریعت اسلامی]] دانسته است. چون برخی از [[احکام فقهی]] [[اسلام]] صراحتا با مفاد حقوق بشر در تغایر یا تعارضاند، اعلامیه حقوق بشر اسلامی نیز به صورتی تقریبا مبهم بدانها پرداخته است؛ مانند مسئله [[تغییر]] [[دین]] که در ماده ۱۰ این [[سند]] بدان اشاره شده؛ اما تصریح روشنی در مورد مشخص ساختن جواز تغییر دین [[مسلمان]] یا [[اجبار]] دیگران به [[اسلام]] از این ماده به دست نمیآید؛ نیز نظیر عدم تبیین منشأ [[قدرت]] [[حکومت]] که در اعلامیه جهانی [[حقوق بشر]]، مردماند؛ اما در اعلامیه قاهره حکومت، امانتی است که به [[حاکم]] یا [[هیئت حاکمه]] سپرده شده و نباید در آن [[خیانت]] روا داشت؛ ولی مشخص نشده که این [[امانت]] را چه کس یا کسانی واگذاردهاند.
| |
| | |
| در شمار ویژگیهای دیگر این اعلامیه میتوان به ممنوعیت صریح [[بردهداری]] در ماده ۱۱، به رسمیت شناختن [[حق]] [[مالکیت]] ادبی و [[معنوی]] در ماده ۲۷، [[اذعان]] به [[برابری]] [[زن]] و مرد در حیثیت [[انسانی]] در ماده۶، [[مبارزه]] با [[استعمار]] و حق [[ستیز]] با آن در ماده ۱۱، فراهم آوردن محیط معنوی و [[دینی]] در ماده ۱۷، تصریح به [[حقوق]] [[کودکان]] در ماده ۷ و حقوق بشر دوستانه به هنگام [[جنگ]] در ماده ۳ اشاره کرد. <ref>نظام بین المللی حقوق بشر، ص ۴۴۵ - ۴۵۳. </ref> با این همه، بحث در مورد [[سازگاری]] حقوق بشر با [[قرآن]] و اسلام نیز ارائه [[راه]] حلهای گوناگون از سوی متفکران و [[اندیشمندان]] مسلمان برای برطرف ساختن چالش موجود میان حقوق بشر و اسلام همچنان ادامه دارد. نگاههای نو به [[تفسیر]] متون [[مقدس]] در سالهای اخیر، نیز برداشته شدن فاصلههای جغرافیایی بر اثر [[ارتباطات]] نوین بشری به مطالعاتی وسیعتر و تحقیقاتی پردامنه در جهت بررسی رابطه اسلام و قرآن با حقوق بشر انجامیده است. <ref>فلسفه حقوق بشر، نظریه حقوقی اسلام، مجموعه مقالات همایش بین المللی حقوق بشر. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
| |
| | |
| ==[[قرآن]] و مبانی حقوق بشر==
| |
| در حوزه [[اندیشه]] [[اسلامی]]، در واکنش به اعلامیه حقوق بشر، برخی دیدگاههای موافق و [[مخالف]] پدید آمدند که در میان دو سر این جریان نیز طیفهای میانی هستند.
| |
| ===دیدگاه [[ناسازگاری]] [[قرآن]] و مبانی [[حقوق بشر]]===
| |
| این دیدگاه، از حقوق بشر از جهت ناسازگاری مبانیاش با قرآن [[انتقاد]] کرده و آیاتی از قرآن را [[شاهد]] مدعای خود برشمرده است. این [[تعارض]] از اصل به تدوین و باورمندی به چنین [[حقوقی]] از سوی [[انسانها]] بازمیگردد. از دیدگاه این متفکران، قرآن برای [[جهان]] و [[انسان]] پیوند [[تکوینی]] اصیلی [[معتقد]] است (نک: [[جن]] / ۷۲، ۱۶) که برای تدوین حقوق بشر نیز باید به این رابطه توجه کرد، وگرنه براساس عرف و [[قرارداد]] نمیتوان حقوق بشر را به [[درستی]] تشخیص داد، هر چند انسانها [[گمان]] کنند که در تدوین این [[حقوق]] موفق بودهاند. (کهف / ۱۸، ۱۰۴) نتیجه [[بیاعتنایی]] به رابطه میان انسان * و جهان، رویگردانی از [[دین حق]] است که از دیدگاه قرآن چیزی جز [[سفاهت]] نیست (بقره / ۲، ۱۳۰)، چنانکه برخی [[روایات]] در زمینه [[عقل]] نیز مؤیدند: العقلُ ما عُبِدَ به الرحمنُ. <ref>الکافی، ج ۱، ص ۱۱؛ بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۱۶. </ref> بر پایه عکس نقیض این سخن، آنچه با آن [[خدا]] [[پرستش]] نشود، به [[راستی]] عقل نیست و از همین رو است که قرآن کسانی را که از [[دین ابراهیم]]{{ع}} روی گرداندند، [[نادان]] و سفیه میشمرد. <ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۹۶. </ref> بر این اساس، کار [[قانونگذاری]] و [[تعیین]] حقوق تنها از آنِ خدا است<ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۱۰۲ - ۱۰۶. </ref>، زیرا اوست که هیچ کوچک و بزرگی از وی پنهان نیست: «... لا یعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمـوتِ ولا فِی الاَرضِ ولا اَصغَرُ مِن ذلِکَ ولا اَکبَرُ اِلاّ فی کِتـبٍ مُبین» ([[سبأ]] / ۳۴، ۳) و [[فراموشی]] در او [[راه]] ندارد: «... وما کانَ رَبُّکَ نَسیـّا». ([[مریم]] / ۱۹، ۶۴) خدا با دو منبع [[فطرت]] و [[وحی]]، [[حقوق انسان]] را پایه ریزی کرده است: «... فِطرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبدیلَ لِخَلقِ اللّهِ ذلِکَ الدّینُ القَیمُ ولـکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یعلَمون» ([[روم]] / ۳۰، ۳۰)؛ امّا منبع [[وحی]] ارجمندتر از [[فطرت]] است، به همین دلیل [[پیامبر]]{{صل}} قبل از [[دریافت وحی]] از پیش خود و از روی [[هوس]] سخن نمیگوید: «وما ینطِقُ عَنِ الهَوی * اِن هُوَ اِلاّ وحیٌ یوحی». ([[نجم]] / ۵۳، ۳ - ۴) بر همین پایه و به دلیل آنکه تنها [[خدا]] [[شناخت]] کاملی از رابطه اصیل [[جهان]] و [[انسان]] دارد، نیز با توجه به