احتجاج: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[احتجاج در قرآن]] - [[احتجاج در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[احتجاج در قرآن]] | [[احتجاج در حدیث]] | [[احتجاج در کلام اسلامی]] | [[احتجاج در فلسفه اسلامی]] | [[احتجاج در عرفان اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[برهان (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''احتجاج''' اقامه حجّت و دلیل برای اثبات حقّ<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref>.
'''احتجاج''' به‌ معنای اقامه [[حجّت]] بر مدّعاست. موضوع احتجاج در [[قرآن کریم]] از واژه [[حجّت]] که در برخی [[آیات]] آمده است، استفاده شده و در همه موارد درباره [[اثبات]] [[حقّ]] به‌کار رفته است. احتجاج می‌تواند به صورت قولی باشد و یا به صورت عملی. احتجاج دارای اهدافی است که برخی از آنها عبارت‌اند از: [[اثبات ربوبیت خداوند]]؛ [[اثبات جهان آخرت]] و [[نفی استبعاد منکران معاد]] و [[اثبات رسالت پیامبران]].


==واژه‌شناسی لغوی==
== معناشناسی ==
*احتجاج از باب افتعال به‌ معنای اقامه حجّت بر مدّعا است. "به چیزی احتجاج کرد یعنی آن را حجّت قرار داد" <ref>{{عربی|" احتجّ بالشّیء أی اتّخذه حجّةً "}}؛ لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۵۴، حجج.</ref>. حجّت در لغت به‌معنای دلیل و برهان است و علّت نام‌گذاری آن به حجّت، این است که از ریشه "حجّ" به‌معنای قصد گرفته شده و دلیلی که با آن مدّعا اثبات می‌شود، مقصود شخص احتجاج‌کننده است<ref> لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۵۲، تاج‌العروس، ج‌۳، ص‌۳۱۴، حجج.</ref>. یا به واسطه دلیل، اثبات مدّعا قصد می‌شود<ref> تفسیر آسان، ج‌۵، ص‌۱۱۶.</ref>. یا آن‌که دلیل، خود قصد اثبات مدّعا را دارد<ref> منهج الصادقین، ج‌۳، ص‌۴۶۵.</ref>. به  گفته برخی، حجّت، دلالت روشن برای اثبات مقصد حق و درست است<ref> مفردات، ص‌۲۱۹، «حجّ»؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۶۸.</ref>. و براساس نقل برخی دیگر، حجّت، چیزی است که بر صحّت ادّعا دلالت می‌کند<ref> التعریفات، ص۱۱۲؛ التحریروالتنویر، ج۸، ص۱۵۱.</ref><ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref>.
احتجاج به‌ معنای اقامه [[حجّت]] بر مدّعاست. "به چیزی احتجاج کرد یعنی آن را [[حجّت]] قرار داد"<ref>{{عربی|" احتجّ بالشّیء أی اتّخذه حجّةً "}}؛ لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۵۴، حجج.</ref>. [[حجّت]] در لغت به‌معنای [[دلیل]] و [[برهان]] است<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref>.
*حجّت در منطق، تصدیقات معلومی است که باعث نیل به شناخت تصدیق مجهول می‌شود<ref> الاشارات والتنبیهات، ج‌۱، ص‌۲۶؛ المنطق، ص‌۲۳۲؛ شرح‌المنظومه، ج‌۱، ص‌۵۷ـ‌۶۰.</ref>. و آن بر سه قسم است: قیاس، استقرا و تمثیل. قیاس نیز از جهت مادّه، به صناعات خمس  (برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه) تقسیم می‌شود<ref> الاشارات والتنبیهات، ج‌۱، ص‌۲۸۸۷ـ‌۲۹۷.</ref>. و در اصول فقه، دلیلی است که واسطه اثبات احکام شرعی برای متعلّق خود باشد<ref> فرائدالاصول، ج‌۱، ص‌۵۱؛ اصول‌الفقه، ج‌۲، ص‌۱۲.</ref><ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref>.


==احتجاج در قرآن==
امروزه اصطلاحاتی نظیر محاجّه، مناظره، بحث و [[جدل]]، در معانی مترادف و نزدیک به یکدیگر استعمال می‌شوند. در [[فرهنگ]] [[سیاسی]] به گفتگوی دو یا چند نفر درباره موضوعی که بحث‌ کنندگان در آن اتفاق‌نظر نداشته باشند و هر کس بکوشد، با آوردن [[دلایل]] و شواهد، نظر خود را ثابت کند، اطلاق می‌گردد و اصولاً یکی از راه‌های مهم و رایج حل [[تنازع]] با [[دوست]]، مخالف با [[دشمن]] است<ref>علی‌اکبر آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص ۴۶۲-۴۶۳.</ref>


==حقیقت احتجاج==
== احتجاج در قرآن ==
{{اصلی|احتجاج در قرآن}}
موضوع احتجاج در [[قرآن کریم]] از واژه [[حجّت]] که در برخی [[آیات]] آمده است، استفاده می‌شود<ref>سوره بقره، آیه ۱۵۰؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵؛ سوره انعام، آیه ۸۳؛ سوره شوری، آیه ۱۵ -۱۶؛ سوره جاثیه، آیه ۲۵.</ref>. این مفهوم، از [[آیات]] دیگری نیز قابل انتزاع است که در آنها به موارد ذیل پرداخته شده:
# [[اعجاز قرآن]] و تحدّی بر آن و دیگر [[معجزات]] که نوعی احتجاج عملی است<ref>سوره بقره، آیه ۲۳؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹؛ سوره مائده، آیه ۱۱۰؛ سوره اعراف، آیه ۱۱۷؛ سوره هود، آیه ۶۴.</ref>.
# احتجاج از راه [[مباهله]]<ref>سوره آل عمران، آیه۶۱.</ref>.
# احتجاج از راه مَثَل زدن و تشبیه<ref>سوره رعد، آیه ۱۶؛ سوره نحل، آیه ۷۶؛ سوره حج، آیه ۷۳؛ سوره آل عمران، آیه ۵۹.</ref>.
# سفارش به استفاده از [[حکمت]]، [[موعظه]] [[حسنه]] و [[جدال]] أحسن برای [[دعوت]] به [[حقّ]]<ref>سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref> و به‌کارگیری روش‌های مذکور<ref>سوره طه، آیه ۵۰؛ سوره سبأ، آیه ۴۶؛ سوره جمعه، آیه ۶.</ref>.
# [[آیات]] دیگری نیز که در آنها بر [[ربوبیت]] عام [[خداوند]] و [[معاد]] [[استدلال]] شده، با موضوع احتجاج در ارتباط است<ref>سوره انعام، آیه ۷۶؛ سوره یوسف، آیه ۳۹ ـ ۴۰؛ سوره طه، آیه ۵۰؛ سوره انبیاء، آیه ۶۳؛ سوره یس، آیه ۷۹ ـ ۸۱.</ref>.<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۰۴ ـ ۲۱۵.</ref>


==اقسام احتجاج==
== [[حقیقت]] احتجاج ==
در [[قرآن]]، کلمه [[حجّت]] در همه موارد درباره [[اثبات]] [[حقّ]] به‌کار رفته است؛ ازاین‌رو در برخی [[آیات]] به بالغه وصف شده که به‌معنای [[دلیل]] روشنی است که در [[اثبات]] مدّعا به نهایت متانت و [[قوّت]]<ref>روح‌المعانی، مج‌۵، ج‌۸۸، ص‌۷۶.</ref> و صحّت<ref>مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۵۸۷.</ref>. رسیده است<ref>سوره انعام، آیه ۱۴۸.</ref>. در [[آیه]] دیگری، [[حکمت]] ارسال [[رسولان]] از اساس، این دانسته شده است که [[مردم]] در برابر مؤاخذه و بازخواست [[خداوند]] حجّتی نداشته باشند: {{متن قرآن|رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref> پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.


