ویژگیهای قیام امام حسین: تفاوت میان نسخهها
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = قیام امام حسین | | موضوع مرتبط = قیام امام حسین | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
== هفتم: [[ظلمستیزی]] == | == هفتم: [[ظلمستیزی]] == | ||
[[قرآن کریم]] از | [[قرآن کریم]] از رکون در برابر [[ظالمان]] و [[ستمگران]] [[نهی]] کرده است و میفرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>. | ||
و این در حقیقت درسی است که [[انقلاب]] [[کربلا]] به همه افراد در همه ادوار و اعصار میدهد که بایستی [[بشر]] [[ظلم]] [[ستیز]] باشد و با [[ظالم]] مقابله کند اگر چه این موضعگیری او را در مخاطره قرار داده و حیاتش را [[تهدید]] کند. | و این در حقیقت درسی است که [[انقلاب]] [[کربلا]] به همه افراد در همه ادوار و اعصار میدهد که بایستی [[بشر]] [[ظلم]] [[ستیز]] باشد و با [[ظالم]] مقابله کند اگر چه این موضعگیری او را در مخاطره قرار داده و حیاتش را [[تهدید]] کند. | ||
ظلمستیزی یا بهتر بگوییم این [[وظیفه الهی]] در [[بنیهاشم]] قبل از [[بعثت پیامبر]] {{صل}} نیز وجود داشت، و این [[خصلت]] یکی از [[فضایل]] و [[کمالات]] آنان به شمار میرفت. | ظلمستیزی یا بهتر بگوییم این [[وظیفه الهی]] در [[بنیهاشم]] قبل از [[بعثت پیامبر]] {{صل}} نیز وجود داشت، و این [[خصلت]] یکی از [[فضایل]] و [[کمالات]] آنان به شمار میرفت. |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۵
نهضت حسینی
قیام امام حسین (ع) و انقلاب کربلا خیر و برکات و فراوانی را در پی داشت که بر هیچ کسی پوشیده نیست و از همان لحظات نخست، آثار مثبت نهضت امام حسین (ع) پدیدار گردید و پس از شهادت امام (ع) در روز عاشورا گروه توابین شکل گرفت و فریاد آن شخص شنیده شد که میگفت: من رسول خدا (ص) را میبینم که با چهرهای خشمناک بر شما و آسمان مینگرد و بیم آن دارم که بر شما نفرین کند. پس گروه بسیاری از مردم کوفه به این فکر افتاده بودند که: ما تنها فرزند پیامبر و سید جوانان بهشت و خامس آل عبا و جگرگوشه علی مرتضی و میوه دل فاطمه زهرا را دعوت کرده و با فرستاده او بیعت کردیم، سپس بیعت و پیمان را نقض کرده و پیر و آل حرب گشتیم و برای خشنودی بنیامیه و آل زیاد آب را به روی او و حرمش بستیم و آنان را به قتل رساندیم. این بیداری پس از پایان گرفتن نبرد و خاتمه جنگ، سبب یک تحول و دگرگونی در وجود آنان شد.
امام حسین (ع) در همان لحظات پایانی عمر و پیش از شهادت این مطلب را به سپاه کوفه گوشزد کرد و فرمود: «أَلَا ثُمَّ لَا تَلْبَثُونَ بَعْدَهَا إِلَّا كَرَيْثِ مَا يُرْكَبُ الْفَرَسُ حَتَّى تَدُورَ بِكُمُ الرَّحَى عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ أَبِي عَنْ جَدِّي فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ جَمِيعاً فَلا تُنْظِرُونِ»[۱]. به خدا سوگند دیری نپاید و زمانی سپری نگردد مگر به مقدار نشستن سوارهای بر اسب و آسیای زمانه شما را بگرداند و سختیها و بلاها شما را مضطرب سازد و این پیمانی است که پدرم به نقل از جدم به من فرموده است؛ پس امر خود و همراهانتان را جمع کنید تا زندگی شما غمبارتر نگردد. و این تحول و دگرگونی همانند موجی که در یک نقطه دریا پدید آید و همه دریا را تا ساحل فراگیرد، همه جوامع بشری را فرا گرفت و نهضت حسینی الگو و اسوه برای تمام حرکتها، نهضتها، قیامها و انقلابها گردید.