اینکه [[قرآن]] [[ولایت الهی]] را همه جانبه میداند، [[حکم]] تنها از آنِ خداست و [[بشر]] اصالتاً در [[قانونگذاری]] [[حق]] ندارد: «... اِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّهِ»... ([[یوسف]] / ۱۲، ۴۰ و ۶۷) و [[بیاعتنایی]] به [[قوانین الهی]] نیز نتیجهای جز ناکامی و [[گمراهی]] نخواهد داشت. (رعد / ۱۳، ۱۴) <ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۸۹ - ۱۲۵. </ref> شاید بتوان مهمترین ویژگی این دیدگاه را که براساس آن با تدوین [[حقوق بشر]] از جانب [[انسانها]] [[مخالفت]] شده است، این نکته دانست که [[عقل]] به معنای [[دانش]] و [[خرد]] اکتسابی گسسته از [[آیین الهی]]، [[سفاهت]] و [[نادانی]] است و در [[حقیقت]]، عقل نیست، از اینرو نمیتوان در شناخت هیچ مسئلهای به دارندگان چنین [[عقلی]] [[چشم]] دوخت؛ به ویژه در شناخت منابع حقوق بشر که امری [[اعتقادی]] است. <ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۹۶ - ۹۷. </ref> این دیدگاه، کاستیهای بنیادین دیگری برای حقوق بشر مدرن برمیشمرد: نادیده گرفتن [[فطرت انسان]]؛ [[غفلت]] از پیوند انسان با خدا. <ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۲۶۶. </ref> دیدگاه دیگری در نقد مبانی حقوق بشر از [[اعتراضات]] یاد شده پا را فراتر نهاده و [[معتقد]] است نگرشی که در آن خدا نادیده انگاشته شود، دیدگاهی [[الحادی]] است و اگر با چنین رویکردی، [[حقوقی]] برای بشر تدوین شود، بر «پوزیتویسم حقوقی» [[استوار]] است. <ref>نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۱۰۱ - ۱۰۲. </ref> مطابق دیده این گروه، از آنجا که خدا ریشه همه [[حقوق]] است، اگر او نادیده گرفته شود، هیچ حقی برای هیچ کس [[ثابت]] نمیشود. <ref> نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۱۲۲. </ref> [[پیروان]] این دیدگاه معتقدندکه تدوین [[حقوق بشر]] بر پایه حقوق طبیعی است <ref> نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۶. </ref> و ضمن اشکالاتی که به حقوق طبیعی وارد است، اعلامیه حقوق بشر نیز تناقضاتی دارد؛ از جمله در این اعلامیه بر «[[کرامت انسان]]» فراوان تأکید شده و بر همین اساس مثلاً [[مجازات]] «موهن، [[خشونت]] آمیز و ظالمانه» مطلقا [[ممنوع]] اعلام شده است، درحالیکه برای این [[کرامت]] هیچ مرزی بازگو نشده است. [[قرآن]] به کرامت انسان [[معتقد]] است: «ولَقَد کَرَّمنا بَنی ءادَمَ وحَمَلنـهُم فِی البَرِّ والبَحرِ ورَزَقنـهُم مِنَ الطَّیبـتِ وفَضَّلنـهُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضیلا» ([[اسراء]] / ۱۷، ۷۰)؛ اما همین [[انسان]] که [[خدا]] به او کرامت بخشیده، اگر [[آیات]] او را فراموش کند، از [[چارپایان]] [[پستتر]] و بهرهاش [[دوزخ]] است: «ولَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثیرًا مِنَ الجِنِّ والاِنسِ لَهُم قُلوبٌ لا یفقَهونَ بِها ولَهُم اَعینٌ لا یبصِرونَ بِها ولَهُم ءاذانٌ لا یسمَعونَ بِها اُولکَ کالاَنعـمِ بَل هُم اَضَلُّ اُولکَ هُمُ الغـفِلون» ([[اعراف]] / ۷، ۱۷۹؛ نیز [[محمد]]{{صل}} / ۴۷، ۱۲) و بدترین جنبندگان: «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الَّذینَ کَفَروا فَهُم لا یؤمِنون». ([[انفال]] / ۸، ۵۵) به این ترتیب، قرآن برای انسان کرامتی [[تکوینی]] [[باور]] دارد؛ اما در اعلامیه حقوق بشر نادیده گرفته شده که انسان به جهت داشتن همین کرامت [[وظایف]] سنگینی دارد که عدم انجام دادن آنها او را از [[انسانیت]] فرو میاندازد. <ref> نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۸۳ - ۲۸۹. </ref> در این دیدگاه، [[کرامت انسانی]] و مرز آن، اساس [[تعیین]] [[حدود آزادی]] و انواع مجازاتهای [[کیفری]] است. <ref>برای تفصیل مطلب رک به: همان، ص ۳۰۱ ـ ۴۰۰. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
| |
| ===دیدگاه [[سازگاری]] قرآن و مبانی حقوق بشر===
| |
| برخی دیگر از متفکران که ریشه [[حقوق بشر]] را [[حقوق]] طبیعی میدانند، تعارضی میان کلیت حقوق مندرج در اعلامیه حقوق بشر و [[مبانی اسلام]] نمیبینند و از آنجا که اعلامیه بر [[مقام]] ذاتی [[انسان]] تکیه دارد، آن را در جهت [[آموزههای قرآنی]] درباره انسان قلمداد میکنند. براین اساس، معتقدند که این اعلامیه را نه غربیان بلکه میبایست [[مسلمانان]] صادر میکردند که به [[کرامت]] ذاتی انسان [[اعتقاد]] داشته و او را از مظاهر [[الوهیت]] دانستهاند: «واِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلکَةِ اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَةً»... (بقره / ۲، ۳۰)؛ [[سرشت]] وی را متمایل به [[نیکیها]]: «ونَفسٍ وما سَوّها * فَاَلهَمَها فُجورَها وتَقوها» ([[شمس]] / ۹۱، ۷ و ۸) و آن را معتدلترین و [[کاملترین]] سرشتها میدانند: «لَقَد خَلَقنَا الاِنسـنَ فی اَحسَنِ تَقویم». (تین / ۹۵، ۴) در این دیدگاه، اعلامیه حقوق بشر [[فلسفه]] است نه حقوق و پیش از [[کاوش]] فیلسوفانه و بررسی انطباق آن با [[اصول دین]]، با تصمیمهای [[سیاسی]] نمیتوان به رد یا پذیرش آن [[اقدام]] کرد. <ref> مجموعه آثار، ج ۱۹، ص ۱۴۰ - ۱۵۳، «نظام حقوق زن در اسلام».