===نخست: احتجاج قولی===
بررسی کاربردهای [[قرآنی]]، مفید این نکته است که هر جا از روی [[خصومت]] در برابر [[دلیل]] [[حقّ]]، مقاومتی صورت گرفته، به محاجّه که به‌معنای اقامه [[حجّت]] در برابر [[حجّت]] دیگر است<ref> المیزان، ج‌۲، ص‌۳۴۸.</ref>، تعبیر شده است. چنان‌چه در [[قرآن]]، کلمه [[حجّت]] در مورد مدّعای [[باطل]] به‌کار رفته، به اعتبار [[عقیده]] صاحب ادّعا و طرف مقابل و از باب مماشات با وی بوده است و در واقع [[حجّت]] نیست؛ ازاین‌رو بی‌درنگ پس از آن، قیدی ذکر شده که مبین این مطلب است؛ چنان‌که در مورد کسانی‌که درباره [[خداوند]] محاجّه می‌کنند، گفته شده: [[حجّت]] آنان [[باطل]] است<ref> سوره شوری، آیه ۱۵ -۱۶.</ref>.


===دوم: احتجاج عملی===
در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>برهان رسا از آن خداوند است، اگر می‌خواست شما همگان را رهنمایی می‌کرد؛ سوره انعام، آیه ۱۴۹.</ref> [[روایات]]، وجود [[انبیا]] و [[امامان]] را نیز [[حجّت]] ظاهری [[خداوند]] معرّفی کرده و بر این اساس [[خداوند]] با [[ارسال رسولان]]، در [[قیامت]] بر [[مردم]] احتجاج می‌کند؛ چنان‌که [[عقل]] را نیز [[حجّت]] [[باطنی]] [[خداوند]] دانسته‌اند<ref>نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۷۷۶.</ref>؛ بنابراین، احتجاج، به [[استدلال]] منطقی اختصاص ندارد<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۰۴ ـ ۲۱۵.</ref>.


==اهداف احتجاج==
== اقسام احتجاج ==
احتجاج اختصاصی به شیوه قولی و [[اقامه دلیل]] لفظی در قالب کلمات و جملات ندارد؛ بلکه می‌توان متناسب با موقعیت‌های خاص و به مقتضای آن، گاه با [[استدلال]] لفظی و [[دلیل]] قولی مطلبی را ثابت کرد و گاه نیز با عمل خاصّی حقّانیت مسأله‌ای را روشن‌ ساخت. [[احتجاجات]] [[قرآن کریم]] نیز متناسب با موقعیت زمانی و مکانی متفاوت است. گاهی جنبه قولی دارد و با [[استدلال]] قولی مطلب را ثابت می‌کند و گاهی جنبه عملی.


===نخست: اثبات ربوبیت خداوند===
=== نخست: احتجاج قولی ===
# '''[[ارجاع به فطرت]]:''' [[احتجاجات]] [[ابراهیم]] با [[آزر]] و [[قوم]] خود درباره [[عبادت]] [[بت‌ها]] و [[ستارگان]]، از [[احتجاجات]] قولی [[قرآن]] به‌شمار می‌آید که در آنها متناسب با زبان و فهم آنان سخن رفته است. [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} وقتی با [[بت‌پرستان]] [[سخن]] می‌گوید، با ارجاع آنان به وجدان و [[فطرت]] خویش، آنها را محکوم می‌کند<ref> المیزان، ج‌۱۴، ص‌۳۰۱; مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۸۶.</ref>.
# '''[[برهان]]:''' برهان، قیاسی منطقی است که از مقدّمات [[یقینی]] تشکیل شده و غرض از آن [[اثبات]] [[حقّ]]  است<ref>شرح المنظومه، ج‌۱، ص‌۳۲۲ـ‌۳۲۳.</ref>. احتجاج [[حضرت موسی]] با [[فرعون]]، جنبه [[برهان]] به خود می‌گیرد. [[موسی]] با این [[برهان]] که [[خلق]] و [[هدایت]] و راهبری همه نظام هستی در دست [[قدرت]] خداوندی است، [[حقّ]] را برای [[فرعون]] آشکار می‌سازد: {{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref> گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه ۵۰.</ref>.
# '''[[موعظه]] ([[خطابه]]):''' خطابه قیاسی است که مفید [[تصدیق]] ظنی باشد<ref> شرح المنظومه، ج‌۱، ص‌۳۲۲.</ref>. برخی از [[احتجاجات]] قولی [[قرآن]] به روش [[موعظه]] یا [[خطابه]] است. در آیه ‌۴۶ [[سوره سبأ]] برای ترغیب به [[قیام]] در [[راه خدا]]، به روش مذکور تصریح شده است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى}}<ref> بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید؛ سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref>. این روش احتجاج نیز مورد سفارش آیه ‌۱۲۵ [[سوره نحل]] واقع شده است: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ}}<ref> مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان؛ سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>.
# '''[[جدل]]:''' از دیگر [[احتجاجات]] قولی [[قرآن]]، استفاده از جدل برای [[اثبات]] [[حقّ]] است. در جدل، از اصولی استفاده می‌شود که طرف مقابل، آنها را قبول دارد و لازم نیست این اصول، مورد قبول طرف [[حقّ]] هم باشد<ref>شرح المنظومه، ج‌۱، ص‌۳۴۳.</ref>؛ چنان‌که در [[احتجاجات]] [[خدای سبحان]] با [[یهود]] و دیگران آمده است: اگر تصوّر شما این است که اولیای [[خداوند]] هستید، آرزوی [[مرگ]] کنید؛ در‌ حالی‌ که این کار را انجام نمی‌دهید: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>سوره جمعه، آیه ۶.</ref>. [[رسول‌ خدا]] {{صل}} در احتجاج خود با نصارای [[نجران]] که به [[دنیا]] آمدن بدون پدر [[عیسی]] را [[دلیل]] [[فرزند خدا]] بودن وی می‌دانستند، از اصل مورد قبول آنها که مخلوق بودن [[حضرت آدم]] است، استفاده و بدین وسیله، [[استدلال]] آنها را [[باطل]] کرده است.
# '''[[تمثیل]]:''' در بسیاری از [[احتجاجات]] [[قرآن]]، از مَثَل استفاده شده است؛ زیرا نوع [[مردم]]، از [[محسوسات]]، بیش‌تر متأثّر می‌شوند تا از [[برهان]] و استدلالات دیگر. بر این اساس، [[قرآن کریم]] از روش یاد ‌شده برای [[اثبات]] مطلب و تفهیم به دیگران بیش‌ترین استفاده را برده و مطالب عالی و بلند را به‌ویژه در مسائل [[توحید]] با یک مَثَل بیان کرده است؛ برای مثال درباره [[پرستش]] [[بت‌ها]] و معبودان [[باطل]]، می‌فرماید: آن معبودها نمی‌توانند مگسی را بیافرینند و اگر مگسی چیزی را از آنها بگیرد نمی‌توانند آن را از او بازستانند<ref>سوره حج، آیه ۷۳.</ref>.
# '''تشبیه:''' یکی از راه‌های [[اثبات]] مدّعا در [[قرآن]]، تشبیه است. در آیه ‌۵۹ [[سوره]] آل‌ [[عمران]] در بیان مخلوق بودن [[حضرت عیسی]] {{ع}} و اینکه متولّد شدن [[عیسی]] بدون واسطه پدر نمی‌تواند دلیلی بر مخلوق نبودن وی باشد، او را در نداشتن پدر<ref> المنار، ج۳، ص۳۱۹؛ التحریروالتنویر، ج۳، ص۲۶۳.</ref>. به [[حضرت آدم]] {{ع}} تشبیه می‌کند<ref>جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۴۰۱.</ref> که بدون واسطه پدر و مادر، [[خلق]] شده است<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۲۱۲ مجمع‌البیان، ج‌۲ ص‌۷۶۲.</ref>.<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref>