این تحول نه تنها در جامعههایی که درصدد قیام و انقلاب بودند الگو و اسوه گردید، بلکه در زندگی فردی و خانوادگی در زمینههای اخلاقی و عقیدتی و عملی تأثیر قابل توجهی گذارد، و این برکات و دستآوردها ادامه یافت و پویا گردید به گونهای که الهام بخش سایر انقلابها پس از واقعه کربلا شد و الگویی برای آزادیخواهان جهان گشت.
در اینجا باید به دنبال ویژگیهایی بود که باعث شد قیام عاشورا اینگونه اسوه و الگو گردد در حالی که این قیام نه اولین و نه آخرین قیامهای تاریخ بود، پس به طور یقین میتوان گفت که این قیام ویژگیهای منحصر به فردی داشت که آن را از همه قیامها متمایز میساخت[۲].
برخی از آن ویژگیها به این شرح است:
نخست: ایمان به خدا
از ویژگیهای نهضت حسینی ایمان به مبدأ، و یقین به پروردگار و آفریدگار جهان است. امام حسین (ع) روحی سرشار از ایمان به خدا داشت، و همین عقیده و باور او را در پیکار و نبرد با دشمن جدی و عزم او را راسخ و استوار کرده بود؛ زیرا ممکن نیست کسی مبدأ این عالم را باور نداشته باشد و اینگونه پایداری کند و فداکاری نماید. اگرچه رویدادهای واقعه کربلا خود بهترین شاهد و دلیل بر این مدعا است و هر فرد آگاه از آن وقایع را در مقام داوری و اظهار نظر به این نتیجه رسانده و این حقیقت را برای او روشن میسازد؛ ولی کلمات امام (ع) این واقعیت را ملموستر و روشنتر میگرداند. امام (ع) در نخستین خطبهای که قبل از حرکت به سوی عراق در مکه ایراد کرد به این موضوع تصریح کرد و فرمود: «هر که حاضر است جان خود را در راه ما دهد و خود را آماده دیدار خدا نموده است، فردا با ما حرکت کند که من فردا کوچ خواهم کرد انشاء الله»[۳]. در این جملات، امام (ع) ایمان به پروردگار و ملاقات با او را با صراحت بیان کرده است. و در جای دیگری در پاسخ کسی که از او پرسید: ای پسر رسول خدا! چگونه شب را صبح کردی؟ فرمود: صبح کردم در حالی که برای من پروردگاری بالای سرم و آتش پیش روی من و مرگ به دنبال من است و حساب در انتظار من است و من در گرو عمل خود هستم، آنچه را که میخواهم نمییابم و آنچه را نمیپسندم دفع نتوانم کرد، امور به دست غیر من است که اگر خواهد مرا عذاب نماید و اگر خواهد از من درگذرد، پس چه فقیری نیازمندتر از من است[۴]. و در سخن دیگری فرمود: «مؤمن باید از جان و دل به ملاقات پروردگار خود رغبت نشان دهد».[۵]
دوم: ذلتناپذیری
ویژگی دیگر رهبر نهضت عاشورا و قیام خونین کربلا، ذلت ناپذیری و تن به خواری ندادن آن حضرت است. امام (ع) روز عاشورا به سپاه دشمن فرمود: «آگاه باشید که بدکاره فرزند بدکاره مرا میان شهادت و خواری مخیر کرده است؛ و محال است که ما ذلت و خواری را بپذیریم، چیزی است که نه خدا و نه پیامبر (ص) و نه مؤمنان غیور آن را برای ما بپذیرند؛ و امکان ندارد که دامنهای پاک و مردان آزاده تسلیم ستمگران شوند بلکه مرگ شرافتمندانه را بر ذلت و خواری ترجیح میدهند»[۶]. ابن ابی الحدید گوید: بزرگترین کسی که ذلت را نپذیرفت و از تسلیم شدن در برابر ظالمان و متجاوزان سرباز زد ابوعبدالله حسین بن علی (ع) است که امان و سلامتی بر او و یارانش عرضه شد ولی قبول نکرده و ذلت را نپذیرفتند[۷].[۸]
