تفاخر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[))
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{سیره معصوم}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[تفاخر در قرآن]] - [[تفاخر در فقه سیاسی]] - [[تفاخر در خانواده]] - [[نفی تفاخر در معارف و سیره نبوی]]| پرسش مرتبط  = }}


{{سیره معصوم}}
== مقدمه ==
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
* از اوصاف [[زشت]] و ناپسندی که در [[سیره]] و قول [[نبی اکرم]] {{صل}} از آن به [[زشتی]] یاد شده، فخرفروشی و افتخار به حسب و [[نسب]] خویش است. این صفت نکوهیده از عوامل بسیار مخرب در روابط ایمانی شمرده شده و [[رسول خدا]] {{صل}} نیز آن را آفت بزرگیِ [[خاندان]] دانسته است<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۳۲۹؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۷ و احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۱.</ref>.
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">مدخل‌های وابسته به این بحث:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تفاخر در قرآن]] - [[تفاخر در حدیث]] - [[تفاخر در نهج البلاغه]] - [[تفاخر در معارف دعا و زیارات]] - [[تفاخر در اخلاق اسلامی]]| [[نکوهش تفاخر در سیره پیامبر خاتم]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[تفاخر (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== نگاهی کوتاه بر پیشینه تفاخر در عصر جاهلی ==
*از اوصاف [[زشت]] و ناپسندی که در [[سیره]] و قول [[نبی اکرم]] {{صل}} از آن به [[زشتی]] یاد شده، فخرفروشی و افتخار به حسب و [[نسب]] خویش است. این صفت نکوهیده از عوامل بسیار مخرب در روابط ایمانی شمرده شده و [[رسول خدا]] {{صل}} نیز آن را آفت بزرگیِ [[خاندان]] دانسته است<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۳۲۹؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۷ و احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۱.</ref>.
{{اصلی|جاهلیت}}
* [[رسول خدا]] {{صل}} در حالی به [[رسالت]] [[برگزیده]] شد که [[جامعه]] [[عرب]] آن روز در [[فساد]] و [[تباهی]] دست و پا می‌زد و سایه شوم [[جهالت]]، [[تعصب]]، [[فساد]] و تفاخر به [[نسب]] و [[قبیله]] بر سرتاسر [[جزیرة العرب]] سایه افکنده بود. تفاخر و [[خودبرتربینی]] در میان [[اعراب جاهلی]]، اصلی خدشه ناپذیر به حساب می‌آمد و سبب بسیاری از [[جنگ‌ها]] و نزاع‌های [[جاهلی]] شده بود. جنگ‌های [[جاهلی]] از نظر شدت و اهمیت متفاوت بودند؛ اما همگی، ویژگی مشابهی داشتند و آن، دمیدن [[روح]] فخر و [[انتقام]] در کالبد [[قبیله]] بود. آنان به پیروزی‌ها تفاخر می‌کردند و هنگام [[شکست]]، در پی [[انتقام]] بودند<ref>این بخش از کتب مختلف ایام العرب، الکامل، عقد الفرید و... برگرفته شده است.</ref>. آنان [[شجاعت]] به خرج می‌دادند و [[بخشش]] می‌کردند تا به سبب این کار [[ستایش]] شوند و بر سایر رؤسا و بزرگان [[جامعه]] افتخار کنند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۱.</ref>.
* همچنین، [[قبیله قریش]]، در تفاخر، گوی [[سبقت]] را از هم قطاران [[جاهلی]] خود ربوده بود. از زمانی که [[خداوند]]، [[لشکر]] ابرهه را تار و مار کرد، [[مقام]] [[کعبه]] و [[قریش]] بیش از پیش در نظر [[مردم]] [[عرب]] بالا رفت؛ و [[قریش]] نیز کم کم، [[بدعت]] گذاری را آغاز کردند و انجام برخی مراسم [[حج]] مثل وقوف در [[عرفه]] را ترک کردند، با اینکه می‌دانستند این عمل از شعائر [[دین]] [[ابراهیم]] {{ع}} است. آنان وقوف در [[عرفه]] را برای سایر [[اعراب]] [[واجب]] دانسته، می‌گفتند: "ما [[فرزندان]] [[ابراهیم]] و اهل [[حرم]] و خادمان [[کعبه]] و ساکنان آن هستیم و برای ما سزاوار نیست که از [[حرم]] خارج شویم و غیر [[حرم]] را مانند [[حرم]]، بزرگ بشماریم؛ چرا که این کار از [[حرمت]] و شأنمان نزد [[عرب]] می‌کاهد!"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۵۹ - ۶۰؛ محمد بن حبیب البغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص ۱۲۷ - ۱۲۹ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۰۲ - ۲۰۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲.</ref>.