</ref> در مورد همین دیدگاه برخی معتقدند که حقوق اساسی و بنیادین انسان، رهاورد ضرورتها و مقتضیات خاص [[اجتماعی]] نیستند، بلکه [[حقوقی]] فطریاند و ریشه در [[قانونگذاری]] یا [[اراده]] [[حکومت]] ندارند، از این رو دیدگاه [[شریعت]] نیز درباره این حقوق، ارشادی است. <ref> رساله حقوق، ص ۱۵. </ref> دیدگاه دیگری در پی رفع [[تعارض]] میان مبنای [[حق]] در [[اسلام]] و مبانی حقوق بشر مدرن، [[معتقد]] است حق «[[آزاد]] بودن در [[انتخاب]]» را بر اساس مبانی [[اسلامی]] نمیتوان از هیچ [[انسانی]] گرفت، زیرا سلب چنین حقی با اصل [[ایمان]]، [[عدالت]] و [[اختیار]] در انتخاب [[راه هدایت]]، منافات دارد. با کاوش در [[آیات قرآن]] روشن میشود که دو مفهوم «حق بودن» و «حق داشتن» با یکدیگر متفاوتاند، از این رو با آنکه اسلام[[حق]] است و طریق [[هدایت]]، هیچ کس حق ندارد تا دیگری را به پذیرش آن وا دارد.
| |
| | |
| بر اساس این دیدگاه، [[فهم]] برخی از [[آیات قرآن]]، تنها از این [[راه]] شدنی است که بگوییم [[قرآن]] که طریق [[هدایت]] را سفارش میکند و بر [[حق]] میداند، برای [[انسانها]] [[حق]] [[انتخاب]] [[معتقد]] است و هیچ [[انسانی]] را به پذیرش راه حق وا نمیدارد: «لا اِکراهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَینَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ فَمَن یکفُر بِالطّـغوتِ ویؤمِن بِاللّهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروةِ الوُثقی».... (بقره / ۲، ۲۵۶؛ نیز [[یونس]] / ۱۰، ۹۹، ۱۰۸؛ غاشیه / ۸۸، ۲۱ - ۲۲)؛ پذیرش چنین حقی از سوی قرآن، بدین معناست که [[انسان]] به جهت [[کرامت]] انسانیاش در انتخاب [[مذهب]]، [[عقیده]] و [[روش زندگی]] [[آزاد]] است و [[خدا]] به او حق داده است که [[سعادت]] را به خواست خود برگزیند؛ یا از پذیرش آن خودداری ورزد. این دیدگاه در برخی از نسخههای خود با تحلیلی وجودشناختی از [[ایمان]]، [[آزادی]] را عنصر جدایی ناپذیر آن میداند و معتقد است [[نفی]] [[آزادی]] به ویژه [[آزادی اجتماعی]]، نه تنها با آموزههای قرآن [[سازگاری]] ندارد، به نابودی ایمان میانجامد. <ref>نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص ۱۹۹ - ۳۱۱؛ حق، حکم و تکلیف، ص ۲۸۸ - ۳۰۳. </ref> مفسری، سازگار با همین دیدگاه در [[تفسیر آیه]] ۲۵۶ [[سوره بقره]] / ۲ معتقد است چون اصول، اهداف و [[احکام اسلام]] برای [[رشد]] یافتگان از هر جهت بیان شده و در همین [[آیه]] کامل و جامع نمودار گشته، دیگر جایی برای [[اکراه]] نیست. <ref> پرتوی از قرآن، ج ۲، ص ۲۰۶. </ref> بعضی نیز در مورد [[باطل]] بودن ایمان شخص [[مکره]]، [[اجماع]] علمای [[مسلمانان]] را ادعا کرده و سخن برخی اروپاییان درباره این مطلب که [[اسلام]] [[مردم]] را به [[زور]] [[اسلحه]] [[مؤمن]] ساخته، افترایی [[کذب]] خواندهاند. <ref>المنار، ج ۱۱، ص ۴۸۴. </ref> برخی تفسیرهای [[اجتماعی]] قرآن نیز گرچه کمتر به مبانی [[حقوق بشر]] پرداختهاند، از مسائل آن بحث کردهاند که این، خود نشانه پذیرش اصل مسئله از سوی آنان است. <ref>برای نمونه نک: المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶؛ المیزان، ج ۴، ص ۱۱۷؛ مواهب الرحمن، ج ۱۰، ص ۳۷۴ - ۳۷۵؛ ج ۱۱، ص ۱۸۱. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
| |
| ==سنجش مفاد اعلامیه [[حقوق بشر]] با [[قرآن]]==
| |
| گذشته از [[سازگاری]] یا [[ناسازگاری]] مبانی حقوق بشر با اندیشههای [[حقوقی]] [[اسلام]]، بسیاری معتقدند در این اعلامیه، مسئله مهم، سازگاری یا ناسازگاری مفاد آن با [[قوانین اسلامی]] است، زیرا آنچه به لحاظ عملی در [[جهان]] اهمیت دارد، رعایت حقوق بشر است نه توجیه مبانی آن،<ref>نک: ناقد، ش ۳، ص ۳۷ - ۴۰، «نظریههای حقوق بشر».</ref> از این رو برخی از [[فقیهان]] و [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] به بررسی تطبیقی مفاد اعلامیه با [[احکام اسلام]] پرداختهاند و در این میان، برخی علیرغم ظاهر [[زیبا]] و خوشنمای مواد اعلامیه حقوق بشر آن را با [[تعالیم اسلام]] ناسازگار دانسته و یکی از [[ادله]] آن را [[تفسیر]] متفاوت تنظیم کنندگان آن از مفاهیمی همچون [[آزادی]]، [[امنیت عمومی]]، [[رفاه]]، [[آموزش و پرورش]] و... با تفسیر این مفاهیم در اسلام دانستهاند. <ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۲۶۰. </ref> از سوی دیگر قدرتهای [[حاکم]] در جهان امروز را ـ که با استناد به همین مواد حقوقی توانستهاند بر جهان [[تسلط]] پیدا