سوم: شجاعت
عباس محمود عقاد میگوید: جای هیچ سخنی نیست که آن روز، روز شهادت و شجاعت بود. شجاعت سرآمد فضائل و دریای نیک نهادی است که دیگر اخلاق پسندیده مانند جوی به سویش سرازیر میشود و پشتوانه از آن میگیرد. امام حسین (ع) در شجاعت سرآمد جنگجویان و سلحشوران روزگار بود به طوری که معاصرانش او را ضربالمثل و نمونه شجاعت و یگانه دلاور فرزندان آدم و حوا میشمردند. آرامش و قوت قلب آن حضرت در روز عاشورا با آن همه مصایب و مشکلات جای شگفتی دارد؛ زیرا هر کس دیگری در آن شرایط قرار میگرفت، به طور طبیعی به سوی سازش و سستی با دشمن ستیزهجو مایل میشد؛ اما شجاعت آن حضرت - با آنکه زنان و کودکان دلبندش را با خود آورده بود و آنان از شدت تشنگی و گرسنگی دست به دامانش شده بودند و میگریستند - به قوت خود باقی بود و ذرهای تزلزل در او دیده نشد[۹]. همین نویسنده میگوید: باور کنید هنوز آدم را فرزندی به هم نرسیده است که بتواند به کاری اقدام نماید که حسین (ع) انجام داد[۱۰].[۱۱]
چهارم: ایمان به معاد
از دیگر ویژگیهای نهضت حسینی، ایمان به روز قیامت و اعتقاد به آخرت و عالم پس از مرگ است. این حرکت و قیام، بدون اعتقاد به قیامت، توجیه ناپذیر و بیمعنی و مفهوم میشد؛ و این سؤال که: آیا این همه ایثار و فداکاری، تلاش و مجاهده و تحمل این همه رنج و مصیبت پاداشی دارد؟ جواب قانع کنندهای نداشت. به عبارت دیگر تنها چیزی که تمام این مسائل را توجیه میکند و شخص را پذیرا و آماده تحمل همه این مشکلات میسازد، پس از ایمان به خدا، ایمان به روز قیامت و معاد است؛ که با تمام وجود اعتقاد داشته باشد که انسان پس از سرای دنیا به سرایی دیگر میرود که آنجا سرای جاودانی است و لذتهای این جهان در برابر آن عالم بسیار ناچیز و اندک است: ﴿فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ﴾[۱۲]. چه توجیهی جز اعتقاد به معاد و یقین به روز آخرت وجود دارد برای کسی که میخواهد دست از زندگی راحت و بدون رنج برداشته و خود را به رنج و بلا دچار سازد، و از فرزندان و برادران و خویشان و یاران چشم پوشیده و داغ از دست آنان را تحمل کند، و اهل و خاندان خود را میان دشمن بگذارد و شهادت را با آغوش باز بپذیرد؟ آیا جز باور روز حساب و یقین به آخرت چیز دیگری میتواند انسان را اینگونه از خود گذشته و ایثارگر نماید؟ از این رو امیرالمؤمنین (ع) در وصف متقیان میفرماید: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ»[۱۳]؛ که آنان همانند کسی هستند که بهشت را میبیند، پس آنان از نعمتها برخوردارند؛ و همانند کسی هستند که آتش را میبیند، پس آنان در عذاب به سر میبرند».