===دوم: اثبات جهان آخرت و نفی استبعاد منکران معاد===
=== دوم: احتجاج عملی ===
# '''[[معجزه]]:''' یکی از راه‌های [[اثبات]] [[حقّ]]، [[ظهور]] معجزه به‌دست [[پیامبران]] بوده است که نوع [[مردم]]، [[نبوّت]] [[پیامبران]] را از این طریق می‌شناختند. همه [[پیامبران]] در اینکه از طریق [[اعجاز]] [[رسالت]] خود را [[اثبات]] می‌کردند، مشترک بودند؛ امّا معجزه هر [[پیغمبری]] متناسب با موقعیت و [[علوم]] رایج زمان خود بوده در زمان [[حضرت موسی]] {{ع}} [[سحر]] رواج داشت<ref>روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹.</ref>؛ در زمان [[حضرت عیسی]] [[علم]] پزشکی<ref>روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲ ص‌۷۵۳.</ref> رونق داشت؛ بر این اساس، [[معجزه]] حضرت شفا دادن امراض صعب‌العلاج و [[بینا]] کردن کور مادرزاد و زنده کردن مردگان بود<ref>سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref> و در زمان [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[جزیره العرب]] مسأله [[فصاحت]] و [[بلاغت]] رونق بیش‌تری داشت؛ بدین‌سبب [[معجزه]] اصلی و جاوید [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[قرآن کریم]] است که در [[فصاحت]] و [[بلاغت]] در تمام زمان‌ها سرآمد است<ref>روح‌المعانی، مج‌، ج‌۳، ص‌۲۶۹.</ref>.
# '''[[تحدی]]:''' یکی از احتجاجاتی که در [[قرآن]] آمده، تحدّی<ref>مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۶۷؛ المیزان، ج‌۱۰، ص‌۶۴.</ref>. [[پیامبران]] است. ایشان ابتدا برای [[اثبات]] [[رسالت]] خود، [[معجزه]] ارائه می‌کردند؛ آن‌گاه اگر با [[مخالفت]] و [[انکار]] روبه‌رو می‌شدند، تحدّی می‌کردند به اینکه اگر [[معجزه]] ما امری بشری است، شما هم مثل آن را ارائه دهید. درباره [[معجزه]] اصلی [[پیامبر اسلام]] که جنبه قولی داشته، در [[آیات]] بسیاری [[پیامبر]] {{صل}} برای [[اثبات]] اینکه [[قرآن]] از ناحیه [[خداوند]] است، به تحدّی [[مأمور]] شده است تا [[مشرکان]] را به [[مبارزه]] بطلبد<ref>سوره بقره، آیه ۲۳.</ref>.
# '''[[مباهله]]:''' [[دعوت]] به مباهله از راه‌های [[اثبات]] حقّانیت و [[نبوّت]] [[پیامبران]] بوده که در آیه‌ ۶۱ [[سوره]] آل‌ [[عمران]] به آن اشاره شده است. وقتی در برابر استدلال‌ها و [[معجزات]] [[پیامبران]] یا هر مدّعی حقّی در مسائل مربوط به [[اعتقادات دینی]] به جای [[تسلیم شدن]]، [[لجاجت]] صورت می‌گیرد، واپسین راه‌حلّ برای [[اثبات]] دعوی، [[مباهله]] یعنی [[نفرین]] کردن یکدیگر است تا هرکس که بر [[حقّ]] نیست، عذابی مهلک از‌ طرف [[خداوند]] بر او نازل شود.


===سوم: اثبات رسالت پیامبران===
شایان ذکر است که به‌طور کلّی از [[قرآن]] به‌کارگیری لحن آرام و کلمات دل‌پسند در [[احتجاجات]] قابل استفاده است؛ زیرا به‌کار بردن کلمات [[خشن]] و الفاظ رکیک و لحن تند سبب فرار و تنفّر دیگران می‌شود؛ چنان‌که برخی نسبت دادن [[هدایت]] یا [[ضلالت]] به [[مؤمنان]] یا [[مشرکان]] را در آیه ‌۲۴ [[سوره سبأ]] به‌دلیل [[مدارا]] با [[خصم]] و جلب توجّه وی برای شنیدن [[کلام]] [[حق]] دانسته‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۸، ص‌۶۱۰.</ref>.<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref>


==[[احتجاج امام]]==
== [[اهداف]] احتجاج ==
==احتجاج در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم==
اصولا هر حجّتی [[هدف]] خاصّی را تعقیب می‌کند. اهداف اصلی و کلّی [[احتجاجات]] در [[قرآن]] چند مطلب اساسی و عمده است که به آنها اشاره می‌شود؛ گرچه ممکن است اهداف جنبی و فرعی نیز وجود داشته باشد.
در این مدخل، بخشی از خطاب‌ها که ناظر به گفتگوهایی است که با منکران و مخالفان انجام شده و شیوه احتجاج و موضوعات در استدلال آمده، نکات زیر مطرح گردیده است.
#{{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref>
#{{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمی‌آید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست می‌گویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.</ref>
#{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش ، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو:» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>