* تفاخر به کثرت جمعیت و [[ثروت]] در میان [[اعراب جاهلی]] به جایی رسیده بود که به سبب مفاخره بر دیگر [[قبایل]] و بالا بردن آمار نفرات [[قبیله]] به گورستان می‌رفتند و [[قبور]] مردگان را می‌شمردند<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۱۱؛ جاراللّه زمخشری، الکشاف، ج ۴، ص ۷۹۱؛ فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج ۳۲، ص ۲۷۰ و حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۵، ص ۲۹۸.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲.</ref>.


==نگاهی کوتاه بر پیشینه [[تفاخر]] در عصر [[جاهلی]] ==
== فخرفروشی و [[برتری جویی]] در [[سیره نبوی]] {{صل}} ==
*[[رسول خدا]] {{صل}} در حالی به [[رسالت]] [[برگزیده]] شد که [[جامعه]] [[عرب]] آن روز در [[فساد]] و [[تباهی]] دست و پا می‌زد و سایه شوم [[جهالت]]، [[تعصب]]، [[فساد]] و [[تفاخر]] به [[نسب]] و [[قبیله]] بر سرتاسر [[جزیرة العرب]] سایه افکنده بود. [[تفاخر]] و [[خودبرتربینی]] در میان [[اعراب جاهلی]]، اصلی خدشه ناپذیر به حساب می‌آمد و سبب بسیاری از [[جنگ‌ها]] و نزاع‌های [[جاهلی]] شده بود. جنگ‌های [[جاهلی]] از نظر شدت و اهمیت متفاوت بودند؛ اما همگی، ویژگی مشابهی داشتند و آن، دمیدن [[روح]] فخر و [[انتقام]] در کالبد [[قبیله]] بود. آنان به پیروزی‌ها [[تفاخر]] می‌کردند و هنگام [[شکست]]، در پی [[انتقام]] بودند<ref>این بخش از کتب مختلف ایام العرب، الکامل، عقد الفرید و... برگرفته شده است.</ref>. آنان [[شجاعت]] به خرج می‌دادند و [[بخشش]] می‌کردند تا به سبب این کار [[ستایش]] شوند و بر سایر رؤسا و بزرگان [[جامعه]] افتخار کنند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۱.</ref>.
* [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در دوران رسالتش پیوسته با [[برتری]] جویی‌ها به [[مبارزه]] برخاست و سرانجام موفق شد به [[کمک]] [[تعالیم]] [[ناب]] [[الهی]] به بسیاری از [[دشمنی‌ها]] و ستیزه جویی‌هایی که در گذشته در تفاخرهای بی‌اساس قبیله‌ای ریشه داشت، خاتمه داده، آنها را به [[برادری]] تبدیل کند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲.</ref>.
*همچنین، [[قبیله قریش]]، در [[تفاخر]]، گوی [[سبقت]] را از هم قطاران [[جاهلی]] خود ربوده بود. از زمانی که [[خداوند]]، [[لشکر]] ابرهه را تار و مار کرد، [[مقام]] [[کعبه]] و [[قریش]] بیش از پیش در نظر [[مردم]] [[عرب]] بالا رفت؛ و [[قریش]] نیز کم کم، [[بدعت]] گذاری را آغاز کردند و انجام برخی مراسم [[حج]] مثل وقوف در [[عرفه]] را ترک کردند، با اینکه می‌دانستند این عمل از شعائر [[دین]] [[ابراهیم]] {{ع}} است. آنان وقوف در [[عرفه]] را برای سایر [[اعراب]] [[واجب]] دانسته، می‌گفتند: "ما [[فرزندان]] [[ابراهیم]] و اهل [[حرم]] و خادمان [[کعبه]] و ساکنان آن هستیم و برای ما سزاوار نیست که از [[حرم]] خارج شویم و غیر [[حرم]] را مانند [[حرم]]، بزرگ بشماریم؛ چرا که این کار از [[حرمت]] و شأنمان نزد [[عرب]] می‌کاهد!"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۵۹ - ۶۰؛ محمد بن حبیب البغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص ۱۲۷ - ۱۲۹ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۰۲ - ۲۰۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲.</ref>.  