و امام حسین (ع) روز عاشورا به خویشان و نزدیکان خود فرمود: «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ»[۱۴]؛ مرگ جز پلی نباشد که شما را از سختیها و رنجها عبور دهد و به بهشتهای پهناور برساند». و فرمود: «لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لُحْمَتُهُ وَ هِيَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ وَ يُنْجَزُ بِهِمْ وَعْدُهُ مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنَّنِي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى»[۱۵]؛ پارههای تن رسول خدا (ص) از او جدا نگردد و در حظیرةالقدس (بهشت) نزد او گرد آیند، و چشم او به آنان روشن گردد و وعده او به وسیله آنان عملی گردد. هر کس میخواهد جان خویش را در راه ما فدا کند و خود را برای لقای پروردگار خود آماده میبیند، با ما همسفر شود که من صبحگاهان حرکت خواهم کرد، انشاء الله». و در نامهای که از کربلا به بنیهاشم مرقوم داشتند، آمده است: «فَكَأَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ وَ كَأَنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ»[۱۶]؛ گویا دنیا نبوده است و گویا آخرت و قیامت همیشگی بوده و تا ابد خواهد بود». و این نامه در روزهای نزدیک به شهادت آن بزرگوار خود گویای ایمان راسخ و اعتقاد قاطع امام (ع) به معاد و روز قیامت است.[۱۷]
پنجم: ایمان به مکتب
از دیگر خصوصیات نهضت حسینی، اعتقاد و ایمان به شریعت و مکتب است، و همین ویژگی است که پیروان این نهضت را در راه دفاع و حمایت از آن استوار و مقاوم مینماید؛ و به همان اندازه که این باور و اعتقاد بیشتر باشد، پایبندی و تعهد و حمایت افزونتر میگردد. پایداری و استقامت امام حسین (ع) در واقعه کربلا نمایانگر ایمان راسخ و اعتقاد قاطع آن بزرگوار به دین اسلام و مکتب جدش پیامبر اکرم (ص) میباشد. نامههای آن حضرت به بلاد مختلف و ملاقاتهای او با افراد و اظهارات ایشان، همه نشان دهنده این واقعیت است. به رؤسای اخماس بصره نوشتند: سنتها مرده و بدعتها زنده شده است[۱۸]. به مردم کوفه نوشتند: به جان خودم سوگند، پیشوا و رهبر نیست جز کسی که به قرآن حکم کند و به عدل و داد قیام نماید و به دین حق ایمان داشته باشد و خود را در مسیر رضا و خشنودی خدا قرار دهد[۱۹].[۲۰]
ششم: رضوان پروردگار
از دیگر شاخصههای نهضت حسینی، اطاعت از خدا و تحصیل خشنودی او است. امام حسین (ع) از همان لحظه نخست که از بیعت با یزید امتناع کرد تا روز عاشوار و شهادت، همه را در مسیر رضوان الهی و مشیت پروردگار و خشنودی او میدانست، و آن حضرت خود چندین بار به این امر تصریح نمود. او هنگام حرکت از مکه در ضمن خطبهای در برابر جمعی از یارانش فرمود: «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ»[۲۱]؛ خشنودی خدا خشنودی ما اهل بیت است. این سخن گویا و نشان دهنده این حقیقت است که امام (ع) به رضوان خدای متعال میاندیشید که از هر چیزی برتر و بالاتر است، و قرآن میفرماید: ﴿وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ﴾[۲۲]. و نیز امام (ع) در هنگام شهادت، زمانی که همه عزیزان او شهید شده بودند و آن بزرگوار غریب و بییاور گشته و زخمها و جراحات فراوانی بر پیکر مقدسش وارد شده و در انتظار پرواز روحش به ملکوت اعلی بود، فرمود: «صَبْراً عَلَى قَضَائِکَ، لَا مَعْبُودَ سِوَاكَ، يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ»[۲۳]؛ «بر قضاء تو صبر میکنم، و معبودی جز تو نباشد، ای فریادرس بیچارگان». تَرَكْتُ الخَلْقَ طُرّاً فِى هَواكا وَ أَيْتَمْتُ العِيالَ لِكَى أَراكا فَلَوْ قَطَّعْتَنِى فِى الحُبِّ إِرْباً لَمَا حَنَّ الفُؤادُ إِلى سِواكا[۲۴].[۲۵]