'''نکات'''
=== نخست: [[اثبات ربوبیت خداوند]] ===
خداوند در این آیات این موضوعات را مطرح فرموده است.
یکی از اصلی‌ترین مباحث مورد [[اختلاف]] [[پیامبران]] با مخالفان خود، بحث [[توحید در عبادت]] و [[پرستش]] [[خداوند]] بوده است. در این [[احتجاجات]] چه آنجا که [[خداوند]] به‌طور مستقیم خود احتجاج کرده است و چه آنجا که [[احتجاجات]] [[پیامبران]] را [[نقل]] می‌کند، بر این مطلب تأکید شده است که دیگران شأنیت [[معبود]] بودن را ندارند و باید فقط [[خداوند]] را [[عبادت]] کرد. [[عبادت]] اصنام یا موجودات دیگر از سوی [[مشرکان]]، ناشی از این توهّم آنان بوده که [[تدبیر]] [[امر]] [[جهان]] و تنظیم روابط [[بندگان]] با [[خداوند]] [[خالق]] به اصنام و امثال آنها واگذار شده است؛ ازاین‌رو برای [[تقرّب به خداوند]] آنها را می‌پرستیده‌اند.
#شیوه احتجاج را به پیامبر می‌آموزد و در برابر انتظارهای بی‌جای آنان به برخوردار نبودن از علم غیب و در امان نبودن از حوادث ناگوار آینده؛ و نداشتن وظیفه در امور پنهانی را یادآو رمی‌شود، و همچنین تأکید می‌نماید که مسئولیتی جز ابلاغ پیام رسالت ندارد: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ}}<ref>«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم و (هیچ) بلا به من نمی‌رسید؛ من جز بیم‌دهنده و مژده‌آور برای گروهی که ایمان می‌آورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref>
#خداوند در مقابل انحصار طلبی، نصاری و یهود، که بهشت را اختصاصی خود می‌دانستند؛ به پیامبر می‌گوید که با آن‌ها احتجاج کن و بگو دلیل خود را بیاورید و این تفکر انحصارطلبانه جز خیالبافی و آرزوهای آنان نیست. {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمی‌آید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست می‌گویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.</ref>.
#چون آنها ادعای نزدیکی انحصاری به خدا دارند، با آنان مباهله کن تا دروغگویان از راست گویان جدا سازی شوند: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش ، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو:» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>. و در آیات: ذیل احتجاج محمد {{صل}} مطرح گردیده است: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>{{متن قرآن|فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر ت» سوره آل عمران، آیه ۲۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که آفرینش را بیاغازد سپس آن را بازگرداند؟ بگو خداوند است که آفرینش را می‌آغازد سپس آن را باز می‌گرداند پس (از حق) به کجا بازگردانده می‌شوید؟» سوره یونس، آیه ۳۴.</ref>؛ {{متن قرآن|أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ می‌دهد و بلا را (از او) می‌گرداند؟ و شما را جانشینان زمین می‌گرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند می‌پذیرید» سوره نمل، آیه ۶۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا}}<ref>«و بی‌گمان ما برای مردم در این قرآن از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم امّا بیشتر مردم جز سر ناسپاسی ندارند» سوره اسراء، آیه ۸۹.</ref>{{متن قرآن|أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref>«یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.</ref>{{متن قرآن|وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا}}<ref>«و مردم را هنگامی که برای آنان رهنمود آمد هیچ چیز از ایمان آوردن باز نداشت مگر همین که گفتند: آیا خداوند بشری را به پیامبری برانگیخته است؟!» سوره اسراء، آیه ۹۴.</ref>{{متن قرآن|قُلْ لَوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَسُولًا}}<ref>«بگو: اگر بر زمین فرشتگانی می‌بودند که با آرامش راه می‌پیمودند (باز هم) بر آنان از آسمان فرشته‌ای را به پیامبری می‌فرستادیم» سوره اسراء، آیه ۹۵.</ref>{{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا}}<ref>«بگو: میان من و شما خداوند گواه بس؛ که او به بندگان خویش آگاهی بیناست» سوره اسراء، آیه ۹۶.</ref>{{متن قرآن|أَوْ خَلْقًا مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَرِيبًا}}<ref>«یا آفریده‌ای از آن دست که در دل‌هایتان بزرگ می‌نماید (باز هم پس از مرگ برانگیخته می‌شوید)؛ خواهند گفت: چه کس ما را (پس از مردن) باز می‌گرداند؟ بگو:» سوره اسراء، آیه ۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو آیا شما به کسی کفر می‌ورزید و برای او همتایانی می‌آورید که زمین را دو روزه آفریده است؟ او پروردگار جهانیان است» سوره فصلت، آیه ۹.</ref>{{متن قرآن|وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ}}<ref>«و بر روی آن کوه‌هایی استوار پدید آورد و در آن خجستگی نهاد و در چهار روز روزی‌هایش را در آن برای خواهندگان یکسان اندازه‌گیری کرد» سوره فصلت، آیه ۱۰.</ref>{{متن قرآن|ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ}}<ref>«سپس به آسمان رو آورد که (چون) دودی بود و به آن و به زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید! گفتند: فرمانبردارانه آمدیم» سوره فصلت، آیه ۱۱.</ref>{{متن قرآن|فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ}}<ref>«آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد و آسمان نزدیک‌تر را به چراغ‌هایی (از ستارگان) آراستیم و نیک آن را نگاه داشتیم؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست» سوره فصلت، آیه ۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ}}<ref>«و چون حقّ از سوی ما به آنان رسید گفتند: چرا به او مانند آنچه به موسی داده شد نداده‌اند؟ مگر اینان پیش‌تر آنچه را که به موسی داده شد انکار نکردند؟ گفتند:» سوره قصص، آیه ۴۸.</ref>{{متن قرآن|قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«بگو: اگر راست می‌گویید (خود) کتابی از سوی خداوند بیاورید که از آن دو رهنمون‌تر باشد تا من از آن پیروی کنم» سوره قصص، آیه ۴۹.</ref>{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ أَفَلَا تَسْمَعُونَ}}<ref>«بگو: آیا اندیشیده‌اید که اگر خداوند، شب را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند کدام خدا جز خداوند برایتان روشنایی می‌آورد؟ پس آیا نمی‌شنوید؟» سوره قصص، آیه ۷۱.</ref>{{متن قرآن|وَمِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«و از بخشایش اوست که شب و روز را برایتان پدید آورد تا در شب آرام گیرید و (روز) از بخشش وی، (روزی خویش) بجویید و باشد که سپاس گزارید» سوره قصص، آیه ۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَى بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}}<ref>«بلکه می‌گویند: او خود آن (قرآن) را بربافته است، بگو، اگر من آن را بربافته باشم، شما در برابر (خشم) خداوند برای من کاری نمی‌توانید کرد، او به آنچه در آن (به ناروا) سخن می‌رانید داناتر است، او میان من و شما گواه بس، و او آمرزنده بخشاینده است» سوره احقاف، آیه ۸.</ref>{{متن قرآن|قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.</ref>{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَكَفَرْتُمْ بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«بگو: آیا اندیشیده‌اید که اگر (قرآن) از سوی خدا باشد و شما منکر آن باشید و گواهی از بنی اسرائیل بر همانند آن گواهی دهد آنگاه او ایمان آورد و شما گردنکشی کنید (گمراه خواهید بود)؟ بی‌گمان خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌شود» سوره احقاف، آیه ۱۰.</ref>؛ {{متن قرآن|بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«(نه،) بلکه گفتند: ما به راستی پدرانمان را بر آیینی یافته‌ایم و ما نیز در پی آنان رهجوییم» سوره زخرف، آیه ۲۲.</ref>{{متن قرآن|قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«گفت: حتّی اگر برای شما از آنچه پدران خود را بر آن یافته‌اید چیزی رهنمون‌تر بیاورم؟ گفتند: ما آنچه را بدان فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم» سوره زخرف، آیه ۲۴.</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«به راستی آنان که گفتند خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند؛ بگو: اگر خداوند بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و همه آنان را که روی زمینند هلاک گرداند کسی در برابر او چه اختیاری دارد؟ و فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست از آن خداوند است؛ هر» سوره مائده، آیه ۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش ، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو:» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«کسانی که گفتند: خداوند به ما سفارش کرده است که به فرستاده‌ای ایمان نیاوریم مگر آنکه برای ما قربانیی بیاورد که آتش (آسمانی) آن را (به نشان پذیرش) بسوزد ؛ بگو:» سوره آل عمران، آیه ۱۸۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و بی‌گمان پیش از تو پیامبرانی ریشخند شده‌اند؛ آنگاه آنچه به ریشخند می‌گرفتند ریشخندکنندگان آنان را فرا گرفت» سوره انعام، آیه ۱۰.</ref>{{متن قرآن|قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی می‌دهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم؛ بگو: تنها ا» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>{{متن قرآن|وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و اگر خداوند بلایی به تو رساند بلاگردانی جز خود وی برای آن نیست و اگر خیری به تو رساند او بر هر کاری تواناست» سوره انعام، آیه ۱۷.</ref>{{متن قرآن|قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن کیست؟ بگو از آن خداوند است که بر خویش بخشایش را بر خویش مقرّر داشته  است، شما را تا روز رستخیز- که در آن تردیدی نیست- گرد می‌آورد؛ کسانی که به خویشتن زیان رسانده‌اند ایمان نمی‌آورند» سوره انعام، آیه ۱۲.</ref>{{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمان‌ها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) می‌خوراند و به او نمی‌خورانند؟ بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref>{{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لَا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ}}<ref>«بگو: من از پرستیدن کسانی که شما به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید باز داشته شده‌ام؛ بگو: از خواسته‌های (نفسانی) شما پیروی نمی‌کنم که در آن صورت به راستی گمراه گردیده‌ام و از رهیافتگان نخواهم بود» سوره انعام، آیه ۵۶.</ref>{{متن قرآن|وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ}}<ref>«و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی می‌نگارید ، (برخی از) آن را آشکار می‌دارید و بسیاری (دیگر) ر» سوره انعام، آیه ۹۱.</ref>{{متن قرآن|قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِنْ شَهِدُوا فَلَا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ}}<ref>«بگو: گواهانتان را که گواهی می‌دهند خداوند این را حرام کرده است بیاورید؛ اگر هم گواهی دادند تو با آنان گواهی مده و از خواست‌های کسانی که به آیات ما دروغ بستند و آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند و برای پروردگارشان همتا می‌تراشند، پیروی مکن» سوره انعام، آیه ۱۵۰.