کنند ـ افرادی ناشایسته [[اعتماد]] و دارای دیدگاههای [[صهیونیستی]] دانسته که گفته قرآن درباره اسلاف [[یهودی]] آنان، مبنی بر عدم اعتماد به آنان حتی در [[حفظ]] یک [[امانت]] کم بها، بر ایشان نیز صادق است ([[آل عمران]] / ۳، ۷۵)؛ چه رسد به [[حفظ امانت]] [[جهانی]]،<ref> فلسفه حقوق بشر، ص ۲۶۱، ۲۶۷ - ۲۷۱. </ref> در مقابل، بعضی [[مفسران]] نیز شواهدی تا اندازهای فراوان در [[اثبات]] سازگاری نسبی مفاد حقوق بشر با قرآن گرد آوردهاند. <ref>برای نمونه نک: پرتوی از قرآن، ج ۵، ص ۱۷۶ - ۱۷۷. </ref> گرچه سنجش تطبیقی مفاد حقوق بشر با یکایک [[آیات قرآن]] به شکل کامل آسان نیست، بحثهای دامنهداری که در موافقت و [[مخالفت]] [[سازگاری]] این مفاد با [[قرآن]] درگرفتهاند، به خودی خود نشانگر [[ضرورت]] بحث از چنین سنجشی هستند. آیاتی که در ادامه بررسی میشوند برپایه رابطه محتوای این [[آیات]] با یکی از مفاد [[حقوق بشر]] [[انتخاب]] شدهاند؛ مفادی که میتوان آنها را مهمترین موارد چالش برانگیز اعلامیه جهانی حقوق بشر با قرآن برشمرد.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
| |
| === [[حق حیات]]===
| |
| برخی [[فقیهان]] این [[حق]] را که در ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر به [[صراحت]] ذکر شده، به جهت اطلاقش، مغایر با [[شریعت اسلام]] تشخیص دادهاند. برایناساس، مطابق دو [[آیه]] از آیات قرآن، [[سوء]] استفاده از حق حیات سبب میشود، شرعا این حق از [[انسان]] گرفته شود: «واقتُلوهُم حَیثُ ثَقِفتُموهُم واَخرِجوهُم مِن حَیثُ اَخرَجوکُم والفِتنَةُ اَشَدُّ مِنَ القَتلِ»... (بقره / ۲، ۱۹۱)؛ «قـتِلوهُم یعَذِّبهُمُ اللّهُ بِاَیدیکُم ویخزِهِم وینصُرکُم عَلَیهِم ویشفِ صُدورَ قَومٍ مُؤمِنین» ([[توبه]] / ۹، ۱۴)؛ البته چنین فرمانهایی به سبب [[نقض]] [[پیمانها]] و قراردادهاست: «لا یرقُبونَ فی مُؤمِنٍ اِلاًّ ولا ذِمَّةً واُولکَ هُمُ المُعتَدون». (توبه / ۹، ۱۰) <ref>نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۱. </ref> نادیده گرفتن حق حیات، تنها در مسئله [[جهاد]] * نیست، بلکه اگر [[زندگی]] کسی با [[حیات]] [[اجتماع]] در [[تعارض]] باشد، باز این حق از او ستانده میشود؛ مانند «ولَکُم فِی القِصاصِ حَیوةٌ یـاُولِی الاَلبـبِ لَعَلَّکُم تَتَّقون». (بقره / ۲، ۱۷۹) <ref> نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۲۷۵. </ref> بعضی از [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] «... مَن قَتَلَ نَفسـًا بِغَیرِ نَفسٍ اَو فَسادٍ فِی الاَرضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعـًا ومَن اَحیاها فَکَاَنَّما اَحیا النّاسَ جَمیعـًا» ([[مائده]] / ۵، ۳۲) و آیات دیگر [[قتل]] و [[قصاص]]، یادآور شدهاند که دلیل یکسان دانستن [[قتل نفس]] با کشتن همه [[مردم]] در این آیه، افزون بر تأثیرات مخرّب [[اجتماعی]] و پیدایی [[عداوت]] در [[جامعه]] <ref> المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶. </ref> این است که هر [[انسانی]] به خودی خود [[حق حیات]] دارد و [[قتل]] هر کس در [[حکم]] [[تجاوز]] به حقی است که همه [[نفوس]] در آن مشترکاند. [[ارزش]] ذاتی این [[حق]] و [[حرمت]] آن سبب شدهاست تا حکم [[قصاص]] * برای جلوگیری از [[خونریزی]] بیشتر [[جعل]] شود، تا [[حیات انسانی]] از قتل * مصون بماند. <ref>فی ظلال القرآن، ج۲، ص ۸۷۷؛ من وحی القرآن، ج ۱۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷؛ المنار، ج ۲، ص ۱۲۵ - ۱۲۶. </ref> تأکید [[اسلام]] بر [[حفظ جان]] تا اندازهای است که در [[تفسیر]] «ومَن یقتُل مُؤمِنـًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خــلِدًا فیها وغَضِبَ اللّهُ عَلَیهِ ولَعَنَهُ واَعَدَّ لَهُ عَذابـًا عَظیمـا» ([[نساء]] / ۴، ۹۳) <ref>فلسفه حقوق بشر، ص ۱۸۴. </ref> گفته شده در دَوَران امر میان ترک [[واجب]] یا ارتکاب [[حرام]] و حفظ جان [[مؤمن]]، [[شریعت اسلام]] به جواز ترک واجب یا ارتکاب حرام برای [[حفظ]] این [[مصلحت]] [[حکم]] میکند. <ref> ذکری، ج ۴، ص ۶؛ مصباح الفقاهه، ج ۱، ص ۵۴۳؛ من وحی القرآن، ج ۷، ص ۴۰۱. </ref> [[ابنعباس]] در روایتی از [[پیامبر]]{{صل}} میگوید قاتلی که عمدی قتل کرده، [[توبه]] ندارد. <ref>سنن ابی داود، ج ۲، ص ۳۰۷؛ جامع البیان، ج ۵، ص ۱۳۷؛ السنن الکبری، ج ۸، ص ۱۶. </ref> افزون بر این، [[مفسران]] به [[آیات]] دیگری در این زمینه استناد کردهاند. (ر. ک: بقره / ۲، ۸۴؛ ۱۹۵؛ [[اسراء]] / ۱۷، ۳۳) <ref>برای نمونه نک: التحریر والتنویر، ج ۱، ص ۵۶۷؛ من وحی القرآن، ج ۴، ص ۸۶ - ۸۷؛ ج ۱۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۱۰۵ - ۱۰۸. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
| |
| === [[حق آزادی]]===
| |