* این [[اقدام]] بزرگ، چیزی نبود که از چشم [[دشمنان اسلام]] مخفی بماند؛ پس آنها کوشیدند برای ایجاد [[تفرقه]] در صفوف [[مسلمانان]] از آن به صورت حربه‌ای کار آمد بهره بگیرند. [[نقل]] شده است، روزی عده‌ای از اوسیان و خزرجیان در نقطه‌ای گرد آمده، به [[گفتگو]] مشغول بودند. [[وحدت]] این گروه که دیروز، [[دشمن]] [[خون]] آشام یکدیگر بودند، شأس بن [[قیس]] - از سران [[کینه]] توز [[یهود]] - را سخت ناراحت کرد و او فوراً به [[جوانی]] [[یهودی]] - که همراه او بود- اشاره کرد که میان آنها رفته، از جنگ‌های ۱۲۰ ساله اوسیان و خزرجیان، سخن به میان آورد. آن [[جوان]]، خاطرات گذشته را چنان تشریح کرد که [[نزاع]] و تفاخر دوباره میان دو دسته [[مسلمان]] [[اوس]] و [[خزرج]] آغاز شد؛ نزدیک بود [[آتش]] [[جنگ]] میان آنان شعله ور شود که این مسئله را به [[پیامبر]] {{صل}} خبر دادند؛ پس ایشان فوراً با گروهی از [[یاران]]، خود را به آنها رسانید و فرمود: "ای گروه [[مسلمانان]]، [[خدا]] را در نظر بیاورید! آیا دوباره به یاد [[دوران جاهلیت]] افتاده [[اید]]؟ در صورتی که من در میان شما هستم، پس از آنکه [[خداوند]]، شما را به [[اسلام]] [[راهنمایی]] فرمود و بدان گرامی داشت و به [[کمک]] آن عادات [[جاهلیت]] را از شما دور کرد و شما را از [[کفر]] [[نجات]] داد و میان شما [[اتحاد]] و اتفاق ایجاد کرد." سخنان [[رسول خدا]] {{صل}} آنان را به خود آورد؛ پس، گریان شده، همدیگر را در آغوش کشیدند و از درگاه [[خداوند]] [[مغفرت]] خواستند<ref>السیرة النبویه، ص ۵۵۵ - ۵۵۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲-۲۱۳.</ref>.
*[[تفاخر]] به کثرت جمعیت و [[ثروت]] در میان [[اعراب جاهلی]] به جایی رسیده بود که به سبب مفاخره بر دیگر [[قبایل]] و بالا بردن آمار نفرات [[قبیله]] به گورستان می‌رفتند و [[قبور]] مردگان را می‌شمردند<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۱۱؛ جاراللّه زمخشری، الکشاف، ج ۴، ص ۷۹۱؛ فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج ۳۲، ص ۲۷۰ و حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۵، ص ۲۹۸.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲.</ref>.
* [[رسول خدا]] {{صل}} با آنکه خود از نظر حسب و [[نسب]]، شریف‌ترین [[مردم]] به حساب می‌آمد؛ اما هیچ‌گاه شنیده نشد که در این امور بر دیگر [[مردم]] تفاخر بورزد؛ بلکه در بیان و [[رفتار]] خود نیز به گونه‌ای عمل می‌کرد که در اذهان [[مردم]]، مفاخره و [[برتری]] جویی تداعی نشود. [[علی]] {{ع}} در این باره می‌فرماید: "هرگاه [[رسول خدا]] {{صل}} فضیلتی را از خود یاد می‌کرد، می‌فرمود: "قصدم تفاخر و فخرفروشی نیست"<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۲، ص ۴۰۷ و احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۳.</ref>.
* [[نقل]] شده است، در [[جنگ احد]]، [[جوانی]] ایرانی در میان [[لشکر]] [[مسلمانان]] بود. این [[جوان]] پس از وارد آوردن ضربتی بر یکی از [[دشمنان]]، به سبب غرور گفت: "این ضربت را از من تحویل بگیر که من [[جوانی]] ایرانی‌ام". [[پیامبر]] {{صل}} پس از شنیدن این سخن، فوراً آن را خواست و به او فرمود: "چرا نگفتی من [[جوانی]] [[انصاری]] هستم؟ چرا به چیزی که به [[آیین]] و مسلک است، افتخار نکردی و پای تفاخر و نژاد را به میان کشیدی؟"<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۵، ص ۲۹۵؛ ابن اشعث سجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۵۰۳ و محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۳۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۳.</ref>.