</ref>{{متن قرآن|سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ}}<ref>«به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند می‌خواست ما و پدرانمان شرک نمی‌ورزیدیم و چیزی را حرام نمی‌دانستیم؛ همین‌گونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گما» سوره انعام، آیه ۱۴۸.</ref>{{متن قرآن|قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ}}<ref>«بگو: چه کس شما را از تاریکناهای خشکی و دریا می‌رهاند؟ در حالی که او را به لابه و در نهان می‌خوانید که اگر از این (ورطه) رهایی‌مان دهد از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره انعام، آیه ۶۳.</ref>{{متن قرآن|قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ}}<ref>«بگو: او تواناست که عذابی آسمانی یا زمینی بر شما برانگیزد یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد و رنج برخی از شما را به برخی دیگر بچشاند؛ بنگر چگونه آیات را گونه گون می‌آوریم باشد که آنان دریابند» سوره انعام، آیه ۶۵.</ref>{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمرده‌اید؛ آنچه آن را شتابناک می‌جویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>{{متن قرآن|قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ}}<ref>«بگو: اگر آنچه به شتاب می‌جویید نزد من می‌بود میان من و میان شما کار به پایان می‌رسید و خداوند به ستمگران داناتر است» سوره انعام، آیه ۵۸.</ref>: سبأ (۳۴)-۲۲۴{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ}}<ref>«بگو مرا آگاه سازید اگر خداوند شنوایی و چشمانتان را از شما بگیرد و بر دل‌های شما مهر نهد جز خداوند کدام خدا آن را برای شما (باز) می‌آورد؟ بنگر چگونه ما آیات (خود) را گوناگون می‌آوریم باز هم آنان رو می‌گردانند» سوره انعام، آیه ۴۶.</ref>{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«بگو مرا آگاه کنید اگر عذاب خداوند ناگهان یا آشکارا بر (سر) شما بیاید آیا (گروهی) جز گروه ستمکاران نابود می‌گردد؟» سوره انعام، آیه ۴۷.</ref>{{متن قرآن|قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود می‌رساند و نه زیان می‌زند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطان‌ها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کرده‌اند در حالی که او را» سوره انعام، آیه ۷۱.</ref> -؛ {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلَا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بگو: ای مردم! اگر در دین من شک دارید پس (بدانید که) من کسانی را که به جای خداوند می‌پرستید نمی‌پرستم ولی خداوندی را می‌پرستم که جان شما را می‌ستاند و فرمان یافته‌ام که از مؤمنان باشم» سوره یونس، آیه ۱۰۴.</ref>{{متن قرآن|وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و به جای خداوند چیزی را (به پرستش) مخوان که نه تو را سودی می‌رساند و نه زیانی، اگر چنین کنی آنگاه بی‌گمان از ستمگرانی» سوره یونس، آیه ۱۰۶.</ref>{{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>{{متن قرآن|قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ}}<ref>«بگو چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی می‌رساند یا کیست که بر گوش و دیدگان (شما) چیرگی دارد و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می‌آورد و چه کسی امر (آفرینش) را کارسازی می‌کند؟ خواهند گفت: خداوند؛ بگو پس آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟» سوره یونس، آیه ۳۱.</ref>{{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>{{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ}}<ref>«بگو: من برای خویش اختیار زیان و سودی ندارم مگر آنچه خداوند بخواهد؛ هر امّتی زمانه‌ای دارد که چون فرا رسد نه ساعتی دیر می‌کنند و نه پیش می‌افتند» سوره یونس، آیه ۴۹.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ}}<ref>«بگو اوست که شما را آفرید و برای شما گوش و دیدگان و دل‌ها را پدید آورد امّا اندکی، سپاس می‌گزارید» سوره ملک، آیه ۲۳.</ref>{{متن قرآن|وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و می‌گویند: اگر راست می‌گویید این وعده کی می‌رسد؟» سوره یونس، آیه ۴۸.</ref>{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ}}<ref>«بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان می‌آورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: اگر می‌دانید، زمین و هر که در آن است از کیست؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۴.</ref>{{متن قرآن|سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«خواهند گفت: از آن خداوند است، بگو: پس آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۵.</ref>{{متن قرآن|سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«خواهند گفت: از آن خداوند است، بگو: پس آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۵.</ref>{{متن قرآن|سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ}}<ref>«خواهند گفت: خداوند است ، بگو: پس آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۷.</ref>{{متن قرآن|قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: اگر می‌دانید، کیست که گستره (فرمانفرمایی) هر چیز در کف اوست و او پناه می‌دهد و در برابر (خواست) وی (به کسی) پناه داده نمی‌شود؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۸.</ref>{{متن قرآن|سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ}}<ref>«خواهند گفت: خداوند است ، بگو: پس چگونه افسون‌زده می‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۹.</ref>{{متن قرآن|بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ}}<ref>«بلکه مانند آنچه پیشینیان می‌گفتند، گفتند» سوره مؤمنون، آیه ۸۱.</ref>{{متن قرآن|بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«(نه)، بلکه حق را برای آنان آوردیم و آنان بی‌گمان دروغگویند» سوره مؤمنون، آیه ۹۰.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لَا يَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«و اگر آنان را به رهنمود فرا خوانید نمی‌شنوند و می‌بینی که به تو می‌نگرند در حالی که نمی‌بینند!» سوره اعراف، آیه ۱۹۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرین» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref>{{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>{{متن قرآن|أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظَاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَصُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ}}<ref>«آیا آنکه بر آنچه هر کس کرده است، چیرگی دارد؛ (چون کسی است که چنین نیست)؟» سوره رعد، آیه ۳۳.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«خداوند همان است که شما را آفرید سپس به شما روزی داد آنگاه شما را می‌میراند پس از آن زنده می‌گرداند؛ آیا از شریک‌هایی که (برای خداوند) قائلید کسی هست که چیزی از این کارها را انجام دهد؟ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه برای وی شریک می‌آورند» سوره روم، آیه ۴۰.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ شُرَكَاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا فَهُمْ عَلَى بَيِّنَتٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا إِلَّا غُرُورًا}}<ref>«بگو آیا شریک‌هایتان را که به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید دیده‌اید؟ به من بنمایید که از زمین چه چیزی را آفریده‌اند؟ یا در (آفرینش) آسمان‌ها آیا شرکتی داشته‌اند؟ یا به آنان کتابی داده‌ایم که آنان از آن بر برهانی (استوار) اند؟ (خیر)، بلکه ستمکاران به ی» سوره فاطر، آیه ۴۰.</ref>{{متن قرآن|يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ}}<ref>«از شب می‌کاهد و بر روز می‌افزاید و از روز می‌کاهد و بر شب می‌افزاید و خورشید و ماه را رام کرده است، هر یک تا زمانی معیّن روان است، این است خداوند پروردگار شما که فرمانفرمایی، او راست و کسانی را که به جای او (به پرستش) می‌خوانید سر مویی اختیار ندارند» سوره فاطر، آیه ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ}}<ref>«و چون از ایشان بپرسی: آسمان‌ها و زمین را که آفریده است؟ خواهند گفت: خداوند بگو: پس آیا آنچه را به جای خداوند به پرستش می‌خوانید دیده‌اید؟ اگر خداوند گزندی برای من بخواهد آیا آنان گزند او را از من می‌گردانند؟ یا اگر بخشایشی برای من بخواهد، می‌توانند بخشا» سوره زمر، آیه ۳۸.</ref>{{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أَوَلَوْ كَانُوا لَا يَمْلِكُونَ شَيْئًا وَلَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«یا (آن مشرکان) میانجی‌هایی به جای خداوند برگزیدند بگو: و آیا اگر چه اختیار چیزی را نمی‌داشتند و خرد نمی‌ورزیدند (باز هم آنان را میانجی می‌گزیدید)؟» سوره زمر، آیه ۴۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و چون به آنان گفته شود به آنچه خداوند (بر پیامبر اسلام) فرو فرستاده است؛ ایمان آورید؛ می‌گویند: ما به آنچه بر (پیامبر) خودمان فرو فرستاده شده است ایمان می‌آوریم؛ و جز آن را انکار می‌کنند با آنکه آن (قرآن)، راستین است و کتابی را که آنان دارند، راست می‌شم» سوره بقره، آیه ۹۱.</ref>{{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و گفتند آتش (دوزخ) جز چند روزی، به ما نمی‌رسد، بگو: آیا از خداوند پیمانی گرفته‌اید- (اگر گرفته باشید) خداوند هرگز پیمان خود را نمی‌شکند- یا اینکه چیزی را که نمی‌دانید بر خداوند می‌بندید؟» سوره بقره، آیه ۸۰.</ref>{{متن قرآن|قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«بگو، اگر راست می‌گویید که از میان همه مردم، سرای واپسین نزد خداوند، ویژه شماست پس آرزوی مرگ کنید» سوره بقره، آیه ۹۴.</ref>{{متن قرآن|وَلَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ}}<ref>«و برای کارهایی که کرده‌اند هرگز هیچ‌گاه آن را آرزو نخواهند کرد و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست» سوره بقره، آیه ۹۵.</ref>{{متن قرآن|سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«به زودی کم‌خردان از مردم خواهند گفت: چه چیز آنان را از قبله‌ای که بر آن بودند بازگردانید؟ بگو: خاور و باختر از آن خداوند است، هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون خواهد شد» سوره بقره، آیه ۱۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«بگو: ای یهودیان! اگر می‌پندارید که از میان مردم، تنها شما دوستان خداوندید اگر راست می‌گویید آرزوی مرگ کنید» سوره جمعه، آیه ۶.</ref>{{متن قرآن|وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ}}<ref>«و هرگز آن (مرگ) را برای کارهایی که کرده‌اند آرزو نخواهند کرد و خداوند به (حال) ستمگران داناست» سوره جمعه، آیه ۷.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر، محمد جعفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی، سید محمد علی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۴.</ref>.