| حق آزادی، ضمن آنکه [[روح]] [[حاکم]] بر اعلامیه [[حقوق بشر]] است، در مواد یکم، دوم، سوم و چهارم نیز بدان تصریح شده است. از مسائل این [[حق]]، [[آزادی]] * [[عقیده]] است که در ماده ۱۸ و ۱۹ اعلامیه ذکر و بر [[آزادی دین]] و ابراز [[عقاید]] نیز تأکید شده است؛ اما بعضی از [[مفسران]] معتقدند که [[قرآن]] [[آزادی عقیده]] را [[تشریع]] نکرده است، زیرا این تناقضی آشکار است که از یک سو [[مردم]] به [[راه]] [[توحید]] و [[نفی]] [[شرک]] فراخوانده شوند و از سوی دیگر به آنها به نپذیرفتن [[راه هدایت]] اجازه داده شود. <ref>المیزان، ج۴، ص ۱۱۷. </ref> به سخن دیگر، حصول عقیده ـ که همان [[درک]] [[تصدیقی]] است که در [[ذهن]] حاصل میشود ـ عملی اختیاری نیست تا بتوان برخی را از آن منع و برخی را در آن [[آزاد]] گذاشت و آنچه در مورد عقیده، تکلیفبردار است، لوازم عملی آن است؛ مثل [[دعوت]] به یک عقیده یا ردّ یک عقیده که [[آزادی]] در این موارد تابع [[قانون]] [[حاکم]] در هر [[جامعه]] است، بنابراین [[آیه]] «لا اِکراهَ فِی الدِّینِ» تنها در [[مقام اثبات]] این مطلب است که واداشتن افراد به «[[اعتقاد]] به [[دین]]» صحیح نیست، چون اعتقاد [[اکراه]] بردار نیست. <ref> المیزان، ج ۴، ص ۱۱۷. </ref> جمله «قَد تَبَینَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ» نیز تحلیلی بر این [[حقیقت]] است که چون حقایق دین با بیانات [[الهی]] و [[سنت نبوی]] کاملاً روشن است، معلوم است که [[رشد]] در [[پیروی]] [[دین]] و [[غیّ]] در ترک آن است، بنابراین اکراه در دین معنا ندارد. <ref>المیزان، ج ۲، ص ۳۴۳. </ref> به گفته برخی، از این آیه در زمینه آزادی عقیده آزادی [[تکوینی]] برداشت میشود نه [[تشریعی]]؛ یعنی [[قوانین]] حاکم بر [[آفرینش انسان]] به گونهای است که میتواند [[موحد]] یا ملحد باشد؛ اما از جهت تشریع و [[قانون الهی]] مجاز به پذیرش [[الحاد]] نیست، همانگونه که [[انسان]] از نظر [[تکوین]] در خوردن سم آزاد است؛ ولی از نظر تشریع[[حق]] ندارد [[حیات]] خود را به خطر اندازد. <ref>پلورالیسم دینی از منظر قرآن، ص ۳۱۷-۳۱۸. </ref> بعضی از باورمندان این دیدگاه، ضمن تأکید بر اینکه مرز [[آزادی]] در [[اسلام]] «[[قرب الی الله]]» است و هر چیزی که [[انسان]] را «از [[خدا]] باز دارد» [[ضد ارزش]] و [[ممنوع]] است، تنها [[پرسش]] برای [[فهم]] مسائل [[دینی]] را مجاز میدانند و به استناد [[آیه]] «واِن اَحَدٌ مِنَ المُشرِکینَ استَجارَکَ فَاَجِرهُ حَتّی یسمَعَ کَلـمَ اللّهِ ثُمَّ اَبلِغهُ مَأمَنَهُ ذلِکَ بِاَنَّهُم قَومٌ لایعلَمون» ([[توبه]] / ۹، ۶) سؤال و بحث [[علمی]] را جایز میشمرند، اگر بحثها تنها در محافل علمی و نزد کسانی انجام گیرد که [[توانایی]] پاسخ به «[[شبهات]]» دینی را دارند، و گرنه جایز نیست. <ref>نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳. </ref> در برابر، برخی معتقدند [[قرآن]] [[حق]] [[آزادی عقیده]] و بیان را برای کسانی که مخاطب آن هستند به رسمیت شناخته و نگاه [[حقوقی]] به این گونه حقی که قرآن برای انسان [[معتقد]] است، نتیجهاش این است که [[دولت اسلامی]] به عنوان طرف [[تعهد]] و [[تکلیف]] در همه حقها، در این مورد نیز باید [[حق]] آزادی عقیده را به کسانی که آنها را بر حق نمیداند، بدهد. <ref>حق، حکم و تکلیف، ص ۲۹۴. </ref> در همین جهت، بعضی از [[مفسران]] «لا اِکراهَ فِیالدِّینِ» (بقره / ۲، ۲۵۶) را یک «قاعده کبروی» از [[قوانین اسلام]] و «رکنی [[عظیم]]» از ارکان [[سیاسی]] اسلام برشمردهاند و با استناد به آیه «اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وجـدِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ»... (نحل / ۱۶، ۱۲۵) معتقدند که میتوان با [[اعتماد]] بر «... قَد تَبَینَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ»... (بقره / ۲، ۲۵۶) [[صراط مستقیم]] [[ایمان]] را بیفتنه و [[جنگ]] به همگان نشان داد، از این رو [[جهاد]]، جوهر [[دین]] و مطلوب ذاتی آن نیست، بلکه تنها بر اثر [[ضرورت]] [[امور سیاسی]] [[واجب]] میشود. <ref> المنار، ج ۳، ص ۳۹ ـ ۴۰. </ref> برخی از کسانی که معتقدند [[دین اسلام]] حق آزادی عقیده را به رسمیت شناخته، چنین [[استدلال]] میکنند که [[اسلام]] [[دینی]] [[تبلیغی]] است و دیگران را به [[ارتداد]] از [[دین]] خود و گرویدن به اسلام فرا میخواند. اگر اسلام به شکل کلی، [[حق]] [[آزادی عقیده]] را به رسمیت نشناخته باشد، [[تعارض]] پیش میآید، بنابراین پیشاپیش، این امکان را شدنی گرفته که هرکس میشود بر اساس مسیر فکریاش راهی غیر از [[راه]] حق را برگزیند. <ref>حق، حکم و تکلیف، ص ۲۹۶. </ref> در [[تأیید]] این مدعا افزون بر [[آیات]] پیشین، میتوان به آیات دیگری نیز استناد کرد. ([[آل عمران]] / ۳، ۶۴، ۱۱۰؛ [[مائده]] / ۵، ۶۵؛ [[یونس]] / ۱۰، ۹۹؛ کهف / ۱۸، ۲۹؛ عنکبوت / ۲۹، ۴۶ و...).