هفتم: ظلمستیزی
قرآن کریم از رکون در برابر ظالمان و ستمگران نهی کرده است و میفرماید: ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾[۲۶]. و این در حقیقت درسی است که انقلاب کربلا به همه افراد در همه ادوار و اعصار میدهد که بایستی بشر ظلم ستیز باشد و با ظالم مقابله کند اگر چه این موضعگیری او را در مخاطره قرار داده و حیاتش را تهدید کند. ظلمستیزی یا بهتر بگوییم این وظیفه الهی در بنیهاشم قبل از بعثت پیامبر (ص) نیز وجود داشت، و این خصلت یکی از فضایل و کمالات آنان به شمار میرفت. یک نمونه از ظلمستیزی آنان در «حلف الفضول» دیده میشود، و داستان آن اینگونه بود که در عصر جاهلیت شخصی از زبید از اهل یمن کالایی به عاص بن وائل فروخته بود و برای دریافت پول خود به خریدار مراجعه کرد، او از دادن بدهکاری خود امتناع کرد، و چون فروشنده در مکه غریب بود درمانده شد که چگونه طلب خود را وصول کند؟ پس به چند نفر از بنیهاشم برخورد کرد و نزد آنان شکوه برد، زبیر بن عبدالمطلب سوگند یاد کرد که با قبایل قریش پیمان ببندد که قدرتمندان را از ستم نمودن بر ضعیفان منع کنند، پس آنان با یکدیگر پیمان بستند که پولش را گرفته و او را در ستمی که به او شده یاری نمایند، و همین کار را کردند و طلب او را گرفته و به او دادند، و این پیمان را «حلف الفضول» گویند، و بنی امیه از شرکت در این پیمان مقدس خودداری کردند[۲۷].
رسول خدا (ص) از این پیمان در اسلام یاد کرد و فرمود: اگر در اسلام مرا به چنین پیمانی بخوانند، آن را اجابت میکنم. امیرالمؤمنین (ع) بر مقابله با ظلم و ظالم تأکید بسیاری داشت تا جایی که در لحظات پایانی عمر مبارکش به امام حسن و امام حسین (ع) سفارش کرد و فرمود: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[۲۸]؛ خصم و دشمن ظالم و یار و مددکار مظلوم باشید. و درباره خود میفرمود: «وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ»[۲۹]؛ به خدا سوگند اگر شب را برهنه بر روی تیغ بخوابم و در زنجیر کشیده شوم، بیشتر دوست دارم از اینکه خدا و رسولش را ملاقات کرده و به بعضی از بندگان ستم کرده باشم». و در بیان دیگر فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ»[۳۰]؛ اگر اقلیمهای هفتگانه را با آنچه زیر افلاک آنها است به من دهند تا درباره مورچهای ستم کرده و پوست جویی را از او بگیرم، چنین نخواهم کرد». و همین خصلت باعث شد که امام حسین (ع) شهادت را بر زندگی با ظالمان و سکوت در برابر آنها ترجیح دهد، همچنان که فرمود: «فَإِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً، وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً»[۳۱]؛ من مرگ را جز شهادت، و حیات و زندگی با ظالمان را جز ناراحتی و سختی نمیبینم».[۳۲]
هشتم: صبر و استقامت
از جمله خصوصیات نهضت حسینی، صبر و پایداری آن حضرت و یارانش در برابر ناملایمات و بلاهای سخت و طاقتفرسا بود. اگرچه صبر و بردباری در برابر سختیها و مشکلات در زندگی به طور طبیعی و در غالب افراد، امری پسندیده و حتمی است، اما سختی بلاها و مصیبتها در یک درجه و مرتبه نیستند[۳۳]. ممکن است برخی افراد در برابر بعضی از بلاها صابر باشند، اما همان بلا دیگران را بیطاقت کرده و تحمل آن برای آنها غیرممکن باشد؛ صبر و بردباری امام (ع) در برابر سختیها و مصیبتهایی که در جریان کربلا و واقعه طف دید همه را شگفتزده کرد به طوری