==منابع==
یکی از موارد یاد‌ شده، احتجاج‌های [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} با [[قوم]] خویش است که در بیش‌تر آنها بر [[ربوبیت خداوند]] و [[تدبیر]] [[امر]] [[جهان]] از سوی وی تکیه و نقش مستقل دخالت موجودات دیگر در [[عالم هستی]] [[نفی]] شده است<ref> المنار، ج‌۷، ص‌۵۶۹؛ روح‌المعانی، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۲۸۶ المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۲.</ref>. در احتجاج [[حضرت موسی]] {{ع}} با [[فرعون]] نیز بر [[ربوبیت خداوند]] تأکید شده است و از اینجا روشن می‌شود که [[فرعون]] خود را مدبّر و [[ربّ]] [[مردم]] می‌دانسته است<ref>سوره طه، آیه ۴۹ - ۵۰.</ref>.<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref>
* [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲''']]


==پانویس==
=== دوم: [[اثبات جهان آخرت]] و [[نفی استبعاد منکران معاد]] ===
{{پانویس2}}
بیش‌ترین درگیری [[پیامبران]] با مخالفان، در زمینه [[اعتقاد]] به [[معاد]] و روز جزا و رسیدگی به حساب [[انسان‌ها]] بوده است و مخالفان [[پیامبران]] کسانی بودند که بر مقدّرات [[جامعه]] خود تسلّط داشتند و بر آنها به دل‌خواه، [[حکومت]] می‌کردند و با این [[اعتقاد]] که [[جهان]] دیگری باشد و همه [[انسان‌ها]] در آن [[جهان]] زنده شوند و به [[نیک]] و بد [[اعمال]] آنان رسیدگی شود و هرکس جزای عمل خوب و بد خود را ببیند، به شدّت [[مخالفت]] می‌کردند و چون [[عقیده]] به [[جهان آخرت]] با [[اعمال]] و [[رفتار]] آنها با افراد [[جامعه]] خود منافات داشت، وجود [[جهان]] دیگر و زنده شدن دوباره را امری محال می‌پنداشتند و [[پیامبران]] که منادیان [[ایمان]] به [[عالم آخرت]] بودند، با استبعاد و [[مخالفت]] منکران [[معاد]] روبه‌رو می‌شدند<ref>مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۶۴۸؛ المیزان، ج‌۱۳، ص‌۱۱۵.</ref>.<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref>


[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]
=== سوم: [[اثبات رسالت پیامبران]] ===
[[رده:مدخل وابسته به امامت]]
برخی از [[احتجاجات]] [[پیامبران]] در جهت [[اثبات]] [[رسالت]] آنان بوده است. هر کدام از [[انبیا]] معجزاتی خاص داشته که [[هدف]] اصلی از آن [[معجزات]]، [[اثبات]] این مطلب بوده است که آنان از‌طرف [[خدا]] [[رسالت]] دارند تا [[فرمان‌های الهی]] را به [[انسان‌ها]] برسانند و ایشان را [[هدایت]] کنند. [[معجزه]] اصلی و [[ابدی]] [[پیامبر اسلام]] یعنی [[قرآن کریم]] از سنخ [[کلام]] بوده و همیشه مورد [[اعتراض]] [[مشرکان]] قرار می‌گرفته است و آنان با انواع و اقسام ترفندها، [[معجزه]] بودن [[قرآن]] و [[رسالت پیامبر]] را [[انکار]]، و گاهی او را [[مجنون]]<ref>سوره حجر، آیه ۶.</ref>، گاهی ساحر<ref>سوره ذاریات، آیه ۳۹.</ref> و گاهی [[افترا]] زننده به [[خدا]] معرّفی می‌کرده‌اند<ref>سوره سبأ، آیه ۸.</ref>. [[خداوند]] با [[فرمان]] تحدّی<ref>مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۶۷؛ المیزان، ج‌۱۰، ص‌۶۴.</ref> [[پیامبر اسلام]]، [[رسالت]] وی را ثابت کرده است<ref>سوره یونس، آیه ۳۸.</ref>.<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص ۲۰۴ ـ ۲۱۵.</ref>
[[رده: احتجاج]]
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:اصطلاحات کلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۵

احتجاج به‌ معنای اقامه حجّت بر مدّعاست. موضوع احتجاج در قرآن کریم از واژه حجّت که در برخی آیات آمده است، استفاده شده و در همه موارد درباره اثبات حقّ به‌کار رفته است. احتجاج می‌تواند به صورت قولی باشد و یا به صورت عملی. احتجاج دارای اهدافی است که برخی از آنها عبارت‌اند از: اثبات ربوبیت خداوند؛ اثبات جهان آخرت و نفی استبعاد منکران معاد و اثبات رسالت پیامبران.

معناشناسی

احتجاج به‌ معنای اقامه حجّت بر مدّعاست. "به چیزی احتجاج کرد یعنی آن را حجّت قرار داد"[۱]. حجّت در لغت به‌معنای دلیل و برهان است[۲].

امروزه اصطلاحاتی نظیر محاجّه، مناظره، بحث و جدل، در معانی مترادف و نزدیک به یکدیگر استعمال می‌شوند. در فرهنگ سیاسی به گفتگوی دو یا چند نفر درباره موضوعی که بحث‌ کنندگان در آن اتفاق‌نظر نداشته باشند و هر کس بکوشد، با آوردن دلایل و شواهد، نظر خود را ثابت کند، اطلاق می‌گردد و اصولاً یکی از راه‌های مهم و رایج حل تنازع با دوست، مخالف با دشمن است[۳].[۴]

احتجاج در قرآن

موضوع احتجاج در قرآن کریم از واژه حجّت که در برخی آیات آمده است، استفاده می‌شود[۵]. این مفهوم، از آیات دیگری نیز قابل انتزاع است که در آنها به موارد ذیل پرداخته شده:

  1. اعجاز قرآن و تحدّی بر آن و دیگر معجزات که نوعی احتجاج عملی است[۶].
  2. احتجاج از راه مباهله[۷].
  3. احتجاج از راه مَثَل زدن و تشبیه[۸].
  4. سفارش به استفاده از حکمت، موعظه حسنه و جدال أحسن برای دعوت به حقّ[۹] و به‌کارگیری روش‌های مذکور[۱۰].
  5. آیات دیگری نیز که در آنها بر ربوبیت عام خداوند و معاد استدلال شده، با موضوع احتجاج در ارتباط است[۱۱].[۱۲]

حقیقت احتجاج

در قرآن، کلمه حجّت در همه موارد درباره اثبات حقّ به‌کار رفته است؛ ازاین‌رو در برخی آیات به بالغه وصف شده که به‌معنای دلیل روشنی است که در اثبات مدّعا به نهایت متانت و قوّت[۱۳] و صحّت[۱۴]. رسیده است[۱۵]. در آیه دیگری، حکمت ارسال رسولان از اساس، این دانسته شده است که مردم در برابر مؤاخذه و بازخواست خداوند حجّتی نداشته باشند: ﴿رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۱۶].