| |
| | |
| در موضوع [[رهایی]] از [[بردگی]] نیز که در بحث [[آزادی]] یاد میشود، همان [[مفسران]] که معتقدند از میان سه سبب اساسی بردگی، یعنی [[جنگ]] با [[کافران]] [[حربی]]، [[غلبه]] و گرفتن به [[زور]] و [[ولایت]]، اسلام دو سبب اخیر را رد کرد و آنها را مجوز [[بردهداری]] ندانست؛ اما سبب نخست را [[پایدار]] گذاشت، زیرا [[کافر حربی]] که با [[خدا]] و پیامبرش میستیزد و جز نابودی [[انسانیت]] و [[حرث]] و [[نسل]] [[هدف]] ندارد، از مزایای [[انسانی]] برخوردار نیست و باید او را به هر شکل که میشود، هر چند سلب آزادی، دفع کرد. <ref>المیزان، ج ۶، ص ۳۴۴ ـ ۳۴۶. </ref> بردهداری به استناد برخی از [[آیات قرآن]] [[مشروع]] است. این آیات، ضمن به رسمیت شناختن بردهداری، برای آن قوانینی یاد میکنند؛ مانند آیات [[ازدواج]] بردگان: «... فَمِن ما مَلَکَت اَیمـنُکُم مِن فَتَیـتِکُمُ المُؤمِنـتِ واللّهُ اَعلَمُ بِایمـنِکُم بَعضُکُم مِن بَعضٍ فانکِحوهُنَّ بِاِذنِ اَهلِهِنَّ وءاتوهُنَّ اُجورَهُنَّ»... ([[نساء]] / ۴، ۲۵) و [[قصاص]] درباره آنان: «یـاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ القِصاصُ فِی القَتلَی... والعَبدُ بِالعَبدِ».... (بقره / ۲، ۱۷۸) بعضی از صاحبنظران معتقدند اسلام فراوان در جهت [[لغو]] تدریجی بردهداری سعی داشته و با وضع [[قوانین]] خاص، این [[سنت]] از میان [[مسلمانان]] رخت بربسته است؛ از جمله این قوانین، کفّاره قسم: «لا یؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغوِ فی اَیمـنِکُم ولـکِن یؤاخِذُکُم بِما عَقَّدتُمُ الاَیمـنَ فَکَفّـرَتُهُ اِطعامُ عَشَرَةِ مَسـکینَ مِن اَوسَطِ ما تُطعِمونَ اَهلیکُم اَو کِسوَتُهُم اَو تَحریرُ رَقَبَةٍ» ([[مائده]] / ۵، ۸۹)، [[کفاره]] [[قتل]] غیر عمد: «ومَن قَتَلَمُؤمِنـًا خَطَـ ٔ ًا فَتَحریرُ رَقَبَةٍ مُؤمِنَةٍ ودِیةٌ مُسَلَّمَةٌ اِلی اَهلِهِ»... ([[نساء]] / ۴، ۹۲) و کفاره ظهار است: «والَّذینَ یظـهِرونَ مِن نِساهِم ثُمَّ یعودونَ لِما قالوا فَتَحریرُ رَقَبَةٍ مِن قَبلِ اَن یتَماسّا»... ([[مجادله]] / ۵۸، ۳) که در آنها [[آزاد]] کردن [[بنده]]، یکی یا بخشی از کفّارات است.