که ملائکه نیز از صبر و شکیبایی امام (ع) در شگفت شدند[۳۴]. و آن حضرت خود در سخنانی فرمود: «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ، نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِينَ»[۳۵]؛ «رضای خدا رضای ما اهل بیت است، و ما بر بلای الهی صبر و شکیبایی پیشه سازیم و خداوند اجر صابران را به طور کامل به ما عطا میفرماید». صبر و شکیبایی امام حسین (ع) و یاران آن حضرت آنقدر شگفتآور است که در برابر شمشیرها و نیزهها و تیرهای دشمن تا آخرین لحظه حیات استقامت کردند و صحنه جنگ و نبرد را ترک نکردند که در این باره گفته شده است: «وَ اسْتَقْبَلُوا الرِّمَاحَ بِصُدُورِهِمْ»[۳۶]؛ «با سینههای خود به استقبال نیزهها رفتند» و در نقل دیگری آمده است: «لَا يَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِيدِ»[۳۷]؛ «(از عشق سرشاری که به خدا و امام و مکتب خودشان داشتند) درد برخورد سلاحها با بدنشان را احساس نمیکردند».[۳۸]
نهم: ایثار و فداکاری
چیزی که در قیام عاشورا به طور مشهود به چشم میخورد، فداکاری و ایثار است که در آن معرکه و میدان نبرد تحقق و عینیت یافت. البته در هر حرکت و قیام، از خود گذشتگی وجود دارد، و عدهای با انگیزه و اهداف گوناگونی برای تحقق بخشیدن به آرمان و مقاصدشان سعی و جدیت کرده و گاهی تا مرز کشته شدن و مرگ پافشاری و استقامت مینمایند. اما فداکاری و ایثار از نظر کمی و کیفی در یک گروه یکسان نیست، ممکن است در سپاهی چندین نفر فداکاری کنند و از جان خود چشمپوشی نمایند، در حالی که در سپاه دیگری تعداد بیشتری و با کیفیت بالاتری فداکاری و ایثار کنند. در مقاومت و پایداری نیز همه یکسان نیستند، برخی ناملایمات زندگی را تحمل میکنند اما هنگامی که برای جان خود احساس خطر کنند تسلیم میشوند و دیگر تاب نمیآورند، در حالی که برخی در راه هدف مقدسی که دارند از جان نیز به راحتی چشمپوشی مینمایند و آن را ایثار میکنند؛ امام حسین (ع) با ایثار جان خود و عزیزانش اوج فداکاری و ایثار را عینیت بخشید و برای ایثارگران جان در راه دین الگو گردید.[۳۹]
دهم: حقطلبی
یکی دیگر از ویژگیهای نهضت حسینی و انقلاب کربلا، احیای حق و از بین بردن باطل بود، و این خود از اسرار جاودانگی قیام امام (ع) و الگو شدن آن برای دیگر انقلابها میباشد. آن بزرگوار به پیروزی ظاهری بر دشمن نمیاندیشید، بلکه دفاع از حق و احیای آن مورد توجه او بود، خواه به ظاهر بر دشمن غالب و پیروز شود یا نشود، و چندین بار این امر را مطرح مینمود و میفرمود: «أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً»[۴۰]؛ «آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل اجتناب نمیگردد؟ باید که مؤمن تنها از راه حق به دیدار خدای خود بشتابد». و باز فرمود: «سَأَمْضِي وَ مَا بِالْمَوْتِ عَارٌ عَلَى الْفَتَى إِذَا مَا نَوَى حَقّاً وَ جَاهَدَ مُسْلِماً وَ وَاسَى الرِّجَالَ الصَّالِحِينَ بِنَفْسِهِ وَ فَارَقَ مَثْبُوراً وَ خَالَفَ مُجْرِماً فَإِنْ عِشْتُ لَمْ أَقْدَمْ [أَنْدَمْ] وَ إِنْ مِتُّ لَمْ أُلَمْ كَفَى بِكَ ذُلًّا أَنْ تَعِيشَ وَ تُرْغَمَا»[۴۱][۴۲].[۴۳]
یازدهم: امداد الهی