* همچنین [[روایت]] شده است که مردی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و گفت: "ای [[رسول خدا]] {{صل}}، من فلانم پسر فلانی" و سپس از سر تفاخر تا نه نفر از [[پدران]] خود را برشمرد. [[رسول خدا]] {{صل}} به آن مرد فرمود: "بدان که تو در [[دوزخ]]، دهمین آنانی"<ref>سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الاوسط، ج ۱، ص ۱۴۱، الکافی، ج ۲، ص ۳۲۹، مسند احمد، ج ۴، ص ۱۳۴ و محمد بن محمد کوفی بن اشعث، الجعفریات، ص ۱۶۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۳-۲۱۴.</ref>.
* همچنین در برخی منابع آمده است که روزی [[عایشه]] و [[حفصه]]، [[همسران رسول خدا]] {{صل}}، به [[صفیه]]، دختر حیی بن اخطب، [[همسر]] دیگر [[رسول خدا]] {{صل}}، تفاخر کرده، خود را به [[علت]] نسبی شان با [[رسول خدا]] {{صل}} از او [[برتر]] شمردند و [[صفیه]] را [[سرزنش]] کرده، او را دختر یهودیه خواندند. [[صفیه]] نیز به [[رسول خدا]] {{صل}} شکایت برد و در حالی که [[گریه]] می‌کرد، به نزد [[نبی خاتم]] {{صل}} وارد شد؛ [[رسول خدا]] {{صل}} از وی [[علت]] گریه‌اش را پرسید؛ او گفت: "[[عایشه]] و [[حفصه]] به او [[دشنام]] داده، او را برای [[تحقیر]]، یهودیه خوانده‌اند"؛ [[حضرت]] فرمود: "چرا به آنها نگفتی که پدرم، [[هارون]] و عمویم، [[موسی]] و شوهرم، [[محمد]] {{صل}} است؟"<ref>الطبقات الکبری، ج۸، ص ۱۰۰، احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۴ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۷۴.</ref> این واقعه باعث شد [[آیه]] ۱۱ سوره حجرات نازل شود<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۲۱ - ۳۲۲ و مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۴.</ref>.


==فخرفروشی و [[برتری]] جویی در [[سیره نبوی]] {{صل}}==
== [[خطبه]] [[رسول خدا]] {{صل}} در روز [[فتح مکه]] ==
*[[پیامبر اسلام]] {{صل}} در دوران رسالتش پیوسته با [[برتری]] جویی‌ها به [[مبارزه]] برخاست و سرانجام موفق شد به [[کمک]] [[تعالیم]] [[ناب]] [[الهی]] به بسیاری از [[دشمنی‌ها]] و ستیزه جویی‌هایی که در گذشته در تفاخرهای بی‌اساس قبیله‌ای ریشه داشت، خاتمه داده، آنها را به [[برادری]] تبدیل کند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲.</ref>.
* در [[جامعه]] [[عرب]] آن روز، بزرگ‌ترین افتخار یک نفر این بود که شاخه‌ای از یک [[قبیله]] سرشناس مانند [[قریش]] باشد؛ ولی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} برای برانداختن این اصل موهوم و به منظور درهم کوبیدن افتخارات بی‌اساس و [[جاهلی]] [[عرب]]، در روز [[فتح مکه]] به [[مردم]] آن جا چنین فرمود: "ای [[مردم]]! [[خداوند]] با [[اسلام]]، [[نخوت]] [[جاهلیت]] و [[نازیدن]] به [[پدران]] و خاندان‌های [[جاهلی]] را از شما زدود. ای [[مردم]]! شما از [[آدم]] {{ع}} هستید و او نیز از گل آفریده شده است؛ بدانید که امروز، [[بهترین]] شما نزد [[خداوند]] و گرامی‌ترین شما در پیشگاه او پرهیزگارترین و فرمانبردارترین شما از اوست"<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَ اللَّهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ نَخْوَةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ تَفَاخُرَهَا بِآبَائِهَا أَلَا إِنَّكُمْ مِنْ آدَمَ {{ع}} وَ آدَمُ مِنْ طِينٍ أَلَا إِنَّ خَيْرَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَكْرَمَكُمْ عَلَيْهِ الْيَوْمَ أَتْقَاكُمْ }}؛</ref>. سپس ایشان برای اینکه به جهانیان بیاموزد که ملاک شخصیت و [[برتری]] تنها [[تقوا]] و [[پرهیزگاری]] است<ref>علم الهدی خراسانی، نهج الخطابه، ج ۱، ص ۲۵ - ۲۶.