| |
| | |
| [[اسلام]] از یک سو با تأکید بر [[کرامت]] ذاتی [[انسان]] ([[اسراء]] / ۱۷، ۷۰) و ذاتی نبودن [[بردگی]] و از سوی دیگر با وضع [[قوانین]] ویژه، تمهیداتی را برای نابودی [[بردهداری]] فراهم ساخت. <ref> تحقیق در دو نظام حقوق جهانی بشر، ص ۴۴۳ - ۴۴۸. </ref> در این جهت، یکی از [[مفسران]] در [[تفسیر]] «قُل یـاَهلَ الکِتـبِ تَعالَوا اِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وبَینَکُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِکَ بِهِ شیـ ٔ ًا ولا یتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ» (آلعمران / ۳، ۶۴) [[معتقد]] است همه، در اصل [[آفرینش]] و مواهب آن از یک گوهرند و [[اختلاف]] در رنگ و نژاد نباید خاستگاه [[تبعیض]] باشد. [[نفی]] اتخاذ ارباب، سرباز زدن از [[تحمیل]] عارضه [[اجتماعی]] و [[نظام]] [[غیر طبیعی]] اربابیابی است. <ref>پرتوی از قرآن، ج ۵، ص ۱۷۶ - ۱۷۷. </ref> [[آیات]] دیگری را نیز در [[تأیید]] این [[اندیشه]] میتوان یافت؛ مانند [[آل عمران]] / ۳، ۶۴، ۷۹ - ۸۰ و [[اعراف]] / ۷، ۱۵۷.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
| |
| ===[[حق]] [[تساوی]] بهره مندی از [[حقوق]]===
| |
| مواد دوم، هفتم و دهم اعلامیه [[حقوق بشر]] از یک سو همه [[انسانها]] را دارای [[حق]] بهرهمندی از حقوق مندرج در اعلامیه میداند و از سوی دیگر بر [[اعمال]] [[قانون]] برای همه انسانها بی هیچگونه تبعیضی تأکید میکند. مسلما تساوی همه در برخورداری از [[حقوق]]، با [[فقه اسلامی]]، نیز بعضی از [[آیات قرآن]] ناسازگار است. باورمندان به این [[ناسازگاری]] که به استناد «اِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّهِ» ([[یوسف]] / ۱۲، ۴۰؛ نیز [[مائده]] / ۵، ۵۰) معتقدند [[قرآن]]، [[حکم]] [[تشریع]] را در انحصار [[خدا]] میداند،<ref>معنویت تشیع، ص ۱۱۶ - ۱۱۷. </ref> [[تساوی]] در بهرهمندی از حقوق را نیز برپایه همین استناد نمیپذیرند، از اینرو با توجه به مسائلی مانند تفاوت [[حر]] و [[عبد]]، تفاوت [[زن]] و مرد و تفاوت [[مسلمان]] و نامسلمان در دیه، [[قصاص]]، [[مالکیت]] و [[میراث]] معتقدند هرچند قرآن در مورد مسائلی مانند [[ارث]] چنین فرموده است: «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الولِدانِ والاَقرَبونَ ولِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الولِدانِ والاَقرَبونَ مِمّا قَلَّ مِنهُ اَو کَثُرَ نَصیبـًا مَفروضا» ([[نساء]] / ۴، ۷) <ref> معنویت تشیع، ص ۱۳۰. </ref> هرگز به تساوی در وزن و [[ارزش]] [[اجتماعی]] و حقوق مجعول [[معتقد]] نیست: «... لِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الاُنثَیینِ»... (نساء / ۴، ۱۱)، بلکه همه افراد [[جامعه]] را تنها در برابر [[قانون]] مساوی میداند و این [[مساوات]] فقط از حیث [[اجرای قانون]] است؛ نه برخورداری از حقوق. <ref> معنویت تشیع، ص ۱۲۸. </ref> برخی از [[مفسران اهل سنت]] به بررسی [[حکمت]] احکامی پرداختهاند که در آنها عدم تساوی بهرهمندی از حقوق هست و چه بسا درپی آن بودهاند که احکامی مانند مسئله ارث را در [[ارتباط]] با شرایط اجتماعی [[روزگار]] [[نزول قرآن]] [[تفسیر]] کنند. ایشان معتقدند که حکمت نصف بودن دیه زن نسبت به مرد، به منفعتی بازمیگردد که [[خانواده]] با فقدان مرد از دست میدهد. این [[منفعت]] بیشتر از سودی است که با فقدان زن از دست میرود. در ارث نیز دلیل تفاوت همین مسئله است که مردان ادارهکنندگان [[اقتصادی]] [[خانوادهها]] هستند، بنابراین سهم بیشتری از ارث به آنان میرسد. این [[مفسران]]، ضمن آنکه [[روایات]] دیه را مختلف و [[متعارض]] میخوانند، در نتیجه معتقدند که [[فقها]] در این مسئله [[اختلاف]] دارند، سرانجام در [[تفسیر آیه]] دیه ([[نساء]] / ۴، ۹۲) نتیجه میگیرند که طبق [[آیات قرآن]]، [[امر]] دیه موکول به عرف و تراضی طرفین است؛<ref>المنار، ج ۵، ص ۳۳۶. </ref>
| |
| نیز [[آیه]] [[قصاص]] (بقره / ۲، ۱۷۸) را بیانگر گونهای [[تساوی]] در اِعمال [[قانون]] میان همه طبقات [[اجتماعی]] میدانند و معتقدند که اِعمال قصاص برای [[انسان]] [[آزاد]] و برده، نیز [[زنان]] مینمایاند [[قرآن]] به هیچ [[طبقه اجتماعی]] در [[مصونیت]] از [[مجازات]] [[اذن]] نمیدهد. <ref>المنار، ج ۲، ص ۱۲۶. </ref> بر پایه [[آیات]] دیگری نیز مرد و [[زن]] در پیشگاه [[خدا]] یکساناند و تنها عامل برتریشان در [[اعمال نیک]] است: «... اَنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عـمِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی».... ([[آل عمران]] / ۳، ۱۹۵) <ref>المنار، ج ۴، ص ۳۰۵ - ۳۰۶. </ref> بعضی [[مفسران]]، عدم تساوی در بهرهمندی [[حقوق]] را عادلانه شمردهاند، زیرا براساس واقعیات [[زندگی]]، مردان «[[متصرف]] و مولّد و مدبّر» و [[سرپرست]] و مدیر زندگی[[زن]] هستند؛ اما زن از جهت ساختمان جسمی و [[روحی]] و [[تعهد]] زندگی داخلی و حمل و وضع، نمیتواند مولد و [[متعهد]] زندگی دیگران باشد، از اینرو چون زندگی مصرفی زنان را مردان باید تأمین کنند، [[حق]] [[دارایی]] و [[ارث]] آنان نصف مردان است. با در نظر گرفتن مسئولیتهای [[مالی]] مردان در قبال [[خانواده]]، دارایی مستقیم و نامستقیم زنان، مساوی یا بیش از مردان میشود. <ref>پرتوی از قرآن، ج ۶، ص ۳۲؛ من وحی القرآن، ج ۷، ص ۹۷. </ref> در واقع، به نظر این مفسران، [[اسلام]] با وضع [[احکام]] ارث و دیه [[مالکیت]] را برای زنان به رسمیت [[شناخت]] و حقوق آنان را استیفا کرد<ref>فی ظلال القرآن، ج۱، ص ۵۷۶، ۵۸۶ - ۵۸۸. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