بررسی کاربردهای قرآنی، مفید این نکته است که هر جا از روی خصومت در برابر دلیل حقّ، مقاومتی صورت گرفته، به محاجّه که به‌معنای اقامه حجّت در برابر حجّت دیگر است[۱۷]، تعبیر شده است. چنان‌چه در قرآن، کلمه حجّت در مورد مدّعای باطل به‌کار رفته، به اعتبار عقیده صاحب ادّعا و طرف مقابل و از باب مماشات با وی بوده است و در واقع حجّت نیست؛ ازاین‌رو بی‌درنگ پس از آن، قیدی ذکر شده که مبین این مطلب است؛ چنان‌که در مورد کسانی‌که درباره خداوند محاجّه می‌کنند، گفته شده: حجّت آنان باطل است[۱۸].

در تفسیر آیه ﴿فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ[۱۹] روایات، وجود انبیا و امامان را نیز حجّت ظاهری خداوند معرّفی کرده و بر این اساس خداوند با ارسال رسولان، در قیامت بر مردم احتجاج می‌کند؛ چنان‌که عقل را نیز حجّت باطنی خداوند دانسته‌اند[۲۰]؛ بنابراین، احتجاج، به استدلال منطقی اختصاص ندارد[۲۱].

اقسام احتجاج

احتجاج اختصاصی به شیوه قولی و اقامه دلیل لفظی در قالب کلمات و جملات ندارد؛ بلکه می‌توان متناسب با موقعیت‌های خاص و به مقتضای آن، گاه با استدلال لفظی و دلیل قولی مطلبی را ثابت کرد و گاه نیز با عمل خاصّی حقّانیت مسأله‌ای را روشن‌ ساخت. احتجاجات قرآن کریم نیز متناسب با موقعیت زمانی و مکانی متفاوت است. گاهی جنبه قولی دارد و با استدلال قولی مطلب را ثابت می‌کند و گاهی جنبه عملی.

نخست: احتجاج قولی

  1. ارجاع به فطرت: احتجاجات ابراهیم با آزر و قوم خود درباره عبادت بت‌ها و ستارگان، از احتجاجات قولی قرآن به‌شمار می‌آید که در آنها متناسب با زبان و فهم آنان سخن رفته است. حضرت ابراهیم (ع) وقتی با بت‌پرستان سخن می‌گوید، با ارجاع آنان به وجدان و فطرت خویش، آنها را محکوم می‌کند[۲۲].
  2. برهان: برهان، قیاسی منطقی است که از مقدّمات یقینی تشکیل شده و غرض از آن اثبات حقّ است[۲۳]. احتجاج حضرت موسی با فرعون، جنبه برهان به خود می‌گیرد. موسی با این برهان که خلق و هدایت و راهبری همه نظام هستی در دست قدرت خداوندی است، حقّ را برای فرعون آشکار می‌سازد: ﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۲۴].
  3. موعظه (خطابه): خطابه قیاسی است که مفید تصدیق ظنی باشد[۲۵]. برخی از احتجاجات قولی قرآن به روش موعظه یا خطابه است. در آیه ‌۴۶ سوره سبأ برای ترغیب به قیام در راه خدا، به روش مذکور تصریح شده است: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى[۲۶]. این روش احتجاج نیز مورد سفارش آیه ‌۱۲۵ سوره نحل واقع شده است: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ[۲۷].
  4. جدل: از دیگر احتجاجات قولی قرآن، استفاده از جدل برای اثبات حقّ است. در جدل، از اصولی استفاده می‌شود که طرف مقابل، آنها را قبول دارد و لازم نیست این اصول، مورد قبول طرف حقّ هم باشد[۲۸]؛ چنان‌که در احتجاجات خدای سبحان با یهود و دیگران آمده است: اگر تصوّر شما این است که اولیای خداوند هستید، آرزوی مرگ کنید؛ در‌ حالی‌ که این کار را انجام نمی‌دهید: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ[۲۹]. رسول‌ خدا (ص) در احتجاج خود با نصارای نجران که به دنیا آمدن بدون پدر عیسی را دلیل فرزند خدا بودن وی می‌دانستند، از اصل مورد قبول آنها که مخلوق بودن حضرت آدم است، استفاده و بدین وسیله، استدلال آنها را باطل کرده است.
  5. تمثیل: در بسیاری از احتجاجات قرآن، از مَثَل استفاده شده است؛ زیرا نوع مردم، از محسوسات، بیش‌تر متأثّر می‌شوند تا از برهان و استدلالات دیگر. بر این اساس، قرآن کریم از روش یاد ‌شده برای اثبات مطلب و تفهیم به دیگران بیش‌ترین استفاده را برده و مطالب عالی و بلند را به‌ویژه در مسائل توحید با یک مَثَل بیان کرده است؛ برای مثال درباره پرستش بت‌ها و معبودان باطل، می‌فرماید: آن معبودها نمی‌توانند مگسی را بیافرینند و اگر مگسی چیزی را از آنها بگیرد نمی‌توانند آن را از او بازستانند[۳۰].
  6. تشبیه: یکی از راه‌های اثبات مدّعا در قرآن، تشبیه است. در آیه ‌۵۹ سوره آل‌ عمران در بیان مخلوق بودن حضرت عیسی (ع) و اینکه متولّد شدن عیسی بدون واسطه پدر نمی‌تواند دلیلی بر مخلوق نبودن وی باشد، او را در نداشتن پدر[۳۱]. به حضرت آدم (ع) تشبیه می‌کند[۳۲] که بدون واسطه پدر و مادر، خلق شده است[۳۳].[۳۴]

دوم: احتجاج عملی

  1. معجزه: یکی از راه‌های اثبات حقّ، ظهور معجزه به‌دست پیامبران بوده است که نوع مردم، نبوّت پیامبران را از این طریق می‌شناختند. همه پیامبران در اینکه از طریق اعجاز رسالت خود را اثبات می‌کردند، مشترک بودند؛ امّا معجزه هر پیغمبری متناسب با موقعیت و علوم رایج زمان خود بوده در زمان حضرت موسی (ع) سحر رواج داشت[۳۵]؛ در زمان حضرت عیسی علم پزشکی[۳۶] رونق داشت؛ بر این اساس، معجزه حضرت شفا دادن امراض صعب‌العلاج و بینا کردن کور مادرزاد و زنده کردن مردگان بود[۳۷] و در زمان پیامبر اکرم (ص) در جزیره العرب مسأله فصاحت و بلاغت رونق بیش‌تری داشت؛ بدین‌سبب معجزه اصلی و جاوید پیامبر اکرم (ص) قرآن کریم است که در فصاحت و بلاغت در تمام زمان‌ها سرآمد است[۳۸].
  2. تحدی: یکی از احتجاجاتی که در قرآن آمده، تحدّی[۳۹]. پیامبران است. ایشان ابتدا برای اثبات رسالت خود، معجزه ارائه می‌کردند؛ آن‌گاه اگر با مخالفت و انکار روبه‌رو می‌شدند، تحدّی می‌کردند به اینکه اگر معجزه ما امری بشری است، شما هم مثل آن را ارائه دهید. درباره معجزه اصلی پیامبر اسلام که جنبه قولی داشته، در آیات بسیاری پیامبر (ص) برای اثبات اینکه قرآن از ناحیه خداوند است، به تحدّی مأمور شده است تا مشرکان را به مبارزه بطلبد[۴۰].
  3. مباهله: دعوت به مباهله از راه‌های اثبات حقّانیت و نبوّت پیامبران بوده که در آیه‌ ۶۱ سوره آل‌ عمران به آن اشاره شده است. وقتی در برابر استدلال‌ها و معجزات پیامبران یا هر مدّعی حقّی در مسائل مربوط به اعتقادات دینی به جای تسلیم شدن، لجاجت صورت می‌گیرد، واپسین راه‌حلّ برای اثبات دعوی، مباهله یعنی نفرین کردن یکدیگر است تا هرکس که بر حقّ نیست، عذابی مهلک از‌ طرف خداوند بر او نازل شود.