</ref>، در فرازی دیگر از سخنان خود چنین فرمود: "[[مردم]] در پیشگاه [[خداوند]]، دو دسته اند: دسته‌ای [[پرهیزگار]] که در پیشگاه [[خداوند]]، گرامی و گروهی متجاوز و [[گناهکار]] که نزد [[خداوند]] ذلیل و خواراند"<ref>{{متن حدیث| يا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ: رَجُلُ مُؤْمِنُ تَقِيُّ كَرِيمُ عَلَى اللَّهِ، وَ فَاجِرٍ شَقِيُّ هَيِّنُ عَلَى اللَّهِ}}؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۵، ص ۲۴۲ و ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۱، ص ۳۸۸.</ref>؛ آن‌گاه [[رسول خدا]] {{صل}} برای برانداختن [[نخوت]] [[عرب]] که [[عرب]] بودن و انتساب به این نژاد را از [[مفاخر]] بزرگ خود می‌شمرد، در ادامه سخنان خویش، خطاب به [[مردم]] [[مکه]] چنین فرمود: {{متن حدیث|أَلَا إِنَّ الْعَرَبِيَّةَ لَيْسَتْ بِأَبٍ وَالِدٍ وَ لَكِنَّهَا لِسَانٌ نَاطِقٌ فَمَنْ قَصَرَ عَمَلُهُ لَمْ يُبْلِغْ بِهِ حَسَبُهُ }}<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۹۴ و نهج الخطابه، ج ۱، ص۲۶.</ref>؛ ای [[مردم]]! بدانید که عربیت، به پدری نیست که عامل [[دنیا]] آمدن شما بوده، بلکه آن، تنها زبانی است که با آن سخن گفته می‌شود. پس هر کس در عمل، کوتاهی کند، [[شرافت]] [[خانوادگی]] اش او را به [[خشنودی]] [[خداوند]] نمی‌رساند. سپس [[حضرت]] برای تحکیم [[مساوات]] بین [[انسان‌ها]] فرمود: همه [[مردم]]، از روزگار گذشته تا حال، مانند دانه‌های شانه برابر اند و [[عرب]] بر [[عجم]] و سرخ بر سیاه [[برتری]] ندارد<ref>{{متن حدیث|إِنَ النَّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا مِثْلُ أَسْنَانِ الْمُشْطِ لَا فَضْلَ لِلْعَرَبِيِّ عَلَى الْعَجَمِيِّ وَ لَا لِلْأَحْمَرِ عَلَى الْأَسْوَدِ إِلَّا بِالتَّقْوَى}}؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص۳۴۱ و میرزای نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۸۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۴-۲۱۵.</ref>.
*این [[اقدام]] بزرگ، چیزی نبود که از چشم [[دشمنان اسلام]] مخفی بماند؛ پس آنها کوشیدند برای ایجاد [[تفرقه]] در صفوف [[مسلمانان]] از آن به صورت حربه‌ای کار آمد [[بهره]] بگیرند. [[نقل]] شده است، روزی عده‌ای از اوسیان و خزرجیان در نقطه‌ای گرد آمده، به [[گفتگو]] مشغول بودند. [[وحدت]] این گروه که دیروز، [[دشمن]] [[خون]] آشام یکدیگر بودند، شأس بن [[قیس]] - از سران [[کینه]] توز [[یهود]] - را سخت ناراحت کرد و او فوراً به [[جوانی]] [[یهودی]] - که همراه او بود- اشاره کرد که میان آنها رفته، از جنگ‌های ۱۲۰ ساله اوسیان و خزرجیان، سخن به میان آورد. آن [[جوان]]، خاطرات گذشته را چنان تشریح کرد که [[نزاع]] و [[تفاخر]] دوباره میان دو دسته [[مسلمان]] [[اوس]] و [[خزرج]] آغاز شد؛ نزدیک بود [[آتش]] [[جنگ]] میان آنان شعله ور شود که این مسئله را به [[پیامبر]] {{صل}} خبر دادند؛ پس ایشان فوراً با گروهی از [[یاران]]، خود را به آنها رسانید و فرمود: "ای گروه [[مسلمانان]]، [[خدا]] را در نظر بیاورید! آیا دوباره به یاد [[دوران جاهلیت]] افتاده [[اید]]؟ در صورتی که من در میان شما هستم، پس از آنکه [[خداوند]]، شما را به [[اسلام]] [[راهنمایی]] فرمود و بدان گرامی داشت و به [[کمک]] آن عادات [[جاهلیت]] را از شما دور کرد و شما را از [[کفر]] [[نجات]] داد و میان شما [[اتحاد]] و اتفاق ایجاد کرد." سخنان [[رسول خدا]] {{صل}} آنان را به خود آورد؛ پس، گریان شده، همدیگر را در آغوش کشیدند و از درگاه [[خداوند]] [[مغفرت]] خواستند<ref>السیرة النبویه، ص ۵۵۵ - ۵۵۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۲-۲۱۳.</ref>.