| |
| === حق [[حمایت]] قانون واقامه دعوا===
| |
| مواد ۷ و ۸ اعلامیه جهانی [[حقوق بشر]] در بردارنده [[حق]] حمایت از قانون و [[اقامه دعوا]] در [[مراجع]] [[صالح]] است. هرچند [[قرآن]] همواره [[پیروان]] خود را به گذشت سفارش میکند، در [[آیه]] ۴۱ [[شوری]] / ۴۲ [[حق]] [[یاری]] جستن را برای ستمدیده به رسمیت میشمرد: «ولَمَنِ انتَصَرَ بَعدَ ظُـلمِهِ فَاُولکَ ما عَلَیهِم مِن سَبیل». برخی با استناد به این آیه گفتهاند که ستمدیده حق دارد از خود به هر شکل که میتواند [[دفاع]] کند و کسی نمیتواند مانعش شود<ref>رساله حقوق، ص ۸۸. </ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
| |
| ===[[حق]] [[مصونیت]] حیثیت، [[آبرو]] و [[حریم خصوصی]] افراد===
| |
| در ماده ۱۲ اعلامیه [[حقوق بشر]]، این حق آمده است. بعضی از [[مفسران]] ذیل آیه «یـاَیهَا الَّذینَ ءامَنُوا اجتَنِبوا کَثیرًا مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعضَ الظَّنِّ اِثمٌ ولا تَجَسَّسوا»... (حجرات / ۴۹، ۱۲) با [[یادآوری]] این مطلب که قرآن [[پرهیز]] از [[سوءظن]] و دخالت خودسرانه در حریم خصوصی [[مردم]] را سفارش میکند، معتقدند که این موضوع در [[اسلام]] از موضوعات مهم [[تشریع]] شده و فراتر از توصیهای [[اخلاقی]]، مسئلهای [[شرعی]] و از اصلیترین مبادی در [[نظام اجتماعی]] اسلام است. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۳۴۶. </ref> [[آیات]] ۲۷ [[نور]] / ۲۴، حجرات / ۴۹، ۱۱ و همزه / ۱۰۴، ۱ به نمونههای دیگری از همین حق اشاره دارند.<ref>علی مهجور|مهجور، علی، حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.</ref>
| |
| ===حق [[مالکیت]]===
| |
| ماده ۱۷ اعلامیه حقوق بشر، حق مالکیت را برای همگان به رسمیت میشناسد. به دیده برخی مفسران، هر چند در پارهای از [[احکام]]، قرآن به عدم [[تساوی]] [[حکم]] کرده، در موضوع مالکیت براساس آیه ۳۲ [[نساء]] / ۴ میان [[زنان]] و مردان تفاوتی نمیگذارد و هرکس [[مالک]] دسترنج خود است: «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکتَسَبوا ولِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ»...، به گونهای که دیگری حق ندارد به آن [[تجاوز]] کند. <ref>من وحی القرآن، ج ۷، ص ۲۱۹.</ref> در زمینه به رسمیت شناختن حق مالکیت، به شکل کلی نیز استناد به آیاتی مانند آیه ۲۹ [[سوره نساء]] / ۴ شدنی است.
| |
| | |
| به [[آیات]] دیگری نیز میتوان برای مفاد [[حقوق بشر]] استناد کرد: به [[اسراء]] / ۱۷، ۳۱، انعام / ۶، ۱۴۰ و ممتحنه / ۶۰، ۱۲ در اشاره به [[حقوق]] [[کودک]]، به [[شوری]] / ۴۲، ۳۸ درباره [[حق]] [[مشارکت]] [[آزاد]] در امور داخلی [[کشور]]،<ref>احکام القرآن، ج ۲، ص ۳۳۰؛ الفرقان، ج ۲۶، ص ۲۲۱ - ۲۲۲.</ref> به [[توبه]] / ۹، ۶ در مورد حق پناهجویی،<ref>روض الجنان، ج ۹، ص ۱۷۷.</ref> به [[انسان]] / ۷۶، ۳، کهف / ۱۸، ۲۹ و زمر / ۳۹، ۱۸ در زمینه [[آزادی عقیده]]. <ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۱۲۳؛ من وحی القرآن، ج ۱۴، ص ۳۲۱؛ ج ۱۹، ص ۳۱۹.</ref>.<ref>[[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
| |
| | |
| ==جستارهای وابسته== | |
| {{فهرست اثر}} | |
| {{ستون-شروع|5}}
| |
| * [[حق الله]] | | * [[حق الله]] |
| * [[حق پیامبر]] | | * [[حق پیامبر]] |
خط ۹۰: |
خط ۵۸: |
| * [[حق حاکم]] | | * [[حق حاکم]] |
| * [[حق حاکمیت]] | | * [[حق حاکمیت]] |
| | * [[حق حیات]] |
| | * [[حق آزادی]] |
| | * [[حق تساوی بهره مندی از حقوق]] |
| | * [[حق حمایت قانون]] |
| | * [[حق اقامه دعوا]] |
| | * [[حق مصونیت حیثیت]] ([[حق مصونیت آبرو|آبرو]]) |
| | * [[حق حریم خصوصی افراد]] |
| | * [[حق مالکیت]] |
| | * [[حق احترام متقابل]] |
| | * [[حق استقلال در اراده]] |
| | * [[حق قرارداد]] |
| | * [[حق تعامل]] |
| | * [[حق مشارکت]] |
| * [[حق فقراء]] | | * [[حق فقراء]] |
| * [[رابطه حق و تکلیف]] | | * [[رابطه حق و تکلیف]] |
خط ۱۰۰: |
خط ۸۱: |
| * [[خشونت]] | | * [[خشونت]] |
| * [[غلظت]] | | * [[غلظت]] |
|
| | {{پایان مدخل وابسته}} |
| {{پایان}}
| |
| {{پایان}} | |
|
| |
|
| ==منابع== | | == منابع == |
| | {{منابع}} |
| # [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱''']] | | # [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[علی مهجور|مهجور، علی]]، [[حقوق بشر (مقاله)|مقاله «حقوق بشر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱''']] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| ==پانویس== | | == پانویس == |
| {{پانویس2}} | | {{پانویس}} |
|
| |
|
| [[رده:حقوق بشر]]
| |
| [[رده:حقوق]]
| |
| [[رده:حق]] | | [[رده:حق]] |
| | |
| {{ارزشهای اجتماعی}} | | {{ارزشهای اجتماعی}} |