شایان ذکر است که به‌طور کلّی از قرآن به‌کارگیری لحن آرام و کلمات دل‌پسند در احتجاجات قابل استفاده است؛ زیرا به‌کار بردن کلمات خشن و الفاظ رکیک و لحن تند سبب فرار و تنفّر دیگران می‌شود؛ چنان‌که برخی نسبت دادن هدایت یا ضلالت به مؤمنان یا مشرکان را در آیه ‌۲۴ سوره سبأ به‌دلیل مدارا با خصم و جلب توجّه وی برای شنیدن کلام حق دانسته‌اند[۴۱].[۴۲]

اهداف احتجاج

اصولا هر حجّتی هدف خاصّی را تعقیب می‌کند. اهداف اصلی و کلّی احتجاجات در قرآن چند مطلب اساسی و عمده است که به آنها اشاره می‌شود؛ گرچه ممکن است اهداف جنبی و فرعی نیز وجود داشته باشد.

نخست: اثبات ربوبیت خداوند

یکی از اصلی‌ترین مباحث مورد اختلاف پیامبران با مخالفان خود، بحث توحید در عبادت و پرستش خداوند بوده است. در این احتجاجات چه آنجا که خداوند به‌طور مستقیم خود احتجاج کرده است و چه آنجا که احتجاجات پیامبران را نقل می‌کند، بر این مطلب تأکید شده است که دیگران شأنیت معبود بودن را ندارند و باید فقط خداوند را عبادت کرد. عبادت اصنام یا موجودات دیگر از سوی مشرکان، ناشی از این توهّم آنان بوده که تدبیر امر جهان و تنظیم روابط بندگان با خداوند خالق به اصنام و امثال آنها واگذار شده است؛ ازاین‌رو برای تقرّب به خداوند آنها را می‌پرستیده‌اند.

یکی از موارد یاد‌ شده، احتجاج‌های حضرت ابراهیم (ع) با قوم خویش است که در بیش‌تر آنها بر ربوبیت خداوند و تدبیر امر جهان از سوی وی تکیه و نقش مستقل دخالت موجودات دیگر در عالم هستی نفی شده است[۴۳]. در احتجاج حضرت موسی (ع) با فرعون نیز بر ربوبیت خداوند تأکید شده است و از اینجا روشن می‌شود که فرعون خود را مدبّر و ربّ مردم می‌دانسته است[۴۴].[۴۵]

دوم: اثبات جهان آخرت و نفی استبعاد منکران معاد

بیش‌ترین درگیری پیامبران با مخالفان، در زمینه اعتقاد به معاد و روز جزا و رسیدگی به حساب انسان‌ها بوده است و مخالفان پیامبران کسانی بودند که بر مقدّرات جامعه خود تسلّط داشتند و بر آنها به دل‌خواه، حکومت می‌کردند و با این اعتقاد که جهان دیگری باشد و همه انسان‌ها در آن جهان زنده شوند و به نیک و بد اعمال آنان رسیدگی شود و هرکس جزای عمل خوب و بد خود را ببیند، به شدّت مخالفت می‌کردند و چون عقیده به جهان آخرت با اعمال و رفتار آنها با افراد جامعه خود منافات داشت، وجود جهان دیگر و زنده شدن دوباره را امری محال می‌پنداشتند و پیامبران که منادیان ایمان به عالم آخرت بودند، با استبعاد و مخالفت منکران معاد روبه‌رو می‌شدند[۴۶].[۴۷]

سوم: اثبات رسالت پیامبران

برخی از احتجاجات پیامبران در جهت اثبات رسالت آنان بوده است. هر کدام از انبیا معجزاتی خاص داشته که هدف اصلی از آن معجزات، اثبات این مطلب بوده است که آنان از‌طرف خدا رسالت دارند تا فرمان‌های الهی را به انسان‌ها برسانند و ایشان را هدایت کنند. معجزه اصلی و ابدی پیامبر اسلام یعنی قرآن کریم از سنخ کلام بوده و همیشه مورد اعتراض مشرکان قرار می‌گرفته است و آنان با انواع و اقسام ترفندها، معجزه بودن قرآن و رسالت پیامبر را انکار، و گاهی او را مجنون[۴۸]، گاهی ساحر[۴۹] و گاهی افترا زننده به خدا معرّفی می‌کرده‌اند[۵۰]. خداوند با فرمان تحدّی[۵۱] پیامبر اسلام، رسالت وی را ثابت کرده است[۵۲].[۵۳]

منابع

پانویس

  1. " احتجّ بالشّیء أی اتّخذه حجّةً "؛ لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۵۴، حجج.
  2. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  3. علی‌اکبر آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۲۲.
  4. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۴۶۲-۴۶۳.
  5. سوره بقره، آیه ۱۵۰؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵؛ سوره انعام، آیه ۸۳؛ سوره شوری، آیه ۱۵ -۱۶؛ سوره جاثیه، آیه ۲۵.
  6. سوره بقره، آیه ۲۳؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹؛ سوره مائده، آیه ۱۱۰؛ سوره اعراف، آیه ۱۱۷؛ سوره هود، آیه ۶۴.
  7. سوره آل عمران، آیه۶۱.
  8. سوره رعد، آیه ۱۶؛ سوره نحل، آیه ۷۶؛ سوره حج، آیه ۷۳؛ سوره آل عمران، آیه ۵۹.
  9. سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  10. سوره طه، آیه ۵۰؛ سوره سبأ، آیه ۴۶؛ سوره جمعه، آیه ۶.
  11. سوره انعام، آیه ۷۶؛ سوره یوسف، آیه ۳۹ ـ ۴۰؛ سوره طه، آیه ۵۰؛ سوره انبیاء، آیه ۶۳؛ سوره یس، آیه ۷۹ ـ ۸۱.
  12. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۲۰۴ ـ ۲۱۵.
  13. روح‌المعانی، مج‌۵، ج‌۸۸، ص‌۷۶.
  14. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۵۸۷.
  15. سوره انعام، آیه ۱۴۸.
  16. پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  17. المیزان، ج‌۲، ص‌۳۴۸.
  18. سوره شوری، آیه ۱۵ -۱۶.
  19. برهان رسا از آن خداوند است، اگر می‌خواست شما همگان را رهنمایی می‌کرد؛ سوره انعام، آیه ۱۴۹.
  20. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۷۷۶.
  21. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۲۰۴ ـ ۲۱۵.
  22. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۳۰۱; مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۸۶.
  23. شرح المنظومه، ج‌۱، ص‌۳۲۲ـ‌۳۲۳.
  24. گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه ۵۰.
  25. شرح المنظومه، ج‌۱، ص‌۳۲۲.
  26. بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید؛ سوره سبأ، آیه ۴۶.
  27. مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان؛ سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  28. شرح المنظومه، ج‌۱، ص‌۳۴۳.
  29. سوره جمعه، آیه ۶.
  30. سوره حج، آیه ۷۳.
  31. المنار، ج۳، ص۳۱۹؛ التحریروالتنویر، ج۳، ص۲۶۳.
  32. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۴۰۱.
  33. المیزان، ج‌۳، ص‌۲۱۲ مجمع‌البیان، ج‌۲ ص‌۷۶۲.
  34. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  35. روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹.
  36. روح‌المعانی، ج‌۳، ص‌۲۶۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۲ ص‌۷۵۳.
  37. سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  38. روح‌المعانی، مج‌، ج‌۳، ص‌۲۶۹.
  39. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۶۷؛ المیزان، ج‌۱۰، ص‌۶۴.
  40. سوره بقره، آیه ۲۳.
  41. مجمع‌البیان، ج‌۸، ص‌۶۱۰.
  42. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  43. المنار، ج‌۷، ص‌۵۶۹؛ روح‌المعانی، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۲۸۶ المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۲.
  44. سوره طه، آیه ۴۹ - ۵۰.
  45. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  46. مجمع‌البیان، ج‌۶، ص‌۶۴۸؛ المیزان، ج‌۱۳، ص‌۱۱۵.
  47. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
  48. سوره حجر، آیه ۶.
  49. سوره ذاریات، آیه ۳۹.
  50. سوره سبأ، آیه ۸.
  51. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۶۷؛ المیزان، ج‌۱۰، ص‌۶۴.
  52. سوره یونس، آیه ۳۸.
  53. آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۲۰۴ ـ ۲۱۵.