از دیگر ویژگیهای نهضت امام حسین (ع) امدادهای الهی بود که از همان آغاز حرکت عنایت و لطف پروردگار را سالار شهیدان به همراه داشت زیرا آن بزرگوار برای خدا قیام کرد و در پی خشنودی و رضای خدا بود و فرمود: «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ» و خداوند متعال در برابر آن نیت پاک و خالص و انگیزه الهی که داشت منزلت و جایگاهی به او مرحمت کرد که بیبدیل و بینظیر است زیرا سالار شهیدان همه هستی خود را در طبق اخلاص گذاشت و به پیشگاه خدا تقدیم کرد و از هیچ چیزی در راه پروردگار دریغ ننمود. این امداد تا بعد از شهادت نیز ادامه یافت و تا این زمان و پس از این نیز تا قیامت ادامه خواهد داشت؛ هنگام حرکت ملائکه و پریان برای یاری او از طرف پروردگار مأمور شده و نزد او اظهار داشتند: خداوند ما را برای یاری شما فرستاده است، فرمود: «الْمَوْعِدُ حُفْرَتِي وَ بُقْعَتِيَ الَّتِي أُسْتَشْهَدُ فِيهَا وَ هِيَ كَرْبَلَاءُ»؛ وعدهگاه ما قبر و بقعه من است که در آن شهید خواهم شد و آن کربلا است» و در ادامه آمده است: «خداوند کربلا را برگزید روزی که زمین را گستراند و آن را پناه شیعیان من قرار داد و برای آنها در دنیا و آخرت امان خواهد بود»[۴۴]. در روز عاشورا نیز پیروزی بر او فرود آمد ولی امام (ع) شهادت را انتخاب کرد[۴۵]. و پس از شهادت نیز امدادهای الهی برای حفظ و نگهداری قیام امام حسین (ع) همچنان ادامه پیدا کرده چنانکه در حدیث زائده از حضرت علی بن الحسین (ع) آمده است که آن حضرت فرمود: هنگامی که در کربلا آن مصائب به ما رسید و پدرم به شهادت رسید با فرزندان و برادرانش و سائر اهل و خاندان او و حرم و زنان او را سوار بر شترها کردند که به کوفه ببرند من به آن بدنها که روی زمین افتاده و دفن نشده بودند نگاه میکردم و در سینهام این امر بزرگ مجسم شد و بر من بسیار گران آمد و نزدیک بود که جان دهم، عمهام زینب دختر علی (ع) به من گفت: ای بقیه جد و پدر و برادرانم چرا با خود چنین میکنی؟ گفتم: چگونه جزع نکنم در حالی که آقای خود و برادران و عموها و فرزندان عمویم و خاندان خود را آغشته به خون میبینم که برهنه و بدون کفن و دفن نشدهاند.
عمهام فرمود: آنچه میبینی تو را ناراحت نکند که به خدا سوگند این عهدی است از رسول خدا (ص) به جد و پدر و عمویت، و خداوند از مردمی پیام گرفته از این امت که آنها را فرعونهای این امت نمیشناسند. و آنها در میان اهل آسمانها معروف هستند، آنها این اعضاء پراکنده را جمع نمایند و دفن کنند و برای این سرزمین طف علمی برای قبر پدر تو سیدالشهداء نصب نمایند که اثر آن کهنه و نشانه آن با گذشت روزها و شبها از بین نرود و سردمداران کفر و پیروان گمراه آنها تلاش در محو آن نمایند ولی نتیجه آن ظهور بیشتر باشد و امر آن بالا و بلند گردد[۴۶]. و از دیگر امدادهای الهی این بود که پس از شهادت آن حضرت خداوند دشمن را به وسیله اسبابی متنبه ساخت و آنها را بر آنچه از ظلم و تعدی کرده بودند آگاه نمود چنانکه حلبی از امام صادق (ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: هنگامی که سپاه عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین (ع) در لشکرگاه خود مستقر بودند شخصی نزد آنان آمد و فریاد زد، چون او را از این کار منع کردند گفت: چگونه فریاد نزنم در حالی که رسول خدا (ص) را در اینجا ایستاده میبینم، یک نگاهی به زمین میکند و نگاهی به لشکر شما، و من بیم آن دارم که خدا را بخواند و بر اهل زمین نفرین کند و من نیز با آنان هلاک شوم. بعضی از آنان به دیگران گفتند: او دیوانه است. توابین گفتند: به خدا سوگند این کاری است که خود انجام دادیم، و به راستی این چه کاری بود که در حق خود کردیم؟ سید جوانان اهل بهشت را برای خشنودی پسر سمیه به قتل رساندیم! حلبی میگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم، آن فریاد زننده چه کسی بود؟ فرمود: ما او را به جز جبرئیل نمیدانیم[۴۷].