*[[رسول خدا]] {{صل}} با آنکه خود از نظر حسب و [[نسب]]، شریف‌ترین [[مردم]] به حساب می‌آمد؛ اما هیچ‌گاه شنیده نشد که در این امور بر دیگر [[مردم]] [[تفاخر]] بورزد؛ بلکه در بیان و [[رفتار]] خود نیز به گونه‌ای عمل می‌کرد که در اذهان [[مردم]]، مفاخره و [[برتری]] جویی تداعی نشود. [[علی]] {{ع}} در این باره می‌فرماید: "هرگاه [[رسول خدا]] {{صل}} فضیلتی را از خود یاد می‌کرد، می‌فرمود: "قصدم [[تفاخر]] و فخرفروشی نیست"<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۲، ص ۴۰۷ و احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۳.</ref>.
*[[نقل]] شده است، در [[جنگ احد]]، [[جوانی]] ایرانی در میان [[لشکر]] [[مسلمانان]] بود. این [[جوان]] پس از وارد آوردن ضربتی بر یکی از [[دشمنان]]، به سبب غرور گفت: "این ضربت را از من تحویل بگیر که من [[جوانی]] ایرانی‌ام". [[پیامبر]] {{صل}} پس از شنیدن این سخن، فوراً آن را خواست و به او فرمود: "چرا نگفتی من [[جوانی]] [[انصاری]] هستم؟ چرا به چیزی که به [[آیین]] و مسلک است، افتخار نکردی و پای [[تفاخر]] و نژاد را به میان کشیدی؟"<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۵، ص ۲۹۵؛ ابن اشعث سجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۵۰۳ و محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۳۱.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۳.</ref>.
*همچنین [[روایت]] شده است که مردی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و گفت: "ای [[رسول خدا]] {{صل}}، من فلانم پسر فلانی" و سپس از سر [[تفاخر]] تا نه نفر از [[پدران]] خود را برشمرد. [[رسول خدا]] {{صل}} به آن مرد فرمود: "بدان که تو در [[دوزخ]]، دهمین آنانی"<ref>سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الاوسط، ج ۱، ص ۱۴۱، الکافی، ج ۲، ص ۳۲۹، مسند احمد، ج ۴، ص ۱۳۴ و محمد بن محمد کوفی بن اشعث، الجعفریات، ص ۱۶۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۳-۲۱۴.</ref>.
*همچنین در برخی منابع آمده است که روزی [[عایشه]] و [[حفصه]]، [[همسران رسول خدا]] {{صل}}، به [[صفیه]]، دختر حیی بن اخطب، [[همسر]] دیگر [[رسول خدا]] {{صل}}، [[تفاخر]] کرده، خود را به [[علت]] نسبی شان با [[رسول خدا]] {{صل}} از او [[برتر]] شمردند و [[صفیه]] را [[سرزنش]] کرده، او را دختر یهودیه خواندند. [[صفیه]] نیز به [[رسول خدا]] {{صل}} شکایت برد و در حالی که [[گریه]] می‌کرد، به نزد [[نبی خاتم]] {{صل}} وارد شد؛ [[رسول خدا]] {{صل}} از وی [[علت]] گریه‌اش را پرسید؛ او گفت: "[[عایشه]] و [[حفصه]] به او [[دشنام]] داده، او را برای [[تحقیر]]، یهودیه خوانده‌اند"؛ [[حضرت]] فرمود: "چرا به آنها نگفتی که پدرم، [[هارون]] و عمویم، [[موسی]] و شوهرم، [[محمد]] {{صل}} است؟"<ref>الطبقات الکبری، ج۸، ص ۱۰۰، احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۴ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۷۴.</ref> این واقعه باعث شد [[آیه]] ۱۱ سوره حجرات نازل شود<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۲۱ - ۳۲۲ و مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۴.</ref>.