سماوی نقل میکند: وقتی امام حسین (ع) به شهادت رسید، دو برادر در میان سپاه عمر بن سعد بودند به نامهای سعد بن حرث و ابوالحتوف که چون فریاد کودکان خاندان امام حسین (ع) را شنیدند توبه کرده و از سپاه کوفه جدا شده و با آنان جنگیدند تا اینکه به شهادت رسیدند[۴۸].[۴۹]
منابع
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۹. و نیز مراجعه شود به تحف العقول، ص۳۴۶؛ تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۲۱۸؛ مقتل خوارزمی، ج۲، ص۷.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۳۹.
- ↑ عوالم العلوم، ج۱۷، ص۲۱۶.
- ↑ امالی شیخ صدوق، ص۷۰۷، م ۸۹، ح۳.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۳۹.
- ↑ کامل ابن اثیر، ج۳، ص۲۸۷.
- ↑ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۴۰.
- ↑ ابوالشهداء، ص۱۶۳.
- ↑ ابوالشهداء، ص۷۱.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۴۱.
- ↑ «در حالی که کالای زندگی این جهان در برابر جهان واپسین جز اندکی نیست» سوره توبه، آیه ۳۸.
- ↑ نهج البلاغه، ص۳۰۳، خطبه ۱۹۳.
- ↑ عوالم العلوم، ج۱۷، ص۳۵۰.
- ↑ الملهوف، ص۲۵.
- ↑ کامل الزیارات، ص۲۶، باب ۲۳، ح۱۵.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۴۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۶، ص۲۰۰.
- ↑ عوالم العلوم، ج۱۷، ص۱۸۳.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۴۴.
- ↑ الملهوف، ص۲۵.
- ↑ «و خشنودی خداوند (از همه اینها) برتر است» سوره توبه، آیه ۷۲.
- ↑ تظلم الزهراء، ص۲۱۱.
- ↑ «همه خلق را در راه تو رها کردم، و عیال را یتیم نمودم تا تو را ببینم؛ پس اگر در راه محبتت قطعه قطعه شوم، دلم به غیر تو میل و شوق ندارد».
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۴۴.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ پرتوی از عظمت حسین، ص۲۲۲.
- ↑ نهج البلاغه، ص۴۲۱، نامه ۴۷.
- ↑ نهج البلاغه، ص۳۴۶، خطبه ۲۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، ص۳۴۷؛ خطبه ۲۲۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۰۳.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۴۵.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲. زید شحام از ابی عبدالله (ع) نقل کرده است که فرمود: «إِنَّ عَظِيمَ الْأَجْرِ لَمَعَ عَظِيمِ الْبَلَاءِ» و فضیل بن یسار از ابی جعفر (ع) نقل کرده است که فرمود: «أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ، ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ، ثُمَّ الْأَمَاثِل فَالْأَمْثَلُ».
- ↑ «قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ» (زیارت ناحیه مقدسه).
- ↑ الملهوف، ص۲۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۹۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۸۰.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۴۷.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۴۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۳.
- ↑ «خواهم رفت و مرگ برای جوانمرد ننگ نباشد، اگر نیت حق کند و با تسلیم جهاد نماید؛ مردان صالح را با جان خود کمک و یاری کند، از ملعون روی برتابد و با مجرم مخالفت کند؛ اگر زنده مانم پشیمان نگردم و اگر بمیرم ملامت نشوم، و این خواری تو را بس است که زنده بمانی و ناکام و ذلیل شوی».
- ↑ کامل ابن اثیر، ج۴، ص۴۸.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۴۹.
- ↑ عوالم العلوم، ج۱۷، ص۱۷۹.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۴۶۵.
- ↑ کامل الزیارات، ص۲۷۲، باب ۸۸.
- ↑ کامل الزیارات، ص۳۵۰، باب ۱۰۸.
- ↑ ابصار العین، ص۱۲۹.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۱۵۰.