==[[خطبه]] [[رسول خدا]] {{صل}} در روز [[فتح مکه]]==
== جستارهای وابسته ==
*در [[جامعه]] [[عرب]] آن روز، بزرگ‌ترین افتخار یک نفر این بود که شاخه‌ای از یک [[قبیله]] سرشناس مانند [[قریش]] باشد؛ ولی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} برای برانداختن این اصل موهوم و به منظور درهم کوبیدن افتخارات بی‌اساس و [[جاهلی]] [[عرب]]، در روز [[فتح مکه]] به [[مردم]] آن جا چنین فرمود: "ای [[مردم]]! [[خداوند]] با [[اسلام]]، [[نخوت]] [[جاهلیت]] و [[نازیدن]] به [[پدران]] و خاندان‌های [[جاهلی]] را از شما زدود. ای [[مردم]]! شما از [[آدم]] {{ع}} هستید و او نیز از گل آفریده شده است؛ بدانید که امروز، [[بهترین]] شما نزد [[خداوند]] و گرامی‌ترین شما در پیشگاه او پرهیزگارترین و فرمانبردارترین شما از اوست"<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَ اللَّهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ نَخْوَةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ تَفَاخُرَهَا بِآبَائِهَا أَلَا إِنَّكُمْ مِنْ آدَمَ {{ع}} وَ آدَمُ مِنْ طِينٍ أَلَا إِنَّ خَيْرَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَكْرَمَكُمْ عَلَيْهِ الْيَوْمَ أَتْقَاكُمْ }}؛</ref>. سپس ایشان برای اینکه به جهانیان بیاموزد که ملاک شخصیت و [[برتری]] تنها [[تقوا]] و [[پرهیزگاری]] است<ref>علم الهدی خراسانی، نهج الخطابه، ج ۱، ص ۲۵ - ۲۶.</ref>، در فرازی دیگر از سخنان خود چنین فرمود: "[[مردم]] در پیشگاه [[خداوند]]، دو دسته اند: دسته‌ای [[پرهیزگار]] که در پیشگاه [[خداوند]]، گرامی و گروهی متجاوز و [[گناهکار]] که نزد [[خداوند]] ذلیل و خواراند"<ref>{{متن حدیث| يا أَيُّهَا النَّاسُ ، إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ : رَجُلُ مُؤْمِنُ تَقِيُّ كَرِيمُ عَلَى اللَّهِ ، وَ فَاجِرٍ شَقِيُّ هَيِّنُ عَلَى اللَّهِ}}؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۵، ص ۲۴۲ و ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۱، ص ۳۸۸.</ref>؛ آن‌گاه [[رسول خدا]] {{صل}} برای برانداختن [[نخوت]] [[عرب]] که [[عرب]] بودن و انتساب به این نژاد را از [[مفاخر]] بزرگ خود می‌شمرد، در ادامه سخنان خویش، خطاب به [[مردم]] [[مکه]] چنین فرمود: {{متن حدیث|أَلَا إِنَّ الْعَرَبِيَّةَ لَيْسَتْ بِأَبٍ وَالِدٍ وَ لَكِنَّهَا لِسَانٌ نَاطِقٌ فَمَنْ قَصَرَ عَمَلُهُ لَمْ يُبْلِغْ بِهِ حَسَبُهُ }}<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۹۴ و نهج الخطابه، ج ۱، ص۲۶.</ref>؛ ای [[مردم]]! بدانید که عربیت، به پدری نیست که عامل [[دنیا]] آمدن شما بوده، بلکه آن، تنها زبانی است که با آن سخن گفته می‌شود. پس هر کس در عمل، کوتاهی کند، [[شرافت]] [[خانوادگی]] اش او را به [[خشنودی]] [[خداوند]] نمی‌رساند. سپس [[حضرت]] برای تحکیم [[مساوات]] بین [[انسان‌ها]] فرمود: همه [[مردم]]، از روزگار گذشته تا حال، مانند دانه‌های شانه برابر اند و [[عرب]] بر [[عجم]] و سرخ بر سیاه [[برتری]] ندارد<ref>{{متن حدیث|إِنَ النَّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا مِثْلُ أَسْنَانِ الْمُشْطِ لَا فَضْلَ لِلْعَرَبِيِّ عَلَى الْعَجَمِيِّ وَ لَا لِلْأَحْمَرِ عَلَى الْأَسْوَدِ إِلَّا بِالتَّقْوَى}}؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص۳۴۱ و میرزای نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۸۹.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۴-۲۱۵.</ref>.
{{مدخل وابسته}}
* [[افتخار]]
{{پایان مدخل وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]
{{منابع}}
# [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل]]
{{ارزش‌های اجتماعی}}
[[رده:سیره پیامبر خاتم]]
 
[[رده:رذایل اخلاقی]]
[[رده:فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]
[[رده:فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]
[[رده:تفاخر]]
{{ارزش‌های اجتماعی}}

نسخهٔ ‏۲۹ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۴

مقدمه

  • از اوصاف زشت و ناپسندی که در سیره و قول نبی اکرم a از آن به زشتی یاد شده، فخرفروشی و افتخار به حسب و نسب خویش است. این صفت نکوهیده از عوامل بسیار مخرب در روابط ایمانی شمرده شده و رسول خدا a نیز آن را آفت بزرگیِ خاندان دانسته است[۱][۲].

نگاهی کوتاه بر پیشینه تفاخر در عصر جاهلی

فخرفروشی و برتری جویی در سیره نبوی a

خطبه رسول خدا a در روز فتح مکه

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۳۲۹؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۷ و احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۷.
  2. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۱.
  3. این بخش از کتب مختلف ایام العرب، الکامل، عقد الفرید و... برگرفته شده است.
  4. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۱.
  5. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۵۹ - ۶۰؛ محمد بن حبیب البغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص ۱۲۷ - ۱۲۹ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۰۲ - ۲۰۳.
  6. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۲.
  7. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۱۱؛ جاراللّه زمخشری، الکشاف، ج ۴، ص ۷۹۱؛ فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج ۳۲، ص ۲۷۰ و حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل، ج ۵، ص ۲۹۸.
  8. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۲.
  9. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۲.
  10. السیرة النبویه، ص ۵۵۵ - ۵۵۶.
  11. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۲-۲۱۳.
  12. حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۲، ص ۴۰۷ و احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۱۱.
  13. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۳.
  14. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۵، ص ۲۹۵؛ ابن اشعث سجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۵۰۳ و محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۳۱.
  15. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۳.
  16. سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الاوسط، ج ۱، ص ۱۴۱، الکافی، ج ۲، ص ۳۲۹، مسند احمد، ج ۴، ص ۱۳۴ و محمد بن محمد کوفی بن اشعث، الجعفریات، ص ۱۶۴.
  17. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۳-۲۱۴.
  18. الطبقات الکبری، ج۸، ص ۱۰۰، احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۴۴ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۷۴.
  19. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۲۱ - ۳۲۲ و مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۴.
  20. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۴.
  21. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَ اللَّهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ نَخْوَةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ تَفَاخُرَهَا بِآبَائِهَا أَلَا إِنَّكُمْ مِنْ آدَمَ S وَ آدَمُ مِنْ طِينٍ أَلَا إِنَّ خَيْرَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَكْرَمَكُمْ عَلَيْهِ الْيَوْمَ أَتْقَاكُمْ »؛
  22. علم الهدی خراسانی، نهج الخطابه، ج ۱، ص ۲۵ - ۲۶.
  23. « يا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ: رَجُلُ مُؤْمِنُ تَقِيُّ كَرِيمُ عَلَى اللَّهِ، وَ فَاجِرٍ شَقِيُّ هَيِّنُ عَلَى اللَّهِ»؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۵، ص ۲۴۲ و ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۱، ص ۳۸۸.
  24. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۹۴ و نهج الخطابه، ج ۱، ص۲۶.
  25. «إِنَ النَّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا مِثْلُ أَسْنَانِ الْمُشْطِ لَا فَضْلَ لِلْعَرَبِيِّ عَلَى الْعَجَمِيِّ وَ لَا لِلْأَحْمَرِ عَلَى الْأَسْوَدِ إِلَّا بِالتَّقْوَى»؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص۳۴۱ و میرزای نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۸۹.
  26. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۴-۲۱۵.